eitaa logo
بیرق/محمد حسین صفاریان
99 دنبال‌کننده
293 عکس
27 ویدیو
0 فایل
شعر و ترانه
مشاهده در ایتا
دانلود
ای ظلمت شب در خانه‌ی آینه‌ها نفرین به تو ای روح پلید ای دشمن صلح و صفا نفرین به تو @mhsaffarian
کمی صبر کن رد خون را ببین بلنداختران جنون را ببین ببین نام الله را بر فراز و بیچارگان زبون را ببین تو که خوانده‌ای آیه‌ی فتح را ظهور هم‌الغالبون را ببین... @mhsaffarian
بسم الله الرّحمن الرّحیم کمی صبر کن رد خون را ببین بلنداختران جنون را ببین ببین نام الله را بر فراز و بیچارگان زبون را ببین به انّافتحنا خدا یار ماست هلا پرچم سابقون را ببین به والفجر و والصبح ایمان بیار فرار شب سرنگون را ببین قیامت شد انگار اینک بیا غم چهره‌ی مجرمون را ببین به سوز دل شاهدان فکر کن برون را که دیدی درون را ببین چو موسی گذشت از هیاهوی نیل سواری که شد واژگون را ببین بلند است عزم خداوندگار ببین آسمان را ستون را ببین تو که خوانده‌ای آیه‌ی فتح را ظهور هم‌الغالبون را ببین کمی صبر کن منتقم می‌رسد کمی صبر کن رد خون را ببین @mhsaffarian لینک عضویت در کانال: https://eitaa.com/joinchat/259653661C5323ef7f33
وَلا تحسَبِنَّ الَذین قُتِلوا فی سبیل اللهِ امواتا بل احياءُ عندَ ربهم یُرزقون برای دائی شهیدم و همه‌ی شهيدان خدایی شادی روحشان فاتحه و صلواتی بفرستید چقدر آه كشيدم  تو را مگر بنويسم تو را به رنگ نفس‌هاي شعله ور بنويسم چقدر خاطره بايد چقدر واژه و تصوير كه وسعتت  را هر چند مختصر بنويسم چقدر آتش بايد چقدر  تركش و باروت كه بيشتر بتوانم كه بيشتر بنويسم چقدر واژه‌‌ي آرام دارم  امّا بايد تو را هميشه  هم‌آغوش با خطر  بنويسم تو رود بودي شايد و يا نسيم كه بايد تو را ز غربت اين خاك رهگذر بنويسم كدام روز مي‌آيي كدام گوشه‌ي دنيا كه رفتنت را اين بار هم سفر بنويسم سراسر آتش و آبم شبيه شمعي سوزان كه شعله شعله از آن چشم‌هاي تر  بنويسم نگاه مي‌كنم امّا به چشم‌هاي زلالت كه اين غروب غم‌انگيز را سحر  بنويسم @mhsaffarian https://eitaa.com/joinchat/259653661C5323ef7f33
کانال جدید مرکز آفرینش های ادبی قلمستان در تلگرام
https://t.me/mhsaffarian کانال شعر و ترانه‌های آزاد و عاشقانه محمد حسین صفاریان در تلگرام
🔹️فراخوان تک‌مصراع فاطمی 🔸️جهت تولید کتیبه های شهری ویژه فضاسازی شهری ایام دهه فاطمیه 🔹شعرای گرانقدر می‌توانند آثار خود را در پیام رسان ایتا حداکثر تا تاریخ ۲۰آبان به شماره ۰۹۱۳۲۲۵۶۴۵۶ ارسال نمایند --------------------🔹------------------- همراه زیباسازی شهر زندگی باشید @mhsaffarian
افتاد در این برکه نگاهی که تو بودی جزر و مد پی در پی ماهی که تو بودی از آن طرف ابر به من زل زده بودی تا برکه ی تنهایی من پل زده بودی پلکی زدی از دور و نگاهت به من افتاد چرخیدی وچرخیدی و راهت به من افتاد در سینه ی من شعله ای از طور دمیدی ای سیب که در برکه نیفتاده رسیدی من تو شده بودم تو شدی من تو شدی من آیینه در آیینه رسیدیم به دیدن آهنگ تماشای تو از خود خبرم کرد آیینه اگر بودم آیینه ترم کرد چون زلزله ای آمد وجان در بدنم ریخت پس لرزه ی اندام تو در پیرهنم ریخت از خواب فراموشی ناگاه پریدم بیرون زدم از برکه وتا ماه پریدم @mhsaffarian
به نام نامی زینب به نام فخر زنان که اوست محرم غم‌های شاه کون و مکان به نام نامی زینب که اوست همسفر نگاه شاه شهیدان از ابتدای زمان به نام نامی زینب که اوست همقدم مسافران حرم از نجف به قلب جهان "چه کربلاست که آدم به هوش می‌آید" که عطر سیب می‌آید به شامه‌ی دل و جان چه کربلاست که زینب هنوز منتظر است چه کربلاست که زینب هنوز دل‌نگران گشود قفل زبان مرا شبی زینب به مدح عشقِ علیه السلامِ سینه‌زنان دو قطره اشک روان چنان که خون خدا بریزد از گلوی شیرخواره‌ای عطشان هنوز منتظر آن نگاه منتَظَر است که از یمن برسد موج او کران به کران "هنوز ناله‌ی زینب به گوش می‌آید" هنوز شیون زهرا از آن مزار نهان هنوز ناله‌ی ادرک اخاک می‌آید به گوش علقمه از مشکِ خفته در طوفان هنوز گریه‌ی حیدر در آبها جاری‌ست میان کوفه و چاه و غروب نخلستان @mhsaffarian
مستم از ذکری که دلها را توانگر می‌کند قلب من با هر طپش تکرار حیدر می‌کند بر لبانم یا علی و در دلم یا فاطمه این دو ذکر ناب چشمان مرا تر می‌کند مشهدِ من جز به امضایش نمی‌شد دلپذیر این کرامت را فقط موسی‌بن جعفر می‌کند هشت سال پیش رفتم کربلا دیگر نشد فاطمه اما مرا امسال باور می‌کند گریه بر شاه شهید آن تشنه‌کام بی کفن کوه غمها را میان باد پرپر می‌کند بی تو ای ارباب من این عاشق بی های و هو در غریبستان دنیا خاک بر سر می‌کند ۲ @mhsaffarian
از آستان تو غمگین و شاد برگشتم فقیر و خسته؟ نه! با اعتقاد برگشتم فقیر و خسته و حتی بدون شعر و شعور رسیدم و به سرود و سواد برگشتم امید داشتم، اما دو چشم ظاهربین کنون عمیق و پر از اعتماد برگشتم دوباره وقت خداحافظی و گریه رسید سلام دادم و گفتم: مباد برگشتم ! به شان سوره‌ی کوثر به نیت مادر سه‌بار تا دم باب‌الجواد برگشتم ۳ @mhsaffarian
عاقبت کوله‌ی بی‌خاطره را واکردم بغض سنگین تو را پیش رضا واکردم عاقبت کرببلا قسمت این تشنه نشد عطشم را به همین گریه مداوا کردم اشک من رود شد و از سر سجاده گذشت بس که شب تا به سحر بی‌تو خدایا کردم خواست از شب بنویسد شب غمگین فراق قلم سوخته را دلخوش فردا کردم قلب آیینه ترک خورد از این بغض عمیق هر چه در حیرت آیینه تماشا کردم ضامنم زائری شاه خراسان شده بود کاغذ نوکری‌ام را اگر امضا کردم باز بستم به تن پنجره‌ فولاد گره روضه‌ای پای همان پنجره برپا کردم ریخت در حنجره‌ام آتشی از کرببلا سوختم تشنه شدم رو سوی سقا کردم السلام ای قمر ای ماه بنی هاشمیان بعد از آن نیز سلامی سوی مولا کردم از همان جا به سفر رفتم و رفتم به عراق در خیالم همه جا سِیر و تماشا کردم سر نهادم به روی خاک تو ای شاه شهید در نماز آینه‌ای گمشده پیدا کردم دل من بود همان گمشده‌ی بی سر و پا آنچه با ناله و با گریه تمنّا کردم دلِ بیدار شدم، آینه‌ی یار شدم محو اسرار شدم، سینه چو دریا کردم عاقبت خانه رسیدم به همین دفتر شعر عاقبت کوله‌ی پر خاطره را وا کردم ۴ @mhsaffarian
از آن شبی که رسیدم به آستان علی نماند نام و نشانم به جز نشان علی غبار راه نجف بر سرم نشست و دوید درون رگ رگ من ذکر عاشقان علی ندیدم از غم او عاشقانه‌ای بهتر که ریخت در غزلم مهر بیکران علی شکفت سینه‌ام از شوق این غزل گفتن پرید روحم و گم شد در آسمان علی گذشت عمرم و دیدم از ابتدای وجود نبوده است جهانی به جز جهان علی گذشت عمرم و دیدم به روزگار غریب نمی‌توان سفری رفت بی امان علی گذشت عمر و رسیدم به پای‌بوسی عشق نگاه کردم و دیدم که اوست جان علی توان به شانه افلاک سروری کردن اگر که پا بگذاری به نردبان علی @mhsaffarian
پری بزن به هوایش که پرشکسته نباشی کنار سرو و صنوبر کمرشکسته نباشی سری بزن به نگاهش شبیه اشک و فرودآ تمام شوقی و باید که سرشکسته نباشی به باغ زخم گذر کن تنی رهای خطر کن رها چنانکه زمان سفر شکسته نباشی سری به سمت خدا و درخت سبز ولا باش که در هجوم نگاه تبر شکسته نباشی □ ولی نمی شود ای دل شبیه نور نگاهش میان گریه ی دیوار و در شکسته نباشی به آستان محبت نمی رسی دل عاشق شبیه پهلوی مادر اگر شکسته نباشی (س) @mhsaffarian
همین کوچه بود و همین خونه بود و کنار همین در همین گریه بود و همین ناله بود و نفس های مادر همون شهر غمگین همون بی کسی ها علی بود و دنیای دلواپسی ها پدر بود و بغضی به طوفان رسیده آخه چادر آبی آسمونو روی غربت خاک این خونه دیده واسه گریه کردن همین غصه بسه که باید مزار تو پنهون بمونه دلم تنگه مادر دلم خونه مادر بگو کی می خواد بعد تو پشت بابا تو شب های تنهایی و باد و بارون بمونه چه بخشنده بود و درخشنده بود و هوادار حیدر همین کوچه بود و همین خونه بود و کنار همین در همون که شکفت و تمامی عطرش فدای ولی شد تو آشوب دنیا انیس غمای بزرگ علی شد همون که دلیل شکوه جهان و زمین و زمون بود چی شد که مسیرش به شهر خدا از شب بی نشون بود س @mhsaffarian
یه کاروان رسیده از راه یه کاروان غریب و عاشق یه کاروان بی‌هیاهو تو این شلوغی دقایق یه کاروان رسیده از راه یه کاروان آسمونی ستاره‌های سرخ این شهر دارن به ما می‌دن نشونی نشونیِ بهشتو دارن شبیه عطر خوب اسفند نگاهشون به رنگ دریا سلامشون امید و لبخند به اصفهان رسیدن امروز تو صبح بیست و پنج آبان یه کاروان شهیدِ مؤمن به عزت و شکوه ایران به عکساشون نگاه کردم شاید که بشناسم اونا رو دیدم همه برادرامن تو چشماشون دیدم خدا رو نشونیِ بهشتو داشتن شبیه عطر خوب اسفند نگاهشون به رنگ دریا پیامشون امید و لبخند به اصفهان رسیدن امروز تو صبح بیست و پنج آبان یه کاروان شهیدِ مؤمن به عزت و شکوه ایران به افتخار اصفهان و ستاره‌های نینوایی سلام ما به سید عشق به اون شهید کربلایی سلام ما به قدس و لبنان به کاروان سرخ فردا به صاحب‌الزّمون که عطرش می‌پیچه توی کل دنیا خدا بذار منم یه روزی ستاره شم تو آسمونت بشم فدایی حسین و شهید صاحب‌الزّمونت @mhsaffarian
شبِ کابوس گذشت از سرِ تنهاییمان آسمان خیس شد از  باورِ تنهاییمان آسمان صاف شد و بغض قلم باز نشد خیس شد خیس فقط دفتر تنهاییمان صبح دلخواه نشد روشن و آگاه نشد تا سحر سوخت ولی اختر تنهاییمان نفسم سوخت دلت سوخت پر و بالت سوخت باد پیچید به خاکستر تنهاییمان کِی؟ کجا؟ کیست که با قصه‌ی ما گریه کند؟ لحظه‌ای هست اگر آخر تنهاییمان جز خدا یار نشد محرم اسرار نشد جز خدا هیچ کسی یاور تنهاییمان @mhsaffarian
رخصت بده شاعر را یا فاطمه یا زهرا راهی بده ذاکر را ای مادر ما زهرا ای شاعر عاشورا زآن مرقد ناپیدا رزقی بده زائر را ای دست خدا زهرا از شمع من غافل جز دود نشد حاصل روشن شود این محفل با فاطمه با زهرا یک عمر رها بودم در چون و چرا بودم از عشق جدا بودم تا اینکه مرا زهرا در مهر خودش گم کرد لبریز تبسم کرد جوشید و تلاطم کرد در سینه‌ی ما زهرا ای کوچه‌ی غم پرور آن روز چه شد مادر آن روز چرا حیدر آن روز چرا زهرا آن روز علی بود و فریاد چهل کافر یک شهر سکوت اما یکدست صدا زهرا از آن در سوزان و از کوچه نمی‌گویم می‌سوزم و می‌نالم با نام شما زهرا از برکت نام تو هر آینه پیدا شد صد شاعر دلداده در شور و نوا زهرا مجنون حسین توست مدیون حسن هر شعر مرهون وفای توست دریای وفا زهرا با اذن حسن این دل افتاد به راه تو دنبال حسین آمد تا کرببلا زهرا تا آن تن عریان و آن پیکر صد پاره تا لحظه‌ی گودال و دستان جدا زهرا دیدند در آن صحرا حیدر حیدر حیدر دیدند در آن گودال زهرا زهرا زهرا با گریه قرین حیدر بی‌یار و معین حیدر بی تاب و توان مادر بی صحن و سرا زهرا س س @mhsaffarian
ای دست طلب بسته به دامان اباالفضل بسپار دل خویش به دستان اباالفضل سر می‌رود از خاطره‌ها عطر گل یاس هر جا بدمد عطر گلستان اباالفضل امواج عجیبی‌ست در این دشت عطش‌نوش گیسوی دلاویز و پریشان اباالفضل هر حلقه‌ی آن زلف پر است از دل پر خون در بند و رها گشته‌ی درمان اباالفضل دل‌داده و جان‌داده و سرداده و سرمست این است فقط حال محبان اباالفضل شب مُردم و در صبح جنون زنده شدم باز عشق است و سحرخیزی یاران اباالفضل "بر من که صبوحی زده‌ام خرقه حرام است " این رزق حلالی‌ست ز دستان اباالفضل می‌گریم و می‌میرم و سر می‌کشم از خاک هر لحظه منم گوش به فرمان اباالفضل این دل که چنان شمع پر از سوز و گداز است شرمنده شد از دیده‌ی گریان اباالفضل بسیار گدا شاه شد از دست کریمش دریای عطا سفره‌ی احسان اباالفضل یارا برسان منتقم خون خدا را یارا بگشا این گره را جان اباالفضل ع ع ع @mhsaffarian
اولین حادثه‌ی خوب جهان یعنی تو تا ابد زنده‌ترين نام و نشان یعنی تو در همه آينه‌ها عکس تو را خواهم دید صورت عشق چه پیدا چه نهان یعنی تو آن که با داشتنت پیر نخواهد شد من آن که دل می‌برد از پیر و جوان یعنی تو آن درخشنده‌ترین ماه‌ترین صاف‌ترین در مه‌آلوده‌ترین شهر زمان یعنی تو بعد تو هیچ کسی هیچ کجا هیچ زمان آخرین خاطره‌ی خوب جهان یعنی تو @mhsaffarian