سبک شور امام حسین(علیه السلام)...
برای ماهِ نوکری، جوازِ نوکری میخوام
برای گریه تو عزات، یه حالِ ديگری میخوام
برای شور و هروله، یه شور محشری میخوام..
برای عرضِ حاجتم، بازم یه فرصتی بده
برای خادمیت آقا ، بیا لیاقتی بده
برا طوافِ کربلا، آقا یه رخصتی بده..
اباعبدالله به تو بدهکارم
اباعبدالله خیلی دوسِت دارم
اباعبدالله نوکرِ دربارم
اباعبدالله محرمت عشقه
اباعبدالله هم علمت عشقه
اباعبدالله هم حرمت عشقه
اباعبدالله حسین عزیزالله...
غيرِ پناهِ روضه ها، کجا رو دارم که بِرَم
تمومِ هستیِ منه، همین دوتا چشمِ تَرَم
بیا به اشکِ زینبت، بذار تو مُشتَم یه حرم..
نگو که بی لیاقتی، بذار که چون زهیر بشم
میون مجلسات آقا، دوماهی اَهلِ سیر بشم
تو روضه چون رسولِترک،من عاقبتبهخیر بشم..
اباعبدالله ای شور هر روزم
اباعبدالله برا تو میسوزم
اباعبدالله چو شمعِ اَفروزم
اباعبدالله پیرهن سیات عشقه
اباعبدالله این روضه هات عشقه
اباعبدالله کرببلات عشقه
اباعبدالله حسین عزیزالله...
بايد برات گریه کنم، به رَسمِ زینبِ حزین
يه ماه برای کربلا، یه ماه برا شام غمین
بيا تو روضه ها آقا، اشکای من رو هم ببین..
فدای غربتت بشم، شبیه مادرت حسین
چرا زِ هم پاشیده شد، تمومِ پیکرت حسین
شده چراغِ قافله، رو نیزه ها سرت حسین..
اباعبدالله تَنِت توی گودال
اباعبدالله چرا شده پامال؟
اباعبدالله نَمونده واسَت حال!
اباعبدالله کجاست علمدارت..
..اباعبدالله سجادِ بيمارت..
..اباعبدالله زينبِ غمخوارت
اباعبدالله حسين عزيزالله...
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#شور_امام_حسین_ع
#استقبال_محرم
نه حرم داری نه زائر- محمد حسین حدادیان.mp3
7.78M
نه حرم داری نه زائر
مداح : محمد حسین حدادیان
@@@@@
نه حرم داری نه زائر
نه روضه خون نه شاعر
غریب امام باقر غریب امام باقر
شاهد روز واقعه راوی ماجرا تویی
اون که حسینو دیده روی خاک کربلا تویی
نفس آخرت یادت میاد
نفس آخرش سرشو میبرید
رو چادر خاکی مادرش
وای از دم غروب شد خیمه شعله زار
گفت زین العابدین علیکن بالفرار
نوحه حضرت مسلم
حسین میا به کوفه
کوفه وفا ندارد
کوفی بی مروّت
شرم و حیا ندارد
میون شهر کینه
غُصه زده شکوفه
خیری تو این سفر نیست
حسین میا به کوفه
حسین میا به کوفه
کوفه وفا ندارد
کوفی بی مروّت
شرم و حیا ندارد
ز اوج بی وفایی
دلم گرفته امشب
شور می زنه دل من
برای قلب زینب
زبی کسی و غربت
سر میذارم رو دیوار
بگو که مَشکاتون رو
خوب پُر کنه علَمدار
حسین میا به کوفه
کوفه وفا ندارد
کوفی بی مروّت
شرم و حیا ندارد
تا که سه شعبه دیدم
غمین و مضطرِ تو
وَ إن یکاد می خوندم
برای اصغر تو
برای اصغر تو
دارم نصیحتی من
برات با قلب محزون
سپیدی گلویِ
اصغرت را بپوشون ... ؟
قول داده مرد کوفی
به دخترش بیاره
ز کربلا به سوغات
براش یک گوشواره ...
حسین میا به کوفه
کوفه وفا ندارد
کوفی بی مروّت
شرم و حیا ندارد
#شعر ایام مسلمیه
امواج طوفانی به جان ساحل افتاد
"ای رود جاری"،سمت این دریا نیایی
نامه نوشتم که بیا..،امن است کوفه!
ای کاش دستم می شکست آقا..،نیایی
چشم ترِ امروز من از بی کسی نیست
من سوگوارِ آهِ فردای تو هستم
دندان مسلم را شکانده سنگ کینه...
دلواپس دندان زیبای تو هستم
نرخ حیا بسیار ناچیز است در شهر
پای دو دِرهَم آبرو را می فروشند
این قومِ در ظاهر مسلمان فکر عِیش اند...
دین خدا را هم به دنیا می فروشند
مانند بابایت علی در هرگذرگاه
بی حرمتی از کوفیان پست دیدم
گفتم که ای وای از دهانت..،گریه کردم
تا نیزه ای دست سنان مست دیدم
میخانهها از لات های مست پُر شد
دور اراذل های مِیخوارش شلوغ است
پیران اینجا هم خیال جنگ دارند
خیلی سرِ نجار بازارش شلوغ است
تمرین تیراندازها با مشک آب است
خیلی سفارش کن یل آب آورت را
این حرمله بدجور تیر انداز خوبی است...
حتماً بپوشانی گلوی اصغرت را
کوفه برای اکبرت نقشه کشیده
یک بی مُرُوَّت گرز سنگینی خریده
جانم به قربان سرت..،امروز دیدم
خولی سربازار خُورجینی خریده
به همسران پابه ماه خویش..،مردان
با روسریها..،گاهواره قول دادند
این نامسلمان ها به دختربچه هاشان
انگشتری و گوشواره قول دادند
فکر و خیال شهر جانم را گرفته
اندیشه ی مسموم دارد کوچه هایش
اهل و عیالت نیاور کوفه آقا
خیلی نگاه شوم دارد کوچه هایش
"بُغضً لِحِیدر"..،این چُنین پیداست گویا
از کینه ی بابات مالامال هستند
این ها برای ذبح تو برنامه دارند
اینها به فکر کَندَن گودال هستند
آن خنجر کُندی که دست شمر دیدم...
از حنجرت چیزی نمی ماند عزیزم
آن نعل هایی که به سُم اسب بستند...
از پیکرت چیزی نمی ماند عزیزم
🔸شاعر: بردیا محمدی
هوشیار-روز-عرفه-روضه9813.mp3
9.31M
|⇦•کوفه میا که می بینم...
#روضه وتوسل به باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه ویژهٔ روزعرفه اجرا شده به نفس حاج حسین هوشیار •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
امام صادق علیه السلام :
هر چه میخواهی برای خود دعا بخوان و [در دعا کردن] بکوش که آن روز [روز عرفه ]روز دعا و درخواست است
📚التهذیب الأحکام ، ج 5 ، ص 1
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈
بذری-روز-عرفه-روضه9804.mp3
1.27M
|⇦•غصه نخور عیبی نداره...
#روضه وتوسل به باب الحوائج حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ویژهٔ روز عرفه اجرا شده به نفس حاج محمد رضا بذری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
روز عرفه فرصتى استثنايى در هر سال است که بايد از لحظات آن در تقويت رابطه با خداوند استفاده نمود.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈
مداحی آنلاین - منم و شهر نامردی - سیب سرخی.mp3
10.49M
🔳 #شهادت_حضرت_مسلم(ع)
🌴منم و شهر نامردی
🌴بی کسیه عجب دردی
🎤 #حسین_سیب_سرخی
⏯ #زمینه
👌بسیار دلنشین
┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈
مداحی آنلاین - ای صحرای ماریه - پویانفر.mp3
2.43M
🔳 #شهادت_حضرت_مسلم(ع)
🌴ای صحرای ماریه ای تل زینبیه
🌴بار دیگر رسیده ایام مسلمیه
🎙 #محمدحسین_پویانفر
⏯ #استودیویی
👌بسیار دلنشین
┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈
Doaye_Arafe_Narimani_1.mp3
27.09M
#صوت
#قسمت_اول
#دعای_عرفه و گریزهای مداحی دعا با نوای سیدرضا نریمانی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#روز_عرفه
#سید_رضا_نریمانی
Doaye_Arafe_Narimani_2.mp3
18.9M
#صوت
#قسمت_پایانی
#دعای_عرفه و گریزهای مداحی دعا با نوای سیدرضا #نریمانی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#روز_عرفه
#سید_رضا_نریمانی
1_1101984377.pdf
1.82M
#پی_دی_اف
#متن_دعای_عرفه
درشت خط
همراه با ترجمه
بسیار زیبا و کاربردی ...
تقدیم به سفیر کربلا مسلم ابن عقیل علیه السلام
(دشتی؛ نوحه و سینه زنی؛ روضه ای )
منم مسلم سفیر کربلایم
شهید راه دشت نینوایم
منم مسلم پسر عمِّ حسینم
منم مسلم علی را نورعینم
منم مسلم عزیز بوترابم
من آن نایب مناب آفتابم
منم شیر دلاور همچو حیدر
ّبه میدان نبرد نا برابر
منم مرد شجاع و مرد پیکار
منم فرد بصیر و دیده بیدار
منم آن قهرمان و مرد میدان
منم نایب مناب شاه عطشان
منم مسلم شدم در خون شناور
براه دین و قرآن و پیمبر
براه کربلا اول قتیلم
سفیر کربلا پور عقیلم
به کوفه آمدم از بهر بیعت
ولی پیمان شکستند از عداوت
شدم در کوفه من بی یار و یاور
میان قوم بی دین و ستمگر
بود دار العماره مقتل من
شود دارالزیاره مقتل من
شده دارالاماره قتلگاهم
بود حب علی جرم و گناهم
غریب و بی کس و تنهای تنها
گرفتار بلا گشتم خدایا
میا کوفه تو ای شاه شهیدان
که کوفی بی وفا باشد بدوران
میان کوفیان بی وفایم
رسیده موقع قالوا بلایم
سلامت میدهم وقت شهادت
حسین جانم فدای بچه هایت
خجالت میکشم از زینب تو.
فدای ذکر یارب یارب تو
دعا کن مهدی زهرا بیاید
ز روی طلعتش چهره گشاید
بگو "ناطق" غریب کوفه مسلم
که بوده او حبیب کوفه مسلم
غلامرضامحمودنژاد (ناطق) قم
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
من کوفه را چون مردگان بی درد دیدم
نـامردهاشان را بـه شکل مـرد دیـدم
ایـن نـاسپاسان جمـله اشبـاح الرجالاند
خصم رسـول و حیـدر و قـرآن و آلند
اینان به آن دستی که بـا من عهد بستند
عهـد مـن و فـرق مـرا با هم شکستند
تنهـا نـه در کوفـه مـرا آواره کردنـد
قلبم دریدنـد و لبـم را پـاره کردنـد
این شهر را پیوسته نـامردی بـه من بود
این قوم تنها مـردشان یـک پیرزن بود
زنهـا ز نـامردان کوفـه وانماندنـد
از بامها بر فرق من آتش فشاندنـد
مـن جـاننثار عترت خیرالانـامم
صیدِ بـه خـون غلتیدهی بـالای بامم
وقتی که خود را از عطش بی تاب دیدم
عکس لب خشک تـو را در آب دیدم
در موج خون دریای «لا»را دیدم امروز
از بـام کوفـه کربلا را دیـدم امروز
انگـار میبینم جراحـات تنـت را
خونين به چنگ گرگها، پیراهنت را
انگـار میبینم گُلان پـرپـرت را
پاشیده از هم عضوعضوِ اکـبرت را
انگار میبینم که بعد از قتـل یـاران
هم تیرباران میشوی هم سنگ باران
انگـار مـیبینم ذبیـح کـوچکت را
زخم گلوی شیرخواره کودکت را
انگار میبینم که با اشک دو دیـده
داری به روی دست خود دستِ بریده
انگار بينم غرق خـون آیینهات را
جای سم اسبان و زخم سینهات را
انگار میبینم که شمر آید بـه گودال
انگار میبینم زدی در خون پر و بال
انگار دیدم جان شیـرینت فـدا شد
زهرا نگه کرد و سرت از تن جدا شد
من بهترین مهمان شهـر کوفـه هستم
مهمـان قصابـان شهـر کـوفـه هستم
لب تشنـه از پیکر جـدا گردد سر من
آویـزه گـردد بـر قنـاره پیکـر من
تنهـا نـه ايـن نامردمردم میکُشندم
در کـوچههای شهر کوفه میکِشندم
«میثم » شرار از نظم جانسوزت فشاندی
بس کن که دلها را به بحر خون نشاندی
✍استاد #غلامرضا_سازگار
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
ای که از کوفهی معشوقهی ما میگذری
خون من ریخته در گام به گامش، نظری!
مسلم از پا شده آویز قناره بدنش...
فطرس! امروز ببر سمت نگارم خبری
شاه در کوه و کمر! من وسط شهر غریب!
آه از آن دربدری وای ازین دربدری..
چند دندان مرا سنگ شکسته، آری!
عاشق آن است ز معشوق بگیرد اثری
بدنم زیر لگد مانده ترحم نکنید..
با سم اسب بکوبید مرا ده نفری
گونهام خرد شد از بام زمین افتادم
گریهام هست برآن گونهی سرخ دگری
با تن بی رمقم بر تو سلامی کردم
به فدای سر تو، ای که میان سفری!
حاضرم دختر من را به کنیزی ببرند
تا که از دختر تو دفع شود هر خطری
کاش میشد بدنم را همه آتش بزنند
تا نگیرد به پر چادر زینب شرری
✍ #سیدپوریا_هاشمی
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
همراه خود نیاور ای شاه زیورآلات
اینها به خانواده دادند قول سوغات
شب تا سحر نشستم زانو بغل گرفتم
اى واى از این خیالات، اى واى از این خیالات
...کوفه میا حسین جان... کوفه وفا ندارد
میسوخت نامهی من از سوز این عبارات
...هجده هزار نامه... هجده هزار نیزه
تفریط پشت تفریط، افراط پشت افراط
نامسلمین کوفه، با مسلمت چه کردند
خوب است تازه اینجا... وای از بلاد شامات
ای وای از زنی که در ازدحام باشد
من رد شدم خلاصه از کوچه با مکافات
با عفت رباب و حجب و حیای زینب
دارند کوچهها و بازارها منافات
با دست بسته وقتی افتادم از بلندی
گفتم عزیز زهرا، قربان قد و بالات
برعکس از قناره...، عکس مرا کشیدند
طفلان شهر کوفه در دفتر مجازات
باشد قرار بعدی دروازهی همین شهر
آنجا که رأس ما با هم میکند ملاقات
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
بر بلندای دارالاماره رفتهای تا کجا را ببینی؟
رفتهای تا که از آفرینش ابتدا انتها را ببینی؟
ای وفای به عهدت مسجل، آسمان پشت چشمت معطل
بهتر از هر کسی میتوانی راز قالوا بلی را ببینی
خنده کن تا ملائک بخندند، حلقهی عشق دورت ببندند
حوریان در طوافت بچرخند، صف به صف انبیا را ببینی
جمع مستقبلینات بنازم، صفبهصف مؤمنینات بنازم
بهتر از این کجا میتوانی مرحبا مرحبا را ببینی؟
اندکی صبر کن ای سر سرخ، اندکی بیشتر بر بدن باش
غرق شو در ولی خداوند، تا مقام فنا را ببینی
چشم میبندی و چشم دل را میگشایی بر آن سوی هستی
خوش به حالت اگر میتوانی روی ماه خدا را ببینی
کوفیان تا ابد شرمگیناند، چشمها ریخته بر زمیناند
رفتهای بر بلندای این شهر، تا کدام آشنا را ببینی؟
دربدر، چشمهای قشنگت، در پی چشمهای حسین است
رفتهای شاید از این بلندی، مکه تا کربلا را ببینی؟
بس که شخصیتی بیبدیلی، مسلم روزگار عقیلی
میتوانی از این منظرِ سرخ، آن سوی ماجرا را ببینی
آن عطشرود آبی فرات است، تشنهلب این طرف کائنات است
پلکها را کمی بازتر کن، تا که موج بلا را ببینی
خیمهگاه خدا غرق آه است، تیغ مشغول قتل و گناه است
قد بکش تا بریدهبریده، گودی قتلگا را ببینی
علقمه غرق شد در ابالفضل، کربلا شد سراسر ابالفضل
دستها را کمی سایبان کن، تا که دست وفا را ببینی
داغ در کربلا بیحساب است، تیر دنبال قلب رباب است
چشمها را ببر پشت خیمه، تا که زیر عبا را ببینی
موج سرخ بلایی میآید، روز بی انتهایی میآید
زودتر جان بده تا مبادا، ماهٍ در بوریا را ببینی
صبر کن لشکر سر بیاید، روز تنهاییات سر بیاید
صبر کن مرد تنهای کوفه! لشکر سرجدا را ببینی
چند روزی تحمل کن ای مرد، تا کمی بگذرد این غم و درد
کاروانی به کوفه بیاید، خندهی بچهها را ببینی
عاتکه دخترت که شهید است، دختر دیگرت که اسیر است
خنده کن تا جلوتر بیاید، خار در دست و پا را ببینی
صبر کن تیغها جان بگیرند، انتقام شهیدان بگیرند
صاحبالامر از ره بیاید، دست مشکلگشا را ببینی
✍ #ایوب_پرنداور
.
#حضرت_مسلم_علیه_السلام
#غزل_مرثیه
کوفه شد چشم و مرا گرم تماشا شده است
یار بی یاور تو بی کس و تنها شده است
بین این شهر زبانزد شده نیرنگ میا
صحبت از غارت انگشترت آقا شده است
قدر یک دشت به همراه عبا داشته باش
سخن از ریختن یوسف لیلا شده است
من ازآن خنده ی تلخ عدویت دانستم
که برای سر شش ماهه چه غوغا شده است
نعل تازه به سم مرکبشان می کوبند
صحبت از تنگی گودال در اینجا شده است
تا که طفل تو نرفته به کنیزی برگرد
حرف نامحرم و دردانه ی نوپا شده است
مثل آن کوچه که زهرای جوان گیر افتاد
مسلم آزرده در این کوچه چو زهرا شده است
من شنیدم که به دیوار سر فاطمه خورد
در دلم روضه ی صدیقه ی کبرا شده است
****
#محمود_اسدی_شائق✍
#مسلمیه #شب_اول_محرم
.
.
#حضرت_مسلم علیه_السلام
#غزل_مرثیه
دلم از غصه ات ای یار به هم می ریزد
غنچه ات از ستم خار به هم می ریزد
درو دیوار هم از غربت من می گریند
از غم من درو دیوار به هم می ریزد
زود برگرد وگرنه که برت گردانند
می شود جسم تو خونبار به هم می ریزد
قصدشان است به گودال بریزند سرت
پیکرت یکصدو ده بار به هم می ریزد
همه هم گر بروند شمر ولی ول کن نیست
سینه از چکمه ای انگار به هم می ریزد
به سوی کوفه میا ای گل زهرا ورنه
خواهرت بر سر بازار به هم می ریزد
گفتم ای طوعه فقط پشت در خانه میا
مسلم از قصه ی مسمار به هم می ریزد
****
#محمود_اسدی_شائق✍
#مسلمیه #شب_اول_محرم
.
.
#روز_عرفه
#امام_حسین علیه السلام
#مناجات_روز_عرفه
عرفه آمد و مهمان حسینیم همه
خیره بر رحمت دستان حسینیم همه
عرفه آمد و ما کرب و بلایی نشدیم
بازهم پاره گریبان حسینیم همه
وسط روز رسیدیم و همه می بینند
عاشق و بی سر و سامان حسینیم همه
دردمندانه به دنبال طبیبی هستیم
در پی نسخه ی درمان حسینیم همه
حرفِ جود است بیا ذکر کریم آوردم
عاشق ذکرِ حسن جان حسینیم همه
ذکرِ العفو نگفتیم ولی بخشیدند
ما بدهکار به احسان حسینیم همه
او مناجات کند کار همه می گیرد
تشنه ی وادی عرفان حسینیم همه
عید قربان شده نزدیک، بگو با اصحاب
در ره عشق به قربان حسینیم همه
اشک ما خرج برای غم اغیار نشد
روزگاری است که گریان حسینیم همه
آتش سینه ی ما از غم یک بی کفن است
داغدارِ تن عریان حسینیم همه
چشم هایش سرِ تشنه شدن از کار افتاد
کشتگانِ لب عطشان حسینیم همه
ساربان هم نشد از رحمت دستش محروم
مات از جود فراوان حسینیم همه
خیزران... سنگ... نوک نیزه... مراعات کنید
ما اسیر لب و دندان حسینیم همه
#محمدجواد_شیرازی ✍
.