eitaa logo
پرویزن
484 دنبال‌کننده
182 عکس
14 ویدیو
74 فایل
آن‌که غربال به دست است از عقب کاروان می‌آید نقد و یادداشت‌های ادبی (محمد مرادی)
مشاهده در ایتا
دانلود
«نمادهای مشترک در اشعار فارسی با موضوع فلسطین/ بخش اول: زیتون» برخی از واژه‌ها در فرهنگ شعر فلسطینی با بسامد و کارکرد بیشتری به کار می‌روند و مفاهیم وسیعی را در توصیف‌ها به‌خود اختصاص می‌دهند. در این گفتار، به بررسی نمادها و کلیدواژه‏‌های اشعار فارسی با موضوع مقاومت مردم فلسطین خواهیم پرداخت. این نماد - واژه‏‌ها را در چند دستۀ نمادهای بومی - جغرافیایی، نمادهای پایداری، نمادهای مربوط به آوارگی و محاصره و نمادهای اسرائیلیان می‏‌توان طبقه‏‌بندی کرد. نمادهای بومی -جغرافیایی این نمادها، شامل مفاهیم و اشیایی هستند که بیشتر بومی و طبیعی‌اند و استفاده از آن‏‌ها در اشعار، به‌نوعی یادآور جغرافیای مقاومت فلسطین است؛ بااین‌حال در اشعار کاربردی نمادین نیز دارند. از این دسته، واژه‏‌های زیتون، پرتقال، سیب، تین(انجیر)، دریا و برخی گل‏ها، بیشترین نمود را در فلسطینیات فارسی دارند. زیتون یکی از دو نماد پرکارد در اشعار فارسی با موضوع فلسطین است. استفاده از این نماد بیش از همه در اشعاری دیده می‌شود که در دوران پس از جنگ سروده شده‌اند و بی‌شک تأثیرپذیری از ترجمۀ آثار شاعران عرب، در این دوران در رواج آن مؤثر بوده و از میان شاعران نسل اوّل و دوم انقلاب، ضیاءالدین ترابی، آرش باران‏‌پور، تیمور ترنج، مجتبی مهدوی‌سعیدی و علی‏رضا قزوه، در سروده‏‌های آزاد خود از آن بهره برده‏‌اند: یا اخم عنابی ماه / در شب‌های زیتون‌زارانت / دل هیچ عاشقی را / به شوق کشانده است (صداقتگوی کیاسری، 1372: 39) این واژه علاوه‌بر صلح، نمادی از هویت فلسطینیان است و بسیاری از شاعران فارسی بین آن و مفهوم خون پیوند برقرار کرده‏‌اند؛ البته ابن نوع کارکرد بیش از همه مربوط به شاعران سنتی دهه‏‌های اخیر است و در جایگاه قافیۀ اشعار، نمودی مشخص دارد. (نک: عمرانی، 1382: 25، برامکه، 1385: 157و161و انصاری‏‌نژاد، 1386: 56) اهمیت این واژه در فلسطینیات فارسی به‏‌اندازه‏ای است که بارها در جایگاه ردیف اشعار قرار گرفته (نک: سیب و زیتون، 19: 1388)، همچنین نام برخی کتاب‏‌های مربوط به ادب فلسطین چون: «زخم زیتون»، «زیتون و سنگ»، «سیب و زیتون» و... با استفاده از آن انتخاب شده است. https://eitaa.com/mmparvizan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"چیزی میان جوشش و کوشش" شعر آمیخته‌ای از ظرفیت‌های جوششی و کوششی است. ساختار شعر و جنبه‌های فرمی و شکلی و برخی ویژگی‌های زبانی و ادبی آن با ممارست و کوشش و تمرین به دست می‌آید و حس و حال عمیق شاعرانه و بسیاری از کشف‌ها و نوآوری‌های مضمونی و ساحت‌های تخیل شاعرانه، زاییده‌ی جوشش است. جهان کیهانی شعر محصول کوشش است و آنِ "جان"ی شعر، بر آمده از جوشش. شاعران بزرگ آمیخته‌ای از این دوساحت را به مخاطبان عرضه کرده‌اند؛ هرچند برخی چون فردوسی بر ساحت کوششی و نظم‌گونه‌ی شعر متمرکزشده و مولوی، غرقه‌ی اقیانوس شور و جوشش درونی است و حافظ از این دو ساحت، در لباس معجونی شگفت‌انگیز بهره برده است. شاعران خراسانی و بازگشتی فارسی و شاعران یونان و روم و پیروان مکتب کلاسیسیم بیشتر به کوشش توجه داشته‌اند و در شعر عراقی و اصفهانی و هندی و در آثار بسیاری از پیروان نیما و در مکاتب رمانتیسیسم و سمبولیسم و سوررئالیسم، شاعران و منتقدان بیشتر بر زاویه‌ی جوشش و ناخودآگاه انسانی تمرکز کرده‌اند. ساحت جوششی شعر برآمده از نوع نگاه فلسفی _عرفانی شاعر به جهان و شوریدگی و جنون و عاشقی است؛ ویژگی‌ای که در بسیاری از اشعار معاصران سنتی‌سرا و زبان‌گرا یا شاعران محتوامحور روزگار ما دیده نمی‌شود. فیلم کوتاه بالا از حیدر یغما خشتمال نیشابوری(۱۳۰۲تا ۱۳۶۶) غزل‌سرای معاصر و نوع بیان و زندگی و صدای شورانگیزش، نشانه‌ای از برخی جنبه‌های شعر جوششی است که دیدنش به دوستان شاعر توصیه می‌شود؛ اگر تا کنون ندیده‌اند. https://eitaa.com/mmparvizan
«نمادهای پایداری در فلسطین‌سروده‌ها» در سنت اشعار فارسی سروده شده با موضوع فلسطین، واژه‏‌هایی می‏‌توان دید که القاگر حس مقاوت مخاطبند. از میان این کلیدواژه‏‌ها، سنگ، خون، زخم و شهید، بیشترین کاربرد را در اشعار یافته‏‌اند. سنگ، پرکاربردترین نماد در فلسطینیات و نماینده‌ای هم‌وزن زیتون در ادبیات جهانی مقاومت است؛ البته این واژه در سنت شعر فارسی بروزی بیش از ادبیات عرب دارد. در میان شاعران فارسی، علی‏‌رضا قزوه بیش از دیگران از این نماد بهره برده است. (نک: قزوه، 1384: 89، 94، 137، 138و151) در شعر او زمان و مکان مقاومت تنها با «سنگ» قابل‌محاسبه است؛ او «سنگ» را نماد بیداری، حرکت و رمی شیطان‌های جهانی می‏‌داند: حالا ساعت به‌وقت سنگ چنداست؟ / و من تا ساعت چند باید شعر خشم و سنگ بگویم؟ / باران سنگ تا ساعت چند باید ببارد. (همان، 148) دیگر شاعران فارسی نیز از دوران جنگ، از سنگ به‌عنوان شناسنامۀ شعر پایداری فلسطین و برای تشجیع مخاطب به مقاومت، استفاده کرده‏‌اند. (نک: صداقتگوی کیاسری، 1372: 70و141) البته در غزل‏ها و اشعار سپید شاعران جوان دهۀ 80، بیشترین توجه به این واژه دیده می‏شود. (نک: عمرانی، 22: 1382، اسرافیلی، 359: 1385، 89، 376و377) اهمیت این واژه در فلسطینیات شاعران جوان به‏‌حدی است که شاعرانی چون: علی دولتیان، عبدالحمید رحمانیان و غلامرضا کافی، غزل‏ه‌ایی با ردیف سنگ در ستایش مقاومت فلسطین سروده‏‌اند: شتاب داشت و پیدا نکرد آنجا سنگ هجوم برد به دستش نبود حتّی سنگ (اسرافیلی، 1384: 81) این نماد حتّی در شعر‌های کودک و نوجوان با موضوع مقاومت نیز کاربرد یافته است. (همان، 85) از دیگر واژه‏‌های نمادین در فلسطنیات که پایداری و مبارزه را به مخاطب القا می‏‌کند، واژه‏‌هایی چون: زخم، خون، شهادت و شهید را باید نام برد. این کلمات در اشعار دفاع مقدس فراوانی دارند و در ادامۀ سنت شعر جنگ به فلسطنیات فارسی راه یافته‏‌اند. فراوانی این واژه‏‌ها در فلسطین‌سروده‌های فارسی به‌حدی است که نمی‏‌توان به‌تفصیل از آن سخن گفت. این نمادها، بیش از همه در سروده‏‌های شاعران فارسی دهۀ 60 و آغاز دهۀ هفتاد دیده می‏‌شود و شاعران نسل سوم چندان توجهی به آن‏‌ها ندارند. در سطرهای زیر از ضیاءالدین ترابی نمودهایی را از این نمادها می‏‌‌توان دید: گل‌های سرخ / مثل زخم / مثل سیاه‌زخم / زخم دل شکستۀ لبنان / وقتی‌که سرو ساده / چون کوه ایستاده بود و-تاریخ / بازانوان خسته / چون شتری پیر / می‌گذشت / در فصل بی‌تفاوت / بی‌تقویم / در فصل زخمی من / زخم ذهن من. (ترابی، 1369: 128-129) در فلسطینات علی‏‌رضا قزوه، تیمور ترنج، محمدتقی تقی‏پور، رباب تمدن، عزیزاللّه زیاد، حبیبه جعفریان، محمدحسین جعفریان و... کاربرد این نمادها را می‏‌توان دید؛ البته در شعر شاعران نسل سوم، تبدیل واژه‏‌های زخم و خون، به شهادت، انتحار و انتفاضه بیشتر نمود یافته است. https://eitaa.com/mmparvizan
«دیگر نمادهای پایداری در شعر فلسطینی» یکی دیگر از مجموعه‌واژه‌هایی که زیر عنوان نمادهای پایداری در شعر فلسطین قرار می‏‌گیرد، متشکل از کلماتی است که به‌صورت مستقیم و یا نمادین، ویران‌گری نیروهای صهیونیست را در سرزمین‌های اشغالی توصیف می‏‌کند. در اشعار فارسی، واژه‏‌های بمب، مسلسل، تانک و موشک و... از این دسته است. نمادهایی که در سال‌های اخیر و به‏‌موازات اشعار عربی در شعر فارسی هم کاربردی وسیع یافته‏‌است. در نمونه‏‌های فارسی، «بمب» پرکاربردترین نشانه از ویران‌گری است که بیشتر در اشعار آزاد دیده می‌شود. کاربرد این واژه را در سروده‏‌هایی از علی‌رضا قزوه، محمدرضا ترکی، محمدمهدی سیار، علی‏‌رضا رجب‏‌علی‏‌زاده و... می‏ توان دید: شبت را / از بمب‌های خوشه‌ای پر دیدم / آن‌گاه که زیر سرت / بالشی از سنگ و ستاره بود. (قزوه، 1386: 69) واژه‏‌های مسلسل، نارنجک، تانک، تفنگ و... نیز به‌صورت پراکنده در اشعار شاعران نسل سوم، نمود دارد. (نک: اسرافیلی، 319: 1385، 336، 406، 408 وقزوه، 1385: 21) علاوه بر نمادهای یادشده، اشاره به آوارگی در کشورهای حاشیه، توصیف اردوگاه‌ها، توجه به مفهوم محاصره و در کنار آن استفاده از واژه‌هایی چون: «دیوار»، «تبعید»، «حصار»، «آزادی» و... در شعر مقاومت فلسطین همواره کاربرد داشته؛ چنانکه این مفهوم یکی از بن‏مایه‏‌های اصلی اشعار معین بسیسو شاعر فلسطینی است. (محمدی روزبهانی، 1389: 79) در مقایسه با شاعران عرب، شاعران فارسی ازآنجا که تنها از دور با مفهوم آوارگی و پیامدهای آن آشنا بوده‌اند؛ چندان نتوانسته‏‌اند این مفاهیم را در اشعارشان توصیف کنند و با استفاده از برخی واژه‏‌ها و نمادها، کوشیده‏ اند آن را در اشعارشان القا کنند. برای مثال مهرداد اوستا و تیمور ترنج از میان شاعران دوران جنگ، به‌صورت ضمنی به آوارگی فلسطینیان اشاره کرده‏‌اند. (نک: صداقتگوی کیاسری، 16: 1372و45) در شعر شاعران دهۀ هشتاد، علاوه‌بر توصیف آوارگی، مسالۀ دیوارهای حائل بیشترین نمود را یافته و شاعرانی چون علی‏‌رضا قزوه، اصغر عظیمی‏‌مهر و تیمور آقامحمدی، از این نماد در سروده‏‌هاشان استفاده کرده‏‌اند: ...من از ساکنین رهاشدۀ لبنانم / ولی دلم پشت این سیم‌های خاردار و / دیوارهای بتنی / در محلۀ هرگز ندیدۀ رام‌اللّه / می‌تپد. (اسرافیلی، 32: 1384-34) علاوه‌بر واژه‏‌های یادشده، نمودهایی پراکنده از اردوگا‏های فلسطنیان، به‏‌ویژه صبرا، شتیلا و جنین را در برخی اشعار فارسی می‏‌توان دید. https://eitaa.com/mmparvizan
4_956330822720293004.pdf
3.33M
"نقد نیما: عبدالعلی دستغیب" عبدالعلی دستغیب، متولد ۱۸ آبان ۱۳۱۰ شیراز، از شاعران و نویسندگان و منتقدان و مترجمان روزگار ماست که بیش از همه به دلیل نقدهایش در حوزه‌های گوناگون ادبیات معاصر و کهن شناخته شده است. بسیاری او را به همراه براهنی و شفیعی کدکنی، سه منتقد نامی شعر معاصر فارسی در عصر پهلوی می‌دانند. کتاب نقد و بررسی آثار نیمایوشیج یکی از آثار اوست. https://eitaa.com/mmparvizan
«سمبولیسم حماسی- اسطوره‏‌ای نیما» یکی از شاخه‏‌های سمبولیسم نیمایی که بر جریان‏‌های پس از او تاثیری شگرف نهاده، سمبولیسم اسطوره‏ ای- حماسی اوست. این دست از اشعار نیما عمدتا در نقطه‌ی گره‌خودگی شاعرانگی سمبولیسمِ در حال افول نیما و اندیشه‌ی سیاسی چپ نزدیک به سال‏‌های کودتا شکل گرفته و تا حدودی می‌توان آن را مکمّل سمبولیسم اجتماعی نیما دانست. پادشاه فتح نیما، از نمونه‏‌های کامل این نوع است که تاثیر شیوه‏‌ی آن را بر بسیاری از آثار شاخص اخوان ثالث و حتی شاملو می‏‌توان دید. از مشخصه‏‌های اصلی این دست از اشعار نیما، باید به موارد زیر اشاره کرد: -استفاده از زبانی حماسی و نمایش‏نامه‏‌ای و نزدیک‌شدن به ساخت یک حماسه‏‌ی دراماتیک. -نزدیکی به زبان و نوع واژه‏‌گزینی سبک خراسانی و بهره‏‌گیری از آرکائیسم واژگانی و دستوری. - بلندی و کوتاهی سطرها بیش از اشعار سمبولیسم فردی؛ همچنین طول بیش‏تر اشعار. - وضوح بیش‏تر معنا در مقایسه با اشعار فردی به دلیل کم شدن حذف‏‌ها؛ همچنین تبدیل سمبول‏‌های عبارتی مبهم به سمبول‏‌های واژگانی تکرار شونده و قابل فهم. - غلبه‏‌ی نگاه جمعی، توجه به خلق و توده‏‌ی مردم و دعوت به مبارزه. -استفاده‏‌ی بیش‏تر از قافیه در مقایسه با اشعار سمبولیسم فردی. -جابه‏‌جایی‌های دستوری مکرر در ساخت سطرها؛ همچنین تعدد جمله‏‌ها و عبارات موقوف‌المعانی. در ادامه، بخش‏‌هایی از «مرغ آمین» نیما که از موفق‏‌ترین شعرهای این جریان در ادبیات معاصر است، از نظر می‌گذرد: "مرغ آمین" مرغ آمین دردآلودی است کآواره بمانده. رفته تا آن‏‌سوی این بیدادخانه بازگشته رغبتش دیگر ز رنجوری نه سوی آب و دانه. نوبت روز گشایش را در پی چاره بمانده. … او نشان از روز بیدار ظفرمندی است. با نهان تنگنای زندگانی دست دارد. از عروق زخمدار این غبار آلوده ره تصویر بگرفته. از درون استغاثه‏‌های رنجوران. در شبانگاهی چنین دلتنگ، می‏‌آید نمایان. وندر آشوب نگاهش خیره بر این زندگانی که ندارد لحظه‏‌ای از آن رهایی می‏‌دهد پوشیده، خود را بر فراز بام مردم آشنایی. رنگ می‏‌بندد شکل می‏‌گیرد گرم می‏‌خندد بال‏‌های پهن خود را بر سر دیوارشان می‏‌گستراند.. https://eitaa.com/mmparvizan
Mohite_Zendegiye_Roodaki.pdf
14.53M
"محیط زندگی، احوال و اشعار رودکی" به کوشش سعید نفیسی (۱۸ خرداد ۱۲۷۴/ ۲۳ آبان ۱۳۴۵) https://eitaa.com/mmparvizan
"پروین و مناظره‌های سیاسی" از میان شاعران معاصر فارسی، کمتر شاعری چون پروین اعتصامی، توانسته با استفاده از نمادهای تاریخی یا تیپ‌ها و شخصیت‌های تکراری، به صورت پنهان،مضامین و انتقادات سیاسی_اجتماعی مربوط به زمان خود را در اشعارش به تصویر درآورد. این دست از اشعار او به دلیل زبان تاویل‌پذیر، زمان‌مند نبودن اشارات و نمادها، کلی‌بودن انتقادها و در کنار آن بیان صمیمی و طنز لطیفی که دارد؛ در همه‌ی زمان‌ها مخاطب را به خود جلب می‌کند. مناظره‌ها و گفتگوهایی چون: "دزد و قاضی"، "زنجیر و دیوانه"، "مست و هشیار"، "پیرزن و یتیم" و..‌.، از نمونه‌های موفق شعر سیاسی در دیوان پروین است که به نظر می‌رسد، این اشعار او صورت تکامل‌یافته‌ و آمیخته‌ی مناظره‌های انوری و حافظ باشد که در شعر او، هویتی تازه یافته است. شکایت "پیرزن به قباد"، نمونه‌ای متمایز از این سروده‌هاست که در ادامه از نظر می‌گذرد: روز شکار، پیرزنی با قباد گفت: که‌از آتش فساد تو، جز دود ِ آه نیست روزی بیا به کلبه‌ی ما از ره شکار تحقیق حال گوشه‌نشینان گناه نیست هنگام چاشت، سفره‌ی بی‌نان ما ببین تا بنگری که نام و نشان از رفاه نیست دزدم لحاف برد و شبان گاو پس نداد دیگر به کشور تو، امان و پناه نیست از تشنگی، کدوبنم امسال خشک شد آب قنات بردی و آبی به‌چاه نیست سنگینی خراج، به ما عرصه تنگ کرد گندم توراست، حاصل ما غیر کاه نیست در دامن تو، دیده جز آلودگی ندید بر عیب‌های روشن خویشت، نگاه نیست حکم دروغ دادی و گفتی حقیقت است کار تباه کردی و گفتی تباه نیست صد جور دیدم از سگ و دربان به درگهت جز سفله و بخیل، در این بارگاه نیست ویرانه شد ز ظلم تو، هر مسکن و دهی یغماگر است چون تو کسی، پادشاه نیست مُردی در آن‌زمان که شدی صید گرگ آز از بهر مرده، حاجت تخت و کلاه نیست یک‌دوست از برای تو نگذاشت دشمنی یک مرد رزم‌جوی، تورا در سپاه نیست جمعی سیاه‌روزِ سیه‌کاری تو اَند باور مکن که بهر تو روز سیاه نیست مزدور خفته را ندهد مزد، هیچ‌کس میدان همّت است جهان، خوابگاه نیست تقویم عمر ماست جهان، هر چه می‌کنیم بیرون ز دفتر کهن سال و ماه نیست سختی کشی ز دهر، چو سختی دهی به خلق در کیفر فلک، غلط و اشتباه نیست https://eitaa.com/mmparvizan
یا هو ای آبروی بهار، باران! باران! آیینه‌ی موج‌دار، باران! باران! نم‌نم دل کوچه‌های ما را بردی با حوصله‌تر ببار، باران! باران! https://eitaa.com/mmparvizan
📚 | به مناسبت هفته کتاب و کتاب‌خوانی هرروز معرفی یک کتاب از نویسنده‌های شیرازی 📖کتاب دوم: به رنگ درنگ 🖋نویسنده: محمد مرادی •┈┈••••✾•●•✾•••┈┈• ⭕️ 🔺سروش+🔻بله🔺روبیکا
Sagharam Shekast Ey Saghi.mp3
1.74M
"در ساحل خداوند" رحیم معینی کرمانشاهی (۱۳۰۱/۱۳۰۴_ ۲۶ آبان ۱۳۹۴) از تصنیف‌سرایان نامور معاصر است که آثاری ماندگار از او در ذهن و زبان اهل موسیقی برجای مانده است. او شاعری نوقدمایی متمایل به شاعران رمانتیک عصر پهلوی است که ویژگی‌های این دست از سروده‌های او را در "عجب صبری خدا دارد"، می‌توان دید. در تصنیف‌های او نیز، آمیختگی سنت‌های شعر عراقی و برخی ویژگی‌های شعر رمانتیک فردگرای معاصر را می‌توان دید. زبان یکدست متمایل به ادبیات بازگشتی، تنوع ساحت‌های آوایی و موسیقایی در تصنیف‌ها و ادامه‌ی سنت توصیف عشق مقدس و گاه نیمه مقدس، از ویژگی‌های بارز در غزل‌ها و تصنیف‌های اوست. https://eitaa.com/mmparvizan
"شعر نمادگرای اجتماعی" آغازگر جریان سمبولیسم اجتماعی در شعر معاصر فارسی نیما بوده است؛ هرچند زمینه‌هایی از این جریان را در شعر مشروطه و پس از آن شاعران عصر رضاشاهی هم می‎توان دید. سمبولیسم نیما آمیخته‌ای از اصول زیباشناسانۀ مکتب سمبولیسم فرانسه و اندیشه‌های سیاسی عمدتاً چپ است که با رشد زمینه‌های اجتماعی آن در دهۀ 20، خود را در جایگاه یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین جریان‌های شعر نو مطرح کرده است. علاوه‌بر سهم نیما در شکل‌گیری این جریان و همچنین سازگاری آن با رویدادهای سیاسی دهه‌های 20 تا40، برگزاری کنگرۀ نویسندگان ایران و روسیه در سال 1325 از دیگر رویدادهای مهم ادبی بوده که به یک‌پارچه شدن شاعران این جریان حول محور نیما کمک کرده است. در شعر جریان نمادگرا، هرچه از نیما دور می‏‌شویم، از جنبه‌های زیباشناسانۀ سمبولیسم فرانسه کاسته می‌شود؛ شاعران از ابهام فاصله می‌گیرند و بر وضوح و شعارزدگی آثار افزوده می‌شود. درنتیجه، به‌ویژه از دهۀ 40 شعر اجتماعی به شعر سیاسی تبدیل می‌شود و پس از آن با برگزاری شب‌های شعر خوشه در سال 1347، مرحله‌ای تازه از شعر محتواگرای جامعه‌محور، با نام شعر مقاومت و شعر چریکی ظهور می‌کند. جریان شعر نمادگرای اجتماعی عصر پهلوی، با تلفیق ویژگی‌های سمبولیسم اجتماعی و حماسی - اسطوره‏‌ای نیما با سبک و نگرش شاعرانۀ نامورانی چون: اخوان، شاملو، فروغ، سهراب، آتشی، شفیعی کدکنی و دیگران، به فضاها و ویژگی‏‌های زبانی - محتوایی خاصی دست‌یافت که در نگاهی کلّی می‌توان آن‏ها را این‌گونه بر شمرد: _ تغییر در شیوۀ استفاده از قالب، وزن و قافیه. _ استفاده از واژه‏‌های زبان امروز، و تازگی زبان. _ استفاده از زبان و بیان نمادین. - استفاده از زبان و بیان پرتحرک و حماسی. _ تعهد در برابر مردم و اجتماع (جامعه‌گرایی). _ آگاهانه و متفکرانه‌بودن اشعار. - تأثیرپذیری از میراث‌های ادبی و فرهنگی گذشته. - برخورداری از مخاطبان فرهیخته و تحصیل کرده. - تغییر جهان‌بینی کل‌نگر و ذهنی به جهان‌نگری جزئی و عینی. https://eitaa.com/mmparvizan
«نخستین اشارات فاطمی در شعر فارسی» به سیمای حضرت فاطمه(س) در شعر سبک خراسانی، به‏‌ندرت اشاره شده است. قدیم‌ترین اشاره‌ی مربوط به آن حضرت را در قصیده‌ای مدحی از دقیقی می‌توان دید که در مقدمه‏‌ی آن، به سوگواری حضرت زهرا(س) بر حسین (ع) اشاره شده است. میسری نیز در ابیات مقدمه‌ی دانش‏نامه، بر آن حضرت با عنوان جفت علی و پاکیزه دختر رسول(ص) درود می‌فرستد. کسایی هم در بیت پایانی مرثیه‌ای که بر امام حسین سروده، آفرین فرستادن براهل بیت زهرا(س) را کار همیشگی خود می‌داند. در یکی از ابیات الحاقی شاهنامه نیز اشاره‌ای به آن حضرت با عنوان بتول ثبت شده است. در شعر مدحی غزنوی، حضرت فاطمه(س) تقریباً حضور ندارد؛ تنها فرخی در یکی از قصایدش از رسول با عنوان «پدرفاطمه» یاد کرده؛ همچنین در قطعه‌ای منسوب به غضائری رازی نیز که به استناد سبکی و نسخه‏‌شناسانه، انتسابش به اين عصر مورد تردید است، به شفاعت فاطمه اشاره شده است. در یکی از رباعیات منسوب به بوسعید نیز سوگندخوردن به زهرا دیده می‌شود. در شعر دوران سلجوقی، کم‏تر از یک درصد اشارات به فاطمه(س) اختصاص دارد. جدا از بهره‌گيري زیبای ازرقي از نام آن حضرت در توصیف شب و كاربرد مدحي در ديوان معزي به‏‌ویژه در ستایش ممدوحان زن، در ديوان ناصرخسرو و سنايي جلوه‌هاي منقبتي نام و شخصیت زهرا(س)را مي‌توان ديد. ناصرخسرو بيش از همه به آل ‌فاطمه اشاره مي‌كند و به همين سبب در مدح‌هايش از فاطميان، نام آن حضرت حضوري درخور توجه دارد. سنايي نيز عمدتا در كنار نام حسنين و علي(ع)، از فاطمه(س) و دیگر نام‌های ایشان، زهرا و بتول،‌ ياد مي‌كند و به‌ندرت ابياتي در منقبت ايشان سروده است. https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"نسیم غدیر: دهمین کنگره‌ی ملی شعر غدیر" در دو بخش شعر سنتی و قالب‌های نو مهلت ارسال آثار دهم دی‌‌ماه ۱۴۰۲ نفرات اول: تندیس جشنواره و ۸۰ میلیون ریال. نفرات دوم: تندیس جشنواره و ۶۰ میلیون ریال. نفرات سوم: تندیس جشنواره و پنجاه میلیون ریال. نفرات چهارم و پنجم و تقدیری: ۴۰ تا ۲۰ میلیون ریال. آثار خود را از طریق شماره‌ی واتساپ یا ایمیل فراخوان به دبیرخانه ارسال کنید: ghadirfars395@gmail.com ۰۹۳۹۷۶۲۱۲۵۵ *فراخوان را به نام امیرمومنان(ع) به اشتراک بگذارید. https://eitaa.com/mmparvizan
"آذر" می‌تابد از فراسوی نزدیکی خورشید پرطراوت پاییز. انبوه شاخه‌های درخشان را در نور می‌تکاند یک‌ریز! بوی زلال باران... تصنیف برگ و مرگ... در رستخیز عالم تکرار می‌شود گویا فرشته‌ای است که در آسمان شب پر می‌کشد به گستره‌ی شهر؛ من نیز؛ بر سنگ‌فرش‌هایِ پیاده آرام مستدام بی ذره‌ای تکلف: ساده غم‌واژه‌های اول آذر را تکرار می‌کنم: فریاد زاغ‌ها؛ بی‌برگی برهنه‌ی امروز باغ‌ها؛ تعبیر روزهای زمستان است * یا ایها المزمّل! ای در لحاف دلهره پیچیده! ای روزهای سرد بسی دیده! این چند‌شب، تدارک سرما را از بستر خیال از تختِ خواب‌های گران برخیز! پ.ن: خیابان طالقانی https://eitaa.com/mmparvizan
"بداهه‌های پاییزی" بیا که گستره‌ی روح را قدم بزنیم هوای این دلِ مشروح را قدم بزنیم بیا به لحن تماشا! بیا به طرز سکوت! تمامِ این غمِ انبوه را قدم بزنیم قدم‌زدن، به فرازِ شُکوه دشوار است بیا که دستِ کم آن "کوه" را قدم بزنیم به شوق شعر و ترانه، بیا شبی تا صبح پیاده، واژه‌ی اندوه را قدم بزنیم چقدر خسته‌ی امواج روزگار شدن؟ بساز قایقَکی، نوح را قدم بزنیم بیا که باز به شُکر سلام و فاتحه‌ای مسیرِ این درِ مفتوح را قدم بزنیم جراحتی است گِران از غمی به سینه‌ی ما شفای این دل مجروح را قدم بزنیم * دلم گرفته از این کوچه‌های بسته‌ی تن بیا که گستره‌ی روح را قدم بزنیم https://eitaa.com/mmparvizan
"چرا ابوالفضل زرویی؟/ به بهانه‌ی سال‌روز درگذشت" در این یادداشت که بیشتر رنگ ذوق و پسند فردی دارد، تنها به این پرسش پاسخ خواهم داد که چرا در میان صدها اهل طنز فعال و غیر فعال، دست کم از گروه ، ابوالفضل زرویی را موفق‌تر از دیگران می‌دانم؟ ۱_ اغلب طنزپردازان دو دهه‌ی اخیر؛ صرفا در یک شاخه‌ی یا آثاری ارجمند خلق کرده‌اند؛ حال آنکه او طنزپردازی ذوفنون بوده است.‌ این ویژگی را از هم‌عصران او در هم می‌توان دید؛ هرچند جنس آثار زرویی متفاوت با او و دیگران است. ۲_ تنوع شکلی و معنایی در طنز از دیگر ویژگی‌های هنر اوست. از میان قالب‌های شعری هرچند ابوالفضل زرویی مثنوی‌هایی درخشان‌تر در طنز دارد؛ تجربه‌هایش در غزل، نیمایی و ... هم از زاویه‌ی ارزش هنری سزامند است. مضامین و گونه‌های آثار او نیز یکسان و تکراری نیست؛ او از طنز ، ، و ... تا گونه‌های فردی طنز را تجربه کرده است. ۳- شگردهای ایجاد طنز در آثار او متنوع است. ، و از اصلی‌ترین آن‌هاست؛ با این حال در کاربست‌های ادبی طنز نیز آثار او رنگارنگ است. ۴_ او در طنز سیاسی و ، صاحب سبکی ویژه‌ی خود است. این ویژگی را بیش از همه در می‌توان دید. طنز سیاسی او خلاف اغلب معاصران، مصادره‌شده یا متعلق به یک حزب یا گروه نیست و شوخی و انتقاد از اغلب نام‌های جریان‌ها و تفکرها را در این دست آثارش می‌توان دید. ۵_ خلاف اغلب طنزسرایان همزمان یا بعد از او که برای جلب مخاطب به و ، روی آورده‌اند؛ در اشعار و نوشته‌های او، در کنار زبان ساده و که نخست جلب نظر می‌کند؛ توجه به عمق و معنای مورد نظر مخاطب نیز دیده می‌شود؛ به‌طوری که با گذشت زمان، همچنان طنزهایی از او را می‌توان خواند و محظوظ شد. ۶_ با این حال  خلاف فضای و اعتراضی طنز ، طنز او مثبت، سفید و امیدبخش است و با پیشینه‌ی طنز کهن فارسی، پیوندی منطقی دارد. نوع انتخاب نام مستعار و نگاه به سنت‌های طنز کهن در آثار او، موید همین ویژگی است. ۷_ در نقیضه‌های او، متن‌های اساس؛ اغلب مناسب و مخاطب انتخاب شده است. متون اساس او در نقیضه متنوع و حتی گاه برآمده از است. ۸_ چنانکه از آثار نظری و مصاحبه‌هایش می توان دریافت؛ او علاوه بر خلق اثر، کوشیده است بیانیه یا برای طنزهایش در نظر بگیرد و از این زاویه نیز تلاش‌های او ارجمند است. ۹_ بی‌هیچ تردیدی، بسیاری از طنزپردازان امروز در نهادهای فرهنگی به‌ویژه و ، علی الخصوص در ؛ متاثر از زبان، نوع انتخاب کلام و شیوه ی اویند. مخلص کلام، مناجات‌نامه‌ای از او، به روایت می‌آورم که شاید با حال و روز این ایام بیگانه نباشد و برای روحش از ایزد منان غفران و شادی طلب می‌کنم: خدایا! دل شکسته‌ای داریم و بار و بندیل گسسته‌ای داریم. الهی! دلی دارم زیر بار بدهی گم، تنی دارم تکیده و لرزان از تورم، هیچ کس هم نمی‌پرسد که این بنده‌ی بیچاره‌ی تو، آدم است یا منار جم‌جم؟ الهی! دلو تعادل اقتصادی در چاه است و دستمان کوتاه است! ... https://eitaa.com/mmparvizan
📔بزرگداشت استاد مرحوم دکتر سید امیرمحمود انوار 🗓 پنجشنبه 16 آذر 1402 ساعت 16 🏡 سالن فردوسی 🔹برنامه به صورت حضوری برگزار می گردد. 🔹ورود برای عموم آزاد و رایگان است. 💢گروه زبان و ادبیات عربی خانه اندیشمندان علوم انسانی💢 🆔 @Albaitalarabia
"پرواز قو در آسمان رها" «شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد فریبنده‌زاد و فریبا بمیرد شبِ مرگ تنها نشیند به موجی رود گوشه‌ای دور و تنها بمیرد در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب که خود در میان غزل‌ها بمیرد گروهی برآنند کاین مرغِ شیدا کجا عاشقی کرد، آنجا بمیرد شب مرگ از بیم آنجا شتابد که از مرگ غافل شود تا بمیرد» انجمن‌علمی زبان و ادبیّات فارسی دانشگاه شیراز برگزار می‌کند: ششمین نشست از سلسله‌نشست‌های «کم‌خوانده‌های ادبی» معرّفی، تحلیل و خوانشِ گزیده‌ای از «اشعار مهدی حمیدی شیرازی» با حضورِ دکتر محمّد مرادی، عضو هیأت‌علمی دانشگاه شیراز زمان: یکشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۶ مکان: چهارراه ادبیات، بخش زبان و ادبیات فارسی، سالن حکمت https://eitaa.com/mmparvizan
"همایش بین‌المللی علامه سید علیخان شیرازی" https://eitaa.com/mmparvizan
"سمبولیسم انتقادی و شعر شاملو" سمبولیسم انتقادی، با نگاهی انسانی و معتدل به انتقاد از وضعیت موجود می‌پردازد و به‌سازی رابطه‌ها و رفتارهای اجتماعی را تنها راه رسیدن به جامعه‌ای نسبتا آرمانی می‌داند؛ بی‌آن که الگویی از یک جامعه ی کاملا آرمانی ارائه دهد. پس از نیما بسیاری از اشعار اجتماعی شاعرانی چون: احمد شاملو، فروغ فرخزاد و برخی شعرهای اخوان، شفیعی کدکنی، محمدعلی سپانلو و... را از این دست می‌توان دانست. سمبولیسم انتقادی از منظر بستر انتقادها و تاکیدی که شاعر بر فرد یا جامعه دارد به دو موج سمبولیسم انسانی و شهری نیز قابل تقسیم است؛ البته در کنار این دو شاخه‏‌ی اصلی، می‏‌توان از نوعی دیگر با عنوان سمبولیسم طبیعت‏گرا نیز نام برد که در حد فاصل سمبولیسم فردی و اجتماعی قرار می‏گیرد. دیگر ویژگی‌های اصلی سمبولیسم انتقادی را می‌توان این گونه طبقه‌بندی کرد: -نزدیکی به بوطیقای شاعرانه‌ی نیما بیش از دیگر جریان‌های شعر اجتماعی و امکان برداشت چندلایه از شعرها. -استفاده از تمام امکانات موسیقایی شعر نیمایی، بلند و کوتاه‌شدن قابل توجه مصراع‌ها، کاربرد نسبی قافیه و استفاده‌ی بیش‌تر از وزن‌های مرسوم بحر رمل، مضارع و هزج. - تکرارشوندگی نمادهای طبیعی و عمدتا منفی در شعرها و همچنین بهره‌گیری از فضاسازی برای ترسیم وضعیت نابه‌سامان جامعه. - غلبه‌ی سیاهی و فضای یاس‌آلود بر شعر و توجه بیش‌تر به فردیت در مقایسه با جریان سمبولیسم سیاسی. -گستره‌ی دامنه‌ی واژگان و تنوع لحن و شگردهای زبانی شاعران. - اندیشه‌محوری، توجه به مخاطب خاص و وسعت دایره‌ی تفسیر اشعار و نمادهای آن. شعر زیر از احمد شاملو را می توان نمونه‌ای موفق از سمبولیسم انتقادی دانست. "مه" بیابان را سراسر مه گرفته‏ است. چراغ قریه پنهان است؛ موجی گرم در خون بیابان است. بیابان – خسته لب‌بسته نفس بشکسته در هذیان گرم مه عرق می‏‌ریزدش آهسته از هر بند. «-بیابان را سراسر مه گرفته است. (می‏‌گوید به خود عابر) «سگان قریه خاموشند. «در شولای مه پنهان، به خانه می‏‌رسم، گل‏کو نمی‏‌داند. مرا ناگاه در درگاه مي‏‌بیند به چشمش قطره‌اشکی بر لبش لبخند، خواهد گفت: «-بیابان را سراسر مه گرفته است … با خود فکر می‏‌کردم اگر مه همچنان تا صبح [می‌پايید مردان جسور از خفیه‌گاه خود به دیدار عزیزان باز می‌گشتند». بیابان را سراسر مه گرفته‏‌است. چراغ قریه پنهان است؛ موجی گرم در خون بیابان است. بیابان- خسته لب‌بسته نفس بشکسته در هذیان گرم مه عرق می‏‌ریزدش آهسته از هر بند... "نیما و پیروانش: جریان‌شناسی شعر نیمایی" https://eitaa.com/mmparvizan
مناقب_فاطمي_در_شعر_فارسي.pdf
2.57M
"مناقب فاطمی در شعر فارسی" احمد احمدی بیرجندی: بنیاد پژوهش‌های آستان قدس رضوی با اشعاری از و... پ.ن: شعر دینی فاخر بخوانیم. https://eitaa.com/mmparvizan
"معزی و نخستین تلمیح به سوگ فاطمه(س) در شعر فارسی" در ادبیات فارسی، از سده‌ی چهارم اشاراتی را به حضرت زهرا(س)، در دیوان‌ها و نسخ و منظومه‌ها می‌توان ردگیری کرد. در سروده‌های دقیقی و حکیم میسری و کسایی و فرخی و ازرقی، برخی از این اشارات ثبت شده؛ هرچند از شاعران سده‌ی پنجم، هیچ‌یک چون: ناصرخسرو به نام و القاب آن حضرت توجه نکرده‌است. از دیگر شاعران نیمه‌ی دوم سده‌ی پنجم که اشارات دینی در دیوانش بازنمودی موثر دارد، امیرالشعرا معزی (مرگ‌ بین ۵۱۸ تا۵۲۱) است. او در خلال اشعار مدحی‌اش، بارها به شخصیت‌های شیعی از جمله حضرت زهرا(س) تلمیح کرده است. برای مثال در ستایش تاج‌الدین خاتون، مادر سنجر، از زهد و پاکدامنی زهرا(س) یاد کرده است: ای اصل ملک و دولت ای تاج دین و دنیا ای عابده چو مریم ای زاهده چو زهرا (دیوان، ص ۷) همراهی نام فاطمه(س) و مریم(س) از دیگر ویژگی‌های تلمیحات اوست. (بنگرید به دیوان، ص ۵۵۸) در دیگر ابیات دیوان هم اشاراتی به آن حضرت دیده می‌شود. (همان، صص ۵۶۴ و ۳۷ و ۷۵۳) معزی، در مرثیه‌ی تاج‌الدین، بیتی نیز در ماجرای رحلت آن حضرت سروده که در خلال آن برای امام علی(ع) صبر آرزو می‌کند؛ بیتی که از نخستین ابیات باقی‌مانده با این مضمون در شعر فارسی است: وگر ز قالب زهرا برفت روح لطیف به صبر باد علی را مدد ز روح امین (همان، ص ۴۹۳) https://eitaa.com/mmparvizan
"سنایی و ثنای فاطمه (س) " در شعر فارسی سده‌های چهارم و پنجم، اغلب از حضرت زهرا(س) در خلال مدایح علوی و ستایش حسنین(بر آنان درود باد) یاد شده است. مقام همسری علی(ع) و جایگاه مادری سبطین(ع) و افتخار دختری پیمبر(ص)، مهمترین اوصافی است که درباره‌ی آن حضرت در اشعار نمود یافته است. در دیوان سنایی، حکیم چندبار به آن حضرت با القاب زهرا و خیرالنساء اشاره کرده است: سراسر جمله عالم پر زنانند زنی چون فاطمه خیرالنسا کو؟ (دیوان، ص ۵۷۱) حکیم، پس از ناصرخسرو، دومین شاعری است که در شعری زهدی، به داستان فدک تلمیح کرده است. (همان، ص ۴۰۵) در فخری‌نامه (حدیقه) هم بارها به آن حضرت اشاره شده؛ ابیاتی که بیش از همه توصیفگر پیوند زهرا(س) و علی(ع) است(ر.ک. حدیقه، صفحه‌های ۲۴۵و ۲۵۵و ۲۵۶و ۲۵۸ و ۲۶۱): در خیبر بکند شوی بتول در دین را بدو سپرد رسول (همان، ص ۲۵۱) سنایی در بخش‌هایی از این منظومه، فاطمه را سوگوار حسنین(ع) معرفی می‌کند. (همان، صفحه‌های ۲۶۱ و ۲۶۲ و ۲۶۴ و ۲۷۰). همچنین او را مونس علی(ع) وصف کرده است: صاحب صدر سدره‌ی ازلی است مونس فاطمه، جمال علی است (همان، ص ۳۴۸) پ.ن: تصویر نسخه‌ی حدیقه، کتابخانه‌ی بغدادلی، مورخ ۵۵۲ هجری: ابیات پایانی بخش ستایش علی(ع) و آغاز مدح حسنین(ع). https://eitaa.com/mmparvizan
یا هو یلدا سلام! یلدا سلام! و آمدنت خوش! یلدای سرد و تیره‌ی بی‌پایان یلدایِ داغ‌های نمایان یلدایِ گاه، دورِهمی، خندان * یلدا! یلدا! یلدا سلام! یلدای هندوانه و شیرینی یلدای فال حافظ یلدای شاهنامه و کف‌بینی یلدای بازی و هوس و آجیل یلدای پرستاره‌ی تزیینی ... یلدای برف و سرما یلدای سیب سرخ و انار و یخ یلدای کو؟ کجاست؟_ آن روزهای کرسی و گرما * یلدا سلام و آمدنت خوش! هرچند شهر ما چندی است مهمان شامِ ممتدِ یلداست و قرن‌هاست که ننه‌سرما اینجاست * یلدا سلام! یلدای شام آخرِ زایش یلدایِ " پس کجاست گشایش؟" ای شامِ آفتاب و مسیح و صلح ای وقت آرزو و نیایش! یلدای صد گروه: تحمّل آن‌سمت یک‌گروه: تجمل پس تا به‌کی دروغ و نمایش؟ * در چشم‌های من یلدا پرنده‌ای است که می‌خواند بر شاخه‌های خیس زمستان یلدا زن شکسته‌ی غمگینی است در چارراهِ پول‌پرستان یلدا گرسنه‌ای است که می‌نالد در خلوت دلار به‌دستان * این سو: یلدای باستانی محبوب یلدای شادِ تا به ابد مطلوب یلدای یک کُرور "ژنِ خوب" آن سو: یلدای سخت‌جانی و شب‌کاری یلدای رنج‌خواری و دشواری یلدای درد و حسرت یلدای بی‌پناهی و بیماری ... یلدای "هِی زدن به درِ بسته" یلدای بی‌ترانه‌ی بی‌پسته یلدای نان خشک یلدای قبض برق یلدای مالیات نمی‌دانی از کجا یلدای قسط بانک یلدای " هر چقدر بپرسی می‌گویمت که باز ندارم" یلدای "دردهای دلم را این روزها به کی بنگارم؟" یلدای باز، مدرسه و آتش یلدای داغ خون سیاوش یلدای فقر پشت تورم یا شام درد ممتد مردم * آن سمت‌تر ولی یلدا حساب بانکی سرشاری است که آرزوی مردم یک شهر جا می‌شود در آن یلدای میز و نفت یلدای بودجه یلدای جاودانه‌ی خورشیدِ"خاوری‌" یلدای چای "دبش" یلدای پول مفت یلدای بی‌صدا یلدای چرت و قهقهه و خنده در انجماد مجلس شورا یلدای "بَه! چه خوشمزه شلغم در ازدحام این‌همه بلغم" یلدای جز دلار ندیدن یلدای فحش و گمرک یلدای خوردن و ترکیدن * یلدا! یلدا! یلدا سلام و آمدنت خوش! اما با این همه مصیبت طولانی این شام را امید طلوعی هست؟ آیا فردا که شد دلیل شروعی هست؟ https://eitaa.com/mmparvizan