eitaa logo
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه پسرانه
88 دنبال‌کننده
17 عکس
289 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
ما درس سحر در ره میخانه نهادیم محصول دعا در ره جانانه نهادیم این داغ که ما بر دیوانه نهادیم سلطان ازل گنج غم به ما داد تا روی در این منزل ویرانه نهادیم در ندهم ره پس از این مهر بتان را مهر لب او بر در این خانه نهادیم در خرقه از این بیش منافق نتوان بود بنیاد از این رندانه نهادیم جان در سر آن گوهر یک دانه نهادیم المنة لله که چو ما بی‌دل و دین بود آن را که لقب عاقل و فرزانه نهادیم قانع به خیالی ز تو بودیم چو یا رب چه گداهمت و بیگانه نهادیم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/849 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم کز بهر جرعه‌ای همه محتاج این دریم شرط آن بود که جز ره آن نسپریم جایی که تخت و مسند جم می‌رود به باد گر غم خوریم خوش نبود به که می خوریم تا بو که دست در کمر او توان زدن در خون نشسته چو یاقوت احمریم واعظ مکن نصیحت شوریدگان که ما با خاک کوی دوست به فردوس ننگریم ما نیز هم به شعبده دستی برآوریم از جرعه تو خاک زمین در و لعل یافت بیچاره ما که پیش تو از خاک کمتریم حافظ چو ره به کنگره کاخ وصل نیست با خاک آستانه این در به سر بریم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/848 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بیا که قصرِ اَمَل سخت سست بنیادست بیار باده که بنیادِ عمر بر بادست ز هر چه رنگِ تعلق پذیرد آزادست چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب سروشِ عالَمِ غیبم چه مژده‌ها دادست که ای بلندنظر شاهبازِ سِدره نشین نشیمن تو نه این کُنجِ محنت آبادست تو را ز کنگرهٔ عرش می‌زنند صفیر ندانمت که در این دامگه چه افتادست که این حدیث، ز پیرِ طریقتم یادست غمِ جهان مخور و پندِ من مَبَر از یاد که این لطیفهٔ ز رهروی یادست رضا به داده بده، وز جبین گره بگشای که بر من و تو دَرِ اختیار نگشادست مجو درستیِ عهد از جهانِ سست نهاد که این عجوز، عروس هزاردامادست نشان عهد و وفا نیست در تبسمِ بنال بلبل بی که جای فریادست حسد چه می‌بری ای سست نظم بر ؟ قبولِ خاطر و لطفِ سخن خدادادست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/851 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صَلاح از ما چه می‌جویی؟ که مستان را صَلا گفتیم به دورِ نرگسِ مستت سلامت را دعا گفتیم گَرَت باور بُوَد ور نه سخن این بود و ما گفتیم من از چشمِ تو ای ساقی خراب افتاده‌ام لیکن بلایی کز حبیب آید هِزارش مَرحَبا گفتیم اگر بر من نَبَخشایی پشیمانی خوری آخر به خاطر دار این معنی که در خدمت کجا گفتیم قَدَت گفتم که شمشاد است بس خِجلَت به بار آورد که این نسبت چرا کردیم و این بُهتان چرا گفتیم جزای آن که با زلفت سخن از چین خطا گفتیم تو آتش گشتی ای ولی با درنگرفت ز بدعهدیِّ گُل گویی حکایت با صبا گفتیم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/850 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم جامه کس سیه و خود ازرق نکنیم کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم رقم مغلطه بر دفتر دانش نزنیم سر حق بر ورق شعبده ملحق نکنیم شاه اگر جرعه رندان نه به حرمت نوشد التفاتش به می صاف مروّق نکنیم خوش برانیم جهان در نظر راهروان فکر اسب سیه و زین مغرّق نکنیم تکیه آن به که بر این بحر معلّق نکنیم گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر او ور به حق گفت جدل با سخن حق نکنیم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/842 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سرم خوش است و به بانگ بلند می‌گویم که من نسیم حیات از پیاله می‌جویم مرید خرقه دردی کشان خوش خویم شدم فسانه به سرگشتگی و ابروی دوست کشید در خم چوگان خویش چون گویم گرم نه پیر مغان در به روی بگشاید کدام در بزنم چاره از کجا جویم مکن در این چمنم سرزنش به خودرویی چنان که پرورشم می‌دهند می‌رویم خدا گواه که هر جا که هست با اویم غبار راه طلب کیمیای بهروزیست غلام دولت آن خاک عنبرین بویم ز شوق نرگس مست بلندبالایی چو لاله با قدح افتاده بر لب جویم بیار می که به فتوی از پاک غبار زرق به فیض قدح فروشویم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/841 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دوستان وقت آن به که به کوشیم سخن اهل است این و به جان بنیوشیم چاره آن است که سجاده به می بفروشیم خوش هواییست فرح بخش خدایا بفرست نازنینی که به رویش می نوشیم ارغنون ساز فلک رهزن اهل هنر است چون از این غصه ننالیم و چرا نخروشیم گل به جوش آمد و از می نزدیمش آبی لاجرم ز آتش حرمان و هوس می‌جوشیم چشم بد دور که بی مطرب و می مدهوشیم حافظ این عجب با که توان گفت که ما بلبلانیم که در موسم خاموشیم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/844 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خیز تا خرقه صوفی به خرابات بریم شطح و طامات به بازار خرافات بریم دلق بسطامی و سجاده طامات بریم تا همه خلوتیان جام صبوحی گیرند چنگ صبحی به در پیر مناجات بریم با تو آن عهد که در وادی ایمن بستیم همچو موسی ارنی گوی به میقات بریم کوس ناموس تو بر کنگره عرش زنیم علم تو بر بام سماوات بریم همه بر فرق سر از بهر مباهات بریم ور نهد در ره ما خار ملامت زاهد از به زندان مکافات بریم شرممان باد ز پشمینه آلوده خویش گر بدین فضل و هنر نام کرامات بریم قدر وقت ار نشناسد و کاری نکند بس خجالت که از این اوقات بریم فتنه می‌بارد از این سقف مقرنس برخیز تا به میخانه پناه از همه آفات بریم در بیابان فنا گم شدن آخر تا کی ره بپرسیم مگر پی به مهمات بریم حافظ آب رخ خود بر در هر سفله مریز حاجت آن به که بر قاضی بریم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/847 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بی مهرِ رُخَت روزِ مرا نور نماندست وز عمر، مرا جز شبِ دیجور نماندست دور از رخِ تو چشمِ مرا نور نماندست می‌رفت خیالِ تو ز چشمِ من و می‌گفت هیهات از این گوشه که معمور نماندست وصلِ تو اجل را ز سرم دور همی‌داشت از دولتِ هجرِ تو کنون دور نماندست نزدیک شد آن دم که رقیب تو بگوید دور از رُخَت این خستهٔ رنجور نماندست چون صبر توان کرد؟ که مقدور نماندست در هجرِ تو گر چشمِ مرا آبِ روان است گو خونِ جگر ریز که معذور نماندست حافظ، ز غم از گریه نپرداخت به خنده ماتم زده را داعیهٔ سور نماندست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/840 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فاتحه‌ای چو آمدی، بر سر خسته‌ای بخوان لب بگشا که می‌دهد، لعل لبت به مرده جان ،_فاتحه_خواند_و_می‌رود گو نفسی که روح را، می‌کنم از پیَش روان ای که طبیبِ خسته‌ای، روی زبان من ببین کاین دم و دود سینه‌ام، بار است بر زبان گر چه تب‌استخوان من، کرد ز مهرْ گرم و رفت همچو تبم نمی‌رود، آتش مهر از استخوان حال ز خال تو، هست در آتشش وطن چشمم از آن دو چشم تو، خسته شده‌ست و ناتوان ،_ز_آب_دو_دیده_و_ببین نبض مرا که می‌دهد، هیچ ز زندگی نشان آن که مدام ، از پی عیش داده است شیشه‌ام از چه می‌برد، پیش طبیب هر زمان حافظ از آب زندگی، شعر تو داد شربتم ترک طبیب کن بیا، نسخه شربتم بخوان ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/837 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چندان که گفتم غم با طبیبان درمان نکردند مسکین غریبان گو شرم بادش از عندلیبان یا رب امان ده تا بازبیند چشم محبان روی حبیبان درج محبت بر مهر خود نیست یا رب مبادا کام رقیبان ای منعم آخر بر خوان جودت تا چند باشیم از بی نصیبان گر می‌شنیدی پند ادیبان ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/836 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بیا تا برافشانیم و می در ساغر اندازیم فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم شراب ارغوانی را اندر قدح ریزیم نسیم عطرگردان را شِکَر در مجمر اندازیم چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم صبا خاک وجود ما بدان عالی جناب انداز بود کان شاه خوبان را نظر بر منظر اندازیم بیا کاین داوری‌ها را به پیش داور اندازیم بهشت عدن اگر خواهی بیا با ما به میخانه که از پای خمت روزی به حوض کوثر اندازیم سخندانیّ و خوشخوانی نمی‌ورزند در بیا که تا خود را به ملکی دیگر اندازیم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/846 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم آن که بی جرم برنجید و به تیغم زد و رفت بازش آرید خدا را که صفایی بکنیم خشک شد بیخ طرب راه خرابات کجاست تا در آن آب و هوا نشو و نمایی بکنیم مدد از خاطر رندان طلب ای ور نه کار صعب است مبادا که خطایی بکنیم طلب از سایه میمون همایی بکنیم دلم از پرده بشد خوشگوی کجاست تا به قول و غزلش ساز نوایی بکنیم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/843 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
می‌سوزم از فِراقت روی از جَفا بگردان هجران بلایِ ما شد، یا رب بلا بگردان تا او به سر درآید، بر رَخش پا بگردان مَرغول را بَرافشان یعنی به رَغمِ سنبل گِردِ چمن بَخوری همچون صبا بگردان یغمایِ عقل و دین را بیرون خرام سرمست در سر کلاه بِشکن در بَر قَبا بگردان ای نورِ چشمِ مستان در عینِ انتظارم چنگِ حزین و جامی بِنواز یا بگردان یا رب نوشتهٔ بد از ما بگردان حافظ ز خوبرویان بختت جز این قَدَر نیست گر نیستت رضایی حُکمِ قضا بگردان ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/835 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بارها گفته‌ام و بار دگر می‌گویم که من این ره نه به خود می‌پویم آن چه استاد ازل گفت بگو می‌گویم من اگر خارم و گر چمن آرایی هست که از آن دست که او می‌کشدم می‌رویم دوستان عیب من بی‌دل حیران مکنید گوهری دارم و صاحب نظری می‌جویم گر چه با ملمع می عیب است مکنم عیب کز او رنگ ریا می‌شویم می‌سرایم به شب و وقت سحر می‌مویم حافظم گفت که خاک در میخانه مبوی گو مکن عیب که من مشک ختن می‌بویم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/839 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خدا را کم نشین با خرقه پوشان رخ از رندان بی‌سامان مپوشان خوشا وقت قبای می فروشان در این صوفی وشان دردی ندیدم که صافی باد عیش دردنوشان تو نازک طبعی و طاقت نیاری گرانی‌های مشتی پوشان چو مستم کرده‌ای مستور منشین چو نوشم داده‌ای زهرم منوشان صراحی خون و بربط خروشان ز بر حذر باش که دارد سینه‌ای چون دیگ جوشان ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/833 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
یا رب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان وان سهی سرو خرامان به چمن بازرسان یعنی آن جان ز تن رفته به تن بازرسان ماه و خورشید به منزل چو به امر تو رسند یار مهروی مرا نیز به من بازرسان دیده‌ها در طلب لعل یمانی خون شد یا رب آن کوکب رخشان به یمن بازرسان برو ای طایر میمون همایون آثار پیش عنقا سخن زاغ و زغن بازرسان بشنو ای پیک خبرگیر و سخن بازرسان آن که بودی وطنش دیده یا رب به مرادش ز غریبی به وطن بازرسان ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/834 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صوفی بیا که خرقه سالوس برکشیم وین نقش زرق را خط بطلان به سر کشیم دلق ریا به آب خرابات برکشیم فردا اگر نه روضه رضوان به ما دهند غلمان ز روضه حور ز جنت به درکشیم بیرون جهیم سرخوش و از بزم صوفیان غارت کنیم باده و شاهد به بر کشیم عشرت کنیم ور نه به حسرت کشندمان روزی که رخت جان به جهانی دگر کشیم مستانه‌اش نقاب ز رخسار برکشیم کو جلوه‌ای ز ابروی او تا چو ماه نو گوی سپهر در خم چوگان زر کشیم حافظ نه حد ماست چنین لاف‌ها زدن پای از خویش چرا بیشتر کشیم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/845 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر چه ما بندگان پادشهیم پادشاهان ملک صبحگهیم جام گیتی نما و خاک رهیم هوشیار حضور و مست غرور بحر توحید و غرقه گنهیم شاهد بخت چون کرشمه کند ماش آیینه رخ چو مهیم شاه بیدار بخت را هر شب ما نگهبان افسر و کلهیم که تو در خواب و ما به دیده گهیم شاه منصور واقف است که ما روی همت به هر کجا که نهیم دشمنان را ز خون کفن سازیم دوستان را قبای فتح دهیم رنگ تزویر پیش ما نبود شیر سرخیم و افعی سیهیم وام بگو که بازدهند کرده‌ای اعتراف و ما گوهیم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/838 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شاه شمشادقدان خسرو دهنان که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان گفت ای چشم و چراغ همه سخنان تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود بنده من شو و برخور ز همه سیمتنان کمتر از ذره نه‌ای پست مشو مهر بورز تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان بر جهان تکیه مکن ور قدحی می داری شادی زهره جبینان خور و نازک بدنان گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان با صبا در چمن لاله سحر می‌گفتم که شهیدان که‌اند این همه خونین کفنان گفت من و تو محرم این راز نه‌ایم از می لعل حکایت کن و دهنان ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/832 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بهار و طرب گشت و توبه شکن به شادی رخ بیخ غم ز برکن ز خود برون شد و بر خود درید پیراهن طریق صدق بیاموز از آب صافی به راستی طلب آزادگی ز سرو چمن ز دستبرد صبا گرد کلاله نگر شکنج گیسوی سنبل ببین به روی سمن عروس غنچه رسید از حرم به طالع سعد بعینه و دین می‌برد به وجه حسن برای وصل آمد برون ز بیت حزن حدیث صحبت خوبان و جام باده بگو به قول و فتوی پیر صاحب فن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/831 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چو هر دم به بویت جامه در تن کنم چاک از گریبان تا به دامن چو مستان جامه را بدرید بر تن من از دست غمت مشکل برم جان ولی را تو آسان بردی از من به قول دشمنان برگشتی از دوست نگردد هیچ کس با دوست دشمن تنت در جامه چون در جام باده دلت در سینه چون در سیم آهن که شد سوز بر خلق روشن مکن کز سینه‌ام آه جگرسوز برآید همچو دود از راه روزن دلم را مشکن و در پا مینداز که دارد در سر زلف تو مسکن چو در زلف تو بسته‌ست بدین سان کار او در پا میفکن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/830 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
باغِ مرا چه سرو و صنوبر است؟ شمشادِ خانه‌پرورِ ما از که کمتر است؟ ،_تو_چه_مذهب_گرفته‌ای؟ کِت خونِ ما حلال‌تر از مادر است چون نقشِ غم ز دور ببینی شراب خواه تشخیص کرده‌ایم و مداوا مقرّر است از آستانِ پیرِ مغان سر چرا کشیم؟ دولت در آن سرا و گشایش در آن در است یک قصّه بیش نیست غمِ ، وین عجب کز هر زبان که می‌شنوم نامکرّر است امروز تا چه گوید و بازش چه در سر است شیراز و آبِ رکنی و این بادِ خوش نسیم عیبش مکن که خالِ رُخِ هفت کشور است فرق است از آبِ خضر که ظلمات جای او است تا آبِ ما که منبعش الله اکبر است ما آبرویِ فقر و قناعت نمی‌بریم با پادشه بگوی که روزی مقدّر است حافظ چه طُرفه شاخ نباتیست کِلکِ تو کِش میوه از شهد و شکّر است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/829 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
افسر سلطان پیدا شد از طرف چمن مقدمش یا رب مبارک باد بر سرو و سمن تا نشیند هر کسی اکنون به جای خویشتن خاتم جم را بشارت ده به حسن خاتمت کاسم اعظم کرد از او کوتاه دست اهرمن تا ابد معمور باد این خانه کز خاک درش هر نفس با بوی رحمان می‌وزد باد یمن شوکت پور پشنگ و تیغ عالمگیر او در همه شهنامه‌ها شد داستان انجمن شهسوارا چون به میدان آمدی گویی بزن جویبار ملک را آب روان شمشیر توست تو درخت عدل بنشان بیخ بدخواهان بکن بعد از این نشگفت اگر با نکهت خلق خوشت خیزد از صحرای ایذج نافه مشک ختن گوشه گیران انتظار جلوه خوش می‌کنند برشکن طرف کلاه و برقع از رخ برفکن مشورت با عقل کردم گفت می بنوش ساقیا می ده به قول مستشار مؤتمن ای صبا بر ساقی بزم اتابک عرضه دار تا از آن جام زرافشان جرعه‌ای بخشد به من ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/828 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خوشتر از فکر می و جام چه خواهد بودن تا ببینم که سرانجام چه خواهد بودن گو نه باش و نه ایام چه خواهد بودن مرغ کم حوصله را گو غم خود خور که بر او رحم آن کس که نهد دام چه خواهد بودن باده خور غم مخور و پند مقلد منیوش اعتبار سخن عام چه خواهد بودن دست رنج تو همان به که شود صرف به کام دانی آخر که به ناکام چه خواهد بودن از خط جام که فرجام چه خواهد بودن بردم از ره به دف و چنگ و غزل تا جزای من بدنام چه خواهد بودن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/827 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈