روضه سوزناک ....ام البنین سلام الله علیها
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
مداح-حاج آرمین غلامی (مجنون)
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
🍃🌾🌷🍃
🌾🌷🍃
🌷🍃
🍀ای مادر،چهار آفتاب ادرکنی ....
*یا ام البنین*
ای مادر چهار آفتاب ادرکنی ....
*ما رو دریاب بی بی*
زهرای سرای بوتراب ادرکنی ....
ما دست به دامان توییم ای بانو...
*درد دارا،گوشه کنار صدای نالشون بلند شد،دلتنگا،گوشه کنار صدای نالشون بلند شد،گداها،گوشه کنار صدای نالشون بلند شد،بی پناها،گوشه کنار صدای نالشون بلند شد،پناهنده ها گوشه کنار اومدن دامن بی بی رو گرفتن، حق داری خوب جایی اومدی، هر سال میومد در خونه ی قمر بنی هاشم،خرج سالشو از عباس می گرفت،میرفت...." اون سالم مثل هر سال،طبق عادت همیشه ، در خونه ی عباس و کوبید،کنیزک اومد درو باز کرد،چی میخوای؟عرض کرد: برو به مولا و آقات بگو گدای هر ساله اومده..." میگه آقا خرج سالمو بده برم... مرد سائل دید کنیز بغضش ترکید،شروع کرد گریه کردن،گفت خانم من جسارتی نکردم شما ناراحت شدید؟! من گدای عباسم ، اومدم خرج سالمو از آقام بگیرم و برم.... کنیزک با همون حالت اشک و ناله و بغض گفت ای مرد دیگه در این خونه رو نزن! چرا؟ چی شده؟آقام از من ناراحته؟؟ آقام گفته منو رد کنی؟کنیزک جواب داد نه" آقای تو خیلی آقاتر از این حرفاس، اما آقای تو رو لب تشنه کنار علقمه .... با مشک پاره .... عمود به سرش زدن .... تیر به چشمش زدن ...." مرد سائل گفت باورم نمیشه این حرفایی که شما میزنی من آقامو هر سال می دیدم ، اون پهلوونی که من دیدم،مگه کسی حریفش میشد،عمود به سرش بزنه؟!! گفت آخه ای مرد تو خبر نداری،اول دست چپ و راستش و قطع کردن ..... "دست خالی نریا،هر کی کربلا میخواد دامن عباس و بگیره ...."
یاابوالفضل،ابوالفضل،ابوالفضل الدخیل...
اون گداها و سائلی که میومد در خونت،گدای خوبی نبود،خرج سالشو میخواست از شما، آقاجان ما خرج نسل مونو از تو میخوایم ،آقا نکنه تو نسل ما یکی باشه،حسینی نباشه... یا ابوفاضل...... تو نسل ما همه دیوانه های حسین باشن،اسم عباس میاد بیچاره بشن، یا ابوالفضل.....سائل سرشو انداخت پایین آرام آرام از خونه ی قمر بنی هاشم فاصله گرفت و دور شد اما با خودش زمزمه داره ، حالا چی کار کنم؟جواب زن و بچه ام رو چی بدم؟ زن و بچه م امیدوار بودن بیام پیش تو در خونه تو دست پر برگردم، حالا برم چی بگم؟چی جواب بدم؟ از اون طرف کنیز درو بست رفت داخل منزل خانم ام البنین پرسید کنیزک کی بود در میزد؟عرض کرد بی بی جان (می خواست بی بی رو ناراحت نکنه) کسی نبود ،رفت،فرمود وقتی سوال میکنم جواب منو بده" خانم یه سائلی بود برا گدایی اومده بود" فرمود سائل که آنقدر معطلی نداره؟چی میگفت؟تو چی گفتی؟ دیگه مجبور شد عرض کنه بی بی جان این سائل میگفت من هر سال میومدم،خرج سالمو میگرفتم از آقا قمر بنی هاشم، منم مجبور شدم بگم دیگه عباسی نیست ...." اونم رفت. یه وقت دیدم سراسیمه ام البنین چادر به سر کرد تو کوچه دوید،دنبال مرد سائل آقا.. آقا.. آقا.. بایست،برگشت دید خانم ام البنین ، چه فرمایشی دارید؟فرمود عباس مرده،مادرش که نمرده؟!! تا من هستم هر سال بیا سهمتو از من بگیر ، برادرا دست بندازیم گوشه ی چادر ام البنین رو بگیریم،مادره،مادری می کنه ،امروز گدایی کن بگو بی بی جان شما یه نگاه کن، منم یکم مثل شما امام شناس بشم، منم بفهمم حسین یعنی چی؟برا اینکه شما بودی وقتی خبر آوردن ام البنین عون و کشتن،گفتی از حسین چه خبر ، جعفر رو کشتن،از حسین چه خبر، عباس رو کشتن،گفت میگم از حسین چه خبر؟؟؟*
ای مادر چهار آفتاب ادرکنی ...
زهرای سرای بوتراب ادرکنی ...
ما دست به دامان توییم ای بانو
یا فاطمه ی بنی کلاب ادرکنی ...
*روزها میومد کنار قبرستان بقیع، چهار تا صورت قبر می کشید زیر لب زمزمه ای داشت،خیلی معطلتون نکنم، دلاتون آماده س، ان شاالله بریم بقیع کنار قبر ام البنین اونجا برات بگم با ریشه کن شدن وهابیت .... زمزمه میکرد، چی کار کردی پسرم؟!!*
باور نمی کنم که زمین خورده ای پسر
تشنه کنار مشک تهی مرده ای پسر...
*پسرم ، پسرم....عباس و خلف وعده ،نه باور نمیکنم، مگه میشه پسرم قول آب بده، بره و دیگه بر نگرده ...... حسین ....*
☘
🌷🍃
🌾🌷🍂
زندگینامه ام البنين مادر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام
✳️نامش فاطمه بود.
از آن دخترهایی که شمشیرزنی و نیزه داری را به خوبی میدانست و در جنگ آوری، هم پای پسران قبیله بود.
اولین مربی شمشیر زنی و تیراندازی پسرش ابالفضل عباس علیه السلام و برادرانش هم خود او بود! نه اینکه تنها او اینچنین باشد، تمام قبیله اش در شجاعت و دلیری زبانزد بودند،
اما چیزی که او را متمایز میکرد، حجب و حیای مثال زدنی و زیبایی و ملاحت خاص زنانه بود که در کنار جنگ آوری، او را به یک دختر کم نظیر تبدیل کرده بود.
کمتر مردی جرأت خواستگاری از او را داشت و آنهایی هم که پا پیش میگذاشتند، همگی از بزرگان و اشخاص مطرح بودند،
اما جز جواب رد چیزی حاصلشان نمیشد. وقتی از او میپرسیدند که چرا ازدواج نمیکنی؟
میگفت: «مردی نمیبینم،
اگر مردی به خواستگاری ام بیاید، ازدواج میکنم.!»
💠معاویه از خواستگاران پروپا قرصش بود، ولی هربار دست خالی باز میگشت.
تا اینکه یک شب خوابی دید. صبح فردا، وقتی «عقیل»، برادر و فرستاده ی علی بن ابیطالب علیه السلام، که مردی نسب شناس بود، برای خواستگاری آمد، فاطمه لبخند معناداری زد، فهمید که رویایش صادقه بوده است.
از فرط شادمانی و رضایت، گریست و گفت: «خدا را سپاس! من به «مرد» راضی بودم ولی او «مرد مردان» را نصیب من کرد.»
و بی درنگ، پس از موافقت پدر و مادرش، موافقت خود را اعلام کرد و شد همسر علی بن ابیطالب علیه السلام، جانشین رسول خدا صلی الله علیه و آله
🔶بارزترین ویژگی اش، ادب بود. بجا و به موقع حرف میزد، حد خودش را میدانست و رفتارش، هرگز نشانی از خطا نداشت.
روزی که پا در خانهی امیرالمؤمنین علیه السلام گذاشت، اولین جمله اش به فرزندان ایشان این بود:
«نیامده ام جای مادرتان را بگیرم، من کجا و فرزندان زهرا سلام الله علیها کجا؟
من آمده ام تا کنیزتان باشم.»
و به حق نشان داد که راست میگفت: همان روز اول، حسن و حسین علیهما السلام بیمار بودند. فاطمه، بلافاصله به بالین آنها رفت و با محبت تمام، به آنها رسیدگی کرد و چند روز اول زندگی مشترکش، به پرستاری از فرزندان زهرا سلام الله علیها گذشت؛ کاری که آن را افتخاری برای خود میدانست. میگویند تا وقتی که فرزندان امام علی علیه السلام خردسال بودند، بچه دار نشد تا مبادا به خاطر مادر شدن، در حق آنها کوتاهی کند.
از امام علیه السلام هم خواسته بود تا او را «فاطمه» خطاب نکند تا مبادا دل بچه ها از شنیدن نام مادرشان در خانه، بشکند.
🔷تا زمانی که فرزند دار نشد، برای فرزندان امامش، یک مادر تمام عیار بود و پس از بچه دار شدن، همیشه و در هر شرایطی، فرزندان زهرا سلام الله علیها را به فرزندان خود ترجیح داد.
♥️وقتی عباس علیه السلام، نوزاد شیرین ام البنین به دنیا آمد، بچه های زهرا (س) را جمع کرد، آنها را نزدیک به هم نشاند و نوزاد یک روزه اش را در آغوش گرفت؛ بلند شد و عباسش را دور سر فرزندان فاطمه سلام الله علیها چرخاند تا به همه بگوید که فرزندان ام البنین، بلا گردان فرزندان فاطمه (س) اند.
🔆همیشه و همه جا به فرزندانش یادآوری میکرد که «مبادا حسن و حسین علیهما السلام را برادر و همتای خود بدانید، آنها تافته جدا بافته اند، آسمانی اند، نوادگان پیامبر اند.» و همین تربیت بود که نتیجه اش را در کربلا نشان داد...
🌹او همان مادری است که وقتی کاروان کربلا را راهی میکرد، با وجود اینکه چهار جوان خودش همراه کاروان بودند، به تمام کاروان اینطور سفارش میکرد:
«چشم و دل مولایم امام حسین علیه السلام و فرمان بردار او باشید.»
✅ام البنین، از حضرت علی علیه السلام، صاحب چهار ستاره ی نورانی به نامهای حضرت عباس، عبدالله، جعفر و عثمان شد که همگی در کربلا به شهادت رسیدند.
درود و رحمت خدا بر آنها.
🌹💠🌹💠🌹💠🌹💠🌹💠🌹💠🌹💠
#ادب حضرت ام البنین سلام الله علیها نسبت به فرزندان حضرت #زهرا علیها السلا
فاطمه ی کِلابی از جهت اخلاقی، مثال زدنی بود و نسبت به فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها، علاقه و ادب نشان می داد. یک نمونه از احترام و علاقه ای که از او، نسبت به عزیزان زهرا سلام الله علیها نقل شده است، این است که وقتی امیرالمومنین #علی علیه السلام، فاطمه ی کِلابی را طبق رسم آن زمان به خانه آورد، از او تنها خواسته اش را پرسید. مطابق روایتی تاریخی، فاطمه ی کِلابی تنها یک خواسته مطرح کرد و آن این که، امیرالمومنین علیه السلام او را به نامش (#فاطمه) صدا نزند.
امام علیه السلام به او فرمودند: به چه علت تو را به نام فاطمه صدا نزنم در حالی که مادرت نام تو را فاطمه گذارده است؟
ایشان جواب دادند: آری... ولی میترسم هرگاه مرا به این اسم (فاطمه) صدا کنی، فرزندان فاطمه زهرا سلام الله علیها به یاد مادرشان افتند و غمشان تازه شود.
امام علیه السلام با او موافقت فرمودند و او را "ام البنین" لقب دادند.
نمونه ای دیگر از معرفت ادب فاطمه کلابی (سلام الله علیها) این است که در روایتی تاریخی آمده است:
پس از واقعه ی #کربلا وقتی امام زین العابدین علیه السلام و دیگر اسیران به مدینه ی منوره داخل می شدند، امام علیه السلام بشیر را که شاعری بود فرمان داد تا پیشاپیش سواران برود و خبر مصیبت #حسین علیه السلام را به مدینه برساند. ام البنین علیه السلام جلو رفت و راهش را گرفت و از امام حسین علیه السلام پرسید(سراغ امام حسین علیه السلام را گرفت).
بشیر به او گفت: ای ام البنین! خدای در #مصیبت فرزندت عبدالله صبرت دهد.
ام البنین گفت: از حسین (علیه السلام) خبرم بده.
بشیر گفت: خدای در مصیبت فرزندت جعفر صبرت دهد.
ام البنین گفت: ای بشیر! از حسین(علیه السلام) خبرم بده.
بشیر گفت: خدای در مصیبت فرزندت عثمان صبرت دهد.
ام البنین باز از بشیر سراغ امام حسین علیه السلام را گرفت.
بشیر گفت: خدا در مصیبت فرزندت #عباس علیه السلام صبرت دهد.
به رغم علاقه ی شدیدی که به اباالفضل العباس علیه السلام داشت، آنگاه که بشیر از کشته شدن عباس علیه السلام خبرش داد، باز از حسین علیه السلام پرسید و گفت: ای بشیر! از سرور و مولایم حسین علیه السلام خبرم بده.
و بشیر گفت: ای فاطمه ! خدای در مصیبت حسین علیه السلام صبرت دهد. این زمان بود که چهره اش را خراشید و بر صورت زد و فریاد برآورد: واویلا، واحسینا...
😭😭😭
📚 از زبان آیت الله سید تقی مدرّسی، طبق نمونه های ایثار؛ جلد ۱، صفحه ۱۴ - ۱۱۳، با اندکی تصرف. تنقیح المثال؛ جلد ۳، صفحه ۷۰
#عزاداری_و_مواسات_با_اهلبیت_علیهم_السلام
🔖نابینا شدن حضرت ام البنین صلوات الله علیها بر اثر گریه بر امام حسین علیه السلام
🔺👈بُكِيَ الحُسَينُ عليه السلام خَمسَ حِجَجٍ ، وكانَت اُمُّ جَعفَرٍ الكِلابِيَّةُ تَندُبُ الحُسَينَ عليه السلام وتَبكيهِ وقَد كُفَّ بَصَرُها ، فَكانَ مَروانُ و هُوَ والِ المَدينَةِ يَجيءُ مُتَنَكِّرا بِاللَّيلِ حَتّى يَقِفُ ، فَيَسمَعُ بُكاءَها ونَدبَها.👉🔻
📜ترجمه:
🍁👈بر امام حسين (صلوات الله عليه) پنج سال گريسته شد.
و اُمّ جعفر كِلابى (حضرت ام البنين صلوات الله علیها) براى امام حسين (صلوات الله عليه) ناله و ندبه می کرد و مى گريست تا اين كه چشمانش نابينا شد.🍁
🔺مروان (لعنة الله علیه) حاكم مدينه، شبانه به صورت ناشناس مى آمد و پشت در مى ايستاد و گريه و ناله او را می شنید.🍂
📚الأمالي للشجري : ج 1 ص 175
📚الصّحيح من مقتل سيّد الشّهداء و أصحابه عليهم السّلام ج 1 ص 1327
📚دانشنامه امام حسين عليه السلام ج 9 ص 424
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_امالبنین_مدح
-اشعارکردی
گدای ام بنینم ،هوای دیده تره
وجودِ اهل محبّت همیشه له خطره
همیشه ساعل درگاه تومنم بانو
تقرّبِ دل عاشق له آه و ،شعله وره
چطور مرده تصور بکم تمامی عمر
کسیکه گرده توبانو همیشه همسفره
بشوره عشق تو بانو غبار باره گناه
کسی که کاسه ی چاوه له آوِ دیده ، تر ه
شوی که گرده حسین وعزا نگرده طی
ارای دله منه خسته چه بی سحره
نماز نافله ی شو بدون اشکه حسین
عبادتیگه که بمانند نخل بی ثمره
فدای بانو محنت کشیده ای که هنو
بقیع له هرنفس روضه گانه خوین جگره
هنو امّ بنین ، دالگه یلیله دشت بلاس
شبیه نجمه و لیلا اگرچه بی ثمره
له آفتاب کنار رباب آگر گرد
شریک شرمِ ،و جا مانده له دل قمره
له داغ حضرت عباس اگه نیه آگه
غم حسین دریدن، که دست له کمره
له آو چوار رشیدی که له دسه چینه
تمام دلخوشیه دیدگانه، یه سپره
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
#شهادت_ام البنین(ع)
یک عمر غمت سوخت تمام بدنم را
انداخته داغ تو دراین هجره تنم را
عمریست دگر یار و مددکار ندارم
باور نکنی این همه تنها شدنم را
من ام بنینم که گلانم شده پرپر
سوزانده دگرداغ پسر ها بدنم را
افتادهام از پا و کسی نیست کنارم
تابنگرداین لحظه ی پرپر زدنم را
در آتش هجران ابالفضل بسوزم
تا آیدو بیند کمی از سوختنم را
بال و پرم ازداغ حسینم چه کبود است
زینب نگرد لحظهی برخواستنم را
ازداغ حسین تار شده چشم پر اشکم
سیراب نکرد آب گوارا دهنم را
یک عمرشده کار دلم نوحه سرایی
پرچم زدهام سر درِ بیتالحزنم را
ازداغ پسرهای رشیدم چه بگویم
زینب به گواه است فقط این سخنم را
گویندبه چشم پسرم تیر نشسته
از دست ربودند عقیق یمنم را
غارت شده درکرببلا جسم ابالفضل
سوزانده شرارغم عباس تنم را
درلحظه مرگم به برم نیست ابالفضل(ع)
کس نیست مهیا کنداین دم کفنم را
دیگربه تن از سُمِ ستوران خبری نیست
دیگر زفغان وناله هایم اثری نیست
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
بسم الله الرحمن الرحیم
قسمت دوم🌾🌾
🔶️زندگینامه حضرت امالبنین(س)
🔶️فرزندان امالبنین علیهاسلام
ثمره زندگی مشترک ام البنین علیهاالسلام با حضرت علی علیهالسلام ، چهار پسر بود که به دلیل داشتن همین پسران، او را امالبنین، یعنی مادر پسران میخواندند. نام فرزندان ایشان به ترتیب عبارتند از: قمربنیهاشم حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام ، عبداللّه، جعفر و عثمان.
فرزندان ام البنین همگی در کربلا به شهادت رسیدند و نسل ایشان از طریق عُبیداللّه فرزند حضرت ابوالفضل علیهالسلام ادامه یافت.
🔶️مادر چهار شهید
با شهادت چهار فرزند امالبنین علیهاالسلام در کربلا، این بانوی شکیبا، به افتخار مادر شهیدان بودن نائل آمد و درکنار همسر شهید بودن، افتخاری دیگر بر صفحه افتخاراتش افزوده شد.
وقتی خبر شهادت فرزندانش به او رسید، سرشک اشک از دیده فرو ریخت و با روحیهای قوی در اشعاری گفت: «ای کسی که فرزند رشیدم عباس را دیدی که همانند پدرش بر دشمنان تاخت، فرزندان علی علیهالسلام همه شیران بیشه شجاعتند. شنیدهام بر سر عباس عمود آهنین زدند، در حالی که دستهایش را قطع کرده بودند؛ اگر دست در بدن پسرم بود، چه کسی میتوانست نزد او آید و با او بجنگد؟»
🔶️فرزندانم به فدای حسین علیهالسلام
امالبنین بَشیر را دید که فرستاده امام سجاد علیهالسلام بود و به مدینه آمده بود تا مردم را از ماجرای کربلا و بازگشت کاروان امام حسین علیهالسلام با خبر سازد. به او فرمود: ای بشیر! از امام حسین علیهالسلام چه خبر داری؟ بشیر گفت: خدا به تو صبر دهد که عباس تو کشته گردید. امالبنین فرمود: از حسین علیهالسلام مرا خبر ده!
بشیر خبر شهادت بقیه فرزندان او را هم اعلام کرد، ولی امالبنین پیوسته از امام حسین علیهالسلام خبر میگرفت و میگفت: فرزندان من و آنچه در زیر آسمان است، فدای حسینم باد.
چون بشیر خبر شهادت امام حسین علیهالسلام را به آن حضرت داد، صیحهای کشید و گفت: ای بشیر! رگ قلبم را پاره کردی و سپس صدا به ناله و شیون بلند کرد.
این علاقه او به امام حسین علیهالسلام دلیل کمال معنویت اوست که آن همه ایثار را در راه مقام ولایت فراموش کرد و تنها از رهبرش سخن به میان آورد.
🔶️ام البنین، پاسدار خاطره عاشورا
از ویژگیهای بسیار مهم ام البنین، توجه به زمان و مسائل مربوط به آن است. وی پس از واقعه عاشورا، از مرثیهخوانی و نوحهسرایی استفاده کرده تا ندای مظلومیت کربلاییان را به گوش نسلهای آینده برساند. ایشان هر روز به همراه پسرِ حضرت عباس علیهالسلام ، عبیداللّه که همراه مادرش در کربلا حضور داشت و سند زندهای برای بیان وقایع عاشورا بود، به بقیع میرفت و نوحه میخواند.
او با این اشعار، هم حماسه کربلا را بازگو و هم در قالب عزاداریْ به حکومت وقت نوعی اعتراض میکرد و مردم را که اطراف او جمع میشدند، از جنایات بنیامیه، آگاه مینمود.
🔶️سفارش به دفاع از ولایت
هنگامی که امام حسین علیهالسلام آهنگ ترک مدینه و تشرف برای حج و به دنبال آنْ هجرت به سوی عراق کرد، ام البنین علیهاسلام به همراهان امام حسین علیهالسلام چنین سفارش میکرد: «چشم و دل مولایم امام حسین علیهالسلام و فرمانبردار او باشید».
🔶️ام البنین علیهاسلام ، واسطه فیض الهی
امالبنین، همسر علی علیهالسلام و مادر سردار کربلا، نزد مسلمانان جایگاهی ویژه دارد، چون نزد خداوند از مقام و منزلتی والا برخودار است، و این مقامْ به واسطه تقدیم خالصانه فرزندان در راه خدا و استواری و عبودیت ایشان است. از اینرو، مؤمنانِ حاجتمند و دردمند او را به درگاه حضرت باری تعالی شفیع و واسطه قرار میدهند، و غم واندوهشان را با زیارت مزار آن بانو میزدایند.
#تحقیق_پژوهش
#مجنون کرمانشاهی
#به_کانال_مجنون کرمانشاهی_بپیوندید👇👇
@majnon1396
بسم الله الرحمن الرحیم
قسمت اول🌾🌾
🔶️زندگینامه حضرت امالبنین(س)
نامش فاطمه و کنیهاش امُّ البنین (مادر پسران) است. پدرش حِزام، و مادرش ثمامه یا لیلاست. همسرش علیبن ابیطالب علیهالسلام و فرزندانش عباس علیهالسلام ، عبداللّه، جعفر و عثمان هستند که هر چهار نفرْ در سرزمین کربلا و در رکاب امام حسین علیهالسلام به شهادت رسیدند. آرامگاه وی در مدینه منوّره و قبرستان بقیع است.
🔶️ولادت ام البنین علیهاالسلام
در مورد تاریخ دقیق ولادت حضرت امالبنین اطلاعی در دست نیست و تاریخنگارانْ سال ولادت او را ثبت نکردهاند، ولی یاد آور شدهاند که تولد پسر بزرگ ایشان، حضرت ابوالفضل علیهالسلام ، در سال 26 ق اتفاق افتاده است.
برخی از تاریخنگارانْ زمان ولادت ایشان را در حدود پنج سال پس از هجرت تخمین میزنند.
🔶️بانویی از تبار دلاوران عرب
تاریخ گواهی میدهد که پدران و داییان حضرت امالبنین از دلیران عربِ پیش از اسلام بوده و از آنها به هنگام نبرد، دلیرمردیهای فراوانی نقل شده است که در عین شجاعتْ بزرگ و پیشوای قوم خود نیز بودهاند، آنچنان که حاکمان زمانْ در برابرشان سرتسلیم فرود میآورند. اینان همانان هستند که عقیل ـ نسبْشناس بزرگ عرب و برادر علی علیهالسلام ـ به امیرالمؤمنین علیهالسلام گفت: در میان عرب از پدرانش شجاعتر و قهرمانتر یافت نمیشود.
🔶️انتخاب ام البنین علیهاالسلام برای همسری علی علیهالسلام
بعد از شهادت فاطمه زهرا علیهاالسلام ، علی بن ابیطالب علیهالسلام برادرش عقیل را ـ که آشنا به علم نسبشناسی عرب بود ـ فرا خواند و از او خواست که برایش همسری از تبار دلاوران برگزیند تا پسر دلیری برای مولا به ارمغان آورد.
عقیل، فاطمه کلابیه را برای حضرت برگزید که قبیله و خاندانش، بنی کِلاب، در شجاعت بیمانند بودند، و حضرت علی علیهالسلام نیز این انتخاب را پسندید.
🔶️خواستگاری از ام البنین علیهاالسلام
بعد از این که عقیل شجرهنامههای اَعراب را بررسی و امالبنین را انتخاب کرد، حضرت علی علیهالسلام ، او را نزد پدر امالبنین فرستاد. پدرخشنود از این وصلت مبارک، نزد دختر خود شتافت و موضوع را در میان گذاشت. ام البنین نیز با سربلندی و افتخار پاسخ مثبت داد و پیوندی همیشگی بین وی و مولای متقیان علی بن ابیطالب علیهالسلام برقرار شد.
امام علی علیهالسلام ، در همسرش عقلی سترگ، ایمانی استوار، آدابی والا و صفاتی نیکو مشاهده کرد و او را گرامی داشت و از صمیم قلب در حفظ حُرمت او کوشید.
🔶️اولین روز زندگی مشترک
روز اولی که ام البنین علیهاالسلام پا در خانه علی علیهالسلام گذاشت، امامین همامین حسن و حسین مریض بوده و در بستر افتاده بودند. عروس تازه ابوطالب، به محض آنکه وارد خانه شد، خود را به بالین آن دو عزیز عالم وجود رسانید و همچون مادری مهربان به دلجویی و پرستاری آنان پرداخت.
فاطمه کلابیه، بعد از گذشت مدتی از زندگی مشترک با علی علیهالسلام ، به امیرالمؤمنین پیشنهاد کرد که به جای «فاطمه»، که اسم قبلی و اصلی وی بوده، او را ام البنین صدا زند تا فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام از ذکر نام اصلی او توسط پدرشان، به یاد مادر خویش، فاطمه زهرا علیهاسلام نیفتند و در نتیجه، خاطرات گذشته، در ذهن آنها تداعی نگردد و رنج بیمادری آنها را آزار ندهد.
🔶️محبت بیدریغ ام البنین(س) به فرزندان زهرا مرضیه(س)
امالبنین بر آن بود که، در زندگی جای خالی حضرت زهرا علیهاسلام را برای فرزندان ایشان پر کند؛ مادری که در اوج شکوفایی پژمرده شد و آتش به جان فرزندان خردسال زد: فرزندان فاطمه زهرا علیهاالسلام در وجود این بانوی پارسا، مادر خود را میدیدند و رنج فقدانِ مادر را کمتر احساس میکردند.
امالبنین(س)فرزندان دختر گرامی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را بر فرزندان خود مقدّم میداشت و بخش عمده محبت و علاقه خود را متوجه آنان میکرد و آن را فریضهای دینی میشمرد؛ زیرا خداوند متعال در کتاب خود، همگان را به محبت آنان دستور داده است.
#تحقیق_پژوهش
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
#به_کانال_مجنون کرمانشاهی_بپیوندید👇👇
@majnon1396
بسم الله الرحمن الرحیم
🍂🍁روضه و توسل جانسوز _ ویژۀ وفاتِ حضرتِ ام البنین سلام الله علیه _ حاج آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 🍁🍂
┄┅═══•••✾❀✾•••═══┅┄
↶توجه↷:
جهت استفاده ، متون حتما به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
"السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا زَوْجَةَ اَمیرالمؤمنین..."
این آخرِ عمری دلم باور ندارد
هفت آسمان من یکی اَختر ندارد
*اصلاً وجود این مادر به خاطر این چهارتا پسرِ،وقتی چهارتا پسرش رو از دست داد دیگه بهانه ای برای زندگی نداشت،یه یک ساله و نیمی بهانه داشت، اونم زینب بود،می رفت برای زینب آب وضو می آورد، کمک زینب بود، وقتی زینب هم رفت،گفت:خدا! من دیگه برا چی زنده بمونم؟*
دیروز من را باغ هجده لالهای بود
امروز باغم هیچ برگ و بر ندارد
*دلم خوش بود پسر بزرگ می کنم عصای پیریم باشه،"دیدی مادرا اینجور حرف می زنن؟ مادری که داغ جوون ببینه دیدی چه جوری زبون می گیره؟" دلم خوش بود ثمره ی زندگیم جلوم راه بره،قد و بالاش رو ببینم...*
ای کاش دستی که بهارم را خزان کرد
یک لحظه سر از خاک ذلّت برندارد
من که نمردم چشمهایم تا قیامت
گریان آن لب تشنه که مادر ندارد
* دیگه کسی نگه حسین مادر نداره....*
گهوارۀ غارت زده، آغوشِ خالی
یعنی ربابی که علی اصغر ندارد
آخر که گفته خنده میباشد جوابِ
اندوه شاهی که دگر لشگر ندارد
ای نامسلمانان سرِ بر نیزه رفته
بردن کنار محمل خواهر ندارد
*آی حسین.....*
گفتند از صد سرو در خاک آرمیده
از سرو من کس قبر کوچکتر ندارد
گفتند عمودی ابروانش را دریده
این روضه را اصلاً دلم باور ندارد
*مادرای شهید به من اجازه بدند روضه بخونم،آخه امشب شب مادر چهارتا شهیده،یه مادر شهید ببینی احترام می کنی،میگن مادر دو تا شهیدِ بیشتر احترام میکنی،مادر چهار تا شهید "الله اکبر"...
مادرای شهیدِ ما به اُم البنین اقتدا کردن شدن مادر شهید...مواضعی که مادرای شهدا به اُم البنین اقتدا کردن،درود خدا بر شما...
موضع اول:موضعی ایست که مادر میخواد ثمره ی وجودش رو فدا کنه،مادرا می فهمن،بچه ای که با شیره ی جونت،با همه ی وجودت بزرگ کنی،آدم یه خار تو دست بچه اش بره خودش رو میزنه،اما روز اول به همه ی عالم نشون داد این بچه واسه چی به دنیا اومده،دیدن هی قنداقه رو دور سر حسین می چرخونه،هی میگه همه زندگیم فدای حسین،همه بچه هام فدای حسین...
موضع دوم:اشتیاقِ به شهادت،تشویقِ به شهادت،آی مادرای شهید! یادتونِ بچه هاتون می اومدن خداحافظی چی می گفتید؟ با اشتیاقی ثمره ی وجودت رو می فرستادی؟ اُم البنینِ،وقتی داشت کاروان از مدینه می رفت،دست عباسش رو گرفت،دست بچه هاش رو گرفت،گفت:دارید از مدینه میرید،با حسین دارید میرید،یه قول مردونه به من بدید،مبادا بی حسین برگردید،مبادا شما زنده باشید یه مو از سر این آقا کم بشه،مبادا شما زنده باشید ازگل نازک تر به این آقا بگن،باید خودتون رو براش فدا کنید...
اما موضع سوم روضه ی من تمومِ:چه صبری،چه طاقتی داشت این مادر،یه بار سراغ بچه هاش رو نگرفت،کجایید مادرای شهید؟ همچین که خبر شهادت بچه ات رو آوردن، اومدی جنازش رو دیدی،اما خم به ابرو نیاوردی،اولین جمله ای که گفتی،گفتی:فدای لبِ تشنه ات حسین، اولین جمله ای که گفتی،گفتی: "صل الله علیک یا مظلوم" همه چیزِ من فدای راه حسین،اما من میخوام یه جمله بگم،میخوام بگم: مادرای شهید! شما جنازه ی بچه هاتون رو دیدید،اما اُم البنین جنازه ی بچه اش رو ندیده،هنوز مادرایی هستن هنوز یه تیکه استخون از بچه شون ندیدن،هنوز منتظرن،هنوز مادرایی هستند خبر از جگر گوششون نیاوردن... اما برا اُم البنین خبر آوردن، اُم البنین! خوب شد کربلا نبودی،ندیدی به سر بچه ات چی آوردن،میخوام بگم اُم البنین! تو که مدینه بودی،تعجبی نداره بدن عباس رو ندیدی،این همه راه از مدینه تا کربلاست،اُم البنین! زینب هم بدن عباس رو ندید،زینبی که از قتلگاه تا علقمه راهی نبوده،چرا؟ آخه کسی نمیتونه این بدن رو ببینه،آخه این بدن،بدن معمولی نبوده،بابا زینب بدنِ "اِرباً اِربا" دیده،زینب بدن تیکه تیکه شده دیده،زینب بدن بچه هاش رو دیده،چی داری میگی؟ زینب بدنِ توی گودال رو دیده،اما بدن عباس فرق داره،میخوام بگم:یا اُم البنین! فقط تو کربلا یه نفر بدن عباست رو دید،یه نفر بدن بچه ات رو دید، تا نگاش به بدن افتاد،دیدن یه دست به کمرش گرفت،حسین.....
یه نفر میتونه ببینه اونم کوهِ صبرِ،اونم حسینِ،کسی که داغ زیاد دیده،اما همین که نگاش افتاد به بدن اباالفضل، دستش رو گذاشت رو سرش،یه دست گذاشت به کمرش، همه بگید:حسین.... فرج امام زمان:حسین.... شفای مریضا:حسین....
┅═══✿✧❃✧✿═══┅
-مداح-حاج آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
#به_کانال_مجنون کرمانشاهی_بپیوندید👇👇
@majnon1396
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#حضرت_ام_البنین_(س)
#روضه
چهار گل زکفت رفت، چها ر یل پسرت
ولی به وقت وفاتت نبوده کس به برت
میان بستری و دل گرفته از ایام
قمرنداری و شب ها به صبح شد سحرت
میان بسترمرگی عجب غریبانه
دوباره مانده به ره، دیدگان پر گهرت
درست کرده ای بانو چهار صورت قبر
جمال روی یلانت همیشه در نظرت
به دشت کرببلا گر نبوده ام بنین
ولی شکسته شده از غم حسین(ع) کمرت
نبوده ای وشنیدی چگونه حرمله ها
به تیرکینه دریدندودیده ی قمرت
ندیده ای که ببینی بریخت روی زمین
به روی خاک بیابان و پاره جگرت
ندیده ای که بدانی بدون عباست
چه ها رسیده سر خواهران خون جگرت
ندیده ای که بدانی به شام باطعنه
شدیم وارد بزم شرا ب باقمرت
چنان که ازهمه ماکنیزمیخواهد
نبود صحنه بزم شراب در نظرت
به روی نیزه بدیدم تمام هست تورا
به پارچه شده بسته به نیزه هاقمرت
بیاکه ام بنین باتو حرفها دارم
که وقت مرگ توبانو نبوده کس به برت
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
#حضرت_ام_البنین_(س)
#روضه
چهار پسر داشته ای چو نور چشم ترت
ولی به وقت وفاتت نبوده کس به برت
میان بستری و دل گرفته از ایام
قمرنداری و شب ها به صبح شد سحرت
میان بسترمرگی عجب غریبانه
دوباره مانده به ره، دیدگان پر گهرت
درست کرده ای بانو چهار صورت قبر
جمال روی یلانت همیشه در نظرت
به دشت کرببلا گر نبوده ام بنین
ولی شکسته شده از غم حسین(ع) کمرت
نبوده ای وشنیدی چگونه حرمله ها
به تیرکینه دریدندودیده ی قمرت
ندیده ای که ببینی بریخت روی زمین
به روی خاک بیابان و پاره جگرت
ندیده ای که بدانی بدون عباست
چه ها رسیده سر خواهران خون جگرت
ندیده ای که بدانی به شام باطعنه
شدیم وارد بزم شرا ب باقمرت
چنان که ازهمه ماکنیزمیخواهد
نبود صحنه بزم شراب در نظرت
به روی نیزه بدیدم تمام هست تورا
به پارچه شده بسته به نیزه هاقمرت
بیاکه ام بنین باتو حرفها دارم
که وقت مرگ توبانو نبوده کس به برت
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
بانوی حیدر ،مه این خانه ای
ام بنین کنیز کاشانه ای
به مرتضی همسر دردانه ای
به گرد اهل خانه پروانه ای
بانویی و مست می کوثری
توبعدفاطمه فقط مادری
با دم اواهل تولا شدی
کنیزذریه ی زهرا شدی
مام ادب دلبر این خانه ای
گردعلی همیشه پروانه ای
مام ادب پیش علی رو زدی
حرف عطا و کرم او زدی
ام بنین قلب و دلت با علی ست
به روز وشب ذکر لبت یا علی ست
نام و نشانت همه جا شدبپا
ام بنین همسر شیر خدا
همیشه من عبد و گدای توام
ریزه خور خوان عطای توام
بر دل زارم تو کنی سروری
بوده ای از روز ازل حیدری
ماه سر راه منی تا ابد
مادر خوش خواه تا ابد
از قفس غصه رهایم بکن
تو راهی کرب و بلا بکن
ام بنین مهر ت چراغ شبم
خوشم که من سینه زن زینبم
باتوخوشم گر چه که بی مایه ام
عشق تو بانو همه جا سایه ام
تا به ابد مست می او شدم
ام بنین گرم هو الهو شدم
ام بنین نوکر و (مجنونتم)
تابه ابد همیشه دلخونتم
اللهم عجل لولیک الفرج
بحق الزینب سلام الله علیها
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
ام البنین تمامی ره توشه ات غم است
ازداغ نوگلان قد رعناي تو خم است
ام البنین بدون علمدار گشته ای
گریان به یادشان سر بازار گشته ای
گرد و غبار ِ چادر خود را تکان مده
آثار خستگي به تنت رانشان مده
رنگ كبود و جاي زدن راندیده ای
آن آه آه و لحن سخن نه شنیده ای
خيلي ميان راه اذيت شدم بدان
ام البنین اسير اسارت شدم بدان
من زینبم زني كه شبيه فرشته بود
ام البنین حجاب سرم رشته رشته بود
ام البنین به من چقدر بد گذشته است
با اشك روي قبر برادر نوشته است
قبر حسين كشته ي عطشان كربلاست
ام البنین دلم بخداپیش بین قتلگاست
ام البنین کناره شریعه فتاده بود
عباس سربه خاک بیابان نهاده بود
ام البنین دو دست علمدار شدجدا
باضرب آهنی شده فرقش زهم دوتا
افتاده در دل همه ی خیمه آه وغم
ام البنین دریده شده چشم او زهم
افتاده عون وجعفر وعبدالهت به خاک
باتیرونیزه شدتن عباس چاک چاک
ام البنین شده به سره نیزه ها سری
دیدم به روی خاک بیابان بال وپری
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
دو دیده ام شده ابری برای ام بنین
نشسته در دل زارم هوای ام بنین
قنوت امشب من درهوای آن بانوست
چقدر زمزمه كردم به جاي ام بنین
تو ناله کرده ای بانو به یادعباست
رسدزخانه خدایا صدای ام بنین
به گوشه ای زبقیع ناله های توبرپاست
رسدزصحن پیمبر دعای ام بنین
اگرتمامی عالم خدابه من بخشد
کنم نوا که گدایم گدای ام بنین
به خانه ی شه مردان علی شده ماتم
نواوماتم وغم شد برای ام بنین
چه غربتی است که همسایه با خبر است
ز داغ مرگ عزیز و عزای ام بنین
قسم به سرخی خونهای چادرت بانو
نمیدهم به جهانی سرای ام بنین
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
ميان كوچه مسیر عبور اُم ِبَنین
دگرنمانده زمان سرور اُم ِبَنین
همیشه کنج بقیع گریه میکندبانو
نشسته بر سرخاکی حضور اُم ِبَنین
بیاده کربوبلاوبیاد عباسش
نشسته درغم ورفته سرور اُم ِبَنین
رسیده صبر به پایان وقلب اوزخمی است
قسم به اشک شبیه بلور اُم ِبَنین
خزان، گرفته وجودش ، تمام زندگی اش
فدای قلب عظیم وصبور اُم ِبَنین
میان خانه دگر جا برای ماندن نیست
بقیع گرفته عزابهره نور اُم ِبَنین
گرفته باد عجل چار پوروفرزندش
میان کوچه مسیر حضور اُم ِبَنین
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
متن روضه ام البنین سلام الله
حاج آرمین غلامی ( مجنون)
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
🍃🌾🌷🍃
🌾🌷🍃
🌷🍃
🍀
جان میدهم ولی بدون پسرهایم ای فلک
داغ دودست ساقی لشگربدیده ام
*خانوم *
اسباب زحمت شد عیادت کردن از من
*عذر زحمات،بالا سر بچه ام هم رفتی،با این حال ِ خرابتون*
اسباب زحمت شد عیادت کردن از من
پس لایق لطف شما اُم البنین بود
من قدرت برخواستن از جا را ندارم
*مثل كی شدم؟*
چون من تن عباس هم روی زمین بود
*بچه ام هم نتونست جلوی پات بلند بشه خانوم،البته اون دست نداشت،اولاً شما رو ندید خانوم،اما اینقده میدونم بچه ام خوشحال شده*
من قدرت برخواستن از جا را ندارم
چون من تن عباس هم روی زمین بود
دار و ندارم چهار فرزندم فدا شد
شرمنده که دار و ندار من همین بود
عمری به عباس جوانم غبطه خوردم
ای کاش در کرب و بلا جان می سپردم
*در طول عمر، هر كسی رو از بازماندگان كربلا می دید،هی می گفت:جان ِ فاطمه عباسم رو حلال كنید،بچه ام تلاش خودش رو كرد،عباس كم نذاشت،دیگه نشد،مادرش بمیره، از شما خجالت كشید،خوب شد خیمه نیاوردنش،ای وای بچه ام اباالفضل... خانم من شرمنده ام بچه ام نتونست به خیمه برسه*
در علقمه افتاد مشک پاره پاره
*من اینطوری شنیدم،اولم باورم نشد*
در علقمه افتاد مشک پاره پاره
*نتیجه*
دل کند در خیمه رباب از شیر خواره
*شما امشب فریاد بزنید، گریه كنید،اُم البنین یه جوری ناله میزد،مروان به حالش گریه می كرد،اون جوری گریه كنید*
در علقمه افتاد مشک پاره پاره
دل کند در خیمه رباب از شیر خواره
شش ماه با فریاد هل من ناصر آنگاه
افتاد بر روی زمین از گاهواره
شرمنده بی عباس، تنها شد حسینت
آتش کشید از خیمه ی زینب شراره
معجر به غارت رفت دور از چشم عباس
خون می چکید از چشم و جای گوشواره
اُم البنین صد بار از شرمندگی مُرد
*چرا؟*
ای کاش عباسم به خیمه آب می برد
*اُم البنین فقط و فقط،فكر آب رسوندن به خیمه بود،اما تو خیمه چه خبر؟ هم می گفتند: بابا...*
گر نشد آب میسر گردد
گو عمو خود به حرم برگردد
*اصلاً ما تشنه نیستیم،برو بیارش،اصلاً ما آب نمی خواهیم،كی تشنه است؟ما آب نمی خواهیم،برو بیارش.*
بیا برگرد خیمه ای کس و کارم
من و تنها نگذار ای علمدارم
آب به خیمه نرسید فدای سرت
حسین قامتش خمید فدای سرت
*نمیدونم اُم البنین بهت گفتن یا نه؟این روضه هارو بشیر برات گفته....خانم جان! اُم البنین روضه های عباست برای تو افتخارت پیش فاطمه است،كه وقتی می بینه با عباسش چه كردن جلو فاطمه رو سفیدتر میشه،هر چند اُم البنین از ستاره های عالم درخشان تر ِ نزد خدا،اینقدر این خانم آبرو داره. اما بی بی جان من می خوام یه روضه بخونم،شما برای فاطمه روضه بخون،بی بی روضه ی شما رو گوش كنه،اینها هم روضه گوش كنند. میگه:دیدم مردم همه یه جا جمع شدن،یه عده دارن صوت و كف می زنند،جلو رفت دید همه دارن از هم سئوال می كنند،دیدم یه كسی سوار بر مركب،موی اسبش رو به زلف یه سر بریده گره زده، هر چی سر مركب پایین میاد،صورت روی زمین میخوره،همه جای ِ این صورت زخم ِ،اما معلوم ِصاحب ِ این سر، جوان ِ،رشید ِ،سوار سر رو بالا گرفته،یه نفر گفت:این سر ِ كیه؟ با افتخار گفت:عباس ِ...ای حسین.....*
دیگر مرا ام البنین نخوانید
زیرا که من دیگر پسر ندارم
*خانوم جان اگه بچه ام توی علقه موند، خودش هم خیلی ناراحت شد*
افتادم رو زمین خیلی بد شد
*به من امید بسته بودن فكر می كردن من به خیمه میرسم*
روی خاکا همین خیلی بد شد
*جلو زهرا..*
برا اُم البنین خیلی بد شد
حیف شد به خیمه نرسیدم
حیف شد رقیه رو ندیدم
☘
🌷🍃
🌾🌷🍂
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
کیست نامش حضرت ام البنین
اسم او شد زینت عرش برین
کیست این بانو مه ارض وسما
مادر سقای دشت کربلا
ثبت بنموده کلامش برهمه
خوانده خود را او کنیز فاطمه
با نوی ملک سماوات و زمین
کیست این بانو بود ام البنین
بانوی بیت امیر المومنین
نقش کرده نام حیدر برجبین
با ادب بود وبه روی دامنش
پرورانده چارفرزند ازتنش
من کنیز خانه ی پیغمبرم
من به اولاد علی یک مادرم
درسرای عشق زیبا گوهرم
همسر وتنها کنیز ه حیدرم
حضرت عباس عشق مرتضاست
بچه شیر سوم شیر خداست
بزل لطف وعاطفه مرهون کیست
جود والطاف خدادر خون کیست
از ازل عشق و وفا مدیون کیست
عاشق وعاشق کشی مجنون کیست
همسرحیدر توزیبا گوهری
بر علی مرتضا توهمسری
روزاول آمدی باچشم تر
باعلی گفتی چنین در پشت در
من کنیزم برتو ای خیرالبشر
فاطمه هرگز نخوانم تاج سر
بعده زهراهمسرت هستم ولی
بهره طفلانت کنیزم یا علی
خاک راه زینبت هستم علی
ازمی زهرای تومستم علی
بر در کوی توبنشستم علی
ازهمه غیرتوبگسستم علی
همسرم من برتو شاه عالمین
من کنیزم بر تو ای باب حسین
جنس ایمان تواز احساس بود
عطر ناب حرف تو از یاس بود
آن ابر فرزند خیر الناس بود
هستی تو حضرت عباس بود
حک شده بر قلب (مجنون )تا ابد
حضرت ام البنین مادر مدد
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
بانوی حیدر ،مه این خانه ای
ام بنین کنیز کاشانه ای
به مرتضی همسر دردانه ای
به گرد اهل خانه پروانه ای
بانویی و مست می کوثری
توبعدفاطمه فقط مادری
با دم اواهل تولا شدی
کنیزذریه ی زهرا شدی
مام ادب دلبر این خانه ای
گردعلی همیشه پروانه ای
مام ادب پیش علی رو زدی
حرف عطا و کرم او زدی
ام بنین قلب و دلت با علی ست
به روز وشب ذکر لبت یا علی ست
نام و نشانت همه جا شدبپا
ام بنین همسر شیر خدا
همیشه من عبد و گدای توام
ریزه خور خوان عطای توام
بر دل زارم تو کنی سروری
بوده ای از روز ازل حیدری
ماه سر راه منی تا ابد
مادر خوش خواه تا ابد
از قفس غصه رهایم بکن
تو راهی کرب و بلا بکن
ام بنین مهر ت چراغ شبم
خوشم که من سینه زن زینبم
باتوخوشم گر چه که بی مایه ام
عشق تو بانو همه جا سایه ام
تا به ابد مست می او شدم
ام بنین گرم هو الهو شدم
ام بنین نوکر و (مجنونتم)
تابه ابد همیشه دلخونتم
اللهم عجل لولیک الفرج
بحق الزینب سلام الله علیها
#شاعر-آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)_
@majnon1396
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
ام البنین تمامی ره توشه ات غم است
ازداغ نوگلان قد رعناي تو خم است
ام البنین بدون علمدار گشته ای
گریان به یادشان سر بازار گشته ای
گرد و غبار ِ چادر خود را تکان مده
آثار خستگي به تنت رانشان مده
رنگ كبود و جاي زدن راندیده ای
آن آه آه و لحن سخن نه شنیده ای
خيلي ميان راه اذيت شدم بدان
ام البنین اسير اسارت شدم بدان
من زینبم زني كه شبيه فرشته بود
ام البنین حجاب سرم رشته رشته بود
ام البنین به من چقدر بد گذشته است
با اشك روي قبر برادر نوشته است
قبر حسين كشته ي عطشان كربلاست
ام البنین دلم بخداپیش بین قتلگاست
ام البنین کناره شریعه فتاده بود
عباس سربه خاک بیابان نهاده بود
ام البنین دو دست علمدار شدجدا
باضرب آهنی شده فرقش زهم دوتا
افتاده در دل همه ی خیمه آه وغم
ام البنین دریده شده چشم او زهم
افتاده عون وجعفر وعبدالهت به خاک
باتیرونیزه شدتن عباس چاک چاک
ام البنین شده به سره نیزه ها سری
دیدم به روی خاک بیابان بال وپری
#شاعر-آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)_
@majnon1396
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
پیره زن گریه مکن برلب دیوار بس است..
ناله ها درغم چشمان علمدار بس است...
یاد آن دست بریده که شداز پیکرجدا...
زجه هاوناله ،ای مادَر بیمار بس است...
درغم چارپسر بود به خود می پیچید...
این همه ناله و افغان سر بازار بس است...
کاش درخانه کسی بود دهد دلداری...
سینه ی پرغمت ای مادر بیمار بس است...
ازچه با بُغض گلو بادل پرخون میگفت...
این همه زجه واین ناله بسیار، بس است...
علقمه بود که عباس دو دستش افتاد.
سینه ات پرشده از غُصّه تَلَمبار،، بس است...
#شاعر-آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)_
@majnon1396
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
دو دیده ام شده ابری برای ام بنین
نشسته در دل زارم هوای ام بنین
قنوت امشب من درهوای آن بانوست
چقدر زمزمه كردم به جاي ام بنین
تو ناله کرده ای بانو به یادعباست
رسدزخانه خدایا صدای ام بنین
به گوشه ای زبقیع ناله های توبرپاست
رسدزصحن پیمبر دعای ام بنین
اگرتمامی عالم خدابه من بخشد
کنم نوا که گدایم گدای ام بنین
به خانه ی شه مردان علی شده ماتم
نواوماتم وغم شد برای ام بنین
چه غربتی است که همسایه با خبر است
ز داغ مرگ عزیز و عزای ام بنین
قسم به سرخی خونهای چادرت بانو
نمیدهم به جهانی سرای ام بنین
#شاعر-آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)_
@majnon1396
بسم الله الرحمن الرحیم
🍂🍁 # روضه و توسل جانسوز _ ویژۀ وفاتِ حضرتِ ام البنین سلام الله علیه _ حاج آرمین غلامی🍁🍂
┄┅═══•••✾❀✾•••═══┅┄
@majnon1396
*اما زهرا بین در و دیوار قرار گرفت،فاطمه رو توی کوچه ها زدن،مادر مارو تنهایی،نه یک نفر،نه دو نفر..بی بی جان!کسی به شما جسارت نکرد،ولی مادر مارو جلو چشم علی زدن...سیلی زدن...تازیانه زدن...وای....
چند تا صحنه تو تاریخ بوجود اومد،باورش سخت بود،توی همه ی تاریخ اگه ورق بزنی خصوصاً تو حادثه ی کربلا،همه با تحیُّر و تعجب از این صحنه ها نقل می کنند...دیدی وقتی خبری بهت میرسه،با تعجب برخورد می کنی،میگی:دروغِ،این حرفا نیست...اما خبر حقیقتِ، من سه چهارتاش رو بگم:
یکی از اون صحنه هایی که ابی عبدالله نتونست باور کنه،نوشتن:" فنظر الیه نظراً مُتحیرا " اونجایی بود که رسید بالا سر علی اکبرش،دید یه بدن تیکه تیکه داره دست و پا میزنه،دید این بچه پاهاش رو داره رو زمین میکشه،هر کاری کرد باور کنه این جوون خودشِ،اگه علی اکبر منی،پاشو بابا!...پاشو یه بار دیگه برام اذون بگو بابا...حسین....
یه جای دیگه رو برات بگم،برا سکینه اتفاق افتاد،نتونست باور کنه،اومد تو گودال،دید عمه اش یه بدن رو بغل کردِ،عمه این بدن کیه داره می بوسی؟ تا گفت:این بدن بابات حسینِ،این بچه یه خوردرفت عقب،اگه بابامِ،چرا لباس تنش نیست؟چرا سر نداره؟کی رگاش رو پاره کرده؟بگو:حسین....
دو تا از کربلا گفتم یکی تا از شام بگم،دوتا کربلا رو میتونی تحمل کنی،اما شام رو نمیدونم،یه صحنه ای که زینب دید و نتونست باور کنه،اونجایی که دید دارن با چوب خیزران میزنن به لب و دندان برادر...، کی دلش میاد؟باور نمیکنم جلو چشم زینب،با چوب خیزران بزنن،حسین....
صحنه ی آخر مالِ امشبِ،وقتی بشیر اومد مدینه، یکی یکی روضه خوند،همه حرفاش رو که زد،همه روضه هارو خوند،برا اُم البنین روضه خوند،چی گفت؟گفت: اُم البنین شیرت حلالِ پسرت..یه حرفی زد بشیر که این مادر باورش نشد،کشیدش کنار،گفت: لابه لای حرفات یه جمله ای گفتی،دوباره بگو، چی گفتم؟ گفتی به سر بچه ام عمود زدن،آیا این حرف درستِ؟ گفت:آره درستِ..گفت:باور نمیکنم،کسی که جرأت نمی کرد به سر عباس من عمود بزنه..گفت باور کن،میخوای بگم چرا؟ قبل از اینکه عمود بزنن،اول دستاش رو جدا کردن،بعد تیر به چشمش زدن،سرش رو خم کرد، با دوتا زانوهاش تیررو در بیاره، کلاه خود از سرش افتاد.. نانجیب اومد با دو تا دستش عمود....بگو:حسین...
@majnon1396
#مطاعن_هارون_الرشید 01
#ماه_جمادی_الثانی 45
#مطاعن_دشمنان 73
#تقویم_شیعه 12
🔴🔴 هلاکت هارون الرشيد ملعون در شب سوم یا چهارم جمادی الاُخری
👈🏼👈🏼 نقل است که هارون الرّشید، جهت سرکوبی شورش رافع بن لیث به سوی خراسان حرکت کرد، امّا در بین راه بیمار شد و هنگامی که به طوس رسید بیماریش شدت پیدا کرد به گونه ای که بستری شد. یکی از روزها که از شدت بیماری در حال اغماء بود، ناگهان خبر دستگیری رافع بن لیث به وی رسید. رافع را به نزد هارون آوردند و بدنش را مانند قصابان که گوسفند را قطعه قطعه میکنند در مقابل هارون، پاره پاره کردند، و در همین لحظات بود که هارون نیز به درک واصل شد.
▫️مرحوم شیخ بهایی در «توضیح المقاصد»، شب چهارم جمادی الاخری را شب هلاکت هارون الرشید دانسته است.
📚 توضیح المقاصد، ص13
اما مرحوم محدّث قمّی در «وقایع الایام» و «تتمّةالمنتهی»، شب سوم جمادی الاخری را شب مرگ آن ملعون گزارش میکند.
📚 وقایع الایام، ص258/تتمةالمنتهی،ص227
▫️آن ملعون در شب چهارم جمادی الاخری سال 193 هجری، بعد از 23 سال حکومت، در سن 45 سالگى به درك واصل شد.
▫️حضرت صادق علیه السلام از پدر گرامیش، حضرت باقر علیه السلام نقل می کند که فرمود: جابر بن عبدالله انصاری به من گفت: در لوحی که روز میلاد حسین بن علی علیه السلام از جانب خداوند متعال بر رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرود آمده بود، چنین نوشته شده است:
يُدْفَنُ فِي الْمَدِينَةِ الَّتِي بَنَاهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ ذُو الْقَرْنَيْنِ خَيْرُ خَلْقِي يُدْفَنُ إِلَى جَنْبِ شَرِّ خَلْقِي.
📚 غیبت نعمانی، ص65
📝 بهترین آفریده من (یعنی علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام) در شهری که بنده صالح، ذوالقرنین، بنا نموده است، در کنار بدترین خلقم (یعنی هارون) مدفون می گردد.
▫️ به نقل مرحوم شیخ مفید، قبر هارون ملعون، هم اکنون در حرم حضرت رضا علیه السلام، و در پشت آن حضرت واقع شده است.
📚 الإرشاد، ج 2، ص 271
▫️در صلوات مخصوصه ماه مبارک رمضان که مرحوم سیّد بن طاووس در اقبال الاعمال نقل میکند، هارون الرشید، قاتل حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام معرفی شده است:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ، إِمَامِ الْمُسْلِمِينَ، وَ وَالِ مَنْ وَالَاهُ، وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، وَ ضَاعِفِ الْعَذَابَ عَلَى مَنْ شَرِكَ فِي دَمِهِ وَ هُوَ الرَّشِيدُ.
📚 بحارالأنوار، ج 98، ص109 به نقل از اقبال الاعمال
▫️حضرت صادق علیه السلام در روایتی شریف، متذکر مقامات دنیوی همه حکّام جور، از جمله حکّام اموی و عباسی(نظیر هارون الرشید)، میشوند که حقوق و مقامات ائمه علیهم السلام را غصب کردند و می فرمایند:
إنَّ لَنَا حَقّاً، ابتَزَّهُ مِنَّا مَعَادِنُ الاُبَنِ.
📚 رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار، ج3، ص204
📝 ما حقّی داریم که معدن های اُبنه آن را به فریب از ما گرفتهاند.
▫️ مرحوم سیّد نعمةالله جزائری در کتاب «رياض الأبرار» در ذیل این روایت مینویسد:
«این روایت در مورد همه حکّام جور عباسی، اموی و غیر ایشان از مخالفین عمومیّت دارد. شیخ ما، صاحب تفسیر نورالثّقلین، کتابی در اثبات این حالت در همه خلفا واولاد ایشان با دلائل و اسناد تاریخی نگاشته است که در واقع تفصیلِ آن چیزی است که به صورت خلاصه در این حدیث بیان شده است.»
📚 رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار، ج3، ص204
▫️در دعای قنوت حضرت عسکری علیهالسلام نیز همین مقامات دنیوی برای همه حکّام جور و غاصب حقوق و مقامات ائمه اطهار علیهمالسلام تبیین شده است:
وَ ابْتَزَّ أُمُورَنَا مَعَادِنُ الْأُبَن.
📚 مهج الدعوات، ص64
معدن های اُبنه، به نیرنگ امر امامت ما را تصاحب کردند.
🔅 کانال #محبانالزهراءعلیهاالسلام
#فاطمیهخطمقدمماست
🆔 @mohebanozahra315
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا
#بعد_از_شهادت
بانوی من ، مَردُم ، دگر ، رفتی سه روزه
زهراي من ای همسفر ، رفتی سه روزه
رفتی زکاشانه ، بیابرگرد زهرا
مهمان شده نزد پدر ، رفتی سه روزه
زانوبغل کرده علی درماتم تو
شد پير خيبر بي سپر ، رفتی سه روزه
بانو نمي آيد صداي آه آهت
از درد پهلو تا سحر ، رفتی سه روزه
بيمار بدحال علی درخاک خفتی
جان داد ه ای تو بي خبر ، رفتی سه روزه
بانوبه یاد سينة مجروح وزارت
من ماندم و اين ميخِ در ، رفتی سه روزه
سيلي به رخسارت میان کوچه هاخورد
كشتند یارم در گذر ، رفتی سه روزه
دیدم که هستيِ مرا آتش كشيدند
شد دامن تو شعله ور ، رفتی سه روزه
دل تنگم و آیم کناره قبر ت ای یار
هر نيمه شب با چشم تر ، رفتی سه روزه
-آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
بی توزهرا جان، علی چون مرده ای تبخیر شد..
در کنار قبر تو با غصّه ها تسخیر شد
پوستت بر استخوان چسبیده بود در وقتِ غسل
وای شرمنده فقط، روی لبم تکبیر شد...
وقت غسلت دستِ من تا خورد بر بازوی تو،
ذهن وفکرم ،با غلافِ بی ادب درگیر شد..
شستشو دادم من آن خون سرِ پهلوی تو
ازفراقت قامتم در هم شکست و پیر شد
یک به یک کَندم ز روی سینه ،خون ولخته را
رفتی وحیدر دگر از زندگی اش سیر شد
یاد داری نیمه شب جسمت درون خاک شد
حیدرت رنجیده خاطر بهر این تصویر شد
وقت غسل تو مگر خونابه ها کممی شدند؟
نیمه ی شب آمدو تشییعِ جسمت دیر شد
در کفن پیچیدمت زهرا و رفتی توز دست
درفراقت مردم وغمهای من تکثیر شد
🔸شاعر:
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)