eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.7هزار دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
11.9هزار ویدیو
286 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃گاهی زیباترین آهنگ جهان، طنین الله اکبر ظهر با نغمه پرستویی‌ست که چیزی به آخرین پروازش نمانده! نغمه ای که مرغ خیال مرا به دومین ماه از حکومت بهار برد و آغاز حیات همان پرستو را نشانم داد، زمان نامگذاری در ثبت احوال را! که سیاه قلمی روی کاغذ چرخید و نوشت: جواد کاکه‌جانی... 🍃از قلمرو غیرتمندان کُرد! پسرکی که همان اول پای ورق زندگی‌اش نوشتند ، وطن، امنیت! حرمی که اطرافش جوی خون روان بود و دیوار هایش لرزان از موج انفجار باید او و امثال او برمیخاستند تا این قائله ای که به نام به پا شده بود را بخوابانند. 🍃جواد آرمان های وطنش را در خطر دید، ملی کشورش را لبه پرتگاه دید و متوجه حربه یزیدیان زمان شد که از نام پلی ساخته بودند تا از روی اسلام واقعی گذر کنند و تبری ساخته بودند برای قطع ریشه مسلمانان. پس برگشت تا اینبار ارتفاعات کردستان را از وجود نحس ضد انقلاب ها پاک سازد. 🍃و درست بعد از طنین الله اکبر اذان ظهر به وقت پسوند شهید کنار اسمش نشست و شد شهید جواد کاکه‌جانی! ✍نویسنده: 📅تاریخ تولد : 2 اردیبهشت 1368 📅تاریخ شهادت : 6 تیر 1395 @Modafeaneharaam
﷽ . قسمتی از وصیت نامه مهدی حسینی؛ . تو شاهد باش که به یاد علی اکبر جوانمان را فرستادیم. درست که به پای جوانان نمی رسد اماتو قبول کن این قربانیان و فدائیان عشق حریمت را... میبینی جوان هایمان چه قد قامتی دارند؟ چه چهره دلربا و ومعصومی دارند؟ همه اش به فدای ارباً اربای علی اکبر حسین. . ع . ادامه دارد...🚩 . س . شادی روحش 🌷 @Modafeaneharaam
✨محمدحسن پاسدار رسمی و کارمند دانشگاه علوم پزشکی بیمارستان «بقیه الله» تهران بود زمانی که در بیمارستان بقیه‌الله تهران پذیرفته شد قبل از گرفتن اولین شیفت کاریش، برای ثبت نام سوریه اقدام کرد به او گفته بودند لااقل بگذار یک ساعت شیفت بروی بعد سراغ سوریه را بگیر. گفته بود 《من اصلا برای این آمده‌ام اینجا که بروم سوریه》 اول رفت برای سوریه ثبت نام کرد، بعد اولین شیفت کاریش را گرفت.😊 شب قبل از شهادت محمد حسین خواب دیدم مردم اطرافم را گرفتند و به من تبریک می گویند ، صدای فریاد یا صاحب الزمان هم بلند شده بود . بیدار شدم ساعت 2 شب بود ،صدقه انداختم . تا صبح خوابم نبرد فقط گریه می کردم و می لرزیدم . فردا ظهر عکس اش را دیدم که گذاشته بودند و نوشته بودند دکتر حسن شهید شد ."💔 🌹 نخستین‌شهید ازجامعه ی‌پزشکی 💐🌸🌺 @Modafeaneharaam
‍ دو روز قبل از اینکه اعزام بشه در حالی که تو فکر بود بهم نگاه انداخت گفت باید حلالم کنی؛ من برم دیگه برنمیگردم...‼️ نگاهش کردم گفتم این حرفو نزن. 😢 گفت دیشب خواب دیدم توی صحرای بزرگی هستیم من و یه عالمه آدم دیگه درحالی که هرکدوم زخمی به تن داریم یا حسین میگیم. بر سر و سینه زنان و دوان دوان از اونجا رد میشیم، شبیه اون دسته‌های عزاداری که روز اربعین از بین الحرمین میگذرند.😭 تعبیر خوابش چه زیبا بود؛ صحرای #بصری_الحریر وعده‌گاه عاشقان...💔 راوی: همسر #شهید_مهدی_آدینه #مدافع_حرم از شهدای لشکر #فاطمیون @Modafeaneharaam
﷽ . پست اینستاگرام #شهید_حسن_عبدالله_زاده در رابطه با شهادت #آقامهدی_حسینی 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 . سید مهدی هم رفت و من هنوز هم که هنوزه دنبال شهوات و بازی های بی ارزش و فانی دنیام و هر روز این سوال رو از خودم میپرسم که مگر میشود آدمی انقدر بی توفیق و کم سعادت !!! همین سال پیش بود که باهم آشنا شدیم !!! و تمام آشنایی مان هم از مجلس امام حسینی بود ‌که توی خرابه شام برگذار می شد!!! چقدر با هم سینه زدیم و صفا کردیم !!! وقتی عکس شهادتش رو دیدم حسابی دلم گرفت!!! نه برا شهید ! که اینها به فیض اعلا نایل اومدن! برا خودم که رفیقان میروند نوبت به نوبت!!! اما..... چشم هایم هنوز منتظرند . . . #شهید #شهدا #شهادت #شهیدان #شهیدان_خدایی #مدافع_حرم #مدافعان_حرم #شهدای_مدافع_حرم #عند_ربهم_یرزقون #تمام_زندگی_ام_فدای_رقیه س #دمشق #کربلا #شهید_مدافع_حرم_مهدی_حسینی #شهید_مهدی_حسینی @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_بیست_و_نهم 💠 نگاهش روی صورتم می‌گشت و باید تکلیف این زن #تکفیری روشن می‌شد
✍️ 💠 دو سال پیش به هوای هوس پسری سوری رو در روی خانواده‌ام قرار گرفتم و حالا دوباره عشق دیگری دلم را زیر و رو کرده و حتی شرم می‌کردم به ابوالفضل حرفی بزنم که خودش حسم را نگفته شنید، هلال لبخند روی صورتش درخشید و با خنده خبر داد :«یه ساعت پیش بهش سر زدم، به هوش اومده!» از شنیدن خبر سلامتی‌اش پس از ساعت‌ها لبخندی روی لبم جا خوش کرد و سوالی که بی‌اراده از دهانم پرید :«می‌تونه حرف بزنه؟» و جوابم در آستین شیطنتش بود که فی‌البداهه پاسخ داد :«حرف می‌تونه بزنه، ولی نمی‌تونه بکنه!» 💠 لحنش به‌حدی شیرین بود که میان گریه به خنده افتادم و او همین خنده را می‌خواست که به سمتم آمد، سرم را بوسید و به فدایم رفت :«قربونت بشم من! چقدر دلم برا خنده‌هات تنگ شده بود!» ندیده تصور می‌کرد چه بلایی از سرم رد شده و دیگر نمی‌خواست آسیبی ببینم که لب تختم نشست، با دستش شکوفه‌های اشکم را چید و ساده صحبت کرد :«زینب جان! داره با سر به سمت جنگ پیش میره! دو هفته پیش دو تا ماشین تو منفجر شد، دیروز یه ماشین دیگه، شاید امروز یکی دیگه! سفرای کشورهای خارجی دارن دمشق رو ترک می‌کنن، یعنی خودش داره صحنه جنگ رو برای آماده می‌کنه!» 💠 از آنچه خبر داشت قلبش شکست، عطر خنده از لبش پرید، خطوط صورتش همه در هم رفت و بی‌صدا زمزمه کرد :« داره میفته دست تکفیری‌ها، حمص همه آواره شدن! آماده لشگرکشی شده و کشورهای غربی و عربی با همه توان تجهیزش کردن! این تروریست‌هام همه جا هستن، از کنار هر ماشین و آدمی که تو دمشق رد میشی شاید یه انتحاری باشه، به‌خصوص اینکه تو رو میشناسن!» و او آماده این نبرد شده بود که با مردانگیِ لحنش قد علم کرد :«البته ما آموزش نیروهای سوری رو شروع کردیم، و تصمیم گرفتن هسته‌های مردمی تشکیل بدیم و به امید خدا نفس این رو می‌گیریم!» 💠 و دلش برای من می‌تپید که دلواپس جانم نجوا کرد :«اما نمی‌تونم از تو مراقبت کنم، تو باید برگردی !» سرم را روی بالشت به سمت سِرُم چرخاندم و دیدم تقریباً خالی شده است، دوباره چشمان بی‌حالم را به سمتش کشیدم و معصومانه پرسیدم :«تو منو به‌خاطر اشتباه گذشته‌ام سرزنش می‌کنی؟» 💠 طوری به رویم خندید که دلم برایش رفت و او دلبرانه پاسخ داد :«همون لحظه‌ای که تو حرم (علیهاالسلام) دیدمت، فهمیدم خودش تو رو بخشیده عزیزدلم! من چرا باید سرزنشت کنم؟» و من منتظر همین پشتیبانی بودم که سوزن سِرُم را آهسته از دستم کشیدم، روی تخت نیم‌خیز شدم و در برابر چشمان متعجب ابوالفضل خجالت کشیدم به احساسم اعتراف کنم که بی‌صدا پرسیدم :«پس می‌تونم یه بار دیگه...» 💠 نشد حرف دلم را بزنم، سرم از به زیر افتاد و او حرف دلش را زد :«می‌خوای به‌خاطرش اینجا بمونی؟» دیگر پدر و مادری در ایران نبود که به هوای حضورشان برگردم، برادرم اینجا بود و حس حمایت مصطفی را دوست داشتم که از زبانش حرف زدم :«دیروز بهم گفت به‌خاطر اینکه معلوم نیس سوریه چه خبر میشه با رفتنم مخالفت نمی‌کنه!» که ابوالفضل خندید و رندانه به میان حرفم آمد :«پس هم کرده!» 💠 تازه حس می‌کرد بین دل ما چه گذشته که از روی صندلی بلند شد، دور اتاق چرخی زد و با شیطنت نتیجه گرفت :«البته این یکی با اون یکی خیلی فرق داره! اون مزدور بود، این !» سپس به سمتم چرخید و مثل همیشه صادقانه حرف دلش را زد :«حرف درستی زده. بین شما هر چی بوده، موندن تو اینجا عاقلانه نیست، باید برگردی ایران! اگه خواست می‌تونه بیاد دنبالت.» 💠 از سردی لحنش دلم یخ زد، دنبال بهانه‌ای ذهنم به هر طرف می‌دوید و کودکانه پرسیدم :«به مادرش خبر دادی؟ کی می‌خواد اونو برگردونه خونه‌شون ؟ کسی جز ما خبر نداره!» مات چشمانم مانده و می‌دید اینبار واقعاً شده‌ام و پای جانم درمیان بود که بی‌ملاحظه تکلیفم را مشخص کرد :«من اینجا مراقبش هستم، پول بلیط دیشبم باهاش حساب می‌کنم، برا تو هم به بچه‌ها گفتم بلیط گرفتن با پرواز امروز بعد از ظهر میری ان‌شاءالله!» 💠 دیگر حرفی برای گفتن نمانده و او مصمم بود خواهرش را از سوریه خارج کند که حتی فرصت نداد مصطفی را ببینم و از همان بیمارستان مرا به فرودگاه برد. ساعت سالن فرودگاه روی چشمم رژه می‌رفت، هر ثانیه یک صحنه از صورت مصطفی را می‌دیدم و یک گوشه دلم از دوری‌اش آتش می‌گرفت. تهران با جای خالی پدر و مادرم تحمل کردنی نبود، دلم می‌خواست همینجا پیش برادرم بمانم و هر چه می‌گفتم راضی نمی‌شد که زنگ موبایلش فرشته نجاتم شد... ✍️نویسنده: @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💭خواب همسر شهید امین کریمی در خواب دیدم که یک نامه به من دادند نوشته بود: آقای امین کریمی به عنوان محافظ درهای حرم حضرت زینب منصوب شد 💐 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 🔴 مستند سریالی 🎥 مجموعه‌ مستندی متفاوت که زندگی شهدای را از نگاه همسرانشان روایت می‌کند. 🌟 این قسمت: شهید ⚫️شهادت: 30 مهر 1394 💢 برای دانلود و تماشا اینجا کلیک کنید.👇🏻 Ammaryar.ir 🎉 ۵۰٪ تخفیف خرید اشتراک ۳ماهه ویژه هفته وحدت🎁 @Modafeaneharaam
شهیدی ڪه صورتش زیبا، سیرتش زیباتر بود...به #قمرفاطمیون شهرت داشت یڪـی از شروط عقدش این بود ڪه #مدافع_حرم باقـی بماند. #ڪلام_شهیدحسین_هریری🌷 من حاضرم مثل علی اڪبرِ امام حسین اِرباً اِربا بشم ولی ناموس شیعه حفظ بشه. آخرشم این شهید درحال خنثی ڪردن بمب بود ڪه منفجر شد و قسمتی از بدنش تڪه تڪه شد. #شهید_حسین_حریری #مدافع_حرم_آل‌الله به مناسبت سالروز تولد شهید حسین حریری🌹 @Modafeaneharaam
18 خردادماه گرامی باد . 🥀 مادر شهید می‌گوید: درد فراق و دوری احمد برایم رنج‌آور شده بود و گاهی سخنان اطرافیان بر دردم می‌افزود تا این‌که شبی در عالم رویا، احمد را در کنار بانویی پوشیه زده، خوشحال و سبکبار دیدم. آن خانم علت بی‌تابی را جویا شد و خطاب به من گفت: فرزندت در جوار من و در آرامش قرار دارد و در همان لحظه با دستان خود، قلب سوزان مرا لمس کرد. از آن پس آرامش و طمأنینه بر من غالب شد و قلبم التیام یافت. 🇮🇷 ای با شهدا @Modafeaneharaam
غيبت ممنوع! تقواي ايشون براي ما درس هاي زيادي داشت به كرات شاهد بودم با نهي از منكر خاص خودشون جلوي غيبت رو می‌گرفتند، اگر صحبت از فرد غايبي ميشد، اگر فرد غايب رو مي شناختند، به نحوي سعي مي‌كردند اورا تبرئه كنند مثلا اگر بدي او گفته ميشد حاج رضا ميگفت:((نه،حالا اينطور ها هم نيست...)) اگر ميديد بازهم جلسه به غيبت ادامه ميدهد، بلند صلوات ميفرستاد به طوري كه همه ساكت شوند،باز اگر ادامه ميدادند ايشون صلوات ميفرستاد، انقدر صلوات ميفرستاد تا گوينده خجالت ميكشيد و ادامه نميداد، نهي از منكر ايشون هم غير مستقيم بود كه كسي ناراحت نشود،هم موثر واقع ميشد. @Modafeaneharaam
شرایط سختی بود آتش دشمن سنگین بود، موقع عقب اومدن متوجه عدم حضور محمد شدم باهاش تماس رادیویی گرفتم که پشت بیسیم میگفت من جفت پاهام تیرخورده شما برید کسی برنگرده دارن میان سمتم داشتم گریه میکردم از اینکه نمیتونستم کمکش کنم. بعد چند دقیقه ک باهاش تماس گرفتم صدایی غیر صدای محمد شنیدم. محمد هم مثل ارباب بی کفن ابی عبدالله ع بدون سر به سوی معشوق پرکشید . بیاد شهید مدافع حرم عمه سادات س محمد زهره وند جمعی گردان تکاور تیپ نمونه یکم روح الله . @Modafeaneharaam
آخرین : ظهر بود و موقع نماز، از همرزمش خواسته بود با هم به مسجد بروند ولی او موافق نبود، می گفت اینجا اهل سنت است، از لحاظ امنیتی صحیح نیست! ولی محسن قبلاً هم آنجا رفته بود. با مسجدی پر از جمعیت نماز جمعه برگزار شد. بعد از نماز محسن هم صحبت امام جماعت شده بود. روبوسی سلام و علیک. برایشان خیلی جالب بود تا بحال نظامی‌ها را در آن مسجد ندیده بودند. یکی از اهالی به محسن گفت که سید است، شجره نامه‌اش را نشانش داد، اجدادش به امام جعفر صادق(ع) می‌رسید. محسن شجره نامه را بوسید و بر روی چشم گذاشت. معتقد بود تأثیر فرهنگی رزمندگان ایرانی بیشتر از تأثیر نظامیشان است. قرار گذاشتند که از هفته بعد در نمازجمعه آن مسجد شرکت کنند ولی این آخرین نمازجمعه محسن بود. . @Modafeaneharaam
🌹پسرم از بچگی شجاع و ساده و خوش‌اخلاق بود. دست خیر هم داشت. تمام دوستان و همسایه‌ها و همکارانش از او راضی بودند و از اخلاق خوب مصطفی تعریف می‌کردند. مصطفی بسیار دلسوز و باغیرت بود. نمی‌توانست نسبت به وقایع پیرامونش بی‌تفاوت باشد. همین غیرتش هم او را برای دفاع از حرم به سوریه کشاند. پسرم اوایل شروع بحث جبهه مقاومت اسلامی آرام و سربه زیر داشت کارش را می‌کرد. موضوع تعدی تروریست‌ها به حرم اهل بیت که جدی‌تر شد، تصمیم به رفتن گرفت. موضوع رفتنش را خیلی مطرح می‌کرد اما من مخالفت می‌کردم و می‌گفتم تو هنوز کوچک هستی، اجازه بده تا مدتی از جنگ سوریه بگذرد، بعد برو. او اصرار کرد و نهایتاً هم رفت. 🌹چشم چپ مصطفی مادرزادی کم‌بینا و می‌توانم بگویم نابینا بود.مسئولان هم اجازه نمی‌دادند پسرم به جبهه برود اما مصطفی گفته بود وضعیت یک چشمم که نمی‌بیند کار خدا است. چشم دیگرم که سالم است و آن هم فدای حضرت زینب(س)‌. مسئولان باز مخالفت می‌کنند و پسرم می‌گوید: خانم من را طلبیده و شما اجازه نمی‌دهید. پس آن دنیا جواب حضرت زینب(س) را خودتان بدهید. ✍راوی مادر شهید @Modafeaneharaam
از سرداردلها حاج قاسم سلیمانی بر مزار شهید مدافع حرم سرهنگ پاسدار ولایت محمد حسین بشیری شادی روح شهدای اسلام از صدر تاکنون صلوات 🌹 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضور حماسی و با شکوه مردم استان همدان در جشن ۴۴ سالگی انقلاب/ ۲۲ بهمن🇮🇷🇮🇷 🌹ارسالی از حاج مجید الماسی🌹 @shahidmohamadhoseinbashiri ─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
🌷در سخنرانی هایش می گفت: من با شهدا راه میروم غذا میخورم و میخوابم و این آسایشی که برای من شهیدان بوجود آورده اند هر گز نخواهم گذاشت پرچم یا مهدی ادرکنی ،آن ناله های رزمنده گان در نماز های شب و هنگام شب عملیات زمین بماند. 🌷حاج عباس عبدالهی همواره درسخنرانیهایش میگفت: “جسمم را به خاک و روحم را به خدا و راهم را به آیندگان می سپارم.او جزو بهترین تک تیراندازهای ایران بود و شاید هم بهترین آنها.او همواره سخت ترین راه را انتخاب میکرد چه آن زمان که فرمانده گردان صابرین تیپ امام زمان(عج) لشکر عاشورا بود و چه حالا که بعد از بازنشستگی نشستن را بر خود حرام کرد و راه سوریه در پیش گرفت. 🌷صفایی داشت وصف ناپذیر.پای ثابت اردوهای راهیان نور دانشجویی بود با دانشجویان انس میگرفت و با آنها از شهدا و مرامشان میگفت.حاج عباس هم به مرادش آقا مهدی  باکری پیوست.وی بدست گروههای تکفیری و سلفی در سوریه بشهادت رسید. ✍راوی پسر شهید @Modafeaneharaam
🌷در سخنرانی هایش می گفت: من با شهدا راه میروم غذا میخورم و میخوابم و این آسایشی که برای من شهیدان بوجود آورده اند هر گز نخواهم گذاشت پرچم یا مهدی ادرکنی ،آن ناله های رزمنده گان در نماز های شب و هنگام شب عملیات زمین بماند. 🌷حاج عباس عبدالهی همواره درسخنرانیهایش میگفت: “جسمم را به خاک و روحم را به خدا و راهم را به آیندگان می سپارم.او جزو بهترین تک تیراندازهای ایران بود و شاید هم بهترین آنها.او همواره سخت ترین راه را انتخاب میکرد چه آن زمان که فرمانده گردان صابرین تیپ امام زمان(عج) لشکر عاشورا بود و چه حالا که بعد از بازنشستگی نشستن را بر خود حرام کرد و راه سوریه در پیش گرفت. 🌷صفایی داشت وصف ناپذیر.پای ثابت اردوهای راهیان نور دانشجویی بود با دانشجویان انس میگرفت و با آنها از شهدا و مرامشان میگفت.حاج عباس هم به مرادش آقا مهدی  باکری پیوست.وی بدست گروههای تکفیری و سلفی در سوریه بشهادت رسید. ✍راوی پسر شهید @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
🗓 #تقویم_شهدایی ✅سالروز ولادت 🌷 پاسدار #شهید_محمدحسین_بشیری 🌷 دلتنگی یعنی: جاذبه برعکس شود ؛ وزن
🕊بسم‌ رب الشهدا و الصدیقین🕊 📜خلاصه ی زندگینامه ی فرمانده و استاد نمونه تخریب و انفجارات... . 👈شهید محمد حسین بشیری در سال ۱۳۶۰/۴/۲۹ در یک خانواده ی مذهبی و متدین با پدری سخت کو ش و فداکار و مادری مهربان و دلسوز در شهر چشم‌ به جهان گشود و دوران دبستان خود را در مدرسه ی شهید جلال سنایی و پس از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان صدر در ✍دانشگاه پیام نور استان همدان و کارشناسی و حقوق و کارشناسی ارشد در یکی از شهرستانهای استان مدرک تحصیلی خود را کسب کرد.🎓 در سن‌۱۹‌سالگی‌ به خدمت سپاه پاسداران قدس همدان در آمد، در ورزش دارای مهارت زیادی شده و دارای دان ۳ تکواندو بود.🥋 حس مسئولیت پذیری و سخت کوشی اش باعث اقتدار و درایت در فرماندهی اش بود و توانایی هدایت یک لشکر را داشت خیلی محکم و استوار در صحنه حاضر میشد بدون ترس و استرس و به نیروها دلگرمی میداد و تسلط کامل بر عربی داشت.👌 *در سال ۱۳۸۳ در سن ۲۳ سالگی در نیمه ی شعبان و زندگی مشترک خود را آغاز کرد.💍💍 او در سال ۱۳۸۶ وارد کمیته تخریب شد و شروع به کسب تجربه و موفقیت های بسیاری در این مسیر گشت تا در نهایت به استاد نمونه و انفجارات تبدیل گشت و سپس بعد از ۴ سال در سال ۱۳۸۷ خداوند متعال فرزند پسری به او عطا کرد و نام‌ او را گذاشتند. استاد به تمام معنا در رشته ی تکواندو و در رشته های جودو،غواصی،صخره نوردی،یخ نوردی ،🧗‍♂کوه نوردی،کونفو و در طب سنتی تبحر خاصی داشت. مسئول کمیته تخریب و مسئول آموزش یگانهای نیرو زمینی و مقاومت شد و در یکی از قرارگاه های متولی آموزش تخریب به نیروی های فاطمیون،زینبیون و نیروهای حزب‌الله لبنان در سوریه بود. یکی از خصوصیات این شهید والامقام احترام بیش از حد به و پدرش بود. 💫از دیگر خصوصیاتش:خوش رویی،گشاده رویی،مهربانی،غیرت و تعصب،متواضع و افتاده و هرگز اهل ریا نبودند و از روی لبانشان هرگز پاک نمیشد‌.😊 🔹ارادت خاصی به داشت به طوری که همیشه شروع صحبتش با این جمله بود:شادی قلب نازنین‌ حضرت زهرا سلام الله صلوات،صلوات،صلوات. 👊سخت کوش و خستگی ناپذیر بود و میگفتند:اگر شهید نشیم‌ میمیریم‌. عاشق ولایت بود و حضور همیشگی چفیه او بر دوشش نشان از هم رنگی با مقام معظم رهبری داشت.✌️ و سرانجام‌ در سن ۳۵سالگی در ۱۳۹۵/۸/۲۲ در اعزام آخر طبق گفته ی خود شهید(من با حضرت زهرا سلام الله قرار دارم) در سوریه در اثر انفجار💣 تله انفجاری به همراه دو تن از همرزمهایش دعوت حق را لبیک گفتند و به سوی خدا پرواز کرد و حسینی شد. وقتی میگوییم شهید مدافع حرم محمد حسین بشیری یعنی: 👌بیش از یک دهه مجاهدت در جبهه های مختلف یعنی اعزام از این‌ شهر به آن شهر امروز و فردا و پس فردا و.... یعنی بیش از یک دهه غربت یعنی دلکندن از خانواده یعنی ندیدن بزرگ‌شدن‌ عزیزترینت(فرزندش)😔 یعنی‌ مداومت‌ بر تقوا یعنی‌ مداومت بر نماز اول وقت یعنی مداومت بر ترک گناه یعنی مداومت اکرام مادر یعنی گذشتن از همه خوشی های دنیا و دائم السفر بودن یعنی ...یعنی.... امروز نتیجه زهد و تقوای بیش از ۱۰،۱۵ ساله است نتیجه دوری از شهر و خانواده و کشور و همه‌ مستی های دنیا.👌 @Modafeaneharaam
📞 اخوے بہ گوشے؟؟ ما کہ اومدیم توے این میدون! 🚨 ولے بہ بچہ‌هاے جنگ نرم بگو : همہ جوره حواسمون هست، بہ هر کلمہ کہ مے‌نویسن...! 👌 بگو اینو یادشون باشہ : ، شاهدن و ناظر 🌺🍃 بی بی زینب (س) 💞 @Modafeaneharaam
🌹شهید کانادایی حضرت زینب (س) ; حمزه علی یاسین 👈 (مونترآل) دومین شهر بزرگ «کانادا» پس از پایتخت این کشور است که در شرق «کانادا» و جنوب غربِ استان «کبک» واقع است. 👈 این شهر به دلیل وجود تعداد قابل توجه مهاجر ایرانی و لبنانی، دارای شیعیان زیادی است. 🔹 «حمزه علی یاسین» در ۲۷ ژانویه ۱۹۹۴ میلادی، در "مونترآل" به دنیا آمد. خانواده او اصالتا از اهالی روستای «عباسیه» واقع در جنوب لبنان هستند و از اقوام همسرِ دبیرکل حزب الله به شمار می‌روند. 👈 «حمزه» چند سال قبل به لبنان برگشت و به عضویت «حزب الله لبنان» درآمد. 🔹 با آغاز جنگ علیه تروریست‌های وهابی در «سوریه»، «حمزه» جهت شرکت در جنگ برای دفاع از حرم مطهر حضرت زینب کبری(س) عازم این کشور شد و در ۲۵ جولای ۲۰۱۴ میلادی، در این جهاد مقدس به شهادت رسید و در موطن پدری‌اش به خاک سپرده شد. @Modafeaneharaam
‏از فرزند شهید اكبر زوار جنتى خواستن شعر بخونه؛ گفت ميشه دعاى فرج بخونم؟ آخه من روزی هزار بار دعای فرج می‌خونم! می‌خونم‌ تا ظهور كنه. ميگن اگه آقا بياد، شهدا هم باهاش ميان. شاید يه بار دیگه بابامو ببینم... 😔 🤲🏼 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💭خواب همسرشهید درخواب دیدم که یک نامه به من دادند نوشته بود: آقای امین کریمی به عنوان محافظ درهای حرم حضرت زینب منصوب شد 💐 @Modafeaneharaam