eitaa logo
الهام انیمیشن
93 دنبال‌کننده
27 عکس
387 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
عشقبازیّ و جوانیّ و شرابِ لَعلْ‌فام مجلسِ اُنس و حریفِ همدم و شُربِ مدام همنشینی نیک‌کردار و ندیمی نیک‌نام شاهدی از لطف و پاکی رَشکِ آبِ زندگی دلبری در حُسن و خوبی غیرتِ ماهِ تمام بَزم‌گاهی ، چون قصرِ فردوسِ بَرین گلشنی پیرامُنَش چون روضهٔ دارُالسَّلام صف‌نشینان نیک‌خواه و پیشکاران باادب دوست‌داران صاحب‌اسرار و حریفان دوست‌کام نُقلَش از لَعلِ نگار و نَقلَش از یاقوتِ خام غمزهٔ ساقی به یَغمایِ خِرَد آهِخته تیغ زلفِ جانان از برایِ صیدِ گسترده‌دام نکته‌دانی بَذله‌گو چون بخشش‌آموزی جهان‌افروز چون قوام هر که این عِشرت نخواهد خوش‌دلی بر وی تباه وان که این مجلس نجوید زندگی بر وی حرام ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/918 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عشق، شوری در نهاد ما نهاد جان ما در بوتهٔ سودا نهاد جستجویی در درون ما نهاد داستان آغاز کرد آرزویی در شیدا نهاد راز مستان بر صحرا نهاد قصهٔ خوبان به نوعی باز گفت کاتشی در پیر و در برنا نهاد از خمستان جرعه‌ای بر خاک ریخت جنبشی در آدم و حوا نهاد جان وامق در لب عذرا نهاد دم به دم در هر لباسی رخ نمود لحظه لحظه جای دیگر پا نهاد چون نبود او را معین خانه‌ای هر کجا جا دید، رخت آنجا نهاد بر مثال خویشتن حرفی نوشت نام آن حرف آدم و حوا نهاد حسن را بر دیدهٔ خود جلوه داد منتی بر عاشق شیدا نهاد هم به چشم خود خود بدید تهمتی بر چشم نابینا نهاد یک کرشمه کرد با خود، آنچنانک: فتنه‌ای در پیر و در برنا نهاد کام فرهاد و مراد ما همه در لب شیرین شکرخا نهاد بهر آشوب سوداییان خال فتنه بر رخ زیبا نهاد وز پی برک و نوای بلبلان رنگ و بویی در گل رعنا نهاد تا تماشای وصال خود کند نور خود در دیدهٔ بینا نهاد تا کمال علم او ظاهر شود این همه اسرار بر صحرا نهاد شور و غوغایی برآمد از جهان حسن او چون دست در یغما نهاد چون در آن غوغا را بدید نام او سر دفتر غوغا نهاد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/906 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عشق شوقی در نهاد ما نهاد جان ما را در کف غوغا نهاد ،_شوری_درفکند در سرا و شهر ما چون پا نهاد جای خالی یافت از غوغا و شور شور و غوغا کرد و رخت آنجا نهاد نام ما دیوانه و رسوا نهاد چون را، درین ره، خام یافت جان ما بر آتش سودا نهاد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/905 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عشق سیمرغ است، کورا دام نیست در دو عالم زو نشان و نام نیست کاندر آن صحرا نشان گام نیست در وصل جان‌افزای او جز لب او کس رحیق آشام نیست گرچه عالم خود برون از جام نیست ناگه ار رخ گر براندازد نقاب سر به سر عالم شود ناکام، نیست صبح و شامم طره و رخسار اوست گرچه آنجا کوست صبح و شام نیست ،_گر_بگذری_در_کوی_او نزد او ما را جزین پیغام نیست: کای که جان ما تویی بی تو ما را یک نفس آرام نیست هرکسی را هست کامی در جهان جز لبت ما را مراد و کام نیست هر کسی را نام معشوقی که هست می‌برد، معشوق ما را نام نیست تا لب و چشم تو ما را مست کرد نقل ما جز شکر و بادام نیست تا ما در سر زلف تو شد کار ما جز با کمند و دام نیست نیک بختی را که در هر دو جهان دوستی چون توست دشمن کام نیست با دوستی آغاز کن گر چه او در خورد این انعام نیست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/915 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عشرت است و بر طرف جوی می بر سماع عیش است بر کنار سمن‌زار ؟ نی، در کنار یار سمن‌بوی خواب از خمار بادهٔ نوشین بامداد بر بستر شقایق روی از جمال دوست به صحرا مکن که روی در روی همنشین وفاجوی آواز چنگ مطرب گو مباش ما را حدیث همدم گر شاهد است سبزه بر اطراف بر عارضین شاهد آب از نسیم باد زره‌روی گشته گیر مفتول زلف یار زره‌موی گو چشمه آب کوثر و بستان بهشت باش ما را مقام بر سر این کوی ! جفا نبرده چه دانی تو قدر یار؟ تحصیل کام به تکاپوی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/41 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عشقِ تو نهالِ حیرت آمد وصلِ تو کمالِ حیرت آمد هم بر سرِ حیرت آمد یک بنما که در رَهِ او بر چهره نه خالِ حیرت آمد نه وصل بِمانَد و نه واصل آن جا که خیالِ حیرت آمد از هر طرفی که گوش کردم آوازِ سؤالِ حیرت آمد آن را که جلالِ حیرت آمد سر تا قدمِ وجودِ در ، نهالِ حیرت آمد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1070 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عراقی بار دیگر توبه بشکست ز جام شد شیدا و سرمست خراب چشم خوبان است پیوست چه خوش باشد خرابی در خرابات گرفته زلف یار و رفته از دست اگر دیوانه‌ای زنجیر بگسست به گرد زلف مهرویان همی گشت چو ماهی ناگهان افتاد در شست به پیران سر، و دین داد بر باد ز خود فارغ شد و از وارست به بوی جرعه‌ای زنار بربست ز بند نام و ننگ آنگه شد آزاد که را در سر زلف بتان بست بیفشاند آستین بر هردو عالم قلندروار در میخانه بنشست لب ساقی صلای بوسه در داد عراقی توبهٔ سی‌ساله بشکست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1128 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عاشقِ رویِ جوانی خوشِ نوخاسته‌ام وز خدا دولتِ این غم به دعا خواسته‌ام تا بدانی که به چندین هنر آراسته‌ام شَرمَم از خرقهٔ آلودهٔ خود می‌آید که بر او وصله به صد شُعبده پیراسته‌ام خوش بسوز از غَمَش ای شمع که اینک من نیز هم بدین کار کمربسته و برخاسته‌ام با چُنین حیرتم از دست بِشُد صرفهٔ کار در غم افزوده‌ام آنچ از و جان کاسته‌ام بو که در بَر کَشَد آن نوخاسته‌ام ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/915 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عاشقی دانی چه باشد؟ بی‌دل و جان زیستن جان و بر باختن، بر روی جانان زیستن ساختن با درد و پس با بوی درمان زیستن تا کی از هجران جانان ناله و زاری کنم؟ از حیات خود به جانم، چند ازین سان زیستن؟ ،_مرگ_کو،_تا_جان_دهم؟ مرگ خوشتر تا چنین با درد هجران زیستن ای ز جان خوشتر، بیا، تا بر تو افشانم روان نزد تو مردن به از تو دور و حیران زیستن بر سر کویت چه خوش باشد به بوی وصل تو در میان خاک و خون افتان و خیزان زیستن؟ ،_وانگاه_گویی:_خوش_بزی بی‌دلان را مرگ باشد بی‌تو، ای جان، زیستن هان! ، جان به جانان ده، گران جانی مکن بعد از این بی‌روی خوب یار نتوان زیستن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1022 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صوفی از پرتو می راز نهانی دانست گوهر هر کس از این لعل، توانی دانست که نه هر کو ورقی خواند، معانی دانست عرضه کردم دو جهان بر کارافتاده بجز از تو باقی همه فانی دانست آن شد اکنون که ز ابنای عوام اندیشم محتسب نیز در این عیشِ نهانی دانست دلبر آسایش ما مصلحت وقت ندید ور نه از جانبِ ما نگرانی دانست هر که قدرِ نفسِ بادِ یمانی دانست ای که از دفترِ عقل آیت آموزی ترسم این نکته به تحقیق ندانی دانست می بیاور که ننازد به باغِ جهان هر که غارتگریِ بادِ خزانی دانست حافظ این گوهر منظوم که از طبع ز اثرِ تربیتِ آصفِ ثانی دانست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/729 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صوفی نهاد دام و سَرِ حُقِّه، باز کرد بنیادِ مکر با فلکِ حُقِّه‌باز کرد زیرا که عَرضِ شعبده با اهلِ راز کرد ساقی بیا که شاهدِ رعنایِ صوفیان دیگر به جلوه آمد و آغازِ ناز کرد این مطرب از کجاست که سازِ عراق ساخت؟ و آهنگ بازگشت به راهِ حجاز کرد ای بیا که ما به پناهِ خدا رویم زآنچ آستینِ کوته و دستِ دراز کرد عشقش به روی درِ معنی فراز کرد فردا که پیشگاهِ حقیقت شود پدید شرمنده رَهرُوی، که عمل بر مجاز کرد ای کبک خوش خُرام کجا می‌روی؟ بایست غَرِّه مشو که گربهٔ زاهد نماز کرد حافظ مکن ملامتِ رندان که در ازل ما را خدا ز زهدِ ریا بی‌نیاز کرد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1113 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
طالع اگر مدد دهد، دامَنَش آوَرَم به کف گر بِکَشَم زهی طَرَب، ور بِکُشَد زهی شرف ،_این_دلِ_پُر_امیدِ_من گر چه سخن همی‌بَرَد، قصهٔ من به هر طرف از خَمِ ابرویِ توام، هیچ گشایشی نشد وَه که در این خیالِ کَج، عمرِ عزیز شد تلف اَبرویِ دوست کِی شود دَستکَشِ خیالِ من؟ کس نزده‌ست از این کمان تیرِ مراد بر هدف چند به ناز پَروَرَم مِهرِ بُتانِ سنگدل یادِ پدر نمی‌کنند این پسرانِ ناخَلَف مُغْبَچه‌ای ز هر طرف می‌زندم به چنگ و دَف بی خبرند زاهدان، نقش بخوان و لاتَقُل مستِ ریاست محتسب، باده بده و لاتَخَف صوفی شهر بین که چون لقمهٔ شُبهه می‌خورد پاردُمَش دراز باد آن حَیَوانِ خوش علف حافظ اگر قدم زنی در رَهِ خاندان به صِدق بدرقهٔ رَهَت شود همَّتِ شَحنِهٔ نجف ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/933 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈