eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.7هزار دنبال‌کننده
2 عکس
1 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
سخت بي معناست،بي معنا عبادت بي علي پس نصيب كس نمي گردد شهادت بي علي فرق چنداني ندارد در قباحت با زنا هر كه ميخواند نمازي با جماعت بي علي آنكه با بغض علي مرده جهنم جاي اوست پيش حق كي ميشود مشمول رحمت بي علي بايد از باب علي شد وارد راز و نياز پس دعا هرگز نخواهد شد اجابت بي علي حب او ايمان،خدا را شكر من هستم محب دين ندارد ذره اي ولله قيمت بي علي هست آنجا كه علي باشد بهشت عاشقان فرق با دوزخ ندارد باغ جنت بي علي از علي بايد براتي در امان از نار داشت رد نگردد از صراط آدم سلامت بي علي در روايت ديدم از معصوم حتي انبياء روز محشر كارشان افتد به زحمت بي علي
"در رهِ اِبقای ولای علی" عالم و آدم به‌فدای علی گر شهدایند همه فاطمی فاطمه هست از شهدای علی کارِ رسالت به چه تایید شد؟ مُهرِ ولای کفِ پای علی وحی به آوای که نازل شده؟ صوتِ الهی‌ست، صدای علی چیست که اِتمامِ همه نعمت است؟ نورِ ولایت، ز عطای علی سِرِ خداوند، غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم اول و آخر به حقیقت علی است حافظ قرآن و شریعت علی است راهِ صراط است اگر مستقیمِ سلسله جنبانِ طریقت علی است پرتوِ خورشیدِ فروزانِ عدل ضامنِ اجرای عدالت علی است بابِ علومِ نبوی، قلبِ او ماهِ شبستان هدایت علی است سَروَر و مولای همه اولیاء قافله سالارِ ولایت علی است سِرِ خداوند، غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم غدیر، شیرازه‌ی دینِ خداست غدیر، نوروزِ همه انبیاست غدیر، معراجِ رسول خدا غدیر، روزِ سِدرةُ المُنتهاست غدیر اُستوانه‌ی دینِ حق غدیر پشتوانه‌ی اولیاست غدیر اِحرازِ امامت به خلق غدیر جاودانه در نسل‌هاست غدیر ضامنِ بقای ولی غدیر ضامنِ بقای وِلاست سِرِ خداوند، غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم کیست علی؟ جلوه‌گرِ آفتاب کیست علی؟ نوردِهِ ماهتاب کیست علی؟ زمزمه‌ی فاطمه کیست علی؟ خواسته‌ی مستجاب کیست علی؟ مالکِ روزِ جزا کیست علی؟ بوالحسن و بوتراب کیست علی؟ فصلِ حق و باطل است کیست علی؟ مَرزِ ثواب و عِقاب سِرِ خداوند، غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم جانِ جهان، علی علیه السلام شاهِ شهان، علی علیه السلام مظهر اَسماءِ خدای بزرگ نورِ جنان، علی علیه السلام آن نَبَاءِ عظیم در عالمین نبضِ زمان، علی علیه السلام هم شهِ مردانِ جوانمرد، هم... سِرّ نهان علی، علیه السلام علی سایه ی سبحان به سرِ بندگان اَمن و اَمان، علی علیه السلام سِرِ خداوند، غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم کیست معمای خدا؟ حیدر است عبدِ سراپای خدا حیدر است مَحرمِ اَسرارِ اَزل تا اَبد مَردِ سحرهای خدا حیدر است زینتِ محراب جمال علی دستِ تمنای خدا حیدر است عارفِ بِالله، بِوَالله اوست عاشق و شیدای خدا حیدر است دستِ خدا، چشمِ خدا، گوشِ حق دیده ی بینای خدا حیدر است سِرِ خداوند غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لِکُم دینَکُم اُلگوی هر مؤمنِ پرهیزگار اُسوه‌ی اخلاص و شکیب و قرار محنتِ او محو کند از مُحِب کوه‌ترین سَیئه‌ی روزگار مُظهِرِ ایمان به همه مؤمنین کاتبِ وحی و شهِ دُل دُل سوار کاشفِ کرب از سَر و روی نبی جانِ محمد، سپرِ جانِ یار شیر خدا، دَمدَمه‌ی لافتی صاحبِ تیغِ دو دمِ ذوالفقار سِرِ خداوند، غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم اوست امیرِ همه‌ی مؤمنین اوست مبیرِ همه‌ی مشرکین اوست مجیرِ همه پیغمبران اوست مجیبِ همه‌ی مرسلین اوست امیدِ همه مستضعفان اوست کمینِ همه مستکبرین اوست براتِ همه یاران ز نار اوست نجاتِ همه اصحابِ دین ختم کُنِ قائله‌ی نَهرَوان کور کُنِ فتنه‌گر و قاسطین سِرِ خداوند، غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم "آنچه ز مخلوق، خدا طالب است حبِ علی بنِ ابیطالب است" وجهِ جمالِ اَزلی روی او وَه که چه رخسارِ علی جاذب است هر چه سئوال است بپرسید از او پاسخِ او بر همگان جالب است فاتحِ خیبر، همه جا پهلوان مَرحب، مغلوب و علی غالب است طبقِ فرامینِ رسولِ خدا نشرِ غدیرِ علوی واجب است سِرِ خداوند، غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم قدرِ غدیر از چه شناسا نشد؟ اُمتِ دین، یاورِ مولا نشد! بعدِ پیمبر، ز چه رو هیچکس بر سرِ آن عهد، مهیا نشد؟ روزِ حمایت ز ولایت، چرا یارِ علی، جز دلِ زهرا نشد؟ خانه نشین شد ولی الله، آه... شیعه که جز فاطمه اِحیا نشد! سیلیِ محکم که به رویش زدند خورد زمین، جز به عصا پا نشد! شد در و دیوارِ حرم شعله‌ور هیچکسی مُعترضْ آنجا نشد! در وسطِ شعله در آن اِزدحام جز به لگد، دربِ حرم وا نشد! دستِ علی بسته شد و باز هم مردِ رهی، مانعِ شورا نشد! باز کمربندِ علی را گرفت مانعِ او صد صفِ اعدا نشد! ضربِ غلاف آمد و دستش فتاد باز علی یکه و تنها نشد! قامت زهرا وسطِ کوچه‌ها جز به غمِ غربتِ او تا نشد! باز خروشید چو آتشفشان کار بجز خطبه‌ی غرّا نشد! با همه تأکیدِ رسول خدا مزدِ رسالت ز چه اجرا نشد؟! وای به بیعت‌شکنانِ غدیر بیعتشان بهر چه ابقا نشد؟! بعدِ علی و حسن و فاطمه پرچمِ دین، جز به حسین پا نشد کرب و بلا، یارِ غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم
بر معرفت علی کسی را ره نیست هر کور دلی محرم این درگه نیست سربسته بگویمت: علی سِرِّ خداست از سر خدا به جز خدا آگه نیست شادی روح شاعر اهلبیت سید مصطفی آرنگ صلواتی هدیه نمائید
ز طریق پیروی على، نه اگر بشر به خدا رسد به چه دل نهد؟ به که رو کند؟ به چه سو رود؟ به کجا رسد؟ ز خدا طلب دل مقبلى، به على بجوى توسلى که اگر رسد به على دلى، به على قسم به خدا رسد ازلى ولایت او بود، ابدى عنایت او بود ز کف کفایت او بود ز خدا هر آنچه به ما رسد به على اگر برى التجا، چه در این سرا چه در آن سرا همه حاجت تو بشود روا، همه درد تو به دوا رسد على اى تو یاور و یار ما، اسفا به حال فکار ما نه اگر به عقده کار ما، مدد از تو عقده گشا رسد
خیالش باز، شعری بر لبم بی اختیار آورد که اوصاف علی طبع مرا اینگونه بار آورد کلاف شعر دارم، سالها کارم غزل بافی ست دراین بازار آشفته، علی تحسین کند کافی ست نوشتم شاعرش هستم، عجب وهم و خیالاتی نوشتم بی علی هیچم، چه توضیح اضافاتی... نوشتم شمس... دیدم گنبدش زیباتر از آن است نوشتم کعبه و دیدم نجف بالاتر از آن است به قرآن سر زدم دیدم علی گویا تراز آن است نوشتم عرش...دیدم مرتضی اعلی تر از آن است شبیه جبرئیل از درک این اوصاف درماندم صد و ده بار امشب قل هوالله احد خواندم من از شوقش زمین خوردم، ولی مولا بلندم کرد همیشه یاعلی گفتم، علی از جا بلندم کرد سَر و سِرّ مرا با او، کسی جز او نمی داند علی نادیده می بیند،علی ننوشته می خواند چه بهتر ازهمین اول بگویم حرف آخر را کسی از ابتدا تا انتها نشناخت حیدر را کسی نشناخت حیدر را به غیر از مصطفی وقتی... گره زد دست خود را سخت در دست خدا وقتی.... ...به چشم حاجیان شور تماشا می رسید آنروز کنار برکه ای دریا به دریا می رسید آنروز نگاه نافذ احمد، زمین را در تصرف داشت زمان هم از نبی انگار دستور توقف داشت نفس ها حبس شد...، در سینه ها خوف و رجا افتاد بدون همهمه زنگ شتر ها از صدا افتاد زمینِ گرمِ صحرا از پریشانی سراسر بود همه باخویش می گفتند آیا حج آخر بود؟! نبی فرمود بسم الله،ای ارض و سما بشنو! گواهی باش ای تاریخ! پیغام مرا بشنو دوباره صحبت از اسرار خلقت می کنم آری ولی این مرتبه اتمام حجّت میکنم آری تفاوت در میان حق و باطل چیست، معلوم است؟ بدون این خبر اسلام کامل نیست، مفهوم است؟ نمانَد زحمت پیغمبران بیهوده، ای مردم! نه اینکه حرف من باشد خدا فرموده، ای مردم! نبی همدوش مولا آسمان ها را هوایی کرد خدا از شاهکار آفرینش رو نمایی کرد نبی فریاد زد، بر عالم و آدم مسلم شد علیّ بن ابی طالب، ولیُ الله اعظم شد برای خاتم پیغمبران جزاو نگینی نیست شهادت می دهم جز او امیرالمومنینی نیست شکاف کعبه آیا ماند در نزد شما مغفول؟ طواف مرتضی کردید آری ((حَجُّکم مقبول)) الهی گُر نگیرد آتش خاموشِ بعضی ها الهی که بسوزد پنبه ی در گوش بعضی ها پیمبر گفت آری انتظار آمد به سر دیگر ازین دنیای فانی بسته ام بار سفر دیگر وصیت می کنم هرکس که من مولای او هستم بداند این علی هارون و من موسای او هستم که عقبی بی علی  فانی و دنیا باعلی باقی غدیر خم به جوش آمد...الا یا ایها الساقی! امام المتقین، عین الیقین، حبل المتین، حیدر عَماد الآصفین، شمس المبین، یعسوب دین، حیدر علی غایب، علی حاضر، هُوالاوّل هُوَالآخِر علی پنهان، علی پیدا، هُوَالباطن هُوَالظاهر ((اَشدّاء علی الکفار)) قَتّال العرب... یعنی... جهان از شوکتش فریاد زد: یاللعجب، یعنی... ...خدا وقت تماشایش، دلِ بی طاقتی دارد خوشا قنبر برای خود چه اعلی حضرتی دارد پناه آهِ مظلومان کجا فکر خلافت داشت؟ علی بی تاج و مسند نیز بر دلها حکومت داشت برایش فتح خیبر مثل تفریحی در اوقات است دلِ مسکین به دست آوردنش فتح الفتوحات است میان جنگ هم شمشیر او چون تیغ جراحی ست اگر خون ریخت،درمان کرد،اعجازش یداللهی ست ریاضت دیده هم از خاک با جادوگری، زر ساخت هنر او داشت که از خاک پای خود ابوذر ساخت عوالم را ببین،آتش علی دریا علی گفته که حتی دشمنش در وصف او ((لولا علی)) گفته... علی هرگز نمی بندد به روی هیچ کس در را کسی از ابتدا تا انتها نشناخت حیدر را
نشست بر سر دست نبی به منبر دست زدند دست شعف آسمانیان بر دست (روایت است که در حجه الوداع رسول خبر رسید که جبریل نامه آورده است نوشته بود بگو دست کیست دست خدا نوشته بود بگو آنچه را که در پرده است) برای بیعت او دست ها بلند شدند شد آسمان و زمین ناگهان سراسر دست کدام دست یداللهی است این دستی که پیش آن نمی آید به چشم دیگر دست رسول رفت به معراج و دید در پرده نشسته است کسی سیب نیمه ای در دست گرفته است به تحقیق دست موسی را شده است در "ید بیضا" اگر منور دست خلیل هم متوسل به او شد آن وقتی که برد پیش گلوی پسر به خنجر دست کدام دست؟ همان دست بی محابایی که برد یک تنه بر چارچوب خیبر دست کدام دست؟ که پرورده آنچنان پسری که پای عهد بشوید ز دست آخر دست به یک اشارت شق القمر چنان کرده که مانده است در اعجاز دست او تردست به کارگاه ازل هرکه رفته می داند "ابو تراب" نشسته است آب و گل در دست ز چیره دستی ساقی بس آن که هیچ کسی نیافته است به جز او به راز کوثر دست گرفته ام چو گدا دست خود به امیدی که او بگیرد از این دست روز محشر دست..
غدیر، خاطری از گل شکفته‌تر دارد غدیر، یک چمن آلاله زیر پر دارد غدیر، از سفر حجّة الوداع هنوز هزار خاطرۀ ناب در نظر دارد غدیر، چشم به راه حضور مهمانی‌ست که جان عاشق و چشم خدانگر دارد چه میهمان عزیزی، که در مدینۀ وحی غم هدایت و آزادی بشر دارد غدیر گفت: خدایا چگونه اقیانوس به سوی «برکۀ خم» نیّت سفر دارد؟... غدیر، جلوۀ سینا به خود گرفته، مگر از اتفاق شگفت‌آوری خبر دارد؟ غدیر دید، که یکصد هزار دل لرزید دل است و صحبت دلبر در او اثر دارد غدیر و صبر و سکوت نبی مسَلّم بود که پرده‌دار حرم، بیم پرده‌در دارد در این مکاشفه، ناگاه دست غیب آمد که از حقیقت اسلام پرده بردارد امین وحی خدا گفت: یا رسول الله بگو که شمس جمال تو یک قمر دارد کنون که چلّه‌نشینان همسفر جمع‌اند بگو که جامعه، حاجت به راهبر دارد بگو به حکم صریح خدا علی مولاست به هرکسی که ولای پیامبر دارد عبادت دو جهان، ناز ضرب شصت علی‌ست بگو کدام جوانمرد، این هنر دارد حدیث منزلتش را بخوان در این صحرا تلاوت از لب تو لذّت دگر دارد بگو به عارف و عامی مراقبت بکنند از این نهال، که هم سایه، هم ثمر دارد غدیر و آیۀ «یا اَیُّها الرَّسول» و علی چه ارتباط عمیقی به یکدگر دارد دلش رضا نشود جز به دوستی علی «مگر کسی که دل از سنگ سخت‌تر دارد»...
درمانده ای و اگر به دنبال نجات دل خسته ای و چشم به راه برکات تا حال دلت خوب شود پس بفرست بر شمس جمال شاه مردان صلوات ....... برشیرخداحضرت حیدرصلوات برلحم ودم ونفس پیمبرصلوات درروزغدیرخم نجف میخواهی بفرست به صدیقه اطهرصلوات
و بدانید که تا زنده ام و جان دارم به خدای علی و فاطمه ایمان دارم ی_رافضی ام از سه نفر‌ بیزارم کور خواندید که دست از سرشان بردارم علوی ام،سر ناموس خدا حساسم من مُرید پسر حضرت حق،عباسم لب به آبشخور کفتار نخواهد زد شیر آب خوردم فقط از چشمه ی جوشان غدیر! از خدا خواسته ام اهل باشم نه که با عامّه دنبال رفاقت باشم مانده حرف پدرم تا به ابد در گوشم غیرتم را به دو مثقال طلا نفروشم سایه اش تا به ابد از سر من کم نشود گردنم پیش کسی غیر خم نشود بهتر آن است سخن وصف مخاطب باشد شعر من درد دل مادر زینب باشد پشت کردی به که بگویی حق کیست حق علی باشد و رفتار علی جز‌ حق نیست خطبه خواندی به همه درس شهامت دادی امر کردی به خودت اذن شهادت دادی ای همه دل خوشی زندگی ام لبخندت مادرم! کاش که من هم بشوم فرزندت رو سیاهم ولی از حُب‌ِّ علی شعله ورم تو قبولم کنی از قید خودم می‌ گذرم عاقبت تکیه به شمشیر پدر خواهم داد و به خونخواهی پهلوی تو سر خواهم داد
ساقی شبیه ساقی کوثر نیامده جز او کسی به جای پیمبر نیامده جز او برای فاطمه همسر نیامده از کعبه جز علی احدی در نیامده یعنی کسی به پاکی حیدر نیامده هر کس غلام فاطمه شد، در پناه اوست شاهی که عرش ِ دوش ِ نبی جایگاه اوست در معرکه سلاح ِ نبردش نگاه اوست این گیسوی سیاه که تنها سپاه اوست بر شانه چون سیاهی لشکر نیامده ابروش وقت جنگ کم از ذوالفقار نیست دنیا به جنگش آمده و بی‌قرار نیست در مکتبش ضعیف‌کشی افتخار نیست کرّار در مبارزه اهل فرار نیست این کارها به فاتح خیبر نیامده اولاد مرتضی همه ذاتاً مطهّرند قرآن ناطقند و شفیعان محشرند شاهان روزگار، غلامان قنبرند خدّام عرش، گوش به فرمان حیدرند دور و برش که قحطی نوکر نیامده هرگز نمی‌شود عَلَم عشق سرنگون عشقش کشیده‌است دلم را به خاک ‌و خون پایان کار عاشق او چیست جز جنون؟ او گرد ِ خاک پای علی شد که تا کنون سردار مثل مالک اشتر نیامده گرچه نبی نبود، وصی ِ نبی که بود مسند نشین ِ بی‌بدل ِ این اریکه بود مردی که همسرش به ملائک ملیکه بود باید خدا شوی که بفهمی علی که بود کاری که از بنی‌بشری بر نیامده در حال احتضار ولی فکر قاتل است مولای ما نمونه‌ی انسان کامل است دل جای او نباشد اگر، کمتر از گل است طوف بدون عشق علی دور باطل است این سعی باصفاست؛ به کافر نیامده بر راه کفر سد زده دیوار تیغ او اصلاً هدایت است فقط کار تیغ او هو، حق، علی مدد، همه اذکار تیغ او دیدیم هر که رفت به دیدار تیغ او با سر فرار کرده... ولی سر نیامده استاد در فنون نبردی ابوتراب فرمانروای کشور دردی ابوتراب حتی به مور ظـلم نکردی ابوتراب گفتم هزار مرتبه مردی ابوتراب با تو هزار مرد برابر نیامده دشمن هم از عنایت تو بی‌نصیب نیست در کشور تو هیچ غریبی غریب نیست بیچاره‌ای که در دل زارش شکیب نیست با اینکه فکر آیه «أمّن یجیب» نیست از بارگاه لطف تو مضطر نیامده شد در غم تو چشم هزاران یتیم، تر بعد از تو می‌شوند یتیمان یتیم تر من از ازل اسیر تو ام یا قدیم تر؟ ای خانواده‌ات همه از هم کریم تر از سفره‌ی تو پر برکت تر نیامده
تو را از آسمان آورد، تا که روشنای این زمین باشی خدا می خواست تا تفسیری از نورِ مبین باشی تو را آورد و با تو عشق را معنای دیگر داد خودت عشقی خدا می خواست تا عشق آفرین باشی فراتر از بشر هستی نمی گویم خدا هستی "خدا می خواست آن باشی، خدا می خواست این باشی" امام المتقین باشی اساس و رکن دین باشی امامت را نگین باشی خدا را همنشین باشی یداللهی و دستی نیست بالاتر ز دست تو "خدا میخواست تا دستِ خودش در آستین باشی" شبی که غرق وحشت بود جسم و جانِ بزدل ها تو ماندی تا که آن شب جای ختم المرسلین باشی پر است از نام حیدر معرکه مولا به یک لحظه چگونه میتوانی در یسار و در یمین باشی الا ای دلبر زهرا بخوان "من کنت مولا" را فقط تو می توانستی نبی را جانشین باشی خلاصه می شود تفسیرِ قرآن در همین جمله خدا میخواست تنها تو امیرالمومنین باشی نمی دانم چرا اینگونه مجنون و پریشانم گهی محزون و غمگینم؛ زمانی شاد و خندانم الا یا ایهاالساقی بیا با ما مدارا کن بریز از باده ی کوثر که امشب مست و حیرانم چه گویم از کمالاتت که تو فوق کمالاتی و من هم چیزی از شان و مقامِ تو نمی دانم اذان گفتم پس از ذکرِ خدا و نام پیغمبر به نام تو رسیدم تازه فهمیدم مسلمانم علی اول علی آخر علی ظاهر علی باطن بدونِ تو همه کفرم و با تو عین ایمانم به وقت رزم با هر ضربه ی تیغ دودم مولا نبی می گفت: "یا حیدر" خدا می گفت: "ای جانم" غدیرِ تو شده اذنِ ورودِ ما به عاشورا همانگونه که قبل از اربعین پیش تو مهمانم شبی در خواب می دیدم که من هم زائرت هستم نشستم گوشه ی صحنت امین الله می خوانم حریمت برده دل ها را نجف کی می بری ما را؟! خودت می دانی آقا جان که من دلتنگ ایوانم...
اي كه جز خانه تو خلوت ما نيست كه نيست هر چه گشتيم دراين ميكده جا نيست كه نيست من كه جز نام تو نامي نشنيدم بي شك جز صداي تو در اين دهر صدا نيست كه نيست كاسه اي اشك و دو جرعه نفسي با يادت شهر ما را به جزاين آب و هوا نيست كه نيست صبح در شهرتو يك مشت گدا آمد و شب هرچه گشتيم نديديم،گدا نيست كه نيست بسكه اخبار غديرت همه جا پيچيده است خبري جز خبرت هيچ كجا نيست كه نيست بر جهاز شتران حرف پيمبر اين بود دست بالاتراز اين دست خدا نيست كه نيست آنكه محمود صدا كرده صدا بايد زد و فقط بوسه به دستان خدا بايد زد بايد اين خطبه ميان همگان پخش شود سينه سينه ضربان در ضربان پخش شود بايد اين چشمه كه امروز به راه افتاده ست مثل رودي كه بود در جريان پخش شود چون نسيمي كه شده پيك بهاران خدا اين خبر از پدران در پسران پخش شود مادرم خواست كه با شير محبت دادن نمك عشق تو در هر شريان پخش شود چهارده قرن گذشته است ولي جا دارد خبرش صدر خبرهاي جهان پخش شود اين خبر را به مؤذن برسان تا هر روز بر سر مأذنه مابين اذان پخش شود از شبم كاش نگيري نفسي ماه مرا أشهد أن عليً ولي اللهِ مرا ما كه عمري دل در عشق اسيري داريم چه غم از آتش دوزخ كه مجيري داريم روزي ام را در اين خانه نوشته است خدا بي سبب نيست كه چشم و دل سيري داريم راست گفتند كه راه تو به خورشيد رسد چه كسي گفته جز اين راه مسيري داريم؟ آب نه عين سرابند پس از تو"أديان" ما فقط آب در اين خاك كويري داريم همه ديدند پيمبر چه وزيري دارد همه گفتند از اين پس چه اميري داريم بعد هر ياعلي ام زمزمه يازهراست بهتر از اين چه مراعات نظيري داريم همرديف دل دريا كه به غير از درياست بهترين قافيه خانه مولا زهراست سفره را باز كن اي شاه گدا آماده ست به يتيمان بگو امروز غذا آماده ست سوره مائده نازل شد و ما فهميديم لب اين بركه غذاي دل ما آماده ست چه غديريست،چه عيديست،براي بخشش بيشتر از همه اعياد،خدا آماده است اختيار سر ما دست دو ابروي تو هست بكِش آن تيغ دو دم را كه منا آماده ست دردم اين است كه اي خواجه مرا دردي نيست ورنه در دست طبيبانه دوا آماده ست باز هم بوي محرم همه جا را پر كرد هر كه دارد هوس كرببلا آماده ست اي كه بر دشمني ات بغض وحسد گشت شريك پسرت گفت: گناهم؟، همه گفتند :أبيك