eitaa logo
مرکز تحقیقات استراتژیک توسعه (رشد)
117 دنبال‌کننده
100 عکس
8 ویدیو
0 فایل
این رسانه به معادلۀ «اندیشه، نظریه، مدل مفهومی و عملیاتی تا گفتمانی» و «پیشرفت، تجدد و توسعه» بر مدار دین قرآنی ـ اوصیایی نظر دارد و مخاطب را به هم‌اندیشی فرامی‌خواند. ⭕️به‌منظور رعایت حقوق مالکیت معنوی، انتشار مطالب تنها با ذکر نام کانال امکان‌پذیر است‌.
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 برای دم تولد آفتاب میان حضور خستۀ تاریخیت اشیاء نگاه منتظری حجم وقت را می‌دید که به سمت روشن ادراک زندگی جاری بود صدای هوش گیاهان و مردمان به گوش می‌آمد رسول راه آمده است و رنگ دامنه‌ها به روشنایی گرایید و خطوط جاده در آشنایی و سرشاری دشت‌ها پیدا شد چه راه بلندی! و رسم او را دیدم رسم آن آموزگار را سپید بود به عین واژۀ پاکی سکوت سبز زندگی‌ها را پیش رو گرفت دلم به روشنی رسیده است از لحظه‌های سرشار از معنا وقت‌هایی روشن پیش روست و صداقت حرف آن آموزگار در نگاه او بر خط راه افتاد و حیات نشئۀ تنهایی اوست 📗 سرودۀ احمد @markaz_strategic_roshd
🗒️ فرصت یادکردی عظیم برای زندگی ما، به قلم احمد صادق علیه‌السلام الگوی معیار در متن یک با سلسلۀ ، فرصت رخداد تاریخی گرفته است تا با حضور بالغ‌ترین الگوی معیار راهبری آینده‌نگار راهبردی، انسان و تاریخ او و در ذیل ظهور برای همیشۀ زیست بشری فلسفه بگیرد تا از این رهگذر امکان معنی‌‌داری تاریخیت زندگی بشر مهیا باشد. بدین‌سان برآمده است تا امکان و رخ دهد و فرصت حضور گیرد. میانداری حضور نسبت خداوند با انسان برای معنی‌دارسازی انسان در فلسفۀ هستی‌داری انسان با هستی دیده می‌شود که با ظریف‌ترین، عینی‌ترین، واقعی‌ترین در عین آرمانی‌ترین و انسانی‌ترین امکان این حضور را ممکن ساخته است و این معنای اصولی رخ داده است که توحید بدون‌ ممکن نیست و نماد عینی تاریخی نبوت نیز با نمونه‌های معیارین امامت ابراهیمی و مصطفایی نیازمند به تفصیل عینی در یک درون‌زا در متن واقعیت تاریخیت همواره ممکن تازه‌شدگی برای بشر است. ⚫ و اینک فصل صادق آل‌محمد علیهم‌السلام است تا فرصت دومین سرجمع و به‌تعبیری دقیق‌تر اصلی‌ترین سرجمع نسبت طولی سنت نبوی ـ اوصیایی با قرآن کریم برای عینیت‌بخشی الگوی در فرصت رخداد در متن انواع ممکن تاریخیت بشر رخ دهد؛ تا آموخت که می‌توان در عینیت تجدد هر عصری را داشت. عمق عینی است و این عبرت بزرگ اکنون پیش‌رو است که جمهوری اسلامی معاصری رخ‌‌داده در جهان امروز ایرانی، فرصت تداوم جریان دم‌به‌دم تازه‌شوندۀ در این‌گونه برآیند صادقی است. ⚫ نبوت مصطفای رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله، را به‌میان می‌آورد و عمق او با علی مرتضی علیه‌السلام اولین فرصت ترجمۀ آینده‌نگار راهبردی عینی آن نبوت و دیانت برای پذیرش امکان درون‌زایی انسان‌شناخت دین می‌شود و با حسن مجتبی تا باقر علیهم‌السلام وجوه گوناگون خویش را در بحرانی‌ترین دوران ممکن تاریخی ـ برای عبرت‌آموزی آن امکان تازه‌شدگی ـ به‌میان می‌آورد تا با صادق علیه‌السلام، سرجمع دوم خویش را برای پذیرش امکان تجربۀ آن آغازگری علوی برای همیشۀ زندگی بشری حتی در اوج بحران‌های راهبردی گیرد. ⚫ اکنون می‌توان به‌مدد این دو سرجمع امامتی، سرجمع کاملاً پارادایمی سوم را در برآیند کاظم تا حسن‌ عسکری علیهم‌السلام با مهدی علیه‌السلام داشت که آری! برای بشر همواره امکان این تجربۀ درون‌زا مهیا است. ⚫ با صادق آل‌محمد علیهم‌السلام، حکمت‌بنیانی سرجمع معیار خود را دارد، گو اینکه سورۀ اعراف نبوت تاریخی خویش را با صادق آل‌محمد علیهم‌السلام عینیت قابل‌تجربه می‌بخشد. ➺@markaz_strategic_roshd
🌺 با فاطمۀ معصومه _ سلام الله بر او _ آموخته‌ایم دختر معیار علم و تدبیر عینیت چه اوج ممکن بالغی دارد. با او دین و زندگی معیار دوباره فهمیده می‌شود. ➺@markaz_strategic_roshd
12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دعوایی به وسعت جهان! غرب با ما گفتگوی فلسفی نمی‌کند چون فلسفه‌اش سبک زندگی ماست! ✨آگـاهـے‌‌ بـــراے‌‌ سامـــانے‌‌ دیگــر✨ مدرســـه تـ؋ــــکر و نــوآوری نگــــــاهـ ‌🆔 @sch_negah
🔆 در فصل پژوهش پارادایمی ـ نظری: 🔸 احمد در این بخش از گفت‌وگوی انتقادی به بررسی نظر جناب محمدتقی با عنوان «دعوایی به وسعت جهان! غرب با ما فلسفی نمی‌کند، چون فلسفه‌اش ماست!» پرداخته است. وی بر آن است: 🔹 لب کلام آموختۀ ما از جناب سبحانی آن است که رخدادۀ غربی است که از گام پارادایمی اینک به رسیده است و این «سبک زیستی» امروز در جهان ایرانی، منهای خودآگاهی به آن مبانی پارادایمی، میدان زندگی انسان ایرانی شده است. تأمل این‌جانب در محضر آن‌ جناب: 1⃣ از تعریف «» آغاز کنیم؛ یا ) ) الگوی معاصری زیست هر بوم‌اقلیمی به‌تناسب اوصاف اندیشگانی تا گفتمانی و فرهنگی و در این راستا زیستی آن بوم‌اقلیم است و میدان آن از پارادایم معنا تا تجربه و تدبیر معنای جهان است؛ یعنی معاصریت هر بوم‌اقلیمی به‌تناسب اوصاف آن بوم‌اقلیم؛ غرب برای خویش، شرق برای خویش، جهان اسلام برای خویش و بوم‌اقلیمی چون جهان ایرانی نیز برای خویش! این تازه‌شدگی لزوماً با عیار تازگی غربی نیست، پذیرش و اصالت تجدد و مدرنیتۀ غربی نیست، بلکه «» (modernism: مستند به تجربۀ غرب) است؛ همان‌گونه که یا به‌مفهوم نوشدگی ـ که از مدرنیزم غربی برآمده است ـ نیست. «» مقابل «» و «» مقابل «» است، در مدرنیزم غربی این در تجدد آن بوم‌اقلیم ترجمه شده است، درحالی‌که قدیم و سنت می‌تواند دم‌به‌دم تازه باشند و از جهان پیشین در هر جهان معاصری‌ پیش‌رو جریان یابد. معارض قدیم نیست. با رویکردی بازیگرانه در تجربۀ غربی به مدرنیسم تحویل برده شده است و منظور از را جامعهٔ مدرن پنداشته‌اند و این تبلیغ را داشته‌اند که از نظر تاریخی، دوران مدرن با دورهٔ رنسانس آغاز شده است و با عصر روشنگری و انقلاب فرانسه و ایده‌آلیسم آلمانی به‌عنوان گفتار کلیدی غرب تحکیم می‌شود. جناب سبحانی نیز منفعل از این خط ایدئولوژیک، لابشرط به غرب یا شرق و ایدئولوژی بوم‌اقلیم‌ها را با مدرنیسم و ایدئولوژی غربی یکی انگاشته‌اند و تحلیل خویش را یک‌سویه ساخته‌اند و دعوای با را دعوای دنیای قدیم و جدید گمان زده‌اند. بدین‌روی جناب ایشان مانند جناب میرباقری‌ها خود را عضو جهان ماقبل درون‌زای ممکن اسلامی ـ ایرانی یعنی جهان قدیم، با افزونی برخی تازه‌شدگی‌ها، قرار می‌دهند؛ 2⃣ و این نیست که تنها غرب با ما فلسفی نمی‌کند، بلکه قرن‌های بسیاری (قرن دهم هجری تا اینک) است که ما مهیای «فلسفی پارادایمی تا اخلاق» و «فقه پارادایمی تا تدبیر پارادایمی» با غرب نبوده‌ایم تا از «فلسفی پارادایمی» تا «نظریه‌ای ترقی» تا «مدل‌های مفهومی و معارفی» تا «گفتمانی» و تا «تدبیری» رهسپار شویم. و نکتۀ افزودنی دیگر آن‌که برای جهان امروز ایرانی حتی در سطح تفسیری نیز به‌طور کامل رخ نداده است و برای ما (هم سطح حاکمیتی و هم سطح مردمی) تنها سطح تکنولوژیک و ابزارانگار ـ و نه حتی فناورانه ـ این سبک زندگی به‌میان آمده است. از‌این‌رو مهاجم غربی، حاصل زیست فلسفی خود را به جهان شرق و اسلام و ازجمله جهان ایرانی صادر کرده است و می‌کند. در قرائت آن ‌جناب از تجدد، غرب در میان نیست، بلکه پذیرش قرائت غربی است که «چیزی که برای انسان غیرمدرن یک حقیقت است، برای انسان مدرن پندار است» و دقیقاً در دانش آن‌سوی جهانی روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و فلسفی این قرائت ریشه دارد، درحالی‌که در این‌ سوی جهانیْ نیز بوم‌اقلیمی با خاستگاه فلسفی، بروز روان‌شناختی ـ جامعه‌شناختی و سپس تمدنی می‌گیرد که سرجمع آن در پارادایم است. هر دو جهان فلسفه دارند. قبل از فلسفه نیز فلسفه است، بلی! دقیقاً فلسفه و کلام پارادایمی. شبیه به همین می‌توان از نسبت هموارۀ با شأن نزول‌های مستمر جهانی سخن گفت و مستند به منطق استنطاق و پرسشگری دم‌به‌دم تازه‌شونده از ، پاسخ‌های درون‌زای معیاری دین‌شناخت ـ ایران‌شناخت به آن داد؛ ➺@markaz_strategic_roshd
3⃣ بلی، پیش‌از عرصه‌های جامعه‌شناسی و روان‌شناسی و فلسفۀ مرسوم، ریشه‌های حکمت‌بنیانی و دانش‌بنیانی معین می‌شود و در فلسفه‌ها و کلام و بلکه علم پارادایمی از فلسفه تا اخلاق تا فقه و تا تدبیر و تا هنر پارادایمی جای‌گیر است. غرب این را تا گام فرهنگ و گفتمان فراوری کرده است، اما ما هنوز حتی در تجربۀ پس‌از انقلاب اسلامی از سوی حوزه‌های فکر دینی و فکر ایرانی چنین همتی نداشته‌ایم تا از خویش رهسپار ارتکاز تدبیری معاصری شویم. افزون‌بر آنْ جهان عصر قدیم خویش را در فکر ارسطویی ـ افلاطونی و نه قرآنی اوصیایی پیشرفت‌شناخت دیده‌ایم؛ 4⃣ و بلی، غرب به‌ظاهر در جهان‌های پیرامونی خویش، چون جهان ایرانی از گذشته است، اما در واقع غرب خود را دارد و شرق و جهان تشیع و شرق و جهان اسلام و جهان ایرانی تشیعی نیز خود را دارند و می‌توانند داشته باشند و البته که منطق گذار از به به به و به و به‌نوبۀ‌خود یک است که غرب درضمن آن خویش را آفریده و فلسفه و کلام آن نیز تبدیل به ‌ارتکاز شده است. ما نیز می‌توانیم در چارچوب پارادایمی خویشْ، و ارتکاز خویش را بیافرینیم؛ بدین معنی که ارتکاز درون‌زا برای طریقت و راه خویشْ در تبدیل شدن به یک تازه‌شده است؛ 5⃣ غرب و شرق و جهان اسلام و جهان تشیع، همواره نیاز شدید به گفت‌وگوی خویش با یکدیگر دارند. غرب چون انفعال و بی‌اهتمامی ما ـ حتی مدعیان دین‌پژوهی معاصر ـ را می‌بیند، خود را ناگزیر از انجام بحث فلسفی و اساساً علمی پارادایمی با ما نمی‌بیند و صادراتِ ماخواستۀ امروز او، و بلکه تکنولوژی غربی با آن پشتیبان روشمند پارادایمی است؛ 6⃣ چرا دور می‌رویم و از دانشگاه می‌گوییم؟ دانشگاه را مقصر نگیریم که ارزش و اخلاق و غربی می‌آفریند، بلکه بر ما، من و شما اندیشمندان حوزوی دین‌شناخت مدعی حضور در جهان جدید است که تجدد درون‌زای معاصری خویش را نیافریده‌ایم تا ما را بر حذر از آن جایگزینی و آن واردات نماید. کوتاهی از آن ما مدعیان است. در دینِ حوزه‌ای امروز ما، چه میزان از جمهوری اسلامی پارادایمی ـ گفتمانیِ زیستمانی و مدیریتی معاصر درون‌زا سخن رفته است؟ مدنیتی که گمان می‌زد میانداری حکم ـ در جایگزینی در نظام دین ـ می‌تواند پاسخ‌گوی انتظار برای پارادایم تا سبک زندگی باشد؛ عمومیت نهاد دین‌پژوهی در معادلات معاصری اقلیم خویشْ منفعل و ابزار صندلی قدرت شده‌ است. حوزۀ فکر دینی معاصری با همۀ تکاپوهایش هنوز نتوانسته است پیشنهاد ـ پیشرفت پیش‌روی نهادهای دانشی، آموزشی، پژوهشی، تربیتی، مدیریتی و مدنیتی جهان معاصری و الگوی درون‌زای تجدد و معاصریت دین‌شناخت ـ ایران‌شناختی بگذارد؛ 7⃣ بلی! دین معیار، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی و تمدن‌‌آفرینی بنیادهای پارادایمی خویش را دارد و در راستای آن احکام نظری ـ اقدامی درباب انسان، جامعه و تاریخ و سبک زندگی جای دارد. خود ما باید کاوشگر درون‌زای آن باشیم و به‌ برسازی الگوی راهبردی آن برای آینده‌نگاری جهان خویش بپردازیم تا ـ اوصیایی در جهان امروز ایرانی برای ما نیز رخ دهد. تجربۀ این دانش‌ها در قالبی از مبانی خودساختۀ پارادایمی امکان جریان دارد. قدردان فرصت انقلاب خویش باشیم و کوتاهی خویش را در پشت انفعال و انفعال را در پشت زیست مرسوم تجربۀ غرب پنهان نکنیم؛ 8⃣ شایسته است جناب سبحانی عزیز معادلۀ عینی درون‌زایی (در امر اجتماعی) به (در امر تاریخی) به (تغییر و تحول ضرب در هدف‌داری) به (ضرب در معاصریت) به (ضرب در برنامه‌ریزی) را عنایت کنند. مقصود مباحثۀ واژگانی نیست. بکوشیم الگوی تازه‌شدگی و معاصریت دین‌شناخت پارادایمی ـ تدبیری در دنیای جدید ایرانی بر مدار اخلاق شایسته در سبک زندگی در داعیه‌پردازان را به میان آوریم و با جهان‌های دیگر مانند غرب و شرق در برگزینی الگوی معیار به گفت‌وگو نشینیم. ناگزیر هر بوم‌اقلیمی اینک در معادلۀ «انسان، زندگی، دین در قرائت تشیع قرآنی ـ اوصیایی، معاصریت، خرد نوین و ایران معاصری» و تازه‌بودگیِ این معادله، اندیشمندان و نهادهای پیشاهنگ دانشی را به خویش می‌خواند، به‌ویژه آن‌که جغرافیای زیستمان هرکدام از ما نیز در این معادله رقم می‌خورد. ➺@markaz_strategic_roshd
💠 تأملی بر نظر استاد احمد دربارۀ 🔸 کریم در آستانۀ و درون‌زای جهان اسلامی ـ ایرانی است. 🔸 براساس شواهد موجود از مکاتب و متون تفسیری، اطلاعاتی ‌که ما از جریان تاریخی کریم داریم چیزی جز تفسیرهای متعدد و مختلف از کلام الهی نیست که در واقع بر مبنای قواعد رایج در عرف و نظم خطی و طولی حاکم بر متون بشری بروز یافته‌اند. تمرکز صرف بر این امر از یک‌سو مخاطب قرآن را از واقعیت متن و ، ، ، و آن دور ساخته است و از سوی دیگر سبب پیدایش توجیهات نامناسب و وجوه بعیدی در ربط‌دهی و پیوند آیه‌ها و سوره‌ها با یکدیگر شده است. 🔹 بی‌شک مقصود ما نفی مطلق قرآن نیست، بلکه توجه به ساختار متن و نظم قرآن است. این مهم به‌جهت شبکه‌ای و فراخطی و سازوکاری ‌بودن، هم مبانی ، وحدت موضوعی و بنایی قرآن را تحکیم می‌بخشد و هم نگرش نوینی در قرآن القا می‌کند. 🔹 رهیافت این نگرش نوین، ازجمله اثبات توقیفی ‌بودن ترتیب موجود، انسجام درونی متن به‌مثابۀ وجه معقول و جامع اعجاز قرآن، هم‌پوشانی نشانه‌ها و دلالت‌های آیات با یکدیگر، کشف نظریۀ قرآنی در موضوعی خاص، عینیت‌بخشی به منطق شهادت و تنطیق آیات و کاربرد مطالعات معناشناختی و زبان‌شناختی متن در شناسایی ظرفیت‌های متن قرآنی و از همه مهم‌تر، زمینۀ ظهور « و » از قرآن‌ کریم و به تعبیری دیگر، « درون‌زای تفسیر قرآنی کریم ناظر به تفسیر و تدبیر جهان انسانیْ با سازِوکار درون‌زای پیشرفت فراگیر پایدار» با توجه به موقعیت و شرایط جهان معاصر خواهد بود. 🔸 کامل‌ترین شکل این ساخت فراخطی، در برآیند سه نظام ، و قرآن کریم است. 🔸 «» راهبرد و رویکردی از تفسیر است که با لحاظ نظر به حیث () تغییر و تحول و به‌طور مشخص ( ـ قرآن کریم را، بر مدار سامان سازوکاری دو اصل پیوستاری «» و «» تغییر و تحول مزبور، در دادوستد مستمر پارادایم تا واقعیت و واقعیت تا پارادایم از گام به گام در سطوح تا تا و تا پیوند می‌زند تا بتوان در برآیند دو () و ( ـ ) قرآن کریم، با رویکردی ، رهسپار انسان رشدیافته، جامعۀ توسعه‌یافته و مدنیت تمدن‌آفرین شد. ➺@markaz_strategic_roshd