eitaa logo
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
111 دنبال‌کننده
494 عکس
615 ویدیو
5 فایل
*گاهی می‌نویسم...* ارتباط با ادمین: @MohammadMahdi_BORHAN
مشاهده در ایتا
دانلود
در بیان تجلی دوم و اظهار شأن و مراتب بر ماسوی و عرض امانت عشق و شدت طلب به اندازه‌ی استعداد در هر یک و خیمه زدن تمامیت آن در ملک وجود انسانی به مصداق آیۀ «انا عرضنا الامانة علی السموات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوماً جهولا»: پرده ای کاندر برابر داشتند وقت آمد پرده را برداشتند ساقی‌ای با ساغری چون آفتاب آمد و عشق اندر آن ساغر شراب پس ندا داد او نه پنهان برملا کالصلا! ای باده خواران! الصلا! همچو این می خوشگوار و صاف نیست ترک این می گفتن از انصاف نیست حبذا زین می که هرکس مست اوست خلقت اشیا مقام پست اوست هرکه این می خورد، جهل از کف بِهـشت [۱] گام اول پای کوبد در بهشت جمله ذرات از جا خواستند ساغر می را ز ساقی خواستند بار دیگر آمد از ساقی صدا طالب آن جام را برزد ندا ای که از جان طالب این باده‌ای! بهر آشامیدنش آماده‌ای؟! گرچه این می را دو صد مستی بود، نیست را سرمایه هستی بود، از خمار آن حذر کن کـاین خمار از سر مستان برون آرد دمار درد و رنج و غصه را آماده شو بعد از آن آماده این باده شو این نه جام عشرت این جام ولاست دُرد [۲] او دَرد است و صاف او بلاست... ۱. بهشت: فعل از ریشهٔ «هشتن»، به معنای "وانهادن". ۲. دُرد: به معنای شراب ناصاف و ناخالص. ...
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
۰۰• بــسمـ‌اللّٰہ‌الرحمـٰـن‌الرحیــم •۰۰ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ (#مقدمه) از فردا بخش‌هایی از نگارهٔ
۰۰• بــسمـ‌اللّٰہ‌الرحمـٰـن‌الرحیــم •۰۰ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ • عالم هِیٖچْکـٰاك یـــا عالم مُـرْتضیٰ؟! • () «یک روز به گفتم: -"این‌طور نمی‌شود که هر کاری می‌خواهند انجام دهند و ما هم بی‌کار بنشینیم. ما فقط داریم نقد می‌کنیم و بساط آنها را به هم می‌ریزیم امّا این کافی نیست؛ ما باید یک مطرح کنیم. الگوی داخلی‌مان که است؛ باید یک الگوی دیگری را هم در زمینه سینمای خارجی مطرح کنیم." پرسید: -"نظر خودت چیست؟" گفتم: -" و مسئولان که «» را علم کرده‌اند؛ بیا مقابل او یک آدم حسابی علم کن." گفت: -"مثلاً کی؟" گفتم: -"، مرتضی! ..."». ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ هر کس در آثار کمی سرک کشیده باشد، احتمالاً به نام «» برخورد کرده است. در نگاه اوّل، ارادت یک تئوریسن انقلابی به تکلیسنی هم چون عجیب به نظر می‌رسد؛ هیچکاکی که در افواه عموم، به ساخت فیلم‌هایی با تِم سرگرم کننده معروف بوده است. امّا چه چیز باعث شده که ، اینقدر برای مهم باشد؟ به احتمال زیاد، اوّلین جرقّه‌های توجّه به آثار در مکالمه فوق زده شده؛ به گفته «» -که در دهه هفتاد جزو تیم نشریه بود و دوست و همکار مرتضی به حساب می‌آمد- احتیاج به "عَلَم کردن یک آدم حسابی در مقابل " باعث شده تا کم‌کم نسبت به آثار علاقه‌مند شود. امّا آیا رجوع به ، من باب اکل میته بوده است؟ به این معنا که او، چاره‌ای نداشته جز اینکه رندانه حرف‌های خود را درون دهان گذاشته و مبانی و اعتقادات خود را از زبان او بیان نماید؛ یا اینکه واقعاً چیزِ خاصّی درون آثارِ این کارگردان بزرگ سینما وجود داشته که به واسطۀ ضرورت و ایجاب شرایط، به چشم آمده است؟ انتخاب هر پاسخ، می‌تواند مسیر تحلیل آثاری همچون «» و دیگر مخطوطات راجع به را تغییر دهد. قضاوت در اینباره به عهدۀ نزدیکان ، اهل فنّ و آثار اوست... م.بُـــرهان ۱۴۰۱/۱۲/۱۱ ... ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
(۱) روایتی از امام صادق(ع) راجع به آثار روزه‌داری کتاب «روزه دریچه‌ای به عالم معنا» از اینجا دریافت کنید.
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
۰۰• بــسمـ‌اللّٰہ‌الرحمـٰـن‌الرحیــم •۰۰ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ • روزه، دریٖچـه‌ای به عالـم معنـٰا • () همه می‌دانیم که ماه رمضان ماه خاصّی است؛ امّا این خاصّ بودن دقیقاً به چه معناست؟ اغلب، اینطور شنیده‌ایم که این ماه، ماه میهمانی خداست و حتّی خواب روزه دار هم در این ماه دارای ثوابی است بسیار؛ امّا مسلّماً آنچه مهم است، کسب فهم صحیح نسبت به این نفحه خاص است که در یک ماه از دوازده ماهِ سال دمیده می‌شود تا فرصتی باشد برای اهلش، که دریافت و استفاده‌ای ویژه از آن داشته باشند. ••• استاد طاهرزاده در کتاب شریف «روزه، پریچه‌ای به عالم معنا» ضمن توضیحاتی در رابطه با ماهیت این ماه مبارک، چگونگی استفاده از آنرا تبین کرده و توصیه‌هایی به حقّْ مفید به فایده‌ای را بیان می‌کنند. همانطور که پیداست، این کتاب پیاده‌سازی سخنرانی‌های استاد است و نمی‌توان توقع داشت که مطالب، همچون کتابی نوشته شده به قلم، منظّم و به ترتیب ذکر شده باشد؛ لکن در لابه‌لای توضیحات ایشان می‌توان مطالب مفیدی یافته و در جای اصلی خود جای گزاری نمود. در این نگاره سعی داریم در حد وسع، تبیینی مختصر از مطالب کتاب داشته باشیم تا باب ورودی باشد برای مطالعه هرچه دقیقتر کتاب. ان‌شاءالله... ... م.بُـــرهان ۱۴۰۲/۰۱/۰۵ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ نسخه pdf «کتاب روزه دریچه‌ای به عالم معنا» را از اینجا دریافت کنید.
۰۰• بــسمـ‌اللّٰہ‌الرحمـٰـن‌الرحیــم •۰۰ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ○◇● یکــْـ‌مینیاتوریستِ‌ـــــجــٰادوگـر ●◇○ چند تابلو از استاد دیده‌اید؟ چه تصوّری از هنر مینیاتور در ذهن دارید؟ ، معنای مینیاتور را هم‌اکنون فهمیدم؛ مینیاتور را نمی‌فهمیم. جملاتم شد؟ بله! مینیاتور را هم فهمیده‌ام و هم نمی‌فهمم... مینیاتور را حافظِ قلم به دست، روح الامینِ قلمو به دست، کیهان کلهرِ کمانچه به دست، آن سامورایی کاتانا به دست، اسکاتِ دست به دوربین و یاسین حجازی دست به قلم، درک می‌کنند؛ نه منِ بی‌هنرِ بی‌مهارت. درک مینیاتور از استادان چیره‌دستی برمی‌آید که کاردانان و خبرگان حرفه‌ی خویشند... اجازه بدهید! گفتم خبرگان و کارشناسان هر رشته، مینیاتور را می‌کنند؛ نه آنکه قادر به اثری مینیاتوری باشند. در این عالم، برخی آنقدر در کار خود حرفه‌ای و زبردست‌اند که آدم از کارشان حظ کرده، کیفور می‌شود؛ امّا... بعضی متخصّص و کارکشته نیستند، اند؛ آنها کارهایی محیّر العقول انجام می‌دهند که انگار از انسان‌ْجماعت، برنمی‌آید. کاری ایشان آنقدر بالاست که مافوق تصورِ بشر، و دست‌نیافتنی به نظر می‌رسد. پس "" تعبیر رسایی از برای کاری‌ست که ایشان می‌کنند. زادنِ مینیاتور، کارِ سعدی و فرشچیان و حسین علیزاده و نینجاها و کوبریک و نادر ابراهیمی‌هاست؛ فکر کنم دیگر نیازی نیست تاکید کنم مینیاتورکاری، کار ...
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
⚠️ آنچه در پست بعدی خواهید دید، بخشی از تقریرات دروس #اصالت_وجود است؛ سعی شده به زبان ساده و خودمانی
۰۰• بــسمـ‌اللّٰہ‌الرحمـٰـن‌الرحیــم •۰۰ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ســـــــ◇● ســـــٰایــه، هَستْ یــٰا نیٖــسْت؟! ●◇ـــــٰایه فرض کنید در یک روز آفتابی حوالی ظهر، در خیابان قدم می‌زنید؛ برای در امان ماندن از گرمای آزاردهنده خورشید، به ساختمان‌ها پناه می‌برید. بعد از حس کردنِ خنکای سایه‌ها و فرار از زیر تیغۀ آفتاب، ذهنتان متوجّه محیط پیرامون‌تان می‌شود. به سایه‌هایی که به شما پناه داده‌اند نگاه می‌کنید. چه می‌بینید؟ آیا این سایه‌ها هستند که مأمن شما شده‌اند؟ یا ؟ یا شاید هم هردو؟ کمی فکر می‌کنید؛ درمی‌بابید که سایه‌ها، چیزی جز نیستند، ساختمانی جلوی خورشید قرار گرفته و اجازه تابش به آن نداده که در نتیجۀ آن، سایه‌ها تشکیل شده‌اند. پس به نوعی، سایه‌ها هم هستند و هم نیستند. اگر سایه هست، از صدقه سر ساختمان است؛ این ساختمان است که با ایستادن جلوی نور، سایه را ایجاد کرده، بل سایه خودش ایجاد شده. چِبود و کیستی و نام و نشان، و سایه با "نبود" گِره خورده است. سایه در واقع . اگر هم دیده می‌شود، بخاطر ساختمان است. پس سایه نیست، امّا چون ساختمان هست، او نیز به چشم می‌آید. سایه‌ها، پندارهایی ذهنی هستند که از قرار گرفتن شیءای مقابل نور، می‌شوند. تا به اینجا مشخّص شد که سایه پوچ و است، و اعتباری‌ست که ذهن ما آن را از عدم نور بنا می‌کند. فهمیدیم آنچه امان و حِفاظ شما بود از تندی نور آفتاب، واهی و تُهی بود، بل اصلاً نبود. امّا در عین حال، همین سایه‌های بی‌عرضه، شکل‌هایی دارند و شمایلی؛ طولی دارند و عرضی؛ با یکدیگر تغایراتی دارند و اختلافاتی. پس چگونه است که چیزی که از خود هیچ و خودگردانی ندارد، دارای احکام و اوصافی شده است؟ به عبارت بهتر، زمانی که ما به سایه‌های مختلف نگاه می‌کنیم، متوجّه می‌شویم که آن‌ها با هم متفاوتند و فرق می‌کنند. در نتیجه به این پی می‌بریم که سایه‌ها یکی نیستند و کثیرند. اتّفاقاً از اختلاف و کثرت آن‌ها، به اختلاف و کثرت ساختمان‌ها نیز پی می‌بریم. این یعنی اوصاف آن‌ها، به خودِ ساختمان‌ها نیز سرایت می‌کند. آنچه گفتیم در نگاه اوّل، به نظر می‌رسد؛ از طرفی سایه هیچ است و پوچ، و در طرف دیگر، اوصافی دارد و احکامی. چنین چیزی چگونه امکانپذیر است؟ (ادامه دارد...)
۰۰• بــسمـ‌اللّٰہ‌الرحمـٰـن‌الرحیــم •۰۰ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ • عالم هِیٖچْکـٰاك یـــا عالم مُـرْتضیٰ؟! • () «یک روز به گفتم: -"این‌طور نمی‌شود که هر کاری می‌خواهند انجام دهند و ما هم بی‌کار بنشینیم. ما فقط داریم نقد می‌کنیم و بساط آنها را به هم می‌ریزیم امّا این کافی نیست؛ ما باید یک مطرح کنیم. الگوی داخلی‌مان که است؛ باید یک الگوی دیگری را هم در زمینه سینمای خارجی مطرح کنیم." پرسید: -"نظر خودت چیست؟" گفتم: -" و مسئولان که «» را علم کرده‌اند؛ بیا مقابل او یک آدم حسابی علم کن." گفت: -"مثلاً کی؟" گفتم: -"، مرتضی! ..."». ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ هر کس در آثار کمی سرک کشیده باشد، احتمالاً به نام «» برخورد کرده است. در نگاه اوّل، ارادت یک تئوریسن انقلابی به تکلیسنی هم چون عجیب به نظر می‌رسد؛ هیچکاکی که در افواه عموم، به ساخت فیلم‌هایی با تِم سرگرم کننده معروف بوده است. امّا چه چیز باعث شده که ، اینقدر برای مهم باشد؟ به احتمال زیاد، اوّلین جرقّه‌های توجّه به آثار در مکالمه فوق زده شده؛ به گفته «» -که در دهه هفتاد جزو تیم نشریه بود و دوست و همکار مرتضی به حساب می‌آمد- احتیاج به "عَلَم کردن یک آدم حسابی در مقابل " باعث شده تا کم‌کم نسبت به آثار علاقه‌مند شود. امّا آیا رجوع به ، من باب اکل میته بوده است؟ به این معنا که او، چاره‌ای نداشته جز اینکه رندانه حرف‌های خود را درون دهان گذاشته و مبانی و اعتقادات خود را از زبان او بیان نماید؛ یا اینکه واقعاً چیزِ خاصّی درون آثارِ این کارگردان بزرگ سینما وجود داشته که به واسطۀ ضرورت و ایجاب شرایط، به چشم آمده است؟ انتخاب هر پاسخ، می‌تواند مسیر تحلیل آثاری همچون «» و دیگر مخطوطات راجع به را تغییر دهد. قضاوت در اینباره به عهدۀ نزدیکان ، اهل فنّ و آثار اوست... م.بُـــرهان ۱۴۰۱/۱۲/۱۱ ... ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
۰۰• بــسمـ‌اللّٰہ‌الرحمـٰـن‌الرحیــم •۰۰ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ • روزه، دریٖچـه‌ای به عالـم معنـٰا • () همه می‌دانیم که ماه رمضان ماه خاصّی است؛ امّا این خاصّ بودن دقیقاً به چه معناست؟ اغلب، اینطور شنیده‌ایم که این ماه، ماه میهمانی خداست و حتّی خواب روزه دار هم در این ماه دارای ثوابی است بسیار؛ امّا مسلّماً آنچه مهم است، کسب فهم صحیح نسبت به این نفحه خاص است که در یک ماه از دوازده ماهِ سال دمیده می‌شود تا فرصتی باشد برای اهلش، که دریافت و استفاده‌ای ویژه از آن داشته باشند. ••• استاد طاهرزاده در کتاب شریف «روزه، پریچه‌ای به عالم معنا» ضمن توضیحاتی در رابطه با ماهیت این ماه مبارک، چگونگی استفاده از آنرا تبین کرده و توصیه‌هایی به حقّْ مفید به فایده‌ای را بیان می‌کنند. همانطور که پیداست، این کتاب پیاده‌سازی سخنرانی‌های استاد است و نمی‌توان توقع داشت که مطالب، همچون کتابی نوشته شده به قلم، منظّم و به ترتیب ذکر شده باشد؛ لکن در لابه‌لای توضیحات ایشان می‌توان مطالب مفیدی یافته و در جای اصلی خود جای گزاری نمود. در این نگاره سعی داریم در حد وسع، تبیینی مختصر از مطالب کتاب داشته باشیم تا باب ورودی باشد برای مطالعه هرچه دقیقتر کتاب. ان‌شاءالله... ... م.بُـــرهان ۱۴۰۲/۰۱/۰۵ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ نسخه pdf «کتاب روزه دریچه‌ای به عالم معنا» را از اینجا دریافت کنید.
(۱) روایتی از امام صادق(ع) راجع به آثار روزه‌داری کتاب «روزه دریچه‌ای به عالم معنا» از اینجا دریافت کنید.
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
. 🔰 بسیار گفتگوی برگ‌ریزانی بود 🍃. راجع بهش خواهم گفت طی یک یادداشت تحت‌ عنوان «زمین سوخته‌ی ادبیات
﷽ 🔰 زمین سوخته‌ی ادبیات مقاومت ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✍🏻 مـحمّـد بـُــرهـان هیچگاه اجازه نمی‌دهم که محرّک من برای نوشتن باشد؛ این هستند که من را به نوشتن وادار می‌کنند. وقتی فکری مثل خوره به جان ذهنم بیافتد، با نوشتن، مغزم را حجامت می‌کنم و آن فکر را مِک می‌زنم و بیرون می‌ریزم. این نوشته امّا فرق دارد. پایه این نوشته همه‌اش حسّ است. با اعصاب خُرد دارم می‌نویسم؛ به همین علّت شاید نوعی از یا در آن باشد و ادبیّاتش، آنچنان که باید و شاید در قالب یک نقد و باکلاس نگُنجد. بگذریم که از نقد و محافظه‌کارانه حالم به هم می‌خورد. سال‌های اوّلیّه طلبگی بود که استادی داشتیم متشخّص و چیزفهم، که صاحب انتشارات کتابستان بود. بِهِمان منطق می‌گفت. روزی –به عنوان شخصی که از نویسندگی و کتاب سررشته داشت– از کتابی برای‌مان گفت که جزء رمان‌های دفاع مقدّس است و به زبان‌های زنده دنیا هم ترجمه شده و نمادی است از ادبیّات جنگ ایران، ولی در انتها به نفع جنگ و جبهه تمام نمی‌شود. بعدها فهمیدم که منظورش این بوده که این کتاب، ضد جنگ است. کتاب را خواندم؛ از قضا خیلی هم خوشم آمد! با خود گفتم این استادمان بی‌خود گفته؛ کتاب، خیلی هم عالی است و قوی. کتابی است که معیارهای یک رمان استاندارد را دارد و از طرفی در فضای جبهه و شهادت و... است. اتّفاقاً یک روز که در کتابفروشی‌های مسجد جمکران، با جمعی از دوستان کتاب‌باز دور-دور می‌کردیم، چندتا کتاب دیگر از همین نویسنده خریدیم که به نوبت بخوانیم. امروز صبح داشتم برای خودم اُملت می‌زدم، گفتم بی‌کار نباشم و به قسمت‌های جدید پادکست رادیو مضمون گوش کنم. قبلاً گفتوگو با رضای امیرخانی و منصور ضابطیان را گوش داده بودم و از قالب این گفتگوها خوشم آمده بود. این دفعه هم با نویسنده کتاب مذکور مصاحبه کرده بودند. نویسندۀ «سفر به گرای 270 درجه»، "احمد دهقان". خوشحال شدم و کنجکاو؛ تِرَک را پِلی کردم. از اواسط گفتگو، دنیا روی سرم خراب شد. فهمیدم آقای جوکار (مدیر انتشارات کتابستان و استاد منطق‌مان) پُر بی‌راه هم نمی‌گفته. حس کردم باید دوباره سفر به گرا را بخوانم که شاید گول خورده باشم... ... ┄┄┅••┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄••┅┄┄
﷽ 🔰 چرا چاقیم؟ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✍🏻 () روزی روزگاری شاملو گفته بود که «می‌توانیم هر چیز با ارزشی را لای کتاب‌ها پنهان کنیم، چون مردم ایران کتاب نمی‌خوانند» لیلی گلستان، چندی پیش کنایه‌ی سنگین دیگری را حواله‌ی مردم ایران کرد: «غر زدن عادت ما شده است!» او این جمله را وقتی بر زبان آورد که داستان دشوار زندگی خودش را تعریف کرده بود. من فکر می‌کنم ماجرای «شکم» بی‌ارتباط با همین کنایه‌ی سنگین لیلی گلستان نیست، ما ایرانی‌های شکم گنده، حتّا مسئولیت شکم خودمان را هم قبول نمی‌کنیم و غر می‌زنیم! امّا شاید داستان، فقط مربوط به شکم‌های گنده‌ی‌مان نباشد: ما قدرت اراده‌‌ مان را قربانی می‌کنیم. ┄┄┅••┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄••┅┄┄ گاهی وقتی استخر می‌روم خیلی درباره‌ی شکم‌ها فکر می‌کنم. اغلب افراد اضافه وزن دارند و ترکیب شکم و پهلوهایشان، سیاره‌ی زحل را تداعی می‌کند! برخی دیگر هم تفاوت زیادی با عدد ۱ ندارند: افرادی بسیار لاغر که معلوم است اگر بخواهند هم نمی‌توانند چاق بشوند! این وسط عده‌ی اندکی هستند که شکم ندارند و اقلّیتی هستند که عضلات شکم‌شان نمایان شده است! خلاصه استخر، غیر از محلّی برای شنا کردن، محلّی برای نمایش شکم‌هاست. معمولاً وقتی فامیل‌هایمان از شکم‌شان حرف می‌زنند افسوس می‌خورند و به سرعت، شلوغ بودن وقت‌شان را بهانه می‌کنند. آن‌ها می‌گویند که از بس شرایط اقتصادی بد است، مجبور هستند که چند شیفت کار کنند و وقتی خسته به خانه می‌رسند، نمی‌توانند ورزش کنند. نمی‌دانم اگر شرایط اقتصادی‌شان بد است، چطور چاق شده‌اند! آدمی که سه نوبت کار می‌کند، باید مثل همان عدد ۱ باشد! به علاوه، اگر شرایط اقتصادی بد شده است چطور ماشین‌شان را عوض کرده‌اند؟ اتّفاقاً این روزها دقت کرده‌ام که اتوموبیل کوئیک، همین‌طور بیش‌تر می‌شود! البته شاید اشتباه هم نباشد: امروز صبح فقط برای یک مسواک و خمیردندان، پنجاه هزارتومن پول بی‌زبان دادم! ... ┄┄┅••┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄••┅┄┄