eitaa logo
بوی بهشت ،،الهم عجل لولیک الفرج صلوات الله علیه
88 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
49 فایل
هدف این کانال، دور همی ،خودسازی وبرپایی نماز شب نشر مطالب کانال بدون لینک مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
📘 📖 📝 🔻 🔸هنگامی که سپاهیان👥👥 طالوت در آن گرمای سوزان بیابان🏜️ به آن رودخانه رسیدند، همگی به جز تعداد اندکی، از آن آب نوشیدند.🤤 👥کسانی که از آب نوشیدند گویند شصت هزار نفر بوده‌اند و عده‌ای که از آن نخوردند، بودند. 🔹«و هنگامی که طالوت با همراه وی ایمان آورده بودند آن عده که از از آن نهر گذشتند ؛ 👥 : امروز ما را یاری مقابله با جالوت و سپاهیانش نیست😑. 🔸 به دیدار خداوند ، ؛ 👥: بسا گروهی اندک که بر گروهی بسیار، به اذن‌خداوند پیروز شدند و خداوند با شکیبایان است.» 🔹آنها با به راه خود ادامه دادند و خلاصه به رسیدند که از دیدن آن، ترس وجود همه را فرا گرفت😰 ☝🏻 ولی چون و پیروزی را از طالوت شنیده بودند، در دل امیدوار گشتند.😌 🔸«و هنگامی که با جالوت و سپاهیانش روبرو شدند، ؛ 👥🤲🏻پروردگارا بر دلهای ما شکیبایی فرو ریز و گام های ما را استوار دار و ما را بر گروه کافران پیروز فرمای». 🤲🏻 💢ناگهان از لشکر مقابل صدایی شنیده شد که می گفت؛ 👤«آیا کسی هست با من بجنگد؟⁉️ و کسی را یاری مبارزه با من نیست.» *-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-* 🔻 🔹بین سپاه طالوت وِلوِله😰😩 افتاد. لرزه بر اندام همگی افتاده بود، ولی طالوت را، افتخار ⏪ و بعد از خود قرار داده بود.🤩✅ ✴️ ناگهان از میان برخاست و آتش و در دل او شعله‌ور🔥 شد و بر او گران بود که ظالمی ستمگر در مقابل قوم برگزیده خدا، مبارز بطلبد و فریاد بکشد🤨. اما هیچکس جرأت مبارزه با او را نداشته باشد. ☝🏻لذا ، طالوت نیز به او اجازه داد.✔️ 👥برادران او با نگرانی😥 به او نگاه میکردند. 👤 به سوی رفت. چون نگاه👀 جالوت به او افتاد با خنده ای تمسخرآمیز گفت؛ 😏«بچه جان برو، برو تا شخصی که هم قدرت من است، به میدان بیاید.»😆 🤨اما با قدم های محکم و در حالی که فلاخن (سنگ انداز) خود را آماده میکرد بطرف او رفت. ↩️ هنگامی که جالوت سوار بر فیلی🐘 بسوی او می‌آمد، و ⬅️ . 😍✌🏻 🔸 تا خواست به خود بیاید ناگهان سنگهای بعدی بسوی او پرتاپ شد و بالاخره بر زمین افتاد و و پرچم پیروزی✌🏻 و نصرت بنی اسرائیل بالا رفت✅، ⬅️شوکت دشمن شکسته شد و .😃 ادامه دارد.... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ https://eitaa.com/joinchat/1782382904C4d9cd94bb9 ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝 🔻 🔹روزی طالوت، از خواب😴 و او را نزد خود فراخواند و به او گفت؛ 🤴🏻 ای داوود، من امروز در 😔 به سر میبرم و دردی جانکاه مرا عذاب میدهد ↩️امروز خبری درباره، شنیدم که بار دیگر به و خود پرداخته و لشکری 👥👥انبوه به خیال حمله⚔ به سرزمین ما فراهم کرده‌اند✔️ ☝️🏻و من فقط به تو اعتماد دارم و تنها تو هستی که شایسته این کار میباشی✅ 🗡سلاحت را بردار و هر کدام از سربازانت را میخواهی انتخاب کنم✔️ و بدان و آگاه باش☝️🏻 که یا با باز میگردی و خون دشمنان از شمشیرت می‌چکد✔️ 👈🏻و یا اینکه میشوی و بر دوش مردان خود باز میگردی.✔️ 🤴🏻طالوت پنداشت که کار داوود ساخته شده است، 😏 ☝️🏻ولی داوود با آنکه از سوء‌نیت طالوت آگاه بود☑️ 📜 فرمان او را پذیرفت و برای مقابله🛡 با کنعانیان جان برکف حرکت کرد و ترس نداشت❌ که بر مرگ پیروز گردد و یا مرگ او را برباید. 🔸داوود با 💪🏻حرکت کرد و خدا را نصیب او ساخت✌🏻 و فاتح و پیروز نزد طالوت بازگشت.😃 🔹این پیروزی داوود بر کینه😒 طالوت افزود و چیزی جز غم و اندوه نصیب او نشد،❌ ☝️🏻به همین خاطر بود که طالوت 🗡افتاد و نقشه خطرناکی برای او طرح کرد، 🔸ولی 🧕🏻از فکر پدر خویش آگاه گشت و فهمید که پدرش چه نقشه‌ای درباره شوهرش در سر دارد،😰 لذا با 💔به پیش داوود شتافت و مضطرب و آهسته، زیر گوش داوود گفت؛ 🧕🏻:خود را نجات بده! از این سرزمین ! ☝️🏻اگر فرار نکنی جز حسرت چیزی بدست نمی آوری و با مرگ خویش و من را دو چندان میسازی!😔 🍃داوود، راهی غیر از نداشت❌ و با توکل 🤲🏻به یاری خداوند از تاریکی شب استفاده کرد و از شر حسد و کینه طالوت گریخت و در🏜 بیابانی سکونت یافت و با غم‌های خود دست به گریبان شد. 👥 و وی که در بین بنی‌اسرائیل بودند محل وی را یافتند و دسته دسته و مخفیانه در گروههای ده و بیست نفری برای نزد او شتافتند.✅ ادامه دارد...... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ نشر‌معارف‌شهدا‌درپیامرسان‌ایتا🇮🇷👇 ••••••••••♡♡♡♡•••••••••••🆔 https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a ••••••••••♡♡♡♡••••••••••• ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝 🔻 🔹در پی فرار داوود در بین مردم 📈 ⏪و جمعیت انبوهی👥👥 علیه وی ، ⏪و تعداد فراوانی از سربازانش . 🤴🏻طالوت نیز از ترس و وحشت😰 را ریخت و آنها را شکنجه⛓ میکرد. ☝️🏻سپس به پرداخت و برای حفظ سلطنت خود لشکری نیرومند💪🏻 مهیا ساخت و با و بر آنها حکومت نمود. 🔹 نیز در این میان لشکری👥👥 عظیم مهیا ساخت✔️ ☝🏻تا در صورت نیاز بتواند پاسخ مکر و نیرنگ و ظلم و ستم طالوت را بدهد.✔️ 🔸داوود با سپاهش به سوی طالوت حرکت کرد و☝️🏻 آنها را در دره ای که از فرط خستگی به 😴 رفته بودند یافت.✅ 🔹داوود به آرامی به سمت طالوت رفت و او را که در پهلوی خویش داشت برداشت.✔️ 🤴🏻 از خواب بلند شد و به دنبال خود پرداخت و چون آن را نیافت به جستجوی کسی👤 که آن را برداشته بود پرداخت. ↩️ در این میان نزد او آمد و گفت؛ 👤: این نیزه تو است، خدا به داوود قدرت💪🏻 داد که سرت را از بدنت جدا کند ولی داوود با ♥️ خود چنین نکرد.❌ 🗣️گفتار نماینده داوود در دل طالوت اثر کرد و آتش🔥 و 😪 در او زبانه کشید. 🤴🏻طالوت 😔 که چرا به داوود خیانت کرد، ☝️🏻درحالی‌که او ❌ 🔹 پشیمان بود😔 که چرا مردم بی گناه را کشته و اکنون باید در پیشگاه عدل‌الهی چه کند و چه عذری آورد؟🤦🏻‍♂️ 🤴🏻طالوت از همان راهی که رفته بود، و 😣 بازگشت. 🏜️در بیابانها پیوسته 😢 میریخت و از خدا و 🤲🏻می‌نمود تا اینکه در همان حال جان سپرد. ⚰️ 🔹 ، بنی اسرائیل همگی به سوی داوود شتافتند و با او 🤝کردند. 🌸خدا نیز سلطنت او را مستحکم💪🏻 کرد و به او ↘️ 🔻 و 🔻 و 🔻 عطا کرد.✅ ادامه دارد.... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ https://eitaa.com/joinchat/1782382904C4d9cd94bb9 ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝 🔻 🔸 ، هنگامی که از نمازش فارغ گشت تمام انبیاء را مدح و ثنا میگفت. ☝️🏻اما هنگامی که به داوود میرسید، از کنار آن میگذشت.😑 🔹داوود از این وضع به خداوند کرد.☹️ 🌸 ؛ ✨آنها پیامبرانی هستند که مورد و واقع شدند✔️ ⬅️ و بر اثر و 💪🏻 به چنین درجه‌ای رسیدند، ☝️🏻اما در مورد تو بلا و گرفتاری پیش نیامد❌ و تو مورد واقع گشتی، ✔️ 🍃داوود از خداوند 🤲🏻 تا واقع شود تا به درجه صابرین برسد و ثنایش گفته شود.✅ 🌸خداوند به او وعده داد که مورد آزمایش قرار خواهد گرفت در روزی معین☑️ ☝️🏻تا اینکه روزی داوود خود نشسته بود، متوجه👀 🕊 با بالهایی به رنگ سبز و پاهایی از یاقوت سرخ شد، پرنده در کنار داوود روی زمین نشست. 🔹چون داوود به سوی پرنده دست دراز کرد تا پرنده را بگیرد، پرنده پر کشید و به طرف خانه🏠 حرکت کرد. 🔸داوود که به دنبال پرنده حرکت کرد. ناگهان چشمش به 🧕🏻افتاد که در حیاط خانه‌اش مشغول شست و شوی خویش بود، داوود با دیدن این صحنه و حالت عبادت 🤲🏻خویش را از دست داد.🤦🏻‍♂️ ☝️🏻در آن زمان به دستور داوود در جبهه های جنگ ⚔به سر میبرد. 👤 در جبهه جنگ در همان زمان . 🍃داوود در کشته شدن  اوریا به مانند سایر فرماندهان لشکرش 😔 .❌ ↩️بعد از مرگ او از محراب مسجد داوود پائین آمدند و خطاب به داوود گفتند. ✨ ، 👈🏻 یکی از ما بر دیگری روا داشته. 🔹یکی از آن دو فرشته گفت؛ 💫برادر من دارد و من تنها . 🔻داوود در آن زمان و در نکاح خویش داشت. ☝️🏻با این حال او به من میگوید که آن را نیز به او ببخشم.😒 🌿 ؛ قطعا او در مطالبه میش تو اضافه بر میش‌های خویش بر تو و در حقیقت بسیاری از شریکان به همدیگر ستم میکنند. ☝🏻به جز کسانی👥 که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند و اینها بسیار اندک می‌باشند 💢و ما او را مورد آزمایش قرار داده‌ایم.✅ ادامه دارد.... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّج ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝 🔻 🔹داوود با دیدن👀 این منظره 😩🤲🏻 و مدت به عبادت📿 پروردگار پرداخت ✔️ ↩️و آنقدر گریست 😭 که چیزی نماند که 🌳 از اشکهای او تبدیل به زمین‌های سوخته 🔥شود ⬅️ و بر او که 💫 ای داوود ما تو را .✅ 🔸پس خداوند وحی فرستاد ✨تا بر حاضر شود و از او و کند. 🔹هنگامی که داوود به آرامگاه اوریا میرفت در راه را دید، اما او حاضر نشد ❌داوود را بخاطر نزد خود بپذیرد، 🌸خداوند نیز بر حزقیل فرستاد که از سرزنش داوود دست بردارد که او در جستجوی و است.✅ 🔹پس ؛ 🍃 آیا تا به حال قصد گناه کرده‌ای؟⁉️ 🤔 یا از زیادی و کثرتعبادتت مغرور😏 گشته‌ای؟⁉️ 🌿 ؛ بله، اما سریع خود را به شکاف این 🏔(غار) رسانده‌ام، و نگاهم را به این نوشته انداختم که بالای سر این جمجمه قرار دارد، نگاه کن👀 و داوود نگاه کرد. روی (غار) نوشته✍🏻 شده بود؛ 🌱«من هستم. ▪️ حکمفرمایی کردم ▪️ را آباد ساختم ▪️ داشتم ☝️🏻اما در نهایت این شد که در این بخوابم، سنگهایی که تختم شدند و کرم 🐛و مارهایی 🐍که همنشین من گشتند پس هرکس این نوشته را می بیند، را فراموش کرده و را نمی خورد.»😊 🔸داوود نیز نزد آمد، هربار که می‌آمد و او را صدا🗣 میزد، .❌ ☝️🏻تا آنکه بعد از مدتها نوایی به گوشش رسید، داوود اشتباهات خود را اقرار کرد😔 و از او . ✨اوریا در صورتی حاضر شد او را ببخشد که خداوند نصیبش کند.✅ ادامه دارد.... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝 🔻 🔹داوود هر شب🌌 کنیزی را میکرد تا درب خانه‌اش🏠 را 🗝 کند و بعد از آن داوود مشغول 🤲🏻 میشد. 🌌 شبی آن کنیز 🧔🏻را دید که داخل خانه اربابش شده است، 🧕🏻 کنیز از او پرسید؛ که هستی؟🤨 👤گفت؛ ✋🏻من کسی هستم که وارد هر منزلی میشوم✔️. 🔸داوود از شنیدن صدای آن شخص، دانست که به سراغش آمده است. ♦️ آن شبی بود که داوود شد. 👤صدوق قدس سره در کتاب اکمال‌الدین📙 از امام صادق علیه‌السلام و او از پدرانش، از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده که ؛ 🌷✨داوود تمام عمر کرد که آن، دوران و 👑 او بود.✅ 👈🏻 البته عمر داوود چهل سال بود که از عمرش را از گرفت. 🔹هنگامی که آدم از عمر کوتاه داوود باخبر شد، از عمرش را به او بخشید.😊 ↩️و چون مرگ حضرت فرا رسید، فرزندش را به جانشینی خویش منصوب کرد✔️ و وصیتهای📜 خود را به وی نمود و از دنیا رفت. ⚰️ 🔸 ‌ پرندگان🕊 بسیاری با بالهای خود، بالای سر جنازه‌اش افکندند. 👥بنی اسرائیل جنازه آن حضرت را در در قریه داوود به خاک سپردند. ☝️🏻 از داوود باقی ماند و یک پسر از همسر اوریا که همان سلیمان‌نبی بود.✅ ادامه دارد.... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ نشر‌معارف‌شهدا‌درپیامرسان‌ایتا🇮🇷👇 ••••••••••♡♡♡♡•••••••••••🆔 https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a ••••••••••♡♡♡♡••••••••••• ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝‌ 🔻 🔹 بود، یکی از بانوان نیکوکار🧕🏻 از خانه خود بیرون آمد در حالی که سه گرده نان🍞 و سه کیلو جو با خود داشت، به رسید، فقیر از او تقاضای کمک 🙏🏻کرد 🔸 آن بانوی نیکوکار، آن سه نان را به فقیر داد و با خود گفت ✨« جو را آرد کرده و از آن برای خود ». 🔹آن بانو🧕🏻 جو را که در ظرفی بود بر سر گرفت و حرکت کرد، ناگهان 🌪 وزید و تمام جو به زمین ریخت و باد آن را برد.😧 🔸این بانو که در انتظار این بود تا خداوند (پاداش همان نان) را به او بدهد،✔️ ☝️🏻برعکس جو او نیز از بین رفت، 😔شد و به عنوان شکایت، خدمت داوود آمد و جریان را بازگو کرد. 🌿 نزد فرزندم « » برو تا در این باره قضاوت کند☑️ 🔸 او به حضور رفت و جریان را گفت. ✨حضرت به آن زن داد. 🔹آن زن نزد حضرت داوود بازگشت و سلیمان را به او عرض کرد، 🍃 ؛ نزد سلیمان برو و پولش💰 را به او برگردان و بگو میخواهم بدانم که باد، جو مرا بُرد؟!❗️ 🧕🏻زن نزد سلیمان بازگشت، و همان سؤال را از او کرد، حضرت دیگر به او داد.😳 ☝️🏻او به حضور داوود آمد و 🍃 ؛ برو نزد سلیمان، پولش را به او پس بده و بگو 🌪 را بطلبد و از او بپرسد که باد جو مرا برده است.🤔 🧕🏻زن رفت و همان را کرد. ✨حضرت سلیمان ناگزیر را به حضور طلبید و جریان را از او پرسید.⁉️ 💫 ؛ ✨تاجری ثروتمند در بیابان 🏜مانده و خوراکش تمام شده بود ☝️🏻 با خدا نذر کرد که اگر غذایی از کسی به او برسد، 💰خود را به او بدهد.✅ ✨ما جو این زن را به او رساندیم، او از آن نان 🍞درست کرد و خورد و بر او واجب شد که پس از بازگشت به وطن خود، خود را ☑️ 🌱 ، آن را احضار کرد و جریان را به او گفت 👤 تاجر قرار به موضوع نمود و از حضرت خواست🙏🏻 که را احضار کند. 🔸 با پیام حضرت، زن حاضر شد، تاجر به او گفت؛ که معادل می باشد مال تو است.😊 این ثروت را بردار و با خود ببر✅ ☝️🏻آنگاه داوود به حضرت سلیمان گفت؛ ✨«ای فرزندم! کسی که ، می خواهد، با خدای کریم .»✨ ادامه دارد... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ نشر‌معارف‌شهدا‌درپیامرسان‌ایتا🇮🇷👇 ••••••••••♡♡♡♡•••••••••••🆔 https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a ••••••••••♡♡♡♡••••••••••• ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝 🔻 1⃣گویند؛ داوود در هفته، میساخت و هر کدام را به هزار درهم 💰میفروخت ☝️🏻و این کار و والا مقام بود که 💵را صرف ⏪ مردم بی‌بضاعت و ⏪ اجرای احکام و حدود الهی مینمود.✔️ 🔹و همچنین گویند که 🕌 و به سلیمان داد تا آن را بنا کند. 2⃣🌸 امام صادق فرمودند؛ 🔸روزی خداوند به حضرت داوود وحی کرد که به « » دختر🧕🏻 « اوس» مژده بهشت🏞 بده و او را آگاه کن که است.✔️ ✨حضرت به خانه 🏠او رفت و در زد، در را باز کرد تا چشمش👀 به آن حضرت افتاد، شناخت و گفت؛ 🧕🏻:آیا درباره من چیزی شده که به اینجا آمده ای؟⁉️ 🍃✨ ؛ آری.✅ 🧕🏻:آن چیست؟⁉️ 🍃✨آن است.😊 🧕🏻:آن زن ❌ ☝️🏻شاید زنی🧕🏻 است، ✋🏻من که درباره‌ام وحی شود😔 ممکن است شده باشد. 🍃✨کمی از و 📒خود را برایم بگو (شاید معمّا حل شود) 🧕🏻: هر درد و زیانی به من رسید 😌 ، 👈🏻 و چنان که از او نخواستم آن را برگرداند ☝️🏻 تا خودش به برگرداند و به جای آن عوض نخواستم و 🤲🏻. 🍃✨ به همین جهت به این مقام رسیده ای.😊 🌺امام صادق علیه السلام پس از ذکر این ماجرا فرمود؛ ✨«این است دینی که خداوند آن را برای بندگان صالحش پسندیده است.»✨ ادامه دارد.... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ نشر‌معارف‌شهدا‌درپیامرسان‌ایتا🇮🇷👇 ••••••••••♡♡♡♡•••••••••••🆔 https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a ••••••••••♡♡♡♡••••••••••• ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝‌ 🔻 🔹 بود، یکی از بانوان نیکوکار🧕🏻 از خانه خود بیرون آمد در حالی که سه گرده نان🍞 و سه کیلو جو با خود داشت، به رسید، فقیر از او تقاضای کمک 🙏🏻کرد 🔸 آن بانوی نیکوکار، آن سه نان را به فقیر داد و با خود گفت ✨« جو را آرد کرده و از آن برای خود ». 🔹آن بانو🧕🏻 جو را که در ظرفی بود بر سر گرفت و حرکت کرد، ناگهان 🌪 وزید و تمام جو به زمین ریخت و باد آن را برد.😧 🔸این بانو که در انتظار این بود تا خداوند (پاداش همان نان) را به او بدهد،✔️ ☝️🏻برعکس جو او نیز از بین رفت، 😔شد و به عنوان شکایت، خدمت داوود آمد و جریان را بازگو کرد. 🌿 نزد فرزندم « » برو تا در این باره قضاوت کند☑️ 🔸 او به حضور رفت و جریان را گفت. ✨حضرت به آن زن داد. 🔹آن زن نزد حضرت داوود بازگشت و سلیمان را به او عرض کرد، 🍃 ؛ نزد سلیمان برو و پولش💰 را به او برگردان و بگو میخواهم بدانم که باد، جو مرا بُرد؟!❗️ 🧕🏻زن نزد سلیمان بازگشت، و همان سؤال را از او کرد، حضرت دیگر به او داد.😳 ☝️🏻او به حضور داوود آمد و 🍃 ؛ برو نزد سلیمان، پولش را به او پس بده و بگو 🌪 را بطلبد و از او بپرسد که باد جو مرا برده است.🤔 🧕🏻زن رفت و همان را کرد. ✨حضرت سلیمان ناگزیر را به حضور طلبید و جریان را از او پرسید.⁉️ 💫 ؛ ✨تاجری ثروتمند در بیابان 🏜مانده و خوراکش تمام شده بود ☝️🏻 با خدا نذر کرد که اگر غذایی از کسی به او برسد، 💰خود را به او بدهد.✅ ✨ما جو این زن را به او رساندیم، او از آن نان 🍞درست کرد و خورد و بر او واجب شد که پس از بازگشت به وطن خود، خود را ☑️ 🌱 ، آن را احضار کرد و جریان را به او گفت 👤 تاجر قرار به موضوع نمود و از حضرت خواست🙏🏻 که را احضار کند. 🔸 با پیام حضرت، زن حاضر شد، تاجر به او گفت؛ که معادل می باشد مال تو است.😊 این ثروت را بردار و با خود ببر✅ ☝️🏻آنگاه داوود به حضرت سلیمان گفت؛ ✨«ای فرزندم! کسی که ، می خواهد، با خدای کریم .»✨ ادامه دارد... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝 🔻 (علیه السلام) 🔹حضرت داوود ـ علیه السلام ـ ، که 👈🏻 آن را بر مردم👥 و نمود.✔️ 🔸 او داشت که وقتی شب فرا می‎رسید همه درها را می‎کرد، و کلیدهای 🔑آنها را نزد داوود ـ علیه السلام ـ می‎آورد.✅ 🌌شبی مردی 👤را در خانه دید، پرسید: تو را وارد خانه کرد؟🤨 👤او گفت: «من کسی هستم که شاهان بر آنها وارد می‎گردم.» 🍃 داوود ـ علیه السلام ـ این سخن را شنید و گفت: آیا تو هستی؟ چرا قبلاً پیام نفرستادی تا من برای مرگ آماده گردم؟⁉️ 💫 : من قبلاً پیام‌های بسیار ✉️برای تو فرستادم. 🍃 : آن پیامها را چه کسی برای من آورد؟ 💫 : «پدرت، برادرت، همسایه‎ات و آشنایانت کجا رفتند؟» 🍃 : همه مردند😔 💫 : «آنها پیام رسانهای من به سوی تو بودند که ✔️ ☝🏻 همان گونه که آنها مردند.» 🔹سپس عزرائیل جان داوود ـ علیه السلام ـ را قبض کرد. ⚰️ 🔸او داشت. در میان آنها، یکی از پسرانش، ـ علیه السلام ـ حکومت و مقام و داوود ـ علیه السلام ـ را به ارث برد.☑️ *-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-* 🔻 🦋در قرآن، در آیه 15 تا 20 ، خداوند داوود ـ علیه السلام ـ را با ارجمند می‎ستاید، ☝️🏻حتی به پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ سفارش کرده که در برابر گزند مخالفان و بدخواهان همانند داوود ـ علیه السلام ـ و 💪🏻 داشته باشد. ✔️ 🔹در آیه نخست (آیه 17 ص) چنین آمده: 📖✨ «اِصْبِرْ عَلى ما یَقُولُونَ وَ اذْکُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الْأَیْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ؛✨ 🌿✨ ای پیامبر! در برابر آن چه مخالفان می‎گویند و به خاطر بیاور☝️🏻 بنده ما داوود ـ علیه السلام ـ را که صاحب قدرت، و بسیار بازگشت کننده به خدا بود.» . 1⃣صبر و مقاومت.😌 2⃣مقام عبودیّت و بندگی📿. 3⃣قوّت و قدرت معنوی و جسمی💪🏻 4⃣بازگشت و رجوع مداوم به خدا، و رابطه تنگاتنگ با خدا🤲🏻. 5⃣کوهها ⛰در تسخیر او بودند و با او صبح و شام تسبیح خدا می‎گفتند. 6⃣ پرندگان🕊 در تسبیح خدا با او هم آواز می‎شدند. 7⃣آنها نه تنها در آغاز کار بلکه در همه احوال، با تسبیح او هماهنگ می‎شدند✅ 8⃣داشتن حکومت👑 استوار و مقتدرانه 9⃣علم و دانش 📚سرشار که مایه برکات است. 🔟 منطقی گویا، و بیانی لطیف و شیوا😊 🌺 خداوند گاهی او را به عنوان « » « » ☝️🏻 و زمانی او را به عنوان خود، و نیز به داشتن امتیاز و فضایل علم و حکمت📚 معرفی کرده، و نزول کتاب اخلاقی و مهم را بر او، بر شمرده او را با ستوده است.☑️ 📔 مشتمل بر و و است، مزامیر زبور در کتاب عهدین، مشتمل بر است که هر کدام به نام مزمور نامیده شده و سراسر آن به شکل ، و است. ادامه دارد.... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝 🔻 🔹یکی از پیامبران بزرگی که علاوه بر☝️🏻 📿 و ، دارای حکومت ظاهری وسیع نیز بود، ـ علیه السلام ـ است✅ ✨که نام مبارکش در قرآن آمده است. 🔸حضرت داود ـ علیه السلام ـ در سرزمینی بین مصر و شام دیده به جهان گشود، ☝️🏻او ‎های_حضرت_یعقوب است✔️ و به نُه واسطه به یکی از فرزندان حضرت یعقوب می‎رسد، پدرش 🧔🏻« ایشا» نام داشت. 🔹 او عمر کرد، 👈🏻که از آن را حکومت👑 نمود. 🔸 ـ علیه السلام ـ ▪همانطور که پیش از این شرح داده شد ☝️🏻آن هنگام شروع شد که... 🔹به عنوان ، به جنگ⚔ جالوت و لشکرش رفت و با سنگی که در فلاخن خود نهاده بود، را کشت✅ 🔸« ایشا» ده پسر داشت، داود ـ علیه السلام ـ آنها بود. ✨حضرت داود ـ علیه السلام ـ بسیار 🎶 بود، به طوری که وقتی صدایش به مناجات🤲🏻 بلند می‎شد، 🕊 به سوی او می‎آمدند و 🐆 گردن می‎کشیدند☝️🏻 تا صدای دلنشین او را بشنوند، 🌿 او کوتاه قد و کبود چشم 👀و کم مود بود،☝️🏻 در میان بنی اسرائیل و در پیشگاه طالوت فرمانده 💪🏻 و 📿لشکر بنی اسرائیل، دارای بود ⬅️ پس از آن که از دنیا رفت، بنی اسرائیل حکومت و فرماندهی طالوت را، در اختیار ـ علیه السلام ـ گذاشتند، و همه 💰 را به او سپردند، وقتی که به حاکمیّت رسید، خداوند او را به نیز رسانید. *-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-* 🔻  ▪️ : نبی‌الله الحکام ▪️ = محبوب ▪️ : ایشا ▪️ : ۴۳۳۳ سال بعد از هبوط ادم ▪️ : ۱۰۰ سال ▪️ :خداوند او را در فلسطین مبعوث کرد و به او سلطنت و حکومت داد✅ ▪️ : بیت‌المقدس واقع در قریه‌داود در کشور فلسطین ▪️ : داود بن عوید بن باعز بن سلمون بن نحشون بن عمی نادب ین رام بن حضرون بن فارص ین یهود ین اسحاق بن ابراهیم (ع) ▪️ : ان حضرت حضرت ۸ پسر داشت. ▪️ : حضرت داود یکی از پیامبران بنی اسراییل است که☝️🏻 در بیت اللحم متولد گردید 🔹 شبانی🐑 میکرد و به خاطر👈🏻 و 📚و 🎶 که داشت شهرت یافت 🔸 و در نزد ( شانول)پادشاه وقت تقرب پیدا کرد و دختر🧕🏻 او را به همسری گرفت و گردید✅ 🔹آن حضرت ( مزامیر)را تصنیف کرد و را پاییتخت خود قرار داد 🔸 حضرت داود حضرت را به عنوان وصی و جانسین خویش معرفی کرد و طرح و نقشه 🕌را به داد تا ان را بنا کند. ادامه دارد.... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘  📖 📝 🔻 🔹 حضرت موسی در بین پیروان خود این بود که بنی‌اسرائیل از کار خود دست بکشند🤗 ⬅️ و فارغ و بدون چشم داشت به امور دنیوی به ▪️ و 🤲🏻پروردگار خویش بپردازند.✔️ ▪️ نعمت‌های‌الهی را برشمارند ✔️و ▪️ با ذکر 📿نام خدا دلهای❤️ خود را پالایش و خود را دهند.✔️ ☝🏻البته بنی‌اسرائیل مأمور بودند در عبادت🤲🏻 کنند ولی آنها تمایل داشتند در به عبادت بپردازند. 🌸خداوند نیز درخواست‌آنها را ✅ و موسی به ↘️ 👈🏻 بنی اسرائیل می‌پرداخت و 👈🏻 نعمتهای خداوند را برای آنان و 👈🏻 ایشان را میکرد. ↩️و به آنها امر کرده بود که در آن روز دست از کار بکشند. (کار مرسوم آنها 🐠 بود). 🔹این کار سالها به این منوال گذشت و بنی اسرائیل طبق روزهای شنبه به عبادت 🤲🏻خدا مشغول بودند و به اموری می‌پرداختند که تقرب به خدا در آن باشد✔️ و این رسم نسلهای متمادی نزد بنی اسرائیل محفوظ بود و حرمت روز شنبه به قوت خود باقی ماند تا دوران پیامبری رسید. 🔸در یکی از دهکده‌های🏘 بنی اسرائیل نزدیک به ساحل دریای احمر🌊 بنام گروهی از بنی‌اسرائیل حرمت روز شنبه را شکستند 😧و در این روز به صید ماهی پرداختند.😲 🔹 در نزدیکی دهکده و در ساحل دریا، بود که ماهی‌ها در شب و روز شنبه در کنار آن جمع می‌شدند، ☝️🏻 زیرا در این روز بود🚫 ⬅️و آنها در امان بودند و بتدریج به این برنامه ✔️ ☝🏻و چون از شر صیادان در امان بودند، تعداد آنها افزایش یافت و . 🔸بنی اسرائیل هم در این روز به صید ماهی نمی رفتند❌، ☝🏻 زیرا به و پروردگار مشغول بودند و برای آنان که صید را بترسانند و یا به کار دنیوی دیگر بپردازند، ☝️🏻 اما چون میرسید ماهیها به دریا🌊 میرفتند و در اعماق آن قرار می‌گرفتند و صید آنها بسیار کار و دشوار و بود. ادامه دارد... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝 🔻 👥عده ای که طمع 🐠 بیشتری داشتند تصمیم گرفتند که☝️🏻 این رسم قدیمی را برهم بزنند، لذا به مشورت و پرداختند☑️ و گفتند؛ 👥چرا در این روز که صید فراوان می‌باشد و دسترسی به آنها است، آنها را رها کنیم🤨  و هنگامی که ماهیها ساحل 🏝را ترک میکنند و از ما دور می‌شوند، به تعقیب و صید آنها بپردازیم و با آنها را بدست آوریم؟!🤔 ☝️🏻این روش خطاست، پس بهتر این است که روز به صید پرداخته و هرچه می‌خواهیم ماهی صید کنیم و به مقدار نیاز خود از دریا 🌊 .✅ ↩️ به دنبال این تصمیم، عده‌ای از آنان نقشه‌ای📄 کشیدند و و از دریا 🌊جدا کردند ⏪ و که ماهی‌ها🐟 به ساحل می‌آمدند وارد این نهرها می‌شدند، پس در پایان روز راه بازگشت آنها را می‌بستند🚧. 🔹 آنگاه به می پرداختند✔️ و و تحمل سختی😌، ماهی های بسیاری صید می کردند 🔸تعدادی از و دهکده از این عمل آنها آگاه🧐 شدند. و بسوی آنان شتافتند و به پند و اندرز و آنان پرداختند.✔️ 😕ولی در روح سرکش و سودجوی دنیاپرستان .❌ ☝️🏻پس این عمل ناپسند به اعتراض😠✊🏻 وسیعی دست زدند و که با توسل به زور افراد خطاکار را . ⬅️ و ⬅️ 🏘برای سودجویان بسیار گران تمام شد. 🔸لذا ؛ 👥 ما با شما در منافع این دهکده شریک می‌باشیم ✔️و شما نمی‌توانید ما را بیرون کنید،🤨 ☝️🏻 چون که این سرزمین و و 💵 ما می‌باشد، پس ما دهکده را ترک نمی‌کنیم.❌ ☝️🏻اگر به‌کارخود(اخراج‌کردن سودجویان) اصرار دارید، دهکده را با کشیدن دیواری بین زمینها، تقسیم کرده، تا هر گروه زندگی کند. 😑 🔹پرهیزکاران ✅که دهکده را تقسیم و متمردین را از خود . 👈🏻 لذا با تفکیک دهکده هر گروه👥 به کار خود مشغول شد. 🔸 همچون روزهای قبل به اعمال خود ادامه دادند و به لهو و لعب و پرداختند. 🔹 نیز همچنان به ☝️🏻 و آنان و بیم دادن آنها از عذاب الهی ادامه دادند و چون پند صالحان در آنان اثری نکرد دست از نصیحت برداشته و جمعی گفتند؛ 👥« قومی را که از جانب خداوند به هلاک یا عذاب سخت محکومند، ؟🤨(باآنکه بی‌اثراست).» ادامه دارد.... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝 🔻 🌷چون که داوود از جهان رحلت نمود     🍃در میان بستر غبرا غنود 🌷شد سلیمان جانشینش بر مقام     🍃 هم پیمبر بر خلایق هم امام 🌷تاجی از نور نبوت بر سرش     🍃جمله مخلوق خدا فرمانبرش 🌷جن و انس و ماهی، آب و باد     🍃هر که اندر هر کجا از هر نژاد 🔹 فرزند داوود پیامبر بود و مادرش🧕🏻( برسبا) نام داشت ☝️🏻و ملقب به ، 4391 سال بعد از هبوط آدم در فلسطین به دنیا آمد.🤱🏻 👥مردم از زمان کودکی 👦🏻او، از 😇و 📚 و او خبر داشتند. 🌸خدای تعالی نیز به او عطا فرمود از جمله....↘️ ✨ و 👑                   را یکجا به سلیمان داد✅ 🔸 و او را بر کشور حاصل‌خیز و پهناوری که تا امتداد داشت فرمانروا👑 گردانید. 🔹داوود قبل از وفاتش تصمیم گرفت فرزندش را به جانشینی خود در میان بنی‌اسرائیل قرار دهد. ☝️🏻اما به بهانه آنکه سلیمان از سن‌کمی برخوردار است، او را .❌ 🔸 قرار شد از افراد قوم را داخل خانه‌ای🏠 قرار دهند تا بر روی هرکدام از آنها که 🌱رویید، صاحبش به انتخاب شود. ↩️ فردای آن روز همه با کمال تعجب😲 دیدند که بر روی سبزه روییده است.🌱 *-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-* 🔻 🔹 سلطنت و نبوت، داوود چون پسر کوچک👦🏻 خود سلیمان را آماده ساخت تا پس از وی حکومت مردم👥 را در دست گیرد زیرا ↘️ ▪️ و ▪️ و ▪️                            را بخوبی دارد☑️ ☝️🏻از طرفی آبیشالوم که از مادر دیگری بود با ولایت‌عهدی سلیمان موافق نبود 😒و درصدد و 😠در بین مردم برآمد. 👱🏻‍♂️آبیشالوم سالیان متمادی نسبت به بنی اسرائیل و 😊داشت، 👈🏻بین آنان میکرد 👈🏻امورشان را و آنان را اطراف خویش👥 جمع میکرد 👈🏻و همواره در فکر آینده‌ای بود که برای خود تصور 🧐کرده بود. 🔹 در دستگاه داوود بالا گرفت،✔️ ⏪ به حدی که کنار درب منزل داوود می‌ایستاد تا درخواست حاجتمندان را برآورده سازد. 🔸 او شخصا در این کار دخالت میکرد،☝️🏻 تا بر تمامی بنی اسرائیل و داشته باشد و از 🤝 آنها برخوردار باشد. 🔹آنگاه که او موقعیت را مناسب دید و از حمایت🤝 بنی اسرائیل مطمئن😌 شد از پدر خود داوود اجازه خواست که به (جدون) برود تا به نذری که در این مکان نموده، وفا کند.✅ ⬅️ پس کارآگاهان🧐 خود را در میان اسباط بنی‌اسرائیل فرستاد و به آنان ابلاغ📜 کرد که هرگاه صدای را شنیدید بسوی من بشتابید و سلطنت را برای من اعلام نمایید، ☝️🏻که این کار برای شما و خواهد بود. ادامه دارد.... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ نشر‌معارف‌شهدا‌درپیامرسان‌ایتا🇮🇷👇 ••••••••••♡♡♡♡•••••••••••🆔 https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a ••••••••••♡♡♡♡••••••••••• ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝 🔻 🔹سلیمان که 🤷🏻‍♂️ روزی به اصرار همسرش برای تهیه غذا به بازار رفت. ☝️🏻اما از آنجا که داشت و 💵، دست خالی به منزل🏠 بازگشت🙁، ↩️ روز دوم نیز به بازار رفت و برگشت.😔 ⬅️ موفق شد 😃در کنار به دستیاری مشغول شود و در آخر روز دو ماهی🐠🐠 به عنوان مُزد از مرد دریافت کند.✔️ 🔸سلیمان هنگامی که به منزل بازگشت، شکم ماهیان را شکافت تا غذایی آماده کنند👌🏻 ▪️ انگشتری💍 پیدا کرد. 🤩 🔸هنگامی که سلیمان انگشتر را به دست کرد، 🕊و 🌪 و هرچه در اطرافش بود، در برابر او به افتادند.😲 🔹 سلیمان از همان جا همسر خود🧕🏻و اقوامش را به شهر اصطخر ببرد و . ☝️🏻بر سلیمان نوشته شده بود؛ ✨«منزه است خداوندی که پریان را با کلمات خود به لجام کشید.»✨ 🔸در آن زمان مردم به جاه و جلال و 💰 فریفته شده بودند و بهتر بود که پیشوای این مردم در ظاهر نیز از همه تواناتر 💪🏻باشد. ⬅️سپس سلیمان دعا 🤲🏻کرد؛ 🌿 خدایا به من و ببخش که هیچکس مانند آنرا نداشته باشد.❌ 🌸خداوند نیز دعای او را ☑️ و فرمان رسید که ↘️ 🔻 و 🔻 و 🔻 و 🔻 نیز 👈🏻 مانند مردم👥 باشند✔️ ⬅️ و نام بزرگ خداوند و ⬅️ زبان پرندگان و ⬅️ اسرار دانش‌ها 📚 👈🏻به سلیمان آموخته شد و خداوند گفت؛ 💫✨این بخشش ماست که هراندازه بخواهی یا از آن بهره‌مند میشود.✨ ✅آری، خداوند دانش و اسرار بسیاری از و از جمله درک زبان پرندگان🕊 و حشرات 🐝را در اختیار سلیمان قرار داد. 🌼خداوند را در اختیار او گذاشت تا سلیمان در امور زراعت و حمل و نقل دریایی و دیگر امور زندگی از آن استفاده کند.✅ 🌸 خداوند را به سلیمان آموخت✔️ و او قادر به شد و از این قدرت برای کسب اطلاعات صحیح و سریع استفاده میکرد.✅ 🌺خداوند برای سلیمان را به مدت همچون آب روان🌊، جاری ساخت و صنعت گران جن را در اختیار او نهاد تا در ⏪ و ⏪                        از آنها استفاده کند.✔️ 🍃«برای سلیمان که صبح ☀️به قدر یک ماه و عصر 🌄به قدر یک ماه (بساطش را راه برد) و برای او را جاری کردیم.» 🔸 از مس، و مانند حوض می‌ساختند و برای استفاده سپاهیان👥👥 نصب می کردند. 🌿«جنیان برای او آنچه از و می خواست می ساختند✔️ و تمثالها و صورتها و کاسه ها مانند حوضهای بزرگ و دیگهای بزرگ که نصب کرده بودند و از شدت بزرگ بودن آنها را نمی توانستند ❌حرکت دهند...» 🌺از امام صادق نقل شده؛ ✨« که خدا در قرآن فرموده است جنیان برای حضرت می ساختند به شکل انسان👤 نبود بلکه به شکل ٫درخت 🌳و مثل آن بود.» ✨ 👥عده ای از آنان که به آشنا بودند، در مدت کوتاهی بناهای عظیم و و برجها 🏢و پلهای بزرگی ساختند و ساختمانهای مهمی مانند...↘️ ⏪« حاصور، مجد، جازر، بیت‌حورون، بعله و تدمر» را به پایان رساندند و مخازن و سرباز خانه های مورد نیاز را بنا نمودند.✅ 🔸در یکی از قصرهای سلیمان که از چوب و سنگهای گران قیمت ساخته و به جواهرات و تصاویر الوان آراسته شده بود، وجود داشت. ادامه دارد... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝 🔻 🔹داوود در سالهای آخر عمر خود قصد بنای « » یا معبد🕌 عظیم را کرده بود که قبل از اقدام، عمرش پایان پذیرفت😔 ☝️🏻ولی چهار سال پس از آن، فرزندش کار بنای آن را به عهده گرفت و شروع به ساخت کرد و آن را به اتمام رساند.☑️ 🔸سلیمان و را به گروههای مختلفی تقسیم کرده بود تا سنگهای و و را جمع کنند و به بیت المقدس انتقال دهند. 🔹او برج و باروی شهر🏘 را توسط مرمر و تخته سنگهای عظیم صیقل داد، برج ها را بسیار بالا ⬆️برد و بنا کرد تا هر طایفه👥 از بنی‌اسرائیل در قسمت مخصوص خود سکونت کنند. ✔️ 🔸بعد از شهری زیبا و بزرگ شروع به ساخت 🕌 کرد. یاقوت و طلا و سنگهای قیمتی💎، مشک و عنبر و عطرهای خوشبو و مروارید بنا کرد.✅ *-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-* 🔻 🌸از امیرالمؤمنین نقل شده است؛ 🔹«روزی حضرت سلیمان از بیت المقدس بیرون آمد و بر فرش خود نشست و در طرف او بود که آدمیان👥 بر آن می‌نشستند و تخت در طرف بود که بر آن می‌نشستند. 🔸 بر سر همه سایه بیندازند و که آنها را بردارد و به مدائن بیاورد و از مدائن بردارد (و به اصطخر ببرد) شب🌌 را در اصطخر شیراز گذرانیدند. 🔹وقتی صبح شد🏙️ آنها را به جزیره🏝 ( برکاون) ببرد. 🌪 باد آنقدر آنها را پایین آورد که پاهایشان به آب 🌊رسید در آن موقع بعضی گفتند؛ «هرگز پادشاهی از این بزرگتر دیده اید؟» ☝️🏻 و همان وقت فرشته ای از آسمان ندا داد؛ 💫« گفتن برای خدا این پادشاهی است که می‌بینید.»😊 🌺از امام رضا نقل شده است؛ 🔸« 👵🏻پیرزنی نزد سلیمان آمد و از باد کرد. ✨سلیمان باد را به حضور خواست و گفت؛ « این زن را اذیت و آزار میکنی که از تو (نزد من) شکایت کند؟🤨» 🌪 ؛ «خداوند با عزت مرا به سوی کشتی 🚢مردمی فرستاد که کشتی آنها را از غرق شدن ، در حالی که آنها نزدیک به غرق شدن بودند. ✋🏻 من به سرعت برای نجات آن کشتی میرفتم. این زن در پشت‌بام خانه‌اش🏠 ایستاده بود و وقتی من به سرعت گذشتم بی‌اختیار من، او از بام افتاد و دستش شکست😔». ✨سلیمان مناجات🤲🏻 کرد که «خدایا بر باد کنم؟🤔» 🦋خدا وحی کرد؛ «☝️🏻بر 🛳 حکم کن که 💵 این زن را بدهند.✔️ 👈🏻 چون باد برای نجات کشتی آنها میرفته و نزد من به هیچ کس ❌.» ادامه دارد.... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ نشر‌معارف‌شهدا‌درپیامرسان‌ایتا🇮🇷👇 ••••••••••♡♡♡♡•••••••••••🆔 https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a ••••••••••♡♡♡♡••••••••••• ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝 🔻 🔹...سلیمان سخن مور را شنید و مقصود او را دریافت،✔️ ☝️🏻 لذا به سخن مور لبخندی😊 زد و ⬅️ خنده او به این جهت بود که... خدا سخن مور🐜 را به او عطا کرده است✅ ↩️و بعلاوه از سخن مورچگان که بر واقف بودند و میدانستند که پیغمبر خدا بیهوده مخلوق او را نمیکشد در تعجب بود.😳 🔸به دنبال آن سلیمان و مورچه را خواست و با او به پرداخت و مورچه🐜 از آن حضرت سؤالاتی کرد و سخنانی میان آن حضرت با مورچه رد و بدل شد 🔹و ازآن‌جمله ؛ ✨ ای مورچه مگر نمیدانی که من هستم و به کسی ظلم و ستم نمیکنم؟⁉️ ❌ 🐜 ؛ چرا!😊 🍃 ؛ ✨ پس چرا مورچگان را از ستم من بیم دادی و گفتی به خانه هایتان درآئید که سلیمان و لشکریانش👥👥 شما را پایمال نکنند...؟ ⁉️ 🐜 ؛ ترسیدم 😰آنها به حشمت و زینت تو نظر کرده و مفتون گردند و از ذکرخدا دور شوند!😔 🔘و در نقل 👤فخر رازی است که 🐜 ؛ به آنها گفتم به خانه هایشان🏠 بروند تا این همه نعمتی را که خدا به تو داده نبینند 😑و به کفران نعمتهای الهی مبتلا نشوند!✋🏻 ↩️به هر صورت این و و نظر داشتن او با موران در ادبیات فارسی 📚نیز منعکس شده و شاعران فارسی زبان درباره‌اش شعرها سروده‌اند و از جمله ✍🏻 گوید؛ 🌷خواهی که بر از ملک سلیمان بخوری       🍃آزار به اندرون موری مرسان ✍🏻و گوید؛ 🌻نظر کردن به درویشان منافی بزرگی نیست 🌿سلیمان با چنان حشمت نظرها داشت با مورش ادامه دارد... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝 🔻 🔹سلیمان به فکر بنای 🕌 در سرزمین بود تا اسباب عبادت🤲🏻 و تقرب به خدا را فراهم سازد.☑️ 🔸سلیمان ساخت این بنا را به پایان رساند✔️ و آنگاه که دلش از احداث این بنای رفیع آرام😌شد✔️ ↩️ به قصد انجام فریضه‌الهی 🕋 به همراه اطرافیانش و گروه زیادی 👥عازم سرزمین شد. 🔹سلیمان چون به آن سرزمین رسید و و خود را به پایان رسانید✔️، ↩️سپس آماده حرکت شد و سرزمین حرم را به قصد یمن ترک کرد و وارد صنعا شد، 👈🏻 در آنجا و مشقت 😪 💧پرداخت و چشمه‌ها و چاههای زیادی را کاوش کرد ولی به آب 🤷🏻‍♂️ ❌ ↩️و سرانجام به کمک 🕊روی آورد. 🌸دید روزی آن رسول انس و جان      🍃 بین مرغان نیست از هدهد نشان 🌸گفت از هدهد اگر یابم خبر       🍃 یا که بینم گشته جایش مستقر 🌸می نمایم کیفری سخت و عذاب       🍃 یا کنم ذبحش به جرم ارتکاب 🌸یا برای غیبت عذری آرد او        🍃بهر توجیهش نماید گفتگو 🔸سلیمان که از یافتن آب 😔 شده بود از خواست تا او را به محل آب💧 راهنمایی کند، اما متوجه شد. 🔹سلیمان ناراحت شد و ✋🏻 یاد کرد که او را به سختی ⛓ کند، مگر اینکه دلیل روشنی برای غیبت خود بیاورد.✅ ☝️🏻اما هُدهُد کرده بود و پس از لحظاتی⏳ بازگشت و برای تواضع نسبت به سلیمان سَر و دُم خود را پائین آورد. ↩️سپس چون از 😠 بیم داشت، نزد او رفت و برای جلب رضایت او گفت؛ ✨ من که تو از آن .❌ من رازی را کشف کرده‌ام که موضوع آن بر شما پوشیده مانده است. 🔸این خبر، تا حدودی ➖، ↩️سپس سلیمان از هدهد خواست که هرچه زودتر داستان📜 خود را به طور مشروح بیان کند.✔️ 🕊 ؛ من در مملکت سبا زنی🧕🏻 را دیدم که حکومت آن دیار را در اختیار خود دارد. 🧕🏻وی 👈🏻از هر نعمتی برخوردار و 👈🏻 دارای دستگاهی عریض و 👈🏻 تختی عظیم است، 💢ولی 😈 در آنها نفوذ کرده و بر آن قوم ملسط گشته و چشم و گوششان را بسته🤦🏻‍♂️ و آنان را از راه راست است.😔 ✋🏻من ملکه و قوم او را دیدم👀 که بر خورشید☀️ سجده می کنند. 😟 من از مشاهده این منظره سخت ناراحت 😔شدم و کار آنها مرا به وحشت انداخت. ☝️🏻 این قوم با این قدرت و شوکت سزاوار و شایسته است خدایی را بپرستند که از راز دلها♥️ و افکار🤔 آگاه است✅ و او و است. 👤 ابوحنیفه از امام صادق علیه السلام پرسید؛ 🌿« سلیمان از بین پرندگان را انتخاب کرد؟»🤔 🌺 ؛ «چون (وجود) آب💧 را در زیرزمین تشخیص می دهد، چنانکه شما روغن را در شیشه می بینید. ادامه دارد..... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ نشر‌معارف‌شهدا‌درپیامرسان‌ایتا🇮🇷👇 ••••••••••♡♡♡♡•••••••••••🆔 https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a ••••••••••♡♡♡♡••••••••••• ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝 🔻 🔹سلیمان از این دچار حیرت😲 شد و تصمیم به پی گیری خبر هدهد گرفت ↩️لذا گفت؛ 🍃 من درباره این خبر 🔍 و صحت آن را بررسی میکنم✔️ ☝🏻اگر حقیقت همان است که بیان کردی، این نامه✉️ را نزد ببر و به آنان برسان✔️ ⏪سپس در کناری بایست و را جویا شو.✔️ 🕊 نامه را برداشت و به سوی رفت و او را در 🏛 در شهر یافت و نامه را بر دامن بلقیس انداخت. 🔸 نامه✉️ را برداشت و چنین خواند؛ 📃✨«این نامه از و بنام خداوند بخشنده و مهربان است، ☝️🏻 از تکبر از دعوت من ❌ و همگی در حالیکه 🙌🏻 هستید نزد من بشتابید.✔️» 👸🏻 بعد از خواندن نامه📃، فرماندهان و بزرگان دولت خود را فراخواند و با آنها به 👥 پرداخت، ✔️ 👈🏻تا بدین وسیله اعتماد آنان را جلب و از تدبیر آنها استفاده کند و به این ترتیب خود را حفظ نماید.✅ 🔸چون ملکه موضوع را بیان کرد، ؛ 👥: ما فرماندهان و فرزندان جنگ⚔ و نبردیم، و امور خود را به فکر و 🧐تو واگذار کرده ایم شما امر بفرمائید، ✋🏻ما همچون انگشتان دست🖐🏻 در اختیار تواییم☑️ 👸🏻ملکه از پاسخ آنها دریافت که مایل به می باشند، 🔹لذا نظر آنها را 😣 و به آنها اعلام کرد که ☝️🏻 بهتر می باشد، سزاوار عاقلان صاحب نظر اموری است که برای آنان و باشد و خردمند باید حتی الامکان در بکوشد💪🏻 ↩️ و سپس در آن چنین گفت؛ 👸🏻: هرگاه زمامداران بر دهکده ای 🏘غلبه کردند و به زور وارد آن شدند، ▪️آن را ویران🏘 می سازند، ▪️آثار تمدن را نابود کرده ▪️و عزیزان آن سرزمین را ذلیل میسازند. ▪️بر مردم ستم روا داشته ▪️و در بیدادگری افراط می نمایند، 👆🏻این در هر عصر و زمانی است. 🔹از این رو من هدیه‌ای از جواهر درخشان💎 و تحفه های نفیس و گرانبها برای سلیمان می فرستم تا منظور او را درک و روش او را و به این وسیله را حفظ کنم.😊 ادامه دارد.... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ نشر‌معارف‌شهدا‌درپیامرسان‌ایتا🇮🇷👇 ••••••••••♡♡♡♡•••••••••••🆔 https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a ••••••••••♡♡♡♡••••••••••• ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝 🔻 🔹بلقیس 🎁 به همراه خود به سوی سلیمان روانه کرد، ☝️🏻چون 👥 حرکت کردند، پیش سلیمان شتافت و 📢 را به او رساند. 🔸سلیمان خود را برای دیدار با آنها آماده ساخت✔️ تا زمینه در آنها را فراهم سازد👌🏻 و به همین جهت به دستور داد☝️🏻 آنچنان 🏛و ترتیب دهند که قلبها را لرزانده💗 و چشمها را خیره سازد 😲و دلها را به . ⬅️آن هنگام که به بارگاه سلیمان وارد شدند و 😯 شدند. 🔹سلیمان آنان را با روی باز😊 پذیرفت و از آنها نمود و مقدمشان را گرامی داشت ↩️ و سپس از مقصود ایشان سؤال کرد و گفت؛ 🍃چه خبری دارید و در مورد پیشنهاد من گرفته اید؟🤔 👥نمایندگان بلقیس 🎁 خود را تسلیم سلیمان کردند و انتظار داشتند که موردپسند و پذیرش او واقع شود. 🔸سلیمان از قبول آنها ✋🏻 و به دیده بی نیازی بر آنها نگریست و به نمایندگان گفت؛ 🍃هدایا را ، ☝🏻زیرا خدا به من و عنایت کرده✅ و اسباب و را به نحوی برای من فراهم کرده است، که به هیچکس ارزانی نداشته است.❌ چگونه ممکن است که من با مال دنیا 💰فریفته شوم و زر و زیور💎 دنیا مرا از بازدارد.🤨 🔸شما مردمی هستید که غیر از چیز دیگری نمی‌بینید.😑 ☝️🏻 اکنون به همراه این هدایا نزد ملکه خود و بگوئید که به زودی من 👥👥به سوی شما خواهم آمد که شما توان مقاومت دربرابر آن را نداشته باشید ❌ ☝️🏻 و آنگاه را در ذلت و خواری از شهر و دیار خود بیرون میرانم. 👥 ، آنچه را که دیده 👀یا شنیده👂🏻 بودند، به اطلاع او رساندند.✅ ↩️سپس ؛ 👸🏻: ما ناگزیریم او دهیم و از وی اطاعت نماییم و برای پاسخ و او نزد او بشتابیم.✔️ *-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-* 🔻 🔹چون سلیمان و درباریان او را شنید، به اطرافیان خود که از بزرگان و و همگی در اختیار او بودند گفت؛ 🍃کدامیک می توانید قبل از اینکه و 👥 پیش من بیایند تخت او را نزد من آورید؟⁉️ 🔸 ؛ «✋🏻من آن را برای تو می آورم✔️ پیش از آنکه از جای خود برخیزی. به درستی که من بر این کار سخت 💪🏻 و امینم.» 🔹یکی دیگر از جنیان که اسمی از (73 اسم اعظم) را می‌دانست و نام داشت و بود گفت؛ ✋🏻«من آن تخت را برای تو می آورم پیش از آنکه چشم برهم زنی.» ⬅️پس خداوند را با خواند ✅و پیش از آنکه سلیمان چشم برهم بزند، را از زیر تخت سلیمان بیرون آورد.✔️ ادامه دارد..... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝 🔻 🔹چون سلیمان تخت را در نزد خود دید 👀گفت؛ 🍃«این از فضل و احسان خدای من است☝️🏻 تا مرا کند که آیا او را 🤲🏻 میکنم یا او میکنم و ✦☜هر که خدا را شکر کند، شکر نکرده است مگر برای نفس خود ✦☜ و هر که نعمت خدا را کفران کند به درستی که خدای من از شکر او بی‌نیاز است و صاحب و است.» ↩️ سپس ؛ 🍃«شکل تخت را تغییر دهید✔️ تا ببینم آیا با زیرکی و هوشیاری میفهمد که تخت اوست یا از آنهایی است که هدایت نمی‌یابند🤔» 🔸وقتی نزد سلیمان آمد به او گفت؛ 👸🏻:«آیا تخت تو چنین است؟⁉️ » 👸🏻گفت؛ «☝️🏻گویا آن است و پیش از این و حقیقت تو به ما داده شده بود و ایمان آورنده بودیم.» ☝️🏻و در حقیقت قبلاً آنچه غیر از خدا می‌پرستید مانع🚧 ایمان او شده بود و او از جمله بود.» 🔸پیش از آمدن بلقیس، سلیمان به دستور داده بود که برای او ساخته و بر 🌊 گذاشتنه بودند. 🔹وقتی آمد، به او گفتند؛ 👥 «به قصر وارد شو» و او گمان کرد که آب است. ☝️🏻به همین خاطر لباس خود را روی پاهایش بالا کشید و پاهایش پیدا شد. 🔸پس ؛ 🍃 «این محلی است که از ساخته اند و آب نیست❌.» 👸🏻 ؛ «من بر نفس خود ستم کرده بودم😔 (که غیر از خدا را می‌پرستیدم و اینک) و با سلیمان مطیع خداوند عالمیان🌏 شدم». ↩️ بعد از آن بلقیس به نامه نوشت و پیغام✉️ فرستاد که من به خدای یگانه ایمان آوردم و سلیمان یک پادشاه ❌، ☝🏻 بلکه دارای و است و دین او بر حق است.✅ و که دین خدایی را بپذیرند. 🔸وقتی خبر به شهر سبأ رسید، بعضی .😑 😈شیطان آنها را کرد که بلقیس 🧕🏻 است و زن عقلش🧠 است و از دم و دستگاه سلیمان ترسیده و به عزت و نعمت بیشتر . 👥 آنها ؛ ما دین خود را از دست نمی‌دهیم و اگر بلقیس فریب خورد و گمراه شد ❌. 🔸و بعد از آنکه خداپرستان از آنها جدا شدند یک 🌊 آمد و شهرشان را آب بُرد و آنها در پراکنده شدند. 🌸حضرت سلیمان در زمان خود همه و را به دین و کتاب موسی دعوت کرد و با قدرت 💪🏻و حکمتی که خدا به او بخشیده بود بیشتر مردم را .✔️ 🔹 بیشتر، روزگار ▪️صلح و ▪️آبادی و ▪️پیشرفت دانش و صنعت بود☑️، ⏪سلیمان ساختمان را تمام کرد✔️ ⏪ و چشمه ها و قناتهای بسیاری جاری کرد✔️ ⏪ و راهها 🛣و پلها و سَدها و خانه های🏘 بسیار در زمان او ساخته شد ⏪و آوازه و به تمام شرق و غرب عالم🌍 کشیده شد. ادامه دارد..... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝 🔻 🔹روزی 🐤به یک 🐦 - که نسبت به او بی‌تفاوت 😑بود - گفت؛ 🐤 «چرا حاضر نیستی با من زندگی کنی؟😐 من اگر بخواهم میتوانم قبه و را با نوک خود بکنم و در دریا🌊 بیندازم.» 🌬️ این سخن را به گوش سلیمان رساند، آن حضرت لبخندی😊 زد و حکم📜 کرد که هر دو را حاضر کنند. ▪️ ؛ 🍃 «آیا ادعایی که کردی می توانی انجام دهی؟⁉️ » 🐤 ؛ «نه یا رسول اللّه😔 ! ولیکن به این وسیله مثل هر موجود دیگری میخواستم خود را نزد زن خود و بزرگ نشان دهم، را به خاطر آنچه می‌گوید نمیتوان سرزنش کرد.» ▪️ ؛ 🍃« چرا آنچه را از تو میخواهد انجام نمیدهی در حالی که او و محبت💕 به تو میکند؟⁉️» 🐦 ؛ «ای پیامبر خدا! او مرا دوست ندارد😔، دروغ می گوید و ، ☝️🏻زیرا گنجشک دیگری را دوست دارد.» 🔸سخن آن گنجشک در دل❤️ سلیمان اثر کرد و بسیار گریه😭 کرد و از محل عبادت خود بیرون نیامد و دعا 🤲🏻میکرد که خدا دل او را از آلودگی محبت غیر خود پاک کند و مخصوص محبت خود گرداند.» *-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-* 🔻 🔹 فرزند و یکی از پیغمبران بنی اسرائیل بود که در زمان حضرت‌داوود از جانب پروردگار خطاب شد، ✨ ای نزد برادرت سلیمان برو و او را « » خوانَند، ما او را بسیار دوست داریم.😊 🔸ناتان مردم را به در بیت المقدس دعوت کرد تا در سال 1197 از جهان در گذشت و قبرش در بیت المقدس واقع است.✅ *-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-* 🔻 👤 👤 👤 👤 👤 🍃 و بودند که ↘️ 👑 و 📚 و ✨ به👈🏻 سلیمان ارزانی شد.☑️ ادامه دارد ........ _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ج ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📖 📘 📝 🔻 🔹در تفسیر آیات 40 و 41 نوشته اند✍🏻، ✨ این مردی که علم کتاب📚 نزد او بود، وزیر حضرت سلیمان بوده ✔️ و و از مشعلداران هدایت است. 🔸 آصف مردی با تقوا📿 بود☝️🏻 و اسم اعظم به او تعلیم گردید. ✔️ 🔹آصف به اذن حق و به عنایت پروردگار دارای شد و بدین سرمایه نامتناهی، 😲 نشان میداد ☝️🏻که از آن جمله آوردن در حضور سلیمان بود. ⬅️چون رسید به امر حق پسرش👱🏻‍♂ « » را وصی خود گردانید و و را به او سپرد و از دنیا رفت.⚰️ *-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-* 🔻 🔹پس از آصف فرزندش به امر حق 💌 و نمود✔️ و بنی‌اسرائیل را و میکرد✔️ ☝️🏻تا آنکه هنگام فوت، مأمور شد، و را به فرزندش « » تسلیم کند و او را وصی خود گرداند✅. *-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-* 🔻 ⬅️ بعد از صفورا پسرش جانشین او شد✔️، که پیامبریش در سن 112 معاصر با پادشاهی اردشیر بن اسفندیار بود. 🔹 در عصر او شهر 🏘 را بنا کرد و از راهنمایان روحانیت بود و☝️🏻 او نیز پس از خود را به فرزندش « » سپرد و وفات نمود.⚰️ 👤 👤 👤  👤 👤  👆🏻 بدین ترتیب پسرش ؛ وصی وی گردید☑️ ▪️و او نیز پسرش « » را جانشین خود گردانید.✔️ ▪️بعد از اسفر فرزندش « » وصی او گردید✔️ ▪️ و رامن نیز « » را به پیامبری بعد از خود برگزید✔️ ▪️و اسحق نیز پسرش « » را به جانشینی خود انتخاب نمود✔️ 🔻 تا رشته پیامبری به رسید. ادامه دارد..... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝 🔻 🌸خداوند در این اوقات برای ارشاد آنان مبعوث کرد.✔️ ☝🏻 اما راهنمایی های او ❌و مردم رسّ به نافرمانی خود افزودند🤦🏻‍♂️ 🔸 پیامبر خدا تا قدرت خویش💪🏻 را به نمایش بگذارد و 🌳 . ☀️صبح روز بعد مردم دیدند👀 که تمامی درختان🌳 شهرشان خشک شده، آنها خشک شدن درخت صنوبر و درخت های دیگر را کار پیامبرخدا میدانستند.🤨 ↩️و می گفتند با استفاده از و 🔮 میخواهد خدایان ما را، از ما دور کند. 👥اهل رسّ 🕳 حفر کردند و خدا را در میان آن گذاشتند و در دهانه چاه قرار دادند. ☝️🏻در تمام مدت صدای🗣 پیامبر از عمق چاه به گوش مردم رسّ میرسید که میگفت؛ 🍃🤲🏻 تو تنگی مکان و نهایت سختی😰 مرا می‌بینی. بر من 😊 و هرچه زودتر جانم را بستان😩 👈🏻و خداوند جان پیامبر را در اعماق چاه ستاند. 🔹آن مردم گمراه گمان کردند 🧐که با 🗡 پیامبر خدا میتوانند 😄خود را کسب کنند و روشنایی و سرسبزی را بار دیگر به سرزمین‌شان برگردانند. ⬅️در این لحظه خداوند به وحی فرستاد؛ 💠آنها گمان می کنند با کشتن فرستاده من و عبادت درختان از خشمم😡 در امان میمانند.☝️🏻 به عزتم سوگند که از آنها تا باعث عبرت جهانیان 🌍گردد. *-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-* 🔻 👥اصحاب رسّ 👨🏻با بر یکدیگر قناعت می کردند و 🧕🏻 به روی آوردند. خداوند را به سوی قوم رسّ مبعوث گردانید.✅ ☝️🏻 اما همه آنها به دست آن قوم نافرمان .🗡 ⬅️بعد از اینکه آنها پیامبر خدا را در حفر کردند. خداوند منتظر ماند تا آنها را به ☄ و سزایشان برساند. 🔹روز بود✔️ و مردم رسّ با خیالی 😌 به خوشگذرانی و عیش و نوش مشغول بودند. ♦️ناگهان 🌪 به رنگ سرخ شروع به وزیدن کرد. 🌍 تکانی خورد و زیرپای آنها تبدیل به 🔥شد. نیز 💥بر سر و روی آنها فرو ریخت. 👈🏻چیزی نگذشت که تمام اهل رسّ تبدیل به شدند. 👥گروهی دیگر بودند که معتقد بودند که دریا 🌊خدایشان است و به هنگام عید بر 🐳سجده میکردند. ☝️🏻که خداوند پیامبری را نیز برای آنان فرستاد. 🔸هنگامی که فرستاده خدا در مقابل دریا ایستاد، و خاضع در برابر پیامبر خدا حاضر شدند☑️. ☝️🏻امّا آنان باز هم پیامبر خدا را 😒 و او را به رساندند.🤦🏻‍♂️ 🌸پروردگار نیز را مأمور ساخت تا تمام مردم رسّ را به اتفاق دام‌هایشان در دریا🌊 غرق کند. ⬅️بعد از نابودی آن قوم در دریا🌊، خداوند به جانشین پیامبر وحی فرستاد تا به برود و 💎 بسیاری را که در آنجا قرار دارد بین خود تقسیم ➗کند و در سرزمین رسّ، در ناحیه خالی از سکنه به زندگی ادامه دهد. ↩️ بعد از مدتی بازهم آن قوم به پرداختند و به و روی آوردند😔. ☝️🏻 بطوری که پدر از دختر و خواهر خود کام میگرفت🤦🏻‍♂️ و زنان خویش🧕🏻 را در اختیار همسایه و برادر خود قرار میدادند.🤦🏻‍♂ 👈🏻و این عمل را نوعی قلمداد می کردند😐. در آن لحظات 😈 بنام ( ) در بین زنان🧕🏻 آن قوم رفت و نحوه را به آنان آموخت.😔 ادامه دارد…… _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝 🔻 🔹 پیامبری بود که فرشتگان‌الهی بوجود او می بالیدند😌. ☝🏻زیرا او بنده‌ای ، و بود.✔️ 🔸 بین فرشتگان، در مورد خلق و عبادت و معصیت بحث و گفتگو در جریان بود. ☝️🏻 ؛ 💫امروز در روی زمین🌏بهتر از یافت نمی شود.✖️ ⏪او ✔️ و ⏪ است.✔️ ⏪او در اموال💰خود، سهمی برای سائل و محروم معلوم کرده است✔️ و ⏪روزگارش به عبادت و سپاس🤲🏻 نعمتهای بیکران خدا میگذرد. ✔️ ✨ و او برای ثروتمندان و توانگران روی زمین حجت است. 👌🏻 ↩️ سپس فرشتگان دیگر نیز گفتار او را تأیید نمودند.✅ 🔸ایوب در زمان خود از نظر زندگی مادّی یکی از ثروتمندان💰 عصر خود بوده است. و چون  و دید 👀دامنه ثروت و بساط نعمت ایوب بسیار گسترده است ولی غنا و ثروت و وفور نعمت او را به کفران نکشانده است❌ سخت بر او گران آمد👿 و متأثر و نگران شد، چون تمام سعی او در و وسوسه مؤمنان است و ایوب همیشه به و 🤲🏻 پروردگار خویش مشغول است. 👈🏻 به زیردستان ✖️ ⬅️ و به معنای واقعی خادم گرسنگان و برهنگان و اسیران ⛓و حاجتمندان است✔️ ↩️ و بعلاوه به نشر علم و معرفت📚 در بین مردم همّت می‌گمارد و آنان را از بند جهل رها میسازد✔️ و 👈🏻ستمکاران را از عمل خود باز میدارد، ☝️🏻 لذا تا او را گمراه و اغواء سازد. 😈 خود را به ایوب نزدیک کند و او را گمراه و دچار وسوسه نماید و دنیا و زیبائیهای آن را برای او جلوه دهد و از عبادت🤲🏻 و امور خیر بازش دارد. ☝🏻 زود دریافت که اگرچه ایوب در ناز و نعمت غوطه ور است، لیکن غنا و ثروت او را به خوشگذرانی وا نداشته❌ 🔄و دائما زبان به شکر و سپاس🤲🏻 پروردگار می‌گشاید و نسبت به همه مردم 👥مخصوصا ، و مهربان است😊 و از ایشان با روی گشاده استقبال میکند. 🔸سخنان بیهوده در گوش و همچنین هوی و هوس در قلب❤️ ایوب راهی ندارد❌ و او می‌باشد که تسلط شیطان را نمی‌پذیرد. 😈ابلیس از آنچه دید بود و و ناچار به سوی خدا بازگشت و گفت؛ ✋🏻بارخدایا! ایوب همان بنده ات که تو را و می نماید و قلبش❤️ به تو می‌طپد و زبانش به 📿 تو باز است، از روی اخلاص و ، این کارها را انجام نمیدهد، ✖️ ☝️🏻 تو را فقط و 💰 فراوان و فرزندان زیادی که به او عنایت کرده ای، پرستش و عبادت میکند و به این امید آرزو است که مال و مقام او را حفظ کنی و آنها را برکت بخشی و در حقیقت عبادتش بهای نعمتهایی است که به او عطا کرده‌ای.😑 ☝️🏻آیا هزاران گوسفند🐑 و شتر 🐫و صدها اسب🐎 و گاو🐄 و کشتزارهای خرم و با صفا و زمین های پهناور و پسران👦🏻 و دختران👧🏻 زیاد شکر و سپاس تو را نمی‌طلبد؟ ⁉️ 😈و آیا 👈🏻زوال و تباهی این همه ثروت و نعمت نیست که او را . 🔸پس عبادت ایوب از روی خلوص نیست.❌ این ثروت زیاد که در اختیار دارد را از او بگیر✔️ ↩️ و او را از این نعمت فراوان ، ✔️ ☝️🏻آنگاه می بینی که زبان او از ذکر تو خاموش و قلب❤️ وی از فرمانت گریزان می گردد.😏 ادامه دارد…… _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ https://eitaa.com/joinchat/1782382904C4d9cd94bb9 ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐