eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
10.9هزار دنبال‌کننده
46 عکس
54 ویدیو
80 فایل
گلچین تخصصی اشعارونواهای مذهبی،روضه،نوحه وگریزوآموزش (ختم خوانی )باحضورمادحین وشعرای آئینی راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
ای آشناترین که غریب زمانه ای هستی  ِشیعیان تو چرا بی نشانه ای جای تو نیست کوه و بیابان بیا به شهر طاووس جنّت از چه تو بی آشیانه ای هر روزه با گناه، دلت را شکسته ام دارم همیشه وقت شکستن بهانه ای حاجات من شنیده ای اما تمام عمر نشنیده ای ز من سخن عاشقانه ای گفتم بیا همیشه ولیکن نساختم در سینه ام برای حضور تو خانه ای صاحب عزا، دوباره محرّم رسیده است سمت کدام مجلس روضه روانه ای شاه غریب، فکر غریبی  ِمسلمی یاد جفای کوفه و اشک شبانه ای بالای بام،ناله زده ای حسین نیا تا که رقیّه ات نخورَد تازیانه ای با خون حنجرم بنویسم میا حسین ای آشناترین که غریب زمانه ای ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آقا دوباره قلب تو غرق عزا شده در سینه ات حسینیه ی غم به پا شده با داغ روی داغ به همراه قافله قلب تو هم مقیم زمین بلا شده حق می دهم‌که اشک تو تبدیل شد به خون جدّت حسین راهی کرب وبلا شده داری ورود قافله را می‌کنی مرور با داغ های عمه دلت آشنا شده وقتی که پای عمه شده آشنای طف لبریز آه و ناله و سوز و نوا شده گویا که لحظه ای که رسیده به کربلا بر داغ های روز دهم مبتلا شده حالا به دور عمه صفی از محارم است از محملش به سمت حرم کوچه وا شده حالا میان اکبر وعباس وقاسم است دردش به یک نگاه حسینش دوا شده می بینی ای غریب جهان چند روز بعد زینب اسیر درد هزاران جفا شده بر روی تل نظاره کند سوی قتلگاه رأس حسین زینت سر نیزه ها شده وای از زیارت تن عریان و بی کفن جسمش میان‌ گودی مقتل رها شده در وقت بوسه روی رگش می کند نگاه هر استخوان پیکر او جا به جا شده ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
ای نور ماه، در شب تار جوانی ام بی تو گذشت کودکی ام، نوجوانی ام جز مهربانی از تو ندیدم ولی ببخش شد دائماً نصیب تو نامهربانی ام خواندم تو را به وقت غم وحاجتم ولی یادی نکردم از تو دم شادمانی ام یک لحظه از فراق تو مضطر نبوده ام دم میزنم چگونه که صاحب زمانی ام گم کرده ام بدون تو خود را تمام عمر آقا بیا که از تو بگیرم نشانی ام کوبیده ام همیشه در ِخانه ی تو را هرگز نشد که از سر ِکویت برانی ام حالا اجازه می دهی ام نوکرت شوم خدمت کنم به تو همه ی زندگانی ام حالا که پای عمّه رسیده به کربلا در پای روضه های خودت می نشانی ام؟ آهی کشید و ناله زنان گفت ای حسین اینجا کجاست؟ شد سبب نیمه جانی ام پایی برای رفتن من نیست، گوئیا داری به سمت مقتل خود می کشانی ام یک کوچه از محارم من صف کشیده اند در پوشش است، سایه ی قدّ ِکمانی ام امّا حسین، شام دهم را چه میکنی هشتاد و چار کودک و زن، پاسبانی ام در شهر شام از وسط رقص مستها می آیی ای برادر من، بگذرانی ام😭 ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف سامان قلب شیعه کجایی اِمامُنا از ما چرا همیشه جدایی امامنا در آسمان سینه ی ما شب همیشگی ست صبح ِ امید، کی تو میایی امامنا قسمت نشد که ثانیه ای من ببینمت گردد ز دیده عقده گشایی امامنا آقا بیا که برده فراقت قرار ما بی تو نمانده هیچ صفایی امامنا تازه ست زخم پلک دو چشمت ز اشک خون ابری برای خون خدایی امامنا از غُصّه ی اسیری ناموس ِ جدّ خود صاحب بکای صبح و مسایی امامنا حالا دگر خرابه ی شام است روضه ات تب دار داغ شام بلایی امامنا صاحب عزای حضرت ریحانة الحسین در شام یا که کرب وبلایی امامنا حتما کنار عمّه درون خرابه ای خونین جگر ز رأس جدایی امامنا سر را گرفته در بغل و محتضر شده او هم نخورده آب و غذایی امامنا گفتا: پدر نمانده به تو جای بوسه ای زخمی ز چوب و سنگ و عصایی امامنا دیدم لب تو چوب جفا خورد ای پدر دیدم به روی طشت طلایی امامنا بنگر که موی من شده از داغ تو سپید من را بده ز غُصّه رهایی، امامنا (عَجّل وَفاتی)است به لب مثل مادرت خواهم شوم سه ساله فدایی امامنا ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
چیست دیگر فرق گل با خار وقتی نیستی نیست دنیا جز سرای نار وقتی نیستی امر بر منکر، کنار نهی از معروف هاست جاده ی بدعت شده هموار وقتی نیستی مانده در پشت نقاب  ِزهد هر روی سیاه دین شده بازیچه ی گفتار وقتی نیستی جای تقوا ارزش هر کس مشخص می شود با ملاک درهم و دینار وقتی نیستی زشت و زیبایند درهم،صف به صف یوسف نما جمع گردیدند در بازار وقتی نیستی نیست حتی یک‌نشان واضح از سرّ درون مانده صدها رنگ بر رخسار وقتی نیستی نه فقط درمان نگردد دردهای لاعلاج هر طبیبی هم شده بیمار وقتی نیستی می کشم‌ با حبّ تو تنها نفس،حقّم بده باشم از این زندگی بیزار وقتی نیستی پشت این لبخندهای تلخ، غمهای جهان  شد همیشه بر سرم آوار وقتی نیستی جملگی دیروزها، امروز و فرداها یکیست شد تمام لحظه ها تکرار وقتی نیستی منتظر هستی که من لایق شوم اما چه سود برگناهان می کنم اصرار وقتی نیستی بنگر ای آب حیات شیعیان،از زندگی سیر گشته تشنه ی دیدار وقتی نیستی انتظار من کجا و انتظار مادرت دم به دم بین در و دیوار وقتی نیستی منتقم برگرد تا کی با شکایت،روضه خوان روضه ها می خواند از مسمار وقتی نیستی گفت با گریه رقیه ،ای عموجانم ببین می روم تا شام با اجبار وقتی نیستی ای عموجان می دهد زجرم صدای زجر پست درد دارد گوش من بسیار وقتی نیستی بر سر نیزه ببین که ردشدن سخت است سخت از میان مست ها هر بار وقتی نیستی ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) ۱
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف یابن الحسن، فدای تو و شال ماتمت قسمت نشد که من بشوم یار و همدمت ماه عزا رسیده ولی ای غریب شهر یک شیعه نیست مستمع خیمه ی غمت ای روضه خوان ِصبح و مسای تمام سال با گریه سر شده شب و روز مُحرّمت آقا دوباره روضه ی اولاد زینب است خرج دو یاس او شده اشک دمادمت زینب رسید نزد برادر به ناله گفت : این دو کبوترم به فدای قد ِ خَمت بگذار تا شهادت این لاله های من باشد نشان عزّت من زیر پرچمت در خیمه می روم که نبینم در این زمین وقت شهادت دو گلم ، ناله ی دمت شکر خدا شهید شدند و ندیده اند درد اسارت من و آل مکرّمت در داغ اکبرت شده موی سرت سپید من هم شدم شریک، در این داغ اعظمت ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
ای بودن تو، دلخوشی روزگار من شد حبّ تو تمامی دار و ندار من یک لطف توست ضامن خیر دو عالمم الطاف دیگران که نیاید به کار من کردم دعا برای ظهورت چه کم، ولی هر شب شده دعای قنوتت، نثار من من منتظر نبودم و تو بین خیمه ات خیلی کشیده ای همه دم انتظار من در ظلمتم اسیر، بیا ماه فاطمه یک سر بزن به بی کسی ِشام تار من وقت عزا برای دو سردار زینب است روضه بخوان برای دل غمگسار من گفت ای برادرم بده اذنی که لاله هام باشند با شهادت خود افتخار من در خیمه می روم که نبینم خجالتت وقتی که می رود به خزان، لاله زار من وقتی که روی دامن تو دست و پا زنند هستی فقط به فکر دل بی قرار من اما حسین، شکر خدا این دو نیستند وقت هجوم لشکریان و فرار من شکر خدا که این دو نبینند مقتل و بوسه به روی حنجر تو، اضطرار من رفتند و نیستند غیوران من دگر در مجلس شراب عدو در کنار من بعد از تو داغ، بر روی داغ است قسمتم یک سال و نیم، تیره شود روزگار من ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ای منتقم‌ که جان تو بر لب رسیده است در روضه ها ز دیده ی تو خون چکیده است یک دم خودت برای ظهورت دعا نما بنگر ستم به حدّ نهایت رسیده است بنگر که شیعه منتظرت مانده روز وشب در زیر بار هجر تو قامت خمیده است از بس که غیبتت شده طولانی ای دریغ شیعه ز منکران تو طعنه شنیده است در پشت پرده های گناهان، نگاه من شرمنده شد که ماه رخت را ندیده است آقا بیا به بزم عزای مه حسن ماهی که روح بر تن هیئت دمیده است دستان عمّه زینب خود را رها نمود تا قتلگاه نزد عمویش دویده است او دیده داغ قاسم و صدپاره پیکرش حق می دهم دگر ز جهان، دل بریده است عشق حسین را وسط بغض خارها یاس حسن،به قیمت جانش خریده است دستش سپر شده جلوی تیغ دشمنان با تیر حرمله ،به مرادش رسیده است شد آخرین فدایی راه عموی خود حالا به روی سینه ی او آرمیده است او هم شبیه قاسم ِ گلگون بدن ز بغض در زیر نعل اسب عدو قد کشیده است هر نعل تازه ای که رسیده، به همرهش او را به نقطه نقطه ی میدان کشیده است ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
عمرم گذشت در عطش همجواری ات باشم قرار روز و شب ِبی قراری ات عمریست دیده های زمستانی ام هنوز مانده به شوق دیدن روی بهاری ات از بابت سعادت من یک دعا بس است بین قنوت وسجده ی شب زنده داری ات تا زنده ام برای ظهورت دعا کنم چون بهترین عمل شده چشم انتظاری ات امشب برای ماه حسن گریه می کنیم آقا فدای اشک تو و سوگواری ات شاید که این دوشب به مدینه سفر کنی خاک بقیع گِل شود از اشک جاری ات آمد به قتلگاه گل مجتبی و گفت ای شاه بی کس آمده ام بهر یاری ات تنها میان این همه لشکر چه میکنی شعله به جان من زده هر زخم کاری ات دستم جدا شده به فدای سرت حسین خواهم شوم شریک در این رستگاری ات جان را گرفته ام کف دستم برای تو دار و ندار تو شده ام در نداری ات تیری فقط به سینه ی من لاله کاشته قلبم شکسته از بدن لاله کاری ات شکر خدا که کشته شوم، برده صبر من در زیر تیر و سنگ و سنان، بردباری ات ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
از بعد رفتنت دل ما را چه ها شده جان ها به لب رسیده و غرق بلا شده دیگر بیا و خیمه ی خود را نشان بده بنگر که شیعه بی تو به مرگش رضا شده تقصیر ماست غیبت طولانی ات، درست شیعه به داغ هجر تو بی اعتنا شده ای کاش درد دائم ما می شد این سوال مولای ما مقیم بیابان چرا شده؟؟؟ با نیت ظهور تو مجلس گرفته ایم تدبیر ما برای ظهورت دعا شده آقا مدینه رفته ای یا شهر کربلا روضه برای حضرت قاسم به پا شده پیچیده است ناله ی اهل حرم بیا ای منتقم، عروسی قاسم عزا شده داماد کربلا زده فریاد: العجل وقتی که عضوعضو تنش جابجا شده شانه زده به موی سرش، پای اسبها با خون، تمام پیکر پاکش حنا شده بر روی دست خون خدا،دست وپا زده بنگر که قد کشیده، پر از ردّ پا شده ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تنها طبیب عالم امکان ،ولی عصر ای نسخه ی شفای مریضان، ولی عصر شد دیدن جمال تو شرط حیات ما آن جمعه ی ظهور تو ،روز نجات ما آقا بیا که مثل تو شیعه شده غریب دیگر شده برای وصال تو بی شکیب رفته قرار منتظران ِ ظهور تو دنیا شود بهشت فقط با حضور تو وقت مرور روضه ی آب است العجل ماتم برای داغ رباب است العجل ای آشنای سینه ی بشکسته ی رباب بشنو صدای ناله ی او را در آفتاب او اقتدا به مقتل و جسم امام کرد پس سایه را به روی سر خود حرام کرد حالا شده ست زمزمه ی لای لای او شرح تمام مقتل کربوبلای او گهواره ای گرفته به روی دو دست خود گویی که هست،داخل آن کلّ هست خود ناله زند دوباره که ای اصغرم بخواب شرمنده است مادر تو از نبود آب رفته عمو به علقمه و برنگشته است شرمنده ام که لعل لبت تر نگشته است حالا زبان روضه ی او می شود گِلِه از شعبه های تیر ِ چو شمشیر حرمله لعنت به حرمله که گلم را خزان نمود با یک سه شعبه قامت من را کمان نمود در راه شام و کوفه شده قاتل رباب بر روی نیزه ،رأس علی، زیر آفتاب ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
آقا بیا و پای خودت در رکاب کن ای منتقم برای ظهورت شتاب کن مادر تو را صدا زده در بین شعله ها دیگر دعای فاطمه را مستجاب کن شایسته نیستم که شوم نوکرت، درست من را ز لطف، جزء سپاهت حساب کن رد می شوم، اگر که مرا امتحان کنی بی امتحان بیا و مرا انتخاب کن وقتی گدای خانه ی تو شاه عالم است من را گدای خیمه ی سبزت خطاب کن وقت مرور روضه ی آب است العجل فکری برای اصغر و قحطی آب کن آقا ببین که جدّ تو با خواهش آمده فکری برای داغ گل بوتراب کن با کینه گفت حرمله را؛ ابن سعد پست با یک سه شعبه، خون خدا را جواب کن تیری بزن به حنجر شش ماهه ی حسین قلب تمام اهل حرم را کباب کن در بین قتلگاه و حرم مانده جدّ تو فکری برای شرم حسین از رباب کن ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تنها قرار دیده ی زهرا بیا دگر ما را امام و رهبر و مولا بیا دگر در پشت ابر ، نور هدایت دگر نمان تنها نشان عالم بالا بیا دگر در جمعه ی ظهور تو آقا فقط شود زخم قلوب شیعه‌ مداوا بیا دگر حاضر که نیستی که بیایم به محضرت عقده ز قلب غمزده بگشا بیا دگر مقدور نیست دیدن تو با گناه من بنگر که دیدنت شده رویا بیا دگر ما را همیشه راز و نیاز شبانه ات از هر گناه کرده مبرّا بیا دگر تا کی درون خیمه ی خالی ز مستمع هستی همیشه بی کس و تنها بیا دگر صاحب عزای ماه محرم ،امام عصر مجلس بدون تو شده برپا بیا دگر بنگر گریز روضه به پایین ِ پا رسید بین عزای اکبر لیلا بیا دگر بنگر حسین آمده با حال احتضار در جستجوی ثانی ِ طاها بیا دگر قرآن پاره پاره ی جدّ غریب تو افتاده در تمامی صحرا بیا دگر صورت به صورت علی ِ اکبرش گذاشت شد قامتش ز غُصّه ی او تا، بیا دگر دشمن به آه جدّ تو خندیده وای من او را چگونه داده تسلّی' بیا دگر از داغ اکبرش شده گیسوی او سپید جان داده بین هلهله گویا بیا دگر ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
شاه غریب، دلبر بی یار و یاورم از دست من طرید شدی، خاک بر سرم صبحم به شام می رسد و شام من به صبح اما دریغ! نام تو را هم نمی برم هستم اسیر ظلمت و تاریکی گناه قدری بتاب بر دل من، ماه انورم راهم بده به خیمه ی خود حضرت کریم حالا که در هوای حریم تو می پرم من در برابر تو گنه کرده ام ولی یک لحظه می شود بنشینی برابرم خاکی شده میان بیابان عبای تو از بیخیالی دل سنگم، مکدّرم حرف از عبا شد و دل من رفته کربلا در فکر پاره های تن پاک اکبرم آمد حسین با کمک زانوان خود گفت ای علی،تو اکبرمی یا که اصغرم😭 از چه عصای پیری بابا شکسته ای مویم سفید شد،کمکم کن،که مضطرم هنگام چیدن تن تو زنده مانده ام چون بین دشمنان کمکم کرده خواهرم دارد نشانه از تو تمامی کربلا پیچیده بوی تو همه جا، یاس پرپرم قرآن من، ورق ورق از کینه ها شدی حالا به فکر چیدن سی جزء پیکرم ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در کجایی ای تمام هست ما یابن الحسن ای امید شیعیان ،ذُخر ِخدا یابن الحسن ای که عمری بی کس و تنها درون خیمه ات می کنی خون گریه هر صبح و مسا یابن الحسن دیده ی آلوده ام،یک لحظه رویت را ندید لایق دیدار خود کن دیده را یابن الحسن من گنه کردم ولی توبه نمودی جای من چشم پوشیدی همیشه از خطا یابن الحسن با نگاه تو رود بالا دعای نوکرت بر ظهور خود تو هم بنما دعا یابن الحسن گفته ای هر جا شود حرف از عمویت حاضری پس به بزم روضه ی سقّا بیا یابن الحسن بر زمین خورده به صورت در کنار علقمه چون که دست او شده ازتن جدا یابن الحسن تیرباران شد عمویت در میان علقمه در یم خون زد ز کینه دست و پا یابن الحسن تیر از چشمش کشیده،جدّ تنهایت حسین شد قدش در علقمه از غُصه تا، یابن الحسن رأس او از تن جدا و بر روی سرنیزه رفت پیکرش در بین صحرا شد رها یابن الحسن ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
رفتی و بی تو شیعه بلاها کشیده است خیری از این تباهی دنیا ندیده است شیرینی ظهور تو از یاد شیعه رفت حالا همیشه تلخی عالم چشیده است در جمعه های بی تو به تفریح می رویم بنگر که کار ما به کجاها رسیده است دارم سوال از تو که آیا غریب عصر چشمی برای غربت تو خون چکیده است؟ دیگر بیا که منتظرت جان به لب شده از بس ز منکران تو طعنه شنیده است گفتی که بین روضه ی عباس حاضری آقا بیا که روضه ی دست بریده است آقا ببین که جدّ تو در بین هلهله با گریه از دودست جدا بوسه چیده است جانش به لب رسیده زمانی که با دو دست تیر از میان چشم برادر کشیده است ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف... شب عاشورا شده  آجرک الله آقا داغ تو عظمی' شده آجرک الله آقا گوئیا امشب کنار خیمه گاه کربلا خیمه ات برپا شده آجرک الله آقا شاهد اشک غریبی حسین و زینبی دیده ات دریا شده آجرک الله آقا آخرین شب از حیات نور عین حیدر و حضرت زهرا شده آجرک الله آقا لحظه های آخر عمر علی ِ اصغر و اکبر لیلا شده آجرک الله آقا ذکر جانسوز لب اهل حرم از این به بعد آه و واویلا شده آجرک الله آقا در حرم ،دلواپس و لبریز اشک وناله ها زینب کبری' شده آجرک الله آقا وای! از فردا که بیند عمّه ،دلدارش حسین بی کس و تنها شده آجرک الله آقا از غم اکبر شده پیر و کنار علقمه قامت او تا شده آجرک الله آقا عصر فردا روی تل بیند که او با قتل صبر کشته ی اعدا شده آجرک الله آقا (وا علیّا) از روی تل تا کنار قتلگاه بر لبش نجوا شده آجرک الله آقا منزل و مأوای جسم ارباً اربای حسین گوشه ی صحرا شده آجرک الله آقا کربلا تا شام ، مأنوس دل اهل حرم روی نی، سرها شده آجرک الله آقا ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
رزق بین الحرمین بی تو عزا به پا شده برگرد منتقم عالم پر از بلا شده برگرد منتقم ای شاه بی کسم،بِنِگر شیعه بی کس است خیلی به ما جفا شده برگرد منتقم آقا ببین که منتظرت دلشکسته است بر مرگ خود رضا شده برگرد منتقم روز دهم رسیده و با اشک؛ مادرت راهی کربلا شده برگرد منتقم رفته کنار مقتل و از حال رفته است مضطر ز روضه ها شده برگرد منتقم با ضربه های خنجر کندی، سر حسین از پیکرش جدا شده برگرد منتقم مویی که در مصیبت اکبر سفید شد با خون خود حنا شده برگرد منتقم بنگر سه روز وشب تن عریان جدّ تو در مقتلش رها شده برگرد منتقم در قتلگاه، روبروی عمّه زینبت دعوا سر عبا شده برگرد منتقم بنگر جواب ناله ی کلّ مخدرات خنده و ناسزا شده برگرد منتقم ای غیرت خدا بِنِگر عمّه، همسفر با شمر بی حیا شده برگرد منتقم ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
# السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ای روضه خوان صبح و مساء،صاحب الزّمان ای داغدار کربوبلا ، صاحب الزمان صاحب عزای عمّه ی قامت خمیده ای خون، جای اشک، بین عزایش چکیده ای وقت مرور ِ داغ ِ روی داغ ِ عمّه هاست گویی که خیمه ات لب ِ گودال کربلاست داری شبیه عمّه به خود لطمه می زنی بشکسته از جراحت ِ رگ های گردنی در بین خاک وخون، بدنی دست و پا زده او را عدو برای رضای خدا زده دارد نشان ِ سنگ و عصا روی پیکرش رفته ز کینه، بر سر ِ سرنیزه ها سرش اینجا شروع ماتم جانسوز عمّه است آغاز ِ اشک ِ هرشب و هرروز ِ عمّه است باید که عمّه همسفر ِ قاتلین شود در ازدحام کوفه و شام بلا رود باید میان هلهله ی کوچه های شام پیش همه شود سپر ِ کینه های بام باید رود به غربت ِ بازار شامیان مهمان شود به بزم شراب حرامیان خون از لبان رأس بریده شود روان در اصل،قاتلش بشود چوب خیزران ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف عزیز حضرت زهرا حبیبی یا اباصالح تویی تنهاترین تنها حبیبی یا اباصالح حیات کلّ هستی بر حیاتت بستگی دارد دلیل خلقت دنیا حبیبی یا اباصالح تو هستی زندگی بخش و مسیحایی دمت آقا مسیح ِحضرت عیسی حبیبی یا اباصالح ببخش ای یوسف زهرا فقط یک جلوه از رویت به یعقوب نگاه ما حبیبی یا اباصالح نبودم لایق این که ببینم لحظه ای حتی تو را در عالم رویا حبیبی یا اباصالح حضور تو گنه کردم نیاوردی به روی من منم شرمنده ات آقا حبیبی یا اباصالح نبودم نوکر خوبی ز دست نوکری چون من شدی آواره ی صحرا حبیبی یا اباصالح شده از روضه هایی که تو هر صبح و مسا داری همیشه دیده ات دریا حبیبی یا اباصالح تو را خونین جگر کرده مصیبت های زینب در غروب روز عاشورا حبیبی یا اباصالح سر جدّت جدا و شدبه پیش عمه های تو سر عمامه اش دعوا حبیبی یا اباصالح سرش بر روی نی رفت وتن او پاره پاره شد به زیر نعل مرکب ها حبیبی یا اباصالح امان از آتش کینه،امان از غارت خیمه به وقت حمله ی اعدا ،حبیبی یا اباصالح بمیرم عمه ات زینب ،اسیر دشمنان گردد به کوفه می رود فردا حبیبی یا اباصالح ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
مهدی بیا که شام غریبان ِعمه هاست وقت مرور داغ اسیران کربلاست هشتاد و چار کودک و زن بین خیمه ای مجلس گرفته اند بیا روضه ها به پاست آقا ببین شبیه تو خون گریه می کنند اما ببین که گریه ی آنها چه بی صداست هر کس که ناله ای بزند می خورد کتک بنگر جواب آه ِغریبانه، ناسزاست مشغول سرشماری اطفال، زینب است از داغ ِ روی داغ، اگر جان دهد رواست پیش فرات ناله ای بر گوش می رسد من شیر دارم،اصغر شش ماهه ام کجاست رفته رقیه نیمه ی شب سمت قتلگاه دیده به روی خاک بیابان تنی رهاست در زیر تیر و سنگ و سنان دفن گشته است بر روی کلّ پیکر او نقش ِردّ پاست می خواست بر لبان پدر بوسه ای زند اما نگاه کرد سر از پیکرش جداست بوسه به روی حنجر صدپاره اش زد و گفت ای پدر: رقیه به مرگ خودش رضاست ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
بسم الله الرحمن الرحیم بی سبب نیست شب جمعه شب رحمت شد مادری گفت "حسین جان"، همه را بخشیدی پنجشنبه شادی دوح اموات صلوات اللهم صل علی محمدوآل محمد.. سلام ودرودبرذاکران آل الله بالاخص عزیزانیکه بتازگی به جمع ما پیوسته اند🙏 ☀️ امروز: شمسی: پنجشنبه - ۱۰ خرداد ۱۴۰۳ میلادی: Thursday - 30 May 2024 قمری: الخميس، 21 ذو القعدة 1445 🌹 امروز متعلق است به: 🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليه السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️9 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام ▪️16 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام ▪️18 روز تا روز عرفه ▪️19 روز تا عید سعید قربان ▪️24 روز تا ولادت امام هادی علیه السلام 💠💠
ساحلِ امنم تو باشی، فکر طوفان نیستم تا در آغوش توأم در بندِ هجران نیستم هر چه پیش آید، خوش‌آید در مسیر مشهدت درد اگر از یار باشد، فکر درمان نیستم بس که لطفت شامل هر روسیاهی بوده است وقتِ حاجت خواستن، سر در گریبان نیستم اینکه جَلد گنبدت ماندم، خدا را شاکرم اینکه عُمرَم در حرم سر شد پشیمان نیستم قول دادم زیر پای زائرانت جان دهم من خودم را می‌شناسم، سست پیمان نیستم کاش آغازِ تمامِ صبح‌هایم با تو بود... حسرتش را می‌خورم اهل خراسان نیستم ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
این جاست کـه هر دلبر و دلداده بیاید هم شخص گرفتار هم آزاده بیاید در این حرم قدس که باغی ز بهشت است هـرکس به توّلای تو دل داده بیاید پُر نور شود آینۀ بود و نبودش آن کس که چو آئینه‌دلان ساده بیاید این‌جا میِ توحید به زوّار ببخشند هـر دل که بُوَد تشنۀ این باده بیاید پرواز ز خود تا به خدا از حرم توست از بهر سفر هرکه شد آماده بیاید این گنبد و گلدسته نشانی‌ست که گوید هرکس که بهشتی‌ست از این جاده بیاید بر سر در این کعبۀ امیّد نوشتند هرکس که به کارش گره افتاده بیاید از حق طلب جلب رضای تو نماید هرگاه «وفائی» سر سجّاده بیاید ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝