eitaa logo
ملایی
189 دنبال‌کننده
38 عکس
10 ویدیو
34 فایل
کانال عمومی است ولی بیشتر برای طلاب مفید است. ابتدای هر مطلب با چند هشتگ، موضوع آن را مشخص می کنم. اگر جذاب بود می توانید هشتگ را سرچ کنید وگرنه عبور کنید. راه ارتباطی با بنده: @MohammadRezaMollaei تبادل نداریم، اعضا مسئول تبلیغ کانال هستند.
مشاهده در ایتا
دانلود
نقد مقومات اعتبار آیت الله آملی لاریجانی.docx
21.6K
آیت الله آملی لاریجانی: اعطاء حد چیزی به چیز دیگر، خصیصه ی مهمی نیست و در حقیقت اعتبار دخیل نیست. بلکه دو عملیات مقوم حقیقی اعتبار هستند: 1) عدم قصد حکایت گری در گزاره اعتباری : قضیۀ اعتباری حاکی از خارج نیست و حکایت به قصد من صورت می‌گیرد. البته حکایت ذاتی تصوری دارد، که نباید این خلط شود. 2) ذو اثر بودن اعتبار: ما در باب اخبارات اخبار می‌کنیم و لغویت معنا ندارد. اما در اعتباریات چون برای حکایت از خارج نیست، اگر اثری بر آن مترتب نشود، لغو است لذا علامه طباطبایی منطق جاری در اعتباریات را لغویت و عدم لغویت می داند. نکتۀ مهم این است که اعتبار مثل انشاء یک کاری است که ما انجام می‌دهیم، لذا صدق و کذب نمی‌پذیرد. همانطور که انشاء صدق و کذب نمی‌پذیرد، اعتبار هم صدق و کذب نمی‌پذیرد؛ چون حاکی از خارج قرار نمی‌دهیم. اولیه: اعتبار کردن و انشاء نسبت به قصد حکایت مطلق است، معتبِر می تواند هر دو را قصد کند. بله از حیث اعتباری بودنش حکایت از خارج ندارد و صدق و کذب بردار هم نیست. نقد دوم این که ایشان دوگانه ای بین اخبار و انشاء درست می کنند که کاملا تابع قصد گوینده است و این که چه گزاره ای بگوید اهمیتی ندارد. درحالی که اخبار و انشاء متباین نیستند من وجه اند. دو مثال قرآنی در فایل عرض کرده ام. نقد دیگر این که حکیمانه بودن مقوم اعتبار نیست! مثلا با قصد جدی به شاگردش می گوید مثلثِ مربع بکش. اعتبار هست لغو هم هست! منافاتی ندارد. خلاصه: مدعای استاد که «اعطاء حد یا حکم چیزی به چیز دیگر» را از تعریف عملیات اعتبار خارج کنیم بسیار ارزشمند است.
نقد و بررسی نظر آیت الله فیاضی در اصالت وجود.pdf
386.4K
نقد و بررسی نظر آیت الله فیاضی در در بحث اصالت وجود و اعتباریت ماهیت، تک تک این 4 لفظ باید موشکافی شوند که دقیقا چه معنایی برای هر کدام از اینها مد نظر است تا دچار آشفتگی یا مغالطه اشتراک لفظی نشویم. در این جزوه (عمدا نگفتم «مقاله» تا به ویرگول ها و کاما ها و ... اشکال نفرمائید😉) نظر استاد فیاضی را بیان می کنیم و توضیح می دهیم که چه شده که ایشان به چنین نظری رسیده اند سپس نقاط قوت کار ایشان را بیان کرده و بعد نقاط ضعف روند بحث ایشان را خواهیم گفت. در پایان نیز 7 نتیجه بیان کرده ایم که آخرین جمع بندی این است: «در مسئله اصالت وجود و اصالت ماهیت، وجود به معنای وجود مطلق است و ماهیت به معنای کلی طبیعی که تارة در خارج موجود می شود و تارة در ذهن می باشد. اصیل یعنی آنچه طرد سفسطه می کند و ما را به خود الواقعیة می رساند نه یعنی آنچه طرد عدم می کند و ما را به حیثی از الواقعیة (وجود خارجی) می رساند. اعتباری هر چیزی است که اصیل نباشد یعنی غیر واقعی باشد. بنا بر این ما ماهیاتی را که نفس الامری هستند نمی توانیم اعتباری و غیر واقعی بدانیم». به دلیل اشتراک لفظی شدید در اصطلاحات (مثلا ما برای «وجود» 12 معنا یا استعمال بیان کرده ایم)، خواهشاً بدون مطالعه ی دقیق فایل ارسال شده از قضاوت درباره جمع بندی خودداری نمائید.
حجت نیست! همانطور که آقای میرزایی فرمودند، نظر آقای خسروپناه حتما غلط است. ما امسال با آیت الله مفیدی یزدی درس خارج رؤیت هلال داشتیم. ایشان معتقد بودند که موضوع دخول شهر است فمن شهد منکم الشهر فلیصمه (بقره 185) و رویت هلال طریق برای کشف هلال است و آن نیز طریق برای دخول شهر است، البته مقارنه میزان دخول شهر نیست میزان اهلال هلال است. [نظر شخصی: عملا این دو تا خیلی فرقی نمیکنند] چرا رویت طریقیت دارد و موضوع ثبوتی نیست؟ 1) وقتی اجماع داریم که ولو رویت هلال صورت نگرفت ماه از سی روز بیشتر نیست یعنی رویت جزء الموضوع نیست. 2) رویت به عنوان یک مقوله چون هیچ اقتضای حسن و قبحی ندارد نمی تواند جزء الموضوع باشد زیرا فی حد نفسه نه مصلحت دارد نه مفسده. 3) لا تصم الا ان تراه ، لیس علی المسلمین الا الرؤیة و ... همه برای مدیریت مقام امتثال است و در شبهات موضوعیه احتیاط لازم نیست. 4) سید بن طاووس در اقبال می گوید خدا به من چیزی داده که بدون رویة و محاسبه اول شهر را می فهمم. 5) با دخول رمضان ابواب آسمان باز می شود ، مگر می شود هر بلد یک باب آسمان داشته باشد؟ 6) نباید روایات معتبری مانند «اذا رأوا الهلال قبل الزوال فهو للیلة الماضیة و اذا رأوه بعد الزوال فهو للیلة المستقبلة» و همچنین «اذا رئی الهلال قبل الزوال فذلک الیوم من الشوال و اذا رئی بعد الزوال فذلک الیوم من شهر رمضان» را کنار گذاشت زیرا این ها ملاک دقیق برای میقات در کل کره ی زمین به ما می دهند! 7) و ... اگر این ادله درست باشد (خصوصا ششمی) دوشنبه قم عید فطر بوده است! اگر نقدی به این محتوا دارید برای من بفرستید
در این مطلب به معرفی کتاب و اندک توضیحاتی درباره آن می پردازم. تعریف فقه قلب: علمی است که به صورت اجتهادی به استنباط معارف سلوکی قرآنی و روایی ( عمدتا مسائل قلبی و باطنی ) می پردازد و هدف از آن نشان دادن مسیر صحیح عبودیت برای رسیدن به مراتب عالیه سلوکی است. در این کتاب فقه قلب، فقه السلوک و به یک معناست. اعمال باطنی و قلبی نیز مانند اعمال ظاهری مورد محاسبه و مؤاخذه الهی است: 1) «ان تبدوا ما فی انفسکم او تخفوه یحاسبکم به الله» (بقره 284) [ان قلت قلت های اینجا رو حذف کردم، برید تو کتاب بخونید] 2) «اللهم انا نتوب الیک فی یوم فطرنا ... من کل ذنب اذنبناه او کل سوء اسلفناه او خاطر شر اضمرناه» (دعای 45 صحیفه سجادیه) [خواطر شرّ یا نیات بد اگر عقاب مستقل نداشته باشند یا در شدت عقاب دیگر گناهان تاثیر دارند یا حداقل باعث دوری و نزدیک نشدن به خدای متعال می شوند]. 3) «فهبنی یا الهی صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک» نشان می دهد دوری از خداوند متعال عقوبتی دردناک تر از آتش جهنم است. اینجاست که اهمیت فقه قلب مشخص می شود: 1) ممکن است ظاهر نماز چند نفر مانند هم باشد ولی اولی چنان اخلاص و حضور قلبی داشته باشد که میلیون ها درجه رشد کند و دیگری با سُمعه سقوط کند. 2) بدون اطلاع از معارف قلبی نمی توان به طور کامل به روایاتی مانند این عمل کرد: «حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا». 3) در طی شبانه روز شاید با ده ها عمل جوارحی و فقهی سر و کار داشته باشیم ولی انسان هزاران عمل قلبی انجام می دهد. حتی در زمان هایی که انسان با اعضا و جوارحش مشغول انجام کاری نیست باز هم هر لحظه باطن وی ممکن است با حالاتی مانند اخلاص شرک کبر عجب حسد بخل رضا تسلیم صبر محبت غضب نفاق کینه شح توکل قساوت سکینه شکر و ... درگیر باشد. در حالی که ما باید دائما مراقبه کنیم که در لایه ی تمایلات ما و خطورات ما کدام [عنوان از عناوینِ جنود عقل و جهل] وجود دارد و چرا؟ 4) و ... فواید عرفان نظری برای افزودن غنای علم عرفان عملی: 1) عرفان نظری چینش مراتب هستی و مراحل آن را مشخص می کند و مسیر سیر و سلوک با توجه به همین چینش شکل می گیرد، مثلا مراتب فنای فی الله ، بقای بالله و ... 2) از عرفان نظری می توان برای تدوین مراقبه های عرفان عملی خصوصا مراقبه های مراحل نهایی آن به خوبی بهره گرفت. 3) به دلیل وجود فضای توحیدی عرفان نظری اگر سالک به مطالعه آن بپردازد تفکرات توحیدی به طور مکرر برای او تکرار و تلقین می شود و به مرور در قلب وی رسوخ می کند. 4) و ... .
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد نقد متن زیر عین عبارات حضرت استاد هست در درس عرفان در وادی عمل 31 اردیبهشت 1401 این خلوص ایشان را من می پسندم ولی این راهی که رفته اند خوب نیست. شما از عرفان اهل بیتی چه می دانید؟ راست میگی بیا بحث اسمائی را که امام صادق گفت را حل کن. راست میگی بیا بحث خلقی که امام صادق درباره خلق اسماء میگه تو توضیح بده. تا بهش هم میگی میگه «بله خلق اسماء گفته همه مخلوق اند» بعد یک جوری هم معنا می کند که همه اوضاع را به هم می ریزه ! خب این که نشد عرفان اهل بیت. ما تا می گوئیم مرّ روایات و مرّ آیات که باید هم بگوئیم، این یک معنای خاصی دارد، [اگر] دست همین افراد عادی بدهید بد می فهمند، بعد هم اسم عرفان اهل بیتی می گذارند و بلکه توش انحراف هست، بلکه عمق نیست، بلکه سهل انگاری هست. می گوید «ما اصلا فلان شخص را قبول نداریم این شخص و آن شخص را قبول نداریم» باشد قبول «اصلا هیچ عرفانی از این عرفان ها هم نباید بخوانیم» باشد قبول، شما شروع می کنی چه کار باید بکنی؟! این که [درست] نیست که! تو هیچی هم نمی دونی ازش. تو اصلا نمی دانی جنس سلوک چی هست. تو اصلا نمی دانی این بیان امام صادق به چه اشاره می کند. خب این طور که نمیشه که. بعد فهم اولیه عادیِ مبرّای از [عمق] را شما چه کار می کنی؟! [یعنی با فهم عرفی سراغ روایات سنگین عرفانی می روی؟] آیا اگر بنده عربی بلدم آقایان فقها اجازه می دهند منِ عربی خوانده بگم می خواهم در فقه نظر بدم در احکام؟ چون این روایات هست و این روایات هم که عربی هست و من می فهمم؟ فقها می گویند باید استخوون خرد کنی تا بفهمی. باید ذائقه ی فهم روایات احکامی اهل بیت را پیدا کنی. معاریض کلام شان را بفهمی، این جوری نمی تونی. چطور آنجا این جوریه اینجا [در معارف عرفانی] این جوری نیست؟ می آید طرح سلوکی می دهد اصلا پایه ندارد، طرح حقائق و مکاشفات می دهد اصلا پایه ندارد. ما هم عرفان اهل بیتی را قبول داریم حضرت استاد [علامه حسن زاده آملی ره] نیز قائل هست اما به معنای درست اش. شما سلمان فارسی [را توجه کنید] حتی [آیا] اجازه میدید ابوذر بیاد آن حرف ها را این جوری بفهمد؟ میگید نه ابوذر نمی تونه بفهمه. شما همین طوری هرکسی را می آورید در این وادی نظر می ده. ببخشید چون دیدم خیلی گفته میشه عرفان اهل بیت ، من روی این تاکید می کنم ما قائلیم بهترین تقریر عرفانِ اهل بیتی که باید مصرّ برش بود همین راهی است که استاد علامه حسن زاده دارد طی می کند. آقایون می گویند نه این ها رفته خلیط شده با ابن عربی و فلان و ... بابا ! ما که خودمان طلبه ایم می دونیم مجتهد در یک رشته شدی ابن عربی بگه شما اگر از آیه غیر این فهمیدی چه کار می کنی؟ مجتهد مگر کیه؟ این ها مجتهد اند قدَر اند تو این زمینه ها. [کسی که مجتهد معارفی است] می دانه ابن عربی این را گفته لازمه اش چیه این بیان اهل بیت گفته لازمه اش چیه و این ها را جمع و جور می کنه. یا به هم می خوره یا نمی خوره. این که کار آسانیه! اصلا ابن عربی نگو بگو فلان عارف، فرقی نداره. این ها اجتهاد دارند تجربه دارند و بعد سرمایه ی جمع شده ی فراوان در طول تاریخ دارند همه اش را جمع می کنند سر و ته اش رو به هم وصل می کنند توجه می کنند عمق می کنند دقت می کنند بعد آخرش به نتیجه می رسند این جوری که [مقلد ابن عربی باشند که] نیست که! اگر علامه طباطبایی می گوید «نگید توحید عرفانی بگید توحید قرآنی» می شناسیم علامه را، عمر گذاشته در این زمینه که این جوری می گوید. میگه «نگید وحدت شخصیه بگو توحید قرآنیه، قرآن داره این را میگه» اصلا تصریح کرده توضیح داده این ظهورات آیات ایناهاش واضحه. ببینید این جوریه مسئله. بعضی ها میگن «چون متأثر از اون جاست آورده اینجا» کی تأثّر داره چی تأثر داره؟! علامه طباطبایی از اون هایی است که اگر ببیند آیه این جوری است به هیچکس باج نمیده! بحث اجتهادی است دیگر، نه این که قاضی گفته من می پذیرم.این ها می نشینند خودشان اجتهاد می کنند.
اسلامی را یا دقیق بخوانید یا اصلا ... !! در این مطلب متأسفانه می خواهم اندکی به بعضی عزیزان ایراد بگیرم! 1) استاد حسینی نسب در این فایل: گفته اند که استاد فیاضی معتقدند: «ماهیت بالتبعِ وجود، هست و احکام آن حقیقی است (حیثیت اندماجی) مانند صفات ذاتی خداوند» در حالی که نظر استاد فیاضی این است که ماهیت من حیث هی هی به حیثیت تقییدیه موجود است (بالعرض) و هیچ واقعیتی ندارد مگر در ظرف اعتبار، و ماهیتِ موجود به حیثیت تعلیلیه (علیت تحلیلی) موجود است (بالتبع). و در هیچ جایی (نه جستار ها نه حاشیه نهایه نه ...) من ندیدم ایشان ماهیت من حیث هی هی را به حیثیت اندماجی موجود بدانند. درباره صفات ذاتی حق تعالی نیز نظر استاد فیاضی باز هم اندماجی نیست بلکه در جستار ها ج1 ص 210 تصریح به حیثیت تعلیلیه می کنند «ذات خداوند علت تحلیلی صفات حقیقی اوست». ضمن این که انتساب قول «حیثیت سرابی وجودی» به علامه حسن زاده نیز درست نیست ولو در حاشیه ی منظومه آمده باشد، عبارات کتب دیگر ایشان نیز باید ملاحظه میشد که نشد! من به استاد حسینی نسب عزیز که استاد کفایه ی بنده بوده اند کاری ندارم دلم برای بعضی شاگردان ایشان سوخت که هرچه ایشان (در این فایل) گفت را ساده لوحانه قبول کردند. 2) استاد سید احمد مددی در این فایل دقیقه 49 به بعد ، می گویند چون خیلی روی قرآن فکر کرده اند به این نتیجه رسیده اند که «فلسفه سینوی و صدرایی سر و ته ندارد، اصلا قرآن فضا فضای دیگری است ما اصلا از قرآن می فهمیم که نفس نورانیة الذات است نه جسمانیة الحدوث یا روحانیة البقاء! اصلا به وجودش کاری نداریم. به حدوث و بقائش کاری نداریم. این «الله نور السموات و الارض» معناش این هست». بعد از این نیز به شدت به خواجه نصیر حمله می کنند که این چه فلسفه ای است که با شراب خوردن سازگار است! درحالی که اولا اگرچه خواجه نصیر گفته «اگر ضعيف شراب بود اندك خورد يا ممزوج كند يا از مجلس برخيزد سبكتر» ولی بلافاصله قرینه بر تقیه آورده است «اگر پيش از آنكه بمقام احتياط رسد حريفان مست شوند جهد كند تا از ميان ايشان بيرون آيد» یا «اگر ضرورت افتد زود بيرون آيد و البته در مجلس سفهاء نرود و اگر وقتى از مستى خائف باشد و ندماء اقتراح (چيزى از كسى بحكم درخواستن) اقامت كنند شايد كه بتساكر و يا حيلتى ديگر از مجلس بيرون آيد» و به ویژه «و هرچند اين نوع از حد متجاوز باشد و بحسب اوضاع و اوقات مختلف شود، اما بر عاقل فاضل كه قوانين اصول افعال جميله ضبط كرده باشد رعايت شرايط و دقايق هركارى بجاى خويش و بوقت خويش دشوار نبود». و ثانیا این که خواجه در اخلاق ناصری درباره آداب شراب خوردن حرف زده است اگر مذموم است ذم خواجه یا اخلاق است به فلسفه ابن سینا و صدرا چه ربطی دارد؟! و ثالثا درباره این که از آیه «الله نور السموات و الارض» به این نتیجه رسیده اند که ما اصلا به وجود و حدوث و بقاءِ نفسِ انسانی کاری نداریم بلکه نفس نورانیة الذات است؛ قاعدتا منظور ایشان مبنای شیخ اشراق نیست چرا که حکمت اشراق را قبول ندارند و اگر مبنای دیگری است که نفس انسانی چه مومن چه کافر نورانی است چون الله نور السموات ... ، باید با شرمندگی عرض کنم: فقط متأسفم!😖😔 ایشان در دقیقه ی 48:58 تصریح می کنند که متوجه اند کلام شان دارد ضبط می شود در عین حال باز این طور به اصل فلسفه اسلامی و خواجه حمله می کنند! عزیزانی که در کانال بنده هستند حقیر را راهنمایی کنند چه کنم وقتی سخنانِ غلط بنیان برافکن از بزرگانی می شنوم که توقع ندارم ؟! مقابله به مثل کنم؟ سکوت کنم؟ محترمانه جواب بدم؟ (که الان خیر سرم سعی کردم این بشه) یا بگذارم در تاریخ و طول زمان حذف شود؟ به هر حال، بار الها ما را لحظه ای به خودمان وا مگذار. نعوذ بالله من شرور انفسنا ومن سيئات اعمالنا.🙏
به مناسبت ولادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها، 1 ذی القعدة 1443 گفتم آیا می شود من محرم معصوم باشم؟ در آستانِ درگهشْ مرحوم باشم؟ بین خاطب های او مرقوم باشم؟ کاندر نگاهش لحظه ای معلوم باشم؟ گفتند خلاف شأنت است ای بوالهوس نیست برایت آبرویی بین کس؟ رمی «زشت است» آمدم از پیش و پس رو خموش باش و بمان اندر قفس گفتم گناهم چیست؟ «من می خواهمش»؟ لحظه ای باشم مر او را همدمش؟ دختری انصار آمد بر رسول آراسته گفت رغبت من، بر نبی برخاسته هست میلت تا شوم هدیه تو را؟ گر قبولی آیدت حاجت مرا؟ دست بالا برد نبی اندر دعاء: باشدت نور و سرورِ پر شعاع ناگهان حفصه پرید کی بی حیا از اتاقم رو دیگر اینجا نیا گفت دست بردار از او، او بهتر است سرزنش شایسته نی، او برتر است کرد خدا واجب بهشت از رغبتش! نوش جان هر حسود بُد نقمتش کافی ج5ص568
دفاع استاد حسینی نسب.pdf
88.1K
آقای @MohammadrezaHosseinkhani را من نمی شناسم! ایشان به بنده گفتند مطلب من را برای استاد حسینی نسب ارسال کردند و استاد پاسخ داده اند. پاسخی را که برای بنده ارسال شده است بدون هیچ گونه تغییری در فایل PDF آوردم و نقد های حقیر نیز در پاورقی آمده است. بارها این تذکر را تکرار کرده ام: در مسیر مجتهد شدن، تقلید از اساتید سم مهلک است چه آن استاد ، استاد حسینی نسب عزیز باشند چه حضرت استاد معلمی باشند چه هر کسی دیگری.
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
؟! بنده معتقدم این که حضرت آقا تمام قد از رأیی که مردم به خاتمی و احمدی نژاد دادند دفاع کردند کار بسیار درستی بود که اگر ذره ای آقا کوتاه می آمدند هرج و مرج حاصل از این کوتاه آمدن سالیان سال ترمیم نمی شد و حتی مردمی بودنِ حکومت را نیز به خطر می انداخت. قطعا ابطال انتخابات پس از برگزاری آن کاری غلط است. محل کلام صرفا یک بحث علمی است: حضرت آقا در 1380/12/23 می فرمایند: «حق مردم ، همه ی حقوق مردم از جمله حق انتخاب که قطعا برای مردم وجود دارد در امر حکومت، این ناشی است از حکم الهی» بعد حق انتخاب مردم در امر حکومت را با حق مالی مردم و حرمت انکار آن را با حرمت ربا مقایسه می کنند! باز می فرمایند: «جمهوری اسلامی، آن جمهوری ای است آن اتکاء به آرای مردمی است که خدا آن را مقرر کرده است خداوند ما را موظف کرده است که در این زمینه آرای مردم را معتبر بشماریم» محل بحث اینه: کو دلیل بر این که حق شرعی مردم است که اولی الامر را نائب امام زمان را رهبر هر جامعه ای را باید اکثریت مردم همان جامعه انتخاب کنند و این رأی اکثریت نیز شرعا معتبر است؟ ما در اینجا بسیاری از استدلال های آقایان بر این مطلب را بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که: رأی اکثریت حجیت ندارد. نه «لقد کرمنا بنی آدم» دلیل بر آن می شود نه «و امرهم شوری بینهم» نه «حق تعیین سرنوشت» نه «لاتکن عبد غیرک» نه «لا اکراه فی الدین». رأی اکثریت مشروعیت نمی آورد حتی اگر بیعت باشد! بلکه تولّی و پذیرش ولایت فقیه اعلم و اصلح بر مردم واجب است (تکلیف است نه حق) تا حکومت کردن بر آن ولی منجز شود.