eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
10.2هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
20هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
💠غذا فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ : انسان باید به غذای خود بنگرد. تفسیر: هم و هم ، جهت بقاء نیاز به طعام دارند. و آدمی، به عنوان مدخلِ ورودیِ مملکتِ جسم و روح است، فلذا اگر در خود دقت نکنیم و هر طعامی هر تفکری (اعم از خبیث و طیب،حلال و حرام) را بدون بررسی استفاده کنیم قطعاً با نتیجه ای منفی مواجه خواهیم شد. 👌چه بساء ، تولید کند ودر نتیجه افعال آدمی در ، حرکت خواهد کرد. 📚سوره عبس 24
هدایت شده از منتظران ظهور
💢آیا مردم شام و اهل ذمّه در بازار شام به تماشای کربلا آمده و بر روی آنان آب می‌انداختند! آیا این ماجرا مستند است؟ ✅در کتاب التعازى و العزاء، از نوشته‌هاى ابو محمّد عبد الله بن محمّد بللورى: حسین(ع)، به هنگام شهادت، درخواستِ آب کرد؛ امّا از او دریغ داشتند و او، تشنه شهید شد و نزد خدا وارد شد تا از نوشیدنى بهشت، سیرابش گردانْد. او را سر بُریدند و را به اسارت بردند، در حالى‌که سرهایشان باز بود و با مَرکب‌هاى بدون جهاز و پالان، حرکتشان دادند، تا وارد دمشق شدند، این در حالى بود که سرِ حسین(ع)، در میانشان بر بالاى نیزه بود. هرگاه یکى از آنان با دیدن سر می‌گریست، نگهبانان، او را با تازیانه می‌زدند. اهل ذمّه، در بازار دمشق براى تماشاى آنان، صف کشیده بودند و به صورتشان، آب می‌انداختند تا این‌که بر درِ کاخ یزید، متوقّف شدند. ، دستور داد تا سر حسین(ع) را بر در بیاویزند، در حالى‌که خانواده امام(ع) در اطرافش بودند. همچنین، نگهبانانى را بر آن گماشت و دستور داد که هرگاه یکى از آنان گریست، او را بزنید. ✅آنان، همچنان ماندند، و سر حسین(ع) در میان آنها به مدّت نُه ساعت، در روز آویزان بود. امّ کلثوم، سرش را بلند کرد و سرِ حسین(ع) را دید و گریست و گفت: "اى پدر بزرگ (منظورش پیامبر خدا(ص) بود)! این، سرِ حبیب تو حسین است که آویزان شده است". سپس گریست. یکى از نگهبانان، دستش را بالا برد و به صورت امّ کلثوم زد که به تمامى صورت او آسیب زد. در دَم، دست نگهبان، از کار افتاد. درباره درستی یا نادرستی این نقل باید گفت؛ به  هر حال؛ این یکی از نقل‌های کهن درباره عاشورا است که مطلب دور از ذهن و غریبی دیده نمی‌شود؛ از این‌رو می‌توان این نقل را پذیرفت. 📚بستان الواعظین ، ص 263 – 264 💢اخلاق اهل بیت وقتی کسی در مقابل آنها از با دیگران سخن میگفت... ✅حقِ مجلس مردی نزد امام سجاد(ع)آمد و گفت: الان از "فلان" شخص می آیم . او درباره شما می گفت که "علی بن الحسین" شخصی گمراه و بدعت گذار است! امام سجاد(ع)در پاسخ فرمودند: حرف هایی که در زده می شوند ، امانت هستند و تو رعایت "حقّ مجلس" آن مرد را نکردی. و حقّ مرا نیز مراعات نکردی زیرا از "برادرم" مطلبی را به من رساندی که از آن خبر نداشتم! 📚الاحتجاج طبرسی، ج 2 ، ص 138 💢سوء استفاده از خون حسین ✅عباسیان، با ادعای خونخواهی امام حسین(ع) و با شعارهایی مثل "یالثارات الحسین"، بر علیه حکومت اُمویان قیام کردند. عباسیان لباس‌های مشکی می‌پوشیدند و می‌گفتند: این لباس سیاه ، در عزای خاندان رسول‌الله و شهیدان کربلا است سرانجام زمانی که سَرِ خلیفه اموی را مقابل نخستین خلیفه عباسی قرار دادند، "ابوالعباس" سجده‌ای طولانی کرد و گفت: دیگر مرا از مرگ نیست چون در برابر خون حسین، دویست نفر از بنی‌امیه را کشتم. اما بعد از به دست گرفتن خلافت، در قتل عام و سخت‌گیری به فرزندان امام حسین علیه‌السلام، گوی سبقت را از امویان هم ربودند. کار به جایی رسید که یک بار در زمان منصور دوانیقی(سال۱۴۶ه.ق) یک بار در زمان هارون الرشید(سال ۱۹۳ه.ق) و چهار بار در زمان متوکل عباسی(بین سالهای ۲۳۳ تا۲۴۷ه.ق)؛ بارگاه مطهر امام حسین(ع) را تخریب و با خاک یکسان کردند! آنها بارگاه کسی را خراب کردند که مدعی او بودند! 📚مروج الذهب جلد ۳ ، صفحه ۲۵۷ 💢ارزش اشک برای امام حسین(ع) ✅ حضرت آیت‌الله بهجت می فرمودند: در نزدیكی نجف اشرف، در محل تلاقی دو رودخانۀ فرات و دجله، آبادی‌ای است به نام «مصیب»، كه مردی شیعه برای زیارت مولای متقیان امیرالمؤمنین از آنجا عبور می‌كرد. مردی كه در سر راه مرد شیعه خانه داشت، چون می‌دانست او همواره به زیارت حضرت علی (ع) می‌رود، او را مسخره می‌كرد. حتی یک‌بار به امیرالمؤمنین كرد و همچنین گفت: به او (امام علی ع) بگو من را از بین ببرد، وگرنه در بازگشت، تو را خواهم کشت! مرد شیعه خیلی ناراحت شد. چون به زیارت مشرف شد، بسیار بی‌تابی كرد و عرض کرد: شما که می‌دانی این مخالف چه می‌كند؛ چرا پاسخش را نمی‌دهید؟! آن شب آن حضرت را در خواب دید و به ایشان كرد. حضرت امیر علیه‌السلام فرمودند: او بر ما حقی دارد كه نمی‌توانیم در دنیا او را كیفر دهیم. مرد شیعه می‌گوید: آری، لابد به‌خاطر آن جسارت‌هایی كه او می‌كند، بر شما حق پیدا كرده است؟! حضرت فرمودند: روزی او در محل تلاقی آب فرات و دجله نشسته بود و به فرات نگاه می‌كرد، ناگهان ماجرای كربلا و منع سیدالشهدا علیه‌السلام از نوشیدن آب، به آمد و پیش خود گفت: عمربن‌سعد كار خوبی نكرد كه این‌ها را تشنه كشت، و ناراحت شد و یک قطره اشک از چشم او ریخت؛ از این جهت بر ما حقی پیدا كرد كه نمی‌توانیم او را در این دنیا مجازات کنیم. آن مر
💢تو چگونه میخوانی اما بعدش دروغ می گویی ؟! ✅عده ای میپرسند خیلی ها هستند، نمازشان ترک نمی شود، اما هم می کنند؛ مال مردم را هم میخورند؛ دروغ هم می گویند؛ هم می کنند. پاسخ این اشکال چیست؟ ✅با جواب دادن به این بحث امشب را تمام می کنم. جواب و حل این مطلب این است که برادر عزیز و خواهر عزیز! هر کسی مقداری و فضیلت و مقداری هم بی کمالی و بی فضیلتی دارد. کامل مطلق فقط خداست. ✅آن آدمی که می بینید میخواند اما دروغ هم میگوید و هم می کند، اگر نماز نمی خواند از دیوار مردم هم بالا می رفت. ✅اثر نماز خواندن او این است که از بیشتر شدن او و فاسدتر شدنش تا حدودی جلوگیری می کند؛ و این است.ما معمولا به این اثرها توجه نمی کنیم. 📚سرود یکتا پرستی صفحه ۳۰ 💢روان‌شناسی خودکشی: چرا گاهی یک خودکشی می‌کند؟ ✅اشتباه می‌کنی که می‌کنی یک دهان داری و از همین یک دهان باید به تو غذا برسد؛ صدها داری. از همه اینها باید به تو غذا برسد. یکی از این دهان‌های تو دهان عبادت است. تو باید روح خودت را به کردن راضی کنی، یعنی این حق و حظ را باید به او بدهی. تو یک موجود «ملکوتی صفات» هستی، باید پرواز کنی به سوی آن عالم. وقتی این را زندانی می‌کنی، آیا می‌دانی بعد چه عوارض و ناراحتی‌های زیادی دارد؟ ✅یک وقت شما می‌بینید یک مرفّه، جوانی که همه وسایل برایش فراهم بوده است، به یک بهانه کوچک خودکشی می‌کند. همه می‌گویند نمی‌دانیم چرا کرد. این موضوع که خیلی کوچک بود! چرا کرد؟! نمی‌داند که در وجود او نیروهای مقدسی زندانی بوده؛ آن نیروهای مقدس از این زندگی رنج می‌برده‌اند، طاقت نمی‌آورده‌اند، درنتیجه طغیانی به آن شکل به وجود آمده است. ✅«راه لذت از درون دان نز برون احمقی دان جُستن از و حصون» برای اینکه یک لذت‌هایی هم هست که از درون انسان باید به او برسد نه از بیرون، و آنها «لذت‌های معنوی» است. 📚آزادی معنوی، ص۱۱۷-۱۱۶
تقصیر من است که کم می آیی وقتی که شوم اسیر غم می آیی این‌جمعـه و جمعه‌های دیگر حرف است آدم بشوم شنبه هم می آیی ... اللّهم صل علی محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم ... 💢پیشنهاد رشوه به امام علی علیه السلام ✅امام علی(ع) در میان اهالی کوفه نقل کردند: یک شب، شخصی دَرِ خانه ام آمد که در دستش ظرف حلوایی لذیذ بود. با دیدن آن ظرف چنان مشمئز شدم که گویی از آب مار تهیه شده بود. به او گفتم: و صدقه بر ما خاندان حرام است! گفت: این حلوا نه است و نه صدقه! بلکه است. گفتم: بر تو بگرید! آیا از طریق دین خدا وارد شده ای تا مرا بفریبی؟ دیوانه شده ای یا می‌گویی؟! سوگند به خدا که اگر همه کائنات را به من دهند تا یک پوست جو از دهان مورچه ای بیرون بکشم، هرگز نخواهم کرد. دنیای شما نزد من از برگ جویده شده ای در دهان یک پست تر است. 📚نهج البلاغة ، خطبة ۲۲۴ ✅ از خـــــــــــــدا پرسید: «خــــوشبختی را کـجا ‌میتــوان یافــــت؟» 🍃خــــــــداوند فرمود؛ «آن را در خــــواسته‌هایت جستجو کن و از من بخـــواه تا به تو بدهم.» ✅ با خــــــــــود فکر کرد و فکر کرد: «اگــــر خــــــانه‌ای بـزرگ داشتــــم بی‌گمـــــــان خوشبخت بــــودم.» ... ✅ «اگـر پــــــول فراوان داشتم یقیناً خوشبخت‌ترین مردم بـــــودم.» . 🍃 اگــــــــر... اگــــــــــر... واگـــــــر... ... 🍃 از خـــداوند پرسید: «حالا همه چیــــز دارم اما باز هم خوشبختی را نیافتم.» ✅ خـــــــــــداوند فرمــود؛ «باز هــــــــــم بخـــــواه.» 🍃گفت: «چه بخــــواهم؟ هرآنچه را که هســـت دارم.» 🍃 خــــــــــــداوند فرمود؛ «بخواه که دوست بداری، بخواه که دیگران را کمک کنی، بخواه که هر چه را داری با مردم قسمت کنی.» 🍃او دوســـــــت داشت وکمــک کـــــــــرد و در کمـــــــال تعجب دید لبخندی را که بر لبها می‌نشیند و نـــــگاه‌های ســــــــرشار از سپـــــاس، به او لـــــذت می‌بخشد. ✅ رو به آسمان کرد و گفت: «خــــــــــــدایا خوشبـــختی اینجــــاست؛ در نــــگاه و لبخنــــد دیـــــگران.» 💠 روضه های فاطمیه 5-آخرین اذان بلال برای حضرت زهرا (سلام الله علیها) شیخ صدوق رحمه اللَّه در من لا یحضره الفقیه روایت کرده است: وقتی پیغمبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا رحلت نمود بلال از گفتن اذان خودداری کرد، و گفت: من بعد از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای احدی اذان نخواهم گفت. روزی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) فرمود: دوست دارم صدای اذان موذن پدرم را بشنوم. و چون این سخن به گوش بلال رسید، مشغول گفتن اذان شد. هنگامی که بلال دو مرتبه گفت: اللَّه اکبر، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) به یاد روزگار پدرش رسول خدا افتاد و نتوانست از گریه خودداری نماید. و زمانی که بلال گفت: اشهد ان محمّدا رسول اللَّه، فاطمه علیها السّلام صیحه ای زد و با صورت خود سقوط و غش کرد!! مردم به بلال گفتند: از گفتن اذان خودداری کن! زیرا فاطمه (سلام الله علیها) دختر پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رحلت کرد. مردم فکر کردند که فاطمه (سلام الله علیها) از دار دنیا رفته است! بلال اذان را تمام نکرده قطع نمود. پس از آنکه فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به هوش آمد به بلال گفت: اذان را تمام کن. ولی بلال نپذیرفت و به آن حضرت گفت: ای برترین زنان! من از اینکه هر گاه صدای اذان مرا می شنوی و این همه ناراحت می شوی می ترسم. لذا حضرت فاطمه علیها السّلام وی را معاف نمود. رُوِیَ اَنَّهُ لَمَّا قُبِضَ النَّبِیُّ ص امْتَنَعَ بِلَالٌ مِنَ الْاَذَانِ قَالَ لَا اُوَذِّنُ لِاَحَدٍ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِنَّ فَاطِمَهَ ع قَالَتْ ذَاتَ یَوْمٍ إِنِّی اَشْتَهِی اَنْ اَسْمَعَ صَوْتَ مُوَذِّنِ اَبِی ع بِالْاَذَانِ فَبَلَغَ ذَلِکَ بِلَالًا فَاَخَذَ فِی الْاَذَانِ فَلَمَّا قَالَ اللَّهُ اَکْبَرُ اللَّهُ اَکْبَرُ ذَکَرَتْ اَبَاهَا وَ اَیَّامَهُ فَلَمْ تَتَمَالَکْ مِنَ الْبُکَاءِ فَلَمَّا بَلَغَ إِلَی قَوْلِهِ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ شَهَقَتْ فَاطِمَهُ ع وَ سَقَطَتْ لِوَجْهِهَا وَ غُشِیَ عَلَیْهَا فَقَالَ النَّاسُ لِبِلَالٍ اَمْسِکْ یَا بِلَالُ فَقَدْ فَارَقَتِ ابْنَهُ رَسُولِ اللَّهِ ص الدُّنْیَا وَ ظَنُّوا اَنَّهَا قَدْ مَاتَتْ فَقَطَعَ اَذَانَهُ وَ لَمْ یُتِمَّهُ فَاَفَاقَتْ فَاطِمَهُ ع وَ سَاَلَتْهُ اَنْ یُتِمَّ الْاَذَانَ فَلَمْ یَفْعَلْ وَ قَالَ لَهَا یَا سَیِّدَهَ النِّسْوَانِ إِنِّی اَخْشَی عَلَیْکِ مِمَّا تُنْزِلِینَهُ بِنَفْسِکِ إِذَا سَمِعْتِ صَوْتِی بِالْاَذَانِ فَاَعْفَتْهُ عَنْ ذَلِکَ . من لا یحضره الفقیه، ج ۳ ص ۱۳۷- روضه الواعظین، ص ۱۸۱٫