گفتگو با خانم متقیان ۲۲ آبان ۱۴۰۳.mp3
40.96M
📣 صوت کامل گفتگو با خانم زهرا متقیان
مادر پنج فرزند و آموزگار
✅ موضوعات اصلی گفتگو:
🔹مسائل دوران نوجوانی و روش تربیتی مادرشون
🔹 مسیر زندگیشون از دانشگاه شریف تا کانادا و بعدش ایران
🔹 دلیل انتخاب شغل آموزگاری با وجود پنج فرزند
#ز_متقیان
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
مادران شریف ایران زمین
و اما یه خبر خیلی خوب!🤩🥳 قراره فردا با این مامان مهربون، یعنی «سرکار خانوم زهرا متقیان»، به گفت و گ
یادتونه چند روز پیش یه گفتگوی زنده داشتیم با خانم متقیان؟ 😍
اونایی که توی جلسه شرکت کردن که خیلی گفتگو رو دوست داشتن و بازخوردهای مثبتی دادن.
برای شمایی که جلسه رو نبودید، صوتش رو ضبط کردیم تا سر فرصت گوش بدید. 👆🏻 😇
پسرم داشت با دوستش حرف میزد.
میپرسه چند تا خواهر برادر داری؟
میگه یه داداش دارم.
بعد که اومدیم این ور، میگه فقط دو تا بودن! حتما حوصلهشون خیلی سر میره😅😂
#مزه_های_زندگی
#تربیت_چند_فرزندی😁
همین پسرم میگه میخوام وقتی بزرگ شدم ۶۰ تا بچه داشته باشم.😌
۳۰ تا دختر، ۳۰ تا پسر
خلاصه دیگه فک نکنید هفت هشت تا بچه زیاده. پسرم مرزها رو جابجا کرده🤣
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«۱۷. با وجود کرونا حرم پناهگاه همیشگی ما بود»
#ام_محمد
(مامان #محدثه ۱۵، #مطهره ۱۲، #محمد ۹ و #مهدی ۶ساله)
سال تحصیلی ۹۹ یک بازه ده روزه کلاسها حضوری شد که به دلیل کرونا دوباره مدارس تعطیل شد و کلاسها مجازی شد. از طرفی آموزش و پرورش به مدارس گفته بود، خانوادهها مجبور به تهیه گوشی نیستن. پرونده بچهها رو از غیرانتفاعی گرفتیم و در یک مدرسه دولتی ثبت نام کردیم✍🏻.
با مدیر مدرسه صحبت کردم و از ایشون خواستم درسها رو به بچهها خودم یاد بدم و در کلاس مجازی شرکت نکنن. ایشون هم قبول کردن و اینجوری از شر گوشی به دست شدن بچهها، خلاص شدیم🥳.
سال ۹۹ با بچهها کاملاً خونه بودیم ولی همسرم کارشون رو تعطیل نکردن و با رعایت نکات بهداشتی بیرون از خونه مشغول فعالیتهای خودشون بودن🧔🏻♂.
در این بین هفتهای چهار جلسه باید پسرم رو گفتار درمانی و کاردرمانی میبردم. به خاطر شرایط کرونا کمی جلسات این مرکز تعطیل شد، ولی به خاطر شرایط خاص این بچهها نمیشد بین جلساتشون وقفه انداخت. بعد از مدتی دوباره شروع به کار کردند، در اصل این مجموعه هم جزء کادر درمان حساب میشدن👨🏻⚕.
سعی میکردیم خیلی شرایط پسرم رو برای کسی توضیح ندیم، حتی خواهرهاش. تلاش میکردیم برچسبی روی بچه نمونه که بعدها براش دردسر بزرگتری نشه👼🏻.
کاردرمانیهای فرزندم ذهنی بود. کمی بیش فعالی داشت و نمیتونست تمرکز کنه و اگر میخواستیم جلسات رو با تمرکز شرکت کنه باید بهش دارو میدادیم ولی من خیلی موافق نبودم🧐.
چون با دارو، مشخص نمیشد که پیشرفتش به خاطر دارو هست یا خودش داره پیشرفت میکنه. روزی ما این بود که مربی خوبی در کار درمانی و گفتار درمانی داشته باشیم و ایشون هم موافق این بود که نیاز به دارو نیست، شاید جلسات طولانی بشه ولی بدون دارو روند بهتری خواهد داشت. شکر خدا روند پیشرفتش در این جلسات خیلی خوب بود😍🤲🏻.
به خاطر این شرایط و مدرسه توی خونه تلاشم رو میکردم، خیلی قضیه کرونا رو برجسته نکنم تا سطح اضطراب خونه بالا نره🦠.
بارها نشستیم در مورد کرونا با همسرم صحبت کردیم یا مقالاتی با زبونهای مختلف خوندیم و برامون مسجل شد که کرونا رو انکار نکنیم، اما خیلی سخت هم نگیریم. در نتیجه زندگی روزمره ما به جز اون جاهایی که ما تحت جبر بیرونی بودیم واقعاً تحت تأثیر کرونا قرار نگرفت، مثلاً بچههای ما هر روز محوطه میرفتن و بازی میکردن🏃🏻♂.
موقع برگشت دستامونرو میشستیم و نکات بهداشتی رو رعایت میکردیم😷🧼.
توی این چند سالی که ساکن شهر قم هستیم، با عنایت حضرت معصومه (س)، این توفیق رو داشتیم که شبهای جمعه به جای منزل پدری، مادری، خواهری و برادری، منزل حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) بریم.
جای همه کس و کار نداشتهمون بهشون سلام میکنیم. قبل کرونا این روال رو داشتیم و حتی توی اوج کرونا که همه جای حرمها رو ضدعفونی میکردن، ما برنامه حرممون منتفی نشد🥰😍.
به خاطر غربت و مظلومیتی که اهل بیت پیدا کرده بودن، حتی گاهی اوقات که کار داشتیم، هر طوری بود حتماً حرم میرفتیم👊🏻.
یواش یواش خیلی حرم خلوت شد تا اینکه بعضی از رواقها رو بستن. قسمت ضریح رو بستن. فقط یکی دو رواق باز بود. بعداً همین هم کمتر شد😭.
دو سه هفتهای همینطور بود که فقط میتونستیم وارد حرم بشیم و از سمت دیگه خارج بشیم. فقط یه قسمت کوچیکی رو گذاشته بودن که میشد چند لحظه بشینی😢.
هیچ برنامهای در حرم نبود. بعد از اون چند ماهی کلاً حرمها بسته شد و ما فقط همون ایامی که بسته بود نرفتیم🥹😭.
البته بعد اون بسته بودن حرمها، به لطف امام حسین (علیهالسلام) به خاطر محرم دوباره حرم حضرت معصومه(سلاماللهعلیها) باز شد. هر چند فقط صحنها رو باز کردن و توی صحنها مراسم عزاداری برگزار میشد.
همین هم برای ما غنیمت بود، شعاری که اون سال برای هیئتها انتخاب شده بود این بود که:
زیر علمت امنترین جای جهان است.
الحمدلله خانواده شش نفری ما هر شب زیرعلم آقا داخل حرم حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) بود🤲🏻.
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
مادران شریف ایران زمین
«مؤمنان» فقط اونایی هستن که ایمان دارن و شک و تردید به دلشون راه نمیدن و با مال و جانشون در راه خدا
قبول باشه عزیزان ❤️
مبلغ ۴ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان به سایت رهبر عزیز انقلاب تقدیم شد
برای کمک به رزمندگان مقاومت لبنان.
کل مبلغ اهدا شده تا الان: ۴۹ میلیون تومان
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«بازارچه مقاومت با رفقای مادرانهای»
#روایت_پشت_جبهه
#س_حسنی
مامان (#ریحانه ۱۱ و #فاطمه ۵ ساله)
من مسئول گروه همدلی در مادرانهی محلهمون هستم. با دوستان مادرانهای قبل از حکم آقا برای کمک به حزبالله لبنان، دغدغهی کمک به جبهه مقاومت و فلسطین رو داشتیم، ولی دیگه بعد این حکم، کارامون جدیتر شد👊🏻.
با جمع مامانهای مادرانه محلهمون، زمان انتخابات یه سری ایستگاه صلواتی و موکب، برای گفتوگو با مردم داشتیم.
هفته گذشته هم یه بازارچه داشتیم که هر کدوم از مامانها محصولات فرهنگی و غذایی برای فروش به نفع جبهه مقاومت، آورده بودن🌮.
مجوز گرفتن برای برپایی این بازارچه خیلی زمان برد. حدود دو هفته دنبال گرفتن مجوز برای برپایی غرفه توی جمکران بودیم ولی نشد. نهایتاً رفتیم پارک کوکب قم، که یه جورایی بالاشهر محسوب میشه🌳.
دخترم فاطمه رو چون کوچیک بود و سابقهی گم شدن داشت، با خودم نبردم و سپردم به خانواده. ریحانه هم توی پخت شیرینی و نون بادکنکی، فضاسازی و تزئین میز و فروش بهمون کمک کرد🥰.
خداروشکر از نظر فروش و درآمد نتیجه خوبی داشت، تو این بازارچه ولی خیلی فرصت گفتگو و تبیین پیش نیومد. افرادی که میاومدن برای خرید، تعدادشون زیاد نبود.
کل مبلغ فروشمون حدود ۵ میلیون تومان شد و دوستان خودمون هم توی خریدن خوراکیها کمک کردن🥳.
بعد از اتمام برنامه به ذهنم رسید کاش میکروفون داشتیم و یه نفر به عنوان مجری خانومایی که داشتن از اونجا رد میشدن رو دعوت میکرد. اینطوری شاید افراد بیشتری مطلع میشدن چه خبره و میاومدن بازارچه🎤.
دوست داشتم به نحوی عکسها و خبر این بازارچهها و تلاشهای مردمی، به دست مردم لبنان و فلسطین هم میرسید، تا بدونن مردم ایران پشتیبان و حامیشون هستن🇱🇧🇸🇩.
مثلاً اگر یکی از ما عربی بلد بود و یه روایت از این کار مینوشت و به نحوی به دست فعالان رسانهای غزه یا لبنان میرسوند خیلی خوب میشد😎.
برای دفعات بعدی فکر میکنم بهتره چیزایی بفروشیم که فقط یه خوراکی نباشه و همون لحظه تموم بشه، مثل دونات و حلوا و چیزای سرخکردنی🤔🍩.
یه چیز ماندگارتر و مفیدتری باشه. مثلاً سبزی سرخ شده یا پیاز داغ یا چیزایی که نیاز روزمره افراد هست و احتمالاً مردم بیشتر استقبال میکنن🧐.
یه تجربه دیگه هم که به دست آوردیم این بود که، برای دفعات بعدی بازارچه رو جایی بذاریم که یه غرفه مهدکودک برای بچهها داشته باشه و بچهها اونجا رنگ آمیزی و فعالیتهای فرهنگی داشته باشن👦🏻👧🏻.
این دفعه چون کنار خیابون بودیم، یه مقدار برای بچه کوچیکها خطرناک بود و هی باید مراقبشون میبودیم یه موقع وسط خیابون نرن🤦🏻♀.
و یه چیز دیگه هم این بود که دفعه بعدی برای خودمون صندلی ببریم که بتونیم بشینیم پشت میزها و زود خسته نشیم. 🤭.
ان شاء الله خدا همین کارها رو از ما قبول کنه
و کمک کنه کارهامون رو بهتر کنیم🤲🏻.
#بازارچه_مقاومت
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«۱۸. خونهای که خدا برامون مقدر کرد»
#ام_محمد
(مامان #محدثه ۱۵، #مطهره ۱۲، #محمد ۹ و #مهدی ۶ساله)
ما خونهمون رو بهمن ماه فروخته بودیم و تا ماه رمضان که اردیبهشت بود، خونهای پیدا نکرده بودیم. قرار بود خونه آپارتمانی رو در خرداد تحویل خریدار بدیم🏢.
با توجه به شرایط خاص بچهها و شرایط جسمی و روحی خودم دیگه توانی برام نمونده بود، نذر کردم برای تولد امام حسن مجتبی (علیهالسلام) آش بپزم و بین همسایهها پخش کنم و از همهشون خواستم حتماً دعا کنند🤲🏻.
همسرم شب شانزدهم ماه رمضان از تبلیغ اومدن و قرار شد خیلی جدی دنبال خونه باشیم🏠.
شب نوزدهم یعنی شب قدر، قرار بود بریم مراسم احیا، قبل از رفتن همینطور دیوار رو داشتم چک میکردم، که یکدفعه یه خونهای تو دیوار دیدم که منطقه خوبی بود🤩.
اون خونه اجمالاً یکی دو تا از نکاتی که ما مد نظرمون بود رو داشت ولی اصلاً عکس از خونه نذاشته بود🧐.
با همسرم تماس گرفتم و گفتم مهم نیست خوبه یا نه، بیا زودتر معامله کنیم که خدایی نکرده پول از دستمون نره😱.
همسرم هم با صاحبخونه تماس گرفته بودن و همون شب نوزدهم و قبل از اینکه بیان منزل رفته بودن خونه رو دیده بودن و پسندیده بودن😍.
بهم زنگ زدن و گفتن نقشه خونه و محلش خوبه. شب بیست و یکم خونه رو دیدم و شب بیست و سوم ماه رمضان، اون خونه رو معامله کردیم و شبش رفتیم مراسم احیاء.
همیشه میگن تقدیر اینجوریه، شب نوزدهم نوشته میشه، شب بیست و یکم محکم میشه و شب بیست و سوم امضاء و نهایی میشه🥹.
خونه ما هم اینجوری شد و آنقدر فاصلهاش با اون نذری امام حسن مجتبی (علیهالسلام) که دادیم کم بود که مطمئنم از کرم اهلبیت (علیهالسلام) خونه برای ما جورشد😍.
پولی که ما داشتیم در واقع به اندازه پول دو آپارتمان بود، یعنی پول آپارتمانمون و همون قدر پول از سرمایهگذاریهایی که در طول این پانزده شانزده سال زندگی و پساندازهایی که کرده بودیم😇.
اما قیمت خونه اندازهی پول سه آپارتمان بود. به همین خاطر چارهای نداشتیم که از آشنایان مقدار زیادی قرض بگیریم. خونه اصلاً قابل سکونت نبود، فقط شش تا اتاق تودرتو داشت و بقیهاش حیاط🧐!
خونه آپارتمانی ما خیلی بزرگتر و جادارتر بود ولی اینجا بچهها راحتتر میتونستن زندگی کنن😍🌲.
تصمیم گرفتیم و توکل بر خدا کردیم و ریسک بزرگی کردیم. از خریدار خونه یه ماه مهلت گرفتیم و ساختوساز خونه جدید رو شروع کردیم👊🏻.
بیست و پنج ماه رمضان کارگر آوردیم و با سرعت و حجم کاری خیلی بالا همسرم شروع کردن و انگار دوباره خونه رو ساختن. تقریباً بیست روز بعد، خریدار خونه قبلیمون گفت تخلیه کنین😥.
اسبابمون رو داخل خونه نیمهکاره گذاشتیم، اما خودمون مکانی برای موندن نداشتیم. داخل گروه دوستان پیامی برای درخواست جایی برای موندن دادم. طبقه همکف خانه مادر یکی از دوستان حسینیه بود، لطف کردن و در اختیارمون قرار دادن🥰.
اما مادرشون با سر و صدا مشکل داشتن. دو سه روز اونجا موندیم. ولی به دلیل سر و صدای بچهها، نبود تلویزیون و امکانات دنبال جای دیگه هم میگشتیم👀.
به لطف خدا همسایه خواهر شوهرم کل تابستون برای تبلیغ رفته بودن، لطف کردن و اجازه دادن سه هفته خونهشون زندگی کنیم🙏🏻.
بچههای ما و خواهرشوهرم با هم بازی میکردن و ناهار و شام پیش هم بودیم. لطف خدا شامل حالمون شد و تقریباً مرداد ماه تو خونه جدید ساکن شدیم🥳.
این چهار، پنج ماه جالب بود. خدا هی گره میانداخت هی گره رو باز میکرد. هی چالش ایجاد میکرد، هی خودش راهکارهای رفع چالش جلوی پامون قرار میداد.
خیلی عجیب بود. این مدت کامل متوجه شدیم اختیار دیگه اصلاً دست ما نیست. حس میکردیم، مهرههایی هستیم در دست خدا که هرجور دلش میخواد ما رو اینور و اونور پرتاب میکنه و چقدر خوبه آدم احساس کنه بازیچه دست خداست😍.
با شروع کرونا، درس رو کلاً تعطیل کردم و در فضای مجازی و حقیقی ارتباطاتم رو به حداقل رسوندم چون احساس میکردم باید مدتی وقف بچهها و مخصوصاً پسرم باشم💪🏻.
خونه جدید شرایط ایدهآلی برای درمان به وجود آورد و درمانش الحمدلله موفقیت آمیز بود. ما باید ارتباط پسرم رو با طبیعت حفظ میکردیم🍀. مثلاً از درخت بالا میرفت و با خاک، مرتب بازی میکرد، این مسئله روی روح و روان خودمم تأثیر مثبت گذاشت😇.
پس از مدتی برای بچهها مرغ و خروس گرفتیم، و با آزمون و خطا و کسب تجربه به خودکفایی در زمینه مرغ و تخم مرغ رسیدیم😎🐓🥚.
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
هدایت شده از انتشارات شهید کاظمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥#ویژه | الـگـوی مـنـاسب تربیت توحیدی
در دنیای معاصر یعنی شهید طـهـرانی مقدم
شـرکـت در پـویـش کتابخوانی #مرد_ابدی بـه
توصیه حجتالاسلام#محسن_عباسی_ولدی
به بهانه سـالروز شهـادت پـدر موشکی ایـران
کـتــاب ارزشــمــنــد #مردی_ابدی بـا تـخـفـیـف
باورنکردنی عرضه میشود.
📚این پویش به همت مقر فرهنگی شهید
طهرانـی مقـدم، خبرگزاری تسنیم، نشر آئین
فطرت و نـشـر شهید کاظمی برگزار میشود.
این پویش با صرف نظر از حقوق مادی ناشر
و نویسنده کـتـاب شــروع و تـا هفـتـه بـسـیـج
(۱۰ آذر ماه) ادامه دارد.
اما پویش#مرد_ابدی چندتا اتفاق مهم داره:
۱. قسمتی از مبلغ فروش ایـن پویش صـرف
کمک به #جبهه_مقاومت خواهد شد.
۲. کتاب بـا تخفیفویژه ۵۰۰.۰۰۰هزارتومانی
تقدیم شما میشود.
قیمت اصلی کتاب: ۱.۳۰۰.۰۰۰ تومان ❌
قـیـمـت ویـژه پویش: ۸۰۰.۰۰۰ تـومـان ✅
۳. کتاب #مردی_با_آرزوهای_دوربرد بـه صورت
هـدیـه بـرای شـمـا عزیزان روی ایـن مجموعه
ارسال میشه.
۴. بسته بندی و ارسال کتابهاهم بهصورترایگانه.
برای شرکت در پویش و ثبت سفارش کتاب
میتونید هم از لینک زیر استفاده کنید و کـد
تخفیف ۱۳۱ رو در نهـایت در سـبـد خریدتون
ثبت کنید.
بـرای خرید کتاب با قیمت ویـژه حتـما باید از
کد تخفیف ۱۳۱ استفاده کنید.👇
https://manvaketab.com/book/391368/
یا با شماره زیر تماس بگیرید.
۰۲۵۳۳۵۵۱۸۱۸
ترویجکتاب#مرد_ابدی یعنییـککارفرهنگی،
یک باقیات الصالحات ویژه...
رسانه باشید...
#شهید_طهرانی_مقدم #مرد_ابدی
#انتشارات_شهید_کاظمی
https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc1
مادران شریف ایران زمین
🔥#ویژه | الـگـوی مـنـاسب تربیت توحیدی در دنیای معاصر یعنی شهید طـهـرانی مقدم شـرکـت در پـویـش کتا
شهید طهرانی مقدم این روزا امید رو تو دل خیلیا زنده کرد با موشکهاش.
البته موشک فقط یکی از دستاوردهای این مرد بزرگ بود.
دستاورد مهمترش همونطوری که خودش به همکارانش میگفت، راه و روشی بود که برای حل مشکلات و پیشرفت کشور به جا گذاشت.
زندگی این شهید پر از توحیده
و درس زندگی داره برای همهمون. ❤️
اگر دوست دارید با این قهرمان معاصر ما آشنا بشید، این فرصت ویژه رو از دست ندید.
خرید ۳ جلد کتاب در حدود ۱۸۰۰ صفحه
با تخفیف استثنائی 🤩 👆🏻
هدایت شده از پویشکتابمادرانشریف
کتاب ۱۰ غلط مشهور درباره اسرائیل .mp3
2.88M
📚معرفی کتاب ۱۰ غلط مشهور درباره اسرائیل
نوشته ایلان پاپه، مورخ اسرائیلی
🔸 ارائه دهنده: خانم راضیه بابایی
توی این کتاب، افسانههایی که سران رژیم صهیونیستی برای فریب دادن جامعه جهانی و مشروعیت دادن به اسرائیل ساختن،
توسط یه اسرائیلی به چالش کشیده میشه. 😎
مثلا افسانهای که میگه مردم فلسطین خودشون خواستن برن یا خودشون زمینهاشون رو فروختن! 😳
اگه این روزا ذهنتون مشغول ماهیت درگیری بین رژیم صهیونسیتی و فلسطینه، این کتاب برای شماست. 🌷
🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف:
🔗 eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab
هدایت شده از پویشکتابمادرانشریف
🔹 خرید کتاب الکترونیکی «ده غلط مشهور درباره اسرائیل» در فراکتاب:
کد تخفیف ۵۰ درصدی: madaran
www.faraketab.ir/b/26254
🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف:
🔗 eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab
مادران شریف ایران زمین
سلام دوستان ❤️ اومدیم با یه خبر جذاب. 😍 📚 دورهمی مجازی کتاب مقاومت داریم.📚 ⌛ فردا چهارشنبه ۱۶ آبا
چند وقت پیش یه دورهمی مجازی داشتیم با موضوع کتاب مقاومت. 📚👆🏻
اگه اون جلسه رو نبودید یا صوت کاملش رو نتونستید گوش بدید، براتون یه پیشنهاد داریم. 😇
✅ میخوایم به مرور معرفی هر کتاب رو اینجا بذاریم
تا سر فرصت گوش بدید و با این کتابهای خوب و مفید آشنا بشید.
«۱۹. یاد گرفتم شکر نعمت سلامتی بچهها رو فراموش نکنم»
#ام_محمد
(مامان #محدثه ۱۵، #مطهره ۱۲، #محمد ۹ و #مهدی ۶ساله)
روند درمانی پسرم به خاطر سبک زندگیمون الحمدلله خوب پیش میرفت. بچهها تو شرایط کرونا دائماً در حال آببازی، گلبازی و... بودن، که الحمدلله باعث رشد جسمانی و روحی بچهها میشد😍🤲🏻.
کاردرمانی و گفتار درمانی پسرم ادامه داشت. یکی از تمرینهایی که با پسرم همون اول میکردن، این بود که مثلاً یه توپ به سمتش پرت میکردن و پسرم باید توپ رو میگرفت⚽️.
تو همین حرکت ساده چندین فعل و انفعال فکری وجود داره، اون اوایل پسرم اصلاً نمیتونست این کار رو انجام بده. یعنی مثلاً از ده تا یه دونه رو هم نمیتونست بگیره🥲.
من میرفتم اونجا مینشستم چون همینها رو باید بعداً باهاش کار میکردم و یا مثلاً تو حرکت «گردو شکستم»، تعادلش رو نمیتونست حفظ کنه، و من از این عدم تعادل پسرم تعجب میکردم😳.
کار درمانش میگفت چرا وقتی بچههای دیگهت این کار رو میتونستن انجام بدن تعجب نمیکردی؟ بعد از این حرف ایشون، خیلی تو فکر میرفتم🤔.
میگفتم خدایا این همه نعمت به ما دادی، ما آنقدر که غرقشون هستیم، متوجه نمیشیم، بچه داره یه کار خارقالعاده انجام میده😔.
وقتایی که پسرم رو کاردرمانی یا گفتار درمانی میبردم خیلی صحنههای عجیبی میدیدم. وقتی به خونه برمیگشتم تا چندین ساعت فقط گریه میکردم😭.
بعد به فکر فرو میرفتم و با خودم میگفتم اینا همهش درس خدا شناسیه، در اون شرایط در عین حال که زجر میکشیدم، بزرگ هم میشدم🥹.
مثلاً بچههایی بودن که مشکلات متعدد ذهنی (بینایی، شنوایی، حرکتی و...) رو همزمان باهم داشتن😢؛
و یا بچه بسیار زیبایی که توانایی بلعیدن نداشت.
بچههای هفت هشت سالهای که نمیتونستن حتی حرف بزنن وقتی به حرف میافتادن و میگفتن مامان یا بابا، اشک تو چشم خانوادهشون جمع میشد😭.
ذوقی که این خانوادهها از مامان گفتن این بچههاشون داشتن غیرقابل وصفه.
بچههای ما سالمن و خیلی راحت راه میرن و حرف میزنن و ما قدر این نعمتهای مخفی خدا رو نمیدونیم😔🤲🏻.
همزمان با کار درمانیهای پسرم، قرار شده بود درسهای مدرسه رو به دخترا آموزش بدم🤦🏻♀. ولی برنامه منظم روزانه نداشتیم، به صورت کلی چند بخش رو میخوندیم و بعد از مدت طولانی دوباره ادامه میدادیم😫.
وقتهای خالی رو با یادگیری کارهای هنری پر میکردن و از محصولات خودشون مثل کیف و جامدادی و... استفاده میکردن😍. این موفقیت رو ناشی از تصمیمم در راستای استفاده نکردن از فضای مجازی میدونم😎.
سعی کردم در راهی که همه طی میکنن راهحل متفاوتی پیدا کنم و باعث شکوفایی استعدادشون بشم. با این تصمیم از خیلی آسیبهای فضای مجازی نجات پیدا کرده بودیم و الحمدلله بچهها معتاد گوشی نشده بودن🤲🏻.
ماه رمضون سال بعد به خاطر کرونا مساجد تکوتوک برنامه داشتن. اون سال طرحی بود که سازمان تبلیغات مبلغها رو به صورت رایگان برای جلسه قرآنهای خونگی اعزام میکرد.
برای مبلغ، ده روز درخواست دادم و به همه همسایهها اطلاع دادم. کلاً سه، چهار نفر آمدن جلسه قرآن، با فاصله میشستیم و جزءخوانی میکردیم و تفسیر قرآن هم داشتیم😇.
اداره کردن جلسات قرآن و پسر اولم و دختر دوم روزه اولیم و پسر دوساله شیطونم، همزمان باهم کار سختی بود🤦🏻♀.
ولی دوست داشتم این جلسه قرآن رو تا آخر ماه رمضون بگیرم.
تابستون سال ۱۴۰۰ با یک مجتمع آموزشی قرآنی غیرانتفاعی که دو بخش دبستان و متوسطه اول داشت ولی کد آموزش و پرورش نداشتن، درقم آشنا شدم که در طول سال تحصیلی ۹۹ هم تعطیل نبودن.
تصمیم بر این شد دو تا دخترم که یکیشون چهارم و یکی هفتم بود رو اونجا بفرستم تا از فضای آموزش حضوری استفاده کنن😍.
علت تصمیم ما برای فرستادن حضوری بچهها به مدرسه این بود که وقت خالی خیلی زیادی تو خونه داشتن که عملاً کار خاصی انجام نمیشد. خیلی بهشون اجازه نمیدادم جلوی تلویزیون باشن و گوشی هم نداشتیم.
برنامه تدریس درمنزل هم با نظم پیش نمیرفت و فضای درسی در خونه حاکم نبود. میترسیدم دور بودن از فضای آموزشی بچه هارو تنبل کنه و بعدها به سختی به فضای درس و تلاش برگردن😫.
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
کسانی که با ایمان به خدا، دارن استقامت میکنن:
فرشتهها به سمتشون نازل میشن
و بهشون بشارت بهشت میدن.
روحیهشون رو تقویت و ترس و غم رو از دلشون پاک میکنن.
و فرشتهها توی دنیا و آخرت بهشون یاری میرسونن ...
خوش به حال اونایی که امروز توی جبهه مقاومت هستن. ❤️
ملائکه یار و یاورشون میشن توی این نبرد.
#کلام_الله
#امداد_ملائکه
#جبهه_مقاومت
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#پیام_شما
سلام
خانم#ام_محمد گفتن:
دوره #ارشد کلاسها دو روز در هفته است.
اما من هر روز صبح بچهها رو مهد و مدرسه میبردم و خودم دانشگاه میرفتم. ظهر هم با هم برمیگشتیم.
به این ترتیب من عملا صبحها مشغول درس بودم و عصرها مشغول خانهداری و بچهداری
سعی میکردم این برنامه با هیچ بهانهای تغییر نکنه
مثلا گاهی شیطونه میگفت امروز خونه نامرتبه بمون کارای خونه رو بکن
یا فردا مهمون داری، نرو دانشگاه
یا....
اما جلوی شیطون میایستادم
چون اگه از فرصت مهد و مدرسه بچهها برای درس خواندن استفاده نمیکردم، هرگز نمیتونستم در منزل و با وجود بچه ها، درس بخونم😉
#خواب هم که شب ها دیگه
اون زمان بچه کوچیک داشتم و امکان خواب نیمروز چندان فراهم نبود.
اما خواب شب تو زندگی ما یه جوری یه امر مقدسی هست😀☺️
حداکثر دیگه ساعت ۱۰ خاموشی هست و همه میخوابند. کوچیکها شاید گاهی زودتر هم بخوابند
صبح هم معمولا از ۶ صبح، روز شروع میشه.
#پیام_شما
#دیدگاههای_بله
مرغ که خودکفا نشدیم
اما تخم مرغ کلا دیگه نمیخریم. با 7 تا مرغ حتی بیش از نیاز خانواده تخم مرغ داریم.
گاهی تخم مرغها رو به سوپر محل میفروشیم بهجاش گندم براشون میخریم😊 یا به دوستان میدیم.
چند باری اردک بزرگ کردیم و نوش جان کردیم😋
من قبلا اردک نخورده بودم
فرایند جالبی هست. اما بالاخره سختی هاش رو باید کنار بیاید و حساس نباشید.
«۲۰. کرونا وسط مدرسه یا مدرسه وسط کرونا»
#ام_محمد
(مامان #محدثه ۱۵، #مطهره ۱۲، #محمد ۹ و #مهدی ۶ساله)
فرستادن دخترا توی شرایط کرونا و تعطیلیها چالشهای زیادی داشت. افرادی که از تصمیم ما باخبر میشدن واکنشهای متفاوتی داشتن، بعضیها مخالفت میکردن، چون از اینکه بچهها کرونا بگیرن میترسیدن، بعضیها هم موافق بودن و میگفتن بچههای ما تو خونه پوسیدن. اما همه جرات این کار رو نداشتن🤗.
با همه این حرفها، آسیبی که احتمالاً از کرونا گرفتن میدیدیم رو به آسیبی که از ترک محیط اجتماعی و مدرسه میدیدیم ترجیح دادیم🥲.
از طرفی چون مدرسه کد آموزش و پرورش نداشت، باید دخترها رو در یک مدرسه دولتی ثبت نام میکردیم، اینکه مدرسهای پیدا بشه که قبول کنه بچههای ما فقط اسماً اونجا باشن و رسماً تحت آموزش مدرسه دیگهای باشن سخت بود. قرار بود در طول سال در مدرسه غیرانتفاعی حضوری درس بخونن و آخر سال در مدرسه دولتی امتحان بدن. ما به سختی دوتا مدرسه دولتی پیدا کردیم، که قبول کردن بچهها فقط پروندهشون اونجا باشه و دخترا فقط برای امتحان حضور پیدا کنن🤦🏻♀.
بودن دخترا در مدرسه غیرانتفاعی قرآنی برکات زیادی برای ما داشت، در مدت زمانی که اکثر دانش آموزا از مدار درس خوندن حضوری خارج شده بودن، دخترای ما درسشونو حضوری خوندن و قرآن حفظ میکردن و در انتها هم با نمرات خوبی تونستن اون پایه رو به اتمام برسونند👏🏻 .
در این بین کادر مدرسههای دولتی دو دخترم با این مدرسه همکاری خوبی داشتند و حتی مدیر مدرسه دختر بزرگم امتحانات ترم اول دانش آموزای این مدلی رو توی همون مدرسه غیرانتفاعی گرفت✍🏻.
برنامه مدرسه اینجوری بود که بچهها تا ساعت ۲ مدرسه بودن. هفت ونیم تا نه صبح مدرسه برنامه حفظ قرآن داشت و بچهها بر اساس استعداد قرآنیشون یعنی فارغ از این که کلاس چندم هستن تو کلاسهای قرآنی کلاس بندی میشدن و کار حفظ قرآن رو شروع میکردن. من برای بچههای خودم تا اون موقع برنامهای برای حفظ قرآن نداشتم ولی چون این مدرسه داشت، بچههای منم رفتن و کار حفظ قرآن رو شروع کردن.
مدرسهای که میرفتن، خیلی مدرسه کم امکاناتی بود. مثلاً یادمه دختر دومم تعریف میکرد سه نفری روی یک میز میشینن، یا اینکه کلاسهایی بود که پنجره نداشت که بعدها امکانات الحمدلله بهتر شد🤲🏻.
برای من خیلی جالب بود ما سال قبلش همهمون کرونای خفیف گرفتیم ولی اون سال که بچهها به این شکل رفتن مدرسه، حتی یک سرماخوردگی و آنفولانزای ساده که معمولاً بچههای ما توی یه سال تحصیلی سه چهار بار میگرفتن، نگرفتن😊.
این رو من از چند چیز میبینم، اول لطف و عنایت خدا، دوم عنایت قرآن سوم این که واقعاً ما سبک زندگیمون رو توی دو سال کرونا خیلی سالم کردیم. یعنی از اون طرف کرونا رو جدی نگرفته بودیم، از طرفی مجبور بودم کارایی کنم که سیستم ایمنی بچهها قوی بشه💪🏻.
من روی این کار خیلی حساس شده بودم مثلاً عسل و آویشن و یک سری دمنوشها جزو روتین زندگی ما شده بود☕️.
حس میکردم این مدرسه قرآنی و بعدها مسیری که خدا پیش پای ما گذاشت، از برکت جلسات قرآنی بود که تو خونه برگزار کردیم و بر برگزاری اون مقاومت کردیم. چون ایمان دارم که قرآن و اهلبیت(ع) آدمو مدیون خودشون نمیذارن، اگه یه کاری براشون کردی، حتماً چند برابر جواب میدن🥹.
اواخر سال تحصیلی زمزمههای باز شدن مدارس شروع شده بود و چند هفتهای با رعایت پروتکل بهداشتی در مدرسه حضور داشتند. با توجه به قرضهای زیادی که برای خونه کرده بودیم شرایط مالی خوبی نداشتیم و شهریه مدرسه غیرانتفاعی برامون زیاد بود، از طرفی از مدرسه در زمینه قرآنی بودن خیلی راضی بودم ولی از لحاظ علمی شرایط رو نمیپسندیدم🤔.
در جمع همه این عوامل تصمیم من و همسرم این شد که سال تحصیلی جدید بچه ها رو به یه مدرسه دولتی خوب ببریم.
بعد از کلی گشتن بین مدرسههای دولتی، یک مدرسه دولتی متوسطه اول با شرایط خوبی پیدا کردیم که به نسبت از خونه ما دور بود ولی راضی بودم که بچه ها در این مدرسه درس بخونن ولی هر روز درگیر رفت و آمد باشیم🚙.
یکی از دوستان خانوادگی هم راضی شد که دخترشو اون مدرسه ثبت نام کنه و رفت و آمد رو مشارکتی کنیم.
لطف خدا شامل حالمون شد و مدرسه اجازه ثبت نام داد و دخترا در این مدرسه ثبت نام شدن😍🤲🏻.
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
🏠🚩 خانههای مقاومت
پویش برگزاری روضههای خانگی در ایام فاطمیه
🥀 انگار در این روزها در و دیوار خانه هم دلش روضه میخواهد.
دلش میخی طلب میکند که پرچم روضهای از آن بیاوزد.
استکانهای خانه دلشان لک زده برای چای آخر روضه
و قلبهای ما منتظر شنیدن ذکر مصیبت و فرشتههایی منتظر، که بیایند و ملازم دعوت شدگان باشند....
دلم روضهی خانهی مادر میخواهد....
🤍 خانه زهرای علی(علیه السلام)، مأمن شیعیان بیپناه و حمایت از مولا شد. من هم خانهام را تقدیم راه ولایت و روضهخانه فاطمه زهرا ( سلام الله علیها) میکنم.
✨ با ارسال گزارش و روایت از خانههای مقاومت خود، به جریان گسترش نور بپیوندید.
🆔@beyte_noor
▫️برای درخواست سخنران و مداح روضههای خانگی، با موضوع زن و مقاومت، از طرح عقیله۵ نهضت مادری به شناسه @sh_o_k_r_i پیام دهید.
#خانههای_مقاومت