#هشتم_شوال
#سالروز_تخریب_بقیع
گنبد...قبول...رفت! ولیکن شُکوه، نه
آن تکیه گاهِ راسخِ مانندِ کوه، نه
آری؛ حرم خراب شد اما هنوز هست
خورشید هست! پس چه بگویم؟ که روز هست
بیخود که نیست این همه دشمن کلافه است
اینجا خرابه نیست، که دارالخلافه است
ای با چهار حجت حق همنشین، بقیع!
تو! ای بهشتِ خاکیِ روی زمین، بقیع!
گاهی زیارتی به نیابت ز عاشقان...
این اشتیاق و حسرت ما را ببین بقیع
زائر، ضریح، گنبد و گلدسته، سنگفرش
تقدیر تو نوشته شده این چنین، بقیع!
روزی طوافْ دورِ ضریح تو میشود
آری! قسم به عصر، به زیتون، به تین؛بقیع!
گفتم بهشت چیست خدایا؟ ندا رسید
جاییست بی نظیر؛ شبیه همین بقیع
آل سعود رو به زوال است بی گمان
از برکت ائمهی مدفون در این بقیع
مائیم و فتح شبه جزیره که دور نیست
آل سعود و این نفسِ آخرین؛ بقیع!
✍ #علیرضا_بیاتانی
#هشتم_شوال
#سالروز_تخریب_بقیع
از جنت البقیع عنایت به ما کنند
"آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند"
بعد از حدود یک سَده از غربت بقیع
ای کاش درد بی حرمی را دوا کنند
ای کاش گنبدی روی این چار باغ نور
چون گنبد حریمِ خراسان بنا کنند
باید به دست فرشچیان طرحی از ضریح
همچون ضریح کرببلا دست و پا کنند
جا دارد اینکه مثل نجف این حریم را
صاحبْ مناره، صاحبِ ایوان طلا کنند
باب الکریم، رکن اساسیست در حرم
باید دری برای گدایان جدا کنند
اینجا عزیز میشود آنکس که زائرست
حاجت نگفته حاجت او را روا کنند
ای کاش بعد اینهمه دوری و انتظار
فکری برای مرقد خیرالنسا کنند
ای کاش بهر ساختن صحن مجتبی
ما را برای کارگریاش سوا کنند
آنان که رزق داده به عالم نگاهشان
"آیا شود که گوشهی چشمی به ما کنند؟"
✍#علی_بیرقدار
#هشتم_شوال
#سالروز_تخریب_بقیع
همیشه خاکی صحن غریبها بد نیست
بقیع، پنجره دارد اگرچه مشهد نیست
چه دستها که رسیدهست تا بقیع از دور
که قد کشیدن زائر به قامت و قد نیست
نه صحن مانده، نه ایوان، نه آینه، نه رواق
اگرچه خاک، دلیل نبود مرقد نیست
همیشه حس زیارت حرم نمیخواهد
که گاه عرض ارادت به رفت و آمد نیست
برای بودن در زیر آفتاب اینجا
میان ماندن و رفتن کسی مردد نیست
دعای سوتهدلان مستجاب خواهد شد
در این حرم که اجابت به طاق و گنبد نیست
بقیع، خاکی عشق است پس بگو شاعر
اگر به شوق ضریح آمده، نیاید، نیست
✍ #محسن_ناصحی
#هشتم_شوال
#سالروز_تخریب_بقیع
عادت به گنبد دادهام چشم ترم را
این بارگاه اما به هم زد باورم را
در روضهات میسوزم و امیدوارم
بادی به سویت آورد خاکسترم را
سنگین شده بر شانههایم، میگذارم
روی ضریحی که نمیبینم، سرم را
آباد کردی خانهام را، زیر دینم
باید بسازم پس برای تو حرم را
با اشکهایم حوض میسازم در این صحن
اینگونه میسازم بهشت و کوثرم را
داراییام را پای گنبد میگذارم
حتی النگوی طلای دخترم را
می آید آن روزی که قدر سجده جا نیست
هر قدر میگردد سرم دور و برم را
جبریل هم میآید و میخواهد این را:
بگذار زیر پای زائرها پرم را ...
چیزی نمانده تا زمانی که بکوبم
بر بام کعبه پرچم یا حیدرم را
آل سعودی نیست دیگر میتوانم
راحت ببوسم آستان دلبرم را
آن روز میخوانم چه زیبا در بقیعت
با سجده بر تربت نماز آخرم را
✍ #داود_رحیمی
#هشتم_شوال
#سالروز_تخریب_بقیع
از سپید و سیاه بود اینجا
عشقبازی مباح بود اینجا
روزگار خوشی نه چندان دور
خانهی امن آه بود اینجا
سن ما قد نمیدهد اما
حرم و بارگاه بود اینجا
مادری با چهار فرزندنش
حالشان روبراه بود اینجا
**
چشمتان روز بد نبیند، آه
سرنوشتش سیاه بود اینجا
تیشه و پتک و تیغ آوردند
بی دفاع و سپاه بود اینجا
این همه سال در اسارت شب
باز هم مثل ماه بود اینجا
آفتاب مدینه سوزان است
کاش یک سرپناه بود اینجا...
✍ #سیده_تکتم_حسینی
#هشتم_شوال
#سالروز_تخریب_بقیع
چشمم همين كه گشت خوشاقبال، گريه كرد
ياد بقيع كرد و به هر حال گريه كرد
همراه چار قبلهى حاجات اشک ریخت
همپاى چار كعبهى آمال گريه كرد
«يکباره چار كوه كجا بر زمين نشست؟
هفت آسمان به هشتم شوّال گريه كرد» *
در كوچه، مادرى به زمين خورد و مجتبى
با يادِ آن شكسته پر و بال گريه كرد
با ياد نينوا چه به سجّاد مىگذشت
بعد از پدر، قريبِ چهل سال گريه كرد
با داغ باقر و غم صادق دلم شكست
حتّى به روی شانهى من، شال گريه كرد
بعد از مدينه، نوبت كرببلا رسيد
آن جا كه تل به سر زد و گودال گريه كرد
#محمدحسین_مهدی_پناه
* #جواد_هاشمی
#سالروز_تخریب_بقیع
کاش اینجا داشت تکه سایه بانی لااقل
کاش میدادند بر گریه زمانی لااقل
کاشکی می شد بریزی آب بر قبر حسن
کاش اینجا داشت شب ها روضه خوانی لااقل
کاشکی می شد کنار قبر صادق سینه زد
کاش می شد تاسحر اینجا بمانی لااقل
کاشکی می شد بگویی با نگهبان بقیع
زائران را خوب می شد که نرانی لااقل
کاش می شد آشکارا ریخت هنگام غروب
پشت دیوار بقیع اشک روانی لااقل
کاش میدادیم با یک روضۀ ام البنین
قلب سنگی نگهبان را تکانی لااقل
کاش در خاک بقیع اذن زیارت داشتیم
کاشکی وقت نماز٬ آنهم جماعت داشتیم
آخرش آقا به این تقدیر پایان می دهد
خاتمه بر غصه قلب پریشان می دهد
مطمئنم او بیاید کار عالم دست ماست
ساخت و ساز حرم را دست ایران می دهد
کارفرما مهدی و ما پارکابش می شویم
اولش نقشه برای صحن و ایوان می دهد
گنبد و گلدسته و ایوان طلایی می شود
چون طلای این سه را شاه خراسان می دهد
چونکه بعدش زائرِ اینجا فراوان می شود
قطعاً اذن ساخت دهها شبستان می دهد
هرچه سینه زن بیاید در حرم جا می شود
دورتا دور رواق و صحن غوغا می شود
صبح و ظهر و عصر این صحن و سرا هم دیدنیست
روی گنبد پرچم یا مجتبی هم دیدنیست
چشم دل هم بسته باشد چشم سر باشد بس است
در مدینه چارتا نور خدا هم دیدنیست
می شود یک پنجره فولاد در این صحن ساخت
در میان کاسهٔ آبی شفا هم دیدنیست
چارتا خورشید پیش هم تلألو می کنند
چارتا خورشید این صحن و سرا هم دیدنیست
در زیارتنامه خواندن زیر چتر آرزو
بین قاب نور ایوان طلاهم دیدنیست
از روی گلدسته های صحن زیبای بقیع
تابش گلدسته های کربلا هم دیدنیست
مسجدی باید به نام حضرت سجاد ساخت
گوشه این صحن باید پنجره فولاد ساخت
حیف اینها آرزوهای قلوب مضطر است
حیف اینها بغض جاری دوتا چشم تر است
ای بقیعی که پُر از گرد و غباری خود بگو
در کدامین گوشه از خاک تو قبر مادر است
در کجایت نیمه شب ها مرتضی سینه زده
در کجایت رد پای اشک های حیدر است
گرچه خاک تو پُر از درد و غریبی و غم است
کربلا در غربت و در غصه چیز دیگر است
گرچه در قلب تو خوابیدند یک عده غریب
کربلا آرامگاه لاله های پرپر است
گرچه دیدی که حسن را تیرباران می کنند
کربلا هم شاهد حلقوم خشک و خنجر است
من نمیدانم که محسن هست آنجا یاکه نه
در عوض کرببلا قبر علی اصغر است
در دل تو بغض سقا نیست قطعاً ای بقیع
یک جوان ارباًارباً نیست قطعا ای بقیع
#مهدی_نظری
#سالروز_تخریب_بقیع
اشکم به رخ، خونم به دل، آهم به سینه است
ای زائرین، ای زائرین این جا مدینه است
شهری که خاکش آبرو بخشد به جنّت
شهر محمّد شهر قرآن، شهر عترت
در هر وجب صدها چراغ راه دارد
نقش از قدم های رسول الله دارد
ای جا محمّد عالمی را رهبری کرد
هم یار امّت بود و هم پیغمبری کرد
ای جا ستمکاران کافر عهد بستند
پیشانی و دندان پیغمبر شکستند
این جا شرار آه جبریل امین ریخت
خون از سر و روی محمّد بر زمین ریخت
این جا علی پروانه سان گرد پیمبر
گردید تا آمد نور زخمش به پیکر
این جا دل پیغمبر اسلام خون شد
این جا جگر از پهلوی حمزه برون شد
این جا محمّد داغها بر سینه اش ماند
زنگ غم و اندوه بر آئینه اش ماند
این جا قدم بر عرش اعلامی گذارید
چون پا به جای پای زهرا می گذارید
این جا مراد از قبّة الخضراء بگیرید
این جا سراغ از تربت زهرا بگیرید
این جاست کعبه نه، زکعبه بهتر این جاست
هم فاطمه هم تربت پیغمبر این جاست
آوای وحی آید زدیوار رفیعش
هم باب جبرائیل و هم باب البقیعش
در بین آن محراب و منبر جا بگیرید
بوسه زقبر مخفی زهرا بگیرید
گلزار وحی و روضۀ طاهاست این جا
آتش گرفته خانۀ زهراست این جا
پشت در این خانه نزدیک همین قبر
زهرا کتک خورد و علی بگریست چون ابر
خورشید در این کوچه ها گردید نیلی
بلبل سراپا سوخته گل خورد سیلی
این جا امیرالمؤمنین را دست بستند
تا با لگد پهلوی زهرا را شکستند
این جا کشیده بر فلک آتش زبانه
این جا گلی پرپر شده با تازیانه
این جا به زیر پای مردم کوثر افتاد
تنهای تنها فاطمه پشت در اوفتاد
پیوسته چشم شیعه اینجا خون فشان است
زیرا زیارتگاه قبری بی نشان است
قبری که هر قلبی بیاد او کباب است
قبری که تنها زائر او آفتاب است
قبری غریب و بی رواق و بی نشانه
بر خاک آن صورت نهد طفلی شبانه
قبری که مخفی در دل تنگ زمین است
خاکش گل از اشک امیرالمؤمنین است
قبری که ما گشتیم و پیدایش نکردیم
از دور هم حتی تماشایش نکردیم
این قبر، قبر دختر پیغمبر ماست
با آن که پیدا نیست چون جان در بر ماست
این قبر احمد، این بقیع و قبرهایش
گلهای پرپر گشته اما با صفایش
آن فاطمه بنت اسد آن ام عباس
این قبر ابراهیم، احمد را گل یاس
این مجتبی این قبر بی شمع و چراغش
این سید سجاد با آن درد و داغش
این باقر و این صادق آل محمّد
این قبر عباس آن عموی پیر احمد
این قبرها را یک به یک دیدیم اما
یابن الحسن، یابن الحسن، کو قبر زهرا
این جا محمّد رازها در پرده دارد
این جا امیرالمؤمنین گُم کرده دارد
این جا شرار، از سینۀ عالم برآید
جا دارد ار جان از تن میثم برآید
#غلامرضا_سازگار
#سالروز_تخریب_بقیع
به یمن مِهر تو شد از سراب، آب درست
بدون مِهر تو از آب شد سراب درست
نگاه کردن تو خلقت است تکویناً
نگاه کردی و شد ماه... آفتاب... درست
خدا به طرح تو پرداخت، شد امام درست
خدا به شرح تو پرداخت، شد کتاب درست
اگر قبول کنی من تراب نعلینم
مرا برای تو کرده ابوتراب درست
یکی برای حسین و یکی برای حسن
از این دو قطره فقط میشود شراب درست
بتول در عوض پیرهن برای حسین
برای صورت تو میکند نقاب درست
بقیع مظهر آبادی است پس عرش است
بهشت نیز شده از همین خراب، درست
"عتاب یار پری چهره" را کشیدم من
اگر چه هم نشود کار با عتاب درست...
#علی_اکبر_لطیفیان
#سالروز_تخریب_بقیع
چارتا گل چونکه درهم شد گلابش بهتر است
با همین توجیه این وادی شرابش بهتر است
چار خورشید است بر انگشتر دست بقیع
اینچنین جنس نگینش از رکابش بهتر است
در کرم در علم در بحث صبوری در اصول
مطلب این خاک از جلد کتابش بهتر است
کو ضریح و کو حرم؟اینجا فقط جاییست که
غالبا طرح سوالش از جوابش بهتر است
تا بفهمی ماجرای کوچه را مثل حسن
اصلا اینجا در زیارت اضطرابش بهتر است
مرقد و گلدسته ها خوبند اما نزد ما
کوری چشم عدو اینجا خرابش بهتر است
هرچه سوزان باشد و هر قدر با شدت بقیع
از زمین کربلا که آفتابش بهتر است
گرچه مانع می شود اما به دستی بسته نیست
اینچنین از شام و از کوفه طنابش بهتر است
حرف ها را میزنند اما سری بر نیزه نیست
پس شنیدن گاه از دیدن عذابش بهتر است
گرچه می گردد کباب از حرف، قلب ما ولی
مجلس اینجا از آن مجلس کبابش بهتر است
#مهدی_رحیمی
#سالروز_تخریب_بقیع
بغض ها در سینه اما فرصت فریاد نیست
روضه خواندن در کنار این حرم آزاد نیست
باد مویم را پریشان میکند مانند آن_
_پرچمی که روی گنبد در مسیر باد نیست
اشکهایم راه سقاخانه را گم کرده اند
حاجتی دارم ولیکن پنجره فولاد نیست
چند گنبد در کنار چند تا ایوان طلا
مطمئناً تا نباشد قلب زهرا شاد نیست
مادری در لابه لای خاک گندم ریخته
پس کبوتر هست گرچه صحن گوهرشاد نیست
غیر پرواز کبوترهای غمگین در حرم
سایه بانی بر مزار حضرت سجاد نیست
حک شده بر سینه ی ما "نَحْنُ اَبْناء الْحَسَن"
بین ما جز عاشق و مجنون مادرزاد نیست
می نویسم آرزویم را به روی خاکها
خانه ات آباد، ای که خانه ات آباد نیست...
#احمد_ایرانی_نسب
#سالروز_تخریب_بقیع
#روز_بقیع
شبیه این زمین درآسمانها آسمانی نیست
ندارد وسعتی اما به وسع او جهانی نیست
بجای صحن و گلدسته کبوترها نما دارند
نشانی ساختند آخر که مانندش نشانی نیست
کریمان هرچه که دارند را وقف گدا کردند
نگو اینجا چرا صحن و سرای آنچنانی نیست
به اجبار عده ای باب الکرم را روی ما بستند
به در مانده نگاه میزبان و میهمانی نیست
مدینه شهر پیغمبر بگو تو لااقل با ما
چرا روی سرخورشیدها پس سایبانی نیست؟
نه سینه زن نه یک دسته نه حتی یک حسینیه
همه آماده اشکند اما روضه خوانی نیست
به یاد چادرخاکی بقیع امروز خاکی شد
وحالا زائرش جز مادری قامت کمانی نیست
همان مادر که آمد کوچه و با قد خم برگشت
بلایی برسرش آمد که آثارش نهانی نیست
چنان سیلی برویش خورد حوریه زمین افتاد
صدازد میزد درزانویم دیگر توانی نیست..
#سید_پوریا_هاشمی
#سالروز_تخريب_بقيع
باید بگویم از غم هجران این حرم
از غربت مسافر گریان این حرم
باید بگویم از غم جانکاه این دیار
از جان رفته از دل جانان این حرم
باید بسوزم از دل و از جان به اشک و آه
با داغ غربت و دل ویران این حرم
چشم حسود و شور زمان عاقبت گرفت
با دست فتنه های خودش جان این حرم
اما دلم همیشه به آینده روشن است
می بینم عاقبت سر و سامان این حرم
می بینم عاقبت که شده نقش قاب ها
آیینه ی ضریح خراسان این حرم
این خاک بی حرم ، حرمی ناب می شود
روشن شود چراغ شبستان این حرم
خواهد شنید گوش تمامی خاکیان
از این دیار ذکر حسن جان این حرم
حک می شود دوباره به کوری دشمنان
بر آستانه نام امامان این حرم
آخر به دست شیعه حرم می شود بهشت
گل می کند دوباره گلستان این حرم
#ناصر_شهریاری
#سالروز_تخريب_بقيع
سالیانیست ز عاشق شدنم..
به لب خلق سخن افتاده
بارها گفته ام و میگویم
دل من دست حسن افتاده
وسط قاب دوچشمان ترم
عکس یک منظره پیداست!بقیع
نیمه شبها به نیابت ز حسین
دل من زائر یکجاست..بقیع
السلام ای حرم بی زائر
السلام ای که غریب وطنی
آی اقا چقدر میچسبد
وسط صحن شما سینه زنی
دسته ها راهی صحنت باشند
نوحه خوانها همگی دم بدهند
یکطرف ذکر حسن یا حسن و..
یکطرف پاسخ جانم بدهند..
همگی خیره به گنبد باشیم
چشمهامان بشود پیمانه
یکنفر پرچم یا ام بنین..
بزند برروی سقاخانه
حیف،اینها همه خواب است و خیال
ظلمت از نور خدا میترسد
دور قبر تو پر از سرباز است
دشمن از اسم شما میترسد
یک نفر خون جگر میخورد و..
یک نفر گریه و نجوا دارد
جامه خاکی زائرهایت..
ارث از چادر زهرا دارد..
چادری که شرف عصمت بود
در کشاکش ز سر ماه افتاد
فاطمه در وسط اتش و دود
پشت در بود که ناگاه افتاد
دست مولا به طناب افتاد و..
دست بی بی ز قلاف افتاده..
میخ نامرد!چه کردی آخر..
بین پهلوش شکاف افتاده..
#سید_پوریا_هاشمی
#سالروز_تخریب_بقیع
حرف دارم برای تک تک تان
حرفی از اوج مرثیه به خصوص
ولی اول بیا سری بزنیم
به حریم قشنگ شمس شموس
چقدر صحن های تو در تو
چقدر حجره و رواق اینجاست
همه جا غرق بارش نور است
چقدر خوشه چلچراغ اینجاست
کار خورشید میکند اینجا
گنبدی که شد از طلا زرین
عهده دار غبار روبی شد
از دو گلدسته جبرئیل امین
هفته ای هفت مرتبه زایر
خواهد آمد برای پابوسی
ظهر از سوی بست پایین و
نیمه شب از ورودی طوسی
طعم انگور دارد این بقعه
از دو صد باغ سرتر است آری
بوسه بر این ضریح عطراگین
روز و شب مستی اور است آری
باز مثل همیشه بند آمد
با تماشای این ضریح ، زبان
در طواف حرم به چششم خورد
طرح نقش و نگار فرشچیان
به فراز مناره ها بالاست
با طلوعی اگر اذان غمش
دم مغرب دوباره غوغاییست
در نماز جماعت حرمش
بَه ، چه مهمان سرای رنگینی
در صف انتظار پیر و جوان
میبرد هوش از سرت بوی
قرمه سبزی و قیمه بادمجان
سنگ فرش حرم شهادت داد
میرسد تا فرشته از هر سو
ذره ای گرد و خاک اگر باشد
با مژه میزند فقط جارو
نه یکی نه دو تا بیا و ببین
صحن در صحن شد شفا آباد
قدس و رضوان و جامع رضوی
کوثر و انقلاب و گوهرشاد
تا حوالی گنبدش بروی
مینشیند به شانه ات پرها
نیمه شب ها به گوش می آید
بق بقو بق بقوی کفترها
از بزرگان شهر دیدم که
طالب کفش داری اش شده اند
و به تن کرده جامه ی خدمت
خادم افتخاری اش شده اند
خودمانیم بارگاه کسی
این چنین جلوتی ندیده به خود
حاضرم باز هم قسم بخورم
این حرم خلوتی ندیده به خود
بگذرم حال هشتم شوّال
آمد از راه و باز غم دارم
در مراثی ما چه سرّی هست؟
من به دنبال کشف اسرارم
با خودت فکرکن کمی حالا
بده پاسخ به این سوال عجیب
که چرا هرکه آمد اینجا گفت :
السلام علیک امام غریب
به گمانم غریب آقایی ست
که ندارد برای خود حرمی
یا که حتی کنار تربت او
نگذارند لا اقل علمی
حرمی را سراغ دارم که
قبله گاه تمام افلاک است
ولی افسوس ساليان دراز
چشم تا کار میکند خاک است
به گمانم که این بهشت خدا
محرم کوچه های باریک است
نه چراغی نه شمع و فانوسی
مثل شبهای تار ، تاریک است
تاکه قدری مشایعت بکند
در حرم دست مهربانی نیست
پشت دیوار می نشینی و
به سرت هیچ سایبانی نیست
من نه تنها شنیده ام دیدم
به همه زائران خبر بدهید
غربت این است در کنار بقیع
حق ندارید ناله سر بدهید
جای عطر گلاب قمصر و عود
بوی انواع کینه می اید
نگرانم از این جهت آخر
چه به روز مدینه می اید
نه بساطی برای لطمه زنی
نه دوخط روضه در شب آخر
نه وداعی به رسم سینه زنان
نه دو رکعت نماز بالا سر
چه کنم سوت و کور مانده بقیع
بی سبب نیست سینه غم بار است
به گمانم ز رونق افتاده
آه ...چشم انتظار زوار است
علیرضا خاکساری
#امام_زمان_عج
#سالروز_تخریب_بقیع
#روز_بقیع
عمری مرا تو بیشتر از من دعا کردی
من معصیت کردم ولیکن تو حیا کردی
دادی جوابم را تو بی چون و چرا اما
چون و چرا کردم مرا وقتی صدا کردی
ای وای از آن نیمه شب هایی که آقاجان
من خواب بودم تو به حالم گریه ها کردی
من که همیشه جای مرهم ، درد تو بودم
ماندم برای چه تو دردم را دوا کردی
دورت بگردم من ، فقط بین رفیقانم
حق رفاقت را تو جانانه ادا کردی
از یاد برم عزت من از کجا بوده
از بس به این سائل عطای بی ریا کردی
غم نیست گر بسته است بر رویم همه درها
وقتی در ِ رحمت به روی من ، تو وا کردی
آقا دعا کن زنده باشم من ببینم که
تو در مدینه چار تا جنت بنا کردی
جانم فدای سفره ام البنینی که
هر صبح شنبه در مدینه تو به پا کردی
#محمد_حسین_رحیمیان
#سالروز_تخریب_بقیع
چارتا گنبد کنار هم ، عجب قابی ! که نیست
خیره ام شبها به سمت چار مهتابی که نیست
چارتا اذن دخول از چارتا باب المراد
می روم سمت بهشت از چارتا بابی که نیست
گوشه ی صحن حسن می ایستم با احترام
دلخوشم در آرزوهایم به آدابی که نیست
در میان زائران گاهی به کنجی قانعم
گرم قرآن خواندنم در کنج سردابی که نیست
با دو رکعت عاشقی بالای سر ، حالم خوش است
سجده کردم بارها در بین محرابی که نیست
می روم نزدیک سقّاخانه ی ام البنین
تشنه ام ، باید بنوشم جامی از آبی که نیست
خادمی می بیندم هرگاه پلکم بسته ماند
با پر قو می شوم بیدار از خوابی که نیست
صحن و ایوان و رواقی نیست شاید ، من ولی
حاجتی دارم که می گیرم از اربابی که هست
#محسن_ناصحی