#حال_خوب♡
تا به حال طعم بیخیالی رو چیشیده ای؟ملس و دلچسب!
چقدر مینشیند به جانت..
دل آرام و دل شاد؛از تمام اتفاقات اطرافت لذت میبری
ازصبح های بی تشویش
صدای گنجشک ها،گلدان های شمعدانی پشت پنجره؛ از نوشیدن فنجان چای با طعم زندگی پشت پنجره
کمی بیخیال باش جانم...
لبخند بزن! نفس عمیق بکش!
باور کن خداوند برای تو معجزه میکند
جان ببخش به تمام لحظه های بی جانت اوهمین جاست!کنار تو ..
#روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#مطبخ
#شیر_پسته_گرم🥛
در روزهای سرد زمستون دیگه شیر پسته یخ طرفدار نداره شیر پسته گرم میچسبه
مواد لازم:
شیر: 2 پیمانه
پسته :(خرد شده) 2 ق.غذا خوری
بادام :(خرد شده) 2 ق. غذاخوری
شکر: میزان دلخواه
زنجبیل: نصف ق.چ در صورت تمایل
طرزتهیه:.
شیر را همراه شکر،زنجبیل،پسته و بادام در ظرف لعابی روی حرارت قرار میدهیم تا شیر به جوش آید.
اجازه میدهیم تا به مدت دو الی سه دقیقه بجوشد
شیر پسته ما آماده هستش در فنجان برای هر نفر سرو میکنیم. نوووش جان 🙏
#روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#تیکه_کتاب♡
براساس زندگینامه سید علی قاضی طباطبایی
📚کتاب کهکشان نیستی👇
#کهکشان_نیستی ♡
ادامه قسمت جذاب قبل
اول قسمت قبلو بخونید 👈 اینمطلب
در همین اندیشه ها غوطه ور بودم که آخوند رو کرد به رئیسشان و گفت: «سلام علیکم، آقا رخصت میفرمایید بنده بخوانم و شما سازش را بزنید؟ ناگهان صدای ساز و آواز به سکوتی مرگبار تبدیل شد. رئیس که خنده اش گرفته بود، وقتی دید مشتی طلبه با پیرمردی که سرو وضعش نشان میدهد در عمرش حتی یک موسیقی گوش نکرده، وارد قهوه خانه شده اند، با حالتی که آخوند را دست انداخته باشد، گفت: «شیخ، مگر شما هم بلدی با این ماسماسک ها بازی بازی کنی؟ ملا حسینقلی لبخندی زد و گفت: «من بلدم شعر بخوانم، رخصت هست بخوانم؟ مرد دستی به سبیل کت وكلفتش کشید و با قهقه ای گفت: «آشیخ، تو بخوان ما سازش را می زنیم.» با قهقه ای که سر دادند، تا مغز استخوانم سوخت😢
درست بود، من بارها تأثير نفس استاد را دیده بودم. یادم نمی رود که در نجف شروری بود به نام «عبد فرار» یعنی بنده فراری، که نجفی ها از دست آزارش عاصی شده بودند و همه از او میترسیدند. روزی، آخوند در حرم امیرالمؤمنین علیه السلام نشسته بود که عبدفرّار از مقابلش گذشت. رسم بر این بود که چون همه از او میترسیدند، از ترس آزارش باید به او احترام میگذاشتند، اما ملا حسینقلی ابدأ به او محل نگذاشت. عبد فرار که متوجه این بی اعتنایی شد، برگشت و با طلبکاری گفت: «آهای شیخ! برای چه به من احترام نگذاشتی؟ مگر من را نمیشناسی؟!
لبهایم را گزیدم و با خود گفتم خدا به خیر کند، الآن شربه پا می شود. آخوند در پاسخش گفت: «مگر تو که هستی که باید به تو احترام بگذارم؟
عبد فرار با عصبانیت و تهاجم گفت: «من عبد فرار هستم، باید به من احترام بگذاری!» آخوند سرش را پایین انداخت و در کمال آرامش گفت: «عجیب است!»
- چه چیز عجیب است؟
آخوند با چشمهای نافذش به او نگاه کرد و گفت: «عجیب، نام توست؛ چرا به تو عبد فرّار می گویند؟ اَفررتَ مِن الله أم من رسول؟ (آیا از خدا فرار کردهای یا از رسول؟)
ما که باورمان نمی شد؛ گفتن این جمله از آخوند همان و خراب شدن عالم برسر عبد فرار، همان.
ساکت شد. خطوط صورتش در هم شکست و عرق شرم بر پیشانی اش نمایان شد. موعظه، آن چنان او را متحول کرد که صبح فردا خبر وفاتش را دادند. همسرش گفت: «دیشب برخلاف همیشه که وقتی به خانه میرسید و من را کتک می زد، انگار معجزه ای
شده باشد، از در مهر و محبت وارد شد. از من بسیار عذرخواهی و دل جویی کرد؛ سپس تا پاسی از شب، از این سوی حیاط به آن سو می رفت و زار میزد و مدام با خود میگفت: اَفررتَ مِن الله أم من رسول؟ تا اینکه دیدم سر سجاده رفت و آن قدر گریه کرد و نمازخواند تا بیهوش شد.
#روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
👆با دل شماهم بازی کرد؟
این قسمت و قسمت قبلش که داستان مواجهه ملاحسینقلی همدانی و لات و لوتهای مست لایعقل و نفس مسیحایی ملاحسینقلی هستش خیلی با دل آدم بازی میکنه. ان شاء الله یه صاحب نفس اینطوری سر راه ما قرار بگیره و بیدارمون کنه
#کهکشان_نیستی📚
این چند روزه که از کهکشان نیستی مطلب میزنم، خیلی پیام دریافت کردم برای روش تهیه کتاب. ظاهرا تو کتابفروشی ها خیلی پیدا نمیشه. از اونجایی که من خیلی آشنا نیستم، از پسرم حسین خواستم با دوستانی که میشناسه در فروش کتاب، راه تهیه کتاب رو معرفی کنه. که هماهنگ کرد
میتونید این کتابو با ده درصد تخفیف از مجموعه کتابهای خوب تهیه کنید👇
https://zarinp.al/452607
هرسوالی داشتید از پشتیبانیشون بپرسید @ketab_adm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دور «کهکشان نیستی» در یک دقیقه
معرفی اجمالی کتاب کهکشان نیستی در یک دقیقه
میتونید این کتابو با ده درصد تخفیف از مجموعه کتابهای خوب تهیه کنید👇
https://zarinp.al/452607
هرسوالی داشتید از پشتیبانیشون بپرسید @ketab_adm
فإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا
به یاد آر شبی را که با بغض و گریه سر کردی و هر ثانیه انگار جان می دادی و تصورمیکردی که این شب ، تمام نخواهد شد.
اما صبح ،
با تلنگر آفتاب بیدار شدی
رسوبات غم را از صورتت تکاندی
نفس عمیقی کشیدی
، از جایت بلند شدی و ایستادی تا قـویتر از روزهای قبل
، برای آرزوهایت ، تلاش کنی
.غصه ها همینقدر کـوتاهند و سختی ها همینقدر زودگذر .
تمام شب ها صبح می شوند و تنها
رسوب های خسته ای می ماند برای تکاندن .
#روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#ممنونم_خدا 🙏
🤕 وقتی که زخمی میشم ؛
- رگهای خونیِ اطراف زخمم رو باریک میکنی تا خون کمتری از دست بدم.
- پلاکتها رو کنار هم میچسبونی تا لخته بشن، شکاف رگها رو ببندن و خونریزی رو متوقف کنن.
- حالا رگها رو بازتر میکنی تا خون تازه به همراه مواد مغذی به جای آسیبدیده برسن.
- التهابِ محل زخم نشونۀ اینه که سربازهای ایمنی بدنم یعنی گلبولهای سفید دارن با سلولهای مرده، باکتریها و عوامل بیماریزا مبارزه میکنن؛ تو اونها رو مأمور پاکسازیِ بافت آسیبدیده میکنی.
- حالا زمان بازسازیه و تو سلولهای پوست و بافتهای زیرش رو، بدون اینکه دردی احساس کنم، تکثیر میکنی؛
و اندازۀ زخم روزبهروز کوچیک و کوچیکتر میشه.
همۀ اینها را بدون اینکه ذرهای به اونها آگاه باشم یا ارادهم در اونها نقشی داشته باشه انجام میدی تا از من مراقبت کنی.
ممنونم ازت خدا... 🙏
#استاد_شجاعی
#روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
هر صبح دیروزهایِ مبهم خود را
در نامعلومترین جای کائنات دفن کن
و هیچ گذشتهی تلخی را به یاد نیاور؛
هر آدمی میتواند
با هر صبح متولد شود ...
#سلام_صبح_بخیر🌼
#روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#مطبخ🍵
در بسیاری از خانواده ها به مناسبت رویش اولین دندان نوزاد جشن دندونی برگزار میکنند از اقوام وآشناها را دعوت میکنن و به جشن و شادی می پردازند ایرانی ها معتقدند پختن آش دندان باعث می شود دندان های کودک بدون درد و راحت تر در بیاد
طرز_تهیه_آش_دندونی_خوشمزه 👇
#مطبخ🍵
مواد لازم🌱
نخود ۱ پیمانه
لوبیا چیتی ۱ پیمانه
گندم ۲ پیمانه
سیر ۳ حبه
پیاز ۲ عدد
آب قلم ۴ لیوان
سیر داغ و نعنا داغ به مقدار لازم
نمک و فلفل سیاه و زردچوبه به مقدار لازم
#طرز تهیه🍵
ابتدا گندم حبوبات را از شب قبل خیس می کنیم بعدش
با آب فراوان می گذاریم خوب بپزد و وقتی بین دو دست فشار می دهیم له شود
حبوبات را جداگانه می پزیم
پیاز را خلالی کرده و داخل قابلمه با زردچوبه فراوان خوب تفت بدهید تا طلایی شود سپس سیر رنده شده را اضافه می کنیم تا عطر سیر خارج شود و در آخر آب قلم و یا عصاره آب گوشت ( در صورت استفاده از عصاره گوشت آن را در آب ولرم پودر کرده و باز می کنیم ) به و همراه حبوبات به آش اضافه می کنیم اجازه می دهیم تا آش با حرارت ملایم خوب جا بیفته و در آخر نمک و فلفل سیاه و دو قاشق غذا خوری پیاز داغ را به آش اضافه می کنیم و با سیر داغ و نعنا داغ و کشک تزئین می کنیم
آش آماده است .نوش جان ⚘️
#روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#کهکشان_نیستی
براساس زندگی آیت الله سید علی قاضی طباطبایی
ادامه قسمت قبل 👇
👆#ادامه 👇
صبح به سراغ عبد فرّار رفتم و دیدم با چهره ای پرنور جان داده است.» من و دیگر شاگردان از این رخداد بی خبر بودیم، اما اول صبح، آخوند گفت: «امروز
برویم منزل یکی از اولیای خدا که وفات کرده و ما را به سمت خانه عبد فرّار برد. این اثر نفس قدسی ملاحسینقلی همدانی بود که بارها مشاهده اش او کرده بودیم؛ اما این بار تفاوت داشت. آخروسط قهوه خانه، آن هم بین این همه آدم گردن کلفت، ورق طوری برگشته بود که قرار بود عارف کامل بخواند و عیاشان ساز بزنند.
صدایش را صاف کرد و با ضرب آهنگی ناقوسی، وسط دودودم قهوه خانه شروع به خواندن اشعار ناقوسیه منسوب به امیرالمؤمنین کرد:
اِلهَ اِلاّ الله * حقاً حقاً صِدقاً صِدْقاً
اِنَّ الدُّنْیا قَد غَرَّتْنا * وَ اشتَغَلَتْنا وَ استَهْوَتْنا
یابْنَ الدُّنْیا مَهْلاً مَهْلاً * یابْنَ الدُّنْیا دَقَّاً دَقَّاً
یابْنَ الدُّنْیا جَمْعاً جَمْعاً * تَفْنى الدُّنْیا قَرْناً قَرْناً
ما مِنْ یَوم یُمضْى عَنّا * اِلاّ اَوْهى رُکُناً مِنّا
قَدْ ضَیَّعْنا داراً تَبْقى * وَ اسْتَوْطَنّا داراً تَفْنى
لَسْنا ندرى ما فَرَّطْنا *** فیها اِلاّ لَوْ قَدْ مِتْنا
❇️معنی شعر
ای فرزند دنیا آرام باش، آرام
ای فرزند دنیا در کار خود دقیق شو، دقیقشدنی.
ای فرزند دنیا کردار نیک گردآور، گردآوردنی.
دنیا سپری میشود پیوسته پیوسته، هیچ روزی از عمر ما نمی گذرد جز این که پایه و رکنی از ما را سست می گرداند.
ما سرایی را که باقی است، ضایع نمودیم و سرای فانی را وطن و جایگاه خویش ساختیم.
ما آنچه را در آن کوتاهی نموده ایم، نمیدانیم مگر روزی که چهره در نقاب خاک کشیم.
🔻ترکیبب ضرب آهنگ این شعربانفس الهی او، اثری بر جان آنها گذاشت که از ساز زدن دست کشیدند و شروع کردند به گریه. صدای آه و ناله و اشک و تأسف بود که سقف قهوه خانه را به لرزه می انداخت. ققنوس توبه از خاکسترجان هایشان سربرآورد و زیرورویشان کرد. آخوند چشمان آسمانی اش را از روی تک تک آنها گذراند و از قهوه خانه بیرون آمد. به دنبال او ماهم بیرون آمدیم، اما صدایی که همچنان شنیده می شد، صدای گریه و زاری و آه و ناله بر گذران عمر و طنین ریشه دواندن حقایق الهی در جان های جوانانی بود که به دست ولی الهی، با چند خط شعر منسوب به شاه مردان، این چنین متحول شده بودند. این رسم دیرینه روزگار است؛ سرانجام، چنگال تقدير، مردمان غافل بهره مند از خورشید را به کام تاریکی فراق می کشاند.
حالا حال آخوند به هم خورده بود. به کربلا آمده بودیم. سایۂ غم، چهره تمامی شاگردان را در هم کشیده بود. من که سال ها خدمت او را کرده بودم، نگران و غم زده به در بسته اتاقی مینگریستم که در آن بستری بود و در کنار دوستان و مریدانی که هرکدام در حیات خود ستاره ای پرفروغ شدند، منتظر خبری از اندرونی نشسته بودم.
کهکشان نیستی، ص ۵۱
🔴 میتونید این کتابو با ده درصد تخفیف از مجموعه کتابهای خوب تهیه کنید👇
https://zarinp.al/452607
هرسوالی داشتید از پشتیبانیشون بپرسید @ketab_adm
#جرعه_ای_نور
ما اشتَدَّ ضِيقٌ إلاّ قَرَّبَ اللّهُ فَرَجَهُ
هيچ سختى و مشكلى شدّت نگرفت، مگر اين كه خداوند گشايش آن را نزديك ساخت
"علی علیه السلام"
غررالحكم حدیث9566
#روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#سردار_دلها♡
سردار این قدر خاکی بودی که بجز در مراسم رسمی درجه هایت را نصب نمی کردی لباس سبزت یا تنت نبود یا اگر بود خاکی بود و گلی بود
خانه ات ساده بود وسایل خانه ات چقدر معمولی و حیاط منزلت چقدر ساده و خودمانی
و از همسرت خواستی که بر سنگ قبرت بنویسند سرباز قاسم سلیمانی بدون نام و عنوان
اگر به ما بود برایت مزاری درست می کردیم درجه یک با چندین گنبد و گلدسته در حد یک الگو و قهرمان
چه کنیم که خودت پیش دستی کردی و طور دیگری وصیت کردی شاید تو ما را بهتر شناخته بودی....😭
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی🖤
#جان_فدا
#روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#شهیدانه♡
فرش کوچکی انداخت گوشه حیاط خانه پدری اش ؛توی آفتاب، پیرمرد را از حمام آورد،روی فرش نشاند ،سرش را خشک کرد، دست و پیشانی اش را می بوسید و میگفت تنها دلخوشی من توی این دنیا پدرمه😭
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی🖤
#جان_فدا
#روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#همسرانه
فاطمه بضعه منی فمن اذاها فقد اذانی و من سرّها فقد سرّنی
همسر گرانقدر عزیز و مهربانم حاجیه حکیمه عزیزم:
سلام علیکم،
حقیقتاً ماندهام در پیشگاه خداوند که چگونه میتوانم در این روزهایِ قریبِ رفتن، حقَّ نزدیک به چهل سالهی شما را اداء کنم.
امیدی جز به بخشش و محبّت پیوستهی شما و خداوند سبحان ندارم.
روزت را تبریک میگویم و بخاطر این صبرِ چهل ساله دستت را میبوسم.
از خداوند سبحان طول عمر توأم با زندگی فاطمی برایت خواهانم و از اینکه اولین سال را در روز مادر بدون مادر به سر میکنی برایت صبر و برای آن مرحومهی مجاهد اجر و غفران الهی خواهانم.
همسر ناتوانت در اداء حق الهی خود
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی🖤
✉️ نامه حاج قاسم به همسرش بمناسبت روز زن
#روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#تفاوتهامون♡
به گفته روانشناسان احساسات در پشت سر مردان و در پیش روی زنان قرار دارد. یعنی زنان عاطفه خود را بیشتر بروز میدهند و مردان به دلیل خصوصیات ذهنی و یادگیری اجتماعی، یاد گرفتهاند تا عاطفه خود را کمتر نشان دهند. به اضافه آن که مردان احساساتشان زمانی فعال میشود که تایید شوند و یا احساس قدرت کنند و چون این فرایند با نحوه فعال شدن احساسات زنان متفاوت است، به نظر میرسد که مردان کمتر احساسی و بیشتر منطقی هستند. گریه کردن مردان یا عاشق شدن شان دلیلی بر بعد احساسی بودن آن هاست.
#روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#دوا🏠
آنتی بیوتیک خانگی بسازید 🌱
👈داخل شلغم را خالی کنید و در فضای خالی شده عسل بریزید !
👈3 ساعت بعد، شلغم آب انداخته و معجون حاصل بهترین و قوی ترین داروی سرماخوردگی🤧 ست
#روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#حاج_قاسم♡
با هم رفتیم به محل تولدش. همه جا را نشانمان داد و گفت: اگر روزی آقا به من اجازه بدهند از شغلم کناره بگیرم، حتما به روستا برمیگردم و دوباره کار پدرم را انجام میدهم.
پدرم کشاورز بود؛ تمام این بوته ها را با دست خودش کاشت. دوست دارم برگردم و یک کار درآمدزا از همین بیابان که کسی ارزشی برای آن قائل نیست. برای جوان های روستا مهیا کنم.
#تسلیت_شهادت_حاج_قاسم_سلیمانی
#روزمرگی_من_و_مامان👇
#https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
بعضي چيزها
در جهان خيلي مهمتر از
دارايي هستند
يڪي از آنها
توانايي خوش بودن
با چيزهای ساده است
#سلام_صبح_بخیر
#روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#مطبخ🍮
#ماش_پلو_ با_گوشت_چرخ_کرده
#مواد لازم برای 2نفر
ماش: نصف پیمانه
برنج ایرانی: یک پیمانه
گوشت چرخ کرده: 200 الی 250 گرم
زعفران دم کرده: 2 قاشق غذاخوری
پیاز داغ طلایی بدون روغن: 2 قاشق غذاخوری
روغن زیتون: 2 قاشق غذاخوری
نمک، فلفل و زردچوبه: به میزان لازم
پیاز متوسط: 1 عدد
آب: 2 پیمانه
#طرز تهیه
گوشت را با حرارت خیلی کم بپزید و با پشت قاشق مدام آن را فشار دهید تا کاملا له و یکنواخت شود.
وقتی گوشت تغییر رنگ داد پیاز داغ و ادویه ها و نمک را اضافه کرده و کمی دیگر تفت دهید تا طعم دار شده و بوی نامطلوب گوشت از بین برود.
ماهیتابه را از روی حرارت بردارید و کنار بگذارید.
ماش را در قابلمه ای با کمی روغن تفت دهید تا هم خوش طعم تر شود و هم ظاهرش به همان صورت حفظ شود.
درون قابلمه ماش، کمی آب بریزید، درب آن را بگذارید تا ماش نیم پز شود.
نشانه ی نیم پز شدن این است که وقتی ماش را بین دو انگشت فشار می دهید، باز شود اما متلاشی نشود.
ماش را آبکش کنید و کنار بگذارید.
در قابلمه ای آب به جوش آورده و برنج را در آب جوش بریزید. در صورت تمایل کمی زردچوبه در قابلمه بریزید تا برنجتان زرد رنگ شود.
چند دقیقه قبل از پخته شدن برنج، ماش را هم اضافه کرده و با هم آبکش کنید.
پس از دم کشیدن برنج را در دیس کشیده و با گوشت چرخ کرده تزیین کنید نکته : میتونید تمامی مواد را با برنج با مخلوط کرده و روی حرارت ملایم قرار دهید تا دم بکشد
در صورت تمایل کف قابلمه را سیب زمینی یا نان بگذارید.
#روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#انگیزشی♡
وقتی ۱۷ ساله بودم جمله ای خواندم که تاثیر عمیق بر روی آینده ام گذاشت:
هر روز طوری زندگی کنید که به نظر آخرین روز زندگی تان است و اگر همینطور ادامه دهید ؛ بالاخره یک روز به صحیح ترین شیوه ممکن، زندگی خواهید کرد.
از آن روز به مدت ۳۳ سال هر روز صبح در برابر آینه از خودم میپرسیدم اگر امروز آخرین روز زندگی ام باشد آیا حاضرم کارهایی که باید امروز انجام دهم ، انجام بدهم؟
اگر پاسخم مثبت نبود متوجه میشوم که باید در قسمتی از زندگی ام تجدید نظر کنم ...!
استیو جابز
#روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#داستان_حج_من🕋
#قسمت_دوم
به همسرم گفتم نیا حالت خوب نیست
قبول نکرد اومد دیگه خواهرها برادرها همسراشون و خاله ها هم اومده بودن بدرقه
ما زودتر رفته بودیم
یه مقدار طول کشید تا اتو بوسها بیان
وقتی که سوار شدیم دیگه باورم شد که دارم میرم
هیجان و دلشوره با هم داشتم
به همسرم سفارش میکردم هوای بچه ها رو داشته باشه به پسر و دخترم سفارش میکردم خداییش هم تا حالا مدت طولانی ازشون دور نشده بودم
همسرم یه بیت شعر زیر لب میخوند
"من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود"😭
توی فرودگاه هم سختی های خودش و داشت
مامانم چون پاش درد میکرد براش ویلچر گرفته بودیم خیلی سبک وخوب بود ولی بازم سخت بود بدون مرد دو سه تا ساک دستی که میخواستیم همراه مون باشه با ویلچری
که راه وکج وکوله میرفت 😁 بلاخره بعد از گذراندن هفت خوان سواار هواپیما شدیم چند ساعت هم تاخیر داشت
نشستیم تو هواپیما ولی ذهنم درگیر بود
پیش همسرم بودکه مریض بود تنها هم شده بود
پیش دخترم که الان درچه حالیه چون بمن خیلی وابسته است باردار هم که بود
پیش پسرم طفلی در که در مهیا شدن سفرم چقدر کمکم بود راستش خودمم خیلی به بچه هام وابسته ام نگران بودم چطوری میتونم این مدت دوری شون و تحمل کنم
در جده در مسجدی به اسم جحفه محرم شدیم برای حج عمره تمتع
خلاصه
وقتی که رسیدیم مکه رفتیم توی هتل
انگار یه نفس راحت کشیدم😊🙏
#مامان
#حج_تمتع
🌺ادامه دارد
#روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#تیکه_کتاب♡
کتاب کهکشان نیستی
بر اساس زندگینامه سید علی قاضی طباطبایی
روایت علی محمد بروجردی ص 344
#قسمت_اول👇
#کهکشان_نیستی
حیران و سرگردان دکان ها را پشت سر میگذاشتم و نمی دانستم که پاهایم بی اختیار مرا به کجا میبرد .رفتم و رفتم و رفتم ،تا این که مردم آزار معروف نجف، قاسم فاسق را دیدم که با نوچههایش در حال چرخاندن تسبیح و آزار و اذیت کاسبان است .نظرم را از او برگرداندم و بی اختیار به سمت انتهای بازار حرکت کردم . نمی دانستم این نیروی درونی چیست که از من سلب اختیار کرده و مرا به آنجا می کشاند تا اینکه بالاخره به آخر بازار رسیدم و دیدم استادم سید علی قاضی لبخندزنان از آنجا به سمت حرم مطهر در حرکت است .همچون جوجه هایی که مادر خود را پس از تشنگی و آوارگی در بیابان یافته باشند، برای به زیر بال و پر او رفتن از تهاجم این افکار ،به سرعت برق خود را به او رساندم و خم شدم و دستش را بوسیدم و گفتم آقا خیر است، ان شاالله. استاد خنده ای کرد و گفت: البته که خیر است ؛ علویه از بنده تقاضای انگور کرده و من هم از خداوند طلب انگور کردم در حالی که نمیدانستم چرا این اتفاق میافتد، بی اختیار دستم رادر جیب قبایم کردم و تمام پولی را که داشتم درآوردم و در مقابل استاد گرفتم ،و گفتم: آقا این مبلغ خدمت شما. استاد نگاهی به دستم کرد و با حالتی نمکین، پول بسیار کمی برداشت و گفت :همین مقدار برای خرید انگور کافی است. در تمام سال هایی که با او آشنا بودم میدانستم ،برنج درسته نخورده بود و همیشه اگر مبلغی در دست داشت خرده برنج که قیمت آن ناچیز بود می خرید. در همین فکر بودم که دستش را روی شانه ام گذاشت و گفت: برو به دست خدا شیخ علی محمد.... از وقتی که به او رسیدم به کلی حال بی تابی ام را فراموش کرده بودم ؛ به محض اینکه او دست روی شانه ام گذاشت و گفت برو به دست خدا گویی انقلابی در وجودم به پا شده بود. تمام آن اضطراب ها و گرفتاری ها و ظلمت از وجودم رخت بر بسته بود؛ گویا از حرم مرا حواله نزد او کرده بودند تا به حال به نا بسامان بیرون بیایم. به ایشان رو کردم و گفتم : روی چشم آقا. اگر اوامری بود بفرمایید .اما همین موقع بود که صدای نعره و فریاد از همان نزدیکیها پرده های گوشم را به لرزه انداخت ....
🌺ادامه دارد
میتونید این کتابو با ده درصد تخفیف از مجموعه کتابهای خوب تهیه کنید👇
https://zarinp.al/452607
هرسوالی داشتید از پشتیبانیشون بپرسید @ketab_adm
شما به هنگام سختی و نیاز، دعا می کنید؛
کاش در عین عافیت و در روزهای فراوانی
هم دعا می کردید ...
جبران خلیل جبران
🌺خداااایا بابت برف زیبایی که فرستادی ممنوووون🙏
#سلام_صبح _زیباتون_بخیر
👤 #روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#فرزندانه♡
گاهی کودک با دوسلاح
"گریه و قهر" چیزهایی را
میطلبد که به صلاح اونیست.
در این مواقع اصلاً در برابراو کوتاه نیایید.
چرا که اگر اوطعم اینگونه موفقیت را بچشد، ترک این عادت، بسیارمشکل خواهد بود.
#روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#ممنونم_خدا 🙏
👃وقتی گرد و غبار وارد بینیم میشه؛
- تو با تحریکِ سیستم عصبیم ،
موهای ریز بینیم رو تکون میدی...
- بلافاصله، با یه نفس عمیق هوای زیادی رو میاری داخل ریههام و تا جایی که ممکنه اونو فشرده میکنی
- برای اینکه بتونم هوای فشرده شده رو توی سینه نگه دارم ؛ زبونم رو میچسبونی به سقف دهانم تا راه گلوم رو ببندی.
- حالا وقتشه که اینهمه هوا رو یکدفعه آزاد کنی تا عامل مزاحم به بیرون پرتاب بشه..
- اما چشمام ممکنه تحمل این حجم فشار رو نداشته باشن و آسیب ببینن ؛ پس تو اونا رو محکم میبندی،
- و همزمان راه گلوم رو باز میکنی؛ و من عطسه میکنم..
✖️ارادۀ من هرگز نمیتونه مثل تو با چنین سرعتی از سلامتیم مواظبت کنه..
✨بیدلیل نیست که بهمون یاد دادی بعد هر عطسه بگیم ؛ الحمدلله..
ممنونم ازت خدا...🙏
#استاد_شجاعی
#روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb