#داستان
#نهج_البلاغه
#یکشنبه
داستان این هفته: راز
اگر پدرش اب میخورد، خبر ش را کف دست ما میگذاشت🙁، اگر مادرش با پدرش بگو مگو میکرد، جیک و پیکشان را به من و عرفان میگفت😕 من میگفتم:
اینقدر راز دل و حرفهای خصوصی خانه تان را برای ما تعریف نکن!
اما عرفان میخندید و میگفت: بابا به بچه مردم چیکار داری ، شاید با این کار میخواهد خودش را سبک کند!😑
پارسا می خندید و میگفت: عرفان درست میگوید ، من میخواهم سبک شوم این که راز دل نیست، عین حقیقت است🙃
ما سه نفر توی کلاس شنا با هم دوست شده بودیم، بعد دوستیمان ادامه پیدا کرد و با هم قرار کلاس زبان گذاشتیم،بعد رفتیم توی موبایل 📱و تلگرام و.... حالا اگر جسممان پیش هم نبود، روحمان توی موبایل به سمت هم میرفت.
پارسا سر شب توی تلگرام نوشت:
"بابام دوباره با مامانم دعواش شده، بعد هلش داد روی زمین، حالا مامانم قهر کرده! رفته توی اتاق"
من گفتم:سرت به کار خودت باشه، دعوای زن و شوهر زود گذر است! و تمام میشه
عرفان نوشت: خب... خب.... مامانت چی گفت؟
برایش شکلک گذاشتم ، شکلک ادمی که اخموست😠 . بعد هر سه از تلگرام امدیم بیرون.
فردا صبح با خودم فکر کردم، به پارسا چه بگویم که اینقدر راز های خانوادگیش را این جا و ان جا نگوید. اما فکرم به جایی نرسید.🤔
چند روزی گذشت و هر سه سر قرارمان حاضر شدیم، استخر!
داشتیم شنا میکردیم که نجفی یکی از بچه های کلاس زبان به ما نزدیک شد و از پارسا پرسید:
شنیده ام مادرت طلاق گرفته درست است؟🤭
پارسا رنگ به رنگ شد: نه !کی گفته؟
نجفی چیزی نگفت و رفت.
پارسا وسط استخر مچ عرفان را گرفت و سرش داد زد: حتما تو خبر چینی کردی😡 ! کار خودت است!
عرفان دست خود را کشید و گفت: برو بابا چرا تهمت میزنی، خودت این جا و ان جا راز خودت را بر ملا میکنی، یکی دیگه را مقصر میکنی❗️
پارسا بغض کرد 😢و از اب بیرون رفت. من از عرفان پرسیدم: تو گفتی؟.
عرفان قسم خورد و گفت: نه مگر مادرش طلاق گرفته؟
ما چیزی نمیدانستیم اما هرچه بود پارسا اینقدر راز های زندگیشان را برای دیگران اشکار کرد که دیگر اختیار ان دست خودش نبود‼️
🌻امام علی علیه السلام میفرماید: هرکس که راز خود را پنهان دارد اختیار ان دست خودش است.🌻
📚 نهج البلاغه، حکمت ۱۶۲
@montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کارتون #مهارت_های_زندگی
این قسمت: امشب منو توی تلویزیون ببینین!
پیام اخلاقی: استفاده بهینه از برق
@montazer_koocholo
✨ #حضرت_فاطمه_س می فرماید:
حُبِّبَ إ لَیَّ مِنْ دُنْیاکُمْ ثَلاثٌ:تِلاوَةُ کِتابِ اللّهِ، وَالنَّظَرُ فی وَجْهِ رَسُولِ اللّهِ، وَالاْنْفاقُ فی سَبیلِ اللّهِ. (نهج الحیاة، ح 164)
سه چیز از دنیا برای من دوست داشتنی است:
تلاوت قرآن،
نگاه به صورت رسول خدا،
انفاق و کمک به نیازمندان در راه خدا.
@montazer_koocholo
#والدین_بخوانند:
*چگونه كودكان را به انجام تكاليف درسي علاقه مند كنيم؟*
قسمت سوم
* تنبیه براي درس ومشق ممنوع⛔️
توجه به تفاوت کودکان از سوی والدین امر بسیار مهمی است و نباید برای کودکان ضعیف تر سختگیری بی جا کرد. بعضی کودکان کندتر هستند و نیاز به زمان بیشتری برای نوشتن دارند، برخی دیرتر درس را متوجه می شوند و برخی علاقه کمتری نسبت به یک درس نشان می دهند.
همین ویژگی باعث می شود کودک مرتب از انجام تکالیف طفره برود و والدین که ریشه مشکل را پیدا نکرده اند، روز به روز سختگیرتر می شوند و مشکل کودک را تشدید می کنند. بنابراین مقایسه درس کودکان با یکدیگر کار اشتباهی است.
وقتی کودک ضعیف تر است والدین باید ابتدا با او همدلی و سپس تلاش کنند از میان صحبت های کودک علت این امر را جویا شوند. بچه ها گاهی اوقات مشکل را می گویند اما نه به زبان بزرگ ترها بلکه به زبان خودشان؛ بنابراین بهتر است والدین به دقت به حرف کودک گوش کنند و راه حل را از حرف های او بیابند.
در واقع نباید کودک را وادار کرد که دلیل ننوشتن تکالیفش را بگوید بلکه باید از او خواست احساسش را بگوید، دوست دارد چه کارهایی انجام دهد، از چه کارهایی بدش می آید و... سپس از حرف های خودش استفاده کرد و دلیل مشق نوشتن و انجام تکالیف را برای او توضیح داد.
نکته این جاست که قاطعیت والدین حتی در این شرایط هم حیاتی است و کودک باید بداند انجام تکالیف وظیفه اوست، وظیفه ای که باید انجام دهد.
@montazer_koocholo
منتظر کوچولو های عزیزم😇
امروز اولین سالگرد شهید عزیز
مون شهید #محسن_فخری_زاده هسته🌷
ایشون یکی از شخصیتهای مهم کشور بودند.
که در اول فرودین سال ۱۳۴۰ بدنیا اومدن، و سردار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بودند،
یکی از پنج شخصیتی بودند، که جزء قدرتمند ترین افراد جهان معرفی شده بودند👌
محسن فخری زاده از دانشمندان موثر و رده بالای حوزه تحقیقات علمی در کشور بوده است.
سر انجام در ۷ اذر سال ۱۳۹۹ بدست دشمنان کشورمون ترور و بعد از جراحت شدید به شهادت رسیدند😔
شادی روح پاک شهید فخری زاده #صلوات
@montazer_koocholo
Audio_219644.mp3
5.99M
#قصه های خاله نبات
#قصه_شب
📚عنوان: اولین اردو💫
🎬قسمت: دوم
🎤گوینده: خانم ملیحه نظری
🍄🍃🍄🍃🍄🍃
🌟🌺 امشب همراه خاله نبات باشید تا یکی دیگر از داستانهای جذاب و شنیدنی که برا شما دردونه ها آماده کردیم رو با هم بشنویم😉😊
فرشته جونا ما رو دنبال کنید🌺🌟
📚ما را به دوستان و عزیزانتان معرفی کنید👇
@montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدیه امروز ما قرائت سوره #انشراح
تقدیم به امام زمان(عج)💚
با صدای زیبای قاری نوجوان یوسف کالو
🍎🍃🍎🍃🍎
@montazer_koocholo
#داستان
زندگی #امام_حسن_علیه_السلام
#امام_حسین_علیه_السلام
#روز_زیارتی
#دوشنبه
داستان این هفته: تند تند
یکی تند دوید این طرف، یکی تند دوید انطرف،
هرکه در خانه پیامبر نشسته بود تند تند به سویی دوید، پیامبر هم فوری عبایش را روی دوشش انداخت و از خانه بیرون امد، تند تند به سویی رفت.
چه شده بود؟ چه خبر بود؟ حسن و حسین علیه السلام، نوه های پیامبر گم شده بودند.😟
حضرت فاطمه (س) همه جا را گشته بود اما انها را پیدا نکرده بود و حالا گریه کنان😢 به خانه پدر امده بود تا پیامبر کمکش کند.
هوا خیلی گرم بود در این هوای داغ کسی در کوچه ها نبود.پیامبر از کوچه ایی به کوچه ایی گذشت تا به اطراف باغ های🌴 مدینه رسید. تمام بدنش خیس عرق بود اما او تنها به دو نوه اش فکر میکرد. دلش ارام و قرار نداشت،گاهی میدوید، گاهی می ایستاد و گاهی دو نوه اش حسن و حسین را صدا میکرد.
کنار باغی زیر سایه درخت انجیری🌳 ایستاد و عرق صورتش را پاک کرد. برگ های درخت انجیر بوی تندی داشت،
کلاغی انطرف تر تند تند قار قار میکرد، یکم دیگر دوید و باز ایستاد. تند تند نفس زد، اب از جویبار تند تند رد میشد، مشتی اب به صورتش زد.
پیامبر تند دوید و باز نوه هایش را صدا زد🗣، همین طور که تند می دوید چشمش به چیزی خورد، توی یک باغ زیر سایه درخت بلندی🌳 ، حسن و حسین دست در گردن هم انداخته بودند😍 قلبش تند تند زد ، ایستاد، نفس راحتی کشید، جلوتر رفت، باز عرق صورتش با گوشه عبایش پاک کرد.
خم شد و اهسته صورت نوه هایش را بوسید😘 ، بچه ها با بوسه پدر بزرگ از خواب بیدار شدند و در اغوشش جا گرفتند. پیامبر دوباره انها را بوسید.😘
بچه ها خوشحال شدند و می خندیدند😃 .پیامبر حسن را بر دوش چپ و حسین را بر دوش راست سوار کرد 💚 می دانست دخترش فاطمه نگران است، تند به سمت خانه رفت.
در راه یکی از مسلمانان را دید او تند به سویش امد و گفت: ای رسول خدا! هوا خیلی گرم است، یکی از بچه ها را بده تا بیاورم!
پیامبر لبخندی زد و فرمود:
نه مرکب این دوتا مرکب خوبی است، و سوارانش هم سواران خوبی هستند😇
حضرت فاطمه (س) نزدیک خانه پیامبر وقتی چشمش به بچه ها افتاد گریان😢 تند تند به سویشان امد، بچه ها را از پیامبر گرفت و صورتشان را غرق بوسه 😘کرد.
پیامبر دست به اسمان گرفت و از خدا تشکر کرد.
#پایان
@montazer_koocholo
🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍂🌸🍂🍃🌼
#انس_با_قران📖
💫 خداوند مهربان در ایه ۲۵۴ سوره بقره میفرماید:
"اَنفقوا مما رَزَقناکُم"
🌼 از انچه به شما روزی دادیم انفاق کنید🌼
از "بقره" ایه ی دویست و پنجاه و چهار
نصیحتی نموده به مردم روزگار
گفته همون خدایی که روزی میده بسیار
از اموالی که دارید انفاق کنید به مقدار☺️
@montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کارتون #مهارت_های_زندگی
این قسمت: درس خوندن به چه دردی میخوره
پیام اخلاقی: حل مشکلات تحصیلی
🍎🍃🍎🍃🍎
@montazer_koocholo
#دوشنبه_های_حجاب
نابینایی اجازه خواست که به منزل فاطمه (سلام اللبه علیها) وارد شود، آن حضرت خود را از او پوشاندند.👌
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به او فرمودند: دخترم! چرا خود را پوشاندی در حالى که آن مرد نابیناست و تو را نمیبیند؟🤔
حضرت فاطمه (سلام اللبه علیها) فرمودند: اگر او مرا نمیبیند، من او را میبینم، همچنین او میتواند، رایحه و عطر را بو کند و شامّهاش سالم است.
رسول خدا (صلّی اللبه علیه و آله و سلّم) فرمودند: گواهی میدهم که تو پارهی تن من هستی😇
📚بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۹۱ - ریاحین الشریفه، تالیف شیخ ذبیح الله محلاتی، ج ۱، ص ۲۱۶ - منتهى الامال، ص ۱۶۱ و ۱۶۲.
@montazer_koocholo
#دوشنبه_های_حجاب
#شعر
بستهام عهدی من تا که بر پا باشم
هفت روز هفته یاد مولا باشم☺️
من دلم میخواهد با حجاب زیبا😌
شاد و خوشحال کنم دل اقایم را😍
@montazer_koocholo