eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.5هزار دنبال‌کننده
8 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
خوشا ما که همسایه جنتیم به خان کریمش همه دعوتیم گدای رضاییم و در عزتیم به دست کریمش چه خوش عادتیم رضا پادشاه است و ما رعیتیم فدای غلام مسیحا دمش به سرهای ما  سایه ی پرچمش بود چشم ما جای آن مقدمش بداند دو عالم که یک امتیم رضا پادشاه است و ما رعیتیم کسی را ندیدم برانی ز در تویی مهربانتر زمادر پدر مرا هم برای غلامی بخر که با تو همه عاری از محنتیم رضا پادشاه است  و ما رعیتیم منم سائل سر به راه شما همان آهوی دل به خواه شما بود روزی ام از نگاه شما همه سائل سفره رحمتیم رضا پادشاه است و ما رعیتیم زمانی که حق قلب ما را سرشت محب الرضا سر در آن نوشت به مشهد عطا کرد ارض بهشت همه آفریده از این حکمتیم رضا پادشاه است و ما رعیتیم خوشا آنکه دل سوی مشهد کند مگر می شود او کسی رد کند نگفته خودش لطف بی حد کند و ما کشته این همه رأفتیم رضا پادشاه است و ما رعیتیم موسی علیمرادی
شاعر نورم و مضمونم اگر جان دارد طبع من ریشه در آفاق خراسان دارد قلمم میل به مداحی سلطان دارد شعر آزادگی ام بیت فراوان دارد فیض تأیید تو چون شامل این دل گردد شاعر سوخته هم وزن به دعبل گردد کودک طبع مرا صحن تو میدان داده مثل هر روز ضریح تو فراخوان داده باز آغوش به آهوی گریزان داده دل به واگویه ی بارانی مهمان داده زیر چتر کرمت حال گدایان خوب است با تو حال همه ی مردم ایران خوب است هم نفس شد نفست با نفس زائر ها کوچه ی عاطفه ات پر شده از عابر ها عاشق عطر عبایت همه ی شاعر ها نظرت روی به دل هاست نه بر ظاهر ها مثل خورشید درخشنگی ات دائمي است مرهبا عشق كه بخشندگی ات دائمی است کس نفهمید دلم را تو فقط فهمیدی زخم پنهان ز طبیبان مرا هم دیدی من به قهر آمده بودم به حرم خندیدی تا لبم وا به شکایت نشده بخشیدی دور بودیم به ما فیض حرم بخشیدی قبله ی هفتم حق را به عجم بخشیدی دلم از دور چو موجی که تلاطم دارد هر قدم سمت حرم با تو تکلم دارد زائر سوخته دل حق تقدم دارد هر سلام من امیدی به علیکم دارد ما به این درگه امید امید آوردیم رو سفیدیم اگر موی سفید آوردیم بنویسید گنهکار خوش آمد اینجا هر کسی هست گرفتار بیاید اینجا مهربانی به خدا سقف ندارد اینجا شمس سلطان خراسان زده مسند اینجا هر که آید به حرم اهل نظر می گردد هر که باشد متحول شده بر می گردد از نشابور گذشتی و قدمگاه زدی از خراسان به نجف کرببلا راه زدی خانه در روشنی هر دل آگاه زدی سکه با نام علیً ولی الله زدی از ضریحت همه دم برگ شفا میریزد از لب زائرتان عطر دعا میریزد تا ابد روشنی نام تو ممتد شده است مهربانی تو در شهر سرآمد شده است هر که نشناخت تو را حال دلش بد شده است مشهد از دولتی چشم تو مشهد شده است گرچه که قدر تو نشناخته همسایه ی تو خانه در عرش خدا ساخته همسایه ی تو کاش رفتار تو در جامعه الگو بشود شهر از پیروی راه تو خوشبو بشود تیرگی از دل هر طاقچه جارو بشود دوره ی الفت صیاد و آهو بشود کاش در حوزه همه عالم عامل بودند همه ی مردم این ناحیه یک دل بودند من که از کودکی از عشق پریشان بودم عاشق خلوتی صحن رضاجان بودم ساکن سادگی کوچه ی نوغان بودم صبح و شب رو به حرم مرغ غزل خوان بودم فیض همسایگی ات طبع مرا بلبل کرد طبع من در وسط بست طبرسی گل کرد حسن کردی
چه موسیقی ساده‌ی مهربونی عجب اتفاقی تو متن حروفه همه حرف من تو دو واژه خلاصه‌س امامم رئوفه امامم رئوفه امام رئوفم چقد مهربونی چقد درد پای ضریحت آوردن چقد مادرایی که سربازشونو با یه نذر، دستت امانت سپردن واسه حاجتش جای دیگه نمیره سلامی برای تو از قم میاره یه جو معرفت زائرت داشته باشه واسه کفترای تو گندم میاره خودت یادمون دادی که وقت حاجت چجوری بخوایم، نوع خواستن مهمه چه خوبه بلد باشه کارش رو زائر تو صحنت بگه: یا جواد الائمه نذار سنگ رو یخ بشم آه دریا نزار آب شم از خجالت ببارم آخه‌ قول دادم به مادربزرگم یه بارم شده اونو مشهد بیارم میلاد حسنی
 هشتمین آفتابمان هستی تو امان عذابمان هستی از روایات اینچنین پیداست لحظه های حسابمان، هستی در سوالات آن شب اول راحتیِ جوابمان هستی ما به فکر گناه و شر هستیم تو به فکر ثوابمان هستی ما مسلمان شرط توحیدیم آیه های کتابمان هستی مستی ماست با شما آقا لاجرم پس شرابمان هستی ما نگفتیم و تو عطا کردی خواهش مستجابمان هستی هر چه باشد شبیه زهرایی پسر بوترابمان هستی جان زهرا بگیر دستم را تا نبیند کسی شکستم را عاشق و مبتلا شدن خوب است خادم این سرا شدن خوب است سر ما کج نمی شود هر جا فقط اینجا گدا شدن خوب است ما زمین خورده ایم و خوشحالیم با نگاه تو پا شدن خوب است چون که ما با تو عالمی داریم از دو عالم جدا شدن خوب است درد دارم دخیلتان هستم درد ها را دوا شدن خوب است نامتان دلخوشیِ ما بدهاست امشب از ما رضا شدن خوب است گر چه از انتظار دل گیریم منتظر در سه جا شدن خوب است از قسم پای پنجره فولاد زائر کربلا شدن خوب است هدیه ی روز عیدمان آقا نکنی نا امیدمان آقا کارتان از قدیم احسان است لطفتان برتر از کریمان است مثل رسم گذشته ها اینجا چشم رعیت به دست سلطان است ظاهرا گر چه جانب مکه باطناً قبله ام خراسان است ضامنم شو ببین تو اشکم را بچه آهو همیشه حیران است مردم کشورم گرفتارت آخر اینجا دیار سلمان است اگر اینجا کسی شهید شود هر چه باشد کفن فراوان است گریه دارم دوباره یابن شبیب روضه در قتلگاه عریان است کربلا در هیاهوی مقتل بی کفن یک شهید عطشان است روی نیزه سرش .. امام رضا وای بر خواهرش .. امام رضا سیدحجت بحرالعلوم
واااااي كه چقدر اين شعر زيباست لطفا كامل بخونين اگه گريه كردي و دلت شكست التماس دعا خواب بودم، خواب دیدم مرده ام/ بی نهایت خسته و افسرده ام/ تا میان گور رفتم دل گرفت/ قبر کن سنگ لحد را گل گرفت/ روی من خروارها از خاک بود/ وای، قبر من چه وحشتناک بود! بالش زیر سرم از سنگ بود/ غرق ظلمت، سوت و کور تنگ بود/ هر که آمد پیش، حرفی راند و رفت/ سوره ی حمدی برایم خواند و رفت/ خسته بودم هیچ کس یارم نشد/ زان میان یک تن خریدارم نشد/ نه رفیقی، نه شفیقی، نه کسی/ ترس بود و وحشت و دلواپسی/ ناله می کردم ولیکن بی جواب/ تشنه بودم، در پی یک جرعه آب/ آمدند از راه نزدم دو ملک/ تیره شد در پیش چشمانم فلک/ یک ملک گفتا: بگو دین تو چیست؟ دیگری فریاد زد: رب تو کیست؟ گر چه پرسش ها به ظاهر ساده بود/ لرزه بر اندام من افتاده بود/ هر چه کردم سعی تا گویم جواب/ سدّ نطقم شد هراس و اضطراب/ از سکوتم آن دو گشته خشمگین/ رفت بالا گرزهای آتشین/ قبر من پر گشته بود از نار و دود/ بار دیگر با غضب پرسش نمود: ای گنه کار سیه دل، بسته پر/ نام اربابان خود یک یک ببر/ گوئیا لب ها به هم چسبیده بود/ گوش گویا نامشان نشنیده بود/ نامهای خوبشان از یاد رفت/ وای، سعی و زحمتم بر باد رفت/ چهره ام از شرم میشد سرخ و زرد/ بار دیگر بر سرم فریاد کرد: در میان عمر خود کن جستجو/ کارهای نیک و زشتت را بگو/ هر چه می کردم به اعمالم نگاه/ کوله بارم بود مملو از گناه/ کارهای زشت من بسیار بود/ بر زبان آوردنش دشوار بود/ چاره ای جز لب فرو بستن نبود/ گرز آتش بر سرم آمد فرود/ عمق جانم از حرارت آب شد/ روحم از فرط الم بی تاب شد/ چون ملائک نا امید از من شدند/ حرف آخر را چنین با من زدند: عمر خود را ای جوان کردی تباه/ نامه اعمال تو باشد سیاه/ ما که ماموران حق داوریم/ پس تو را سوی جهنم می بریم/ دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود/ دست و پایم بسته در زنجیر بود/ نا امید از هرکجا و دل فکار/ می کشیدندم به خِفّت سوی نار/ ناگهان الطاف حق آغاز شد/ از جنان درهای رحمت باز شد/ مردی آمد از تبار آسمان/ دیگران چون نجم و او چون کهکشان/ صورتش خورشید بود و غرق نور/ جام چشمانش پر از خمر طهور/ چشمهایش زندگانی می سرود/ درد را از قلب انسان می زدود/ بر سر خود شال سبزی بسته بود/ بر دلم مهرش عجب بنشسته بود/ کِی به ۱۱سظ! داشتند این زمزمه/ آمده اینجا حسین فاطمه؟! صاحب روز قیامت آمده/ گوئیا بهر شفاعت آمده/ سوی من آمد مرا شرمنده کرد/ مهربانانه به رویم خنده کرد/ گشتم از خود بی خود از بوی حسین (ع)/ من کجا و دیدن روی حسین (ع)/ گفت: آزادش کنید این بنده را/ خانه آبادش کنید این بنده را/ اینکه این جا این چنین تنها شده/ کام او با تربت من وا شده/ مادرش او را به عشقم زاده است/ گریه کرده بعد شیرش داده است/ خویش را در سوز عشقم آب کرد/ عکس من را بر دل خود قاب کرد/ بارها بر من محبت کرده است/ سینه اش را وقف هیئت کرده است/ سینه چاک آل زهرا بوده است/ چای ریز مجلس ما بوده است/ اسم من راز و نیازش بوده است/ تربتم مهر نمازش بوده است/ پرچم من را به دوشش می کشید/ پا برهنه در عزایم می دوید/ بهر عباسم به تن کرده کفن/ روز تاسوعا شده سقای من/ اقتدا بر خواهرم زینب نمود/ گاه میشد صورتش بهرم کبود/ تا به دنیا بود از من دم زده/ او غذای روضه ام را هم زده/ قلب او از حب ما لبریز بود/ پیش چشمش غیر ما ناچیز بود/ با ادب در مجلس ما می نشست/ قلب او با روضه ی من می شکست/ حرمت ما را به دنیا پاس داشت/ ارتباطی تنگ با عباس داشت/ اشک او با نام من می شد روان/ گریه در روضه نمی دادش امان/ بارها لعن امیه کرده است/ خویش را نذر رقیه کرده است/ گریه کرده چون برای اکبرم/ با خود او را نزد زهرا (س) می برم/ هرچه باشد او برایم بنده است/ او بسوزد، صاحبش شرمنده است/ در مرامم نیست او تنها شود/ باعث خوشحالی اعدا شود/ گرچه در ظاهر گنه کار است و بد/ قلب او بوی محبت میدهد/ سختی جان کندن و هول جواب/ بس بود بهرش به عنوان عقاب/ در قیامت عطر و بویش می دهم/ پیش مردم آبرویش می دهم/ آری آری، هرکه پا بست من است/ نامه ی اعمال او دست من است/ فقط به عشق آقا امام حسین پخش کن یا علی مدد. 😭😭😭😭😭
من دست خالی آمدم، دست من و دامان تو سر تا به پا درد و غمم، درد من و درمان تو تو هرچه خوبی من بدم، بیهوده بر هر در زدم آخر به این در آمدم، باشم کنار خوان تو من از همه در رانده ام، من رانده ی وا مانده ام یا خوانده یا نا خوانده ام، اکنون منم مهمان تو پای من از ره خسته شد، بال و پرم بشکسته شد هر در به رویم بسته شد، جز درگه احسان تو گفتم منم در می زنم، گفتی به تو سر می زنم من هم مکرر می زنم، کو عهد و کو پیمان تو؟ سوی تو رو آورده ام، ای خم سبو آورده ام من آبرو آورده ام، کو لطف بی پایان تو؟ حال من گوشه نشین، با گوشه ی چشمی ببین جز سایه ی پر مهرتان، جایی ندارم جان تو من خدمتی ننموده ام، دانم بسی آلوده ام اما به عمری بوده ام، چون خار در بستان تو
نخل زردم جوانه می خواهم کفترم آب و دانه می خواهم . بر فراز مناره های حرم گوشه ای باز لانه می خواهم . روی پرهای من بزن مُهری بی نشانم نشانه می خواهم . کفتر خانگی این حرمم دانه از اهل خانه می خواهم . در کنار رواق دار الزُّهد منزلی جاودانه می خواهم . از شما روز اول هر ماه مثل مردم سَرانه می خواهم . خانه جز این حرم نمی خواهم پَرِ پرواز هم نمی خواهم . آستان بوس خود خطابم کن بد حسابم ولی حسابم کن . برکه ی خشکم و گل آلودم کوثر معرفت ، گلابم کن . قَسَمت می دهم به جان جواد بعد اگر خواستی جوابم کن . کرمت گر اجازه داد آقا پیش چشم همه خرابم کن . من شبیه دعای بی روحم روح ادعیّه ، مستجابم کن . ای خداوند عشق ، یا احساس نظری کن به خاطر عباس . مهربانی که روح احسانی درد من را تو خوب می دانی . حقّ همسایه جا نیاوردم نیست این شیوه ی مسلمانی . ولی ای باوفا پناهم ده هرچه باشد تو از بزرگانی . لحظه ای که جنازه ام آمد وایِ من گر که رویگردانی . یوسف ار ماه اهل کنعان بود تو مه آسمان ایرانی . وای آقا چه قدر می آید به تو لفظ شریف سلطانی . گفته ام هر کنار در هر سو ضامنم هست ضامن آهو . . . علی زمانیان
هدایت شده از A A
🔸مدح امام رضا علیه السلام با لهجه مشهدی 😍 واز مُویُم در مِزِنُم صابخانه مهمون نِمِخِی؟ یَک گدای خِستِه ی بی سر و سامون نِمِخِی؟ شنیدُم خوب مِخِری مُویَم دِرُم قصد فروش تا دلت بِخِه دِرُم دَردِ بی درمون، نِمِخی؟ تو که ایهمِه شولوغه از خوبا دور وٓرِت معلومه که مثل مُو آدم داغون نِمِخِی؟ عاشقا خیلی دَرِ خانَت برو بیا دِرَن یَک غلام سیا بِرِی خدمت مهمون نِمِخِی؟ رسمه هر کی مِرِه مهمونی یَک چیزی میِرِه مُو که چیزی نِدِرُم...وَلی چرا...جون نِمِخی؟ جُلوی باب الجوادت دِرِه چشمام مُبارِه مهمونی که پشت در مُندِه تو بارون نِمِخِی؟ مُویَم از دست تِموم آدما فِراریُم با شُمایُم آقاجان آهوی حیرون نِمِخِی؟ مُو هَمو پارسالیُم فقط یَک خورده پیر شُدُم آقا یَک کِلام بوگو عبد پِشیمون نِمِخی؟ یاسر رحمانی
🌷یاعلی ابن موسی الرضا (ع)🌷 هر خزان بایک نگاه تو بهاری میشود منصب خدمتگذارت شهریاری میشود ضامن آهو کنار پنجره فولاد تو حاتم طایی گدای افتخاری میشود ابوذر رییس میرزایی(بهار)
شاه منی که مونس هر سال و هر دمی شاهی ولی غریب ‌ترین شاه عالمی باران اشک اذن ورود حریم توست در هر کویر علت باران نمی نمی حیرت نکن از این که خرابم مقابلت آخر همان که از ته دل دوست دارمی بر شانه‌های تو حرم حضرت رضاست عباس وار حامل راز مُحرّمی هر چند گنبد تو طلا نیست شاه من در چشم‌های خیس، طلای مجسّمی ای معدن محبت شهر گل و غزل هر قدر کشف می‌کنمت، باز، مبهمی هر لحظه بی تو ماندن دنیا جهنم است کاری کن ای بهشت، نماند جهنمی
در آسمان آبی چشمت شناورم از بارش نگاه بهارانه ات، ترم چشم تمام ثانیه ها برضریح توست آورده ام هدیه گل اشک پرپرم بر صفحه ی خیال دلم می کشم به شوق از بارگاه پاک تو طرحی برابرم فیض دعای ندبه کنار ضریح تو شد قسمتم، که منتظر نور کوثرم درسایه سار امن تو مأوا گزیده ام ای سیدالاعاظم و ای روح باورم این واژه ها که هیات زائر گرفته اند امید بر نگاه تو دارند، سرورم گلهای نور چیده ام از باغ مرقدت شاه چراغ، ای حرم سبز خاطرم آه ای نگین حلقه ی شیراز! باز هم لطفی نما که پا بگذارم در این حرم
السلام علیک یا ابالحسن یا علی بن موسی الرضا علیه السلام *************** آفریدند تو را تا که "رضا جان" باشی و خداوند چنین خواست که سلطان باشی قسمت این بود خودت حجّ فقیران باشی به خراسان برسی برکت ایران باشی آبرو داد حریمت به خراسانی ها با تو پر نور شده خانه ی ایرانی ها در امانت همه عالم که امین اللهی هست دلخواه خدا آنچه که تو می خواهی با تو مشهد شده مولا چه زیارتگاهی نه فقط شاه خراسان! که به عالم شاهی ای شهی که همه ی خلق پناهنده ی توست نغمه ی "آمدم ای شاه" برازنده ی توست چون که خورشید شبیه است به خال رویت می شود شمس شموسی لقب دلجویت این عجب نیست که با یک نگه نیکویت روز محشر بشود ضامن ما آهویت هر که شد سائل درگاه تو آقا شده است چشمِ آهو به تو افتاده که زیبا شده است ای که با حیدر کرار تو همنام شدی آمدی مثل علی حامیِ ایتام شدی بس که در زندگی ات آینه ی مام شدی بضعه منّیِ پیغمبرِ اسلام شدی در وجودت چقدر سیرتِ زهرا داری آنچه خوبان همه دارند تو یک جا داری آمدی تا به نگاهی ز همه دل ببری عالم آل محمد تو چه نیکو سیَری علمِ تو داده به آیینِ خدا بال و پری با ولای تو شدم شیعه ی اثنی عشری بیعتِ با تو خدا را زِ دلم کرد رضا شیعه ی هفت امامی نشدم شکرِ خدا از تو کرده است خداوند عجب تکریمی حرمت گشته مهیا به چنین ترسیمی پیش تو راه ندارد به دل ما بیمی غلبه می کند این خاک به هر تحریمی تا به امروز اگر کشور ما پابرجاست علت این است که در سینه ی او صحن رضاست خلقِ عالم به خدا از تو به جز خیر ندید حرمت مثل بهشت است بدون تردید عاشقم رهبرمان را که به صد عشق و امید می رسد محضر تو اولِ هر سال جدید می رسد تا که سخن پیش تو آغاز کند تا که با تو گره از کار وطن باز کند تا بفهمند همه ما کس و کاری داریم ساکنِ کوی رضاییم، چه یاری داریم با شهیدان همگی قول و قراری داریم همه از غیبت مهدی دل زاری داریم العجل مهدی زهرا که اسیر آهیم فرجت را ز غریب الغربا می خواهیم . *************** رضا یزدی اصل
ای خالق ثامن الحجج یا الله معبود صلاة و صوم و حج یا الله سوگند به احمد و علی و زهرا عجل لولیک الفرج یا الله
آقای ما بیا و دعا کن برای ما جز تو نمیرسد به کسی این صدای ما ما تحبس الدعا شده از فرط غفلتیم یاربنا بگو گل زهرا به جای ما ما غایبیم و حاضر عالم فقط تویی ای اوج التماس دل مبتلای ما بستم دخیل گریه به شبهای جمکران بشنو صدای گریه و این های های ما یابن الحسن پناه تمام غریب ها بنگر به استغاثه و ذکر و دعای ما در ندبه های هفته به هفته به نام تو آغاز می شود همه ی روضه های ما شبهای جمعه "زائر" جدت اگر شدی مُهری بزن به تذکره کربلای ما
يا رب زغمش تا چند اشکم ز بصر آيد بنشسته سر راهش ، شايد  ز سفر آيد تا چند بنالم زار  شب تا سحر از هجرش كوكب شِمُرم هر شب ، شايد كه سحر آيد هر دم كه رخش بينم خواهم دگرش ديدن بازش نگرم شايد يك بار دگر آيد از ديده نهان اما اندر دل من جايش او را طلبم هر شب شايد كه ز در آيد با كس نتوانم گفت من راز درون خویش كز درد غم هجرش دل را چه به سر آيد مي سوزم و مي سازم از درد فراق اما تير غم او بر دل افزون ز شمَر آيد "حيران" به فغان تا کی با محنت و غم همدم یارب نظری کان شاه از پرده بدر آید
رضا بار دگر ، به بارگهت بار من فتاد آمد مرید مرده دل ، ای هشتمین مراد از شکر ، عاجزم که مرا راه داده ای جز عجز شکر ، یاد ندارم ز اوستاد من ریزه خوار خوان شما خانواده ام خانه به دوش گشته ، ولی بوده خانه زاد پایم اگر به کویی و دستم به سوی کَس پایم شکسته مانَد و دستم بریده باد صد بار من فتادم و دستم گرفته ای لطفت زیاد دیدم و کی می برم ز یاد از من به خاک خویش زمین خورده ترمجوی دستم بگیر ورنه ز پا خواهم اوفتاد گفتم به عارفی که گدایی کجا کنم گفتا برو به توس بگو ” یا اباالجواد “ یک دَم اگر گدایی خود را رها کنم آن رو ز ، من نباشم و آن دَم مرا مباد
من و جدا شدن از کوي تو خدا نکند خدا هر آنچه کند از تو ام جدا نکند صفاي دل توئي و دل ز هر چه داشت صفا صفا ندارد اگر با غمت صفا نکند رهايي همه عالم بود به دست کسي که هر چه بر سرش آيد تو را رها نکند کشيدم از دو جهان آستين که دولت عشق مرا به جز در اين آستان گدا نکند گذشت عمر و اجل پر زند به دور سرم بميرم و نروم کربلا خدا نکند تو درد داده اي و تو طبيب در مني به جز تو درد مرا هيچکس دوا نکند * امام رضا (ع) مدح
با هر مقام و منصبی در چاه افتاد هر کس که پیش پات با اکراه افتاد شب غرق تاریکی شد از آن لحظه‌ای که دستش ز دامانِ رُخت کوتاه افتاد تا گنبدِ نورت شبانه روز تابید خورشید شرمنده ز چشم ماه افتاد یک بی بضاعت خواست "حاجی" نام گیرد ناگاه سمت شهر مشهد راه افتاد حرفِ زیارت‌نامه‌خواندن بود در عرش روی زبان‌ها یا امین‌الله افتاد حرف تفاوت نیست و نزد ضریحت یک کُنج رعیت، کُنج دیگر شاه افتاد یاد لب عباس، باران گریه کردم چشمم به سقاخانه‌ات هرگاه افتاد
. آیه ی حسن ای آن که دلت صاف تر از جام بلوراست ازباور ما وصف کمالات تو دوراست سوگند به یاسین وبه طاها که جمالت تفسیردعای سحرو سوره ی نوراست هم قبله ی دل هایی وهم شمس وشموسی نور تو فروغ قمروچشمه ی هوراست ازمقدم توای گل گلزار ولایت هرجانگرم صحبت شادی وسروراست مرغان بهشتی زشعف زمزمه کردند گلزار پراز نغمه ی شیدایی وشوراست خورشید جهانتابی ودرهردل عاشق انوار ولای تو دراشراق وظهوراست تو زاده ی موسایی واز قدروشرافت عیسی دمی وهرنفست نفخه ی صوراست توآینه ی حسن خداوندی ودرعرش آیات کمالات تودردست مروراست ازرأفت تونورخدا خیزد وپیداست یک جلوه زانوار خداوند غفوراست پرشورتر ازباده ی عشق تو ندیدم این باده صفا بخش ترازجام طهوراست گرموسم میلاد تو اشکی به رخم ریخت ازشرم دلم بود ومرا شرم حضوراست مارا تومرانی زدرخویش سلیمان ازدرگه اکرام تواین حاجت موراست هرکس که بدل مهرتو دارد چو« وفایی» این مهرورا روز جزا برگ عبوراست .
. کعبۀ هشتم امشب ازعرش برین برمابشارت می رسد سوی گلزار ولایت این اشارت می رسد یک گل دیگر ز گلزار طهارت می رسد زائران رالحظۀ ناب زیارت می رسد آسمان دیده راازشوق پُرانجم کنید! درمدینه روبه سوی کعبه ی هشتم کنید! صبح صادق سرزدوهفت آسمان پُرنورشد عرش بافوج ملائک غرق شوق و شورشد آفرینش باردیگر خوش دل و مسرور شد خانه ی موسی بن جعفرجلوه گاه طور شد زاده ی موسی رسید وشد مدینه طوراو گشت روشن ماسوی الله از طلوع نوراو غنچه ای زیبا زباغ طیبّات آورده اند مصحفی ازآیه های بینّات آورده اند تشنگان عشق را آب حیات آورده اند بهر کام اطهرش آب فرات آورده اند ساحل دریای رحمت غرق دُر وگوهراست چشمۀ جوشنده ای ازچشمه سار کوثر است عشق گفتا،بهرجان عاشقان جوهررسید مهرگفتا، برقلوب مؤ منین دلبر رسید حلم گفتا ،بردباران رانکومظهررسید علم گفتا، گنج علم آل پیغمبررسید آسمان علم را خورشید انوراو بود درحقیقت عالم آل پیمبر او بود عاشقان باچشم دل بدرالدجی رابنگرید! جلوه ی نورانی شمس الضحی رابنگـرید! منظرایمان وتقوا ووفا رابنگرید! آینه درآینه نور خدا رابنگرید! این شکوه شمس نه، شمس الشموس دین بود جاودان ازاین جلال ومرتبت آئین بود از لب نورانی اش آفاق غرق نوربود ازوجود زاده ی موسی زمین چون طور بود آفرینش ازبیان قدسی اش پُرشوربود این حدیث دلنشین او به نیشابوربود خطبۀ شیرین او شوری به دل افکنده است این کلام وحی درجان ولایت زنده است نوراوهفت آسمان رامشرق الا نوار کرد جام دل ها را ولایش ازخداسرشار کرد عبد صالح چون که روبرحضرت دادارکرد بادعایش آسمان را ابرگوهربار کرد این کویر تشنه، ازباران اوسیراب شد هرگل پژمرده ای ازفیض او شاداب شد هرکه بردامان اودست توسّل می زند برضریح اطهرش از اشک خود گُل می زند درجوار حضرتش حرف ازتَحُول می زند ازدل خود تاحریم عرش حق پُل می زند بال دربال ملائک می گشاید بال را می رساند او به امضا نامه ی اعمال را این حریم آسمانی جلوه گاه خلقت است پرچم این گنبد زرّین به سوی جنّت است هرکه دراین جا«وفایی»درجوارحضرت است درتمام زندگانی غرق ناز ونعمت است نخل بی برگ وبرم، اوبرگ وبارم می دهد عزّت وقدرو وقار واعتبارم می دهد ‌.
. نسیم رحمت آن دل صدای آمدنت راشنیده است باصدهزار امید ، به سویت پریده است درازحام این همه عاشق ، حریم تو زیباترین تجلی عشق و عقیده است وقتی شمیم ناب توآمد سروش گفت امشب نسیم رحمت یزدان وزیده است یاایهالرئوف، به یمن قدوم توست این خوان رحمتی که خداوند چیده است ماه فلک چومهر، اگرمات نورتوست صدکهکشان نوردراین روضه دیده است درساحت عبور توازچشمان زائران بهر نثار مقدم تو ،گل دمیده است ای میزبان عالم وآدم ،که روزگار مهمان نوازتـر زتو، هرگز ندیده است مدهوش سرزخاک برآرد به رستخیز لب تشنه ای که جرعه زجامت چشیده است غرق عنایتند همه، درحریم تو فرقی نمی کند زکجا کس رسیده است دارم امید آن که معطّر شود زتو اشکی که باامید به خاکت چکیده است تنها امید این دل بی دست وپا تویی وقتی که ازتمامی عالم بریده است فصل ولادت تو«وفایی» به اشک شوق برعرض تهنیت به حضورت رسیده است .
. همدم شبهای پر از التهاب آمده ام نور به قلبم به تاب زائرتان باز بهم ریخته شعله ی دل را به قلم ریخته در حرم امن تو غرق غم است هرچه که بد ،باز بنی آدم است ریزه خور سفره ی احسان تو باز شده دست به دامان تو خانه خرابی پی آبادی است طالب"شش گوشه" از "آزادی" است با نفس گرم تو حل می شود کام دلم باز عسل می شود من که گدای در این خانه ام بی نظر لطف تو ویرانه ام بس که در این کوی عنایات شد بارگهت قبله ی حاجات شد پنجره فولاد به اذن اله زنده کند مرده در این بارگاه در حرم عشق نشد نامراد هر که شده سائل باب الجواد پادشه طوس براتم بده مژده ی وصل عتباتم بده
. طلوع مژده ای دل که ولایت نفسی می آید بوی جنت ز کرامت نفسی می آید ماه ذیقعده شد و مهر ولا می تابد از افق ها رخ زیبای رضا می تابد طور سینا شده کاشانه ی موسی از او می زند سر به فلک قامت طوبی از او نجمه از کودک خود فیض الهی گیرد سائل از درگه او جلوه ی شاهی گیرد دارد از غنچه ی خود خنده ی شیرین مادر پسر آورده برای پدری این مادر این پسر ضامن آهوی بیابان بشود آسمان از رخ او صبح درخشان بشود پاره ی قلب پیمبر به جهان آمده است بار دیگر ز نبی نور و نشان آمده است نور چشمان علی ، عالی اعلاست رضا جلوه ی روشنی از حضرت زهراست رضا حُسن او حُسن حسن ، یوسف کنعان ولا هشتمین مهر جهان ماه شبستان ولا ابروانش دو هلال آمده بالای قمر این حسین است - و یا جلوه ی زیبای قمر می چکد عطر ولایت ز گل بستانش نور سجاد تجلی کند از چشمانش عالم آل محمد بود این مولد عشق می شود باقر دیگر به یقین مولد عشق دارد از عرش برین عاشق دیگر این گل می درخشد که شود صادق دیگر این گل دُر دُردانه به بر حضرت موسی دارد عشق در خانه ی او منزل و مآوی دارد هشتمین ماه فروزنده به شب های امید دارد از درگه او دیده تمنای امید می دمد مهر که او عاشق چشمان رضاست می رسد ماه که او شمع شبستان رضاست هر که درمانده عشقی ست ولی این دل من دل عاشق شده ام بی سر و سامان رضاست هر کجا دل برود نام رضا می شنود هر کجا دل برود مُلک خراسان رضاست سر زده از در و بامش همه جا بوی بهشت بوی گل می دهد آنجا که خیابان رضاست سائلی نیست که سویش نبرد دست نیاز هر که را می نگرم دست به دامان رضاست می چکد از دل آهوی دلم مُشک خُتن از همان روز که شرمنده ی احسان رضاست دلم آهوی بیابانی آن سرو بهشت دلم آهوی وفادار بیابان رضاست او امام است و مرا بندگی اش در پیش است سائلی را بپذیرد که ز غم دلریش است آن امامی که کرم در حرمش محسوس است مهربانی ست که با خسته دلان مآنوس است امشب از بام فلک بارش اختر بنگر از قدم های رضا جاری کوثر بنگر بنگر ای عشق که سلطان جهان می آید هشتمین جلوه ی حق عطر فشان می آید می چکد عطر ولایش به گل و باغ و چمن تشنه ی کوثر او خلق جهانند چو من برکه از بارش ابر کرمش دریا شد بزم اُنس است که در ارض و سما برپا شد صدف آل علی گوهر غلتان دارد یثرب از آمدنش شوق فراوان دارد عشق در دایره ی محفل او می گردد «یاسر» از بین همه دعبل او می گردد ***
از غیب صدای رفت و آمد آید کعبه به طواف شهر مشهد آید در طوس، مدینه را زیارت کردیم از مرقد او بوی محمد آید
با زمزمی به وسعت چشمِ تَر آمدم تا محضر زلال‌ترین کوثر آمدم قسمت نشد که بال‌وپری دست‌وپا کنم اما به شوق دیدن تو با سر آمدم گفتند زائر حرمت زائر خداست مُحرم‌تر از همیشه بر این باور آمدم اینک مدینةالنبی‌ام، مشهدالرضاست با نام تو به محضر پیغمبر آمدم از حس و حال روشن معراج پُر شدم وقتی به خاک‌بوسیِ «بالاسر» آمدم حسی کبوترانه گرفته‌ست جان من «پایینِ پای» تو شده هفت آسمان من در این حریم قدسی سرتاسر آینه روشن شده به نور تو چشمم هر آینه گرد و غبار صحن تو را می‌خرد به جان همواره بوده است بر این باور آینه پر می‌کشد از این همه قلب شکسته: آه سر می‌زند از این همه چشم تر: آینه عکس ضریح توست که در قاب چشم‌هاست یا عکسی از بهشت نشسته بر آینه گم کرده دارم، آمده‌ام با نگاه تو پیدا کنم تمام خودم را در آینه لبریز روشنی‌ست تمام رواق‌ها آیینگی‌ست جان کلام رواق‌ها روی تو را ستارهٔ اشراق خوانده‌اند خوی تو را «مکارم الاخلاق» خوانده‌اند دست تو را که خالق لطف و کرامت است روزی‌رسانِ انفس و آفاق خوانده‌اند باران مهربانی بی‌وقفه‌ی تو را شأن نزول سوره‌ی انفاق خوانده‌اند در مذهب نگاه تو غم حرف اول است چشم تو را پیمبر عشاق خوانده‌اند هفت آسمان و رحمت شمس‌الشموسی‌ات ذرات خاک و لطف انیس‌النفوسی‌ات