.
🏴 #محرم۱۴۰۳
#واحد #سبک_ثابت
#اصحاب سیدالشهدا علیهم السلام
#حضرت_حر علیه السلام
#طفلان_حضرت_زینب سلام الله علیها
#سبک_بال_پر_زدن_آماده
#محمد_بیابانی ✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
دلخور از دل واموندم
اومدم بگم جاموندم
اومدم بگم، روسیاهتر از، من توو نوکرات، نداری
کاش دم آخر، صورتتو رو، صورت منم، بذاری
تو اگه بخوای - زهیرت میشم
مثل راهبِ - توو دیرت میشم
آخر عاقبت - به خیرت میشم - ای آقا
تو اگه بخوای - حبیبت میشم
کشتهٔ دل - غریبت میشم
گریه میکنم - طبیبت میشم - ای آقا
میکشی مرا حسین جانم (۳) ای آقا
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
کی میگه که بی یاری تو
زینبو هنوز داری تو
هم میخوام توو راهت شبیه لیلا و نجمه بی، پسر شم
هم میخوام توو گودال جلو تیغ و، نیزهها برات، سپر شم
زیر دست و پا - بمونی سخته
غصهٔ ناموس - میدونی سخته
دیدن قد - کمونی سخته - یا مظلوم
نه نگو داداش!!! - اسارت سخته
فکر این همه - جسارت سخته
دیدن حرم - توو غارت سخته - یا مظلوم
میکشی مرا حسین جانم (۳) ای آقا
#شب_چهارم_محرم
مشابه سبک زیر خوانده میشود
.👇
.
#زمینه
#حضرت_مسلم
#نوحه ۱۶
#شب_اول_محرم
دست بسته گرم دعایم آقا
چاره ای نمانده برایم آقا
به غیر طوعه اینجا دگر ندیدم مردی
همین دعایم باشد خداکند برگردی
حسین یابن الزهرا (س)
مَردَمو گریه می کنم غمی نیست
اسیری زینب حرف کمی نیست
زینب و نان و خرما ، زینب و این نامردان
زینب و دست بسته ، زینب و کنج زندان
در این کوفه ی غرق حیله بازی
تفاوت می کند مهمان نوازی
سفره اهل کوفه ، ز کینه ها صد رنگ است
اینجا پذیرایی با تیر و سنان و سنگ است
به روی حرمت من پا نهادند
کوفیان به سفیرت جا ندادند
سرم روی دیوار و سر تو آمد یادم
چشمم به خولی افتاد یاد تنور افتادم
#علی_سلطانی
..............
.
#شب_دوم_محرم
#ورود_به_کربلا_نوحه
#نوحه۱۶
کاروان رسید و خیمه به پا شد
کربلا تازه کربُ و البلا شد
نوای یا مظلوم از عرش معلی آمد
محشر کبری برپاست ، زینب کبری آمد
واویلا به کربلا
یکی از عمه گلبوسه به رو داشت
یگی جا بر سر دوش عمو داشت
نه دختری دلگیر است ، نه کودکی بی شیر است
نه حرف چشم و دست و ، نه حرف مشک و تیر است
فلک بنگر دو چشم تر زینب
خاک غم نکن باز بر سر زینب
سینه و زخم مسمار ، مدینه دیده یک بار
سینه و نعل تازه کاش نگردد تکرار
بنی هاشم به احترام زینب
همه صف بسته محو نام زینب
خوشا به حالش امروز ، وای به حالش فردا
گردد تازیانة شمر مدالش فردا
#علی_سلطانی✍
................
.
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه_نوحه
#نوحه۱۶
مرهمِ زخم این جگر رسیده
سر بابایم از سفر رسیده
سلام روی زخمی ، سلام ای عطشانم
سلام موی خاکی ، سلام ای مهمانم
یا ابتا یا مظلوم
بسکه بوده زخمت کاری عزیزم
چه سر ِدرهمی داری عزیزم
کُشتة جای چوب و ، شهید زخمِ سنگم
برای یک بوسه از صورت تو دلتنگم
خبر داری ای نور هر دو دیده
دخترت تا خرابه چی کشیده
گلی ز باغ محنت نچیده بودم چیدم
منی که کوچه بازار ندیده بودم دیدم
وعده دادم به این دل کبابم
تو آیی روی دست تو بخوابم
دست نداری بابا که سر بر آن بگذارم
بخواب روی دستم بخواب من بیدارم
#علی_سلطانی ✍
..............
#شب_چهارم_محرم
#حضرت_حر
#نوحه۱۶
آمدم بر درت با روسیاهی
در بساطم دگر نمانده آهی
تویی کریم عالمین ، بخر مرا آقاجان
به سوی جنت الحسین ببر مرا آقا جان
حسین اباعبدالله حسین اباعبدالله
ندیدم چون تو غفارالذنوبی
بدی را مبدّل کردی به خوبی
تو شاه باشی نوکر، به منصبش می نازد
خوشا به حال آنکه رو ُ به تو می اندازد
زمین خوردم از جا کردی بلندم
نام مادرت کرد آبرومندم
حُرّم و جار میزنم ، فقط تویی آقایم
من آزاد شده ، صدیقه کبرایم
صدای آب دریا کرده آبم
من دلیل اشک طفل ربابم
ندیده ام در عالم ، شبیه تو مظلومی
فرات مهر زهراست ، ولی از آن محرومی
#علی_سلطانی
..................
#اصحاب
#حبیب_بن_مظاهر
#جناب_حبیب_نوحه
#نوحه۱۶
از ازل عبد والی الولیّم
تا ابد با حسین بن علیّم
حبیبم و گردیدم ، یار اباعبدالله
آمده ام دنبال کار اباعبدالله
لبیک یا ثارالله ، لبیک یا ثارالله
شیرم و از کسی نمی هراسم
امیری جز حسین نمی شناسم
من از حدیث عشقش، ندیده ام زیباتر
پرچم آقای ماست ،از همه کس بالاتر
جناب زهیر :
عاشق شاه کربلا زهیرم
درِ این خانه عاقبت به خیرم
حیات با ثارالله ، ممات با ثارالله
بود تنها راه ِ نجات با ثارالله
عمر و بن جناده :
کیم عمر و اِبن جُناده ام من
دل به فرزند زهرا داده ام من
منی که بابایم بود هوایی این آقا
مادر من گفته شوم فدایی این آقا
#علی_سلطانی
....................
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم
#نوحه۱۶
حرم ذکر واقاسما گرفته
نجمه در خیمه ها عزا گرفته
کرب و بلا غوغا شد ، اسیر کین شد قاسم
خبر رسید از میدان ، نقش زمین شد قاسم
وا قاسما ، واقاسما
زمین و آسمان تیره و تار است
تن قاسم لگد مال سوار است
زیر سم اسب براش ، نه سینه ماند و نه کمر
یکی نگفت کوفیان ، چند نفر به یک نفر
دو تا از پا فتاده را ببینید
عمو و عموزاده را ببینید
به خیمة دارالحرب ، چو گل تنش می بوید
کنار جسم قاسم ، وای حسن می گوید
#علی_سلطانی
#دهه_محرم
...........
#حضرت_علی_اکبر
#نوحه۱۶
خدایا کسی غیر تو ندارم
جوانم را به دست تو سپارم
بود به دیده اشکم ، رود ز سینه آهم
روانه میدان شد ، شبه رسول اللهم
وای علی اکبرم ، وای علی اکبرم
الهی دگر هیچ پدر نبیند
به خون غلطیدن پسر نبیند
داغ جوانم را بر روی دلم بنهادند
لشکر کوفه با تیر به جان او افتادند
نشستم تا کنار او شکستم
شکستم به دستم چشمش که بستم
اشهد خود را پیش پیکر او خواندم من
کاش دگر بعد از او زنده نمی ماندم من
فلک کردی به سر خاک عزایم
تابوت اکبرم شده عبایم
جسم جوانم را با نیزه ز هم پاشیدند
بلند گریه کردم ، بلند می خندیدند
#علی_سلطانی
.
.
#زمینه
#حضرت_مسلم
#نوحه ۱۶
#شب_اول_محرم
دست بسته گرم دعایم آقا
چاره ای نمانده برایم آقا
به غیر طوعه اینجا دگر ندیدم مردی
همین دعایم باشد خداکند برگردی
حسین یابن الزهرا (س)
مَردَمو گریه می کنم غمی نیست
اسیری زینب حرف کمی نیست
زینب و نان و خرما ، زینب و این نامردان
زینب و دست بسته ، زینب و کنج زندان
در این کوفه ی غرق حیله بازی
تفاوت می کند مهمان نوازی
سفره اهل کوفه ، ز کینه ها صد رنگ است
اینجا پذیرایی با تیر و سنان و سنگ است
به روی حرمت من پا نهادند
کوفیان به سفیرت جا ندادند
سرم روی دیوار و سر تو آمد یادم
چشمم به خولی افتاد یاد تنور افتادم
#علی_سلطانی
..............
.
#شب_دوم_محرم
#ورود_به_کربلا_نوحه
#نوحه۱۶
کاروان رسید و خیمه به پا شد
کربلا تازه کربُ و البلا شد
نوای یا مظلوم از عرش معلی آمد
محشر کبری برپاست ، زینب کبری آمد
واویلا به کربلا
یکی از عمه گلبوسه به رو داشت
یگی جا بر سر دوش عمو داشت
نه دختری دلگیر است ، نه کودکی بی شیر است
نه حرف چشم و دست و ، نه حرف مشک و تیر است
فلک بنگر دو چشم تر زینب
خاک غم نکن باز بر سر زینب
سینه و زخم مسمار ، مدینه دیده یک بار
سینه و نعل تازه کاش نگردد تکرار
بنی هاشم به احترام زینب
همه صف بسته محو نام زینب
خوشا به حالش امروز ، وای به حالش فردا
گردد تازیانة شمر مدالش فردا
#علی_سلطانی✍
................
.
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه_نوحه
#نوحه۱۶
مرهمِ زخم این جگر رسیده
سر بابایم از سفر رسیده
سلام روی زخمی ، سلام ای عطشانم
سلام موی خاکی ، سلام ای مهمانم
یا ابتا یا مظلوم
بسکه بوده زخمت کاری عزیزم
چه سر ِدرهمی داری عزیزم
کُشتة جای چوب و ، شهید زخمِ سنگم
برای یک بوسه از صورت تو دلتنگم
خبر داری ای نور هر دو دیده
دخترت تا خرابه چی کشیده
گلی ز باغ محنت نچیده بودم چیدم
منی که کوچه بازار ندیده بودم دیدم
وعده دادم به این دل کبابم
تو آیی روی دست تو بخوابم
دست نداری بابا که سر بر آن بگذارم
بخواب روی دستم بخواب من بیدارم
#علی_سلطانی ✍
..............
#شب_چهارم_محرم
#حضرت_حر
#نوحه۱۶
آمدم بر درت با روسیاهی
در بساطم دگر نمانده آهی
تویی کریم عالمین ، بخر مرا آقاجان
به سوی جنت الحسین ببر مرا آقا جان
حسین اباعبدالله حسین اباعبدالله
ندیدم چون تو غفارالذنوبی
بدی را مبدّل کردی به خوبی
تو شاه باشی نوکر، به منصبش می نازد
خوشا به حال آنکه رو ُ به تو می اندازد
زمین خوردم از جا کردی بلندم
نام مادرت کرد آبرومندم
حُرّم و جار میزنم ، فقط تویی آقایم
من آزاد شده ، صدیقه کبرایم
صدای آب دریا کرده آبم
من دلیل اشک طفل ربابم
ندیده ام در عالم ، شبیه تو مظلومی
فرات مهر زهراست ، ولی از آن محرومی
#علی_سلطانی
..................
#اصحاب
#حبیب_بن_مظاهر
#جناب_حبیب_نوحه
#نوحه۱۶
از ازل عبد والی الولیّم
تا ابد با حسین بن علیّم
حبیبم و گردیدم ، یار اباعبدالله
آمده ام دنبال کار اباعبدالله
لبیک یا ثارالله ، لبیک یا ثارالله
شیرم و از کسی نمی هراسم
امیری جز حسین نمی شناسم
من از حدیث عشقش، ندیده ام زیباتر
پرچم آقای ماست ،از همه کس بالاتر
جناب زهیر :
عاشق شاه کربلا زهیرم
درِ این خانه عاقبت به خیرم
حیات با ثارالله ، ممات با ثارالله
بود تنها راه ِ نجات با ثارالله
عمر و بن جناده :
کیم عمر و اِبن جُناده ام من
دل به فرزند زهرا داده ام من
منی که بابایم بود هوایی این آقا
مادر من گفته شوم فدایی این آقا
#علی_سلطانی
....................
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم
#نوحه۱۶
حرم ذکر واقاسما گرفته
نجمه در خیمه ها عزا گرفته
کرب و بلا غوغا شد ، اسیر کین شد قاسم
خبر رسید از میدان ، نقش زمین شد قاسم
وا قاسما ، واقاسما
زمین و آسمان تیره و تار است
تن قاسم لگد مال سوار است
زیر سم اسب براش ، نه سینه ماند و نه کمر
یکی نگفت کوفیان ، چند نفر به یک نفر
دو تا از پا فتاده را ببینید
عمو و عموزاده را ببینید
به خیمة دارالحرب ، چو گل تنش می بوید
کنار جسم قاسم ، وای حسن می گوید
#علی_سلطانی
#دهه_محرم
...........
#حضرت_علی_اکبر
#نوحه۱۶
خدایا کسی غیر تو ندارم
جوانم را به دست تو سپارم
بود به دیده اشکم ، رود ز سینه آهم
روانه میدان شد ، شبه رسول اللهم
وای علی اکبرم ، وای علی اکبرم
الهی دگر هیچ پدر نبیند
به خون غلطیدن پسر نبیند
داغ جوانم را بر روی دلم بنهادند
لشکر کوفه با تیر به جان او افتادند
نشستم تا کنار او شکستم
شکستم به دستم چشمش که بستم
اشهد خود را پیش پیکر او خواندم من
کاش دگر بعد از او زنده نمی ماندم من
فلک کردی به سر خاک عزایم
تابوت اکبرم شده عبایم
جسم جوانم را با نیزه ز هم پاشیدند
بلند گریه کردم ، بلند می خندیدند
#علی_سلطانی
.
.
من فکرم اینه که ، این نهیب امام حسین علیه السلام به حر که فرمود : ثَکَلَتْکَ اُمُّکَ"مادرت به عزات بشینه
این فریادیه که امام حسین برای همیشه تاریخ برسر آدمهایی میزنه که بلاتکلیفن.... و راه حق رو بدرستی پیدا نکردن....
ثَکَلَتْکَ اُمُّکَ"مادرت به عزات بشینه که نتونست تو رو به درستی تربیت کنه تا بفهمی یاری و مطابعت از ولی خدا ، یعنی چه ؟
اونوقته که میفهمی اگه از راه کج برگردی، امام میاد و ازت دلجویی میکنه، امام سر حر رو که بدامن گرفت، فرمود:أَنْتَ الْحُرُّ كَمَا سَمَّتْكَ أُمُّكَ حُرّاً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ
تو حری همچنان كه مادرت تو را ناميد واقعاً تو آزاد مردى، آزاد در دنيا و آخرت.
(انگار امام حسین میدونست که حر از اون جمله ثَکَلَتْکَ اُمُّکَ ناراحته ، براهمین شاید دلجویی کرد و گفت تو حری آنچنانکه مادرت تو رو نام گذاری کرد و شاید امام اون حرف رو که زد برا این بود که حر رو شکار کنه برای خودش)
دونفر رو امام زود اذن میدان داد علی اکبر و حر . جناب حر اگه بیشتر میموند و صدای العطش اهل حرم رو و صدای استغاثه حسین رو میشنید میدونی چه زجری میکشید...
البته نباید به حر ، به چشم یه استثناء نگاه کرد، چون نجات انسان ها منطق اهلبیته.... مثل فرموده قرآن که اگر یه نفر رو نجات بدی، عالمی رو نجات دادی...
ان شاالله ما به مقام اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد برسیم و نعل بالنعل از اوامر و نواهی اهلبیت در زندگیمون پیروی و عمل کنیم
ان شاالله
..........
دهه ی محرم بین زیارت عاشورا به برخی ها که دختران کم سن و سالشان را بی حجاب آورده بودند، عرض کردم که ما دین خودمون رو که از حکومت ها نمیگیریم که حالا بعضیا بخوان با دهن کجی به حجاب، به نظام ضربه بزنند.... اصلا شرط عقل هم رعایت حجابه ضمن اینکه باید مثل حر ، یه راه گربز برا خودمون بزاریم.... اگه حر جواب امام رو داده بود... دیگه راه برگشتی نداشت، اما ادب کرد و لذا امام، دستش را گرفت
ماهم اگه روزی گرفتار شدیم ،رومون میشه نام حضرت زهرا رو صدا بزنیم، درحالیکه در ایام عزای فرزندش رعایت حجاب و حیا رو نکردیم..!؟
.
#گریز_زیارت_عاشورا
#شب_چهارم_محرم
#اصحاب #حضرت_حر
.
.
#مناجات_با_امام_زمان
#بیانات_گفتاری
#حضرت_حر
اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا رَحْمَةِ اللهِ الْوَاسِعَة وَ يَا بَابَ نِجَاتِ الاُمَة
*مگه میشه تو روضه های جدت حاضر نباشی ..
مگه میشه عزای محرم بیاد، پرچمهای محرم بیاد ولی شما نیای؟!
تو صاحب عزایی .. تو حاضری
اونی که غایبِ منم ..
چشم بهم گذاشتیم شبِ چهارم رسید..
*آره دلم خوشه، اما دلم به اعمالم خوش نیست .. عملی ندارم ..
من همونی ام که از عرفه جاموندم ..
من همونی ام که از شبای احیا جا موندم ..
اما دلم خوشه الان عزادارِ حسینم ..
دلم خوشه فاطمه منو دعا کرده ..
مگه تو اون حدیث تو کامل الزیارات نفرموده بی بی دو عالم ...
آخه تا پیغمبر فرمود فاطمه جان یه زمانی میرسه مردم برا حسینت دورِ هم جمع میشن، یه جوری براش گریه میکنن برا عزیزان خودشون اینجوری گریه نمیکنن .. گریه برا حسینت دوا برا همه دردای منه ..
اونجا بی بی یه جمله فرمود؛ فرمود بابا سلام منو به گریه کن های حسینم برسان.. بگو فردای محشر میام دستِ تک تکشونُ میگیرم ..*
*اصلاً نمیتونم فکر کنم محرمُ از تو زندگیم حذف کنم..
از قبلِ محرم هی دلشوره داشتم .. هی میگفتیم امسال چی میشه
میتونم برم برا حسین گریه کنم یا نه ..
آخه من یه روز نمیتونم بدونِ حسین زندگی کنم ..*
آقا جان ... امشب اومدم اعتراف کنم که رفیق خوبی نبودم .. امشب اومد اعتراف کنم دلتو شکستم ..
*امشب اجازه دارم نام #حر رو ببرم؟! این صحابی و این شهیدِ در رکابِ حسین که به من و تو راه رو یاد داده .. راه رو برا منه گنهکار باز کرده ..*
مگه نمیگن حسین کشتی نجاتِ .. مگه نفرمود کُلُّنا سَفنُ النِّجاة وَ لکِن سَفینةُ جَدِیَّ الحُسَیْن أَوسَع وَ فی لُجَجِ البِحار أَسْرَع ..
کشتی حسین زودتر به مقصد میرسه و وسیع تره ..
مگه نفرمود اِنَّ الْحُسین مِصباحُ الْهُدی وَ سَفینَهُ الْنِّجاة ..
مگه نفرمود هرکی گم شده ، راه رو با حسین پیدا کنه ..
خوش بحال اونی که گم میشه و تو راه حسین خودشو پیدا میکنه
آی دلای کربلایی ..
امشب اومدیم چی بگیم؟
آقا جان قول میدم شبِ حر آدم بشم ..
قول میدم همون نوکری بشم که تو میخوای .. هرچی میخوای ازم بگیر، کربلاتُ نگیر این نوکری رو نگیر..
میگفت تو حرم ابی عبدالله نشسته بودیم یه موقع یه کاروانِ آذری زبان وارد حرم شدن .. سر وضعشون همۀ حرم رو بهم ریخت .. لباسا همه پاره سر و صورت سوخته، چهره ها همه آفتاب دیده .. وارد حرم شدن یه عده سینه زنان به عده لطمه زنان رسیدن کنارِ ضریح . همه به حال و روزِ اینا گریه میکرد یه موقع روضه خوانِ کاروان شروع کرد آذری حرف زدن رو به ضریح دیدم این جمعیت مثه اسپندِ رو تو آتیش دارن میسوزن سوال کردم ببینم چی مگن به آذری! گفتن داره میگه یااباعبدالله ما دوازده روزِ تو راهیم .. پیاده اومدیم گم شدیم چندتا شهر رو اشتباهی رفتیم اما بالاخره تو رو پیدا کردیم بعدِ دوازده روز تشنه و گرسنه ..
حسین جان ما تو دنیا خیلی گشتیم بالاخره تو رو پیدا کردیم ..
قیامت تو بگرد ما رو پیدا کن ..
ما توو گناه گم شدیم .. همون کاری که با حر کردی با ما بکن ..
اومد محضرِ ابی عبدالله یه سوال کرد، یه جواب شنید ..
اومد محضر ابی عبدالله:
هل لی من توبه؟! آیا من میتونم توبه کنم ..
ابی عبدالله بغلش رو باز کرد .. به گذشتۀ حر نگاه نکرد .. خطاشُ به روش نیاورد .. تا گفت اجازه دارم توبه کنم امام ازش استقبال کرد ..
حالا چی شد حر برگشت بسمت امام؟
وقتی آقای ما اومد مقابل لشگر ایستاد،صدا رو به غریبی بلند کرد...راوی میگه: "وَاضطَرَبَ قُلبُه،وَ دَمَعَت عَیناه فَخَرَجَ باکیاََ مُتَضَرِّعاََ... " یه مرتبه #حر دلش آشوب شد...شروع کرد گریه کردن...
یه گوشه ای ایستاد...تصمیم خودش رو گرفت..." فَضَرَبَ فَرَسَه قاصداََ نَحوَالحُسَین.. "
چندتا کارم انجام داد...اول سپر رو واژگون کرد...یعنی من برای جنگ نیامدم ..."وَ یَدُهُ عَلی رأسِه" دست ها رو روی سر گذاشت...
یه وقت رو به آسمان صدا زد:" اللّهُمَّ الیک اَنَبتُ و تُب عَلَیَّ.."من توبه کردم...توبه من رو قبول کن...
مگه چه کار کردی؟!" فَقَد هَرَبتُ قُلوبَ اَولیائک و اولاد بنتِ نبیّک صلی الله علیه و آله ...."من دل دخترای حسین رو لرزوندم...
اومد مقابل آقا ایستاد ... سربه زیر و شرمنده
امام فرمود:"اِرفَع رأسَکَ یا شَیخ! "سرت رو بلند کن...
رفت سمت لشکر دشمن و یه حرفی به مردم زد...مقابل لشگر ایستاد...
گفت:آی مردم! آبی که ماهیان دریا ازش متنعمند؛ وحشِ بیابون ازش می خوره؛ شما به پسر پیغمبرتون نمی دهید؟!
اذن میدان گرفت و جنگ نمایانی کرد
حر وقتی رو زمین افتاد؛ آقا رو صدا نزد... چون خجل بود
اما یکدفعه دید یه دست مهربونی سرش رو بلند کرد،رویِ دامن گذاشت "فَجَعَلَ الحُسین یَمسَحُ التُّرابَ عَن وَجهِه
شروع کرد خاک ها رو پاک کردن
ــــــــــــــــــ
#اصحاب
#روضه_حضرت_حر علیه_السلام
#روضه_اصحاب_علیهم_السلام
#شب_چهارم_محرم
.
.
#اصحاب
بعضی نقل ها نوشتن وقتی حر با سپر وازگون و دستهای برسر گذاشته و سربزیر خدمت امام اومد، خودِ ابی عبدالله دست برد زیرِ محاسنِ حر سرشُ آورد بالا ..
تو از اولشم برا ما بودی .. حر دو تا ادب کرد، این دو تا ادب نجاتش داد .. ادبِ اول رو زمانی مرتکب شده که نشان داد اهلِ نجاتِ .. گفتگوی میانِ ابی عبدالله و حر به اذان ظهر ختم شد .. موقع اذان ابی عبدالله به حر گفت متوقف کن حرف زدن رو الان وقتِ نمازِ .. حر، من با لشکرم به نماز می ایستم تو هم برو با لشکرت نماز بخوان.. بعد نماز دوباره با هم حرف میزنیم.. یه نگاه به ابی عبدالله کرد گفت آقاجان شما باشید من خودم نماز بخوانم؟!! دستور داد همه به ابی عبدالله اقتدا کردن ایستاد پشتِ سر امام .. دشمنِ امامِ به ظاهر اما گفت تو فرزندِ رسول خدایی .. ادب دومم وقتی ابی عبدالله اون جملۀ معروف رو فرمود که مادرت به عزات بشینه .. این جمله احساساتِ حر رو تحریک کرد ، تا حضرت فرمود «ثکَلتک اُمک» .. این نفرین نیست ، این ناسزا نیست .. عرب یه زمانی که میخواست اوجِ ناراحتیش رو نشون بده این جمله رو بکار میبرد .. حضرتم میدونست نقطه ای که حر رو بر میگردنه اینجاست اصلاً این حرفُ زد که حر این جواب رو بده .. تا گفت مادرت به عزات بشینه سرشُ انداخت پایین .. گفت آقاجان هر کسی غیر شما اسم مادرم رو میاورد خونش رو میریختم .. اما چه کار کنم مادرِ شما فاطمه ست .. شما فرزندِ دخترِ رسول خدایید ..*
روضه بخوانم .. همچین که حر افتاد رو زمین لحظه های آخر .. یه لحظه به خودش اومد دید رو خاک داره میغلته .. فرقِ سرش شکافته نفس های آخرِ .. به خودش نهیب زد نکنه توقع داری حسین بیاد بالاسرت .. آخه شنیده بود بعضیا رو ابی عبدالله خودش میره بالاسرشون .. بعضی از شهدا رو ابی عبدالله رفت بالاسرشون نزدیک به نه شهید خودِ ابی عبدالله اومد بالاسرشون، یکی از اون شهدایی که خودِ الی عبدالله اومد؛ حر ابن یزید ریاحیِ .. یه لحظه چشمشُ باز کرد دید به دستِ مهربان سرش رو برداشت .. یه لحظه نگاه کرد دید سر تو بغلِ حسینِ .. مقتل میگه خاک رو صورتش نشسته بود .. دید صورت حر خاکیه با گوشۀ آستین خاک ها رو پاک کرد .. ابی عبدالله یه بار اسم مادرِ حر رو برد فرمود مادرت به عزات بشینه میدونست این تو دلِ حر مونده میخواست از دلش در بیاره اینجا تلافی کرد سر رو که بغل کرد گفت تو حُری .. چقدر اسم قشنگی مادرت روت گذاشته .. تو آزاده ای ..
ابی عبدالله نگاه کرد دید فرق حر بد شکافت خورده خون داره فواره میزنه هر کاری کرد با دست فرقُ ببنده نشد ، دستمالی درآورد سر و پیشانی حر رو بست تا خون بند بیاد .. یه جمله ای بگم اهل روضه صدا ناله شون بلند شه .. سادات ببخشن، بزرگترا، علما ببخشن .. آدم وقتی سرش زخم میشه با دستمال زخمشُ میبنده با دستمال خون رو پاک میکنه .. بمیرم خودش وقتی روزِ عاشورا سنگ به پیشانیش خورد دیگه دستمالی نداشت خونش رو پاک کنه .. بگم ناله ت بلند بشه؟!!.. چه کرد!! پیراهنِ عربیش رو بالا زد .. همچین که پیراهنُ بالا زد سفیدی سینۀ حسین پیدا شد .. یا اباعبدالله کاش دستمال داشتی خونِ سرتُ با دستمال پاک میکردی .. وقتی حرمله دید صدرالحسین نمایان شد سه شعبه رو گذاشت تو کمان .. یه جوری قلبِ حسینُ زد ..
حسین ..
ــــــــــــــــــ
#حضرت_حر
#روضه_حضرت_حر علیه_السلام
#روضه_اصحاب_علیهم_السلام
#شب_چهارم_محرم
.
.
#واحد
#امام_حسین_واحد
#سربند_واحد
#واحد۱۰
ما کسی رو از تو بهتر نداریم
یه امام حسین که بیشتر نداریم
مارو از درِ خونهت جدا نکن
جایی رو به غیر این در نداریم
ای که به یک گوشه نگات آقا
سنگ سیاه و مثل در کردی
یه نیم نگاهی هم به ماها کن
از اون نگاها که به حر کردی
یا اباعبدالله ، نعم الارباب
به علیِ اکبرت ، منو دریاب
#شب_چهارم_محرم
#حضرت_حر
#واحد۱۰
رحمت واسعه خدا حسین
شاه با وفای کربلا حسین
غرق در گنام دستمو بگیر
ای سفینه النجات ما حسین
راه تو رو اگرچه بستم من
به جد اطهرت ببخش آقا
دل رقیه رو شکستم من
به جون مادرت ببخش آقا
یا اباعبدالله --- ای حسین جان
......
حر از این به بعد دیگه بنده توست
جنت و بهشت من خنده توست
حتی دست دشمنت رو میگیری
آقایی فقط برازنده توست
صدات نکرده بودم و دیدم
تو لحظههای آخرم آقا
با علی اکبر اومدی پیشم
منت گذاشتی به سرم آقا
یا اباعبدالله --- ای حسین جان
.......
کشتی تو از همه وسیعتره
نور تو از همه پرفروغتره
محشرم ورودی بابالحسین
از بقیه درا شلوغ تره
من چی بگم از کرم و فضلش
پهن همیشه سفره بذلش
روز قیامت که میاد زهرا
کارو میده دست اباالفضلش
#عبدالحسین ✍
..................
#اصحاب_واحد
#حضرت_حبیب
#واحد۱۰ #حبیب_بن_مظاهر
هر کی میخواد کسب آبرو کنه
نوکر ی رو از یه جا شروع کنه
اصحابی از اصحاب امام حسین
هر کسی سراغ داره رو کنه
جوونا مون فدا جوناشون
پیر غلاما فدای پیراشون
هم حسینیای این عالم
فدای این اصحاب وآقا شون
یا ابا عبدالله ---- ای حسین جان
.......
درد و باید از طبیب سوال کنیم
بی کسی رو از غریب سوال کنیم
قیمت نوکری این خونه رو
آره باید از حبیب سوال کنیم
چه کار با قد کمونش کرد
دخت علی دعا به جونش کرد
جای عصا تیغ گرفت دستش
عشق حسین تازه جوونش کرد
یا ابا عبدالله --- ای حسین جان
......
#جون
#حضرت_جون
به فدای جونو و عشق وادبش
نوکریش بوده همه تاب و تبش
رجزش بوده امیری یا حسین
حسبش رو رخ کشید نه نسبش
چیزی نداشت ولی حسین و داشت
جون دیگه غلام زنگی نیست
بوسید حسین صورتشو یعنی
بالاتر از سیاهی رنگی نیست
یا ابا عبدالله --- ای حسین جان
#عبدالحسین
................
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله_واحد
#واحد۱۰
اومدم میون تیغ و نیزه ها
تا برای تو سپر باشم عمو
تو برام مثل پدر بودی ، میخوام
برا تو مثل پسر باشم عمو
چقدر سنگ دور و برت ریخته
چقدر نیزه رو پرت ریخته
تو هم شبیه مادرت زهرا
یه لشکری روی سرت ریخته
یا ابا عبدالله ---- ای عمو جان
.......
راضیم سرم جدا بشه ولی
تو یه مو کم نشه از سرت عمو
راضیم که دست من قلم بشه
تو زیر پا نره پیکرت عمو
تو مدینه مقابل بابام
به مادرش زهرا جسارت شد
سخته عمو باشم ببینم که
دار و ندار عمه غارت شد
یا ابا عبدالله ---- ای عمو جان
#عبدالحسین
.............
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم
ای عمو مثل زره شده تنم
جای سالمی نموند رو بدنم
تا که فهمیدن یتیم حسنم
همه با بغض حسن میزدنم
گفتم به لشکر تازه دامادم
هلهله کردن تا که افتادم
مونده تنم به زیر دست و پا
بیا عمو برس به فریادم
یا اباعبدالله ____ ای عمو جان
......
مثل مادرت شده پهلوی من
منو به خیمه نبر عموی من
مادرم ببینه که دق میکنه
جای این خنجر و رو گلوی من
از بس زیر پا پیکرم مونده
از پیکرم فقط سرم مونده
از من فقط یه پیرهن پاره
برا عروس مضطرم مونده
یا اباعبدالله ____ ای عمو جان
#عبدالحسین
........
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر
میپاشم خونش و سمت آسمون
ای خدا ببین چی اومد به سرم
آخه از فرات چیزی کم نمیشد
می دادن یه جرعه آب به اصغرم
تو دست و پا زدی و من مُردم
پر خون شدی و خون دل خوردم
نمیدونی چها کشیدم تا
این تیر و از گلوت در آوُردم
وای علی اصغرم ____ ای علی جان
......
حرمله آخر من و بیچاره کرد
بین میدون و حرم آواره کرد
گلوی از برگ گل نازک ترو
با تیر سه شعبه پاره پاره کره
حرمله از غصه من و پیر کرد
شیرخواره من و چه جور سیر کرد
ببین چه کرد با گلوی طفلم
تیری که عباس و زمینگیر کرد
وای علی اصغرم ____ ای علی جان
.......
زبانحال حضرت رباب
عروس فاطمه ام که مثل اون
داغ شش ماهه به روی دلمه
اون ندید محسنش و دیگه ولی
سرتو مقابل محملمه
تو رو زدن رو دستای بابا
محسن و در بین در و دیوار
نشون بده گلوت رو به محسن
بگو که تیر بدتره یا مسمار
وای علی اصغرم ____ ای علی جان
#عبدالحسین ✍
...........
.👇
.
#زمینه
#شب_چهارم_محرم
#حضرت_حر
#طفلان_حضرت_زینب
آقا
سرم خاک پایت
حسین جان فدایت
فدای دل مضطر بچه هایت
غریبی تو دیدم
خجالت کشیدم
حسین جان الهی بمیرم برایت
شرمنده و سر به زیرم
حسین ای نعم الامیرم
گفتى إرفع رأسك ، اما
چجور سر بالا بگیرم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مولا
تو هستی قرارم!
من ابر بهارم
بغیر از شما من کسی رو ندارم...
الا یابن زهرا
اگه میشه آقا؟
به پشت حرم سر رو خاکا بزارم،
آمده حُرّ پشیمان..
محضر پرده نشینان
حلالیت میطلبم
به بانوان پریشان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داداش
تو خیر کثیری
به عالم امیری
دوتا هدیههای منُ میپذیری؟
نزار تا پسرهام
ببینن به دستام
عدوی تو بسته طناب اسیری
رو ناقهی عریان میرم
تو شام و کوفه میمیرم
بهتره نباشن وقتی...
با دستام رومُ میگیرم
#محمدعلی_انصاری✍
مشابه سبک زیر خوانده میشود 👉
.👇
.
#دهتایی_بیست_و_چهارم
#زنجیرزنی
#سنتی #سه_ضرب
#قابلیت_روضه_واحد_شور..
#شب_چهارم_محرم
#اصحاب
#حضرت_حر علیه_السلام
سربند مهدوی:
دوباره وقت ماتم شد
بیا صاحب عزای ما
کجای مجلسی آقا
بخوان روضه برای ما
فدای اشک خونینت
وَ آن قلب صبور تو
میان روضه ها داریم
دعا بهر ظهور تو
به حقّ حضرت زینب
بده اذن فرج یا رب....
🌸
کجایی ای امام ما
بیا به روضه ی ارباب
بیا مجلس گرفتیم ما
برای غربت اصحاب
بمیرم که نداری تو
چنین اصحاب و یارانی
رها کرده تو را شیعه
همیشه در بیابانی
به حقّ حضرت زینب
بده اذن فرج یا رب....
🌸
من آن حرّ جفاکارم
گنهکارم ببخش آقا
رسیدم تا شوم یارت
به لطف مادرت زهرا
اگر راه تو را بستم
رسیدم تا کنم جبران
خدا را شکر که با اذنت
به راه تو شوم قربان
شدم من مبتلای تو
سر و جانم فدای تو
حسین جانم حسین جانم....
🌸
خدا را شکر که جان من
شده اینجا نثار تو
ولی آقا چرا رفته
کنار من قرار تو
سر من را گرفتی تو
به دامانت ولی آقا
گذاری خود سر پاکت
به روی خاک این صحرا
جدا گردد سرت ای وای
جلوی خواهرت ای وای
حسین جانم حسین جانم....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#زنجیر_زنی
#سبک_بریز_آب_روان_اسما
.👇
.
#زمزمه #اصحاب
#حضرت_حر علیه السلام
#شب_چهارم_محرم
#سبک_تو_از_خیمه_ها_رفتی
سرم پایین افتاده بتو رو زدم آقا
برا من بغل واکن جون مادرت زهرا
خجالت زده از تو و خواهرت هستم
حلالم کن آقا که راه و به روت بستم
تو رو دست عباست آقابگیردستم
حسین جان
من حرآزادم
روپاهات افتادم
دور تو میگردم
پای تو وایسادم
…….
نگام کردی ممنونم بالطف بی اندازه
همه میدونن خونه ت به روی همه بازه
الهی نباشم ببینم که پاییزه
سپاهم بااهل خیامت گلاویزه
خون از لاله ی گوش طفل تو میریزه
حسین جان
آقاسپاه من
فکرای بد دارن
ترسم اینه پارو
چشم تو بگذارن
#مجتبی_صمدی_شهاب✍
مشابه سبک زیر خوانده میشود
👇
#حضرت_حر
پشیمانم که راه چاره بر روی شما بستم
سراپا حیرتم! از خویش میپرسم چرا بستم؟
عزیز فاطمه! دیر آمدم اما قبولم کن
خدا داند که از این پس به عهد عشق پابستم..
خدا میخواست از ظلمت به سوی نور پر گیرم
سر شب تا سحر دل را به بال التجا بستم
جدال عقل بود و عشق، پشت خیمۀ تقدیر
که دست نفس را از پشت با لطف خدا بستم
فرات اشک میجوشد ز چشم سر به زیر من
که بر کام عطشناک تو راه آب را بستم
اگر فرمان دهی، حُرّ پیشمرگ اصغرت گردد
کمر بهر دفاع از عترت آل عبا بستم
دعا کن تا شهادت وا کند آغوش جان بر من
که چشم آرزو بر هرچه جز این مدعا بستم
#کمیل_کاشانی
#حضرت_حر
#رباعی
در كوثر عشق تو شناور گشتم
از رحمت چشمهای تو تر گشتم
من آمده بودم به جهنم بروم
اما به دعای فاطمه برگشتم
#محمدحسن_بیاتلو