eitaa logo
یـِـکـ مـاہ مـانـدِه..!🇵🇸
110 دنبال‌کننده
2هزار عکس
839 ویدیو
7 فایل
_هَرڪه‌پُرسید‌چہ‌دارَد‌مَگَر‌اَز‌دارِجهآن _هَمہ‌یِ‌دارو‌نَدارَم‌بِنِویسید‌"حُسِین"😌❤️ تولد کانالمون: ۱۴۰۱/۳/۱۸🙂♥ شرایط👇🏻😉 https://eitaa.com/joinchat/681050625C8a6d8f6ea0
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام زمان 15.mp3
5.28M
والله قسم امام زمان(عج) منتظر همت ماست . . ❤️‍🩹 • توپ رو تو زمین خدا و امام زمان نندازیم! اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج بحق‌زینب‌کبری‌سلام‌الله‌علیها✨️
🌿و درود خدا بر او، فرمود: چيز اندك كه با اشتياق تداوم يابد، بهتر از فراوانى است كه رنج آور باشد .🕊 |حکمت ۴۴۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امتحان حضرت ابراهیم .mp3
1.41M
👇در این فایل صوتی بشنوید: 🔹 آخرین گفتگوی حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل (سلام الله علیهما) قبل از ماموریت ذبح حضرت اسماعیل 🔸 پیشنهاد میکنیم حتماً این فایل صوتی رو بشنوید و در ایام عید قربان برای دوستانتون هم ارسال کنید. استاد .................................. کانال حوزه مجازی مهندس طلبه👇 🆔 @onlinehawzah_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانلود+زیارت+عاشورا+فرهمند+++متن.mp3
12.11M
🎤 استاد الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج
زیارت عاشورا روز پانزدهم✨
💞﷽💞                      🌿 به قلم 🌿 با همکاری 🌿 زینب سینی چای رو روی میز گذاشت و گفت : بفرمائید اینم یک چایی تازه دم ، حالا بگو دیگه چی می خوای بگی؟ -دست شما درد نکنه بانو عکس رزرو هتل رو به سمتش گرفتم و گفتم : برای سالگرد ازدواجمون ، هتل رزرو کردم مشهد . ساک هات رو ببند خانوم زینب : وااااییییی قربونتتت برمممم ، خداروشکررر ، رضا نمی دونی چقدر دلم هوای مشهد کرده بود به خدا ، خداروشکر و بوس محکمی از گونه ام کرد . با لبخند بهش نگاه میکردم -خداروشکر بانو ، شرمنده واقعا آنقدر سرم شلوغ بود نشد زودتر بشه . الان هم یک روز مرخصی گرفتم زینب : دستت درد نکنه آقایی ، این خیلی هدیه قشنگی بود -اصلا قابلت نداره ، راستی این سفر یه سفر دونفره هست ، سجاد رو هم میزاریم پیش مامان تو یا خودم زینب : دلم میخواست سجاد هم بیاد ولی خب یه سفره دونفره بعد مدت ها میچسبه چشمکی بهش تحویل دادم و گفتم : -خانومی ما چهارشنبه بعد از ظهر حرکت میکنیم که تو بتونی بری سر کلاست و بعد بریم زینب: ممنونم عزیزم . ساک هارو گذاشتم تو صندوق عقب . رفتم بالا که سجاد بیارم دیدم زینب بغلش کرده. ... ✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿 ▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️
💞﷽💞                      🌿 به قلم 🌿 با همکاری 🌿 -عه کی به شما گفت اینو بغلش کنی آخه ، بدش به من بچه رو از دستش گرفتم زینب: پتو بنداز روش سرما نخوره عرق داره ، متکا هم تو ماشین بزار زیر سرش پتو رو ازش گرفتم و روی روی سجاد انداختم و متکا گرفتم تو دستم . -درو قفل کن بیا زینب : باشه متکا رو گذاشتم عقب و سجاد خواباندم و پتو رو روش کشیدم . کمربند هم براش بستم یه وقت نیوفته. در ماشین بستم که زینب هم اومد و نشست . حرکت کردیم سمت خونه زینب اینا و سجاد گذاشتیم پیش اون ها و حرکت کردیم به سمت مشهد. وسط های راه نگه داشتیم برای خوردن شام . زینب الویه درست کرده بود ، لقمه گرفت و بهم داد و یکی هم برای خودش گرفت ، همون طور که میخوردیم گفت : زینب : امشب برای اینکه حوصله ات سر نره میخوام تا صبح باهات حرف بزنم خندیدم و گفتم : عالی ، بفرما زینب: بزار یه چند تا کلیپ از فیلم های کره ای بزارم باهم نگاه کنیم  - بزار ببینم  زینب به فیلم های کره ای علاقه داشت و نگاه می کرد . کلیپی رو توی ضبط تصویری ماشین گذاشت و شروع به دیدن کردیم. ... ✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿 ▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️
💞﷽💞                      🌿 به قلم 🌿 با همکاری 🌿 توی کلیپ یه خانمی به خانم دیگه ای گفت : شوهرت نمیاد؟ اون یکی خانم پاسخ داد : اون دادگاه داره خانم اولی گفت : بهانه ی خوبی بود شایعه پخش شده که به زودی طلاق می گیرید . چون شوهرت عاشقت نیست ! خانم دومی اولش با تعجب نگاهش کرد و بعد از کنارش رد شد و خانم اولی شروع به خندیدن کرد . خانم دومی در  یک سالن ایستاده بود که باز خانم اولی میاد و بهش می خنده ، کسی به خانم دومی میخوره و یک نفر اون رو میگیره که اون شوهرشه . خانم دومی از شوهرش میپرسه دادگاه چی شد  و شوهرش میگه بردم  تمومش کردم و سریع اومدم اینجا و شوهرش که انگار متوجه قضیه شده بود ، شروع به خندیدن به خانم اولی میکنه . خندیدم و گفتم : وای زنه چقدر قشنگ سوخت زینب هم خندید و گفت : خیلی خوب بود اصلا -چیه فیلمش؟ اینجا کجاست؟ اون زنه که دروغ گفت کیه این زنه میشه؟ زینب : دوستشه ، اینجا هم جشنواره هست ، البته این فیلم رو هنوز ندیدم ولی طبق چیزی که ازش میدونم اینکه این پسره اول از زنش بدش میاد و می خواد از زنش طلاق بگیره ... ✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿 ▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️