#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
#حضرت_زینب_س_شام
شام بر عترت طاها چقدر سخت گذشت
وای بر دختر زهرا چقدر سخت گذشت
دو سه روزی دمِ دروازه معطل بودند
پشت دروازه به آنها چقدر سخت گذشت
کاش شب بود و نمیدید کسی زینب را
بین انظار خدایا چقدر سخت گذشت
وسط آن همه نامحرمِ بی شرم و حیا
سرِ بازار به زنها چقدر سخت گذشت
آن یهودیه نگاهش که به سرها افتاد
ناسزا گفت به مولا چقدر سخت گذشت
هر کسی بُغض علی داشت به اکبر میزد
پای آن نیزه به لیلا چقدر سخت گذشت
سر بُبریده درآورد سر از طشت طلا
خاک غم بر سر دنیا چقدر سخت گذشت
چوب میخورد حسین و لب زینب میسوخت
وای بر زینب کبری چقدر سخت گذشت
#عبدالحسین_میرزایی
#حضرت_زینب_س_شام
بخوان حسينِ غريبم، كه سخت دلگيرم
نگـاه كن كه زداغت چه خسته و پيرم
به رحلِ نيـزه تو قـرآن بخوان عزيز دلم
كه بـاز از نفس اطهـرِ تو جـان گيـرم
چه غافلنـد چنيـن مـردمي كه پنـدارند
به سنگ كينـهی خود میكننـد تحقيرم
بخوان مفسـر قـرآن: «لِيُـذهِبَ عَنكم»
بخوان و شـرح بـده آيهای ز تطهيرم
بخوان «وَليُّكُـمُ الله» را كه تا از جهـل
كسي دگــر نگشايد زبان به تكفيرم
كمان ابرويت از سنگِ شاميان بشكست
دگر مخوان كه غمت میزند به دل تيرم
مخوان كه خون زگلويت به نيزه ميريزد
قسم به قطرهی خونت، زعمرِ خود سيرم
فرشتگان همه پشتِ سرِ تو صف بستنـد
نمازِ عشـق بخـوان با صـداي تكبيرم
چگـونه باتو بگـويم كـه غيـرت اللهي
كشيـده ديـدهی نامحرمان به تصويرم
نوشتـه است «وفایی» به اشك خونينش
كه من رضـا به رضـایِ خـدا و تقديرم
#سیدهاشم_وفایی
#حضرت_زینب_س_شام
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
کارِ ما گرچه به جز گریهی پیوسته نبود
کارِ این قوم ولی خندهی آهسته نبود
آنقدر ضربهی نیزه همه را ساکت کرد
بِینِ ما در پِیِ تو، یک سرِ نشکسته نبود
پشت دروازهی ساعات معطل شده است
آن کریمی که درِ خانهی او بسته نبود
خسته از زخمِ زبانیم و جسارت به لبت
پایِ ما با تو در این راه ولی خسته نبود
فقط از دور، تو را دخترکانت دیدند
نیزهای کاش به تو اینهمه وابسته نبود
گرمِ تزئین و پذیرایی شاماند همه
ورنه دروازهی این شهر چنین بسته نبود
#حسن_لطفی
#امام_سجاد_ع_مصائب
#حضرت_زینب_س_شام
تمام عمر شد با گریه مأنوس
تمام خاطراتش آه و افسوس
چرا فرمود امان از شام مردم
امان از شام یعنی داغ ناموس
#میثم_مؤمنی_نژاد
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_زینب_س_در_مسیر_کوفه_و_شام؛ #حضرت_زینب_س_شام؛ #مجلس_یزید_ملعون
کلیم اگر دعا کند بی تو دعا نمیشود
مسیح اگر دوا دهد بی تو دوا نمیشود
اگر جدایی اوفتد میان جسم و جان من
قسم به جان تو دلم از تو جدا نمیشود
گریه اگر کنم همی بهر تو گریه میکنم
ورنه ز دیدهام عبث اشک رها نمیشود
گرد حرم دویدهام صفا و مروه دیدهام
هیچ کجا برای من کربوبلا نمیشود
کسی که گشت گرد تو گرد گنه نمیرود
پیرو خط کربلا اهل خطا نمیشود..
::
جز سر غرق خون تو که شد چراغ قافله
رأس بریده بر کسی راهنما نمیشود..
کربوبلا و کوفه شد سخت به عترتت ولی
هیچ کجا به سختی شام بلا نمیشود
چوب به دست قاتلت سوخت و گفت این سخن
جای سر بریده در طشت طلا نمیشود..
#غلامرضا_سازگار
#حضرت_زینب_س_شام
#امام_سجاد_ع_مصائب
امان از شام و رنج بی حسابش
امان از شام و شبهای خرابش
بمیرم! آیهی تطهیر میگفت
امان از شام و از بزم شرابش
#سیدمحمدجواد_شرافت
#امام_سجاد_ع_مصائب
#حضرت_زینب_س_شام
تمام عمر شد با گریه مأنوس
تمام خاطراتش آه و افسوس
چرا فرمود امان از شام مردم
امان از شام یعنی داغ ناموس
#میثم_مؤمنی_نژاد
#حضرت_زینب_س_شام
#امام_سجاد_ع_مصائب
الشام... الشام... الشام
چه غمگین، کاروانی میرود از کربلا تا شام
گره خوردست آیا سرنوشت کربلا با شام؟
به نیزه آفتابی میشکافد سینهی شب را
و از گودال خون منزل به منزل میرود تا شام
به دل بغض علی، در دست سنگ و در زبان طعنه
در استقبال آل مصطفی برخاست از جا شام
چنان سنگیندلیها با کبوترهای زخمی شد
که در شام بلا از غصه شد هر روز آنها شام
نمیدانم چه دیده حضرت سجاد در این شهر
که پرسیدند از رنج سفر، فرمود مولا: شام
ولی این کاروان همراه با خود زینبی دارد
به دست دختر شیر خدا، افتاد از پا شام
اگرچه جای خنجر خیزران میدید اما باز
شبیه کربلا در چشم زینب بود زیبا شام
اسارت را ببین راز شهادت بر ملا کرده
چنان که مو به مو تفسیر کرده کربلا را شام
#حسن_زرنقی
کنار عمهی سادات، یکطرف شمر و
سنان و حرمله هم، سمت دیگرت باشد
خیال کن که علی باشی و به مثل علی
دو دست بسته کماکان مقدرت باشد
خیال کن همهاینها که گفتهام هستند
علاوه بر همه توهین به مادرت باشد
یزید باشد و بزم شراب باشد و وای
به تشت زر سر بابا برابرت باشد
و بدتر از همه اینکه میان بزم شراب
نگاه باشد و باشیّ و خواهرت باشد
و باز از همه بدتر که مدت سیسال
تمام آن جلوی دیدهی ترت باشد
به اشک حضرت سجاد میخورم سوگند
که دیده هر چه که گفتیم، باورت باشد
#مهدی_مقیمی
#امام_سجاد علیهالسلام
#غزل
🔹قیام واژه🔹
چه دستهای قنوتی، رسیدهاند به ماه
دعا بخوان که جهان با تو میشود همراه
چنان که روح تو سرشار از خداوند است
به هرکجا بروی میشود عبادتگاه
تو نسل حضرت خورشید روی این خاکی
امامِ هر که تو باشی، نمیشود گمراه
تو راز خلقت سجادههای مهر به دست
تو اشتیاق اذان، ظهر و عصر و شام و پگاه
طوافِ مهرۀ تسبیح دور انگشتت
به کعبه بودن تو بوده تا همیشه گواه
جماعتی به نماز تو اقتدا کردند
نسیم، کوه، بیابان، درخت، رود، گیاه
چه سر به مهر شده رازهای پیشانیت
چه سرّی است در این گریههای گاه به گاه؟..
علی شدی که بجنگی ولی به تیغ سخن
تویی ادامۀ اعجاز سرخ ثارالله
دعا سلاح تو و واژهها سپاه تواند
که گفته است که هستی تو بیسلاح و سپاه؟
قیامِ واژه تو بودی در آن سکوت عمیق
تمام کوفه سکوت و تمام شام نگاه
بخوان صحیفه که ما در هجوم دلهرهها
به دستهای دعای تو میبریم پناه
بگیر دست مرا و به آسمان برسان
که سقف عشق بلند است و قدّ من کوتاه
تو با زبان دعا با جهان سخن گفتی
جهانِ با تو امید و جهانِ بی تو تباه
دعا بخوان که دعای تو مستجابتر است
کسی شبیه تو یک روز میرسد از راه
#فائزه_امجدیان
#امام_سجاد علیهالسلام
#غزل
🔹صفای سحر🔹
گرچه تا غارت این باغ نماندهست بسی
بوی گل میرسد از خیمۀ خاموش کسی
چه شکوهیست در این خیمه که صد قافله دل
مینوازند به امید رسیدن، جرسی...
ای صفای سحری جمع به پیشانی تو!
باد پاییم و به گردت نرسیدهست کسی...
چه صمیمیست خدایی که تو یادم دادی!
لطف محض است اگر نیست جز او دادرسی
باز شب آمد و من ماندم و این گریه و نیست
جز ابوحمزۀ طوفانی تو همنفسی
#محمد_فخارزاده
.
#امام_سجاد علیه السلام
مثل من هیچکس در این عالم
وسط شعلهها امام نشد
در شروع امامتش چون من
اینقدر دورش ازدحام نشد
لشکری از مغیره میآمد
خیمه غارت شد و در آتش سوخت
غیر زهرا به هیچ معصومی
اینقدر گرم، احترام نشد
روضه از این شدیدتر هم هست؟
لحظهای که حسین یاری خواست
و علی بود اسم من اما
خواستم پا شوم ز جام، ... نشد
به لب تشنهی علیاصغر
به لب تیز ذوالفقار قسم
تا به امروز هیچ شمشیری
اینقدر تشنه در نیام نشد
رفتن شاهزادهای چون من
به اسیری به یک طرف اما
در سفر اینقدر غل و زنجیر
گردن بنده و غلام نشد
آهِ زینب و صیحهی شلاق
تا شنیدم، ... از اسب با زنجیر
خویش را بر زمین زدم اما
باز هم آن صدا تمام نشد
آه! زینب کجا و بزم یزید
او کجا و جواب ابن زیاد
باز هم صد هزار مرتبه شکر
اینکه با شمر همکلام نشد
این چهلسال گریهام شاید
از همان روز اربعین باشد
هر قدر عمه سعی کرد صبور
به حسینش کند سلام نشد
دیدم از زیر چادرش زینب
گفت طوری که نشنود عباس
رنجها دیدهام حسین! اما
هیچجایی شبیه شام نشد
#قاسم_صرافان
#امام_سجاد_ع_مصائب
#حضرت_زینب_س_شام
تمام عمر شد با گریه مأنوس
تمام خاطراتش آه و افسوس
چرا فرمود امان از شام مردم
امان از شام یعنی داغ ناموس
#میثم_مؤمنی_نژاد
#امام_سجاد_ع_مصائب
از داغ غمش زجر کشیدید شما
هی روضه شنیدید و چکیدید شما...
پس وای به حال چشمهایم، ای وای
من دیدهام آنچه را شنیدید شما
#حسن_اسحاقی
#امام_سجاد_ع_مصائب
همینکه آب میدید گریه میکرد
یه طفلو خواب میدید گریه میکرد
میون کوچه بازار مدینه
اگه قصاب میدید گریه میکرد
#مسعود_یوسف_پور
#امام_سجاد_ع_مصائب
ابری شد و با نالهی جانکاه گریست
با مهر به نوحه بود و با ماه گریست
چل سال بیاد خاطرات پدرش
با آه نفس کشید و با آه گریست
#محسن_غلامحسینی
#امام_سجاد_ع_مصائب
امان و داد از بیداد ای دل
بزن از سینهام فریاد ای دل
دوگل بر حنجر گل، بوسه دادند
یکی زینب، یکی سجاد ای دل
کسی که مثل زهرا گریه میکرد
میان دشت و صحرا گریه میکرد
به یاد لالههای پرپر دین
تمام عمر خود را گریه میکرد
امامی که در اندوه و الم ماند
هزاران گل به خاک از دیده افشاند
اگر میدید آبی، گریه میکرد
زسوز جان خود غمنامه میخواند
#سیدهاشم_وفایی
#امام_سجاد_شهادت
از یک نسب بین عرب ها بی قرینی
از یک نسب بین عجم ها بهترینی
شکر خدا که مادر تو شهربانوست
اینگونه پس تو بچه ایران زمینی
گفتند علی اکبر شده شبه پیمبر
قطعا تو هم شبه امیرالمؤمنینی
#امام_حسین_ع_شهادت
#حضرت_زینب_س_شام
کوتاه کن کلام... بماند بقیهاش
مرده است احترام... بماند بقیهاش
هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت
آمد به انتقام... بماند بقیهاش
شمشیرها تمام شد و نیزهها تمام
شد سنگها تمام... بماند بقیهاش
گویا هنوز باور زینب نمیشود
بر سینهی امام؟... بماند بقیهاش
پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته
در بین ازدحام... بماند بقیهاش
راحت شد از حسین همین که خیالشان
شد نوبت خیام... بماند بقیهاش
رو کرد در مدینه که یا ایهاالرسول
یافاطمه! سلام... بماند بقیهاش
از قتلگاه آمده شمر و ز دامنش
خون علی الدوام... بماند بقیهاش
سر رفت آه، بعد هم انگشت رفت، کاش
از پیکر امام... بماند بقیهاش
::
بر خاک خفتهای و مرا میبَرَد عدو
من میروم به شام ...بماند بقیهاش
دلواپسم برای سرت روی نیزهها
از سنگ پشت بام... بماند بقیهاش
دلواپسی برای من و بهر دخترت
در مجلس حرام... بماند بقیهاش
حالا قرار هست کجاها رود سرش
از کوفه تا به شام... بماند بقیهاش
تنها اشارهای کنم و رد شوم از آن
از روی پشت بام... بماند بقیهاش
قصه به "سر" رسید و تازه شروع شد
شعرم نشد تمام... بماند بقیهاش
#محمد_رسولی
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
#حضرت_زینب_س_شام
شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید
ساز با نالهی ذرّیهی زهرا نزنید
سر مردان خدا را به سر نیزه زدید
مرد باشید دگر سنگ به زنها نزنید
به زنان بر سر بازار اگر سنگ زدید
دختران را به کنار سر بابا نزنید
علی و فاطمه در جمع شما اِستادند
پیش چشم علی و فاطمه ما را نزنید
به اسیری که بُوَد در غل و زنجیر زدید
به یتیمی که دویده است به صحرا نزنید
رقص شادی جلوی محمل زینب نکنید
پای سرهای بریده به زمین پا نزنید
بگذارید برای شهدا گریه کنیم
خنده بر داغ دل سوختهی ما نزنید
کشتن فاطمه بین در ودیوار بس است
تازیانه به تن زینب کبری نزنید
به تماشای سر پاک حسین آمدهاید
اینقدر دست به هنگام تماشا نزنید
سخن «میثم» دل سوخته را گوش کنید:
دوستان! غیر در خانهی مولا نزنید
#غلامرضا_سازگار
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
#حضرت_زینب_س_شام
اینجا که بال چلچله را سنگ میزنند
ماهِ اسیر سلسله را سنگ میزنند
ای آسمان نگاه کن! این قوم سنگدل
یاران پاک و یکدله را سنگ میزنند
یا تیغ رویِ «آیۀ تطهیر» میکشند
یا «آیۀ مباهله» را سنگ میزنند
وقتی که دستهای علمدار قطع شد
پاهای غرق آبله را سنگ میزنند
با آنکه هست آینۀ عصمت و عفاف
پرچم به دوش قافله را سنگ میزنند
محراب اگر که خم شود از غم، عجیب نیست
روح نماز نافله را سنگ میزنند
تفسیر عشق بود و پریشانی حسین
وقتی زدند سنگ، به پیشانی حسین
#محمدجواد_غفورزاده
#حضرت_زینب_س_شام
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
کارِ ما گرچه به جز گریهی پیوسته نبود
کارِ این قوم ولی خندهی آهسته نبود
آنقدر ضربهی نیزه همه را ساکت کرد
بِینِ ما در پِیِ تو، یک سرِ نشکسته نبود
پشت دروازهی ساعات معطل شده است
آن کریمی که درِ خانهی او بسته نبود
خسته از زخمِ زبانیم و جسارت به لبت
پایِ ما با تو در این راه ولی خسته نبود
گرمِ تزئین و پذیرایی شاماند همه
ورنه دروازهی این شهر چنین بسته نبود
#حسن_لطفی
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
#حضرت_زینب_س_شام
شام بر عترت طاها چقدر سخت گذشت
وای بر دختر زهرا چقدر سخت گذشت
دو سه روزی دمِ دروازه معطل بودند
پشت دروازه به آنها چقدر سخت گذشت
کاش شب بود و نمیدید کسی زینب را
بین انظار خدایا چقدر سخت گذشت
وسط آن همه نامحرمِ بی شرم و حیا
سرِ بازار به زنها چقدر سخت گذشت
آن یهودیه نگاهش که به سرها افتاد
ناسزا گفت به مولا چقدر سخت گذشت
هر کسی بُغض علی داشت به اکبر میزد
پای آن نیزه به لیلا چقدر سخت گذشت
سر بُبریده درآورد سر از طشت طلا
خاک غم بر سر دنیا چقدر سخت گذشت
چوب میخورد حسین و لب زینب میسوخت
وای بر زینب کبری چقدر سخت گذشت
#عبدالحسین_میرزایی
#امام_سجاد_ع_مصائب
#حضرت_زینب_س_شام
تمام عمر شد با گریه مأنوس
تمام خاطراتش آه و افسوس
چرا فرمود امان از شام مردم
امان از شام یعنی داغ ناموس
#میثم_مؤمنی_نژاد
#حضرت_زینب_س_شام
#امام_سجاد_ع_مصائب
امان از شام و رنج بی حسابش
امان از شام و شبهای خرابش
بمیرم! آیهی تطهیر میگفت
امان از شام و از بزم شرابش
#سیدمحمدجواد_شرافت
#حضرت_زینب_س_شام
کسی چون روز من دیگر نبیند
بلای شام غمپرور نبیند
خبر داری یهودیها چه کردند؟
(مسلمان نشنود، کافر نبیند)
#میثم_مؤمنی_نژاد
#خطبه_حضرت_زینب_س_در_شام
#حضرت_زینب_س_شام
والایی قدرِ تو، نهان نتوان کرد
خورشیدِ تو را نمیتوان پنهان کرد
توفندگیِ خطبهی طوفانی تو
کاخ ستم یزید را ویران کرد
#محمدعلی_مجاهدی
#حضرت_زینب_س_شام
#مجلس_یزید_ملعون
اينجا شرار ناله آتش بر فلك زد
اينجا عدو بر زخم پيغمبر نمك زد
از مدخل اين شهر تا كنج خرابه
دشمن ميان كوچه دختر را كتك زد
اينجا لباس عيد پوشيدند زنها
پاى سر بُبْريده رقصيدند زنها
اينجا زدند آل على را ظالمانه
شد بسته بر يك ريسمان ده نازدانه
با دست بسته كودكى نقش زمين شد
برداشتند او را ولى با تازيانه
اينجا سر راه اسيران ايستادند
اينجا به زين العابدين دشنام دادند
اينجا به نوك نيزهها هجده قمر بود
خورشيدِ زهرا جلوهگر از طشت زر بود
لبهای خونينش بهم مىخورد اما
چشمش به سوى زينب خونينجگر بود
او با لب خونين دم از محبوب مىزد
دشمن به پاسخ بر دهانش چوب مىزد
اينجا عدو ظلم و ستم همواره كرده
با چوب، زخم بغض دل را چاره كرده
زينب كه صبر از صبر او مىبرد حيران
در پاى طشت زر، گريبان پاره كرده
مىرفت چون بالا و پايين چوب كينه
مىزد به روى ماه خود سيلى سكينه
#غلامرضا_سازگار
#حضرت_زینب_س_شام
شب گرچه روی نیزه، سرِ آفتاب بُرد
زینب به فتح شام، سپاه شهاب برد
پس درسهای مادر او بی نتیجه نیست
از زخم بی حساب، نباید حساب برد
با دست بسته، خسته، غریبانه خطبه خواند
کاخ یزید را وسط گریه، آب برد
آنسان که تیر و نیزه و تیغ از تن حسین...
آن چوب خیزران هم از لب تشنه، ثواب برد
وقتی که چشم آل علی بر غرور اوست
نتوان که صبر از دل عُلیاجناب برد
جای مدافعان حرم ضجّه میزنیم
ناموس مرتضی که به بزم شراب برد!؟
راضی به بغض دختر احمد نمیشویم
ما بی تفاوت از غمتان رد نمیشویم
#احمد_بابایی
#مجلس_یزید_ملعون
#حضرت_زینب_س_شام
رخسار یاس و سیلی دست خزان کجا
قدّ کمان و قامت سرو روان کجا
آل رسول و شام غم و مجلس یزید
بزم شراب و رأس امام زمان کجا
ای کاش میشکست قلم تا نمینوشت
قرآن کجا و طشت زر و خیزران کجا
خیزید ای ذُراری زهرا ندا دهید
زینب کجا و مجلس نامحرمان کجا
در مجلس یزید نپرسید یکنفر
هفتاد داغ و اینهمه زخم زبان کجا
گیرم نبود سبط رسول خدا حسین
چوب جفا کجا و لب میهمان کجا
حورا کجا و دوزخیان آه! وای من
بازوی ده فرشته و یک ریسمان کجا
از زخمهای سیّد سجّاد بشنوید
زنجیر خصم و پیکر جان جهان کجا
ای اهلبیت! گر نگشایید باب لطف
ما رو بریم از در این آستان کجا؟!
فیض از شماست و رنه بدان کثرت گناه
«میثم» کجا و اینهمه سوز بیان کجا
#غلامرضا_سازگار
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
#حضرت_زینب_س_شام
شراره بر دل ناموس کبریا زدهاند
برای دیدن ما، شهر را صدا زدهاند
خدا به خیر کند، قافله به راه افتاد
سر تو را سر نیزه در انتها زدهاند
حواسها همه پرت سر تو خواهد شد
که دامنی پُرِ از پارهسنگ، تا زدهاند
به نیزه تکیه زدی و تمام قافله باز
گریز گریه به گودال کربلا زدهاند
دوباره داد بزن... ای حرامیان به کجا؟
که شمرها به حیا باز پشت پا زدهاند
محلههای یهودی چقدر باریکاند
دوباره فاطمه را بین کوچهها زدهاند
هنوز حرمله گویا دلش خنک نشده
سپرده پای سرِ تو؛ رباب را زدهاند
#محسن_حنیفی
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
#حضرت_زینب_س_شام
نه روز عید صیام و نه عید قربان است
چه روی داده که شام اینهمه چراغان است
زنان شام همه میزنند و میرقصند
به هر که مینگرم سخت شاد و خندان است
چه روی داده که در دست شامیان سنگ است
مگر سهسالهی زهرا به شام مهمان است
میان هلهلهها هیجده سر است به نی
به هر سری نگرم مثل ماهِ تابان است
سری به نوک سنان میخورد لبش بر هم
عیان زحنجر خشکش صدای قرآن است
نقاب بانویی از گردوخاک و خون سر است
حجاب دخترکی گیسوی پریشان است
سوار ناقه جوانی است در غل و زنجیر
که چشم سلسله بر ساق پاش گریان است
دلا در آتش غم همچو آفتاب بسوز
که سایبان اسیران سر شهیدان است
تن ضعیف و غل و داغ و گردن مجروح
خدای رحم کند آفتاب، سوزان است
هنوز بر لبش آثار تشنگی پیداست
هنوز آب به او، او به آب عطشان است
سر حسین به بالای نیزه قرآن خواند
یکی نگفت که این سر، سرِ مسلمان است
حرامیان ستمپیشه! کعب نی نزنید
به کودکی که تنش مثل بید لرزان است
ز دست دختر زهرا طناب باز کنید
که او بر این اسرا یاور و نگهبان است
ز سیل اشک جهان را خراب کن "میثم"
که جای گنج الهی به شام ویران است
#غلامرضا_سازگار
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
#حضرت_زینب_س_شام
فاطمه! مادر سادات! چه آمد به سرت؟
شامیان عید گرفتند به قتل پسرت
سنگ و خاکستر و دشنام و کف و زخم زبان
کوچه کوچه شده مزد زحمات پدرت
بوسه از دور به پیشانی بشکسته بزن
اگر افتد به سر پاکِ حسینت نظرت
شانه بر گیسوی زینب بزن و اشک بریز
گر به دروازۀ ساعات بیفتد گذرت
دیگر از چوب و لب خشک نگویم سخنی
بیش از این نیست روا تا که بسوزد جگرت
چون مه نیمه درخشد به کنار خورشید
سر عباس که خود هست حسین دگرت
مادر زینب! از زینب مظلومه بپرس
دخترم! در ملاء عام چه آمد به سرت؟
یا محمّد بنگر حق ذوی القربی را
کشت اولاد تو را امت بیدادگرت
"میثم!" از بس سخن از سوز جگر میگویی
شعر تو در نفس سوخته گشته شررت
#غلامرضا_سازگار
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#حضرت_زینب_س_شام
گریه کن گریه، که احیای همه احکام است
التیام جگر سوختهی اسلام است
گریه کن، سینه بزن، آه بکش، مرگ بخواه
نوکر از روضه اگر جان ندهد ناکام است
لب دلسوختهها را همه شب دوختهاند
گریه کن، گریه زبان همهی ایتام است
آن قتیل العبراتی که به ما گفت حسین
گریهی زینب، در حال عبور از شام است
ای که باران به دعای تو میآمد...حالا
سنگ میبارد و هر سنگدلی بر بام است
نیستی تا که ببینی دم دروازهی شام
دل بی تاب ربابِ تو چه ناآرام است
چوب میزد به دهانت پسر مرجانه
چوب در دستی و در دست دگر یک جام است
دختری داشتی ای شاه و کنیزش خواندند
چه بگویم...همهی روضه همان الشام است
#مسعود_یوسف_پور