eitaa logo
🌟کانال منتظران کوچک⚘
1.7هزار دنبال‌کننده
679 عکس
1.9هزار ویدیو
29 فایل
گاهی بهش فکـــر کنیم... یک نفر سالهاست منتظر ماست؛ تا بهش خبـــر بدیم که ما آماده ایم ؛ که برگرده.. که بیاد.. 🍃اللــهم عجــل لولیکــــ الفــرج🍃 🌹تعجیل در #ظهور مولا #صلوات کانال ویژه محبان حضرت: @Akharin_khorshid313 تبادل: @tabadolmahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
حضرت معصومه س در روز اول ماه در شهر بدنیا امد✨ 🌺پدرش و مادرش بود🌸 🌼وقتی بدنیا امد پدرش با صدای ارام در گوش راست و چپ او اذان گفت : و اسمش را گذاشت🌼 🍁حضرت معصومه ۴ ساله بود که پدرش -کاظم_علیه_السلام را به زندان بصره بردند.🍂 🍂امام کاظم سه سال هم در زندان ، در اتاقی تنگ و تاریک زندانی بودند🍁 در ان چهار سال سخت 🌟 هر روز نگاهش به در بود، و هر شب با ارزوی دیدن پدر به خواب میرفت.😔 السلام🌟 هر روز به انها سر میزد روزی خبر دردناکی در شهر پیچید، امام کاظم علیه السلام🌟 در زندان بغداد به دستور هارون الرشید به شهادت رسیده است.😭 فاطمه معصومه در ۱۰ سالگی پدرش را از دست داد😔 💫فاطمه معصومه ، خواهر امام رضا علیه السلام است، امام رضا علیه السلام لقب را برای او گذاشت، و برای همین به ایشان فاطمه معصومه میگویند.💫 حضرت فاطمه معصومه🌟 دانش فروان و هوش زیادی داشت، خانم های مدینه سوالهایشان را از او می پرسیدند و از او درس می اموختند👌 در سال ۲۰۱ هجری مامون امام رضا را به زور از مدینه به خراسان برد😞 فاطمه معصومه که در ۱۰ سالگی پدرش را از دست داده بود،غم دوری از برادر نیز به غم هایش اضافه شد،😔 امام رضا 🌟بیش از ۲۰ سال از او مراقب کرده بود.... 🏴🏴🏴🏴 @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت دوم 🌱یک سال از سفر برادر گذشت فاطمه معصومه (س) که شبانه روز به یاد برادرش بود تصمیم گرفت به دیدار او برود، کاروان اماده حرکت بود، زنان مدینه با چشمهایی اشک بار😢 دور فاطمه حلقه زدند، همه نگران بودند نکند برای او اتفاق تلخی بیفتد.😪 کاروان مدینه شهر های ایران را پشت سر گذاشت ، در نزدیکی شهر حضرت معصومه بیمار شد😔 بیماریش انقدر شدید بود که دیگر نتوانست به سفر ادامه دهد ، . از همسفرانش پرسید: از اینجا تا چقدر فاصله دارد🤔 گفتند: ده فرسنگ. گفت: مرا به شهر قم ببرید، روزی پدرم گفت: شهر قم مرکز دوستان و شیعیان ماست.💚 🌸فاطمه معصومه و همراهانش روز ۲۳ ربیع الاول به نزدیکی شهر قم رسیدند،🌾 همه مردم شادی کنان به سوی دروازه شهر دویدند.😇 🌸موسی بن خزرج که از دوستان اهل بیت بود،جلو دوید و افسار شتر را گرفت، و فاطمه معصومه س و همراهانش را به خود به خانه برد☘ فاطمه معصومه ۱۷ روز درخانه موسی بود، و روز به روز حالش بدتر میشد.😞 ناگهان در روز ۱۰ ربیع الثانی قلبش ارام و چشم هایش خاموش شد، چه روز سختی!😢 مردم قم مثل ابر بهار گریه میکردند.😭 فاطمه معصومه روی برادر را ندید و در جوانی به اسمان پرکشید😭 درست مثل حضرت حضرت فاطمه زهرا (س)🏴 🏴🏴🏴 @montazer_koocholo
8.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
منتظر کوچولو های عزیزم😘 بیایین امروز که روز است 🏴 همه از راه دور و نزدیک به ایشون سلام🖐 بدیم☺️ 🏴🏴🏴🏴 @montazer_koocholo
9.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارتون این قسمت: زیارت 🍃 پیام اخلاقی: اداب رفتن به حرم 🏴🏴🏴🏴 @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زندگی داستان این هفته: نا مادری تَق تَق کسی دوباره به در زد، بعد در اتاق را باز کرد ، یک پیرزن بود، او به مرد مو فرفری و مهمان هایش سلام🖐 کرد. مرد مو فرفری با دیدن او اخم 🤨کرد، و از جا بلند شد، موقع رفتن زیر لب غُرغُر کرد: اوه.... باز هم این امد ! و رفت توی راهرو با پیرزن حرف زد، بعد از مدتی با اخم و ناراحتی🙁 پیش مهمان ها برگشت، مهمان چاق پرسید: این پیرزن که بود⁉️ مرد مو فرفری جواب داد:. نامادری ام... سالها در خانه ما بود، من اصلا حوصله اش را ندارم😟، الان خودش تنها زندگی میکند، فقیر است ، هرچند وقت یکبار می اید تا چیزی به او بدهیم. مهمانی که فقط یک چشم داشت گفت: این روزها ادم حوصله مادر خودش را هم ندارد، چه برسد به نامادری😟، مثلا مادرم که پیر و ازکارافتاده است، خیلی مزاحم است ، هر روز یک چیز میخواهد، گاهی خیلی از دستش عصبانی😡 میشوم وسرش داد میزنم ، گاهی از انجام کارهایش فرار میکنم ، و به حرفهایش اعتنا نمیکنم☹️ اخر من چکار کنم بدبختی خودم کم است باید به مادرم هم برسم. مرد مو فرفری خندید و گفت: حالا او که دیدی مادرت هست، اما این پیرزن که دیدی ، نا مادری من است، حالا امده بود و از من پول💰 میخواست، به همسرم گفتم کمی ارد به او بدهد یکی از خدمتکاران 🌟 هم که در مهمانی بود رو به او کرد و گفت: ایا این نامادری با شما بد رفتاری هم میکرد⁉️ مرد جواب داد: خیر، اتفاقا خیلی زن خوبی بود و ما را خیلی دوست داشت هنوز هم دارد. خدمتکار ادامه دارد: پدر و مادر خیلی احترام دارند، حتی این پیرزن که نامادری شماست و زحمت زیادی برای شما کشیده است.کاش همه ان طور که مولایم امام سجاد🌟 به نامادریشان احترام میگذاشتند ،به پدر و مادرشان احترام میگذاشتند. مولایم وقتی نوزاد بودند مادرشان را از دست دادند ، زنی پرستاری او را به عهده گرفت، سالها از او نگهداری میکرد. زمانی که من خدمت کار خانه امام حسین علیه السلام🌟 بودم، امام سجاد نوجوان بود ، من مدتی غذای🍚 خودش و مادرش را در یک ظرف می ریختم و برایشان میبردم بعد متوجه شدم ایشان با مادرشان در یک ظرف غذا نمیخورد بلکه صبر میکند تا اول ایشان غذا بخورد بعد خودش👏 یک روز از او پرسیدم : فدایت شوم، با اینکه شما نامادریتان را دوست دارید چرا در یک ظرف با او غذا نمیخورید🤔 فرمود:دوست ندارم، دستم جلوتر از دست مادرم به سوی لقمه ایی دراز شود، که او میخواهد، میترسم به او ستم کرده باشم👌 مهمان یک چشم گفت: این که نامادریش بود، پس اگر مادر واقعی اش بود چه میکرد. کاش این را زودتر میشنیدم حالا میفهمم نسبت به مادرم کوتاهی کردم و احترامش را نگه نداشتم باید از این به بعد به او بیشتر احترام بگذارم😔 مرد مو فرفری هم به خدمتکار نگاه کرد، این بار نگاهش غمگین بود او گفت: دوست من! تو باعث شدی من به اشتباهم پی ببرم این پیرزن سالها به ما خدمت کرد اما من.... اشک در چشمان مرد😢 مو فرفری حلقه زده بود. 🏴🏴🏴 @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام زمان (عج) 🌟 که بیایید، دیگر هوا الوده نیست و همه جا پر از هوای پاک و تمیز میشود.😍 @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا