ملایی
#تخصصی #بسیار_مهم #حجیت_رأی_اکثریت ؟! #انتخابات #دین_سالاری_مردمی #میزان_رأی_ملت_نیست
#تخصصی
#حجیت_رأی_اکثریت ؟! #انتخابات #دین_سالاری_مردمی
#میزان_رأی_ملت_نیست #بسیار_مهم
برای این متن ( که ریپلای کردم👆) ماه ها زحمت کشیدم، تقدیم می کنم به مظلوم ترین های تاریخ، مولا الموحدین امیر المؤمنین و فاطمة الزهرا سیدة نساء العالمین. 💐💐💐
بسم الله الرحمن الرحیم
سقیفه بنی ساعده کودتا نبود! شاید اندکی از انصار و مهاجرین به وعده ی پول و با زد و بند با ابوبکر بیعت کرده بودند ولی اکثریت انصار و مهاجرین بسیار مؤمن و دست پرورده رسول الله (ص) بودند تا جایی که خداوند در آخرین سوره ای که نازل شد ( طبق بیان آیت الله معرفت سوره توبه آخرین سوره است طبق ترتیب نلدکه و سایت قرآن پویان 113 امین سوره است) در آیه 100 وعده ی خلود در بهشت به آنان می دهد: وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً ذٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ. و در باره خود ابوبکر نیز در در آخرین آیاتی که نازل می شود به واقعه 10 سال پیش (یا نه سال) اشاره کرده، می فرماید: الاَّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا ! یعنی همان معیتی که برای موسی و هارون بیان کرده بود: لاَ تَخَافَا إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَ أَرَى (طه 46) !! بنابر این هیچ جای تعجبی ندارد که ابوبکر در مناظره فدکیه (نه خطبه فدکیه) غصب خلافت را منکر شود و رأی مردم را، مردم سالاری را، بر سر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بکوبد و بگوید: «هَؤُلَاءِ الْمُسْلِمُونَ بَيْنِي وَ بَيْنَكِ قَلَّدُونِي مَا تَقَلَّدْتُ، وَ بِاتِّفَاقٍ مِنْهُمْ أَخَذْتُ مَا أَخَذْتُ، غَيْرَ مُكَابِرٍ وَ لَا مُسْتَبِدٍّ وَ لَا مُسْتَأْثِرٍ، وَ هُمْ بِذَلِكَ شُهُودٌ» !
رهبری: «در اسلام به نظر مردم اعتبار داده شده؛ رأي مردم در انتخاب حاكم و در كاري كه حاكم انجام ميدهد، مورد پذيرش قرار گرفته. لذا شما ميبينيد كه اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) با اينكه خود را از لحاظ واقع منصوب پيغمبر و صاحب حق واقعي براي زمامداري ميداند، آن وقتي كه كار به رأي مردم و انتخاب مردم ميكشد، روي نظر مردم و رأي مردم تكيه ميكند. يعني آن را معتبر ميشمارد» 22/03/1366 ، درحالی که اگر حضرت میزان را رأی ملت می دانست , اگر تسلیم شدن اقلیت در برابر رأی اکثریت، تکلیفی الهی و معتبر بود، هرگز حضرت زهرا سلام الله علیها بعد از مسموم شدن رسول الله صلی الله علیه و آله، در برابر رأی اکثریت قریب به اتفاق نمی ایستادند و کار را به جایی نمی رساندند تا پس از خطبه فدکیه به امیرالمؤمنین این طور بفرمایند: «حَبَسَتْنی قیلَةُ نَصْرَها وَ الْمُهاجِرَةُ وَصْلَها، وَ غَضَّتِ الْجَماعَةُ دُونی طَرْفَها، فَلا دافِعَ وَ لا مانِعَ، خَرَجْتُ کاظِمَةً، وَ عُدْتُ راغِمَةً. اَضْرَعْتَ خَدَّکَ یَوْمَ اَضَعْتَ حَدَّکَ، اِفْتَرَسْتَ الذِّئابَ وَ افْتَرَشت التُّرابَ، ما کَفَفْتَ قائِلاً وَ لا اَغْنَیْتَ باطلاً وَ لا خِیارَ لی، لَیْتَنی مِتُّ قَبْلَ هَنیئَتی وَ دُونَ ذَلَّتی». یعنی «انصار حمایتشان را از من باز داشته، و مهاجران یاریشان را از من دریغ نمودند، و مردم از یاریم چشمپوشى کردند، نه مدافعى دارم و نه کسى که مانع از کردار آنان گردد، در حالى که خشمم را فروبرده بودم از خانه خارج شدم و بدون نتیجه بازگشتم. آنروز که شمشیرت را بر زمین نهادى همان روز خویشتن را خانهنشین نمودى، تو شیرمردى بودى که گرگان را مىکشتى، و امروز بر روى خاک آرمیدهاى، گویندهاى را از من دفع نکرده، و باطلى را از من دور نمىگردانى، و من از خود اختیارى ندارم، اى کاش قبل از این کار و قبل از اینکه این چنین خوار شوم مرده بودم» 🥺😢😭
خداوندا مرا با فاطمة الزهرا محشور گردان 🙏
و السلام علی من اتبع الهدی.
ملایی
مقام معظم رهبری در دوم تیر 94 فرمودند: «بنده هیئت مذاکرهکننده را هم امین میدانم، هم غیور میدانم، ه
#عمومی #عبرت_آیندگان
#دین_سالاری_مردمی #میزان_رأی_ملت_نیست
رهبر معظم انقلاب اسلامی 97/5/22 فرمودند:
«در قضیّهی برجام، بنده اشتباه کردم اجازه دادم که وزیر خارجهی ما با آنها صحبت کند؛ ضرر کردیم.»
https://farsi.khamenei.ir/news-content?id=40276
منشأ این اشتباه چی بود؟
علی رغم این که آقا خودشون می گفتن من به مذاکره خوش بین نیستم یا امام خمینی گفته بودند که ما رابطه ی گرگ و میش را نمی خواهیم ولی متأسفانه حضرت آقا زیر بار فشار مردم سالاری رفتند و در نتیجه چنین ضرری به جامعه ی مؤمنین تحمیل شد.
کاش این آیه را جدی تر می گرفتیم: ان تطع اکثر من فی الارض یضلوک عن سبیل الله ان یتبعون الا الظن و ان هم الا یخرصون. 116 انعام
نه این که بخوام بگم نظر مردم همیشه ملازمه با فساد داره بلکه واقعیت اینه که توده های مردم حزب باد اند! هم تجربه انتخابات این رو نشون داده هم آیات هم روایات:
اميرالمؤمنين عليه الصلاه والسلام: الناس ثلاثه: فعالم رباني و متعلم علي سبيل نجاه و همج رعاع اتباع كلَّ ناعق يميلون مع كل ريح، لَم يستضيئوا بنور العلم و لم يلجاؤا الي رُكن وثيق. نهج البلاغه، كلمات قصار
اگر آیه یا روایتی پیدا کردید در تأیید سالار بودن مردم (نه مکلف بودن مردم، نه مراعات حال مردم بلکه در حق حاکمیت مردم بر مردم) برام بفرستید! گشتیم نبود نگرد ...
البته بنده با «دین عند الخلق» ای که ابن عربی در فص یعقوبی می گوید موافقم ولی نه با مردم سالاری و معیار قرار دادن رأی اکثریت (چه اکثریت خود مردم چه اکثریت مدعیان وکالت مردم)، خصوصاً وقتی شورای نگهبان نمی تواند موافقت آن با قرآن و سنت را احراز کند.
ملایی
#تخصصی #بسیار_مهم #حجیت_رأی_اکثریت ؟! #انتخابات #دین_سالاری_مردمی #میزان_رأی_ملت_نیست
#عمومی
#پست_موقت
عدم #حجیت_رأی_اکثریت
ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ (قوانین مردمی) إِلاَّ أَسْماءً سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ (پارلمان و کمیسیون و فراکسیون و ...) ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ (فقط خدا و کسانی که خدا اجازه داده حق قانون گذاری دارن نه مردم نه اصول گرایان نه هر اسلام نشناس دیگه ای) أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون (که حقی در حاکمیت اسلامی ندارند)
قبلا هم عرض کردم حاکمیت مردم نه با (لا اکراه فی الدین) درست می شود نه با (امرهم شوری بینهم) نه با (لقد کرمنا بنی آدم) نه با (انّی جاعل فی الارض خلیفة) نه با (لا تکن عبد غیرک) نه با (حق تعیین سرنوشت) نه با هیچ چسب و سریشوم دیگری !
راه حل این است: إِنَّمَا الْمُسْتَحْفَظُونَ لِدِينِ اللَّهِ هُمُ الَّذِينَ أَقَامُوا الدِّينَ وَ نَصَرُوهُ وَ حَاطُوهُ مِنْ جَمِيعِ جَوَانِبِه! کاش توان مدیریت دانشی که در حوزه تولید می شود داشتم!
ملایی
#عمومی #عبرت_آیندگان #دین_سالاری_مردمی #میزان_رأی_ملت_نیست رهبر معظم انقلاب اسلامی 97/5/22 فرمودند:
#تخصصی
#دین_سالاری_مردمی
مقدمه 1) شیعه اجماعاً قائل به تخطئه است و کلام مصوبه را که می گویند به فتوای مجتهد حکم الله معیّن می شود قبول ندارند.
مقدمه 2)در کشور ما مردم با انتخاب نمایندگانی که عمدتاً ارشد و دکترا از رشته های غیر مرتبط با اسلام شناسی دارند به این وکلاء اجازه می دهند که طبق #رأی_اکثریت (مخفیانه!!) برای آنها قانون تصویب کنند. این قانون در شورای نگهبان بررسی می شود که با فتوای مراجع یا آیات یا قانون اساسی یا ... مخالفت نداشته باشد و سپس تایید می شود. بعد هم رهبری می فرمایند تخلف از قوانین شرعاً «جایز نیست»! که با «حرام است» در مقام عمل فرقی ندارد!🧐
مقدمه 3)استاد اصول ما خیلی انقلابی بود. ازش پرسیدم این قوانینی که توسط وکلای مردم در مجلس تصویب می شود و بعد هم تخلف از آن جایز نیست؛ این نذر و قسم است یا تصویب اشعری یا تصویب معتزلی؟!😣
نتیجه) سرش رو پایین انداخت و وقتی بالا آورد فقط سرخ شده بود!😡
1) کافی ج1ص7:«و قال عليه السلام: من اخذ دينه من كتاب اللّه و سنة نبيه صلوات اللّه عليه و آله زالت الجبال قبل ان يزول، و من اخذ دينه من افواه الرجال ردته الرجال».
2)ان الناس عبید الدنیا...
3)إن رضا الناس لا يملك و ألسنتهم لا تضبط و كيف تسلمون مما لم يسلم منه أنبياء الله و رسله. وسائل الشيعة،ج27،ص: 396
4)کافی ج8ص53: لعن الله الذين يكتمون ما أنزل الله...الجهال يعجبهم حفظهم للرواية و العلماء يحزنهم تركهم للرعاية (مثل خلق پول و بیمه اجباری و ...) و كان من نبذهم الكتاب (نه فقط آیات الاحکام) أن ولّوه الذين لا يعلمون فأوردوهم الهوى و أصدروهم إلى الرّدى و غيّروا عُرى الدين...
ملایی
#تخصصی #حجیت_ظنون ؟! ظن در قرآن همیشه به معنای گمان است نه یقین نه شک منطقی. یکی از دوستان عزیزم پ
#عمومی
#علم_تعبدی_نداریم !
اگر من دیواری را که جلوی چشمم هست سفید می بینم آیا معنا دارد شارع به من بگوید به سفید بودنِ این دیوار متعبد باش یا نباش وگرنه مستحق عقاب هستی یا نیستی؟!
اگر ما به چیزی علم و یقین داشته باشیم، جایی برای التزام و تعبد به آن چیز باقی نمی ماند.
بنابراین علم با تعبد قابل جمع نیست! قطع طریقی مطلقاً منجز و معذر است. اگر از قیاس باشد،قاطع بابت قیاسش معذور نیست.
قبلا هم عرض کردیم:تعبد به ظنونی که قوی نباشند و به حد اطمینان و علم عرفی نرسند، نه علم تعبدی می آورند نه تعبد به آن تعبد به علم است بلکه همان التزام زورکی به ظن است پس متعبد به آن شاید عبد باشد ولی عالم نیست!
#اطمینان یا علم عرفی، حدّ معرفتی است که شخص مطمئن احتمال خلاف آن را قابل اعتنا نمی داند. اگر غافل از احتمال خلاف باشد و از سر عادت کاری را انجام دهد غافل است نه قاطع نه مطمئن.
ریشه ی عصمت علم است نه تعبد! و کلام اهل بیت عصمت، همیشه مطابق اصل و قاعده است! وقتی شما این همه می بینید که حکم شارع خلاف اصل و قاعده ی شما از آب در آمد بد نیست به اصلی که تراشیدید قدری شک کنید.
می گوید «این که سلامِ مستحب ثوابش بیش از جوابِ سلامِ واجب است خلاف اصل است» عزیزم اصل و قاعده ی تو ناقص است! این که «چه بسا مکروهی که استحقاق عقابش بیش از حرام باشد» غلط است، دلیل می خواهد!
این دقیقا همان ضعفی است که بسیاری از دروس خارج رسمی حوزه ی ما از آن رنج می برند.
بدانید: هر استادی که بیشتر دم از تعبد می زند و بیشتر به دنبال دست و پا کردنِ معذِّر هست، معمولاً، در دست او کمتر علم و اطمینان و آرامش قلبی وجود دارد.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تخصصی
#بسیار_مهم
#بل_مُشاحّةَ_فی_الإصطلاح
واجب در کلام ائمه اطهار اعم است از واجب در کلام فقهای متأخر. مثلا:
1)ائمه درباره غسل جمعه فرموده اند واجب است (کافی ج3ص41)
2)درباره ترک عمدی نماز نافله بدون عذر فرموده اند : موثقه:«يعذب على ترك السنة» (کافی ج3ص443) حضرت بلد بود بفرماید یعذب علی البدعة!(کافی ج3ص451 ح3و4و13)
3) «إنّ الدّعاء قبل طلوع الشمس و قبل غروبها سنة واجبة» او «فريضة على كل مسلم».
4) «القنوت سنة واجبة» (عیون اخبار الرضا ج2ص123)
5) نماز حائض و 6) قرائت قرآن و ...
صدرا در شرح كافي ج1ص 563 کلام ابن عربی را قبول می کند:
«و اذا خرج هذا الامام المهدى فليس له عدو مبين الا الفقهاء خاصة، فانهم لا يبقى لهم رئاسة و لا تميز عن العامة و لا يبقى لهم علم بحكم الا قليل، و يرتفع الخلاف من العالم فى الاحكام بخروج هذا الامام، و لو لا ان السيف بيده لافتى الفقهاء بقتله، و لكن اللّه يظهره بالسيف و الكرم فيطمعون و يخافون و يقبلون حكمه من غير ايمان، بل يضمرون خلافه، بل يعتقدون فيه اذا حكم فيهم بغير مذهبهم انه على ضلالة فى ذلك الحكم، لانهم يعتقدون ان اهل الاجتهاد و زمانه قد انقطع و ما بقى مجتهد فى العالم، و ان اللّه لا يوجد بعد ائمتهم احدا له درجة الاجتهاد»
کلام ابن عربی ظاهرا ناظر به فقهای سنّی است شاید بیان آیت الله بهجت در فیلم نیز منحصر به اهل سنت باشد. به هر حال شکی نیست که در تعریف واجبات نزد فقها چه شیعه چه سنی از واجباتِ ائمه عدول شده است!
انگار پیامبر ص از این اختلاف خبر داشته اند: «من تمسك بسنتي عند اختلاف أمتي كان له أجر مائة شهید».
ملایی
#تخصصی #بسیار_مهم #بل_مُشاحّةَ_فی_الإصطلاح واجب در کلام ائمه اطهار اعم است از واجب در کلام فقهای مت
#عمومی
#بل_مُشاحّةَ_فی_الإصطلاح !
این مطلب ادامه و توضیح مطلب قبلی است.
آنجا ما عرض کردیم #واجب در لسان ائمه اعم است از واجب در لسان فقها. یکی از بزرگواران پیام فرستادند:
«در کلام ائمه واجب به معنای عرفی آن است و مقصود واجب به اصطلاح فقها نیست ... علت حکم به استحباب, این نبوده که امام بفرمایید واجب, ولی فقها بفرمایند ترکش جایز است بلکه چون در برخی روایات حکم به جواز ترک شده اینطور فهمیدند که سنت موکد است اما واجب نیست.»
جواب: هم اشکال صغروی داریم که «یعذب علی ترک السنة» یا «فریضة علی کل مسلم» نفی جواز در ترک هستند. هم اشکال کبروی داریم: چه دلیلی دارید که حتی در کلام ائمه ی متأخر (مانند امام رضا ع) نیز برای مطلب به این مهمی اصطلاح جعل نشده بوده؟! این همه برای احکام وضعی در کلام ائمه اصطلاح داریم: ولایت، طهارت، زوجیت و ... ولی برای احکام تکلیفی که مهم تر اند هیچ اصطلاحی جعل نشده رها شده ؟! اتفاقا واجب در کلام ائمه نص در وجوبِ خودشان است!
یکی دیگر از عزیزان گفت: «واجب در روایات به معنای مطلق ثبوت و تحقق است و اگر در برخی موارد استظهار وجوب اصطلاحی ازش کردن به خاطر قرائنی بوده که وجود داشته.آن موقع اصلا این تقسیمات پنجگانه وجود نداشته، فقهاء دیدن برخی احکام ترکشون عقاب نداره اما فعلشون ثواب داره اسمش رو گذاشتن مستحب، برخی هم ترکش عقاب داره و فعل ثواب، اسمش رو گذاشتن واجب.»
تقریبا گفتم: «سوال همینه! چرا احکام جدید تاسیس کردید ؟! امام علیه السلام بلد بودند بفرمایند مستحب موکد، عمداً گفتند واجب ! واجب و حرام و حلال در شاید در زمان نزول قرآن اصطلاح مستقر نداشته ولی قطعا در زمان امام صادق و امام رضا علیهم السلام حقیقت شرعیه بوده است! شما میاید در مقابل اصطلاح ائمه اصطلاح جدید درست می کنید ؟!
این روایت رو ببینید: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ غُسْلِ الْجُمُعَةِ فَقَالَ وَاجِبٌ فِي السَّفَرِ وَ الْحَضَرِ إِلَّا أَنَّهُ رُخِّصَ لِلنِّسَاءِ فِي السَّفَرِ لِقِلَّةِ الْمَاء ... وَ غُسْلُ أَوَّلِ لَيْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ يُسْتَحَبُّ وَ غُسْلُ لَيْلَةِ إِحْدَى وَ عِشْرِينَ سُنَّةٌ وَ غُسْلُ لَيْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ سُنَّةٌ لَا يَتْرُكْهَا لِأَنَّهُ يُرْجَى فِي إِحْدَاهُنَّ لَيْلَةُ الْقَدْرِ وَ غُسْلُ يَوْمِ الْفِطْرِ وَ غُسْلُ يَوْمِ الْأَضْحَى سُنَّةٌ لَا أُحِبُّ تَرْكَهَا وَ غُسْلُ الِاسْتِخَارَةِ مُسْتَحَبٌّ.
اگر در این روایت واجب یعنی ثابت (که اعم از واجب و مستحب فقهاست)، اون وقت مستحب یعنی چی؟ آیا سنةٌ لا یترکها و سنة لا احب ترکها و سنة و مستحبٌ، هر 4 تا در معنای عرفی به کار رفته اند و همه به یک معناست؟!»😳
گفت: «حکم تاسیس نکرده اند برای احکام شارع اسم مشخص کردند اون هم با توجه به آثار متفاوت احکام»
گفتم: «در این روایت قبول داری واجبی که امام می فرمایند غیر از مستحبی است که امام می گویند؟ دایره ی واجب امام گسترده تر از دایره ی واجبی است که فقها ساخته اند. واجب امام، ترکش شاید مثلا غیر از استحقاق عقاب و چوب ، استحقاق ذم شدید یا لؤم سنگین را نیز شامل شود درست است؟
سوال این است که چرا اصطلاح ائمه رو خراب کردید اصطلاح جدید از خودتون به جای آن گذاشتید؟!» یک جواب سلام ندادن عقاب دارد شاید یک چوبی لگدی بزنند ولی آیا اگر یک عُمر ترکِ بدون عذرِ سنن واجبه باعث شود که ما «و رضوان من الله اکبر» را تا ابد از دست دهیم این از آن چوب و لگد کمتر است؟!
گفت: «این که چنین تقسیم بندی توسط فقها مطابق با غرض شارع بوده یا نه محل بحثه و برخی اعتراض دارن، مثلا میگن این که شما خیلی راحت میگی فلان فعل مستحبه باعث میشه مکلفین فعل رو به سادگی ترک کنند، هر چند با روایات به دست اومده که ترکش عقاب نداره اما غرض شارع این بود که تا جایی که میشه عبد اون کار رو انجام بده حالا اگر سختش شد بی خیال بشه»
ادامه دارد ...
ملایی
#عمومی #بل_مُشاحّةَ_فی_الإصطلاح ! این مطلب ادامه و توضیح مطلب قبلی است. آنجا ما عرض کردیم #واجب در
ادامه مطلب قبل:
گفتم: «معلومه که اصطلاحی که ائمه دارن بیشتر با غرض شارع سازگاره! خیلی چیزا عوض میشه.» بسیاری از آنچه تعارض مستقر در روایات می پنداشتیم بر طرف می شود یا مثلا اگر گفتیم عدالت یعنی انجام واجبات ترک محرمات، خب به کدام اصطلاح؟! ثمره دارد یا مثلا اگر غسل جمعه واجب نباشد و حضرت در جواب سائل بفرمایند واجب است؛ این «به خلاف واقع انداختن مخاطب» است! اصلا مگر مخاطب امام باقر ع، مثل ما دسترسی به کتب اربعه داشته که برود بقیه احادیث را بررسی کند که امام بعدی چه گفتند امام قبلی چه گفتند؟ آیا بر امام حکیم قبیح نیست که مکروه را بگویند حرام؟! اگر شما تبلیغ بروید مکروه را بر مردم حرام کنید چه برخوردی با شما خواهند داشت؟ اصلا اگر امام می خواستند سائل باور کند غسل جمعه واجب است، خب ما چرا فحص تام کنیم تا شاید یک ترخیصکی که احتمالاً مخاطبش تازه مسلمانی بوده، پیدا کنیم و مردم را از شرّ الزامات شارع راحت کنیم؟!
گفت: «این رو قبول دارم نه تنها فقه بلکه تو بسیاری از علوم ، اصطلاحات روایی و قرآنی که بار معنایی خاص داشتن رو تغییر دادن و این صدمه بزرگی زده اما نمیشه بهش گفت تشریع، اومدن جعل اصطلاح کنن اما به برخی جزئیات معنایی دقت نکردن، خدا رحمت کنه آقای صفایی خصوصیتی که داشت این بود که در صدد بود نظام فکریش رو با الفاظ قرآنی و روایی تبیین کنه»
یکی دیگر از دوستان عزیز فرمودند: «اشکالی که به رسالهها و فقه مرسوم به نظر میرسد وارد باشد این است که پاسخ سوالات را از دریچه واجب و مستحب به معنی صفر و یکی میدهد. این پاسخ اشتباه نیست اما مناسب شأن مربی و هدایتگر نیست. پاسخها باید به صورتی باشد که مراتب واجب و مستحب در آن منعکس باشد و اهمیت و اهتمام آن در نزد متربی معلوم شده انگیزه کافی برای عمل در او ایجاد گردد.
لذا کلام اهل بیت ع و پاسخهای ایشان را باید در این فضا تحلیل کرد...
این مواردی که شما مطرح فرمودهاید ظاهرا برخی ترخیص روایی و منصوص ندارد. در این موارد عمدتا استدلال فقها برای ترخیص به سیره و اجماع میباشد که فی الجمله استدلال محکمی میباشد»
اما شاید بهترین جواب را حجة الاسلام یحیی عبداللهی فرمودند: «خداوند متعال، فرایض را حداقل های شریعت قرار داده است که بر همه واجب است و بیش از آن را به پیامبر (ص) واگذار کرده است که برخی از آنها به حسب شرایط متغیر و منعطف است» !
سوال مهمی که باید بررسی کرد این هست که آیا این انعطاف فقط مخصوص مقام امتثال و اجراست؟ شاید برخی چیزهایی که ما تزاحم می پنداریم در واقع تعارض باشد! گمان می کنم حل دقیق بحث تعارض و تزاحم حتی کلید حل بسیاری از ریزه کاری های فقه حکومتی باشد!
#تخصصی
#جبر_و_اختیار
#آزادی
منبع عکس ها
اگر مراتب استیداعیه نبودند، جنود عقل و جهل نبود، شیطان نبود؛ اصلا انسان نبود! زیرا اول باید دو راهی خیر و شری باشد تا بتوان نفس مختاری خلق کرد: و نفس و ما سواها فألهمها فجورها و تقواها این الهام گویا نفخت فیه من روحی است که در قوس نزول در نفس به ودیعه گذاشته شد و ائمه فرمودند کل مولود یولد علی الفطرة!
در عین حال ما آزادیم یعنی مستقلاً تصمیم می گیریم که با این نفسِ سَوّا چه کنیم! قد أفلح من زکاها و قد خاب من دساها! زیرا انّ الله لم یک مغیّرا نعمة أنعمها علی قوم حتّی یغیّروا ما بأنفسهم!
اگر نفوس مان را تغییر دهیم طوری که نور فطرتش آلوده شود دیگر دلیلی ندارد از نعمت های الهی بهره مند باشیم در این صورت غرض الهی با هلاکت ما ظالمین در او، حاصل می گردد.
آزادیم زیرا نه فطرت و نه شیاطین و نه قوانین اجتماعی و نه ... هیچیک بر اختیار ما سلطه ندارند حتی انتخاب ما در طول اراده خدا نیست وگرنه جبر میشد بلکه اراده ی خدا تابع علم او به نتایج امتحانی است که در عالم ذر از ما گرفته است که مطابق نتایج امتحانی است که در دنیا خواهد گرفت به طوری که ازدیاد علم حق مسبوق به جهل نیست مانند قل رب زدنی علما.
آزادی یا حق تعیین سرنوشت یعنی این (و این مانع بردار نیست) نه یعنی آزادی معنوی یا اجتماعی و مبارزه با گناه و استثمار و موانع تکامل و... زیرا حتی سالها زندانی شدن نمی تواند مانع سعادت سلوکی شود.
بلکه تکامل قهری است ألا الی الله تصیر الامور چون در این صیرورت چه خیر را اختیار کنیم چه شر را «لایمکن الفرار من حکومتک» و به قول قیصری «العبودیة ذاتیة للعبد»
پس: کجاست حرّیت؟!
#تخصصی
#بل_مُشاحّةَ_فی_الإصطلاح
ما در این مطلب اشکالی به عموم فقهاء گرفتیم که به چه حقی از ادبیات و اصطلاحات ائمه -به ویژه در اصطلاحات مربوط به احکام تکلیفی- عدول کردید؟
بعضی عزیزان پاسخ هایی مطرح کردند که به نظر می رسید کافی نیست.
در ادامه پاسخی از آیت الله سیستانی مطرح خواهیم کرد ولی ابتدا اجازه دهید اندکی با نگاه تاریخی مسئله را ببینیم:
شاید شروع این ابداع ها به قبل از شیخ الطائفه برسد. ایشان در العدة فی اصول الفقه ج2 ص 563 اصلاح سازی خودش را مطرح می کند: «[من الأفعال] ما له صفة زائدة علی حسنه و حدّه ما يستحقّ بفعله المدح، و هو على ضربين:
أحدهما: لا يستحقّ بتركه الذّم و هو المسمّى ندبا، و مستحبّا
و الآخر: يستحقّ بتركه الذّم و هو على ثلاثة أضرب: واجب مخيّر فيه، واجب مضیق و واجب کفایی» تا اینجا عبارتش بسیار شبیه سید مرتضی است (الذريعة إلى أصول الشريعة، ج2، ص: 86 ، بعید است از ابو الصلاح حلبی در تقریب المعارف ص97 گرفته باشد).
این روند به علامه حلی که می رسد عبارت این گونه می شود:
«الفعل: إمّا أن يكون على صفة، لأجلها يستحقّ فاعله الذّم- و هو القبيح-، أو لا- و هو الحسن-.
و القبيح: حرام، و يقال: محضور.[محظور]
و الحسن: إمّا أن يذمّ تاركه شرعا، و هو الواجب، و يسمّى أيضا: الفرض .. أو لا يذمّ.
فإن كان فعله راجحا في الشرع، فهو: المستحبّ، و المندوب و النفل، و التطوّع، و السّنّة.🧐
و إن كان مرجوحا، فهو: مكروه.
و إن تساويا: فمباح، و حلال، و طلق.
فالأحكام: هذه الخمسة لا غير.» (مبادي الوصول إلى علم الأصول ؛ ص90).
حدس زدن بقیه ی ماجرا تا فقهای امروز کار سختی نیست!
البته شیخ بر خلاف سید مرتضی، بلافاصله پس از آن عبارت می گوید: «أمّا قولنا في الفعل: "إنّه مفروض و واجب" فعبارتان عن معنى واحد ... و قد يعبّر بالفرض عمّا وقع في الشّرع مقدّرا، و ذلك نحو ما قيل: إنّ ذلك من فرائض الصّدقة و المراد به مقاديرها...» می بینید که فرض، مفروض، فرائض (جمع فریضه) و واجب را به یک معنا گرفت مگر این که گاهی فرض به معنای تقدیر است و درباره این روایت:
قُلت لأبي عبد الله ع ركعتا الفجر تفوتني أ فأصليهما قال نعم قلت لم أ فريضة قال فقال رسول الله ص سنهما فما سن رسول الله ص فهو فرض. (تهذیب ج2ص243)
طبق مبنایی که در العدة ساخت می گوید: «فرض معناه مقدر لأن الفرض معناه هو التقدير و ليس يريد أنه فرض يستحق تاركه العقاب»
در حالی که: اولا چطور شد ناگهان «استحقاق عقاب» جای «استحقاق ذم» را گرفت؟! مگر ذم اعم از عقاب نبود؟ 😳 ثانیا مگر احکام تابع مصالح مفاسد نبودند؟ ثالثا «فهو مقدر» اصلا معنایی ندارد: سائل می پرسد واجب است یا نه قضا نمی خواهد؟ امام بگوید مقدر است؟! حاشا و کلا ! اتفاقاً ارتکاز بنده هم مانند سائل است که اگر نافله صبح خودش رخصت در ترکِ عمدی بدون عذر دارد دیگر قضا یعنی چه !؟ مگر قحطی مستحبات است؟
روایت زیر را ببینید:
قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ عَمَّاراً السَّابَاطِيَّ رَوَى عَنْكَ رِوَايَةً قَالَ وَ مَا هِيَ قُلْتُ رَوَى أَنَّ السُّنَّةَ فَرِيضَةٌ فَقَالَ أَيْنَ يَذْهَبُ أَيْن يَذْهَبُ لَيْسَ هَكَذَا حَدَّثْتُهُ إِنَّمَا قُلْتُ لَهُ مَنْ صَلَّى فَأَقْبَلَ عَلَى صَلَاتِهِ لَمْ يُحَدِّثْ نَفْسَهُ فِيهَا أَوْ لَمْ يَسْهُ فِيهَا أَقْبَلَ اللَّهُ عَلَيْهِ مَا أَقْبَلَ عَلَيْهَا فَرُبَّمَا رُفِعَ نِصْفُهَا أَوْ رُبُعُهَا أَوْ ثُلُثُهَا أَوْ خُمُسُهَا وَ إِنَّمَا أَمَرْنَا بِالسُّنَّةِ لِيَكْمُلَ بِهَا مَا ذَهَبَ مِنَ الْمَكْتُوبَةِ.
همانطور که می بینید سنت در مقابل فریضه و مکتوبه است و برای جبران نواقص آن است چه این سنن فرض و واجب باشند چه نباشند مثل وقت فضیلت نماز! و این نکته ی مهم مؤیدات فراوان روایی دارد که متأسفانه در طول این چند صد سال از آن غفلت شده است! مثلا تشهد نماز و غسل جمعه هر دو از سنن الزامی اند. حال ببینید صاحب جواهر برای اثبات وجوب تشهد و استحباب غسل جمعه چه می کند! در تشهد (ج10ص248) سه چهار روایت موثق و صحیح را کنار گذاشته و می گوید وجوب تشهد ضرورت مذهب است و کسانی که قائل به قول صدوق اند مختل الطریقه اند! درباره استحباب غسل جمعه (ج5ص3) می گوید: : «عليه استقر المذهب للأصل😕 و الإجماع المحكي بل المحصل🤭، و السيرة المستمرة المستقيمة في سائر الأعصار و الأمصار، و كيف و لو وجب لاشتهر اشتهار الشمس في رابعة النهار لعموم البلوى به حينئذ»
اما واقعیت این است که کلینی می گوید واجب، صدوق تصریح می کند بر وجوب! شیخ مفید پس از این عبارت: «و من السنن اللاّزمة للجمعة الغسل بعد الفجر من يوم الجمعة» تعلیل می آورد به روایات وجوب و روایات عدم ترخیص بر ترک! شیخ طوسی در النهایه و شیخ بهایی همین طور فتوا به الزام می دهند، بحرانی هم قائل به وجوب است؛ کو این اجماع محصل؟!
ادامه دارد...