eitaa logo
محتوای تبلیغی نورالزهرا
58 دنبال‌کننده
451 عکس
146 ویدیو
75 فایل
آیدی معاون آموزش گروه تبلیغی نورالزهرا سلام الله علیها علی سروش @alisorosh1421
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از نوکر(:
السلام علیک یااباعبدالله الحسین علیه السلام مجلس عزای سیدالشهدا علیه السلام 🥀به کلام : حجت الاسلام مهدوی نیا 🥀با نوای : حجت الاسلام تقوی ⏱شنبه و یکشنبه ۲۸ و ۲۹ ماه محرم ، ساعت ۲۰:۳۰ 📍زنبیل آباد ۲۰متری فجر پلاک ۱۰۶ واحد ۲ ( قجری ) برادران و خواهران
3-8.mp3
26.56M
﷽ 🏴 روضه مناجات با حضرت سیدالشهداء "آن روز که به داغ غمت مبتلا شدیم" ◽️دهه سوم محرم الحرام ۱۴۰۱ 🎤 حجت الاسلام 🚩 هیئت الزینب (س) قم https://eitaa.com/joinchat/1425277113C0745950263
امروز به تاریخ شمسی ولادت آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هست🌹 تعجیل در فرجشون صلوات❤️
🩸اهل «حلب» چه بلایی را بر سر أسرای آل الله، آوردند ... | با ریختن یک قطره از خون سر مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام، آب چشمه‌ای گوارا، تلخ و مکدّر می‌شود... در نقلی آمده است: 🥀 چون کاروان أسرای آل الله، با سختی و مشقت به شهر «حلب» نزدیک شدند، در نزدیکی آن شهر، چشمه‌ای بود که آب شیرین و گوارایی داشت به نام «یوثمة»؛ 🥀 لشکریان نانجیب خودشان به سراغ خوردن آب از آن چشمه گوارا رفتند و اسیران را بر فراز شتران متوقف کردند و سرهای مطهر را بر فراز نیزه ها نهادند؛ 📋 فَجَعَلَ اَولادَ السَفاحِ یَتَفاخَرُ بَعضُهُم عَلیٰ بَعضٍ ▪️آن حرام‌زادگان سُفله، که هر یک نیزه‌ای را به دست داشت، بر یکدیگر فخر می‌کردند. 🥀 اهل حلب شهر را آزین بسته و به استقبال آن حرامیان آمدند؛ حاکم حلب با نهایت عیش و طرب، با طبل و نای و عود به همراه جماعتی از یهود به استقبال آنان آمد. 🥀 آن جماعت نانجیبی که به استقبال آمدند، ابداً شرم و حیا نمی‌کردند و بی‌شرمی و بی‌حیایی را به جایی رسانیدند که راوی گوید: چون به نزدیکی اهل بیت اطهار و اسرای دل فَکار رسیدند، 📋 شَرَعوا یَرمونَهُم بِالحِجارَةِ والمَدَر ▪️شروع کردند به سنگ و کلوخ انداختن بر آن أسرای بی پناه. 🔖 تا جایی که راوی گوید: 📋 واللهِ فَلَم یَبقَ اَحَدٌ مِنَ الْاُساریٰ وَ الرُووسِ اِلّا اَصابَهُ حَجَرٌ و مَدَرٌ ▪️به خدا قسم یک نفر از اسیران و سرهای مطهر، باقی نماند مگر اینکه سنگ و کلوخی به او اصابت کرد. 📋 و اَصابَ حَجَرٌ مِن تِلکَ الْاَحجارِ عَلیٰ رَاسِ الْحسینِ علیه‌السلامُ فَشَرَعَ یَجری مِنهُ دَمٌ عَبیطٌ و سَقَطَتْ قَطرَةٌ مِن ذٰلکَ الدَّمِ عَلیٰ عَینِ الثَریمَةِ ▪️ و یکی از آن سنگ‌ها به سر مطهر امام حسین علیه‌السلام اصابت کرد و از آن سر مطهر ، خون تازه‌ای جاری شد و قطره‌ای از آن خون بر چشمه «ثریمه» افتاد. 🔖 در این‌جا بود که راوی گوید: 📋 و صارَ مائُها مُنکَدِراً فوراً فَلَم یَرَ اَحَدٌ بَعدَ ذٰلکَ صَفاءَ مائِها و ذَهَبَ عَذبُهُ و اِنقَلَبَ لَونُهُ ▪️آب چشمه بلافاصله مکدر شد و پس از آن هیچ کس، پاکیِ آب آن چشمه را ندید و شیرینی آن از بین رفت و رنگ آن تغییر کرد. 📋 فَلَمَّا رَأَتْ زینبُ ذٰلکَ بَکَتْ بُکاءً شَدیداً و قالَتْ: وا اَخاه! ▪️همین‌که حضرت زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها این صحنه را دیدند، گریه شدیدی کردند و صدای «وا اخاه» سر دادند. 📋 ثُمَّ ضَرَبَتْ رَأسَها عَلیٰ خَشَبِ الْمَحمِلِ ضَرباً شَدیداً بِحَیثُ جَری الدَمُ مِن تَحتِ مَقنَعِها ▪️سپس سرشان را محکم به چوبه محمل زدند، به گونه‌ای که خون از زیر معجر آن بانوی مظلومه، جاری شد. 📚بحر المصائب ج۷ ص۲۶۱ ✍ جماعتی که به سر نیزه ها نظر دارند نشسته اند زمین تا که سنگ بردارند خدا به خیر کند ، سنگ های بی احساس برای کـودک‌مـان روی نِی خطـر دارند بخوان دو آیه نگویند خارجی هستیم ز ایل و طایفه‌مان کوفیان خبر دارند؟! درست لعل لبت را نشانه می‌گیرند چقـدر سنـگ‌زنِ ماهـر و قـَدَر دارند دلم شکست, خدا لعنتت کند ای شمر نـگاه کـن هـمه‌ی دختـران پـدر دارند @Maghaatel
🩸«بَعلَبک» و مصائب وارده از این شهر بر اسرای آل الله... | شهادت سیّده «خوله»، دختر سیدالشهداء علیه‌السلام در نقل‌ها آمده است: 🥀 وقتی که کاروان اسرا در نزدیکی دمشق به شهر بعلبك رسيدند،قاسم بن ربيع كه والى آن جا بود گفت تا شهر را آزین بستند و با چند هزار دف و نى و چنگ و طبل سر امام حسين عليه‌السّلام به شهر بردند. 📋 فأمر بالجواري و بأيديهم الدّفوف و نشرت الأعلام، و ضربت البوقات و أخذوا بالفرح و السّرور و مزيّنين و ملطّخين في رؤوسهم بالزّعفران، ▪️کنیزکان و غلامان ، دف ها را به دست گرفتند و پرچم ها بلند کرده و شروع به نواختن در بوق ها کردند. شادی و سرور از خود نشان می دادند و بر روی سرشان زعفران می مالیدند 📋 و استقبلوا القوم ستّة أميال، و سقوهم الماء، و الفقاع، و السّويق، و السّكّر، و هم يرقصون و يغنون و يصفقون ▪️هنوز دو فرسخ مانده بود به بعلبک، آنان به استقبال کاروان اسرا رفتند. آب و آب جو و شراب و شربت می‌خوردند و می رقصدیدند و دست می‌زدند. 🥀 حضرت ام كلثوم سلام‌الله‌علیها وقتی که این صحنه را مشاهده نمودند، پرسیدند: نام این شهر چیست: گفتند :بعلبک. حضرت فرمودند: 📋 أَبَادَ اللَّهُ کَثْرَتَکُمْ وَ سَلَّطَ عَلَیْکُمْ مَنْ یَقْتُلُکُمْ ▪️«خدا كثرت شما را براندازد و بر شما مسلط گرداند كسى را كه شما را به قتل برساند.» 📋 فعند ذلك بكى عليّ بن الحسين علیهماالسلام و هو يقول: ▪️ در این هنگام، حضرت علی بن الحسین امام سجاد علیهما السّلام گریان شد و این اشعار را خواند: 📋 وَ هُوَ الزَّمَانُ فَلَا تَفْنَی عَجَائِبُهُ / مِنَ الْکِرَامِ وَ مَا تُهْدَی مَصَائِبُهُ ▪️عجایب و غرایب روزگار فانی نخواهند شد، و دست از مردمان بزرگوار بر نخواهند داشت و به پایان نخواهند رسید 📋 فَلَیْتَ شَعْرِی إِلَی کَمْ ذَا تُجَاذِبُنَا / فُنُونُهُ وَ تَرَانَا لَمْ نُجَاذِبْهُ ▪️ای کاش می‌دانستم که مصائب روزگار، ما را تا چه موقع جذب خواهد کرد، و تو می‌بینی که ما آن مصائب را جذب نمی کنیم 📋 یُسْرَی بِنَا فَوْقَ أَقْتَابٍ بِلَا وِطَاءٍ//وَ سَابِقُ الْعِیسِ یَحْمِی عَنْهُ غَارِبُهُ ▪️ما را بر فراز شتران بی جهاز می‌گردانند و راننده شتران، از شتری که غایب می‌شود بی خبر است 📋 کَأَنَّنَا مِنْ أُسَارَی الرُّومِ بَیْنَهُمْ / کَأَنَّ مَا قَالَهُ الْمُخْتَارُ کَاذِبُهُ ▪️گویا ما از اسیران روم هستیم که در میان ایشان می‌باشیم؛ گویا آن توصیه‌هایی که احمد مختار صلّی اللَّه علیه و آله درباره ما کرده، دروغ باشد 📋 کَفَرْتُمُ بِرَسُولِ اللَّهِ وَیْحَکُمْ / فَکُنْتُمْ مِثْلَ مَنْ ضَلَّتْ مَذَاهِبُهُ ▪️وای بر شما که به رسول خدا کافر شدید! شما نظیر کسی هستید که گمراه شده باشد. 🔖 برخی از مقاتل نوشته اند: 🥀 در همین جا یک دختر از امام حسین علیه‌السلام ، به نام "خوله" از شدت غم غصه به شهادت رسیدند. 🥀 امام سجاد علیه‌السلام آن بانوی مظلومه را در همین سرزمین به خاک سپردند و یک درخت در بالای قبر آن بانو، کاشتند تا علامتی برای آن قبر باشد. 🖇 هنوز که هنوز است آن درخت، در جای خود باقی است و اهالی آن منطقه قبر شریف آن بانوی مظلومه را زیارت می‌کنند و از آن درخت، تبرک می جویند و در همین سال های اخیر نیز، مشاهده شده که در روز عاشورا از شاخه های آن درخت، خون جاری شده است. برگرفته از: 📚معالي السّبطين، ج۲ ص۱۳۳ 📚ينابيع المودّة، ج۳ ص۸۹ 📚منتهى الآمال،ص۴۹۷ 📚ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه‌السّلام،ص۱۱۰ 📚جلاء العيون، ص۷۲۶ ✍ پس از حسین کز او خوب‌تر تراب ندیده چها گذشت به زن‌های آفتاب ندیده ... @maghaatel
🩸وقتی‌که نازدانهٔ سیدالشهداء علیه‌السلام از قافله جا می‌ماند و صدیقه کبری سلام‌الله‌علیها، سر او را به دامن می‌گیرد... در نقل‌ها آمده است: 🥀 شبی از شب‌هایی که قافله در راه شام بود، حضرت سکینه سلام‌الله‌علیها (در برخی نقل، حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها آمده) به یاد پدر و درد اسارت و غم های دلش، گریه زیادی کرد و صدای او به گریه بلند شد. 🥀 شتربان او وقتی که دید گریه‌اش تمامی ندارد، گفت: 📋 اُسكُتي يا جارِيَة! فقد أذَّيتِني بِبُكائِكِ ▪️ای کنیزک! ساکت شو! مرا با گریه‌ات آزار می‌دهی! 🥀 اما آن نازدانه، گریه‌اش تمام نشد، بلکه چنان ناله‌ای کشید که نزدیک بود روح از بدنش جدا شود. آن شتربان ملعون گفت: ای دختر خارجی! ساکت شو دیگر! 🥀 آن دختر مظلومه با شنیدن این جمله حالش دگرگون شد و با ناله گفت: ای وای من! آه ای پدرم! تو را از روی ظلم و جور کشتند و حالا تو را خارجی هم می‌خوانند!؟ 📋 فَغَضَبَ اللَّعينُ مِن قَولِها، و أخَذَ بِيَدِها، و جَذَبَها و رَمَىٰ بِها عَلىٰ الْأرضِ فَلَمَّا سَقَطَتْ غُشِيَ عَلَيْها. ▪️آن شتربان دیگر به غضب آمد و دست آن مخدّره را گرفت و از روی شتر کشید و آن بانوی مظلومه را محکم به زمین زد و حضرت سکینه عليها السّلام بيهوش شد. 🥀 وقتی که به هوش آمد، همه رفته بودند و اثری از قافله نبود. با پای برهنه در تاریکی شب راه افتاد. گاهی می‌نشست و گاهی بلند می‌شد و گاهی پدر و گاهی عمه‌اش را صدا می‌زد. ساعتی از شب را همین‌گونه سپری کرد و باز اثری از قافله ندید و بيهوش روی زمین افتاد. 🥀 در همين ساعت بود که ديدند نیزه‌ای که سر مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام بر آن بود، در زمین فرو رفت و هرچه حامل آن نیزه و لشکریان دیگر تلاش کردند تا آن رابیرون بیاورند، نتوانستند. 🥀 خبر به عمر سعد لعين رسيد و او گفت: از علي بن الحسین علیهماالسلام سؤال کنید؛ آنان سراغ امام سجاد علیه السلام رفتند و قضیه را بازگو کردند.  🥀 حضرت فرمودند: بروید به عمه جانم زينب کبری عليهاالسلام بگویید دنبال بچه‌ها بگردد؛ شاید کودکی در دل شب گمشده باشد. 🥀 خبر به زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها دادند و آن بانو تک تک اطفال را صدا زد اما تا آن نازدانه را صدا زد، جوابی نشنید. 📋 فَرَمَتْ زينبُ بِنَفسِها مِن ظَهرِ النَّاقَةِ، و جَعَلَتْ تُنادِي: وا غُربَتاهُ! واضَيعَتاهُ... في أيِّ أرضٍ طَرَحوكِ، و في أيِّ وادٍ ضَيَعوكِ! ▪️پس از همان بالای نافه، خودش را بر زمین انداخت و ناله سر میداد: وا غربتاه!!‌ … دخترم! در کدام وادی و بیابان تو را انداخته و رها کرده اند؟! 📋 فَرَجَعَتْ إلىٰ وَراءِ الْقافِلَةِ، و هِيَ تَعدو في الْبَراري حافِيَةً و الشَّوكُ تَدخُلُ في رِجلَيْها، و تَصرُخُ، و تُنادِي ▪️آن بانو با پای برهنه به عقب قافله رفت و خارهای بیابان در پای او می‌رفت و آن حضرت ناله سر می‌داد و سکینه خاتون را صدا می‌زد. 🥀 همین گونه در عقب قافله رفت تا اینکه یک سیاهی نمایان شد. زینب کبری عليهاالسلام جلو آمدند و دیدند که یک بانویی روی ریگ و رمل بیابان نشسته و سر آن نازدانه را به دامن گرفته است و گریه می‌کند. 🥀 زينب کبری عليهاالسلام جلو آمدند و فرمودند: شما کیستید که بر یتیمان ما ترحم میکنید؟‌ آن بانو ، رو به زينب کبری عليهاالسلام کردند و فرمودند: 📋 بُنيَّةَ زينبُ! أنا اُمُّكِ فاطمةُ الزَّهراءِ أظَنَنتِ إنِّي أغفُلُ عَن أيتامِ وَلَدِي! ▪️دخترم زينب! منم مادرت فاطمه زهرا «سلام‌الله‌علیها»؛ تو گمان میکنی من از حال یتیمان پسرم غافل میشوم!؟ 📚معالي السّبطين، ج۲ ص۱۳۶ ✍ قافله رفته بود و من بیهوش روی شن زارهای تفتیده ماه با هر ستاره ای می‌گفت‌: بی صدا باش ! تازه خوابیده قافله رفته بود و در خوابم عطر شهر مدینه پیچیده خواب دیدم پدر ز باغ فدك سیب سرخی برای من چیده قافله رفته بود و من بی جان پشت یك بوته خار خشكیده بر وجودم سیاهی صحرا بذر ترس و هراس پاشیده قافله رفته بود و من تنها مضطرب ، ناتوان ز فریادی ماه گفت : ای رقیه چیزی نیست خواب بودی ز ناقه افتادی قافله رفته بود و دلتنگی قلب من را دوباره رنجانده باد در گوش ماه دیدم گفت : طفلكی باز هم كه جامانده قافله رفته بود و تاول ها مانعی در دویدنم بودند خستگی ، تشنگی ، تب بالا سد راه رسیدنم بودند قافله رفته بود و می دیدم می رسد یك غریبه از آن دور دیدمش –سایه‌ای هلالی شكل– چهره اش محو هاله ای از نور از نفس های تند و بی وقفه وحشت و اضطراب حاكی بود دیدم او را زنی كه تنها بود چادرش مثل عمه خاكی بود بغض راه گلوی من را بست گفتمش من یتیم و تنهایم بغض زن زودتر شكست و گفت: دخترم ، مادر تو زهرایم @maghaatel
هدایت شده از کتابخانه فضائل
- - قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلّم ألا و صلي الله علي الباكين علي الحسين -عليه السلام- و المقيمين عزائه. آگاه باشيد که همانا خداوند متعال رحمت می‌فرستد بر گریه‌کنندگان بر حسین -علیه السلام-کسانی که اقامه عزا بر او می‌کنند. ---------------------- عن المنذر الثوری انه قال سمعت باذنی من الحسین -علیه السلام- انه قال: من عبر قطره واحده فی مصیبتی خلده الله معی فی الجنه ابدالآبدین. منذر ثوری گفت با همین دو گوشم از امام حسین -علیه السلام- شنیدم که فرمود: هر کسی یک قطره اشک در مصیبت من بریزد خدا تا ابد ابدها او را همراه من در بهشت جاویدان کند. 📚بشارت الباکین، تبریزی، ص١٠٥ @ketabkhaneh_fazael
🩸یکی از وقایع عجیب و دردناک در نزدیکی شام ... در نقلی آمده است: 🥀 در نزدیکی دمشق، کاروان اسرای آل الله، به سرزمینی به نام "مرشاد" رسیدند؛ وقتی که مردم آنجا باخبر شدند که أسراء در نزدیکی شهرشان منزل کرده‌اند، 📋 خَرَجَ المَشايخُ و المُخدّراتُ و الشّبانُ يَتفرّجونَ عَلَى السَّبيّ و الرُّؤوسِ ▪️پیرمردها و زن‌ها و جوانان‌شان از شهر بیرون آمدند و اهلبیت سیدالشهدا علیه‌السلام را به تمسخر گرفتند و با این کار، خوش گذاری و شادمانی می‌کردند. 📋 وَ هُم مَعَ ذلكَ يُصلّونَ عَلَى مُحمّدٍ و آله، و يَلعَنونَ أعداءَهم و هو مِن العَجائب. ▪️و در همین حال نیز، بر محمد و آل محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله ، صلوات می‌فرستادند و دشمنانشان را لعنت می‌کردند. و این از عجایب روزگار بود. 📚 المنتخب،ج۲ ص۴۸۱ ✍ شامیان خون به دل خون شدهٔ ما نکنید خنده بر گریه‌ی ذریه‌ی زهرا نکنید ما عزادار عزیزان خداییم ولی پیش چشم اسرا هلهله برپا نکنید پای سرهای بریده همگی رقصیدید لااقل سنگ,نثارِ سر بابا نکنید گاهی از نیزه زمین خورد سرِ دلبر ما نقش مرکب دگر آن راس دل آرا نکنید سر بازار اگر قافله را هوْ کردید عمّه ام را سر بازار تماشا نکنید گرچه ناموس مرا بزم شراب آوردید صحبت از طفل و کنیزی دگر اینجا نکنید @maghaatel
🩸نفرین زینب کبری «سلام‌الله‌علیها» تمام نشده بود که کاخی ویران شد ... در نقلی آمده است: 🥀 وقتی که أسرای آل الله نزدیک به شهر دمشق شدند، از کنار قصر بلند و بالایی گذر کردند که یک پیرزنی در آن نشسته بود و نامش "امّ هجّام" بود و همراه او کنیزان و غلامانش نشسته بودند. 🥀 وقتی که آن پیرزن نگاهش به سر مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام در حالی که بر نیزه‌ای بلند سوار بود و محاسن شریفش با خون خضاب بود، افتاد و گفت: این سر که جلوی همه سر هاست، سر کیست؟ و آن سر هایی که بر نیزه هستند، سر چه کسانی هستد؟ 🥀 به او گفتند: آن سر، سر حسین علیه‌السلام است و دیگر سر ها، سر برادران و اولاد و خاندان اوست. آن عجوزه بسیار خوشحالی کرد و گفت: 📋 ناوِلِيني حَجَراً لِأضرِبَ بِهِ وَجهَ الحُسينِ عليه‌السّلام، فأَتَتْها، ▪️سنگی را برایم بیاورید تا آن را بر سر حسین «علیه‌السلام» بزنم. پس سنگی را برایش آوردند. 📋 فضَرَبتْ بِهِ رَأسَ الحُسينِ عليه‌السّلام، فَسٰالَ الدّمُ عَلَى وَجهِهِ و شَيبِهِ ▪️آن عجوزه‌، سنگ را گرفت و با آن بر سر مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام زد که خون از سر مطهر امام علیه‌السلام بر صورت و محاسن شریفش جاری شد. 📋 فَالْتفَتَتْ إلَيه أمُّ كُلثوم، فَرَأتْ الدَّمَ الجَديدَ سٰائلًا عَلَى وَجههِ و لِحيتِه، فلَطَمتْ وَجهَها ▪️ حضرت ام‌کلثوم علیها‌السلام تا نگاهش افتاد، دید خون تازه بر صورت و محاسن سر برادر جاری شده، لذا بر صورتش لطمه زد و فریاد می‌کشید: وا غوثاه! وا مصيبتاه! وا محمّداه! وا عليّاه! وا فاطمتاه! وا حسناه! وا حسيناه! سپس از هوش رفت. 🥀 در این هنگام‌ زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها فرمودند: چه کسی این کار را با صورت برادرم و نور چشمانم کرد؟گفتند: آن پیرزن ملعونه. اینجا بود که زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها آهی از دل کشیدند و فرمودند: 📋 اللّهمَّ اهْجِمْ عَلَيها قَصرَها و أحرِقْها بِنارِ الدّنيا قَبلَ نارِ الآخرة. ▪️خدایا! قصرش را بر سرش ویران کن و او را قبل از آتش جهنم با آتش دنیا بسوزان. 🥀 هنوز کلام زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها تمام نشده بود، که قصر فرو ریخت و آتش از آن بلند شد و آن پیرزن ملعونه و هر آن کس که در قصر بود، آتش گرفتند و به درک واصل شدند. 📚أسرار الشّهادة، ص۳۱۱ ✍اینجا که بال چلچله را سنگ می‌زنند   ماهِ اسیر سلسله را سنگ می‌زنند ای آسمان نگاه کن! این قوم سنگدل   یاران پاک و یک‌دله را سنگ می‌زنند یا تیغ رویِ «آیۀ تطهیر» می‌کشند   یا «آیۀ مباهله» را سنگ می‌زنند وقتی که دست‌های علمدار قطع شد   پاهای غرق آبله را سنگ می‌زنند با آن‌که هست آینۀ عصمت و عفاف   پرچم به دوش قافله را سنگ می‌زنند محراب اگر که‌خَم‌شوداز غم،عجیب نیست روح نماز نافله را سنگ می‌زنند تفسیر عشق بود و پریشانی حسین وقتی زدند سنگ، به پیشانی حسین @Maghaatel
هدایت شده از نوکر(:
السلام علیک یااباعبدالله الحسین علیه السلام مجلس عزای سیدالشهدا علیه السلام 🥀به کلام : حجت الاسلام مهدوی نیا 🥀با نوای : حجت الاسلام تقوی ⏱شنبه و یکشنبه ۲۸ و ۲۹ ماه محرم ، ساعت ۲۰:۳۰ 📍زنبیل آباد ۲۰متری فجر پلاک ۱۰۶ واحد ۲ ( قجری ) برادران و خواهران
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محتوای تبلیغی نورالزهرا
فصل دلبری دارد تمام میشود این فصل دلبری ای یار از قصور من ای کاش بگذری مهمان بی حیای خودت را حلا
وداع محرم زیارتنامه حضرت معصومه شهرضا۱۴۰۳.۵.۱۳.mp3
10.94M
وداع محرم زیارتنامه حضرت معصومه سلام الله علیها شهرضا اصفهان برنامه تابستانه مدرسه علمیه رشد تاریخ ۱۴۰۳.۵.۱۳ دارد تمام میشود این فصل دلبری ای یار از قصور من ای کاش بگذری
محتوای تبلیغی نورالزهرا
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب #حضرت_زینب_س_کوفه در سیر او جبریل هم بال و پرش ریخت وقت طواف چارمش خاکستر
روضه زینب کبری س حرم حضرت معصومه س شب آخر محرم۱۴۴۶.mp3
3.49M
روضه زینب کبری سلام الله علیها حرم حضرت معصومه سلام الله علیها شب آخر محرم۱۴۴۶ تاریخ ۱۴۰۳.۵.۱۴ پایگاه مسجد بنیاد در سیر او جبریل هم بال و پرش ریخت وقت طواف چارمش خاکسترش ریخت
محتوای تبلیغی نورالزهرا
#حضرت_زینب_س_کوفه_و_شام هرچند پای خسته‌ی زینب توان نداشت هرچند بین قافله جانش امان نداشت بار امانت
حدیث کساء روضه زینب کبری منزل قجری۱۴۰۳.۵.۱۴ ۲۹محرم.mp3
8.27M
حدیث کساء روضه زینب کبری سلام الله علیها منزل قجری تاریخ ۱۴۰۳.۵.۱۴ شب آخر محرم ۱۴۴۶ هرچند پای خسته‌ی زینب توان نداشت هرچند بین قافله جانش امان نداشت بار امانتی که به منزل رسانده است چیزی کم از رسالت پیغمبران نداشت
هدایت شده از بیت الشهداء
مراسم سوگواری اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام 🔻سخنرانان: حجه الاسلام کفیل حجه الاسلام ایزدی 🔺مداحان: حجه الاسلام شیرازی حجه الاسلام محمدیان حجه الاسلام ضیائی 🔹زمان: دوشنبه ۱۵ مرداد لغایت جمعه ۱۹ مرداد راس ساعت ۲٠ 🔸مکان: میدان آزادگان خیابان مرصاد، خیابان شهید کشوری، کوچه ۹ پلاک ۳،
🩸سه روز أسرای آل الله را پشت دروازه معطل گذاشتند تا شهر را آذین ببندند … | پانصد هزار نفر به تماشا آمدند … در نقل‌ها آمده است: 📋 أَوقَفُوا أهلَ البيتِ عليهم‌السّلام عَلَى بابِ الشّامِ ثَلاثة أيّامٍ حتّى یَزّيَّنوا البَلدَة ، فَزيّنوها بِكلٍّ حُليٍّ و زينَة و مِرآةٍ كانَتْ فيها ▪️و بر در شهر شام سه روز اسراء آل الله را نگه داشتند تا شهر را بيارايند و هر حُلّى و زيورى و زينتى كه در آن بود، به آيين‌ها بستند. 📜 ثُمّ اسْتَقبَلَتْهم مِن أهلِ الشّامِ زِهاءَ خَمسَ مِائَة ألفٍ مِن الرّجالِ و النّساءِ ▪️قريب پانصد هزار مرد و زن از اهل شام، به جهت استقبال، بيرون آمدند. 📜 و كانَ فيهم أُلوفٌ مِن الرّجالِ و الشّبّان و النِّسوانِ يَرقُصونَ و يَضرِبونَ بِالدّفِّ و الصِّنجِ و الطّنبور، ▪️در بین این پانصد هزار نفر، چند هزار مرد و زن و جوان، رقص‌كنان با دف و صِنج و طبل‌زنان به استقبال آمدند. 📜 و قد تَزيّنَ جَميعُ أهلِ الشّام بألوانِ الثّيابِ و الكُحلِ و الخَضاب ▪️همه اهل شام دست و پاى خود را از خوشحالی خضاب كرده و سُرمه در چشم كشيده و لباس‌های زیبا و رنگارنگ پوشيده بودند. 📚كامل بهايى، ج۲ ص۲۹۲ 📚نفس المهموم، ص ۴۳۲ ✍ دم دروازه‌ی ساعات خدا رحم کند به دلِ عمه‌ی سادات خدا رحم کند محملم پرده ندارد مددی یا ستّار حاجتم وقت مناجات خدا رحم کند چشم من تار شده ، یا تو به هم ریخته ای گریه دار است ملاقات خدا رحم کند کو علمدار حرم ؟ آبرویم در خطر است وسط این همه الوات خدا رحم کند سر بازار به انگشتْ نشانم دادند رد شدم با چه مکافات خدا رحم کند به همان خنجر کندی که تو را زجرت داد می کند شمر مباهات خدا رحم کند سرت از نیزه زمین خورد دلم ریخت حسین زیر پا رفتی ؟ به لب هات خدا رحم کند نیزه نیزه شده از بس گلوی پاره ی تو گم شدی بین جراحات خدا رحم کند چانه می‌زد سر گهواره یکی پیش رباب بهر تسکین مصیبات خدا رحم کند @Maghaatel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باران خون انگلیس در روز عاشورا باران خون در عاشورا طبق منابع شیعه و سنی به عنوان یک واقعه قطعی ثبت شده است. در این ویدیو به برخی از مستندات غیرشیعی اشاره کرده‌ایم. 🆔 @Masaf
هدایت شده از اشعار ناب آئینے
@Shere_aeini «اول ماه صَفر بد سَفری بود حسین ساربانِ من عجب بدنظری بود حسین» راهِ یکساعته یک روز به طول انجامید کار این بی شرفان ، پرده دَری بود حسین سنگ خوردم سرِ بازار عجب دردی داشت دردِ سَر داشتَنَم ، دردسری بود حسین ای جگردارترین مَحرَم زینب ، بر نِی آنکه زن میزند از بی جگری بود حسین بعدِ بازار همه صورت مان نیلی شد بخدا از اَثرِ بی سپری بود حسین ته بازار یکی نام محلّی را گفت مردک مست عجب فتنه گری بود حسین آن محل چشمِ خریدار به ما داشت فقط کاش این شام بلا را سحری بود حسین حرف بد زد به ربابه بخدا آب شدم بی سبب بود فقط رهگذری بود حسین سر تو بر روی نِی بند نمی شد دیگر نیزه دارِ سر تو ، خیره سری بود حسین  چه شد آنشب که تو به خانه ی خولی رفتی بعد از آن زلف سرت مختصری بود حسین ما عزیزان تو بودیم ولی خوار شدیم بعد تو قسمت ما دربه دری بود حسین 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
هدایت شده از حدیث اشک
یا ولی الله من که برایت غیر دردسر ندارم مثل بقیه چشم های تر ندارم تو دوستم داری ولی باور ندارم خیلی پریدن دوست دارم پر ندارم من از تو بردم آبرو هستم وبالت باید که پیش تو بمیرم از خجالت هر لحظه از یادم تو را بردم ضرر شد اشکی که خرج تو نشد خون جگر شد شبها برای تو نمردم تا سحر شد با معصیت افعال خوبم بی اثر شد من کاسب اشکم اگر چه خرده پایم یک مرتبه ای کاش به چشمت بیایم نگذاشته دنیا برای من حواسی از تو رسیده نعمت از من ناسپاسی تو بیشتر از من خودم را میشناسی شرمنده ام شرمنده از این آس و پاسی میدیدمت ای کاش در سن جوانی آقا کجایی کوفه ای یا جمکرانی؟ من که نشد باشم علیِ مهزیارت شیطان گرفته روح من را به اسارت نفسم شده آلوده و دیده خسارت بخشندگی تو به من داده جسارت تو رو میندازی برایم رو سیاهم من را جدا انداخت از تو اشتباهم حال قدیم و آن سحرهایش کجا رفت؟ افتاد از لب اسم تو حال دعا رفت خیلی دعای ندبه از من به قضا رفت هی قول دادم قول هایم زیر پا رفت اما فراموشم نشد سینه زن هستم گریان آن آقای بی پیراهن هستم گریان آن آقای بی یار و حبیبی که تکیه بر نی داد از فرط غریبی با چکمه برگرداند او را نانجیبی پیچید در گودال عطر دل فریبی آن مادری که پهلویش مسمار خورده فریاد زد ذبحش سه ساعت کار برده  بهمن ترکمانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
هدایت شده از معارف و مقاتل ناب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🩸این‌قدر به راحتی مصائب نقل‌شده از سیدالشهداء «صلوات‌الله‌علیه» را انکار نکن! با بنی امیه محشور میشویحضرت آیت‌الله شیخ محمد السَّنَد (از علمای برجسته نجف اشرف) http://eitaa.com/almaggatel