eitaa logo
کانال نوای عاشقان
16.9هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.5هزار ویدیو
392 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
اول به مدینه مصطفی بر سر زد دوم به نجف شیر خدا بر سر زد . سوم همه ی کون و مکان سینه زدند تا مادر شاه کربلا بر سر زد . بیرق عزا علم شد رایت هدی علم شد . خیمه گاه اهل بیت و شاه کربلا علم شد . تا ابد از الست هر چه بود هر چه هست  انبیاء ؛ اولیاء ؛ کائنات ؛ ممکنات دم گرفتند همه ؛ یک صدا . هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله در رکاب پسر شیر خدا بسم الله . از چشمه ی تسنیم شراب آوردند از عصمت توحید نقاب آوردند . بر هلهله ی فرشتگان ملکوت صد آینه از ابوتراب آوردند . لشکر حیدر کرار زیر بیرق علمدار . در رکاب شاه احرار دست به سینه و خبر دار . از وهب تا حبیب غرق در عطر سیب می رسد زمزمه یا طبیب یا غریب دم گرفتند همه ؛ یک صدا . هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله هر که می نوشد از این جام بلا بسم الله . هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله در رکاب پسر شیر خدا بسم الله . اول به مدینه مصطفی بر سر زد دوم به نجف شیر خدا بر سر زد . سوم همه ی کون و مکان سینه زدند تا مادر شاه کربلا بر سر زد . شد ثبت در این لوح و قلم واویلا از قصه ی آن مشک و علم واویلا . زینب به حسین زیر لب می گوید  می لرز
|⇦•*خوش اومدی تو از سفر بابا .. و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیه اجرا شده شب سوم محرم ۹۸ به نفس سید مجید بنی فاطمه* •✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ خوش اومدی تو از سفر بابا تو رو خدا منو ببر کجا یهو تو بی خبر بابا گذاشتی رفتی ... دیگه تمومه گریه و زاری تمومه این شبایِ بیداری آخه نگفتی دختری داری گذاشتی رفتی ... نذار بازم بهم جسارت شه همین لباسِ پاره غارت شه منو ببر که عمه راحت شه بابا .. بابایی .. *هی میگفت عمه دلم برا بابام تنگ شده .. عاقبت اومدن جلو خرابه گفتن چرا سر صداس .. گفتن برید کنار .. کی بود باباشُ میخواست .. یه طشتی رو جلو بچه گذاشتن .. بچه ترسیده .. ناخنها شکسته .. میگفت عمه من غذا نمیخوام .. آخه تقصیر نداره .. سری که توی تنورِ بویِ نون گرفته .. گفتن مگه باباتُ نمیخوای .. این روپوش کنار بزن .. تا روپوشُ کنار زد .. یه مرتبه بچه بغض کرد ... عمه این بابای منه ..!! بابا همیشه دخترت رو بغل میگرفتی ، حالا باید من بغلت کنم .. بابا ببخش دستام توان نداره ..آخه از رو ناقه افتادم .. شروع کرد موهای بابا رو با پنجه هاش شونه کردن .. نگاه به لب و دندون بابا کرد .. ارباب مقاتل میگه اینقدر با مشت به دهنش زد .‌. دختری که از کربلا تا شام بهانۀ بابا رو گرفته .. یه وقت دیدن دیگه صداش نمیآد .. سر یه طرف .. این دختر یه طرف .. هر چی زینب سلام الله علیها میگفت : رقیه ..!! بابات اومده ... مگه نمیگفتی دلم برای بابا تنگ شده .. همچین که دستشُ آورد بالا دید جون نداره .. دید دستهاش سرد شده .. گفت زن ها بیایید .. باباش اومد بردش ...* 👇
. ارباب من رهنمای هر دله گمراه ذکرتو رو میخونم هر گاه لبیک یا ابی عبدالله ..... لبیک یا سیدالشهدا لبیک یا امیر عالمین لبیک یا شاه کرببلا سیدُ المظلوم ایهاالحسین(ع) صل الله علیک یا حسین (ع) . ☑️بند اول آه ای بابا بی تو بخت من شده تیره دختر تو از همه سیره دیر نیای که داره میمیره ...... جای سیلی مونده رو صورتم پر از کبودیه روی تنم پر از آبله کف پاهام و جای تازیونه س رو بدنم مَولاتی رقیه بنتُ الحسَین (ع) ☑️بند دوم بابا جونم میخونم با چشمای خون بار خیلی ما رو می دادن آزار توی کوچه ها و تو بازار ... تو هر محله و تو هر مکان خیلی هی میدادن ما رو عذاب میریختن خاکستر رو سرمون وای از تشت و ازمجلس شراب مَولاتی رقیه بنتُ الحسَین (ع) ☑️بندسوم بابا جونم روزی صدهزار دفه مُردم هر بار که اسم تو رو آوردم از ضجر و سنان کتک خوردم ...... میگفتی شبیه مادرتم آره الان بیشتر شبیه ترم مثل مادر موهام سفیده و دست به زانو میشم و راه میرم مَولاتی رقیه بنتُ الحسَین (ع) 💠💠1⃣0⃣0⃣3⃣💠💠 👇
. مراسم دهه اول محرم سال 98 شب ششم-بخش دوم- حاج سیدرضا ═══🌿🌸🌿🌸🌿═══ لااقل ” این‌ جسمِ عریان‌ مانده ” را .. ، دفنش کنید نامروّت ها کسی این‌ قدر ظالم می شود {خودتو برسون به این کاروان اگه ببینی تصادفی بیرون پیش اومده یه نفر از دنیا رفته حتی اگر کس و کار هم نداشته باشه بالاخره میان میبرنش دفنش می کنن خاکش می کنند آخه میگن بده میت نباید روی زمین بمونه بی بی همچین که اومد وارد خیمه شد دید امام‌سجاد داره گریه میکنه چی شده عزیز برادرم فرمود عمه جان مگه نمیبینی اینا دارند کشته های خودشونو خاک میکنن اما میبینی بابای منو همینطور برهنه بدنشو رها کردن و رفتن نمیدونم این یه بیت و الان بخونم یا نه شاید هنوز دلت آماده نشده پیغمبر وارد شد چی شده دخترم؟ عرضه داشت بابا بچم داره باهام حرف میزنه فرمود دخترم توهم که در رحم مادرت بودی با اون حرف میزدی آرومش میکردی عرضه داشت باباجان آخه آروم که نمیکنه تازه یه حرفهایی هم میزنه که منو به هم ریخته چی میگه دخترم هی دو سه روزه میگه انا الغریب انا الغریب... اما امروز من فاطمه رو به هم ریخته آخه هی میگه أنا العطشان... پیغمبر شروع کرد روضه بخونه گریه کن هم بی بی دوعالم فرمود دخترم حسینت رو اینطور میکشن نمیدونم پیغمبر چطور روضه خوند اما همه میگن بی بی دو عالم شروع کرد بلند بلند برای حسین گریه کردن مادر برات بمیره حالا جا داره این شعر رو بخونم همه باهم گریه کنیم نمیدونم پیامبر چی خوند اما شاید اینو خوند مونده روی زمین پیکر تو رها السلام علی من دفن اهل غرا خواهر تو که نیست رفته شام بلا ریگ و رمل بیابون برات گرفته عزا گریه میکنی هم با همه وجود گریه کن هر کاری می کنی از عمق وجودت بکن امام صادق فرمودند اگر اشک هم نداری برای امام حسین تباکی کن فرمود برای جدغریب ما آه بکشید بگید حسین.... همه منتظرن مادرش برسه کاش صدای برادر به خواهرش برسه دست قاتل اگه به سرش برسه آخ خدا به داد موی دخترش برسه حالا آماده شد دلت این یه بیت رو بخونم آن ردا و آن عبا آن عمامه بس نبود؟ کهنه پیراهن مگر جزو غنایم میشود؟؟ اما امشب شب امام حسنی هاست امشب شب بچه امام حسنه شب قاسم ابن الحسنه شب شما جوونا و نوجوانوس شما امشب بیشتر گریه کنید چقدر شوق شهادت دارید؟ چقدر دوست دارید رو پای ارباب جون بدید آقا جان خیلی دوس دارم اهلی من العسل بخدا شهید نشیم میمیریم دهعا کنید اگر شهید هم نشدیم تو روضه بمیریم میون این حسین گفتن ها یهو چشام باز کنم ببینم اربابم بالاسرمه ارباب سرمو بغل گرفته حسین... اومد اجازه میدان بگیره آخه مادرش راهیش کرد گفت برو بابات خیلی به من سفارش کرده اومد پیش عمو، عمو به من اجاره بده منم مثل علی اکبر برم برات بجنگم فداییت بشم حسین جان به منم اجازه بده برات فدایی بشه حسین جان ما دست خط از کسی نداریم. دستمون به جایی بند نیست آشنا ندارم آخه شنیدم به قاسم اجازه ندادی دست خط از باباش آورد همچین که گوشه خیمه زانوهاشو بغل کرد چرا عمو منو نمیخره مادر اومد چی شد عزیز دلم گفت عمو به من اجازه نمیده میگه تو باش بالا سر این زنوبچه باش اما بدون عمو نمیتونم زنده باشم مادرش گفت غصه نخور یه بغچه آورد. تا بغچه رو آورد بوی امام حسن پیچید هم مادر گریه کرد هم بچه مادر جان این چیه؟ گفت پدرت فکر اینجاهارو کرده بود میدونست عموت بهت اجازه نمیده یه دستخط نوشت گفت اینو بده به قاسمم به عمو نشون بده همون موقع که به حسین گفت لا یوم کیومک یا اباعبدالله مادرش هم موقعی که میخواست جون بده گفت علی جان خیلی مواظب حسینم باش همه سفارش حسین کردن آی مردم با سفارش اینا داریم گریه میکنیم نامه رو داد دست قاسم عزیز دلم اینو ببر به عمو نشون بده سریع دوید پیش عمو ، عمو یه چیزی آوردم دیگه نه نمیتونی بیاری تا نامه رو باز کرد دید دست خط برادرشه همونچا رو زمین نشست گریه کرد هی میگفت حسنم کجایی غریبی داداشتو ببینی. شیخ جعفر میگه انقدر همو بغل کردن گریه کردن که ارباب غش کرد همچین که نامه رو گرفت یاد غصه های مدینه افتاد نمیدونم همه تا اسم مادر میشنیدن غش میکردن. چی دیدن نمیدونم علی کجا افتاد؟ امیرالمومنین تو مسجد نشسته یهو دید حسن و حسین دوان دوان بابا بیا مادرم از دنیا رفت... علی فاتح خیبر غش کردا نه یه مرد معمولی همچین که نامه رو گرفت. چی نوشت تو نامه نمیدونم؟؟ وقتی ارباب غش میکنه چی تو نامه میبینه؟؟ شاید نوشته حسین جان اگر بودم مثل کوچه ها وای میسادم فقط فرقش اینه اونروز کوچیک بودم نتونستم برای مادر کاری کنم ولی امروز جبران میکردم
زمزمه۱؛ عزیزِ جونم.mp3
2.77M
علیهاالسلام 🔹بابای خوبم🔹 سلام بابای خوبم سلام ای خورشید تا تو برگشتی برگشت به قلبم امید سرد بود اینجا چقدر قبل از تو گرما به دلهامون بخشیدی شب بود خرابه‌مون قبل از تو تا که تابیدی امشب تا صبح کنار من می‌مونی انگار داری نماز شب می‌خونی؛ دل من خونه آخه چرا پر از غروبه چشمات سحر که شد منو ببر باز همرات؛ از این ویرونه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خونِ پیشونیت داره میده آزارم شبیه راهب اما گلاب ندارم اما با دستای لرزونم من شونه می‌زنم به موهات شُستم با اشک چشمام بابا خون از ابروهات جواب این سؤالو کی می‌دونه کی مثلِ دخترت پیشت می‌مونه؛ تو این زمونه جواب این سؤالو کی می‌دونه کی می‌شه که بریم دوباره خونه؛ از این ویرونه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خبر داری از حالم بابا می‌دونم می‌خوام بگردم دور تو نمی‌تونم بابا بمونه که بعد از تو چه جوری داده زجرم دنیا باشه ادامۀ حرفامون کنار زهرا برام خرابه مثل یک زندونه که غربتش دلم رو می‌سوزونه؛ دل من خونه جواب این سؤالو کی می‌دونه چه جوری جون ندم تو این ویرونه؛ با هربهونه شاعر: 🏴 مشاهده زمزمه‌های
shab sevom03.mp3
1.17M
|⇦•خوش اومدی تو از سفر بابا .. و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیه اجرا شده شب سوم محرم ۹۸ به نفس سید مجید بنی فاطمه
زمزمه۱؛ عزیزِ جونم.mp3
2.77M
علیهاالسلام 🔹مادر شهید🔹 به برگشتن گلهام نداشتم امید تا که افتادن روخاک دل من لرزید تو عمر پُرغمم تا امروز یه مادر شهید نبودم دیگه آتیش زدن با این داغ به تار و پودم کیه بفهمه غربت دنیارو کیه بفهمه غصۀ زهرارو؛ حالا می‌فهمم حالا دیگه خبر دارم از دردش از قلب پر آتیش و آه سردش؛ حالا می‌فهمم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ برا یه مادر سخته جلوی چشماش رو خاک بیفتن بی‌جون دوتا از گلهاش انگاری اشکای چشمامو با دستاش می‌گیره باز مادر انگار داره تسلام می‌ده بابامون حیدر یه لحظه هم نشو برام دلواپس کنار تو می‌مونم ای هم‌نفس؛ تویی امیدم تویی تموم هستی من مولا نداره بی‌تو زنده بودن معنا؛ تویی امیدم شاعر: 🏴 مشاهده زمزمه‌های به این سبک👇🏻
زمینه؛ نمی‌دونم خبر داری؟.mp3
2.62M
علیهاالسلام 🔹نمی‌دونم خبر داری؟🔹 بابا، گریه، امونمو بریده جونم به لب رسیده، بابا بابا بابا، یه کم بشین کنارم که خیلی حرفا دارم، بابا بابا نمی‌دونم خبر داری؟ النگومو ازم گرفتن نمی‌دونم خبر داری؟ کبود شده صورت من نمی‌دونم خبر داری؟ که چشمای من شده تار نمی‌دونم خبر داری؟ ماها رو بردن تو بازار «بابایی پامو نگا، وَرمِ چشمامو نگا تا رفتی خیمه رو سوزوندن، وضع موهامو نگا» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بابا، اشکام، راه گلومو بسته ببین دلم شکسته، بابا بابا خیلی، مصیبتا کشیدم یه روز خوش ندیدم، بابا بابا نمی‌دونم خبر داری؟ یه خواب راحت نداشتم نمی‌دونم خبر داری؟ که روی خاک سر گذاشتم نمی‌دونم خبر داری؟ دلم پر از درد و داغه نمی‌دونم خبر داری؟ که افتادم از رو ناقه پاهام آبله گرفت، دستمو سلسله گرفت خیلی دلم از خنده‌های، تلخ حرمله گرفت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بابا، دیدی، که گریه‌ها اثر کرد شب غمو سحر کرد، بابا بابا امشب، اگه صدام گرفته ولی دعام گرفته، بابا بابا می‌دونم که خبر داری! بابای خوبم می‌دونم می‌دونم که خبر داری! از دستای ناتوونم می‌دونم که خبر داری! از دردای بی‌شمارم می‌دونم که خبر داری! از علت چشم تارم چشمام تر شده بابا، شب آخر شده بابا منو ببر دیگه رقیه، دردسر شده بابا شاعر و نغمه‌پرداز:
سید رضا نریمانی_محرم 98 - شب پنجم -روضه - تا دلم از کرده های خویش نادم میشود-1.mp3
2.89M
مراسم دهه اول محرم سال 98 شب ششم-بخش اول-مناجات حاج سیدرضا نریمانی ═══🌿🌸🌿🌸🌿═══ تا دلم از کرده های خویش نادم می شود بیش تر از پیش چشمم گریه‌ لازم می شود اشک، بال پر زدن در وادی معراج هاست گریه‌ کن در روضه جبریلِ عوالم می شود شمع باشی یا که پروانه .. ، چه فرقی می کند سوخت هر کس که درونش ” عشق ” حاکم می شود هر که سنگ طعنه های خلق را تاب آورد حتم دارم شیشه هم باشد ، مقاوم می شود گرچه هِی در می زنم .. ، کشکول من را پر نکن دست سائل تا که خالی شد .. ، مزاحم می شود این خرابت را بیا و لطف کن .. ، بیرون نکن قول خواهد داد که یک روز سالم می شود (حسین....) تا گناهی می کنم ، زهرا وساطت می کند پشت مادر، طفل بازیگوش قایم می شود آه ای ماه هزار و چند ساله..، تو بگو سهم ما تا کِی سیاهیّ مداوم می شود هر زمان ” ناحیّه ” می خوانم تصور می کنم روح من تا کربلایش با تو عازم می شود گریه..، تنها در میان روضه ی جدّت ”حسین اشک هرچه می دهی خرج مراسم می شود
نوحه؛ السلام علی الحسین.mp3
1.33M
علیهاالسلام 🔹آیینۀ زهرا🔹 آیینۀ زهرا رقیه جان تفسیر اَعطینا رقیه جان مأوایت بهشت، ای حوری‌سرشت نور چشم مولا رقیه جان ای یاس پرپر حسین تو هستی کوثر حسین با اشک خود در ویرانه، کرده‌ای قیام چشمت روشن آغوشت شد، مأمن امام «ای یاس پرپر حسین، یا رقیه» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اشکت شد نذر مقدم پدر دست لرزانت مرهم پدر مویت شد سپید، رویت شد کبود پرپر شد دلت از غم پدر کی بی‌تاب از صبوری است؟ دلخون از رنج دوری است آمد بابا چشمت را بر غصه‌ها ببند آرام آرام در آغوش مادرت بخند «ای یاس پرپر حسین، یا رقیه» شاعر: 🏴 مشاهده نوحه‌های به این سبک👇🏻
سید رضا نریمانی_محرم 98 - شب پنجم -روضه - لااقل این جسم-2.mp3
8.77M
دعای فرج را فراموش نکنیم 🔸اللهم عجل لولیک الفرج مراسم دهه اول محرم سال 98 شب ششم-بخش دوم-روضه حاج سیدرضا نریمانی ═══🌿🌸🌿🌸🌿═══
واحدکند؛ حسینِ غریب.mp3
1.5M
علیهاالسلام 🔹به بابام میگم🔹 انصافتون کجاست مردم اون‌که رو نیزه‌هاست مردم یه مرد خوب و مهربونه برا چی سنگا می‌باره؟ مگه نمی‌بینید داره برا شما قرآن می‌خونه نزنید، چه‌جوری دلتون میاد هنوزم از لباش داره خون میاد اگه آه بکشم عموجون میاد وای، عموم یه تنه، حریف همه‌س، تو کوفه و شام وای، یه روز میاد از، سفر می‌مونه، همیشه باهام «وای، کجایی عمو؟» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خرابه هم زیاد بد نیست شبا ستاره‌ها پیداست قبل خوابم ماهو می‌بینم فکر می‌کنم که تو ماهی می‌گیرمت تو آغوشم از روی تو بوسه می‌چینم یه ستاره دارم علی اصغره اون ستاره‌ها هم مثه اکبره یکی‌شون از بقیه قشنگ‌تره وای، به هر جایی که، نگاه می‌کنم، تویی رو به روم وای، ستاره‌ای که، قشنگ‌تره از، بقیه عموم «وای، کجایی عمو؟» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بابا یادم داده وقتی غذایی می‌خورم بعدش فوری بگم الحمدلله غذای ما شده سیلی پس بعد هر یکی میگم با سوز غم الحمدلله شما خیلی بدید به بابام میگم کتکم می‌زدید به بابام میگم سمت عمه برید به بابام میگم وای، دو روزه پاهام، رمق نداره، گرفته صِدام وای، بیا ببرم، از اینجا بابا، که تاره چشام «وای، کجایی بابا؟» شاعر و نغمه‌پرداز: 🏴 مشاهده واحدهای
زمزمه۲؛ قُمِ اللَّیلَ.mp3
1.09M
علیه‌السلام 🔹حرِّ حسین🔹 شب روسیاهان رسیده، بیا بیا، دل ز دنیا بریده بیا اگر بی‌پناهی اگر روسیاه بریز اشک غم از دو دیده، بیا بیا که حبیبت، انیس و طبیبت نگاه حسین است، بیا ای دل بیا مرهم تو، دوای غم تو نگاه حسین است، بیا ای دل ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بیا،‌ دل‌پریشان و خسته بیا دل از اهل دنیا گسسته بیا اگر که شکستی دلی را بیا ولی سر به زیر و شکسته بیا دلت غرق غوغاست، بهشت تو اینجاست تو حُرِّ حسینی، بیا ای حُرّ دگر تو رهایی، شدی کربلایی تو حُرِّ حسینی، بیا ای حُرّ شاعر: 🏴 مشاهده زمزمه‌های به این سبک👇🏻 🌐
زمزمه۲؛ قُمِ اللَّیلَ.mp3
1.09M
علیهاالسلام 🔹شب انتظار🔹 شب اشک و راز و نیاز من است فقط یک نفر چاره‌ساز من است دعا می‌کنم در قنوت و سجود شب است و زمین جانماز من است دلم بی‌قرار است، شب انتظار است می‌آید نوایی: قُمِ اللَّيلَ شب درد و هجران، جهان مثل زندان برای رهایی: قُمِ اللَّيلَ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کجایی کجایی مسافر من! امان از جدایی مسافر من! به مهمانیِ این خرابه‌نشین بگو کی میایی؟ مسافر من! دل من! دعا کن، تو ویرانه را کن، چراغانی امشب، قُمِ اللَّيلَ نخوابی! که شاید، عزیزی بیاید، به مهمانی امشب، قُمِ اللَّيلَ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نه کم‌طاقتم نه پر از گله‌ام کم آورده پای پرآبله‌ام... مرا امشب از این خرابه ببر دعا کرده‌ام بین نافله‌ام غمت با من است و، دلم روشن است و خدا مهربان است، قُمِ اللَّيلَ حبیبم رسیده، طبیبم رسیده صدای اذان است، قُمِ اللَّيلَ شاعر: 🏴 مشاهده زمزمه‌های
زمینه؛ قافله نور.mp3
1.5M
علیه‌السلام 🔹حرِّ شهید🔹 درسته که دیر اومدم، دست خالی‌مو بگیر نمی‌شه برا توبه دیر، منم و شرمندگی درسته که دیر اومدی، اومدی، خوش اومدی دیگه نزن حرف از بدی، تویی و این بندگی الله اکبر، به توبۀ حرّ دلاور الله اکبر، به کرم مولای لشکر آقا، دوری از تو یعنی قفس بی تو عمرم می‌شه عَبَس یه گوشه چشمت ما رو بس ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ صدای «اِنَی اَنا الحُرّ»، نبض میدونو گرفت از همه امونو گرفت، اومده حرّ حسین صدای «قد کُنتَ حُرّا»، می‌رسه از خیمه‌ها با تنی به خون آشنا، اومده حرّ حسین الله اکبر، قوت بازوی سپاهی الله اکبر، به حر شهید ریاحی حسین، ابا الاحرار عالمی تو که شور محرمی نداریم با عشقت غمی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ همیشه دارم آرزو، لیتنا کنا معک می‌زنه به زخمم نمک، فکر مردن تو گناه ایشاالله که می‌شم یه روز، جزو انصار الحسین شبیه زهیر بن قین، می‌شه کعبه‌م قتلگاه الله اکبر، به خروش آزادگی‌ها الله اکبر، به شکوه دلدادگی‌ها دلم، توی کربلا شد مقیم که تویی مولای کریم می‌دونم آخر می‌خریم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ «السابقون السابقون»، می‌درخشه رو لبا محشریه تو کربلا، میون این عاشقا «دینی علی دین حسین» ذکر لب‌های همه برا پسر فاطمه، ببینید می‌شن فدا الله اکبر، هر کجای این سرزمینید الله اکبر، معجزۀ عشقو ببینید همه، تشنۀ این جام بلا «لا اَری الموتِ» رو لبا وَ ما اَدراک کربلا شاعر:
Haj Mahmood Karimi - Moharram 98 (3) (1) (320).mp3
4.95M
حضرت رقیه سلام الله علیها در میان بچه ها دخترت معروف شد محمود کریمی
. 💥سبک: 🎤مداح: 🏴 بر مشامم می‌رسد هر لحظه بوی کربلا تشنه ی آب فراتم ای اجل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا از حرم تا قتلگاه زینب صدا میزد حسین دست و پا میزد حسین زینب صدا میزد حسین سلام بدیم به اون آقایی که چهل منزل سرش رو، رو نیزه کنار خانوادش بردن سلام بدیم به اون آقایی که از رو نیزه نگاه می‌کرد زن و بچش با تازیانه زدن شب های جمعه فاطمه با اضطراب و واهمه آید به دشت نینوا بر سینه و سَر زنان می‌گوید حسین من چیشد نور دو عین من چیشد 👇
. بسم الله الرحمن الرحیم همه است گفتگویم که فقط حسین عشق است نتوان جز این بگویم که فقط حسین عشق است نشود تو را نجویم که فقط حسین عشق است کَسِ من تویی و بی تو سرِ بی کسی سلامت زده آتشی جگر را نفَسِ عَلَی الدَّوامت منم و همین علامت که فقط حسین عشق است همه عمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی من و عاشقی و مستی که فقط حسین عشق است همگی سیاه مستیم دم آستان نشستیم اگرَم سری شکسته تو بگو سبو شکستیم سرِ حرف خویش هستیم که فقط حسین عشق است همه کس کشیده محمل به جناب کبریات به کجا برم سری را که نکرده‌ام فدایت سرِ ما و این هوایت که فقط حسین عشق است من و این جنونِ این سر   به کجا روم جز این در من و بوی سیبِ دلبر  به حرم ببر که دیگر زده‌ام به سیمِ آخر  که فقط حسین عشق است دل و دین و عقل و هوشم همه را به آب دادی زِ کدام باده ساقی به منِ خراب دادی چه شراب ناب دادی که فقط حسین عشق است دگر استحاله‌ام کن بشکن  مچاله‌ام کن چو مرا شراب دادی تو خودت پیاله‌ام کن و حرم حواله‌ام که فقط حسین عشق است   به قمار خانه رفتم همه پاکباز دیدم چو به صومعه رسیدم همه در نماز دیدم همه غرق راز دیدم  که فقط حسین عشق است به جز از علی که آرَد پسری ابوالعجائب نبوَد بعید از ما که تهی کنیم قالب که جنون به ماست غالب که فقط حسین عشق است به مُلازمانِ سلطان که رساند  این دعا را که به شکر پادشاهی زِ نظر مران گدا را بنواز این نوا را که فقط حسین عشق است سوی آستانه تو به روی جبین بیایم همه شب به خیمه‌ی تو به همین یقین بیایم که به اربعین بیایم که فقط حسین عشق است تضمینی از سعدی ، بیدل ، دهلوی ، فیض‌کاشانی ، شهریار ، عراقی و حافظ (حسن لطفی ۹۹/۰۵/۳۱)
 بسم الله الرحمن الرحیم تشنه‌ای در پنجه‌ای سیراب گیر اُفتاده است کودکی در حمله‌ی اعراب گیر اُفتاده است بعدِ بابا آبِ خوش از حنجرش پایین نرفت در گلویش جرعه‌های آب گیر اُفتاده است کاش در تاریکیِ صحرا نمی‌دیدش کسی دخترک از دستِ این مهتاب گیر اُفتاده است بارها از رویِ نِی بابا به داداش می‌رسید آی خواهر زودتر بشتاب  گیر اُفتاده است زجر آوردش به روی ناقه‌ای انداختش مثل آن ماهی که در قلاب گیر اُفتاده است این طرف از زجر می‌خورد آنطرف از حرمله مثل آن برگی که در سیلاب گیر اُفتاده است چشمهایش گرم می‌شد می‌پرید از خوابِ ناز بسکه طفلی زیرِ پا در خواب گیر اُفتاده است هیچکس در بینِ کوچه احترامش را نداشت آه با نان‌هایِ در پرتاب گیر اُفتاده است (حسن لطفی ۹۹/۰۵/۳۱) .
 بسم الله الرحمن الرحیم خواست بابا گفتنِ او بی صدا باشد نشد عمه می‌کوشید از این سر  جدا باشد نشد خوب می‌دانست بابایش بیاید  می‌رود کاش می‌شد بینِشان قدری دوا باشد نشد داد بر دیوار تکیه تا کمی بازی کند عمه دستش را گرفته رویِ پا باشد نشد با پدر می‌گفت با گریه  عمویم پس کجاست کاش می‌شد آرزوهایش دوتا باشد نشد چند باری دخترک چرخاند سر را در بغل گشت شاید که برای بوسه جا باشد نشد آمد آهسته بگوید روسری‌هایم چرا... مثل رگهای گلویت نخ نما باشد نشد آه میبخشی که اینجا را بهَم من ریختم هرچه کردم که سرت ویران‌سرا باشد نشد آرزویم بود با اصغر بخوابم باز هم دخترت می‌خواست تا در بوریا باشد نشد خواست گوید با همان وضعی که دارد سینه‌ات حتم دارم جا برای ما سه تا باشد نشد زجر را گفتند اما باز در گوشش نرفت ضربه‌های تو نباید بی هوا باشد نشد (حسن لطفی ۹۹/۰۵/۳۱) .
❖﷽❖ 🔆ادامه جلسه بیست و یکم و حُجَجِ اللهِ عَلی اَهْلِ الدُّنْیا وَ الْاخِرَةِ وَ الْاُولی وَ مَعادِنِ حِکْمَةِ اللهِ ✋🏼"سلام بر حجّت های خدا بر مردم دنیا و آخرت و ابتدا و معدن های حکمت خدا" ✅علم به جهل،خودش علم است جمله ای از افلاطون نقل کرده اند که منصفانه است.او می گوید:"ما هیچ بهره ای از فضیلت علم نداریم،جز این که می دانیم که نمی دانیم." 👈🏼این حرف خردمندانه است که بهره ی علما از علم همین است که علم به جهل خود دارند؛فرق آنان با مردم دیگر این است که مردم نمی فهمند و نمی دانند که نمی فهمند ولی علما نمی فهمند و می دانند که نمی فهمند.علم به جهل،خودش علم است.جهل بسیط(ندانستن فردی که فهمیده است که نمی داند.) پایه ی ارتقاء به عالم علم است و جهل مرکّب(ندانستن فردی که نفهمیده است که نمی داند.) سقوط به وادی های بدبختی دائمی است؛زیرا دو جهل روی هم انباشته شده است؛یکی این که نمی فهمد و دیگر این که نمی فهمد که نمی فهمد و می پندارد که می فهمد؛چنین کسی هیچ گاه به فکر فهمیدن نمی افتد و همیشه در عالم جهل می ماند. 👌🏼آدمی که مریض باشد و بفهمد که مریض است،خودش را به این طبیب و آن طبیب می رساند تا بالاخره راهی به سوی بهبود خویش می گشاید؛امّا آدمی که مبتلا به بیماری های گوناگون است و هیچ آگاهی از بیماری خود ندارد و بلکه اعتقاد به سلامت کامل خود دارد،طبیعی است که هیچ گاه به فکر طبیب و درمان نخواهد افتاد و همیشه با بیماری دست به گریبان خواهد بود. 💠قرآن کریم می فرماید:" قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا.الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا.بگو آیا می خواهید به شما بگوییم بدبخت ترین و زیانکارترین مردم کیانند؟آن کسانی هستند که راه را گم کرده اند و از بیراهه می روند؛ولی در عین حال معتقدند که شاهراه همان است که آن ها می روند.( کهف/103 و 104 )اینان هیچ گاه به فکر یافتن راه و راهنما نمی افتند و عاقبت سر از درّه های هولناک هلاک ابدی در می آورند.
. ‌ 🏴شب سوم محرم ۹۸🏴 در میان بچها دخترت معروف شد به قدکمان بچه ها بی تو ای مهتاب من نیزه باران است هرشب آسمان بچه ها نه نیفتاده هنوز ناله ی برگر بابا از دهنان بچها اینچنین تقسیم شد تو از آن من عمو عباس از آن بچها خسته می شد هر کجا جای عمه میشدم من عمه جان بچها میرود سمت سرت شمر بازی میکند هی با روان بچه ها تازه با شلاق خود زجر می افتد پس از خولی به جان بچه ها من ندارم ولی لکنت دارد زبان بچه ها ای فدای حنجرت صبر کن بابای خوبم صبر کن حرف دارم با سرت شدتش شد بیشتر مشت شد وقتی که سیلی قدرتش شد بیشتر لحظه لحظه دخترت هی کبودی های روی صورتش شد بیشتر روی زخم صورتم در خرابه بوسه ات خاصیتش شد بیشتر بین دختر های شام اینکه ابرویم شکسته صحبتش شد بیشتر پشت خرابه دخترکی کج نشسته بود می خواست تا ادای مرا در بیارود 🏴
✅اعتراف دشمن اهل بیت به شأن علمی علی(ع) حجّاج بن یوسف ثقفی،که آدمی رذل و پلید و سفّاک و استاندار بنی مروان بود،در آدم کشی و جنایت معروف است.او یک بار حرف خوب و منصفانه ای زده است.وقتی به چهار نفر از علمای معروف زمان خود(حسن بصری و عمروبن عبید و عامر شعبی و واصل بن عطا)جداگانه نامه نوشت و از آن ها خواست که راجع به مسأله ی قضا و قدر بهترین سخنی که شنیده اند برای او بنویسند.البته می دانیم که مسأله ی قضا و قدر و جبر و تفویض از مسائل بسیار پیچیده و حیرت انگیز در میان دانشمندان دینی است.حالا این مرد به علمای معروف زمان خودش نوشت:درباره ی این مسأله آنچه از بزرگان دین شنیده اید برای من بنویسید. 🔹آن عالمان اگر چه به ائمّه ی اطهار(ع)خوش بین نبودند،در مقابل عظمت علمی شان خاضع بودند و می فهمیدند که فقط آن ها می فهمند. 📝حسن بصری در جواب حجّاج نوشت:بهترین کلامی که در این مسأله به ما رسیده است کلام علیّ بن ابیطالب(ع)است که در این باره فرموده اند:"اگر ارتکاب گناه از جانب خدا مقدّر حتمی باشد،پس قصاص آدمکش،ظلمِ روشنی خواهد بود که خدا(معاذالله)او را مجبور به قتل کرده و آنگاه او را محکوم به قصاص کرده است." 👈🏼واصل بن عطا نیز نوشت:بهترین کلامی که در این مورد به ما رسیده است،کلام علیّ بن ابیطالب(ع)است که فرموده اند:"آیا باورت می شود که خداوند علیم و عادل تو را به تنگنای معصیت بیفکند و آنگاه عقابت کند که چرا به این تنگناه آمده ای؟" 👌🏼عامر شعبی هم نوشت:بهترین کلامی که در این باب به ما رسیده است،کلام علیّ بن ابیطالب است که فرموده اند:"هر کاری که از(ارتکاب)آن پشیمان می شوی و)از خدا آمرزش می طلبی،معلوم است که خودت را فاعل آن می دانی(و استغفار می کنی)وهرکاری که برای(موفّقیّت به انجام)آن خدا را حمد می کنی،معلوم می شود که آن را از خدا می دانی."توفیق عبادت و انجام دادن حسنات از خداست،ولی انحراف از طریق حق و ارتکاب سیّئات از سوء اختیار توست. 👈🏼وقتی این چهار نوشته از آن چهار عالم به حجّاج رسید،به عمق و وسعت آن جملات نورانی نگاه کرد و گفت:این جواب ها را از چشمه ی صاف علم گرفته اند. 🔹دشمن نیز اقرار کرد که علی(ع)چشمه ی صاف علم هستند.آری:"مَعادِنِ حِکْمَةِ اللهِ"
✅ملاقات درس آموز قُتاده ی بصری با امام محمّد باقر(ع)از ابوحمزه ی ثمالی نقل شده است:من در مدینه در مسجد رسول خدا(ص)نشسته بودم.مردی رسید و سلام کرد و گفت:توکه هستی ای بنده ی خدا؟گفتم: مردی از اهل کوفه ام.چه حاجتی داری؟گفت: تو ابوجعفر محمّد بن علیّ الباقر را میشناسی؟ گفتم:بله.چه کاری با ایشان داری؟گفت:چهل مسأله آماده کرده ام تا از ایشان بپرسم.اگر جوابشان حق بود،بپذیرم و اگر باطل بود،رها کنم.گفتم:آیا تو حق و باطل را از هم تشخیص میدهی؟گفت:بله.گفتم:کسی که خود مشخّص بین حق و باطل است،به دیگری چه نیازی دارد که از او سؤال کند؟گفت:شما عراقی ها خیلی کم طاقت و پرحرفید،تو چه کار داری؛ابوجعفر کجاست؟مرا به او راهنمایی کن. 🔆در همین حال،حضرت امام باقر(ع)با جمعی از اصحاب وارد مسجد شدند و در جانبی ازمسجدنشستند.گفتم:آقا،ایشان هستند.آن شخص هم برخاست و رفت و در محضر آن حضرت نشست.من نیز جلوتر رفتم و جایی که می توانستم سخنان را بشنوم نشستم.جمعی که در حضور بودند،پس از سؤال و جواب ها رفتند و مجلس خلوت شد.امام رو به آن تازه وارد کردند و فرمودند:تو که هستی؟گفت:من قتاده ی بصری هستم.فرمودند:آن فقیه و عالم معروف بصره تو هستی؟گفت:مردم چنین می گویند.فرمودند:به من خبر رسیده که تو قرآن تفسیر می کنی.گفت:بله آقا،چنین است.امام قسمتی از صفات اهل بیت(ع)را،که مفسّران حقیقی قرآن کریمند،بیان فرمودند.قتاده پس از سکوتی طولانی به سخن آمد و گفت:آقا،من فقها و عالمان بسیار دیده ام.محضر بزرگی مانند ابن عبّاس را درک کرده ام،ولی هیچ جا اضطرابی که امروز در محضر شما در خود می بینم ندیده ام.گویی امروز خود را باخته ام؛مطالبی که می خواست بگویم یادم رفت.امام فرمودند:"اَتَدْری اَیْنَ اَنْتَ.آیا هیچ می دانی در کجا نشسته ای؟" 〽️در گذشته مکرّر گفته شده که گاهی ائمّه(ع)خودشان را به صفات کمال معرّفی می کنند به این منظور که به مردم اعلام کنند:آب حیات شما در نزد ماست.تشنه ها به سوی ما بیایند و آب حیات خود را از ما بگیرند تا گمراه نشوند؛وگرنه،موضوع تزکیه نفس و خودستایی در کار نیست. 👌🏼باری،امام(ع)فرمودند:می دانی در کجا نشسته ای و ادامه دادند:"في‏ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَ تُرْفَعَ وَ يُذْکَرَ فيهَا اسْمُهُ....در مقابل آن خانه هایی نشسته ای که خدا خواسته است آن خانه ها رفعت داشته باشند.(نور،/36) 🔹قتاده گفت:"صَدَقْتَ وَ اللهِ جَعَلَنِی اللهُ فِداکَ وَ اللهِ ما هِیَ بُیُوتُ حِجارَة وَ لا طِین.بله،به خدا قسم مولای من،راست گفتی،قربانت شوم،شما خانه هایی هستید که مصالحش از سنگ و گل نیست."
01.mp3
16.5M
🔖منبر کامل محرم🔖 🌷جلسه اول🌷 🔻موضوع 🔻 🌹جذبه های الهی دعوت امام حسین علیه السلام 💠اهل معرفت می گویند کسانی که راه خدا را می روند یا سالکِ مجذوبند با مجذوبِ سالکند. باید این جذبه های الهی ما را به جایی برسانند - والّا این اعمال ناچیز ما که چیزی نیست - و این جذبه های خدایی را جایی بهتر از دستگاه امام حسین (ع) نمی توان یافت. بلای سیدالشهداء بلایی بوده که هیچ یک از ائمه و اولیای الهی نداشته اند. خداوند به واسطه امام حسین (ع) تمام درهای رحمتش را برای بشر باز می کند و امام حسین (ع) می شود «اباعبدالله» ؛ آن وقت هر کسی بخواهد بنده خدا باشد، باید سرپرست او امام حسین علیه السلام باشد.💠
. خوش اومدی تو از سفر بابا تو رو خدا منو ببر بابا کجا یهو تو بی خبر بابا گذاشتی رفتی ... دیگه تمومه گریه و زاری تمومه این شبایِ بیداری آخه نگفتی دختری داری گذاشتی رفتی ... نذار بازم بهم جسارت شه همین لباسِ پاره غارت شه منو ببر که عمه راحت شه بابا .. بابایی .. *هی میگفت عمه دلم برا بابام تنگ شده .. عاقبت اومدن جلو خرابه گفتن چرا سر صداس .. گفتن برید کنار .. کی بود باباشُ میخواست .. یه طشتی رو جلو بچه گذاشتن .. بچه ترسیده .. ناخنها شکسته .. میگفت عمه من غذا نمیخوام .. آخه تقصیر نداره .. سری که توی تنورِ بویِ نون گرفته .. گفتن مگه باباتُ نمیخوای .. این روپوش کنار بزن .. تا روپوشُ کنار زد .. یه مرتبه بچه بغض کرد ... عمه این بابای منه ..!! بابا همیشه دخترت رو بغل میگرفتی ، حالا باید من بغلت کنم .. بابا ببخش دستام توان نداره ..آخه از رو ناقه افتادم .. شروع کرد موهای بابا رو با پنجه هاش شونه کردن .. نگاه به لب و دندون بابا کرد .. ارباب مقاتل میگه اینقدر با مشت به دهنش زد .‌. دختری که از کربلا تا شام بهانۀ بابا رو گرفته .. یه وقت دیدن دیگه صداش نمیآد .. سر یه طرف .. این دختر یه طرف .. هر چی زینب سلام الله علیها میگفت : رقیه ..!! بابات اومده ... مگه نمیگفتی دلم برای بابا تنگ شده .. همچین که دستشُ آورد بالا دید جون نداره .. دید دستهاش سرد شده .. گفت زن ها بیایید .. باباش اومد بردش ...*