eitaa logo
الهام انیمیشن
93 دنبال‌کننده
27 عکس
387 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
سحر بلبل حکایت با صبا کرد که رویِ با ما چه‌ها کرد ،_خون_در_دل_افتاد وز آن ، به خارم مبتلا کرد غلامِ همتِ آن نازنینم که کار خیر بی روی و ریا کرد من از بیگانگان دیگر ننالم که با من هر چه کرد آن آشنا کرد گر از سلطان طمع کردم، خطا بود ور از وفا جُستَم، جفا کرد که دردِ شب نشینان را دوا کرد نقابِ کَشید و زلفِ سُنبل گره بندِ قبای غنچه وا کرد به هر سو بلبلِ عاشق در افغان تَنَعُّم از میان، بادِ صبا کرد بشارت بَر به کویِ می فروشان که توبه از زهدِ ریا کرد وفا از خواجگانِ شهر با من کمالِ دولت و دین بوالوفا کرد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1116 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سَحَر به بویِ دَمی شدم در باغ که تا چو بلبلِ بیدل کُنَم عِلاجِ دِماغ که بود در شبِ تیره به روشنی چو چراغ چُنان به حُسن و جوانیِ خویشتن مغرور که داشت از بلبل هزار گونه فَراغ گشاده نرگسِ رعنا ز حسرت آب از چشم نهاده لاله ز سودا به جان و صد داغ زبان کشیده چو تیغی به سرزنش سوسن دهان گُشاده شقایق چو مردمِ ایغاغ یکی چو ساقیِ مستان به کف گرفته اَیاغ نشاط و عیش و جوانی چو گُل غنیمت دان که نَبُوَد بر رسول غیر بَلاغ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/934 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سبت سلمی بصدغیها فؤادی و روحی کل یوم لی ینادی و واصلنی علی رغم الاعادی حبیبا در غم سودای توکلنا علی رب العباد امن انکرتنی عن سلمی تزاول آن روی نهکو بوادی که همچون مت به بوتن و ای ره غریق العشق فی بحر الوداد غرت یک وی روشتی از امادی غم این بواتت خورد ناچار و غر نه او بنی آنچت نشادی دل شد اندر چین زلفت بلیل مظلم و الله هادی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/775 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ستاره‌ای بدرخشید و ماهِ مجلس شد دل رمیدهٔ ما را رفیق و مونس شد به غمزه مسئله‌آموزِ صد مُدَرِّس شد به بویِ او بیمارِ عاشقان چو صبا فدایِ عارضِ نسرین و چشمِ نرگس شد به صدرِ مَصطَبه‌ام می‌نِشانَد اکنون دوست گدایِ شهر نِگَه کُن که میرِ مجلس شد خیالِ آبِ خِضِر بست و جامِ اسکندر به جرعه‌نوشیِ سلطان ابوالفَوارِس شد که طاقِ اَبرویِ مَنَش مهندس شد لب از تَرَشُّحِ مِی پاک کن برایِ خدا که خاطرم به هزاران گُنَه مُوَسوِس شد کرشمهٔ تو شرابی به عاشقان پیمود که عِلم بی‌خبر افتاد و عقل بی‌حس شد چو زر عزیزِ وجود است نظمِ من، آری قبولِ دولتیان کیمیایِ این مس شد ز راهِ میکده عِنان بگردانید چرا که از این راه رفت و مفلس شد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1076 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سال‌ها پیرُویِ مذهبِ رندان کردم تا به فتویِ خِرَد حرص به زندان کردم قطعِ این مرحله با مرغِ سلیمان کردم سایه‌ای بر ریشم فِکَن ای گنجِ روان که من این خانه به سودایِ تو ویران کردم توبه کردم که نبوسم لبِ ساقی و کنون می‌گَزَم لب که چرا گوش به نادان کردم در خِلاف‌آمدِ عادت، بطلب کام که من کسب جمعیت از آن زلفِ پریشان کردم آن چه سلطانِ ازل گفت بکن، آن کردم دارم از لطفِ ازل جنَّتِ فردوس طمع گر چه دربانی میخانه فراوان کردم این که پیرانه‌سَرَم صحبتِ یوسف بنواخت اجر صبریست که در کلبهٔ احزان کردم صبح‌خیزی و سلامت طلبی چون هر چه کردم همه از دولتِ قرآن کردم گر به دیوانِ غزل صدرنشینم چه عجب؟ سال‌ها بندگیِ صاحبِ دیوان کردم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/907 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سال‌ها دفترِ ما در گرو صَهبا بود رونقِ میکده از درس و دعایِ ما بود هر چه کردیم به چشمِ کَرَمَش زیبا بود دفترِ دانش ما جمله بشویید به مِی که فلک دیدم و در قصدِ دانا بود از بتان آن طلب ار حسن شناسی ای کاین کسی گفت که در علمِ نظر بینا بود دل چو پرگار به هر سو دَوَرانی می‌کرد و اندر آن دایره سرگشتهٔ پابرجا بود که حکیمانِ جهان را مژه خون پالا بود می‌شکفتم ز طرب زان که چو گُل بر لبِ جوی بر سرم سایهٔ آن سروِ سَهی بالا بود پیرِ من اندر حقِ اَزْرَق پوشان رخصتِ خُبث نداد ار نه حکایت‌ها بود قلبِ اندودهٔ بَرِ او خرج نشد کاین مُعامِل به همه عیبِ نهان بینا بود ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1035 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سال‌ها طلبِ جامِ جم از ما می‌کرد وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا می‌کرد طلب از گمشدگانِ لبِ دریا می‌کرد مشکلِ خویش بَرِ پیرِ مُغان بُردم دوش کو به تأییدِ نظر حلِّ معما می‌کرد دیدمش خُرَّم و خندان قدحِ باده به دست و اندر آن آینه صد گونه تماشا می‌کرد گفتم این جامِ جهان‌بین به تو کِی داد حکیم؟ گفت آن روز که این گنبدِ مینا می‌کرد او نمی‌دیدش و از دور خدا را می‌کرد این همه شعبدهٔ خویش که می‌کرد این جا سامری پیشِ عصا و یدِ بیضا می‌کرد گفت آن کز او گشت سرِ دار بلند جُرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد فیضِ روحُ القُدُس ار باز مدد فرماید دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می‌کرد گفتمش سلسلهٔ زلفِ بُتان از پی چیست گفت از می‌کرد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1102 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ساقیا می ده که مرغ بام رخ نمود از بیضه زنگارفام در دماغ می پرستان بازکش آتش سودا به آب چشم جام یا رب از فردوس کی رفت این نسیم یا رب از جنت که آورد این پیام خاطر و بار تو راکبی تند است و مرکوبی جمام جان ما و روی توست ساتکینی ساتکینی ای ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/356 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ساقیا سایه ابر است و بهار و لب جوی من نگویم چه کن ار اهل خود تو بگوی دلق آلوده صوفی به می ناب بشوی سفله طبع است جهان بر کرمش تکیه مکن ای جهان دیده ثبات قدم از سفله مجوی دو نصیحت کنمت بشنو و صد گنج ببر از در عیش درآ و به ره عیب مپوی شکر آن را که دگربار رسیدی به بهار بیخ نیکی بنشان و ره تحقیق بجوی ور نه هرگز و نسرین ندمد ز آهن و روی گوش بگشای که بلبل به فغان می‌گوید خواجه تقصیر مفرما توفیق ببوی گفتی از ما بوی ریا می‌آید آفرین بر نفست باد که خوش بردی بوی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/723 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ساقیا آمدنِ عید، مبارک بادت وان مَواعید که کردی، مَرَواد از یادت برگرفتی ز حریفان و می‌دادت برسان بندگیِ دختر رَز، گو به درآی که دَمُ و همت ما کرد ز بند آزادت شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست جای غم باد، مَر آن ، که نخواهد شادت شکر ایزد که ز تاراجِ خزان رخنه نیافت بوستان سمن و سرو و و شمشادت طالع نامور و دولت مادرزادت حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح ور نه طوفانِ حوادث بِبَرَد بُنیادت ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1062 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ساقیا برخیز و دَردِه جام را خاک بر سر کن غم ایام را بَرکِشم این اَزرَق‌فام را گر چه بدنامی‌ست نزد عاقلان ما نمی‌خواهیم ننگ و نام را باده دَردِه چند از این باد غرور خاک بر سر نفس نافرجام را دود آه سینهٔ نالان من سوخت این افسردگان خام را کس نمی‌بینم ز خاص و عام را با مرا خاطر خوش است کز یک باره بُرد آرام را ننگرد دیگر به سرو اندر چمن هرکه دید آن سرو سیم‌اندام را صبر کن به سختی روز و شب عاقبت روزی بیابی کام را ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/678 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ساقی، ار جام می، دمادم نیست جان فدای تو، دردیی کم نیست جرعه‌ای هم مرا مسلم نیست جرعه‌ای ده، مرا ز غم برهان که بی‌شراب خرم نیست کز خودم زخم هست مرهم نیست چون حجاب من است هستی من گر نباشد، مباش، گو: غم نیست ز آرزوی دمی خون شد که شوم یک نفس درین دم نیست چه کنم؟ کار فراهم نیست خوشدلی در جهان نمی‌یابم خود خوشی در نهاد عالم نیست در جهان گر خوشی کم است مرا خوش از آنم که ناخوشی هم نیست کشت امید را، که خشک بماند بهتر از آب چشم من نم نیست ساقیا، یک دمم حریفی کن کین دمم جز تو هیچ همدم نیست ساغری ده، مرا ز من برهان که حریف و محرم نیست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/916 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈