eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.5هزار دنبال‌کننده
8 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
با هر مقام و منصبی در چاه افتاد هر کس که پیش پات با اکراه افتاد شب غرق تاریکی شد از آن لحظه‌ای که دستش ز دامانِ رُخت کوتاه افتاد تا گنبدِ نورت شبانه روز تابید خورشید شرمنده ز چشم ماه افتاد یک بی بضاعت خواست "حاجی" نام گیرد ناگاه سمت شهر مشهد راه افتاد حرفِ زیارت‌نامه‌خواندن بود در عرش روی زبان‌ها یا امین‌الله افتاد حرف تفاوت نیست و نزد ضریحت یک کُنج رعیت، کُنج دیگر شاه افتاد یاد لب عباس، باران گریه کردم چشمم به سقاخانه‌ات هرگاه افتاد
. آیه ی حسن ای آن که دلت صاف تر از جام بلوراست ازباور ما وصف کمالات تو دوراست سوگند به یاسین وبه طاها که جمالت تفسیردعای سحرو سوره ی نوراست هم قبله ی دل هایی وهم شمس وشموسی نور تو فروغ قمروچشمه ی هوراست ازمقدم توای گل گلزار ولایت هرجانگرم صحبت شادی وسروراست مرغان بهشتی زشعف زمزمه کردند گلزار پراز نغمه ی شیدایی وشوراست خورشید جهانتابی ودرهردل عاشق انوار ولای تو دراشراق وظهوراست تو زاده ی موسایی واز قدروشرافت عیسی دمی وهرنفست نفخه ی صوراست توآینه ی حسن خداوندی ودرعرش آیات کمالات تودردست مروراست ازرأفت تونورخدا خیزد وپیداست یک جلوه زانوار خداوند غفوراست پرشورتر ازباده ی عشق تو ندیدم این باده صفا بخش ترازجام طهوراست گرموسم میلاد تو اشکی به رخم ریخت ازشرم دلم بود ومرا شرم حضوراست مارا تومرانی زدرخویش سلیمان ازدرگه اکرام تواین حاجت موراست هرکس که بدل مهرتو دارد چو« وفایی» این مهرورا روز جزا برگ عبوراست .
. کعبۀ هشتم امشب ازعرش برین برمابشارت می رسد سوی گلزار ولایت این اشارت می رسد یک گل دیگر ز گلزار طهارت می رسد زائران رالحظۀ ناب زیارت می رسد آسمان دیده راازشوق پُرانجم کنید! درمدینه روبه سوی کعبه ی هشتم کنید! صبح صادق سرزدوهفت آسمان پُرنورشد عرش بافوج ملائک غرق شوق و شورشد آفرینش باردیگر خوش دل و مسرور شد خانه ی موسی بن جعفرجلوه گاه طور شد زاده ی موسی رسید وشد مدینه طوراو گشت روشن ماسوی الله از طلوع نوراو غنچه ای زیبا زباغ طیبّات آورده اند مصحفی ازآیه های بینّات آورده اند تشنگان عشق را آب حیات آورده اند بهر کام اطهرش آب فرات آورده اند ساحل دریای رحمت غرق دُر وگوهراست چشمۀ جوشنده ای ازچشمه سار کوثر است عشق گفتا،بهرجان عاشقان جوهررسید مهرگفتا، برقلوب مؤ منین دلبر رسید حلم گفتا ،بردباران رانکومظهررسید علم گفتا، گنج علم آل پیغمبررسید آسمان علم را خورشید انوراو بود درحقیقت عالم آل پیمبر او بود عاشقان باچشم دل بدرالدجی رابنگرید! جلوه ی نورانی شمس الضحی رابنگـرید! منظرایمان وتقوا ووفا رابنگرید! آینه درآینه نور خدا رابنگرید! این شکوه شمس نه، شمس الشموس دین بود جاودان ازاین جلال ومرتبت آئین بود از لب نورانی اش آفاق غرق نوربود ازوجود زاده ی موسی زمین چون طور بود آفرینش ازبیان قدسی اش پُرشوربود این حدیث دلنشین او به نیشابوربود خطبۀ شیرین او شوری به دل افکنده است این کلام وحی درجان ولایت زنده است نوراوهفت آسمان رامشرق الا نوار کرد جام دل ها را ولایش ازخداسرشار کرد عبد صالح چون که روبرحضرت دادارکرد بادعایش آسمان را ابرگوهربار کرد این کویر تشنه، ازباران اوسیراب شد هرگل پژمرده ای ازفیض او شاداب شد هرکه بردامان اودست توسّل می زند برضریح اطهرش از اشک خود گُل می زند درجوار حضرتش حرف ازتَحُول می زند ازدل خود تاحریم عرش حق پُل می زند بال دربال ملائک می گشاید بال را می رساند او به امضا نامه ی اعمال را این حریم آسمانی جلوه گاه خلقت است پرچم این گنبد زرّین به سوی جنّت است هرکه دراین جا«وفایی»درجوارحضرت است درتمام زندگانی غرق ناز ونعمت است نخل بی برگ وبرم، اوبرگ وبارم می دهد عزّت وقدرو وقار واعتبارم می دهد ‌.
. نسیم رحمت آن دل صدای آمدنت راشنیده است باصدهزار امید ، به سویت پریده است درازحام این همه عاشق ، حریم تو زیباترین تجلی عشق و عقیده است وقتی شمیم ناب توآمد سروش گفت امشب نسیم رحمت یزدان وزیده است یاایهالرئوف، به یمن قدوم توست این خوان رحمتی که خداوند چیده است ماه فلک چومهر، اگرمات نورتوست صدکهکشان نوردراین روضه دیده است درساحت عبور توازچشمان زائران بهر نثار مقدم تو ،گل دمیده است ای میزبان عالم وآدم ،که روزگار مهمان نوازتـر زتو، هرگز ندیده است مدهوش سرزخاک برآرد به رستخیز لب تشنه ای که جرعه زجامت چشیده است غرق عنایتند همه، درحریم تو فرقی نمی کند زکجا کس رسیده است دارم امید آن که معطّر شود زتو اشکی که باامید به خاکت چکیده است تنها امید این دل بی دست وپا تویی وقتی که ازتمامی عالم بریده است فصل ولادت تو«وفایی» به اشک شوق برعرض تهنیت به حضورت رسیده است .
. همدم شبهای پر از التهاب آمده ام نور به قلبم به تاب زائرتان باز بهم ریخته شعله ی دل را به قلم ریخته در حرم امن تو غرق غم است هرچه که بد ،باز بنی آدم است ریزه خور سفره ی احسان تو باز شده دست به دامان تو خانه خرابی پی آبادی است طالب"شش گوشه" از "آزادی" است با نفس گرم تو حل می شود کام دلم باز عسل می شود من که گدای در این خانه ام بی نظر لطف تو ویرانه ام بس که در این کوی عنایات شد بارگهت قبله ی حاجات شد پنجره فولاد به اذن اله زنده کند مرده در این بارگاه در حرم عشق نشد نامراد هر که شده سائل باب الجواد پادشه طوس براتم بده مژده ی وصل عتباتم بده
. طلوع مژده ای دل که ولایت نفسی می آید بوی جنت ز کرامت نفسی می آید ماه ذیقعده شد و مهر ولا می تابد از افق ها رخ زیبای رضا می تابد طور سینا شده کاشانه ی موسی از او می زند سر به فلک قامت طوبی از او نجمه از کودک خود فیض الهی گیرد سائل از درگه او جلوه ی شاهی گیرد دارد از غنچه ی خود خنده ی شیرین مادر پسر آورده برای پدری این مادر این پسر ضامن آهوی بیابان بشود آسمان از رخ او صبح درخشان بشود پاره ی قلب پیمبر به جهان آمده است بار دیگر ز نبی نور و نشان آمده است نور چشمان علی ، عالی اعلاست رضا جلوه ی روشنی از حضرت زهراست رضا حُسن او حُسن حسن ، یوسف کنعان ولا هشتمین مهر جهان ماه شبستان ولا ابروانش دو هلال آمده بالای قمر این حسین است - و یا جلوه ی زیبای قمر می چکد عطر ولایت ز گل بستانش نور سجاد تجلی کند از چشمانش عالم آل محمد بود این مولد عشق می شود باقر دیگر به یقین مولد عشق دارد از عرش برین عاشق دیگر این گل می درخشد که شود صادق دیگر این گل دُر دُردانه به بر حضرت موسی دارد عشق در خانه ی او منزل و مآوی دارد هشتمین ماه فروزنده به شب های امید دارد از درگه او دیده تمنای امید می دمد مهر که او عاشق چشمان رضاست می رسد ماه که او شمع شبستان رضاست هر که درمانده عشقی ست ولی این دل من دل عاشق شده ام بی سر و سامان رضاست هر کجا دل برود نام رضا می شنود هر کجا دل برود مُلک خراسان رضاست سر زده از در و بامش همه جا بوی بهشت بوی گل می دهد آنجا که خیابان رضاست سائلی نیست که سویش نبرد دست نیاز هر که را می نگرم دست به دامان رضاست می چکد از دل آهوی دلم مُشک خُتن از همان روز که شرمنده ی احسان رضاست دلم آهوی بیابانی آن سرو بهشت دلم آهوی وفادار بیابان رضاست او امام است و مرا بندگی اش در پیش است سائلی را بپذیرد که ز غم دلریش است آن امامی که کرم در حرمش محسوس است مهربانی ست که با خسته دلان مآنوس است امشب از بام فلک بارش اختر بنگر از قدم های رضا جاری کوثر بنگر بنگر ای عشق که سلطان جهان می آید هشتمین جلوه ی حق عطر فشان می آید می چکد عطر ولایش به گل و باغ و چمن تشنه ی کوثر او خلق جهانند چو من برکه از بارش ابر کرمش دریا شد بزم اُنس است که در ارض و سما برپا شد صدف آل علی گوهر غلتان دارد یثرب از آمدنش شوق فراوان دارد عشق در دایره ی محفل او می گردد «یاسر» از بین همه دعبل او می گردد ***
از غیب صدای رفت و آمد آید کعبه به طواف شهر مشهد آید در طوس، مدینه را زیارت کردیم از مرقد او بوی محمد آید
با زمزمی به وسعت چشمِ تَر آمدم تا محضر زلال‌ترین کوثر آمدم قسمت نشد که بال‌وپری دست‌وپا کنم اما به شوق دیدن تو با سر آمدم گفتند زائر حرمت زائر خداست مُحرم‌تر از همیشه بر این باور آمدم اینک مدینةالنبی‌ام، مشهدالرضاست با نام تو به محضر پیغمبر آمدم از حس و حال روشن معراج پُر شدم وقتی به خاک‌بوسیِ «بالاسر» آمدم حسی کبوترانه گرفته‌ست جان من «پایینِ پای» تو شده هفت آسمان من در این حریم قدسی سرتاسر آینه روشن شده به نور تو چشمم هر آینه گرد و غبار صحن تو را می‌خرد به جان همواره بوده است بر این باور آینه پر می‌کشد از این همه قلب شکسته: آه سر می‌زند از این همه چشم تر: آینه عکس ضریح توست که در قاب چشم‌هاست یا عکسی از بهشت نشسته بر آینه گم کرده دارم، آمده‌ام با نگاه تو پیدا کنم تمام خودم را در آینه لبریز روشنی‌ست تمام رواق‌ها آیینگی‌ست جان کلام رواق‌ها روی تو را ستارهٔ اشراق خوانده‌اند خوی تو را «مکارم الاخلاق» خوانده‌اند دست تو را که خالق لطف و کرامت است روزی‌رسانِ انفس و آفاق خوانده‌اند باران مهربانی بی‌وقفه‌ی تو را شأن نزول سوره‌ی انفاق خوانده‌اند در مذهب نگاه تو غم حرف اول است چشم تو را پیمبر عشاق خوانده‌اند هفت آسمان و رحمت شمس‌الشموسی‌ات ذرات خاک و لطف انیس‌النفوسی‌ات     
تو را هر کس که دارد دوست ، او را دوست می دارم به شوق وصل کویت کو به کو را دوست می دارم وساطت خواهِ تو کَلب و ضمانت خواهِ تو آهو گریز آیهٔ « لا تُقنِطوا » را دوست می دارم هوایی حریمت را زمینیِ حریمت کن ورودی حرم از چار سو را دوست می دارم مرا در صحن خود گُم کن مگر پیدا کنم خود را من این گُمگشتگی این جستجو را دوست می دارم دَمِ ایوان طلایت حس ایوان نجف دارم نظر بر اینکه آنجا ذکر « هو » را دوست می دارم روایت می کند معراج را در هر قدم زائر هبوط عرش در فرشی نِکو را دوست می دارم پُر از پروانهٔ کسب است اطراف ضریح تو محل کسب نور از ماهرو را دوست می دارم اگر سلطان تو باشی آرزو بر بنده عیبی نیست اگر بُرهان تو باشی آرزو را دوست می دارم سَقایت میکنی ساقی به سقاخانه مَستان را من این مِی خوردن از خُم با سَبو را دوست می دارم خدا در قابِ اَو اَدنای صحنت جلوه ها دارد یکایک جلوه های « وَحدَه و » را دوست می دارم أَأَدخُل گفتم و گفتی مکن مَعْطل بیا داخل دَمِ باب الجوادت گفتگو را دوست می دارم برایت آستین بندگی را می زنم بالا میان حوض فوّاره وضو را دوست می دارم یکی رفت و یکی آمد شکاف جمعیت پُر شد از اینسان بی نَخ و سوزن رفو را دوست می دارم از آن نقّاره ها جز یا رضا بیرون نمی آید لب نقّاره های ذکر گو را دوست می دارم تواضع کرد گنبد حکم پرچمداری اش دادی جلال سرفرازِ سَر به تو را دوست می دارم مرا آبستنِ حاجات کرده رأفتت سلطان ویارِ بنده با شَه روبرو را دوست می دارم نظیر پیر سلمانی که محو پیچشِ مو شد روان چون شانه شرح مو به مو را دوست می دارم درون صحن ها از هر طرف زوار می ریزد از این منظر به دریا وصلِ جو را دوست می دارم رضای زود راضی شو دخیل باز می داند دلیل اینکه من این خُلق و خو را دوست می دارم برائت شرط اثبات مُحَبت در مُحِبت شد وجود خیر در شَرِ عدو را دوست می دارم یکی یکدانه ای در دانه دانه اشک شوق من سَرِ حُبِ تو این بُغضِ گَلو را دوست می دارم تو را ای بارش بخشش بدون چتر می خواهم تَرَم کن ، زیر باران شستشو را دوست می دارم نمی از آبِ رو دادم یَمی از آبرو دادی یَم از نَم آبرو از آبِ رو را دوست می دارم همیشه رونمایی ؛ روز ، خورشیدی و شب ، ماهی دورویی را نه اما این دو رو را دوست می دارم اَمان اللهی و حُب تو ایمان ، بغض تو کفر است اساسِ « الَّذینَ آمَنوا » را دوست می دارم ندارم غیر جان معنا کنم « مِمّا تُحِبّون » را رضا دِه ، « لَن تَنالو البِرَّ حَتیٰ تُنفِقوا » را دوست می دارم یقینا هست اسرار مَگویی از بگو خوشتر مگویم چونکه اسرار مَگو را دوست می دارم
بیدها را حظِّ رقصیدن هدایت می کند نورها را کِیف تابیدن هدایت می کند ابرها را شوق باریدن هدایت می کند چشم ها را لذت دیدن هدایت می کند لذتی شیرین تر از شیرینی دیدار نیست کور باد آن چشم هایی که پی دلدار نیست آفتاب روی بام ساعت هَشتَم تویی اشتیاق ناتمام ساعت هشتم تویی لحظه ی پُراحترام ساعت هشتم تویی از طفولیت سلام ساعت هَشتَم تویی السلام ای هشتمین خورشید آل مرتضی السلام ای حضرت سلطان علی موسی الرضا دشت با آهنگ نیشابور هم آواز شد ناگهان بادی وزید و موسم پرواز شد از کران تا بیکرانه بال و پر ها باز شد یا رضا گفتیم و کوچ عاشقی آغاز شد بی قرار شب‌نشینی های رویِ گُنبدیم ما کبوترهای جلد آستان مشهدیم جلوه ی خورشیدها از گنبدت رونق گرفت جزر و مد ماه ها از مرقدت رونق گرفت مهربانی ها ز لطف بی حدت رونق گرفت کسب و کار ما به لطف مشهدت رونق گرفت دَخل دُکّان هاست تا محشر بدهکار رضا قبله ی بازار ایران است،"بازار رضا" کاش بالم را گرفتار هوای خود کنی ربّنایم را بدهکار دعای خود کنی نسل اندر نسل ایلم را گدای خود کنی دست من را ظرف سقاخانه های خود کنی من فرات التماسم..،مشک را بیرون بکش از خُم چشمم شراب اشک را بیرون بکش ابر بودم بی محابا گریه کردم بارها رود بودم سیل‌آسا گریه کردم بارها قطره بودم قدر دریا گریه کردم بارها جای جای صحنتان را گریه کردم بارها هیچ اشکی مثل اشکِ صُبح میلادت نشد هیچ جایی گوشه ی دنج گوهرشادت نشد حوض های صحن هایت انعکاس کوثرند شاخه های چلچراغت شاخه شاخه اخترند کفترانِ روی بامت با ملائک می پرند خادمانت هم یکی از دیگری آقا ترند خنده هاشان انعکاس نور در قندیل هاست چوب‌پرهاشان به نرمی پرِ جبریل هاست ذکر تسبیحات ماهی های دریاها؛ رضا با خدا بوده است هرکس بوده باشد با رضا صدهزاران بار می گوئیم با زهرا: رضا یا رضا و یا رضا و یا رضا و یا رضا عالم و آدم گدایان سرایت یا رئوف جان ما قربان نام دلربایت یا رئوف خاک بالا روی بال یا کریمت ریخته عطر جنت روی دستان نسیمت ریخته شیره ی خرمای طوبا در حلیمت ریخته خاطرات کهنه ی من در حریمت ریخته دست پر مُهرت سرم را نازنازی می کند کودکی هایم میان صحن بازی می کند مادرم وقتی پرم می داد..،بالش جمع شد در دلش پای ضریحت بغض سالش جمع شد آینه در آینه اشک زلالش جمع شد تا مرا دستت سُپرد آقا..،خیالش جمع شد مِهر تو در سینه ام افتاد..،گریه‌کُن شدم مادرم با گریه شیرم داد گریه‌کُن شدم کاش در تاریکی شب جِلوه ی ماهَ‌م شوی مثل فانوسی برای ظلمت راهم شوی التیام زخم های سخت و جانکاهم شوی به خدا عیبی ندارد ضامن ما هم شوی سگ از آهوهای صحرایی چه کم دارد مگر هر که اربابش شما باشی چه غم دارد دگر آسمانِ مرقدت ما را هوایی می کند رقص پرچم روی گنبد دلربایی می کند پنجره فولاد تو کارِ خدایی می کند دست آهن‌گونه اش مشکل‌گشایی می کند نَقل اعجاز حریمت نُقل مجلس ها شده کفشدار تو همان کوری است که بینا شده هر زمان روحم در این آئینه ها گُم می شود مثل دریاها دلم غرق تلاطم می شود سینه ی من وادی طورِ تکلم می شود زائرت دلتنگ زهرا خانمِ قُم می شود بارگاه قم حریم حضرت زهرای ماست ریل قم_مشهد مسیر جنت الاعلای ماست قطره می خواهیم این ها فِیض دریا می دهند خوشه می خواهیم گندمزار اعلی می دهند آب می خواهیم مِی های طهورا می دهند سالیانی می شود که رزق ما را می دهند از ازل روزی خورِ خواهر_برادر بوده ایم ما نمک‌پرورده ی موسی بن جعفر بوده ایم ای بزرگی که سلیمان‌‌وار ذرّه‌پروری از تمام انبیا و اولیا هم برتری گوشه‌چشمی می کنی..،دل از دل ما می بری جای یک دفعه سه دفعه جانِ ما را می خری جورِ مجنونی کشیدم تا که لیلایت کنم جان خود را می دهم شاید تماشایت کنم بوسه‌گاهم رَدِّ نعلِین قدم های شماست خنده ی امروزم از لبخند فردای شماست روح این مُرده به دنبال مسیحای شماست کربلای اربعینم لنگ امضای شماست نامه ی پرواز من را مُهر کردی..،تا زدی تا قسم جانِ جوادت دادمت..،امضا زدی
ای صفای قلب زارم هر چه دارم از تو دارم تا قیامت ای رضا جان سر ز خاکت بر ندارم منم خاک درت غلام و نوکرت مران از در مرا به جان مادرت علی موسی الرضا .... غیر تو یاری ندارم با کسی کاری ندارم گر مرا از در برانی جای دیگر من ندارم تو خوبی من بدم به این در آمدم به جان فاطمه مکن مولا ردم علی موسی الرضا علی موسی الرضا .... به دلم کن یک نگاهی تا نماند یک گناهی به یقین با یک نگاهت می شوم دور از تباهی نگاهم سوی تو بهشتم کوی تو دلم خورده گره به تار موی تو علی موسی الرضا علی موسی الرضا علی موسی الرضا... تو رئوف و مهربانی قبله ی درماندگانی ز تو ممنونم دلم را در حریمت می کشانی الا ای یار من تویی دلدار من نظر کن بر دل سیاه و زار من علی موسی الرضا علی موسی الرضا.. **دل به امید تو بستم بر سر راهت نشستم چون رسد جامت به دستم از می عشق تو مستم امیر کاروان امان ای الامان مرو پیشم بمان امام مهربان علی موسی الرضا علی موسی الرضا علی موسی الرضا... جان به قربان نگاهت دل فدای روی ماهت سینه بگشا تا بیایم ا ی رضا جان در پناهت منم دیوانه ات مقیم خانه ات تویی باغ گل و منم پروانه ات علی موسی الرضا علی موسی الرضا... ای همه بود و نبودم خاک تو مهر سجودم از ازل مهرت سرشته بر تمام تار و پودم نظر کن بر دلم اگرچه غافلم دعا کن کربلا کند حق شاملم علی موسی الرضا... ای امام هشتمینم نور رب العالمینم نظری کن تا که روزی روی ماهت را ببینم دلم سرمست توست فقط پابست توست کلید مشکلم فقط در دست توست علی موسی الرضا علی موسی الرضا ... حاج احمد واعظی
شعرامام رضا (ع) در کنار تو وجودم بخدا نزدیک است هرکه نزدیک رضا شد بخدا نزدیک است تو خودت حافظ من باش به یغما نروم دام ابلیس به من در همه جا نزدیک است اعتقاد دلم این است که در هئیت ها دست احسان کریمان به گدا نزدیک است شکوه اى نیست اگر غرق مصیبت شده ام طالب وصل شدن هم به بلا نزدیک است تا همین جا بخدا قافیه را باخته ام مرگ این غمزه, بى چون و چرا نزدیک است دل بى تاب مرا روى گسل ساخته اند غافل از یار شوم زلزله ها نزدیک است هرکه دارد هوس کرببلا گریه کند گریه کن ها سفر کرببلا نزدیک است گرچه دور از حرم کرببلاییم ولى بازهم شکر, خراسان رضا نزدیک است علی ذوالقدر
طلبیدی و به پابوس رسیدم با اشک چشم خود را وسط صحن تو دیدم با اشک خیره بر آینه کاری شدم و آب شدم از خجالت! که چرا دیر رسیدم با اشک سخت دلتنگ نجف هستم و هنگام اذان زیر ایوان طلا آه کشیدم با اشک تو غریب الغربایی و به یادت عمری- زندگی را چه غریبانه چشیدم با اشک باز هم تا که ببندم به ضریحِ تو دخیل تکّه ای پارچۂ سبز بُریدم با اشک حاجتم شوقِ برآورده شدن داشت اگر- طرف ِ پنجره فولاد دویدم با اشک تا که از لطف تو بی واسطه دعبل بشوم باز از بوتۂ دل قافیه چیدم با اشک لحظۂ ذکر توسل شد و ابیاتم را... نه که با گوش! که اینبار شنیدم با اشک جملۂ «یأبن شبیبِ» تو پُر است از گریه تا که روشن بشود شمعِ امیدم با اشک روضۂ جدّ تو را در حرمت ضجّه زدم آبرومند شدم تا که خریدم با اشک! مرضیه عاطفی امام رضا (ع)
امام علی بن موسی الرضا علیه السلام رواق اینجا ، رواق آنجا ، شکفته عطر شب بو ها همه آیینه ها برکف ، چراغی رنگ جادوها کشیده آسمان دستی ، بر آن دیوار فیروزه که سر شار است از گلها و پرواز پرستوها به جای در زدن تنها ، کلید بوسه ای کافی است که بگشوده است این درها ، چو رخسار پری رو ها صدای آبشار از حنجر گلدسته می بارد که دریایی کند طوفان ، ز حق حق ها و هو هو ها نسیمی می وزد ، آرام در خواب کبوترها هیاهو می دود از شوق ، مثل بچه آهو ها اگرچه میوه ی ممنوعه را....اما خدا بخشید بیایید ای بنی آدم ، بهشتی هست این سو ها .
. امام رضا علیه السلام (هر بار کارم زار شد گفتم علی موسی الرضا) وقتی گره در کار شد گفتم علی موسی الرضا آهویم و در دام تن وقتی به گرداگرد من غم حلقه ی پرگار شد گفتم علی موسی الرضا ای بضعه ی مدفون به طوس ای آسمانت خاک بوس نامت امان از نار شد گفتم عای موسی الرضا باب حرم اذن دخول اادخل یاابن الرسول تا فرصت دیدار شد گفتم علی موسی الرضا بر زائرانت ای صنم گفتی سه جا سر می زنم من نیز بختم یار شد گفتم علی موسی الرضا ای شاهد بزم ازل ای نامت احلی من عسل چه لذتی تکرار شد گفتم علی موسی الرضا صد رنگ و بو دادی مرا تو آبرو دادی مرا یک بار چون اظهار شد گفتم علی موسی الرضا دیوارها شد پنجره با اشک خود بستم گره چشمم پر از گفتار شد گفتم علی موسی الرضا ای عرش از تو منجلی ای اسم اعظم یا علی مکشوف این اسرار شد گفتم علی موسی الرضا هر بار با یاد غریب با روضه ی ابن شبیب این دیده گوهر بار شد گفتم علی موسی الرضا .(مصرع اول از آقای غفور زاده شفق است)
امام علی بن موسی الرضا علیه السلام ای جلوه گر از مرقد تو نور محمد ای وجه خداوند ، در آیینه ی مرقد مشهد شده از برکت تو معجزه باران باران شده هر ابر که آمد سوی مشهد نازل شده در شان شما آیه ی تطهیر ساکن شده در حصن شما آیت سرمد ای سلسله در سلسله ، فریاد طلاکوب ای قافله در قافله ، فرش تو زبرجد شیر روی پرده ز اشارات تو جان یافت آهو به تمنای تو در دام قدم زد صد چشمه ی جاری شده آغوش گشوده بر قطره ی اشکی که به پابوس تو آمد دریای کراماتی و هنگام تلاطم جزر تو کرم گشته و احسان تو شد مد ای تا ابد ، از روز ازل ، خلق جهانی در صحن "عتیق و نو" ی تو مانده مردد سوگند خورند آینه ها هیچ گدایی با دست تهی از در این خانه نشد رد عمریست که من سنگم و تو آینه یعنی تو خوبتر از خوبتر از خوبی و من بد چشمی به سوی سیم و زر خلق ندارم حالا که خدا داده مرا اینهمه گنبد بگذار خداحافظی ام زود بمیرد در دار سلام تو شوم زنده مجدد
بسم الله الرحمن الرحیم به دست لطف تو روزی کم فراوان است که درحریم تو "دارالکرم" فراوان است زبان گریه‌ی بی‌اختیار می‌گوید؛ "و یَسمَعونَ کَلامی" که غم فراوان است به کیمیای تو هر قطره می‌رسد به کمال کنار آب‌خوری جام جم فراوان است قرار شد که کنار تو بشکند تبعیض اگر که هم عرب و هم عجم فراوان است نمونه‌اند فقط حاملان عرش خدا که خادمان تو از این رقم فراوان‌ است قسم به جان جواد تو می‌دهم گرچه برای عرض نیازم قسم فراوان است به شعر ساده‌ی من هم صله عنایت کن اگر چه دور و برت محتشم فراوان است # به لطف حضرت موسی‌بن‌جعفر است اگر که در سراسر ایران حرم فراوان است
هر چقدر که دردِ بی دوا داری یه دلِ خراب و مبتلا داری نره یادت که امام رضا داری از امام رضا بخوا درست کنه کار خوبه امام رضا درست کنه توی سختیا که جون به لب میاد کاری از دست کسی بر نمیاد زیر لب هی بگو یااباَالجواد تا غریب الغربا درست کنه کار خوبه امام رضا درست کنه بی قراری بگو یا امام رضا حاجتاتو بگو با امام رضا هر چی میخوای بگو ،تا امام رضا... همه دردا تو یه جا درست کنه کار خوبه امام رضا درست کنه پیش هر بی سر و پا زانو نزن پیش هر بی آبرویی رو نزن دم زغیر ضامن آهو نزن که معین الضعفا درست کنه کار خوبه امام رضا درست کنه هرچی از مهربونیش بگم کمه مهربون‌تر از پدر مادرمه خونه امید ما این حرمه فرق نمیکنه کجا درست کنه کار خوبه امام رضا درست کنه اغنیا و حجّ و استطاعتش ما و مشهدالرّضا و دعوتش قربونش برم که با زیارتش خواسته حجّ فقرا درست کنه کار خوبه امام رضا درست کنه گره های بسته اینجا وا میشه هر چی درد بی دواس دوا میشه ندیدی فلج میاد و پا میشه تو حرم دارالشّفا خدا درست کنه کار خوبه امام رضا درست کنه کار به خوب و بدِ سائل نداره مگه هر کی که بَده دل نداره با دل سنگ ما مشکل نداره میتونه ازش طلا درست که کار خوبه امام رضا درست کنه شاه کی دیده همدم گدا بشه با غلام سیاهش هم غذا بشه ضامن آهوی بینوا بشه خونَه‌شو برا گدا درست کنه کار خوبه امام رضا درست کنه برو تو حرم بشین بالاسرش قسمش بده به جونِ مادرش برا تعجیلِ ظهورِ پسرش اون دعا کنه خدا درست کنه کار خوبه امام رضا درست کنه خودِتو جا توی این حرم بده به جوادش آقارو قسم بده بگو کربلا میخوام پرم بده تا برات یه کربلا درست کنه کار خوبه امام رضا درست کنه ** اول ماه عزا که می رسید رو لبش کسی تبسم نمیدید پرچم سیاه تو خونه‌ش میکوبید تا یه خیمه عزا درست کنه عبدالحسین میرزایی
. یا عمریست در مدار عنایات ایزدند آنان که در حریم تو در رفت و آمدند شمس الشموس هستی و اینجا ملائکه خدمت گزار عالم آل محمدند .
. و غبارروبی بقاع متبرکه بهار های امید طلوع امیدند امام زادگان به دل ها نویدند امام زادگان شَبیه درخشیدن آفتاب به هستی دمیدند امام زادگان بجز روشنایی از آنان مَجو که صبح سپیدند امام زادگان اگر لاله روییده از قبرشان تماما" شهیدند امام زادگان ز هر کار بسته گره وا کنند به هر در کلیدند امام زادگان چو خورشیدِ صبح و چو ماهِ سحر به دل ها دمیدند امام زادگان بیا دل به سوی صداقت ببر ز درگاهشان فیض رحمت ببر بیایید و رو سمت عزّت کنید دل از خاکشان غرق رحمت کنید بیایید و با صد امید و ادب خدا را در اینجا عبادت کنید ز خاکِ درِ این تبار شریف همه کسب نور و شرافت کنید شما خادم آل طاها شدید به درگاهشان گر که خدمت کنید وجود شما کربلایی شود اگر قبرشان را زیارت کنید به این پاره های تن فاطمه همه عرضِ عشق و ارادت کنید دل از باغ جنّت همه می برند که اینان همه آل پیغمبرند ** «یاسر» .
. میلادامام مهربانیهاست معنای تمام شادمانیهاست نـوربصــرپیمبـرخـاتـم ازنسل علی وحضرت زهراست خورشیدهدایت است این مولود معیارولایت است این مولود **** این مظهرنورحضرت داور باشدزسلاله های پیغمبر همنام علی ولیِّ حق حیدر زهرای مطهرش بود مادر سلطان سریرارتضاباشد هشتمین امام دین رضاباشد **** حق داده پسربه موسی جعفر زیباپسری زمه درخشانتر خورشیدخجل ازاین مۀ انور تابنده شده دربغل مادر تبریک بگوئیم به آل الله برحیدروزهراو رسول الله **** این حجت هشتم خداونداست برنجمه عزیزجان ودلبنداست کزمقدم اوفاطمه خرسنداست پس وقت سروربی چه وچنداست هنگام نزول برکات آمد همراه سلام وصلوات آمد **** درشکل وشمایل است پیغمبر بی مثل ودلاوراست چون حیدر درحق طلبی صَدِیقۀ اطهر این است همان امامِ حق محور در پیروی ازولایتش هستیم در سایۀ باکفایتش هستیم **** میلادِامامِ هشتمین ماست او راهنمای راه دین ماست روشنگرِمافوق یقین ماست این حبل خداوند مبین ماست ماعبدِ مطیع وحضرتش مولاست حکم ازلیِّ خالقِ یکتاست **** مأمومِ رضاست دائماًهشیار مأمومِ رضاست در صف ابرار مأمومِ رضانیست خیانتکار مأمومِ رضاکند به حق اقرار از کیته وکید سخت بیزاراست بر قول وقرارخودوفا داراست **** ما قول وقرارمان اطاعت بود فرمانبری از روی شجاعت بود یکپارچگیّ و با جماعت بود چون آرزوی همه شفاعت بود در وقت عمل کجای بازاریم ما راستی این امام را یاریم؟! **** کی یارامام اهل عصیان است؟! یا درپی انحراف وطغیان است ؟! یا همره ویارکفرکیشان است؟! یاخویشتن ازگرانفروشان است؟! همراه امام اهل تدبیراست ازروی یقین چشم دلش سیراست **** شیعه نزند به هیچکس نیرنگ شیعه است بیانگربهین فرهنگ همواره مدارا گرودلسوزاست شیعه ابداً نمیشود دل سنگ شیعه زدوروئی ودغل دوراست شیعه همۀ وجوداونوراست **** هرکس که ارادت به رضادارد برخـواستـۀ خـدارضـا دارد راضی به رضای خالق یکتاست کی خواهش دورازقضا دارد تسلیم قضاوقدرحق است راضی به رضاونظرحق است **** یارب به رضاوبه مقام او برمانظری به احترام او بخشای گناه محسنی یارب با خواهش وسعی واهتمام او تانوکرصاحب الزمان باشد قربانی اوبه نقدجان باشد **** .
. تا که کهف الورای این کشور مملکت های مشهد و قم شد کلب اصحاب کهف، این شاعر پی نیکان گرفت و مردم شد مثل سلمان نگشته ام منّا طینت ما ولیک منهم شد کام تلخم همیشه نزد شما رطب خاصه ی پیارم شد تا که صاحب کرم شما باشید ابر هم در پیِ ترحم شد خوش به احوال کودکی هایم چون که در صحن این حرم گم شد گم شدم وقت دیدن گنبد گریه ام رفت و یک تبسم شد جامعه خوانده ام که فهمیدم منشا هرچه خیر انتم شد با رضاکم اگر خدا بخشید حال ما رضی الله عنهم شد اهل حقِّ خدا شما هستید که حساب جهان علیکم شد هر دمی نامتان به گوش رسید دلمان غرق در تلاطم شد مادری هستم و نمود حرم قبر دخت امام هفتم شد خاک پای قدوم زوارت سرمه شد یا گِلِ تیمم شد حق ما نیست دوری از حرمت شکر ما حق این تقدم شد "ما گدایان ملک سلطانیم" مزد ما هم لئن شکرتم شد حتم دارم که درب هشتِ بهشت رو به قبر امام هشتم شد خوش به آن کفتری که گرد شما روزی اش چند دانه گندم شد ، میلاد با سعادت (س)  و آقا الرضا (ع) مبارک باد
هدایت شده از A A
بر آستان رضا روي التجا دارم‏ نظر گشا و ببين التجا کجا دارم‏ بر اين مقام خدا داده افتخار کنم‏ که در حريم رضا رتبه‏ي گدا دارم‏ غبار درگه شمس الشموس عين شفاست‏ براي چاره‏ي هر درد از اين دوا دارم‏ ز صاحبان کرم نيست چشم اکرامم‏ اميد مکرمت از حضرت رضا دارم‏ مرا چه بيم ضلالت ز کوره راه جهان‏ که از ولايت او نور رهنما دارم‏ قسم به تربت پاکش که کعبه‏ي دلهاست‏ غلام اويم و در خدمتش وفا دارم‏ ز معصيت نگران و به مهر او خرسند چه حالتي است که در خوف و در رجا دارم‏ به مهر آل علي پروريده جان و تنم‏ عجب که مستم و در قلب کيميا دارم‏ ز طوس دل نتوانم گرفت و رفت ولي‏ به سر هواي تماشاي کربلا دارم‏ ز دل نميرودم ياد نينواي حسين‏ که روز و شب ز فراقش چو ني نوا دارم‏ اگر نمردم و رفتم به آستان بوسش‏ از اين زمانه به آن شاه شکوه‏ها دارم‏ به رستخيز (مؤيد) چو از لحد خيزم‏ به دست نامه و بر لب رضا رضا دارم‏ مرحوم
هدایت شده از امیر حسین یعقوبیان
. بند✅ علی موسی الرضا مولای ما شد کفتر قلب من جلد رضا شد خوشبحال اونکه تو حریمشه شامل نگاه لطف رضا شد علی موسی الرضا اسیر اون نگاتم علی موسی الرضا من خاک زیرپاتم (السلطان مدد رضا جان) بند✅✅ ازمی عشق تو باده پرستم آقای مهربون می گیری دستم به غیر نگاه رئوفت آقا چشاموبه روهرچی بوده بستم توبرام امیری ضامن آهو رضا دستامو می‌گیری ضامن آهو رضا (السلطان مدد رضا جان) بند✅✅✅ روی لوح دلم اینو می کوبم جان من فدای آقای خوبم توی خواب ورویا میبینم که من بامژه صَحنِتو آقا می روبَم جون زهرا آقا نگا به این دلا کن همه ی این جَمع رو راهیه کربلا کن (السلطان مدد رضا جان) . 1402/03/06 👇👇👇
هدایت شده از امیر حسین یعقوبیان
. مگه داریم مهربون تر از تو مگه داریم با صفا تر از تو به خدا که هیچ کسی نبوده تو تموم زندگیم آشنا تر از تو من باتو خوشم با تو که صحن گوهرشاد تو حال دل زائر زیبا کرده من باتو خوشم با تو که پنجره فولاد تو کرب و بلای من و امضا کرده قسم به حضرت عباس نوکریه تو اقا شرف ماس خادمیه تو  تنها هدف ماس تو کریمی و اسمت علیه پس مشهد تو نجف ماس "مولانا علی بن موسی" ..... مگه میشه عاشقت نباشم مگه میشه واسه تو نمیرم کرم تو انتها نداره من دوباره اومدم کربلا بگیرم من باتو فقط سر شده عمرم و بهتر شده روشنه تنها دلم زیر نورت که زلف دل من گره خورده به انگشتر آبیه فیروزه ی نیشابورت منی که نون تو‌خوردم زندگیم و به دست تو سپردم تو قنوت نماز اسمتو بردم آرزویی ندارم به جز اینکه با تو باشم اگه مردم "مولانا علی بن موسی" ....... مگه میشه قدرتو ندونم مگه میشه پای تو نمومنم دوس دارم تو صحن انقلابت با صدای زنگ نقاره ها بخونم من عاشقتم عاشق صحن پر از زائر و گنبد و‌ گلدسته ی زیبای تو دنیای من آباده از بسکه که نشستم سر سفر ه ی پر برکت بابای تو ولیه نعمته ایران ای امام رئوف حضرت جانان پادشاهی و خورشید خراسان ای که جان همه عالم امکان به فدای سر سلطان "مولانا علی بن موسی" .👇