|⇦• هی نوشتم که نیا..
#قسمت_دوم #روضه و توسل به باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجرا شده #شبِ_اول_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا بذری•
◾️◾️◾️
من دعا کردم اما به اجابت نرسید
هی نوشتم که نیا هی جوابت نرسید
فکر آوارگیت برده توانم چه کنم
آه شرمندهترین مرد جهانم چه کنم
یک نفر نیست که گیرد پرِ طفلان مرا
روی دامن بگذارد سر طفلان مرا
همهٔ اهل و عیالم به فدایت برگرد
کودکانم هم آواره به جایت برگرد
آخ تیغ را بر لب من زد که نگویم برگرد
چکمهای بر لبم آمد که نگویم برگرد
شعله از بام سرم ریخت، سرم را سوزاند
ناسزا گفت حرامی جگرم را سوزاند
وای از زینب اگر شهر به حالش خندد
آنکه خندید به حالم به عیالت خندد
ای پریشانِ غمت موی سر دخترکم
جان من دست بکش روی سر دخترکم
*از ویژگی اولیای خدا اون جلالت وعظمت است. هر کس در برابر این ولی خدا قرار میگیره بیاختیار تنش میلرزه. (خدا رحمت کنه امام «ره» از سران کشورهای مختلف میومدن میدیدن امام رو یه چیز ساده مثل گلیم اینا نشسته اما این هیبت مرد خدا به شدت اونا رو تحت تأثیر قرار میداد.) مسلم ابن عقیل از اولیای خداست دو نفر از اونها که مامور شدن بالای دارالعماره مسلم رو گردن بزنند برگشتن همه دیدن بدنشون داره میلرزه.. به دستور عبیدالله یه نفر مامور شد که اهل شام بود قصیالقلب شامی رفت بالا دارالعماره گردن مسلمو که زد.حضرت به شهادت رسید این ملعون برگشت. عمر سعد دید بدنش داره میلرزه.. گفت: چرا تنت می لرزه؟ گفت خواستم سرو جدا کنم شبحی سیاه رو میدیدم دست به دهان انگشتش را میگزید ترسیدم. عبیدالله ملعون گفت تو توهمات تو هست. میگفت از شیار در تازیانه به بازوی زهرا زدم.میگفت من تازیانه رو میزدم زهرا باباشو صدا میزد..اما خود این ملعون میگفت چنان زهرا ناله زد فکر کردم مدینه داره رو سرم خراب میشه.این ابهت خانومه داره با اون قصاوتش میزنه ولی میگه احساس کردم مدینه داره رو سرم خراب میشه. میگه اصلا پشیمان شدم گفتم ولش کن. خواستم برگردم.یوقت یاد بغض و کینههام نسبت به علی افتادم. چنان لگد به در زدم زهرا افتاد روی زمین..
دیگه کجا؟؟هرکی میرفت تو گودال میخواست کار حسینو تموم کنه برمیگشت بدنش می لرزید. نوشتن خولی رفت برگشت بدنش میلرزید. سنان می رفت توگودال بر می گشت .گفت تو کار حسینو تمام نکردی عجیبه.. گفت: دیدم چشماش مثل چشمای علی داره نگام میکنه.. *
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
💠#کانال_وابرگروه_نوای_ذاکرین💠
کانال⬇️
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه⬇️
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42خادم کانال
╚═══💫💎═╝
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به باب الحوائج حضرت مسلمابن عقیل علیه السلام اجرا شده #شبِ_اول_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا بذری
◾️◾️◾️
محلهای بود در کوفه به نام محله کُنّاسه در لغت یعنی زباله دان. در قدیم اونجا زباله دان بود.کم کم بازاری شد محلهای شد.اما در خصوص این محله، نکته ای تو تاریخ نوشتن. محل مغبضین امیرالمومنین علیه السلام بود. دشمنانشون اونجا جمع شده بودند. دو ویژگی خاص داشت بازاری در نزدیکی این محله بود محله شراب فروشها بود. بسیار شلوغ بود. در تاریخ گفتند.. عبیدالله ملعون وقتی مسلم وهانی به شهادت رسیدند.دستور داد ببرن محله ی کُنّاسه که محل مغبضین امیرالمومنینه. خدا میدونه اونجا چه کردند. احتمالاً این بازار قصابها هم همونجا بود که بدن مسلم و نوشتن از پا آویزان کردند. تو مسیر که ابی عبدالله سمت کربلا میاومد یه عده از کوفیان دید امام فرمودند: چه خبر از کوفه؟ یه جمله گفتن امام حسین خیلی گریه کرد. گفتند: یا حسین! ما دیدیم تو این بازارها بچهها پاهای مسلم را میکشیدند و پای هانی رو..دیگه جنازه دست بچهها افتاده بود.
وقتی اسرا را وارد کوفه کردند عبیدالله گفت ببریدشون محله کنّاسه... آخ زینبو بردن.. اسرا رو بردند تو محله ی عرق فروشها، مغبضین امیرالمومنین.. وای وای..مگه امام زمان عج در ناحیه نمی فرمود: اهل بیتتو بردن، نمیگه اینها رو رد کردن.میگه «یُطاف» یعنی اینها رو طواف دادن.. آه زینب و کوچه و بازار کجا... زینب و مجلس اغیار کجا..
من از بیگانگان هرگز ننالم
که با من هرچه کرد آن آشنا کرد
بزرگ کوفه بودم روزگاری
اسیری با وقار ما چهها کرد
کنار نیزه تو شمر آمد
اراذل را میان ما رها کرد
فلک بردی همه سامون زینب
چه میخواهی دگر از جون زینب
گفت:داداش!
کنیزم آمد و نشناخت ما را
برای ما سفره خیرات باز کرد
الهی خیر از عمرش ببیند
برایم چند معجر دست و پا کرد.
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
💠#کانال_وابرگروه_نوای_ذاکرین💠
کانال⬇️
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه⬇️
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42خادم کانال
╚═══💫💎═╝
روضه - حاج محمدرضا بذری.mp3
40.05M
|⇦•رخت خونین حسین...
#روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام و باب الحوائج حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام اجرا شده #شبِ_اول_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا بذری
◾️◾️◾️
با اجازه از خداوند تعالیِ(تعالای) حسین
اول ماهی میزنیم دل را به دریای حسین
بادبان عشق وا شد ناخدا آماده است
باز کشتی نجات شاه راه افتاده است
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
💠#کانال_وابرگروه_نوای_ذاکرین💠
کانال⬇️
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه⬇️
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42خادم کانال
╚═══💫💎═╝
YEKNET.IR - roze - shabe 1 muharram 1400 - mirdamad.mp3
10.32M
محرمی که نباشی در آن
محرم نیست
بدون تو ضربان زمین
منظم نیست
#سید_مهدی_میرداماد🎙
#روضه🔊
#شب_اول #محرم💔
مداحی آنلاین - تو حسین همه ایی - سیب سرخی.mp3
8.96M
تو حسین همهای
همه دوست دارند
پسر فاطمهای
همه دوست دارند
#حسین_سیب_سرخی🎙
#زمینه🔊
#شب_اول #محرم💔
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
💠#کانال_وابرگروه_نوای_ذاکربن💠
4_5956213272603529514.mp3
5.23M
🎧 #نماهنگ | #امام_حسین
📝 همه میدونن مخصوص دلهای ..
🎤 #کربلایی_حامد_اسماعیلی
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
💠#کانال_وابرگروه_نوای_ذاکربن💠
Untitled 37.mp3
10.8M
🎧 #واحد | #امام_حسین
📝اربابم حسینه شاه عالیمنه
🎤 #کربلایی_امیر_برومند
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
💠#کانال_وابرگروه_نوای_ذاکربن💠
parcham-edite.mp3
5.84M
#صوت
#نماهنگ
«منوعوضکن…»
باصدای#کربلایی_روحالله_رحیمیان
شاعر؛ سیدصادقرمضانیان
تنظیم؛ محمدمصباح
تهیهشدهدررسانهی بهشت
هیئتثاراللهشهرستانبابلسر
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
💠#کانال_وابرگروه_نوای_ذاکربن💠
2_1152921504663391672.mp3
174.2K
قدم اول:
صلوات
اول مجلس👇
#شب_دوم_محرم
#صلوات_اول_مجلس
نثار ارواح طیبه شهدا، از صدر اسلام تا الان، مخصوصا شهدای دشت کربلا، وجود نازنین آقا اباعبدالله الحسین علیه الصلاه و السلام، و شهدای مظلوم مدافع حرم، عنایت کنید اجماعا صلوات بلندی ختم کنید.
(الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم)
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
💠#کانال_وابرگروه_نوای_ذاکربن💠
2_1152921504663392128.mp3
1.16M
قدم دوم:
نمونه شروع👇
#شب_دوم_محرم
#نمونه_شروع_روضه
بسم الله الرحمن الرحیم...
یا رحمن و یا رحیم...
🔸اهل ولا، چو روی به سوی خدا کنند
🔸اول برای یوسف زهرا، دعا کنند.
اول هر مجلسی...
دعای ما سلامتی امام زمانمون هست...
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
💠#کانال_وابرگروه_نوای_ذاکربن💠
2_1152921504663392783.mp3
1.99M
قدم سوم:
مناجات 1👇
#شب_دوم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_ورود_به_کربلا
مناجات 1
🔸ای روح دین! حقیقت ایمان! بیا، بیا
🔸ای جان جان و مصلح کل جهان! بیا
🔸تنها امید عترت و قرآن، بیا، بیا
🔸خورشید، تا به کی، در پس ابرها، نهان؟
🔸«عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان»
یابن الحسن...
شب دوم محرم...
کجا شال عزا به گردن انداختی آقا...
کجا برا جد غریبت عزاداری میکنی...
🔸ای پر ز اشک چشم تو صحرا، بیا، بیا
🔸ای سینه سوز ناله زهرا، بیا، بیا
🔸ای آرزوی زینب کبری، بیا، بیا
🔸تا چند سرو قامت دخت علی، کمان؟
🔸«عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان»
آقا این روزها...
همه دارن شما رو صدا میزنند..
امام زمان...
🔸مولا، کنار چاه، صدا میزند تو را
🔸زهرا، به سوز و آه، صدا میزند تو را
اگه الان گوش دل باز کنیم...
صدای آقامون امیرالمؤمنین به گوش می رسه...
صدای ناله ی مادرمون زهرا به گوش می رسه...
هی صدا میزنه...
پسرم مهدی کجایی...
یا بن الحسن...
🔸زینب به قتلگاه، صدا می زند تو را
از فردا وقتی کاروان ابی عبدالله وارد کربلا میشه...
دیگه گریه های خانم زینب کبری هم شروع ميشه
🔸زینب به قتلگاه، صدا می زند تو را
🔸زخم عزیز فاطمه گوید به صد زبان
🔸«عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان»
(شاعر: غلامرضا سازگار_میثم)
صدات رو آزاد کن...
هر کجای این مجلس نشستی...
زن و مرد...
پیر و جوان...
ما هم امام زمانمون رو صدا بزنیم...
(یا صاحب الزمان....)
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
💠#کانال_وابرگروه_نوای_ذاکربن💠
قدم چهارم:
متن روضه 1👇
#شب_دوم_محرم
#روضه_ورود_به_کربلا
متن روضه 1
🔸الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم
🔸نه تنها سر برایت بلكه از سر بهتر آوردم
شب دوم محرمه...
یواش یواش کاروان ابی عبدالله به کربلا نزدیک میشه...
مثل فردایی...
روز دوم محرم...
وقتی کاروان به سرزمین کربلا رسیدن
ابی عبدالله فرمود...
نام این سرزمین چیه؟
عرضه داشتند آقا...
به این سرزمین قاضریه میگن...
آقا فرمود آیا این سرزمین...
نام دیگه ای هم داره یا نه؟...
بله آقا جان...
به این سرزمین نینوا هم میگن...
یکی یکی اسم ها رو گفتند...
اما ابی عبدالله هنوز به اسمی که میخواد نرسیده...
حضرت فرمودند آیا نام دیگه ای هم داره یانه؟...
آقا... به این سرزمین...
کربلا هم میگن...
تا نام کربلا رو شنید... صدا زد...
اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ
(خدایا به تو پناه مىبرم از اندوه و بلا)
اینجا همون سرزمینیه که...
جدم رسول خدا بهم خبر داده بود...
انْزِلُوا هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَکُ دِمَائِنَا
از مرکبهاتون پیاده بشید همینجا منزلگه ماست...
اینجا همون جاییکه خون ما رو میریزند...
وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا
(لهوف ص 116)
اینجا محل دفن ماست
🔸بار بگشائید کاینجا از عذاب
🔸میشود لبها کبود از قحط آب
مردم... اینجا همونجاییکه...
دستهای عباسم رو قطع میکنند...
اینجا همونجاییکه علی اکبرم قطعه قطعه میکنند...
اینجا همونجاییکه علی اصغرمو با تیر سه شعبه پرپر میکنند...
🔸یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ
🔸کَمْ لَکَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِیلِ
نميدونم وقتی خانم زینب کبری فهمید به کربلا رسیدند...
چه حالی پیدا کرد...
اومد کنار برادر صدا زد حسین جان...
نمی دونم چرا وقتی به این سرزمین رسیدیم...
دنیایی از غم به دلم نشسته...
برادر جان حسین...
اینجا چه سرزمینیه؟...
🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست
آماده ای بگم یا نه...
امشب برات کربلات رو از آقا بگیری...
🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست
🔸این زمین غصه و درد و بلاست
🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند
آماده باش زینبم...
🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند
🔸در همین ده روز پیرت میکنند
زینبم... طاقت داری بگم یا نه...
🔸می برن اینجا گلو و حنجرم
🔸پیش تو بر روی نی، آید سرم
یکدفعه صدای ناله ی خانم زینب کبری بلند شد...
چی میگی برادر...
جلوی من حرف از مردن میزنی...
مگه نمیدونی...
زینب بدون تو میمیره...
ابی عبدلله خواهر رو آروم کرد...
اصلا هر کجا زینب بی تاب میشد...
ابی عبدالله خواهر رو آروم میکرد...
دلداریش میداد...
اینجا یک جایی بود که زینبش رو آروم کرد...
🔻گریز
یک جای دیگه هم روز عاشورا...
وقتی ابی عبدلله ميخواست بره میدان...
دید خواهر خیلی بی تابی میکنه...
هی دور برادر میگرده...
میگه حسین...
میخواهی بری میدان...
زینبت رو تنها بگذاری...
تو یادگار مادرمی...
من بدون تو میمیرم حسین...
خدا.. اگه دست ولایت حسین نبود...
زینب کربلا جان میداد...
صدا زد... خواهرم...
انقده بی تابی نکن...
من میرم میدان...
اما تا صدای تکبیر منو میشنوی بدون هنوز زنده ام...
مبادا صبرت رو از دست بدی خواهر...
خدا به داد دل زینب برسه از اون لحظه ای که دیگه...
صدای تکبیر برادر رو نشنید...
بی تاب شده زینب...
هی توی خیمه میشینه رو زمین...
بلند ميشه...
میگه حسین...
چرا دیگه صدای تکبیرت نمیاد داداش...
چیزی نگذشت صدای ذوالجناح رو شنید...
تا فهمید ذوالجناح برگشته...
اما حسین نیومده...
دیگه طاقت نیاورد...
دوان دوان...
به سمت گودی قتلگاه...
(حالا میخواهی ناله بزنی بسم الله...)
از بالای بلندی یک نگاه کرد...
دید دور بدن برادر رو گرفتند...
یک نفر با سنگ میزنه...
یک نفر با نیزه میزنه...
جلو چشمانش برادر رو قطعه قطعه کردند...
یک نفر هم خنجر گرفته...
داره میره به سمت حسین...
من ميگم شاید اینجا هم ابی عبدلله به فکر زینبه...
اشاره کرده باشه...
ارجعی...
زینبم برگرد... نبینی خواهر...
🔸سوی خیمه برگرد، خواهر حزینم
🔸تا به زیر خنجر، ننگری چنینم
🔸رو به خیمه خواهر، تا که خود نبینی
🔸وقت جان سپردن، آه آتشینم
(و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227)
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
💠#کانال_وابرگروه_نوای_ذاکربن💠
قدم چهارم؛
روضه ۲👇
#شب_دوم_محرم
#روضه_ورود_به_کربلا
متن روضه 2
🔸آه از آن ساعت که سبط مصطفی
🔸گشت وارد بر زمین کربلا
(فَلَمَّا وَصَلَهَا قَالَ مَا اسْمُ هَذِهِ الْأَرْض)ِ
(لهوف ص 116)
تا رسیدند به کربلا...
ابی عبدالله فرمود:
این سرزمین چه نام داره؟
گفتند آقا به اینجا کربلا میگن...
تا گفتند کربلا...
حضرت فرمودند:
اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ
🔸بار بگشائید اینجا کعبه جانان ماست
🔸سرزمین کربلا قربانگه یاران ماست
🔸بار بگشائید و بر بندید چشم از هر چه هست
🔸این منای عشق و منزلگاه جاویدان ماست
ابی عبدالله صدا زد...
خیمه ها رو بر پا کنید...
اینجا وعده گاه ماست...
یکی یکی این زن و بچه ها رو از محملها پیاده کردند...
حالا میخواد عقیله بنی هاشم...
زینب کبری از محمل پایین بیاد...
تصور کن ...
جوون های بنی هاشم اومدند...
دور محمل زینب رو گرفتند...
مبادا نامحرما قد و بالای خانم رو ببینند...
من ميگم ...
شاید عباس علمدار اومده...
زانوها رو خم کرده...
علی اکبر دست عمه جانش رو گرفته
قاسم عنان مرکب رو گرفته...
ابی عبدالله مواظب خواهره...
🔸با احتیاط خواهر خود را پیاده کرد
🔸طوری که آب در دل زینب تکان نخورد
با چه عزت و احترامی...
خانم رو از محمل پیاده کردند...
حقشم همینه...
آخه خانم زینب...
ناموس خداست...
دختر علی هست...
احترام داره...
آماده ای بگم یا نه؟
🔻گریز
آی جوون های بنی هاشم...
نبودید روز یازدهم...
عمه جانتون زینب...
همه زن و بچه ها رو سوار کرد...
دید تنهای تنها مونده...
دور تا دورش رو نامحرما گرفتند...
یک نگاه انداخت به سمت شط فرات...
صدا زد...
آی ابالفضل... آی غیرتی...
پاشو ببین خواهرت بین نامحرماست...
یه نگاهم به سمت گودی قتلگاه...
صدا زد...
حسین جان...
ببین خواهرت رو دارن به اسارت می برند...
هر کجا نشستی ناله بزن یاحسین...
🔸به سوی شام و کوفه ام
🔸چه ظالمانه می برند
🔸نمی روم ولی مرا
🔸به تازیانه میبرند
(و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227)
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
💠#کانال_وابرگروه_نوای_ذاکربن💠
4_5863741196496536093.m4a
277.2K
قدم پنجم:
صلوات آخر👇
#شب_دوم_محرم
#صلوات_آخر_مجلس
خدای متعال ان شاء الله این اشک و آه و سوز و گریه ی برای سیدالشهدا علیه الصلاة والسلام رو از ما نگیرد... و ان شاء الله نسل اندر نسل ما رو جزء محبین و ارادتمندان و گریه کن های حضرتش قرار بدهد به برکت صلواتی بر محمد و آل محمد.
(الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم)
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
💠#کانال_وابرگروه_نوای_ذاکربن💠
2_1152921504663395602.MP3
151.5K
قدم اول:
صلوات
اول مجلس👇
#شب_سوم_محرم
#صلوات_اول_مجلس
هدیه به پیشگاه قطب عالم امکان، حجت ثانی عشر، امام الجن و البشر، امام عصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداه، سلامتی وجود نازنینشون، تعجیل در فرج مقدسشون...
عنایت کنید اجماعا صلوات بلندی ختم کنید.
(الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم)
2_1152921504663396116.mp3
1.69M
قدم دوم:
نمونه شروع👇
#شب_سوم_محرم
#نمونه_شروع_روضه
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم
لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم، حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیر،
أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ، الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ، ذُو الْجَلاَلِ وَ الْإِكْرَامِ ، و اَتُوبُ اِلَیهِ
🔸بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد
🔸دعا, کبوتر عشق است بال و پر دارد
🔸بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا
🔸ز پشت پرده ی غیب به ما نظر دارد
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
💠#کانال_وابرگروه_نوای_ذاکربن💠
قدم سوم:
مناجات 1👇
#شب_سوم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
مناجات 1
🔸پر کن دوباره کیل مرا أَيُّهَا الْعَزِيز
🔸دست منو نگاه شما أَيُّهَا الْعَزِيز
يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ
یابن الحسن...
🔸رو از من شکسته مگردان که سالهاست
🔸رو کرده ام به سوی شما ایها العزیز
آقا... یه عمره دارم صدات میزنم...
یه عمره میگم یابن الحسن...
یادم میاد از بچگی هام...
پدر و مادرم...
اسم شما رو بهم یاد دادند...
🔸وادی به وادی آمده ام از درت مران
🔸وا کن دری به روی گدا ایها العزیز
آقا میدونم خیلی دلت رو شکستم...
خیلی بی حرمتی کردم...
اما...
امشب اومدم بگم شرمنده ام...
امام زمان علیه السلام. ..
منو از در خونت ردم نکن آقا...
آخه من جز در خونه شما جایی ندارم...
یابن الحسن...
🔸چیزی که از بزرگی تو کم نمی شود
🔸این کاسه را " فَأَوْفِ لَنَا " ایها العزیز
شب سوم محرم چی میخواهی به آقات بگی...
🔸خالیتر از دو دست من این چشم خالی است
🔸محتاج یک نگاه شما ایها العزیز ...
(شاعر: سقلاطونی)
امشب اومدم بگم آقا...
با همه بدی هام دستمو بگیری آقا...
یک عنایتی هم به ما کنید
(یا صاحب الزمان...)
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
💠#کانال_وابرگروه_نوای_ذاکربن💠
قدم چهارم:
متن روضه 1👇
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
متن روضه 1
🔸مرا که دانه اشک است، دانه لازم نیست
🔸به ناله انس گرفتم، ترانه لازم نیست
زبانحال بی بی رقیه سلام الله علیها...
گوشه خرابه...
🔸نشان آبله و سنگ و کعب نی کافیست
🔸دگر به لاله رویم نشانه لازم نیست
شب سوم محرم...
معمولا رسمه...
متوسل میشن به نازدانه ابی عبدالله...
زهرای سه ساله...
🔸به سنگ قبر من بیگناه بنویسید
🔸اسیر سلسله را تازیانه لازم نیست
چه کردن با این نازدانه...خدا...
🔸عدو بهانه گرفت و زد به او گفتم
🔸بزن مرا که یتیمم، بهانه لازم نیست
(سازگار)
نمیدونم تا حالا بچه یتیم دیدی یا نه...
کنار بدن بابا دیدی چطور ناله میزنه...
با زبان کودکی همه حرفهاش رو به بابا میگه...
هرکی ناله این بچه ی یتیم رو بشنوه ناخودآگاه اشکش جاری میشه...
اما ...
هر جا شما بچه یتیم ببینید...
حتما نوازشش می کنید...
باهاش همدردی می کنید...
من بمیرم برا یتیم ابی عبدالله...
چه خوب نوازشش کردند...
چه خوب باهاش همدردی کردن...
کنار سر بابا...
هر کجا رسیدن...
بهش تازیانه زدند...
بهش سیلی زدند...
🔸بزن مرا که یتیمم، بهانه لازم نیست
گوشه خرابه... نیمه های شب...
بی بی رقیه...
شروع کرد به گریه کردن...
هی بهونه بابا میگیره...
میگه عمه جان زینب...
من بابامو میخام
عمه جان...بابام کجاست...
بلاکش دوران زینب اومد کنار دختر نشست...
صدازد...
عمه جان انقده بی تابی نکن...
عمه جان بابات رفته سفر برمیگرده انقدر گریه نکن...
هرکاری کرد این دختر بچه آروم نشد...
اهل خرابه از خواب بیدار شدند با صدای گریه خانم رقیه همه به گریه افتادن
صدای ناله اهل خرابه بلند شد...
خبر به کاخ یزید معلون رسید...
خدا لعنتش کنه صدازد چه خبر شده...
گفتن دختر ابی عبدالله...
گوشه خرابه...
هی بهونه بابا می گیره...
نانجیب صدا زد...
خوب ببرید سر بریده باباش حسین براش...
یا صاحب الزمان...
امان از اون لحظه ای که سر مقدس ابی عبدالله رو آوردن داخل خرابه...
گذاشتند جلو دختر بچه...
حالا تصور کن...
یه دختر سه ساله...
سر باباش رو در مقابلش بگذارن...
چه حالی پیدا میکنه...
تا نگاهش به سر بابا افتاد...
صدا زد بابای خوبم...
کجا بودی...
يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ!
بابا... کی تو رو به خونت خضاب کرده...
يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ
بابای خوبم... کی رگهای گردنت رو بریده...
يا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي
(نفس المهموم 456)
بابا... بگو ببینم... کی منو تو بچگی یتیم کرد...
هی دست رو صورت بابا میکشه...
هی نوازش میکنه...
گریه میکنه...
صدا زد... بابا...
نبودی ببینی بعد از چی به سرمون اوردن بابا...
يا أبتاهُ، منْ بَعدكَ وا غُرْبَتاهُ
بابا... بعد از تو داد از غريبي
(انوار الشهادة 244)
خیمه هامون رو آتیش زدند...بابا
دستهامون رو بستند...بابا
طناب به گردنمون انداختند...بابا
ما رو شهر به شهر به شهر گرداندند...
بابا... نبودی ببینی از کربلا تا شام چقدر به ما تازیانه زدند...
🔸شامی ها بدند، بابا،بابا، بابا
🔸عمه رو زدن، بابا،بابا، بابا
هر کجا ميخواستند به ما تازیانه بزنند عمه جانم زینب...
بدن رو سپر میکرد...
مبادا تازیانه به ما اصابت کنه...
بابا اصلا باورم نميشه...
🔸زجر چه بی حیاست، بابا،بابا، بابا
🔸پس عمو كجاست، بابا،بابا، بابا
🔸صورت نیلی، بابا،بابا، بابا
🔸بچه و سیلی، بابا،بابا، بابا
بابا...
ببین صورتم کبود شده...
موهای سرم سفید شده...
مثل مادرم زهرا قدم خمیده...
بابا دیگه طاقت ندارم...
دیگه تنهام نزار...
منم با خودت با خودت ببر بابا...
انقدر کنار بدن بابا ناله زد...
یدفعه دیدند دختر یکطرف افتاد سر بابا یکطرف...
عمه جانش زینب اومد نگاه کرد دید دختر جان به جانان تسلیم کرده...
🔸ناز مرا به ضربت سیلی کشید خصم
🔸بابا گمان مبر که نوازشگرم نبود
🔸تا زنده ام به جان تو مدیون زینبم
🔸جز او کسی به فکر من و خواهرم نبود
(و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبون)َ
شعراء 227
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
💠#کانال_وابرگروه_نوای_ذاکربن💠
قدم چهارم:
متن روضه 2👇
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
متن روضه 2
🔸منم آن گنج الهی که به ویرانه نهانم
🔸گر چه طفلم به خدا بانوی ملک دو جهانم
امشب دلها رو روانه کنیم...
کنار حرم با صفای بی بی رقیه سلام الله علیها...
امشب به یاد غربت نازدانه ابی عبدالله اشک بریزیم...
🔸ابر سیلی است نقاب رخ همچون قمر من
🔸چادر عصمت زهراست همانا به سر من
نميدونم دختر سه ساله دارید یا نه...
حتما همتون دیدید...
دخترها علاقه خاصی به بابا دارن...
اصلا معروفه...
میگن دخترها بابایی هستند...
آنهایی که دختر دارند بهتر میفهمن چی ميگم...
خدا نکنه کسی این دختر بچه رو اذیت کنه...
میگه بزار بابام بیاد...
شکایتت رو به بابام میکنم...
خدا نکنه زخمی رو بدن دختر بچه باشه...
میگه بزار بابام بیاد...
بهش نشون میدم...
بهش ميگم...
🔸دم به دم بر جگرم زخم روی زخم نشسته
حالا میخواهی درد دل نازدانه حسین رو گوش بدی بسم الله...
🔸دم به دم بر جگرم زخم روی زخم نشسته
🔸دلم از داغ کباب و سرم از سنگ شکسته
چقدر بهش سنگ زدند...
چقدر بهش تازیانه زدند...
چقدر سیلی زدند...
یاصاحب الزمان...
🔸رخ نیلی، لب عطشان، دل خونین، تن خسته
اما...
🔸گره از خلق گشایم به همین بازوی بسته
امشب اگه با ابی عبدالله کار داری....
آقا رو به نازدانه اش قسم بده...
اگه گرفتاری، مریضداری، حاجت داری،
اگه کربلا میخواهی...
بگو حسین جان...
تو رو به صورت سیلی خورده دختر سه ساله ات قسم...
امشب دیگه دست خالی ردمون نکن...
🔸طواف شمع چون پروانه می کرد
🔸به دستش موی بابا شانه می کرد
تا سر بابا رو گذاشتند جلو دختر بچه صدا زد بابا...
چه بلایی سرت آوردن...بابا...
🔸سر و روی پدر را پاک می کرد
🔸برایش عقده ی دل باز می کرد
صدا زد بابای خوبم...
🔸به قربان سر نورانی تو
🔸چرا خون ریزد از پیشانی تو
يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ
🔸رخ من نیلی از سیلی است بابا
🔸لبان تو چرا نیلی است بابا
بابا کی با چوب به لب و دندانت زده...
اما میخام بگم...
بابای خوبم...
🔸تو از چوب جفا داری نشانه
🔸مرا باشد نشان از تازیانه
اگه با چوب به لب و دندان تو زدن...
اما به منم تازیانه زدن...
🔸مرا باشد نشان از تازیانه
بابا دیگه طاقت تازیانه ندارم...
طاقت سیلی خوردن ندارم...
طاقت سنگ خوردن ندارم...
🔸ز تو دارم تمنا جان بابا
🔸مرا با خود ببر در نزد زهرا
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
💠#کانال_وابرگروه_نوای_ذاکربن💠