eitaa logo
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه پسرانه
88 دنبال‌کننده
17 عکس
289 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
ای قصه بهشت ز کویت حکایتی شرح جمال حور ز رویت روایتی آب خضر ز نوش لبانت کنایتی هر پاره از من و از غصه قصه‌ای هر سطری از خصال تو و از رحمت آیتی کی عطرسای مجلس روحانیان شدی گل را اگر نه بوی تو کردی رعایتی در آرزوی خاک در سوختیم یاد آور ای صبا که نکردی حمایتی صد مایه داشتی و نکردی کفایتی بوی کباب من آفاق را گرفت این آتش درون بکند هم سرایتی در آتش ار خیال رخش دست می‌دهد ساقی بیا که نیست ز دوزخ شکایتی دانی مراد از این درد و غصه چیست از تو کرشمه‌ای و ز خسرو عنایتی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/776 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
با مدعی مگویید اسرار و مستی تا بی‌خبر بمیرد در درد خودپرستی ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم با کافران چه کارت گر بت نمی‌پرستی سلطان من خدا را زلفت شکست ما را تا کی کند سیاهی چندین درازدستی در گوشه سلامت مستور چون توان بود تا نرگس تو با ما گوید رموز مستی کز سرکشی زمانی با ما نمی‌نشستی عشقت به دست طوفان خواهد سپرد چون برق از این کشاکش پنداشتی که جستی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/778 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آن غالیه خط گر سوی ما نامه نوشتی گردون ورق هستی ما درننوشتی دهقان جهان کاش که این تخم نکشتی آمرزش نقد است کسی را که در این جا یاریست چو حوری و سرایی چو بهشتی در مصطبه تنعم نتوان کرد چون بالش زر نیست بسازیم به خشتی مفروش به باغ ارم و نخوت شداد یک می و نوش لبی و لب کشتی حیف است ز خوبی که شود عاشق زشتی آلودگی خرقه خرابی جهان است کو راهروی اهل پاک سرشتی از دست چرا هشت سر زلف تو تقدیر چنین بود چه کردی که نهشتی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/777 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای مباش یک دم خالی ز و مستی وان گه برو که رستی از نیستی و هستی هر قبله‌ای که بینی بهتر ز خودپرستی با ضعف و ناتوانی همچون نسیم خوش باش بیماری اندر این ره بهتر ز تندرستی در مذهب طریقت خامی نشان کفر است آری طریق دولت چالاکی است و چستی تا فضل و عقل بینی بی‌معرفت نشینی یک نکته‌ات بگویم خود را مبین که رستی کز اوج سربلندی افتی به خاک پستی خار ار چه جان بکاهد عذر آن بخواهد سهل است تلخی می در جنب ذوق مستی صوفی پیاله پیما قرابه پرهیز ای کوته آستینان تا کی درازدستی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/779 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دیدم به خواب دوش که ماهی برآمدی کز عکس روی او شب هجران سر آمدی ای کاج هر چه زودتر از در درآمدی ذکرش به خیر ساقی فرخنده فال من کز در مدام با قدح و ساغر آمدی خوش بودی ار به خواب بدیدی دیار خویش تا یاد صحبتش سوی ما رهبر آمدی فیض ازل به زور و زر ار آمدی به دست آب خضر نصیبه اسکندر آمدی هر دم پیام و خط آمدی کی یافتی رقیب تو چندین مجال ظلم مظلومی ار شبی به در داور آمدی خامان ره نرفته چه دانند ذوق دریادلی بجوی سرآمدی آن کو تو را به سنگ کرد رهنمون ای کاشکی که پاش به سنگی برآمدی گر دیگری به زدی رقم مقبول طبع شاه هنرپرور آمدی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/774 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی بدین راه و روش می‌رو که با پیوندی قلم را آن زبان نبود که سر گوید باز ورای حد تقریر است شرح آرزومندی الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت نیست ز مهر او چه می‌پرسی در او همت چه می‌بندی دریغ آن سایه همت که بر نااهل افکندی در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی به شعر می‌رقصند و می‌نازند سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/772 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سبت سلمی بصدغیها فؤادی و روحی کل یوم لی ینادی و واصلنی علی رغم الاعادی حبیبا در غم سودای توکلنا علی رب العباد امن انکرتنی عن سلمی تزاول آن روی نهکو بوادی که همچون مت به بوتن و ای ره غریق العشق فی بحر الوداد غرت یک وی روشتی از امادی غم این بواتت خورد ناچار و غر نه او بنی آنچت نشادی دل شد اندر چین زلفت بلیل مظلم و الله هادی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/775 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چه بودی ار آن ماه مهربان بودی که ما نه چنین بودی ار چنان بودی گرم به هر سر مویی هزار جان بودی برات خوشدلی ما چه کم شدی یا رب گرش نشان امان از بد زمان بودی گرم زمانه سرافراز داشتی و عزیز سریر عزتم آن خاک آستان بودی ز پرده کاش برون آمدی چو قطره اشک که بر دو دیده ما حکم او روان بودی چو نقطه سرگشته در میان بودی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/771 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کنون که بر کفِ جامِ بادهٔ صاف است به صدهزار زبان بلبلش در اوصاف است چه وقتِ مدرسه و بحث کشف کَشّاف است؟ فقیه مدرسه دی مست بود و فتوی داد که می حرام، ولی بِه ز مالِ اوقاف است به دُرد و صاف تو را حکم نیست خوش دَرکَش که هر چه ساقی ما کرد عینِ الطاف است بِبُر ز خلق و چو عَنقا قیاس کار بگیر که صیت گوشه‌نشینان ز قاف تا قاف است همان حکایت زردوز و بوریاباف است خموش و این نکته‌های چون زر سرخ نگاه‌دار که قَلّابِ شهر، صرّاف است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/773 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
به جان او که گرم دسترس به جان بودی کمینه پیشکش بندگانش آن بودی اگر حیات گران مایه جاودان بودی به بندگی قدش سرو معترف گشتی گرش چو سوسن آزاده ده زبان بودی به خواب نیز نمی‌بینمش چه جای وصال چو این نبود و ندیدیم باری آن بودی اگر نشدی پایبند طره او کی اش قرار در این تیره خاکدان بودی به دریغ که یک ذره مهربان بودی درآمدی ز درم کاشکی چو لمعه نور که بر دو دیده ما حکم او روان بودی ز پرده ناله برون کی افتادی اگر نه همدم مرغان صبح خوان بودی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/770 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شهریست پرظریفان وز هر طرف نگاری یاران صلای است گر می‌کنید کاری در دست کس نیفتد زین خوبتر نگاری هرگز که دیده باشد جسمی ز جان مرکب بر دامنش مبادا زین خاکیان غباری چون من شکسته‌ای را از پیش خود چه رانی کم غایت توقع بوسیست یا کناری می بی‌غش است دریاب وقتی خوش است بشتاب سال دگر که دارد امّید نوبهاری هر یک گرفته جامی بر یاد روی چون این گره گشایم وین راز چون نمایم دردیّ و سخت دردی کاریّ و صعب کاری هر تار موی در دست زلف شوخی مشکل توان نشستن در این چنین دیاری ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/768 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چو سرو اگر بخرامی دمی به خورد ز غیرت روی تو هر خاری ز سحر چشم تو هر گوشه‌ای و بیماری مرو چو بخت من ای چشم مست به خواب که در پی است ز هر سویت آه بیداری نثار خاک رهت نقد جان من هر چند که نیست نقد روان را بر تو مقداری دلا همیشه مزن لاف زلف چو تیره رای شوی کی گشایدت کاری دلم گرفت و نبودت غم گرفتاری چو نقطه گفتمش اندر میان دایره آی به خنده گفت که ای این چه پرگاری ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/769 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بیا با ما مورز این کینه داری که حق صحبت دیرینه داری از آن گوهر که در گنجینه داری ولیکن کی نمایی رخ به رندان تو کز خورشید و مه آیینه داری بد رندان مگو ای و هش دار که با حکم خدایی کینه داری نمی‌ترسی ز آه آتشینم تو دانی خرقه پشمینه داری خدا را گر می‌دوشینه داری ندیدم خوشتر از شعر تو به قرآنی که اندر سینه داری ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/765 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صبا تو نکهت آن زلف مشک بو داری به یادگار بمانی که بوی او داری توان به دست تو دادن گرش نکو داری در آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت جز این قدر که رقیبان تندخو داری نوای بلبلت ای کجا پسند افتد که گوش و هوش به مرغان هرزه گو داری به جرعه تو سرم مست گشت نوشت باد خود از کدام خم است این که در سبو داری که گر بدو رسی از شرم سر فروداری دم از ممالک خوبی چو آفتاب زدن تو را رسد که غلامان ماه رو داری قبای حسن فروشی تو را برازد و بس که همچو همه آیین رنگ و بو داری ز کنج صومعه مجوی گوهر قدم برون نه اگر میل جست و جو داری ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/766 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تو را که هر چه مراد است در جهان داری چه غم ز ضعیفان ناتوان داری که حکم بر سر آزادگان روان داری میان نداری و دارم عجب که هر ساعت میان مجمع خوبان کنی میانداری بیاض روی تو را نیست نقش درخور از آنک سوادی از خط مشکین بر ارغوان داری بنوش می که سبکروحی و لطیف مدام علی الخصوص در آن دم که سر گران داری مکن هر آن چه توانی که جای آن داری به اختیارت اگر صد هزار تیر جفاست به قصد جان من خسته در کمان داری بکش جفای رقیبان مدام و جور حسود که سهل باشد اگر مهربان داری به وصل دوست گرت دست می‌دهد یک دم برو که هر چه مراد است در جهان داری چو به دامن از این باغ می‌بری چه غم ز ناله و فریاد باغبان داری ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/767 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای که در کوی خرابات مقامی داری جم وقت خودی ار دست به جامی داری فرصتت باد که خوش صبحی و شامی داری ای صبا سوختگان بر سر ره منتظرند گر از آن سفرکرده پیامی داری خال سرسبز تو خوش دانه عیشیست ولی بر کنار چمنش وه که چه دامی داری بوی جان از لب خندان قدح می‌شنوم بشنو ای خواجه اگر زان که مشامی داری می‌کنم شکر که بر جور دوامی داری نام نیک ار طلبد از تو غریبی چه شود تویی امروز در این شهر که نامی داری بس دعای سحرت مونس جان خواهد بود تو که چون شبخیز غلامی داری ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/764 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای که مهجوری روا می‌داری عاشقان را ز بر خویش جدا می‌داری به امیدی که در این ره به خدا می‌داری دل ببردی و بحل کردمت ای جان لیکن به از این دار نگاهش که مرا می‌داری ساغر ما که حریفان دگر می‌نوشند ما تحمل نکنیم ار تو روا می‌داری ای مگس حضرت سیمرغ نه جولانگه توست عرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری از که می‌نالی و فریاد چرا می‌داری حافظ از پادشهان پایه به خدمت طلبند سعی نابرده چه امید عطا می‌داری ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/763 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
در این زمانه رفیقی که خالی از خِلَل است صُراحیِ میِ ناب و سفینهٔ غزل است ،_که_گذرگاهِ_عافیت_تنگ_است پیاله گیر، که عمرِ عزیز بی‌بدل است نه من ز بی‌عملی در جهان ملولم و بس ملالتِ عُلما هم ز علمِ بی‌عمل است به چشمِ عقل در این رهگذار پرآشوب جهان و کار جهان بی‌ثبات و بی‌محل است بگیر طُرِّهٔ مه‌چهره‌ای و قصّه مخوان که سعد و نحس ز تأثیر زهره و زحل است ولی اجل به رَهِ عمر رهزن امل است به هیچ دور نخواهند یافت هشیارش چنین که ما مستِ بادهٔ ازل است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/762 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
روزگاریست که ما را نگران می‌داری مخلصان را نه به وضع دگران می‌داری این چنین عزت صاحب نظران می‌داری ساعد آن به که بپوشی تو چو از بهر نگار دست در خون پرهنران می‌داری نه از دست غمت رست و نه بلبل در باغ همه را نعره زنان جامه دران می‌داری ای که در ملمع طلبی نقد حضور چشم سری عجب از بی‌خبران می‌داری سر چرا بر من گران می‌داری گوهر جام جم از کان جهانی دگر است تو تمنا ز کوزه گران می‌داری پدر تجربه ای تویی آخر ز چه روی طمع مهر و وفا زین پسران می‌داری کیسه سیم و زرت پاک بباید پرداخت این طمع‌ها که تو از سیمبران می‌داری گر چه رندی و خرابی گنه ماست ولی عاشقی گفت که تو بنده بر آن می‌داری مگذران روز سلامت به ملامت چه توقع ز جهان گذران می‌داری ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/761 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
طفیل هستی آدمی و پری ارادتی بنما تا سعادتی ببری که بنده را نخرد کس به عیب بی‌هنری می صبوح و شکرخواب صبحدم تا چند به عذر نیم شبی کوش و گریه سحری تو خود چه لعبتی ای شهسوار کار که در برابر چشمی و غایب از نظری هزار جان مقدس بسوخت زین غیرت که هر صباح و مسا شمع مجلس دگری که یاد گیر دو مصرع ز من به نظم دری بیا که وضع جهان را چنان که من دیدم گر امتحان بکنی می خوری و غم نخوری کلاه سروریت کج مباد بر سر حسن که زیب بخت و سزاوار ملک و تاج سری به بوی زلف و رخت می‌روند و می‌آیند صبا به غالیه سایی و به جلوه گری چو مستعد نظر نیستی وصال مجوی که جام جم نکند سود وقت بی‌بصری دعای گوشه نشینان بلا بگرداند چرا به گوشه چشمی به ما نمی‌نگری بیا و سلطنت از ما بخر به مایه حسن و از این معامله غافل مشو که حیف خوری طریق طریقی عجب خطرناک است نعوذبالله اگر ره به مقصدی نبری به یمن همت امید هست که باز اری اسامر لیلای لیلة القمر ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/759 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خوش کرد یاوری فلکت روز داوری تا شکر چون کنی و چه شکرانه آوری گو بر تو باد تا غم افتادگان خوری در کوی شوکت شاهی نمی‌خرند اقرار بندگی کن و اظهار چاکری ساقی به مژدگانی عیش از درم درآی تا یک دم از غم دنیا به دربری در شاهراه جاه و بزرگی خطر بسیست آن به کز این گریوه سبکبار بگذری درویش و امن خاطر و کنج قلندری یک حرف صوفیانه بگویم اجازت است ای نور دیده صلح به از جنگ و داوری نیل مراد بر حسب فکر و همت است از شاه نذر خیر و ز توفیق یاوری حافظ غبار فقر و قناعت ز رخ مشوی کاین خاک بهتر از عمل کیمیاگری ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/760 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ز کوی می‌آید نسیم باد نوروزی از این باد ار مدد خواهی چراغ برافروزی که قارون را غلط‌ها داد سودای زراندوزی ز جام دگر بلبل چنان مست می لعل است که زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزی به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی به آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی چو امکان خلود ای در این فیروزه ایوان نیست مجال عیش فرصت دان به فیروزی و بهروزی کلاه سروری آن است کز این ترک بردوزی سخن در پرده می‌گویم چو از غنچه بیرون آی که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی ندانم نوحه قمری به طرف جویباران چیست مگر او نیز همچون من غمی دارد شبانروزی می‌ای دارم چو جان صافی و صوفی می‌کند عیبش خدایا هیچ عاقل را مبادا بخت بد روزی جدا شد کنون تنها نشین ای شمع که حکم آسمان این است اگر سازی و گر سوزی به عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محروم بیا ساقی که جاهل را هنی تر می‌رسد روزی می اندر مجلس آصف به نوروز جلالی نوش که بخشد جرعه جامت جهان را ساز نوروزی نه می‌کند تنها دعای خواجه تورانشاه ز مدح آصفی خواهد جهان عیدی و نوروزی جنابش پارسایان راست محراب و دیده جبینش صبح خیزان راست روز فتح و فیروزی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/757 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای که دایم به خویش مغروری گر تو را نیست معذوری که به عقل عقیله مشهوری مستی نیست در سر تو رو که تو مست آب روی زرد است و آه دردآلود عاشقان را دوای رنجوری بگذر از نام و ننگ خود ساغر می‌طلب که مخموری ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/758 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی که بسی بدمد باز و تو در باشی که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی چنگ در پرده همین می‌دهدت پند ولی وعظت آن گاه کند سود که قابل باشی در چمن هر ورقی دفتر دگر است حیف باشد که ز کار همه غافل باشی نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف گر شب و روز در این قصه مشکل باشی رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد صید آن شاهد مطبوع شمایل باشی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/755 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عمر بگذشت به بی‌حاصلی و بوالهوسی ای پسر جام می‌ام ده که به پیری برسی شاهبازان طریقت به مقام مگسی دوش در خیل غلامان درش می‌رفتم گفت ای عاشق بیچاره تو باری چه کسی با خون شده چون نافه خوشش باید بود هر که مشهور جهان گشت به مشکین نفسی لمع البرق من الطور و آنست به فلعلی لک آت بشهاب قبس وه که بس بی‌خبر از غلغل چندین جرسی بال بگشا و صفیر از شجر طوبی زن حیف باشد چو تو مرغی که اسیر قفسی تا چو مجمر نفسی دامن جانان گیرم جان نهادیم بر آتش ز پی خوش نفسی چند پوید به هوای تو ز هر سو یسر الله طریقا بک یا ملتمسی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/756 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈