eitaa logo
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه پسرانه
88 دنبال‌کننده
17 عکس
289 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
باز آی و تنگِ مرا مونس جان باش وین سوخته را مَحرَمِ اسرارِ نهان باش ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش در خرقه چو آتش زدی ای عارفِ سالِک جهدی کن و سرحلقهٔ رندانِ جهان باش دلدار که گفتا به تواَم نگران است گو می‌رسم اینک به سلامت، نگران باش خون شد از حسرتِ آن لعلِ روان بخش ای دُرجِ محبت به همان مُهر و نشان باش ای سیلِ سرشک از عقبِ نامه روان باش حافظ که هوس می‌کندش جامِ جهان بین گو در نظرِ آصفِ جمشید مکان باش ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/959 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دارم از زلفِ سیاهش گِلِه چندان که مَپُرس که چُنان ز او شده‌ام بی سر و سامان که مَپُرس که چُنانم من از این کرده پشیمان که مپرس به یکی جرعه که آزارَ کَسَش در پِی نیست زحمتی می‌کشم از مردمِ نادان که مپرس زاهد از ما به سلامت بگذر کاین مِیِ لعل دل و دین می‌برد از دست بدان سان که مپرس گفت‌وگوهاست در این راه که جان بُگْدازد هر کسی عربده‌ای این که مبین آن که مپرس ،_ولی شیوه‌ای می‌کند آن نرگسِ فَتّان که مپرس گفتم از گویِ فلک صورتِ پرسم گفت آن می‌کشم اندر خمِ چوگان که مپرس گفتمش زلف به خونِ که شکستی؟ گفتا حافظ این قصه دراز است به قرآن که مپرس ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/960 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
اگر رفیقِ شفیقی درست پیمان باش حریفِ خانه و گرمابه و باش مگو که خاطرِ عُشّاق، گو پریشان باش گَرَت هواست که با خِضْر همنشین باشی نهان ز چشمِ سِکَندَر چو آبِ حیوان باش زبورِ نوازی نه کارِ هر مرغیست بیا و نوگُلِ این بلبلِ غزل خوان باش طریقِ خدمت و آیینِ بندگی کردن خدای را که رها کن به ما و سلطان باش ،_زنهار وز آن که با ما کرده‌ای پشیمان باش تو شمعِ انجمنی یکزبان و یکدل شو خیال و کوشش پروانه بین و خندان باش کمالِ و حُسن در نظربازیست به نظر از نادرانِ دوران باش خموش و از جورِ ناله مکن تو را که گفت؟ که در رویِ خوب، حیران باش ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/958 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صوفی گُلی بچین و مُرَقَّع به خار بخش وین زهدِ خشک را به مِی خوشگوار بخش تسبیح و طَیلَسان به مِی و مِیگُسار بخش زُهدِ گران که شاهد و ساقی نمی‌خرند در حلقهٔ چمن به نسیمِ بهار بخش راهم شراب لعل زد ای میرِ عاشقان خونِ مرا به چاهِ زَنَخدانِ بخش یا رب به وقتِ گُل، گُنَهِ بنده عفو کن وین ماجرا به سروِ لبِ جویبار بخش زین بحر، قطره‌ای به منِ خاکسار بخش شکرانه را که چشم تو رویِ بتان ندید ما را به عفو و لطفِ خداوندگار بخش ساقی چو شاه نوش کند بادهٔ صَبوح گو جامِ زر به شب زنده دار بخش ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/956 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
باغبان گر پنج‌روزی صحبتِ بایدش بر جفایِ خارِ هجران صبرِ بلبل بایدش مرغِ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش رندِ عالم‌سوز را با مصلحت‌بینی چه‌کار کار مُلک است آن که تدبیر و تأمل بایدش تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش با چُنین زلف و رُخَش بادا نظربازی حرام هر که روی یاسمین و جَعدِ سنبل بایدش این شوریده تا آن جَعد و کاکُل بایدش ساقیا در گردشِ ساغر تعلل تا به چند دور چون با عاشقان افتد تَسَلسُل بایدش کیست تا ننوشد باده بی‌آوازِ رود عاشقِ مسکین چرا چندین تجمل بایدش ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/955 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شرابِ تلخ می‌خواهم که مردافکن بُوَد زورش که تا یک دَم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش مَذاقِ حرص و آز ای ، بشو از تلخ و از شورَش بیاور مِی که نَتْوان شد ز مکرِ آسمان ایمن به لَعبِ زهرهٔ چنگیّ و مرّیخِ سلحشورش کمندِ صیدِ بهرامی بیفکن، جامِ جم بردار که من پیمودم این صحرا، نه بهرام است و نه گورش بیا تا در مِی صافیت رازِ دَهر بِنْمایم به شرطِ آن که نَنْمایی به کج طبعانِ کورش سلیمان با چُنان حشمت، نظرها بود با مورش کمانِ ابرویِ جانان نمی‌پیچد سر از ولیکن خنده می‌آید، بدین بازویِ بی زورش ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/953 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خوشا و وضعِ بی‌مثالش خداوندا نگه دار از زَوالش که عمرِ خضر می‌بخشد زلالش میانِ جعفرآباد و مُصَلّا عبیرآمیز می‌آید شِمالش به آی و فیضِ روحِ قدسی بجوی از مردمِ صاحب کمالش که نامِ قند مصری برد آنجا؟ که ندادند اِنفِعالش چه داری آگهی؟ چون است ؟ گر آن پسر خونم بریزد دلا چون مادر کن حلالش مکن از خواب بیدارم خدا را که دارم خلوتی خوش با خیالش چرا چو می‌ترسیدی از هجر؟ نکردی شُکرِ ایامِ وصالش ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/952 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فکرِ بلبل همه آن است که گُل شد گُل در اندیشه که چُون کُنَد در کارش خواجه آن است که باشد غَمِ خدمتکارش جایِ آن است که خون موج زَنَد در لعل زین تَغابُن که خَزَف می‌شکند بازارش بلبل از فیضِ آموخت سخن، ور نه نبود این همه قول و غزل تعبیه در منقارش ای که در کوچهٔ معشوقهٔ ما می‌گُذَری بر حذر باش، که سر می‌شکند دیوارش هر کجا هست خدایا به سلامت دارش صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای جانبِ عزیز است، فرومگذارش صوفیِ سرخوش از این دست که کج کرد کلاه به دو جامِ دگر آشفته شود دستارش دلِ که به دیدارِ تو خوگر شده بود نازپروردِ وصال است، مجو آزارش ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/954 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شرابِ تلخ می‌خواهم که مردافکن بُوَد زورش که تا یک دَم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش مَذاقِ حرص و آز ای ، بشو از تلخ و از شورَش بیاور مِی که نَتْوان شد ز مکرِ آسمان ایمن به لَعبِ زهرهٔ چنگیّ و مرّیخِ سلحشورش کمندِ صیدِ بهرامی بیفکن، جامِ جم بردار که من پیمودم این صحرا، نه بهرام است و نه گورش بیا تا در مِی صافیت رازِ دَهر بِنْمایم به شرطِ آن که نَنْمایی به کج طبعانِ کورش سلیمان با چُنان حشمت، نظرها بود با مورش کمانِ ابرویِ جانان نمی‌پیچد سر از ولیکن خنده می‌آید، بدین بازویِ بی زورش ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/953 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
به جانِ خواجه و حقِ قدیم و عهدِ درست که مونسِ دمِ صبحم، دعای دولت توست ز لوح سینه نیارَست نقشِ مهرِ تو شُست بکن معامله‌ای، وین شکسته بخر که با شکستگی ارزد به صد هزار درست زبان مور به آصف دراز گشت و رواست که خواجه خاتَمِ جم، یاوه کرد و باز نَجُست دلا طمع مَبر از لطف بی‌نهایت دوست چو لاف زدی سر بباز، چابک و چُست ،_که_خورشید_زایَد_از_نَفَسَت که از دروغ سیه روی گشت صبحِ نخست شدم ز دست تو کوه و دشت و هنوز نمی‌کنی به ترحم، نِطاق سلسله سست مرنج و از حِفاظ مجوی گناه باغ چه باشد چو این گیاه نَرُست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/951 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خوشا و وضعِ بی‌مثالش خداوندا نگه دار از زَوالش که عمرِ خضر می‌بخشد زلالش میانِ جعفرآباد و مُصَلّا عبیرآمیز می‌آید شِمالش به آی و فیضِ روحِ قدسی بجوی از مردمِ صاحب کمالش که نامِ قند مصری برد آنجا؟ که ندادند اِنفِعالش چه داری آگهی؟ چون است ؟ گر آن پسر خونم بریزد دلا چون مادر کن حلالش مکن از خواب بیدارم خدا را که دارم خلوتی خوش با خیالش چرا چو می‌ترسیدی از هجر؟ نکردی شُکرِ ایامِ وصالش ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/952 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چو برشکست صبا زلفِ عنبرافشانش به هر شکسته که پیوست تازه شد جانش ؟_تا_به_شرح_عرضه_دَهَم که چه می‌کشد از روزگارِ هجرانش زمانه از ورقِ گُل مثالِ رویِ تو بست ولی ز شرمِ تو در غنچه کرد پنهانش تو خفته‌ای و نشد را کرانه پدید تبارک الله از این رَه که نیست پایانش جمالِ کعبه مگر عذرِ رهروان خواهد که جانِ زنده سوخت در بیابانش ؟ نشان یوسفِ از چَهِ زَنَخدانَش بگیرم آن سرِ زلف و به دستِ خواجه دهم که سوخت بی‌دل ز مکر و دستانش ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/950 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
یا رب این نوگُلِ خندان که سپردی به مَنَش می‌سپارم به تو از چشمِ حسودِ چَمَنَش دور باد آفتِ دورِ فلک از جان و تَنَش گر به سرمنزل سِلمی رَسی ای بادِ صبا چشم دارم که سلامی برسانی ز مَنَش به ادب نافه گشایی کن از آن زلفِ سیاه جای عزیز است به هم بر مَزَنَش گو حقِّ وفا با خط و خالت دارد محترم دار در آن طُرِّهٔ عَنبرشِکَنَش سِفله آن مست، که باشد خبر از خویشتنش عِرض و مال از درِ میخانه نشاید اندوخت هر که این آب خورَد رَخْت به دریا فِکَنَش هر که ترسد ز ملال اندُهِ نه حلال سَرِ ما و قدمش یا لبِ ما و دهنش شعرِ همه بیتُ الْغَزَلِ معرفت است آفرین بر نَفَسِ و لطفِ سخنش ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/949 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بِبُرد از من قرار و طاقت و هوش بتِ سنگین سیمین بناگوش ظریفی مَه وشی تُرکی قباپوش ز تابِ آتشِ سودایِ به سانِ دیگ دایم می‌زنم جوش چو پیراهن شوَم آسوده خاطر گَرَش همچون قبا گیرم در آغوش اگر پوسیده گردد استخوانم نگردد مِهرت از جانم فراموش بَر و دوشش بَر و دوشش بَر و دوش دوایِ تو دوایِ توست لبِ نوشش لبِ نوشش لبِ نوش ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/948 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سحر ز هاتفِ غیبم رسید مژده به گوش که دورِ شاه شجاع است، مِی بنوش هزار گونه سخن در دهان و لب خاموش به صوتِ چنگ بگوییم آن حکایت‌ها که از نهفتنِ آن دیگِ سینه می‌زد جوش شرابِ خانگیِ ترسِ محتسب خورده به رویِ بنوشیم و بانگِ نوشانوش ز کویِ میکده دوشش به دوش می‌بُردند امامِ شهر که سجاده می‌کشید به دوش مکن به فسق مباهات و زهد هم مَفُروش محلِ نورِ تَجَلّیست رایِ انور شاه چو قربِ او طلبی در صفایِ نیّت کوش به جز ثنایِ جلالش مساز وِردِ ضمیر که هست گوشِ محرمِ پیامِ سروش رموزِ مصلحتِ مُلک خسروان دانند گدایِ گوشه نشینی تو مَخروش ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/947 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
در عهدِ پادشاهِ خطابخشِ جُرم پوش حافظ قَرابه کَش شد و مفتی پیاله نوش تا دید محتسب که سَبو می‌کشد به دوش احوالِ و قاضی و شُربُ الیَهودِشان کردم سؤال صبحدم از پیرِ مِی فروش گفتا نه گفتنیست سخن گر چه محرمی دَرکَش زبان و پرده نگه دار و مِی بنوش ساقی بهار می‌رسد و وجهِ مِی نماند فکری بکن که خونِ آمد ز غم به جوش عُذرم پذیر و جرم به ذیلِ کرم بپوش تا چند همچو شمع زبان آوری کنی؟ پروانهٔ مراد رسید ای مُحِب خموش ای پادشاهِ صورت و معنی که مثل تو نادیده هیچ دیده و نشنیده هیچ گوش چندان بمان که خرقهٔ اَزْرَق کُنَد قبول بختِ جوانَت از فلکِ پیرِ ژِنده پوش ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/945 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هاتفی از گوشهٔ میخانه دوش گفت ببخشند گنه، مِی بنوش مژدهٔ رحمت برساند سروش این خِرَدِ خام به میخانه بَر تا مِیِ لعل آوَرَدَش خون به جوش گر چه وصالش نه به کوشش دهند هر قَدَر ای که توانی بکوش لطفِ خدا بیشتر از جرمِ ماست نکتهٔ سربسته چه دانی؟ خموش رویِ من و خاکِ درِ مِی فروش رندیِ نه گناهیست صَعب با کَرَمِ پادشه عیب پوش داورِ دین، شاه شجاع، آن که کرد روحِ قدس حلقهٔ امرش به گوش ای مَلِکُ العَرش مرادش بده و از خطرِ چشمِ بَدَش دار گوش ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/946 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای همه شکلِ تو مَطبوع و همه جایِ تو خوش دلم از شِکرخایِ تو خوش همچو سروِ چمنِ خُلد سراپای تو خوش شیوه و نازِ تو ، خط و خالِ تو مَلیح چشم و ابرویِ تو زیبا، قد و بالایِ تو خوش هم خیالم ز تو پُر نقش و نگار هم مَشامِ از زلفِ سَمَن سایِ تو خوش در رَهِ که از سیلِ بلا نیست گذار کرده‌ام خاطرِ خود را به تمنایِ تو خوش ؟_که_بِدان_بیماری می‌کُنَد دَردِ مرا از رخِ زیبایِ تو خوش در بیابانِ طلب گر چه ز هر سو خطریست می‌رود بی‌دل به تَوَلّایِ تو خوش ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/943 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کنارِ آب و پایِ بید و طبعِ شعر و خوش معاشر و ساقی گُلعِذاری خوش ،_که_قدرِ_وقت_می‌دانی گوارا بادَت این عِشرت که داری روزگاری خوش هر آن کس را که در خاطر ز باریست سِپندی گو بر آتش نِه ،که دارد کار و باری خوش عروسِ طَبع را زیور ز فکرِ بِکر می‌بندم بُوَد کز دستِ ایّامَم به دست اُفتَد نگاری خوش شبِ صحبت غنیمت دان و دادِ خوشدلی بِسْتان که مهتابی افروز است و طَرْفِ لاله زاری خوش که مستی می‌کند با عقل و می‌بخشد خُماری خوش به غفلت عمر شُد ، بیا با ما به میخانه که شنگولانِ خوش باشت، بیاموزند کاری خوش ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/942 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش وز شما پنهان نشاید کرد سِرِّ مِی فروش سخت می‌گردد جهان بر مردمانِ سخت‌کوش وان گَهَم دَر داد جامی کز فروغش بر فلک زهره در رقص آمد و بَرْبَط زنان می‌گفت نوش با خونین لبِ خندان بیاور همچو جام نی گَرَت زخمی رسد، آیی چو چنگ اندر خروش تا نگردی آشْنا زین پرده رَمزی نشنوی گوشِ نامحرم نباشد جایِ پیغامِ سروش گفتمت چون دُر حدیثی، گر توانی داشت هوش در حریمِ نَتْوان زد دَم از گفت و شنید زان که آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش بر بساطِ نکته دانان خودفروشی شرط نیست یا سخن دانسته گو ای مردِ عاقل، یا خموش ساقیا مِی ده که رندی‌هایِ فهم کرد آصِفِ صاحب قرانِ جرم بخشِ عیب پوش ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/944 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مَجمَعِ خوبی و لطف است عِذار چو مَهَش لیکَنَش مِهر و وفا نیست خدایا بِدَهَش بِکُشد زارم و در شرع نباشد گُنَهَش من همان بِه که از او نیک نگه دارم که بد و نیک ندیده‌ست و ندارد نِگَهَش بویِ از لبِ همچون شِکَرَش می‌آید گر چه خون می‌چکد از چشمِ سیَهَش چارده ساله بُتی چابُکِ دارم که به جان حلقه به گوش است، مَهِ چاردَهَش خود کجا شد که ندیدیم در این چند گَهَش یارِ من ار قلب بدین سان شِکَنَد بِبَرَد زود به جانداریِ خود پادشهش جان به شکرانه کنم صرف گَر آن دانهٔ دُر صدفِ سینهٔ بُوَد آرامگَهَش ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/941 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما را ز خیال تو چه پروای شراب است؟ خُم گو سر خود گیر، که خُمخانه خراب است هر شربت عَذبَم که دهی، عین عذاب است افسوس که شُد و در دیدهٔ گریان تحریرِ خیالِ خطِ او نقشِ بر آب است بیدار شو ای دیده که ایمن نتوان بود زین سیل دمادم که در این منزل خواب است معشوق عیان می‌گذرد بر تو، ولیکن اغیار همی‌بیند از آن بسته نقاب است در آتش شوق از غم ، غرق است سبز است در و دشت بیا تا نگذاریم دست از سر آبی که جهان جمله سراب است در کُنجِ دِماغم مطلب جای نصیحت کاین گوشه پر از زمزمهٔ چنگ و رَباب است حافظ چه شد ار عاشق و رند است و نظرباز بس طورِ عجب، لازم ایام شباب است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/940 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دلم رمیده شد و غافلم منِ درویش که آن شِکاریِ سرگشته را چه آمد پیش که به دستِ کمان ابروییست کافِرکیش خیالِ حوصلهٔ بحر می‌پزد هیهات چه‌هاست در سرِ این قطرهٔ محال اندیش؟ بنازم آن مژهٔ شوخِ عافیت کُش را که موج می‌زندش آبِ نوش، بر سرِ نیش ز آستینِ طبیبان هزار خون بچکد گَرَم به تجربه دستی نهند بر ریش چرا که شرم همی‌آیدم ز خویش نه عمرِ خِضر بِمانَد، نه مُلکِ اسکندر نزاع بر سرِ دنیی دون مَکُن درویش بدان کمر نرسد دستِ هر گدا خزانه‌ای به کف آور ز گنجِ قارون بیش ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/939 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما آزموده‌ایم در این شهر بختِ خویش بیرون کشید باید از این وَرطه رَختِ خویش آتش زدم چو گُل به تنِ لَخت لَختِ خویش دوشم ز بلبلی چه خوش آمد که می‌سرود گل گوش پهن کرده ز شاخِ درختِ خویش کای تو شاد باش که آن تندخو بسیار تند روی نشیند ز بختِ خویش خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد بگذر ز عهدِ سست و سخن‌هایِ سختِ خویش آتش درافکنم به همه رَخت و پَختِ خویش ای ار مراد مُیَسَّر شدی مدام جمشید نیز دور نماندی ز تخت خویش ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/938 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
قسم به حشمت و جاه و جلالِ شاه شجاع که نیست با کَسَم از بهرِ مال و جاه نزاع حریفِ باده رسید ای رفیقِ توبه وِداع خدای را به مِی‌ام شست و شویِ خِرقه کنید که من نمی‌شِنَوَم بویِ خیرِ از این اوضاع ببین که رقص کُنان می‌رود به نالهٔ چنگ کسی که رُخصه نفرمودی اِسْتِماعِ سَماع به عاشقان نظری کن به شُکرِ این نعمت که من غلامِ مطیعم، تو پادشاهِ مُطاع ،_ولی نمی‌کنیم نمی‌دهیم صُداع جبین و چهرهٔ خدا جدا مَکُناد ز خاکِ بارگه کبریایِ شاه شجاع ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/937 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈