eitaa logo
ملایی
189 دنبال‌کننده
38 عکس
10 ویدیو
34 فایل
کانال عمومی است ولی بیشتر برای طلاب مفید است. ابتدای هر مطلب با چند هشتگ، موضوع آن را مشخص می کنم. اگر جذاب بود می توانید هشتگ را سرچ کنید وگرنه عبور کنید. راه ارتباطی با بنده: @MohammadRezaMollaei تبادل نداریم، اعضا مسئول تبلیغ کانال هستند.
مشاهده در ایتا
دانلود
تبیین عالم اعتبار استاد امینی نژاد.pdf
251.3K
استاد در سلسله جلساتی (حدود 33 جلسه) با عنوان مباحثی را در تبیین عالم اعتبار مطرح کردند که بنده پیاده کردم و خدمت شما تقدیم می کنم. نکات مهم بولد شده اند و عبارات داخل [ ] از بنده است.
گاهی در مسیر تحصیل حوزوی، تقابل های غیر واقعی ای برای شما می تراشند که ممکنه مدت ها طول بکشه تا متوجه بشید اصلا این ها ضد هم و مقابل هم و مانع هم نبودند و با هم جمع می شدن ! 1) و ، زیرا اولی برگرفته از عدالت الهی است و دومی از حکمت وی. سر نخ حل این مسئله به رابطه عدل الهی با فضل الهی بازگشت می کند. "اللهم عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک" ماثور نیست! بلکه غلط است. به خلاف : https://www.pasokhgoo.ir/node/87878 2) و ، زیرا احکام تابع واقعی هستند چه عقل بفهمد چه نه. یعنی فهم عقل مانع مولویت نیست بلکه مولوی ترین اوامر «اطیعوا الله» است! پس امر به احتیاط هم مولوی است هم ارشادی! صلّ وقتی محرک است که تنجز اش را عقل اثبات کند پس آیا صلّ مولوی نیست؟ سبحان الله از دست کسانی که گفته اند مولوی بودن منجر به تسلسل محال می شود! 😳 شاید بین عقاب و مفسده خلط کرده اند ؟! مشکل عمده ی مقاله زیر همین خلط است: https://b2n.ir/585536 از طرفی می گوید حکم ارشادی، عقابی غیر از فوت مصلحت ندارد از طرفی می گوید مفسده اخروی ای که نهی ارشادی از آن خبر می دهد عقاب است ! از این مقاله بگذریم، نظر مشهور با این مشکل رو به روست که اگر حرمت تابع مفسده ی تکوینی است برائت شرعیه چگونه ممکن است اثر وضعی مفسده را بردارد؟ همچنین تنجزِ استحباب و کراهت بی معنا خواهد شد. درسته؟ 3) و اندیشه محوری (تقریباً ) ، زیرا ذهن همیشه با وجوه و حیثیاتِ وجود اصیل تفکر می کند و گرنه از خودش چیزی ندارد «وَاللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا» و عقل می تواند با ظریف ترین حیثیت های واقع (وجود های رابط) ، گزاره های واقعی تشکیل داده تا صدق و ارزشِ نسبتِ محمول با موضوع را بررسی کند. ملاصدرا اسفار ج1 ص 38: الوجود يمتنع أن يحصل حقيقته في ذهن من الأذهان فكل ما يرتسم من الوجود في النفس و يعرض له الكلية و العموم فهو ليس حقيقة الوجود بل وجها من وجوهه و حيثية من حيثياته‏. پس این که ذهن (بلکه عقل) و نه سلیقه، ملاک تشخیص واقعیت است، منافاتی با اصالت وجود ندارد. 4) و ، زیرا وجودهای ربطی دارای ماهیت هایی از سنخ معانی حرفی اند. حاشیه اسفار ج1 ص 327 پاورقی علامه مراجعه شود. 😎 5) قواعد نظام تکوین و قواعد نظام تشریع ، زیرا به لحاظ مبادی و غایات متصل با تکوین اند بلکه رابط بین این دو حقیقت هستند ، بنابراین علوم اعتباری مانند فقه و اصول ، اگر بدون حکمت عملی و عرفان در نظر گرفته شوند بدون موضوع و بدون هدف خواهند بود و باید ها و نباید ها هرگز بدون توجه به هست و نیست ها اعتبار نمی شوند. موضوع سازی کار فقه نیست و نباید به عرفِ وحشی واگذار شود! کما این که گاه امروزه استفتائاتی می شود که سوال اش مسموم یا غلط است! در نگاه آرمانی، فرهنگ سازی عالمانه باید موضوعات آینده و مسائل مستحدثه را رقم بزند. المیزان ج8 ص57 مراجعه شود. راستی یه سوال از اون هایی که در ، قائل به جواز اند: اگر هم امر به حفظ اسلام داشتیم و هم نهی از غیبت. اگر کسی غیبت کرد مرتکب حرام شده ؟ آیت الله مصباح: معاويه به مدينه آمده تا براي جلب نظر سيدالشهدا عليه‌السلام رايزني کند تا با خلافت يزيد مخالفت نکنند. بعد از اظهار ادب و مقدمه‌چيني گفت: آقا من براي مصالح کشور اسلامي مي‌خواهم که يزيد را ولي‌عهد کنم، نظر شما چيست؟ حضرت فرمود: اين پسر شراب‌خوار سگ‌باز را مي‌گويي؟ معاويه که ديد قافيه را باخته، متوجه شد که بايد از راه ديگري وارد شود تا بتواند در مقابل امام حسين بتواند حرف بزند. گفت: آقا يزيد پشت سر شما اين‌طور حرف نمي‌زند! http://mesbahyazdi.ir/node/3325 تذکر: لطفا نگید این از مسئله اجتماع امر و نهی خارجه! چون نیست، چطور اثبات می کنید اینجا مندوحه نداریم؟ نمیشد حضرت درباره یزیدی که شهادتین را گفته بود، به «شراب خوار» بسنده کنند و دیگر «سگ باز» را نگویند؟ یا اصلا هیچ کدام را نگن و از راه دیگری که احتمال تاثیر داشته باشه نهی از منکر کنن و مانع بشن ؟ که عملا نشدن و یزید خلیفه شد! آقاجان خداوکیلی به جای این همه توجیه بافتن برای عدم مندوحه، بهتر نیست امتناعی بشید؟ 😁 دریافت نظرات عزیزان: @mohammadrezamollaei
بسم الله الرحمن الرحیم در توضیح هدف ما از این کانال و برنامه ما در آن باید عرض کنم: بنده به خلاف اکثر کانال های حزب اللهی و طلبگی در فضای مجازی، هیچ بنا ندارم تا از کانال های دیگر کپی کرده یا با فوروارد، چیزی در اختیار مخاطب قرار دهم، همچنین بنا بر این نیست که با تبادل و تبلیغ های بعضاً اعصاب خرد کن به دنبال افزایش مخاطب باشم! خود اعضای کانال را موظف به تبلیغِ مطالب مفید می دانم همانطور که گاهی برخی مطالب در اینجا بازدید هایی دو یا سه برابر تعداد اعضای کانال داشته است بدون این که کوچکترین تبلیغی و تلاشی از طرف بنده شده باشد. مثل این: https://eitaa.com/mollaei/168 به خلاف اکثر دوستان در فضای مجازی (بلکه حقیقی) روند این نیست که در مسیر جریان آب حرکت کنم بلکه حقیر عنوان و تیتر کانال را این طور انتخاب کردم: «برای اهل تفکر که دارند! حاوی مطالبی که آقایان کمتر میگن یا برعکس اش رو میگن!» پس برای بیان موضوعات مختلف ما هرگز منتظر آماده شدن فضای عمومی و جریان فرهنگی نیستیم! به هر حال اگر با این ملاک ها: این https://eitaa.com/manahejj/2163 و این https://eitaa.com/manahejj/2164 بخواهیم این کانال را ارزیابی کنیم نمره ی خوبی می گیرد، هر چند عالی نیست. فهرستی از مطالب کانال: بحث های چالشی ای درباره و مطرح کردیم، به طور از و از توسط و سخن گفتیم و نمونه هم آوردیم. در مباحث مختلف و مباحث حوزوی چندین عرض شد و درخواست نظر دوستان را بر تکمیل کار داشتم که البته با قدری کم لطفی دوستان هم مواجه شدیم! چندین مطلب درباره و مجتهد و شیوه آن ارائه کردیم. نکاتی در تقدیم کردیم. اندکی از ، ، و گفتگو شد. در زمینه گفتیم که طلب روزی حلال خودش از تقواست بلکه گاهی خوب درس خواندن متوقف برآن است! این که « جای اشکال نیست» رو سیخونک زدیم. در برابر دوستانی که اعتراض داشتند: الان وقت حرف زدن از ، ، و نیست؛ پرسیدیم که پس کِی وقت آن هست؟ اگر امروز که ما از طرفی میلیون ها زن و دختر (خصوصا دهه شصتی) بدون شوهر داریم و از طرفی مشکل کمبود جمعیت، اگر الان وقت آن نیست پس کِی ؟! روند کار متوقف بر پذیرش عرف ولو عرف طلاب نیست، اگرچه گاهی از یا طبق کشش فضای طلبگی پیش رفتیم ولی اگر بنا باشد منتظر رسیدن وقت باشیم هرگز نباید درباره «جن» یا «قوم ثمود» ، «» ، «و النجم و الشجر یسجدان» ، «» ، «اقسام ملائکه» ، «حضرت هود» یا «وجه الله» و خلاصه بسیاری موضوعات و آیات قرآن و حرف بزنیم! درحالی که فرمود «فَاقْرَءُوا مَا تَيسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ» و 38 بار «افلا» را درباره آیات تکرار کرد: افلا تتذکرون؟ افلا تعقلون؟ افلا تتفکرون؟ و ... !! به هر حال، برنامه ما این هست که هر مطلبی در کانال گذاشته می شود همان ابتدا با چند هشتک موضوع بحث روشن بشود تا اگر بزرگواران دغدغه ی آن را ندارند یا (حس وقت شان نمی آید!) عبور کرده و وقت آنها گرفته نشود و اگر بعداً درباره آن موضوع دغدغه مند و علاقه مند شدند بتوانند به سرعت مطلب مد نظرشان را در کانال پیدا کنند. مشتاقانه منتظر پیشنهادات و انتقادات دوستانه ی عزیزان هستم: @mohammadrezamollaei و من الله التوفیق. 🌷
در مطلب قبل عرض کردیم که آیت الله سبحانی ادعا فرموده بودند که علامه طباطبایی در حاشیه کفایه بارها گفته اند که قواعد فلسفی چون مربوط به علوم تکوینی اند و اصول فقه علمی اعتباری است پس باید هر علمی را با مبانی خودش به پایان رساند؛ وعده داده بودیم از همین کتاب حاشیه بر کفایه علامه طباطبایی نمونه هایی از کارهای فلسفی علامه در اعتباریات! ارائه دهیم و اثبات کنیم که توجیه آقای مصطفی همدانی در کتاب «روش شناسی علم اصول» درست نیست. آقای همدانی برای توجیه مواردی که علامه بحث فلسفی مطرح کرده اند می گوید: «اگر در علم اصول لازم شود بحثی را با روش فلسفی حل کنیم، آن بحث اصولی نیست و فلسفی است که به مناسبت یا به جهت طرح توسط دیگران در علم اصول، درباره آن بحث می شود؛ از این رو گاهی حضرت امام یا علامه در مباحث اصولی خود با روش فلسفی بحث کرده اند» منبع: همین کتاب، جمع بندی نهایی ص 294 نمونه اول: اگر چه علامه حقیقت وضع را این طور تعریف می کنند: «فاللفظ نفس المعنا، و دلالته علیه دلالة الشیء علی نفسه، لکن فی ظرف الاعتبار و بحکم الوهم» ولی درباره وضع حروف با محقق اصفهانی مخالفت کرده، معتقدند الفاظ حروف برای معانی حرفی ای وضع شده اند که وجود های رابط هستند و «ان الموجودات الامکانیه - و هی التی وجوداتها فی انفسها من الجواهر و الاعراض- وجودات رابطة بالنسبة الی الواجب تعالی ... فالوجود الواحد الامکانی بعینه متحیّث بالحیثیّتین جمیعاً و هما حیثیتان صحیحتان حقیقیتان. و هذا الذی اشرنا الیه برهان تام لایدخله الشک ... فالحق ان یقال: ان معنی الحرفی ما ینتزع من وجود فی غیره و الفظ الدال علیه حرف» بعد نتیجه می گیرند که بیان محقق اصفهانی مبنی بر این که در حروف وضع عام و موضوع له خاص است اشتباه است : «وجه الفساد: ان الاحکام العارضة للمعانی الحرفیه انما هی بعرض الوجودات الغیریة التی فی الخارج بإزائها، فهی احکام تلک الوجودات بالذات و احکام المعانی بالعرض...» همانطور که مثل روز روشن است علامه طباطبایی در بحث وضع که همه قبول دارند اعتباری است از برهان فلسفی بهره بردند و نشان دادند که بیان محقق اصفهانی برای اثبات «وضع عام موضوع له خاص» در حروف درست نیست. نمونه دوم: صحت و فساد به عنوان دو حکم وضعی در علوم اعتباری ای مانند اصول فقه و فقه بسیار پرکاربرد هستند. در بحث صحیح و اعم، آخوند می گوید صحت یعنی تام الاجزاء و الشرایط. علامه تعریف صحت به تمامیت را درست ندانسته و بر اساس بحث فلسفی «وحدة الحقیقیة» تعریف دیگری از صحت و فساد را بیان می کنند. علامه می فرمایند: «و اما الصحة و يقابلها الفساد فليس يصح وضع الفساد موضع النقص بل انما نصف الشي‏ء بالفساد بعد فرض تمامه أي تحقق وحدته الحقيقية فالشي‏ء انما يتصف بالصحّة و الفساد من حيث وحدته الحقيقية بخلاف التمام و النقص فانما يتصف بهما من حيث اجزائه فالصحة و الفساد يغايران التمام و النقص فيئول الأمر إلى كون الصحة هي كون الشي‏ء بحيث يترتب عليه الآثار المطلوبة منه و الفساد خلاف ذلك‏» در نگاه آخوند معنا ندارد عملی تام الاجزاء و الشرایط باشد و در عین حال فاسد باشد ولی در نگاه علامه کاملا معنا دار است. و از آنجا که می دانیم تعریف صحت و فساد در اکثر ابواب عبادات و معاملات تاثیر گذار است، اهمیت بحث بسیار جدّی می گردد! [ ولی کو محقّقی که دست از لوث تقلید شسته باشد؟ 😔] منابع: حاشیه کفایه ج1 ص27 و 39 و نهایة النهایة ج1 ص 243 و نهایة الحکمة مرحله 7 فصل 2 را مطالعه بفرمائید. نتیجه: از این نمونه ها در حاشیه کفایه زیاد است اگر کسی همین دو مورد را دقیق بررسی کند به وضوح متوجه می شود که آقای همدانی متوجه دستگاه فکری علامه در نشده است! قبلاً گفتیم که از نظر رهبر انقلاب فقه و فلسفه، همه اش یکی است، یک هدف دارد. الحمد لله در 24دی98 هم آیت الله اعرافی بر این مسئله تاکید کردند: http://hekmateislami.com/?p=10272 و این عین عبارات استاد امینی نژاد در نشست دولت سازی اسلامی است: «اگر عقلانیت امام نبود نظریه ولایت فقیه شکل نمی گرفت. عقلانیت حِکمی پشت صحنه است زیر بناست معنا نداره بیاد سر صحنه. عقلانیت حکمت اسلامی است که جای کار به فقه می دهد. اگر در اینجا [ایران] عقلانیت غربی پا بگیرد فقه باید خداحافظی کند. فقه وسط میدان است اما چه کسی می گوید ما چه نیاز هایی داریم شما بیا نیازهای ما را برطرف کن؟حکمت، خصوصا حکمت عملی ... فرآیند اجتهادی در حوزه انسان شناسی، امکان ندارد با اصول فقه کنونی ما درست بشود. اصول فقه ما ممحض برای حوزه قانون است نمی تواند مسئله توحید و ولایت را با مبانی انسان شناسی حل کند. هنوز اصول اجتهادی ما مبتنی بر داده های کلامی بزرگان متکلم ما در قرن چهارم و پنجم است. این که بگوئیم دین فقط همان چیزی است که قدمای از فقها فهمیدند و لا غیر، این ظلم در حق دین است.» https://eitaa.com/Warathah/36
بانکی ها گفتند «بهره» آقایان گفتند ربا است و حرام می شود! بانکی ها اسم اش را عوض کردند گفتند از این به بعد نگویید بهره بلکه همه می گوئیم «سود» ! آقایان گفتند حلال می شود اگر مضاربه یا مشارکت باشد! چه 12 درصد چه 300 درصد! 😓 آخر کِی قرار است بدانیم که احکام تابع عناوین نیست، تابع است؟ اگر عرف جامعه روزی به کشمش گفت خمر، آیا حرام می شود؟ خب اگر این عرف ملاک نیست آنچه از اقتصاد غربی ترجمه می شود ( می ترجمانند! ) نیز ملاک نیست. قبلا درباره خلق پول بحث کردیم: https://eitaa.com/mollaei/172 و این بی جواب ماند: اگر من در زیر زمین خانه ام اسکناس چاپ کنم مفسد فی الارض ام ولی اگر بانک بی مهابا خلق پول کنند (و البته سهم بانک مرکزیِ شیطون‌بلا محفوظ باشد) و وام بدهند، می شود بانکداری اسلامی؟! خون آنها از خون من رنگین تر است؟ 🤨 اعتباری که ریشه در تکوین نداشته باشد (چه نظر علامه طباطبایی رو در بپذیریم چه نه) لغو است! اسکناس قطعا از امور اعتباری است و باید حقیقت و ماهیت آن را پیدا کرد و گرنه به قول استاد یزدان پناه (در پستی که ریپلای👆کردم) : اصلا نمی دانیم که در فقه چه می کنیم! این مقاله ی ماهیت پول رو بخونید: https://b2n.ir/491464 خب، به نظر می رسه یا باید حرف آیت الله بهجت را بزنیم که اگرچه پولِ اعتباری، مثلی است ولی جبران کاهش ارزش آن لازم است و یا این که بگوئیم پول مطلقا قیمی است چه اسکناس و پول الکترونیکی چه طلا و نقره! اگرچه طلا نسبت به اسکناس و خصوصا پول الکترونیکی مقاومت بیشتری دارد ولی ارزش طلا و نقره نیز نسبت به ارزش واقعی آن، بدون شک دارای نوسان هست. مثلا در صدر اسلام هر ده درهم یک دینار بوده است ولی الان ارزش نقره به طلا بسیار کمتر شده است. همچین گاهی آن قدر قیمت طلا بالا می رود که اکثر متخصصین بازار می گویند حباب دارد صبر کنید تا به قیمت واقعی برگردد! پس راه حل نیز در حد مسکّن است و مشکل را ریشه ای حل نمی کند. خب معضلی که وجود دارد این است که معیار دقیق برای تشخیص ارزش واقعی پول پس از گذشت مقدار مشخصی از زمان چیست؟ 1) بعضی گفته اند ارزش اسمی و عددی که روی اسکناس آمده؛ که امروزه یک کودک ده ساله هم می فهمد این حرف غلط است. 2) بعضی گفته اند قدرت خرید و استخدام؛ که خب خریدِ چی؟ همان طور که عوض نوسان داشته معوض هم نوسان داشته! پس این معیار اگر روشن تر بیان نشود مفید نیست مگر در حد مصالحه. 3) مقاله ای که گذشت: حجم پول را با حجم کالاهای تولیدی (قاچاق چی؟) و کارهای دادوستدی مقایسه می کنیم باید مساوی شوند؛ خب ملاک تشخیص این حجم ها چیست؟ می گویند شاخص تورم که بر اساس میانگین سبد کالاهای اساسی بدست می آید. اولیه: هیچ کدام از این راه حل ها تمام نیست هرچند جواب 3) یا نظریه ی پول‌طلا (البته طلای خالص!) شاید بهتر از بقیه باشد، خصوصا طلا بین المللی است و ظرفیت این را دارد که جانشین دلار و یورو شود و حتی وجوب زکاتِ پول را زنده کند!! 🧐😎 این هم نظر آیت الله اراکی : https://eitaa.com/Feghahat/6538 البته باید پرسید که از کجا اثبات کردید که طلا ارزش حقیقی دارد؟ تا جایی که ذهنم جواب می دهد حضرت امیر در نهج داشتند که طلا در واقع فلزی بی ارزش بیش نیست که مردم آن را ارزشمند می دانند. متن اش رو دارید برام بفرستید؟ نظر شما چیست؟
تعریف و و و از نظر استاد علی امینی نژاد متن زیر تقریر بنده از درس تکملة نهایة الحکمة 30 بهمن تا 3 اسفند 1400 است همه کلام استاد است مگر آنچه در [ ] قرار دارد: عقل نظری مربوط به فهمیدن و درک انسانی است مطلقا [یعنی] چه ادراکات کلی چه جزئی؛ که تصورات کلی و تصدیقات کلی را حیوانات ندارند. ما به شناخت ساختار ها می رسیم مجموعه ها و کل ها و جایگاه ها را درک می کنیم حتی عبور از جزئیات به کلیات باز هم کار عقل نظری است تطبیق کلیات بر جزئیات نیز کار عقل نظری است نه عملی. تصور اجتماع نقیضین محال است به نحو یک کلی [یعنی] مرسل از مصادیقش مخصوص انسان است. ادراک تاریخ و جغرافیا نیز کار عقل نظری است. نسبت سنجی اشیاء به نحوی که از آن نتیجه گیری کلی شود چه در تصورات چه در تصدیقات باز کار عقل نظری است. هر جا با صدق و کذب سر و کار دارید کار عقل نظری است. ادراک حق و باطل، صواب و خطا، اگر جزئی باشند مشترک بین انسان و حیوان هستند اگر کلی باشند مخصوص انسان است. معرفت های یقینی و ظن و شک در فضای عقل نظری است بر خلاف عقل عملی که نمی توان گفت شک دارم یا جاهل ام. علوم محصول عقل نظری اند چه علوم ارتکازی و فطری مانند بدیهیات یا نحوه ی تفکر در تصورات و تصدیقات چه علوم تفصیلی و تدوین شده مانند منطق. این علوم هم حکمت نظری است هم حکمت عملی! زیرا حکمت عملی صدق و کذب پذیر است دانشی است که حق و باطل بر می دارد شک و ظن بردار است. حکمت نظری همه واقعیت های نظام تکوین است که در حوزه اختیار ما نیست فعل و کنش ما نیست که یا الهیات است یا طبیعیات است یا ریاضیات و زیر مجموعه های این سه. حکمت عملی دانستن تمام مدرکات عقل نظری است که در حوزه اختیار ماست [در حوزه ی] عمل انسانی است حال چه عمل قلبی چه عمل ظاهری. اینجا هنوز بحث صدق و کذب است بحث حسن و قبح نیست باید و نباید نیست. اخلاق و سیاست مدن تبیین یک سری روابط میان اشیاء است که حوزه عمل ما را تحت تاثیر قرار می دهد حال حکمت عملی فردی باشد یا خانوادگی باشد یا اجتماعی، همه در حوزه عقل نظری است. عقل عملی حوزه کنشی انسان است گرچه به شدت تحت تاثیر حوزه بینشی است. عقل عملی تحت تاثیر عقل نظری و تمام دانش های بر آمده از آن است و به نحو مستقیم تحت اشراف حکمت عملی است، [عقل عملی] فعالیت های انسانی را سامان می دهد برنامه ریزی اجرائی می کند طراحی می کند حرفه ها را می سازد صنعت را اختراع می کند. ممیّزه عقل عملی این است که صدق و کذب پذیر نیست کسی که چیزی اختراع کرده اختراعش صادق است یا کاذب؟ معنا ندارد شعر سروده همین طور مدیریت کرده همین طور ایثار کرده عملی اخلاقی انجام داده اینجا جای خیر و شر است جای حسن و قبح است زیبایی زشتی، درستی و نادرستی، مفید و مضر است. عقل عملی نمی فهمد می سازد انشاء می کند نه اخبار. [نظر شخصی: اگر هیچ نمی فهمید نمی توانست انشاء کند. استاد در جلسات دیگری فرمودند: بله حتی عقل عملی به اصطلاح آیت الله جوادی نیز هویت ادراکی خودش را از دست نمی دهد] کسی کار کرده است می گویند این کار زشت است، خود زشتی مربوط به حوزه عقل عملی است ولی گزارش شما از زشتی کاری اخباری است و صدق و کذب بر می دارد توسط عقل نظری و باز ممکن است بازخورد داشته باشد به فضای عقل عملی که انشاءش را اصلاح کند و بگوید این کار اندکی زشت است مثلا. تولید زشتی و زیبایی کار عقل عملی است که در آن تصور و تصدیق هیچ کدام نیست صنعت مفید می سازد [یا مضر می سازد]. حکمت نظری می گوید این گل زیباست این گل خیلی زیباتر است. حکمت عملی می گوید این فعل ایثاری زیبا بود. عقل عملی ایثار حَسن را تولید می کند ایثار می سازد. در عقل عملی جهل به معنای نادانی نداریم. علی علیه السلام : ربّ عالم قد قتله جهله. [جهالت و سفاهت داریم] شک و ظن نداریم شدت و ضعف داریم [می گوئیم] فلانی عقل عملی اش ضعیف است [سفیه است]. حوزه کنشی ای که تحت تاثیر شناخت انسانی است همان عواطف و احساسات و قوای باعثه ی حیوانی نیست عقل عملی است گرایش های انسانی نه حیوانی. عواطف خاص انسان است شهادت طلبی را حیوانات ندارند. ادامه دارد ...
نقد مقومات اعتبار آیت الله آملی لاریجانی.docx
21.6K
آیت الله آملی لاریجانی: اعطاء حد چیزی به چیز دیگر، خصیصه ی مهمی نیست و در حقیقت اعتبار دخیل نیست. بلکه دو عملیات مقوم حقیقی اعتبار هستند: 1) عدم قصد حکایت گری در گزاره اعتباری : قضیۀ اعتباری حاکی از خارج نیست و حکایت به قصد من صورت می‌گیرد. البته حکایت ذاتی تصوری دارد، که نباید این خلط شود. 2) ذو اثر بودن اعتبار: ما در باب اخبارات اخبار می‌کنیم و لغویت معنا ندارد. اما در اعتباریات چون برای حکایت از خارج نیست، اگر اثری بر آن مترتب نشود، لغو است لذا علامه طباطبایی منطق جاری در اعتباریات را لغویت و عدم لغویت می داند. نکتۀ مهم این است که اعتبار مثل انشاء یک کاری است که ما انجام می‌دهیم، لذا صدق و کذب نمی‌پذیرد. همانطور که انشاء صدق و کذب نمی‌پذیرد، اعتبار هم صدق و کذب نمی‌پذیرد؛ چون حاکی از خارج قرار نمی‌دهیم. اولیه: اعتبار کردن و انشاء نسبت به قصد حکایت مطلق است، معتبِر می تواند هر دو را قصد کند. بله از حیث اعتباری بودنش حکایت از خارج ندارد و صدق و کذب بردار هم نیست. نقد دوم این که ایشان دوگانه ای بین اخبار و انشاء درست می کنند که کاملا تابع قصد گوینده است و این که چه گزاره ای بگوید اهمیتی ندارد. درحالی که اخبار و انشاء متباین نیستند من وجه اند. دو مثال قرآنی در فایل عرض کرده ام. نقد دیگر این که حکیمانه بودن مقوم اعتبار نیست! مثلا با قصد جدی به شاگردش می گوید مثلثِ مربع بکش. اعتبار هست لغو هم هست! منافاتی ندارد. خلاصه: مدعای استاد که «اعطاء حد یا حکم چیزی به چیز دیگر» را از تعریف عملیات اعتبار خارج کنیم بسیار ارزشمند است.