eitaa logo
نشر آثار استاد حسین عشاقی
597 دنبال‌کننده
29 عکس
3 ویدیو
74 فایل
📚 پایگاه اطلاع رسانی آثار استاد حسین عشاقی ✅ ارائه کتاب ها، مقالات، دروس و يادداشت هاي جناب حجت الاسلام والمسلمين استاد حسين عشاقي زيد عزه 🔸 متخصص در فلسفه و عرفان اسلامي 🔸 مدرس اسفار و فصوص الحكم @oshaghierfan
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵 يادداشت‌ها 🖌 موضوع: نقد و بررسی معنای حدیث شریف 🌸«حُبُ‏ عَلِيٍ‏ حَسَنَةٌ لَا يَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ وَ بُغْضُ عَلِيٍّ سَيِّئَةٌ لَا يَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَة»🌸: دوستى على بن ابى طالب حسنه‌اى است كه با وجود آن، هيچ سیئه‌‌اى، آسيب نمى‌رساند. و دشمنى با علی سیئه‌‌اى است كه با وجود آن، هيچ حسنه‌اى مفيد نخواهد بود». 🟢 حدیث فوق از احادیث معروفی است در فضلیت امیر‌المؤمنین علیه السلام که شیعه و سنی آن را از پیامبر اکرم صلوات الله علیه نقل کرده‌اند. 🔶اشکال در مضمون حدیث: برخی گفتند، لازمه‌ی قبول و صحت این حدیث است؛ زیرا هر دوستدار علی می‌تواند به استناد این حدیث هر گناهی را بدون واهمه‌ای انجام دهد؛ چون طبق این حدیث، هیچ گناهی به دوستدار علی، ضرری و آسیبی نمی‌رساند 🔸بنابراین با چنین منطقی، می‌توان گفت شما علی را دوست داشته باش و در عین حال هر گناهی را مرتکب شو!! چراکه ضرری متوجه شما نیست!! 🔷پاسخ اول: برخی گفته‌اند دوستی نسبت به هر محبوبی، مانع انجام کاری است که محبوب از آن ناخوشنود می‌شود؛ بنابراین اگر شما دوستدار علی باشید اصلا کاری که علی از آن ناخوشنود می‌شود انجام نمی‌دهید؛ بر این اساس معنی حدیث این است که دوستی علی است که با آن، سیئه‌ای شکل نمی‌گیرد تا آسیبی به دوستدار علی برساند. 🔶ناکافی بودن پاسخ فوق 🔹1) این پاسخ چندان کافی نیست؛ زیرا درست است که دوستی و محبت، اجمالا از انجام کارهای نامطلوب نزد محبوب جلوگیری می‌کند؛ اما موارد نقض هم دارد؛ و در بسیاری موارد، محب به کارهای نامطلوب نزد محبوب گرفتار می‌شود تا جایی که موجب قطع و قهر محبوب از محب می‌شود؛ 🔹 2) علاوه بر این که این تفسیر، خلاف ظاهر جمله «لَا يَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ» است چون ظاهر معنای این جمله این است که سیئه‌ای شکل می‌گیرد اما سیئه‌ی شکل‌گرفته ضرر نمی‌رساند. 🔶پاسخ دوم: دقت در کلمات بکاررفته در حدیث، اشکال فوق الذکر را برطرف می‌کند؛ و باید گفت این حدیث نه تنها اباحه‌گری نیست بلکه حتی است به محب که در دام اباحه‌گری گرفتار نشود.‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🟢 توضیح این که در ابتدای حدیث سخن از «حب علی» است؛ بنابراین مفروض بحث، محبت نسبت به علی است؛ بعد می‌گوید «لَا يَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ» و نمی‌گوید «لَا يَضُرُّهَا سَيِّئَةٌ» یعنی علاوه بر اصل ثبوت محبت، قید و شرط «مَعَهَا» را اضافه می‌کند؛ این شرط، همان شرط معیت و بقاء محبت با محب است؛ 🔷 بر این اساس «لایضر» مقید و مشروط به و بقاء است؛ پس در صورتی سیئه، ضرر نمی‌رساند که این معیت و بقاء محبت ادامه داشته باشد؛ خود این شرط و قید معنی‌اش این است که نوعی از سیئه در کار است که آمدنش نافی محبت است؛ زیرا اگر چنین سیئه‌ای در کار نباشد، شرط معیت و بقاء و ادامه، بی‌ معنی و لغو می‌گردد؛ 🔶پس ما دو نوع داریم یک نوع، که نافی محبت امیر‌المؤمنین نیست و یک نوع که نافی محبت او است؛ بنابراین روایت نه تنها اباحه‌گری را تجویز نمی‌کند بلکه هشدار می‌دهد که گناهانی هست که چنان آسیب می‌رساند که نافی محبت علی است؛ و انسان محب را از چنین سرمایه‌ گرانبهائی محروم می‌کند؛ 🔷پس محب باید مواظب باشد گرفتار چنین گناهانی نشود؛ و درین صورت است که ضرری متوجه او نیست، و از سوی دیگر به محب امید می‌دهد که گناهانی هم وجود دارد که توان آسیب‌رسانی به محب و محبت را ندارند و به آن ضرر نمی‌رساند؛ 🔶و بنابراین محب با گرفتاری به گناه نباید به ناامیدی گرفتار شود؛ ولی از سوی دیگر این دو نوع از گناه مشخص نشده است که چه چیزی و چگونه هستند؛ و این موجب می‌شود محب بین و باقی بماند 🔸نه گرفتار یأس شود؛ چون گناه انجام شده احتمال بی‌ضرر بودن دارد؛ و نه گرفتار بی‌خیالی از گناه شود و فکر کند هیچ گناهی به محبت و نیک‌بختی او آسیب نمی‌رساند؛ چون گناه انجام شده احتمال دارد که نافی محبت باشد؛ پس محب هم امید دارد و هم نگران است؛ و این حال بین خوف و رجاء بودن خود از حالات مطلوب برای است؛ بنابراین اشکالی به روایت وارد نیست؛ و روایت مذکور دارای استحکام عقلانی و منطقی است. @oshaghierfan &
🔵 يادداشت‌ها 🖌 موضوع: اتحاد جلوه‌های ظهوری و و سایر انبیاء در حقیقت نورانی نفس علوی: 🔶 از فضائل حضرت مولی الموحدین أمیرالمؤمنین، این است که بر اساس تعبیرانفسنا در آیه حقیقت وجودی نفس علوی عین حقیقت وجودی نفس نبوی است که گاهی در جلوه ظاهر شده و گاهی در جلوه به منصه ظهور درآمده است؛ 🔸 زیرا دو گروه دیگر در آیه مباهله، که تحت عنوان انفسنا نیستند، نزدیک‌ترین ارتباط وجودی را با پیامبر دارند؛ بنابراین رابطه مصادیق انفسنا که عنوان را دارند حتی نزدیک‌تر از رابطه است؛ پس رابطه مصادیق انفسنا را باید رابطه یک حقیقت واحد با ظهورات گوناگون دانست؛ تا این رابطه نزدیکتر از رابطه پدر فرزندی باشد؛ 🔸پس حقیقت عین است تا ظهور دومی. بلکه طبق مفاد برخی زیارات امیر‌المؤمنین می‌توان گفت ظهور این دنیایی همه انبیاء و از جمله ظهور این دنیایی نبی اکرم جلوه‌های گوناگون حقیقت بوده‌اند؛ ⬅️ این نکته از زیارتی که آن را در بحار (ج ‏۲۶، ص ۱۶) از شیخ مفید و سید بن طاووس؛ و نیز محدث قمی در مفاتیح الجنان به عنوان زیارت ششم آن حضرت نقل کرده، قابل استنباط است. 🌸 در آن زیارت چنین می‌خوانیم 🌺«السَّلَامُ عَلَى أَخِی رَسُولِ اللَّهِ وَ ابْنِ عَمِّهِ وَ زَوْجِ ابْنَتِهِ وَ الْمَخْلُوقِ مِنْ طِینَتِهِ السَّلَامُ عَلَى الْأصل الْقَدِیمِ وَ الْفَرْعِ الْکَرِیمِ السَّلَامُ عَلَى الثَّمَرِ الْجَنِیِّ السَّلَامُ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ عَلِیٍّ السَّلَامُ عَلَى شَجَرَهِ طُوبَى وَ سِدْرَهِ الْمُنْتَهَى السَّلَامُ عَلَى آدَمَ صَفْوَهِ اللَّهِ وَ نُوحٍ نَبِیِّ اللَّهِ وَ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللَّهِ وَ مُوسَى کَلِیمِ اللَّهِ وَ عِیسَى رُوحِ اللَّهِ وَ مُحَمَّدٍ حَبِیبِ اللَّهِ وَ مَنْ بَیْنِهِمْ مِنَ الصِّدِّیقِینَ وَ النَّبِیِّینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً السَّلَامُ عَلَى نُورِ الْأَنْوَارِ وَ سَلِیلِ الْأَطْهَارِ وَ عَنَاصِرِ الْأَخْیَارِ السَّلَامُ عَلَى وَالِدِ الْأَئِمَّهِ الْأَطْهَارِ السَّلَامُ عَلَى حَبْلِ اللَّهِ الْمَتِینِ وَ جَنْبِهِ الْمَکِینِ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ السَّلَامُ عَلَى أَمِینِ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ خَلِیفَتِهِ وَ الْحَاکِمِ بِأَمْرِهِ وَ الْقَیِّمِ بِدِینِهِ وَ النَّاطِقِ بِحِکْمَتِهِ وَ الْعَامِلِ بِکِتَابِهِ أَخِی الرَّسُولِ وَ زَوْجِ الْبَتُولِ وَ سَیْفِ اللَّهِ الْمَسْلُولِ السَّلَامُ عَلَى صَاحِبِ الدَّلَالاتِ وَ الْآیَاتِ الْبَاهِرَاتِ وَ الْمُعْجِزَاتِ الْقَاهِرَاتِ وَ الْمُنْجِی مِنَ الْهَلَکَاتِ الَّذِی ذَکَرَهُ اللَّهُ فِی مُحْکَمِ الْآیَاتِ فَقَالَ تَعَالَى وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ السَّلَامُ عَلَى اسْمِ اللَّهِ الرَّضِیِّ وَ وَجْهِهِ الْمُضِی‏ءِ وَ جَنْبِهِ الْعَلِیِّ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ🥀🥀». 🔷در این زیارت زائر خطاب به أمیرالمؤمنین ابتدا آن حضرت را با عناوینی که مشخصا بر آن حضرت انطباق دارد خطاب می‌کند؛ مثل : 🔹«أَخِی رَسُولِ اللَّهِ» (برادر رسول خدا)، 🔹«ابْنِ عَمِّهِ» پسر عمو رسول خدا)، 🔹«زَوْجِ ابْنَتِهِ» (شوهر دختر رسول الله)، 🔹«الْمَخْلُوقِ مِنْ طِینَتِهِ» (خلق شده از طینت رسول خدا) ؛ 🔶و سپس آن حضرت را با اوصافی مثل 🔸«الْأصل الْقَدِیمِ»، 🔸«الْفَرْعِ الْکَرِیمِ» 🔸و «الثَّمَرِ الْجَنِیِّ» (ریشه‌ کهن، شاخه با کرامت، و میوه رسیده) خطاب می‌کند @oshaghierfan & ادامه در پایین 👇👇👇
ادامه از بالا 👆👆 🔶 و در دنباله عبارت، آن حضرت را با نام و لقب معروفش یاد کرده به او سلام می‌دهد «السَّلَامُ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ عَلِیٍّ»؛ 🔶سپس زائر با عناوینی مثل 🔸شجَرَهِ طُوبَى» 🔸و «سِدْرَهِ الْمُنْتَهَى» به آن حضرت سلام می‌کند. 👌🏾 با بکار بردن این دو تعبیر اشاره می‌کند که و همان حقیقت امیر‌المؤمنین‌اند که در صورت این دو درخت بهشتی ظاهر می‌گردد؛ و در ادامه زائر، بعد از سلام به عناوین انبیاء، باز با عناوینی مثل «وَالِدِ الْأَئِمَّهِ الْأَطْهَارِ»، «حَبْلِ اللَّهِ الْمَتِینِ»، «أَمِینِ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ خَلِیفَتِهِ»، «أَخِی الرَّسُولِ» و «زَوْجِ الْبَتُولِ» …. که قطعا مصداقش حضرت امیر‌المؤمنین است به آن حضرت سلام می‌کند. ✳️ روشن است وقتی مخاطبِ این سلام‌ها و مراد از صدر و ذیل این عناوین از زیارت قطعا، حضرت امیر‌المومنین است باید گفت مراد از عناوین ذکر شده بین این صدر و ذیل که همان عناوین انییاء است مثل 🍀«آدَمَ صَفْوَهِ اللَّهِ وَ نُوحٍ نَبِیِّ اللَّهِ وَ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللَّهِ وَ مُوسَى کَلِیمِ اللَّهِ وَ عِیسَى رُوحِ اللَّهِ وَ مُحَمَّدٍ حَبِیبِ اللَّهِ …»🍀 باز همان حضرت امیر‌المومنین است که در جلوه این انبیاء تجلی کرده است؛ 🔸نه این که بین این صدر و ذیل ناگاه خطاب از آن حضرت منصرف شده و متوجه به انبیاء با هویت مغایر باشد؛ این با هماهنگی قطعات یک فراز که مراد از صدر و ذیلش قطعا امیر‌المؤمنین است سازگاری ‌ندارد، و موجب آشفتگی در معنای یک فراز می‌‌شود؛ بنابراین مراد از که بین آن صدر و ذیل ذکر شده این است که همان گونه که درخت طوبی و سدره المنتهی جلوه‌های حقیقت آن حضرت‌اند، این انبیاء و از جمله ظهور محمدی نیز همه جلوه‌های گوناگون آن حضرت‌اند؛ و ازین بالاتر این که در ادامه زیارت، آن حضرت با عناوینی که از اند مثل «اسْمِ اللَّهِ الرَّضِیِّ» و «علیّ» و «حکیم» مورد خطاب واقع می‌شود؛ و به زائر تفهیم می‌شود که آن حضرت نه تنها در صورت همه انبیاء تجلی کرده بلکه او از است؛ ازین‌رو مناسب است ما نیز در روز مباهله با همین عناوین از آن حضرت یاد کنیم. @oshaghierfan &
🔵 يادداشت‌ها 🖌 موضوع: علت اختصاص سوره «الفجر» به امام حسین علیه السلام 🟠 در بحارالانوار و غیر آن درباره سوره الفجر حدیثی از امام صادق (ع) روایت شده؛ بدین شرح که امام فرمودند: 🔸سوره فجر را در نمازهای واجب و مستحب‌تان بخوانید و به آن رغبت داشته باشید؛ چراکه این سوره، سوره است؛ 🔹ابو أسامه که حاضر در مجلس بود عرض کرد چگونه این سوره به حسین اختصاص یافته؟ امام فرمود آیا به این گفته خدا درین سوره توجه نداری که می‌گوید: «🌸يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي🌸‏». 🔹مخاطب این خطاب، حسین است؛ و حسین را خدا قصد کرده است «إِنَّمَا يَعْنِي الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا»؛ حسین و اصحابش هستند که دارای مطمئن، و راضی، مرضی‌اند «فَهُوَ ذُو النَّفْسِ الْمُطْمَئِنَّةِ الرَّاضِيَةِ الْمَرْضِيَّةِ وَ أَصْحَابُهُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ». (بحار ج 24 ص 93) 🔶 اولین نکته‌ای که در بیان امام صادق به آن توجه شده است، مسئله بودن نفس حسین (ع) است؛ 🔸در اینجا این پرسش پیش می‌آید که حسین (ع) در چه موضوعی دارای اطمینان نفس بوده است که فرمان ورود به حریم حضرت حق، به او داده شده است؟ 🔹از فرمان «ارْجِعِي إِلى‏ رَبِّكِ» که بر اطمینان نفس آن حضرت مترتب شده، و نیز از آیات قرآنی مربوط به مسئله رجوع الی الله می‌توان حدس زد که متعلَق اطمینان آن حضرت، همین مسئله الی الله و شرایط و لوازم آن است؛ زیرا تکیه بر وصف اطمینان آن حضرت، مشعر به این است که فرمان رجوع، بخاطر اطمینان حضرت به همین موضوع است؛ 🔸این مثل این است که صاحب‌مقامی به فیزیکدانی بگوید ای فیزیک‌دان به دانشگاه فیزیک وارد شو؛ یعنی فرمان ورود به دانشگاهِ فیزیک بخاطر فیزیکدانی مخاطب است؛ 🔸علاوه بر این که آیات رجوع الی الله مؤید این حدس است؛ که در ادامه به بیان برخی آنها می‌پردازیم 1: «🌸كلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ🌸» (88 قصص)؛ در آخر این آیه، اشاره به رجوع الی الله شده اما در ابتدا اشاره شده که هر چه غیر حضرت حق است، و فانی است، و هستی حقیقی ندارد؛ از اینجا روشن می‌شود یکی از مقدمات مسئله رجوع الی الله همین اطمینان به هالک و ناموجود بودن ماسوا است. 2: «🌸إنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ🌸» (156 بقره)؛ درین آیه نیز اشاره به بودن موجودیت ماسوا شده؛ ابتدا گفته شده «إِنَّا لِلَّهِ» ما مال خدائیم نه مال خودمان؛ پس ابتدا به ما توجه داده شده که موجودیتی که ما به خود و به دیگران نسبت می‌دهیم مال ما نیست بلکه توهمی است باطل که از اسناد مجازی موجودیت خدا به خودمان شکل گرفته است؛ سپس به رجوع الی الله اشاره شده؛ 🔹ازین مقدمه و مؤخره باز روشن می‌شود حقیقت رجوع الی الله همین خروج از توهم ثبوت موجودیت حقیقی برای خود و دیگران است؛ در توضیح خروج از این توهم می‌توان گفت این، مثل این است که شما وسیله‌ای را از کسی عاریه‌ کرده‌اید اما کم‌کم شما فراموش کرده‌اید که این وسیله، عاریه است لذا آن را مال خود می‌پندارید اما بعد با تذکر مالک وسیله، متوجه می‌شوید که این وسیله، عاریه بوده؛ در اینجا شما از پندار مالکیت بیرون می‌آیید و وسیله به مالک خود رجوع می‌کند؛ مسئله رجوع الی الله هم همین گونه است؛ البته این باید به صورت باشد نه صرفا آگاهی مدرسه‌ای . 3: «🌸و لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ🌸» (109 آل عمران) در این آیه نیز ابتدا اشاره شده که همه آنچه در آسمانها و زمین است مال خدا است؛ بنابراین هیچ شیئی مالک حقیقی هستی نیست و موجودیت حقیقی ندارد؛ 🔸سپس تصریح شده که همه آنها رجوع الی الله دارند یعنی از موجودیت خارج شده و به صورت شهودی می‌یابند که آنچه به عنوان ، به خود و دیگران نسبت می‌دادند یک موجویت عاریتی بوده که به مالک حقیقی تعلق دارد. 🟢بنابراین حاصل معنای حدیث این می‌شود که ای حسین، حال که نسبت به مسئله رجوع الی الله و دربارة حقیقت بازگشتِ به حریم حضرت حق و شرایط و لوازم آن، به اطمینان کامل رسیده‌ای و مطمئن شده‌ای که رجوع الی الله وقتی رخ می‌دهد که سالک ناچیزی خود و سایر ماسوا را کند، پس اینک با فرمان «ارْجِعِي إِلى‏ رَبِّكِ» بسوی خدا باز‌گرد. @oshaghierfan & ادامه در پایین 👇👇👇
ادامه از بالا 👆👆 🔶از سویی طبق آیه (83 آل عمران) «🌸و لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ🌸» رجوع الی الله به شکلی که گفته شد برای همه انسانها رخ می‌دهد 🔸منتهی برخی، خودخواسته نفس مطمئنه یافته‌اند و به این مرحله می‌رسند و برخی ناخواسته و با اکراه می‌رسند؛ 🔹و آنانی که خودخواسته به این مرحله می‌رسند نیز متفاوتند؛ گاهی در همین دنیا دارای نفس مطمئنه شده و به این مرحله می‌رسند و گاهی در عوالم بعد از مرگ می‌رسند؛ 🔸روشن است اولیاء الهی در همین دنیا می‌رسند؛ و حضرت سید الشهداء در سرسلسله اولیاء الهی، در همین دنیا دارای نفس مطمئنه شد و به این مرحله رسید «فَهُوَ ذُو النَّفْسِ الْمُطْمَئِنَّةِ الرَّاضِيَةِ الْمَرْضِيَّةِ»؛ بنابراین او در سرسلسله اولیاء الهی مخاطب به «ارْجِعِي إِلى‏ رَبِّكِ» شد. 🔹و سپس با این بازگشت به حضرت حق، مخاطب به دخول در حریم شد «فَادْخُلِي فِي عِبادِي»؛ این عبادی کیستند؟ همان اولیاء و انبیائی که به مقام عبدیت رسیده‌اند مقامی که در آن برای این عباد به صورت شهودی روشن گشته‌ است که ماسوا همه عبدند و از خود هیچ ندارند؛ زیرا عبد هر چه دارد مال او نیست «العبد و ما فی یده کان لمولاه». 🔸و سپس حسین (ع) مخاطب به دخول در شد «وَ ادْخُلِي جَنَّتِي‏»؛ این جنتی، همان «جنت ذات» است، جایگاهی که جز حضرت حق، هیچ غیری از آن جهت که غیر است، وجود ندارد؛ و همه ماسوا در هویت حضرت حق، منحل و فانی شده و باقی به بقاء الله گشته‌اند؛ آنها در این جنت، عالی‌ترین لذت الهی را به عین لذت حق از خود، می‌چشند. 🟢 بشارتی که در این حدیث هست این است که چنین مقامی منحصر به حسین (ع) نیست؛ بلکه شامل نیز می‌شود؛ در حقیقت حسین (ع) کاروان نفوسی است که به اطمینان یاد شده رسیده‌اند و آن حضرت در رأس این قافله، این نفوس مطمئنه را به چنین مقامی رهبری می‌کند؛ 🔶شاهد این دعوا تعمیمی است که در پایان این حدیث آمده و می‌گوید: «هَذِهِ السُّورَةُ فِي الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع وَ شِيعَتِهِ وَ شِيعةِ آلِ مُحَمَّدٍ خَاصَّةً فَمَنْ أَدْمَنَ قِرَاءَةَ الْفَجْرِ كَانَ مَعَ الْحُسَيْنِ ع فِي دَرَجَتِهِ فِي الْجَنَّةِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ‏.»‌ این سوره به حسین و پیروان او و پیروان آل محمد اختصاص یافته؛ پس هر کس به قرائت فجر حسینی عادت یافت با حسین و در درجه حسین در «جنت ذات» خواهد بود؛ چراکه خداوند قدرتمند و حکیم است. @oshaghierfan &
🔵 يادداشت‌ها 🖌 موضوع: حسین (ع)، ساحت سوم در قیامت: 🔶از آیات و روایات فراوانی، این گونه استنباط می‌شود که در قیامت، غیر از ساحت و معروف، ساحت سومی نیز در کار است که حتی ساکنان بهشت معروف را به آن راهی نیست؛ 🔸در مورد این سه ساحت، روشن است که: 🔹جهنم محل کیفر کفار و منافقان است؛ 🔹بهشت برای لذت و شادی مؤمنان، آماده گشته است؛ 🔹اما ساحت سوم باید روشن شود که چگونه است و مربوط به چه کسانی است؟ 🔶از جمله آیاتی که به وجود ساحت سوم و منتسبان به آن اشاره می‌کند آیات سوره واقعه است. در این سوره بعد از اشاره به اصل وقوع قیامت، (إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَة)؛ خداوند مردم را به سه دسته تقسیم کرده است: «وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً» که عبارتند از: 🔹اصحب المشئمه 🔹اصحاب المیمنه 🔹و «مقربان». 🔸در مورد جایگاه دسته اول می‌گوید:‌ «في‏ سَمُومٍ وَ حَميمٍ؛‌ وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ؛ لا بارِدٍ وَ لا كَريمٍ» آنان در باد و آبی سوزان، و در سايه‏‌اى از دود گرم و سياه‌اند، كه نه خنک است و نه ارجمند؛ 🔸در مورد جایگاه دسته دوم می‌گوید: «في‏ سِدْرٍ مَخْضُودٍ؛ وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ؛ وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ؛ وَ ماءٍ مَسْكُوبٍ؛ وَ فاكِهَةٍ كَثيرَةٍ» آنان در فضای درخت سِدْر بى‏‌خار، و موز لايه لايه، و سايه گسترده، و آبشار، و میوه فراوان بسر می‌برند؛ 🔸اما در مورد جایگاه دسته سوم می‌گوید: «فَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبينَ، فَرَوْحٌ وَ رَيْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعيم» اگر کسی از مقربان باشد خود لذت و خوشبویی و بهشت نعیم است؛ نه این که ساکن ساحت بهشت باشد؛ و چقدر فرق است بین این که ساکن بهشت باشی یا خود، باشی!؟ ✳️ ساحت سوم در روایات از جمله روایاتی که به وجود ساحت سوم و منتسبان به آن اشاره می‌کند روایت معروف 🌺«یا علیّ أنت الجنة و النار» است؛ کلمه «قسیم» دو معنی متفاوت دارد، 🔹قسیم اسم فاعلی 🔹قسیم اسم مفعولی؛ 🔸«قسیم» اسم فاعلی یعنی قسمت‌کننده یک شیء، به اجزائی؛ مثلا «طلوع فجر» از یک نظر، قسیم فاعلی است؛ یعنی 24ساعت شبانه‌روز را به دو بخش، یکی بخش شبانه و یکی بخش روزانه تقسیم می‌کند؛ 🔸اما «قسیم» مفعولی هر یک از بخشهای شیء تقسیم شده در مقایسه با سایر بخشها است؛ مثلا «طلوع فجر» از یک نظر، قسیم مفعولی است یعنی «طلوع فجر» خود بخش سومی از زمان 24ساعت شبانه‌روز است در کنار و مقابل بخش شب و بخش روز، که خود نه شب است و نه روز؛ و مجموعا سه بخش شب و روز و «طلوع فجر» شکل می‌گیرند و هر یک، در قیاس با دو بخش دیگر، قسیم مفعولی است. ❓سوال: حال آیا در این حدیث «یا علیّ أنت قسیم الجنة و النار»، علی (ع) قسیم فاعلی است که ساحت قیامت را به دو بخش بهشت و جهنم تقسیم می‌کند؛ یا قسیم مفعولی است که بر اساس آن، علی (ع) خود یک بخش سومی از ساحت است، مقابل دو بحش جهنم و بهشت معروف که نه جهنم است و نه بهشت معروف؟ پاسخ: ❇️ در پاسخ به این پرسش می‌توان از بیانات امام رضا (ع) استفاده کرده و احتمال قسیم مفعولی را در این حدیث، ترجیح داد؛ 🔶 قضیه ازین قرار است که مأمون در جلسه‌ای از امام رضا (ع) معنی حدیث «یا علیّ أنت قسیم الجنة و النار» را می‌پرسد و امام با بیاناتی ابتدا «قسیم» را به معنی قسیم فاعلی معنی می‌کنند؛ امام رضا (ع) با تکیه بر کلام پیامبر که فرمود 🌺«حُبُّ عَلِیٍّ إِیمَانٌ وَ بُغْضُهُ کُفْرٌ»🌺 برای مأمون توضیح می‌دهند که چون حب علی، ایمانی است که به بهشت منجر می‌شود و دشمنی با علی کفری است که به جهنم خاتمه می‌یابد؛ پس علی (ع)، و تقسیم کننده ساحت قیامت به دو بخش «بهشت» و «جهنم» است و بهشت را به بهشتیان و جهنم را به جهنمیان می‌دهد. تا اینجا امام قسیم را به همان معنای قسیم فاعلی گرفتند؛ اما بعد از رجوع امام به خانه خودشان، اباصلت هروی از تفسیری که امام برای مأمون کرده بود ابراز شگفتی می‌کند؛ ولی امام شگفتی او را نمی‌پسندد و می‌فرماید ای اباصلت من در این تفسیر با توجه به جایگاه فکری مأمون سخن گفتم «یَا أَبَا الصَّلْتِ إِنَّمَا کَلَّمْتُهُ مِنْ حَیْثُ هُوَ»؛ از این جمله امام فهمیده می‌شود که قسیم به معنای قاسم گرچه فی حد نفسه درست است؛ ولی این که این تفسیر، مراد پیامبر در آن حدیث باشد چندان درست نیست؛ و نمی‌توان مراد پیامبر را از این حدیث این معنی دانست؛ در ادامه حدیث، امام این حدیث را از طریق اجدادشان به گونه‌ای روایت می‌کند که بر اساس آن، امیر‌المؤمنین قسیم مفعولی است یعنی آن حضرت خود به‌عنوان ساحت سومی مقابل بهشت و جهنم، قرار می‌گیرد (عیون أخبار الرضا، ج ۲، ص ۸۶). @oshaghierfan & ادامه در پایین 👇👇👇
ادامه از بالا 👆👆 🔶پس از آیات و روایات گذشته روشن شد ساحت قیامت شامل سه بخش متفاوت است؛ 🔹یک بخش است که جایگاه اهل کفر و نقاق است؛ آنان به دو بخش دیگر دسترسی ندارند؛ 🔹بخش دوم، معروف است که مؤمنان معمولی در آن مستقرند و البته به ساحت سوم که حریم اولیاء الهی است راهی ندارند؛ گرچه مشرف به دوزخیان‌اند و می‌توانند بدون این که آسیبی ببینند از آنجا و دوزخیان ساکن آنجا اطلاعاتی داشته باشند؛ 🔹بخش سوم همان ساحت و و سایر اولیاء و انبیاء عظام است که به مقام فناء فی الله رسیده‌ و در جنت «ذات حق» داخل شده‌، و باقی به بقاء وجود حضرت حق گشته‌اند؛ 🔸ساکنان این بخش در همه ساحات می‌توانند حضور داشته و نیز می‌توانند از لذات بهشت در ساحت دوم، هم بهره‌مند گردند؛ گرچه به چنین لذاتی بی‌اعتنا هستند؛ زیرا لذات ساحت دوم، در قبال لذاتی که از وجود حضرت حق دارند؛ ناچیز است؛ 🔸و نیز می‌توانند در ساحت حضور داشته باشند بدون این که از عذاب دوزخیان ساکن آسیبی ببینند. 🔷ابن قولویه در کامل الزیارات از امام صادق حدیثی را نقل کرده است که نشان می‌دهد حسین (ع) و گریه کنندگان بر او، در هستند؛ در بخشی از این حدیث چنین آمده است: 🌸«هر بنده‏‌ا‌‌ى در روز قيامت چشمانش گريان است جز بر جدّم حسين (ع)؛ که 🔸[1] آثار سرور و شادى در صورتشان نمايان است؛ 🔹[2] مردم در نگرانی و ناراحتى‌اند ولى آنان از هر غم و محنتى در امان‌اند؛ 🔸[3] مردم در معرض و ولى آنان در زير عرش و سايه آن با حسین (ع) به گفتگو مشغولند؛ و از ناملايمات و ناراحتيهاى روز حساب هيچ خوف و هراسى ندارند. 🔹[4] به آنان گفته مى‏شود داخل بهشت (معروف) شويد ولى آنها از ورود به آن بهشت نموده و محضر حسين‏ و گفتگوی با او را ترجیح می‌دهند؛ 🔸[5] حور العين‏ به آنها پيغام مى‏‌دهند كه ما با ولدان مخلّد مشتاق شما هستيم؛ ولى آنان از فرط سرور و نشاطى كه در مجلس و محضر حسین (ع) دارند سرشان را بالا نكرده و به آنها توجهی نمی‌کنند🌸 «إنَّ الْحُورَ لَتُرْسِلُ إِلَيْهِمْ أَنَّا قَدِ اشْتَقْنَاكُمْ مَعَ الْوِلْدَانِ الْمُخَلَّدِينَ فَمَا يَرْفَعُونَ رُءُوسَهُمْ إِلَيْهِمْ لِمَا يَرَوْنَ فِي مَجْلِسِهِمْ مِنَ السُّرُورِ وَ الْكَرَامَة»؛ 🟢 از بی‌اعتنایی هم‌نشینان حسین (ع) به حور و قصور بهشت روشن می‌شود که حسین خود در کنار جهنم و بهشت، از قیامت است که هم‌نشینان با او چنان غرق لذت‌اند که اعتنائی به و و ندارند؛ رزقنا الله و ایاکم🥀💐. @oshaghierfan &
🔵 يادداشت‌ها 🟠یادداشت‌های قرآنی 🖌 موضوع: تفسیر آیه «ما رمیت اذ رمیت...» 🌸«فلم تقتلوهم و لکن الله قتلهم و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی ....»(انفال/۱۷)🌸 اقوال در تفسیر آیه: 1️⃣ براساس عقاید خود می‌گویند: ، منحصر در خدا است «لا مؤثر فی الوجود الا الله» و در سایر فاعلیت‌ها قائل به هستند یعنی می‌گویند در سایر فاعلیت‌ها هم فاعل حقیقی خدا است جز این که عادت الهی این چنین جاری شده است که در ظاهر امر به دنبال هر فاعلی، معلولی تحقق می‌یابد؛ اما وجود این معلول، به آن فاعل غیر الهی، وابسته نیست؛ اشاعره جهت صدق مدعای خود به آیه فوق اشاره می‌کنند . 🔷نقد دیدگاه اشاعره: این دیدگاه در فرض موجودیت حقیقی ماسوا پذیرفته نیست؛ زیرا فاعلیت، در فاعل نخستین عین وجود اوست؛ و وجود او چیزی جز حقیقت و طبیعت وجود نیست؛ بر این اساس در فاعل نخستین عین حقیقت وجود است؛ 🔹در این صورت اگر وجود دومی هم تحقق داشته باشد بدلیل این که حکم امثال فیما یجوز و ما لایجوز واحد و یکسان است؛ و فاعلیت، عین حقیقت وجود است باید فاعلیت آن وجود دوم را حقیقی دانست؛ چون وجود دوم هم مصداقی از طبیعت وجود است و فاعلیت، حکم اصل طبیعت و حقیقت وجود است، و نه حکم وجود با خصوصیت معینی؛ پس وجود غیر الهی هم باید فاعل حقیقی باشد؛ بنابراین دیدگاه اشاعره در اصل فاعلیت و در مورد آیه مورد بحث درست نیست. 2️⃣ تفسیر دیگری که از آیه شده است این است که مفاد این آیه بیانگر توحید افعالی است؛ یعنی همانگونه که وجودات امکانی از شؤون وجود حقانی هستند؛ و وجود دومی در قبال وجود حق نیستند؛ فاعلیت وجودات امکانی نیز از شؤون حقانی هستند و فاعلیت دومی در قبال فاعلیت او نیستند. 🔶 نقد این دیدگاه: این تفسیر هم پذیرفتنی نیست؛ زیرا اگر وجودات امکانی واقعا وجودند اشکالی نظیر اشکال وارد به اشاعره به این دیدگاه نیز وارد است؛ و اگر وجودات امکانی واقعا وجود نیستند پس از سنخ عدم‌اند و درین صورت نمی‌توان آنان را از شؤون وجود حقانی دانست؛ علاوه بر این که این تفسیر با جمله «اذ رمیت» که فعل را به پیامبر نسبت داده چندان سازگار نیست. 3️⃣ نظریه سوم نظر است که می‌گویند این آیه ناظر به این است که پیروزی مسلمانان در جنگ بدر بدلیل کمی عِدّه و عُدّه آنها و زیادی عِدّه و عُدّه کفّار، مستند به الهی بوده است؛ پس در حقیقت آیه «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ» بیانگر این نکته است که این شما نبودید که پیروزی را اکتساب کردید بلکه خداوند بود که با امدادهای غیبی، قتل و رمی را انجام داده است و پیروزی را حاصل کرد. 🔷 نقد این دیدگاه: بیان علامه گرچه تا حدودی پذیرفتنی است اما به نظر می‌رسد که این تفسیر هم چندان موافق مضامین موجود در آیه نیست؛ زیرا: 🔸 اولا جمله «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ» دلالت واضحی بر پیروزی مؤمنان ندارد؛ چون کشته شدن برخی کفار لزوما به معنای پیروزی مسلمانان در جنگ نیست؛ تا معنی آیه این باشد که این شما نبودید که پیروزی را اکتساب کردید بلکه خداوند بود که پیروزی را تحقق بخشید؛ 🔸 ثانیا بین جمله «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ» و جمله «وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى» فرقی هست و آن این که در جمله اول قتل مطلقا از مسلمانان سلب شده اما در جمله دوم رمی به کفار هم از پیامبر سلب شده و هم اثبات؛ و این باید نکته‌ای داشته باشد اما بیانی برای این اختلاف ندارد. @oshaghierfan & ادامه در پایین 👇👇👇 .
ادامه از بالا 👆👆👆 4️⃣: نظریه برگزیده: آیه شریفه ناظر به است؛ 🔸زیرا هستی حقیقی منحصر به وجود خدا است و ما سوای او از آن جهت که ماسوای اوست باطل و پوچ است؛ ولی با انتسابِ بالعرضِ وجود حقیقی خداوند به ماسوا یک نحو موجودیت بالعرض و اعتباری برای آنها شکل می‌گیرد؛ 🔸لذا با توجه به بطلان و ، در جملة «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ..» کشتن از مؤمنان سلب شده؛ زیرا آنان واقعا موجودیت حقیقی ندارند تا چنین کاری را انجام دهند 🔹و از سوی دیگر گفته شده ورای این موجودیت مجازی ماسوا، واقعیت حقیقی خداوند قرار گرفته که همه آن موجودات اعتباری و روابط بین آنها مستند به موجودیت حقیقی خداوند است؛ زیرا هر مجازی مستند به حقیقت است «وَ لكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ»؛ 🔹و در جمله «وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ...» در مورد پیامبر رمی به کفار نفی و اثبات شده نه فقط نفی؛ و این بخاطر این است که پیامبر به مقام و رسیده لذا بخاطر لاشیئیت و بی‌چیزی ماسوا استناد رمی به پیامبر نفی شده، و بخاطر شیئیت و بقاء او، به عین شیئیت و بقاء ذات حق، استناد رمی به پیامبر اثبات شده است. 🔸جمله «وَ لِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنينَ مِنْهُ بَلاءً حَسَنا» در ادامه آیه، معنی‌اش این است که خداوند در دو جمله اول آیه، نسبت به توحید وجودی، به مؤمنان توجه داده است و بدین وسیله، زمینه امتحان درین باره را برای مؤمنان فراهم کرده و نظر می‌کند آیا مؤمنان به ایمان می‌آورند یا نه بلکه خود را موجود حقیقی و منشا حقیقی اثر می‌دانند؛ 🔸و جمله «إِنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليم» در آخر آیه نیز هشداری است به مؤمنان؛ می‌گوید خدا شنوا و دانا است پس مؤمنان باید مواظب سخنان و افکار خود باشند مبادا تحلیلی کرده و گفتاری را به زبان جاری کنند که به انکار این توحید وجودی ختم شود و در قبول توحید وجودی شوند. 🔸و از اینجا روشن می‌شود که فاء تفریع در ابتدای آیه «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ..» بخاطر این است که در ابتدای آیات مربوط به جنگ بدر تذکر می‌دهد که غرض اصلی خداوند در این رخداد احقاق حق و ابطال باطل است «لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُبْطِلَ الْباطِلَ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُون»؛ لذا تذکر می‌دهد حال که هدف احقاق حق و ابطال باطل است پس از مصادیق اعلای این و این است که بدانید در ساحت وجود، حق این است که موجودیت حقیقی منحصر به خدا است؛ و باطل این است که موجودیت حقیقی را به ماسوای او نسبت دهید. @oshaghierfan &
🔵 يادداشت‌ها 🟠یادداشت‌های قرآنی 🖌 موضوع: امکان توبه در قیامت و موثریت آن در رهائی از عذاب 🔶گرچه در مواضع خاصی از مقاطع قیامت، توبه پذیرفته نیست، (مثل یوم البعث، طبق ۵۶ و۵۷ روم)، ولی در غیر آن مواضع خاص، آیات زیادی دلالت دارند که در قیامت و رهائی از عذاب وجود دارد و توبه از گناهان نزد خداوند امر مطلوبی است؛ 🔸از جمله این آیات، آیات (۷۴ تا ۷۹ زخرف) است، در این آیات چنین آمده است. 🌸«إِنَّ الْمُجْرِمینَ فی‏ عَذابِ جَهَنَّمَ خالِدُونَ، لا یُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَ هُمْ فیهِ مُبْلِسُونَ، وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ کانُوا هُمُ الظَّالِمینَ، وَ نادَوْا یا مالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّکَ قالَ إِنَّکُمْ ماکِثُونَ، لَقَدْ جِئْناکُمْ بِالْحَقِّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ کارِهُونَ، أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُون»🌸. 🌺مجرمان، در حال یأس از رحمت خدا، در عذاب جهنم جاودانه‌اند و عذابشان کاسته نمی‌گردد؛ ما به آنان ظلم نکردیم بلکه خودشان ستمکارند؛ آنان فریاد برآورند که اى مالک دوزخ، پروردگار تو ما را بمیراند؛ اما مالک می‌گوید شما ماندگارید؛ زیرا حق بسراغ شما آمد اما اکثر شما نسبت به حق ناخوشنودید؛ آنان بر امر ناخوشنودی از حق، اصرار می‌ورزند ما هم (بر عذاب) اصرار می‌ورزیم🌺. 🔷 توضیح مدعای ما این است که جمله «وَ هُمْ فیهِ مُبْلِسُونَ» جمله حالیه است که حال و وصف افراد محکوم به حکم در جمله را بیان می‌کند؛ بنابراین این جمله قیدی برای مفاد جمله قبل است؛ 🔹و بر این اساس، معنی جمله «إِنَّ الْمُجْرِمینَ فی‏ عَذابِ جَهَنَّمَ خالِدُونَ، لا یُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَ هُمْ فیهِ مُبْلِسُونَ» این می‌شود که مجرمان، در حال یأس از رحمت خدا، جاودانه در عذاب جهنم‌اند و عذابشان کاسته نمی‌گردد؛ 🔸نتیجه مترتب بر این قید، این است که مجرمانی که از یأس، توبه کرده، و به رحمت خدا امیدوار گردند، عذاب آنها نیست و نیز عذابشان خواهد شد؛ 🔶مؤید این بیان، فرازی از دعای کمیل است؛ مضمون این بخش، در دعای کمیل از امیرالمؤمنین نیز نقل شده است آنجا که می‌فرماید: 🌸«یا مولاى فکیف یبقى فى العذاب و هو یرجو ما سلف من حلمک ام کیف تؤلمه النّار و هو یأمل فضلک و رحمتک🌸» (یعنی: مولای من، مجرم چگونه در عذاب باقی خواهد ماند!؟ در حالی که به بردباری پیشین تو امید بسته است؛ و یا چگونه آتش او را رنج خواهد داد در حالی که به فضل و رحمت تو امیدوار گشته است!؟)؛ 🔷 قرار دادن چنین پاداش مهمی تشویقی است به توبه از یأس در جهنم که خود بر جواز توبه در آنجا دلالت دارد. @oshaghierfan & ادامه در پایین 👇👇👇
ادامه از بالا 👆👆👆 🔶 در ادامه آیه، ما به گونه دیگری نیز مطرح شده است؛ طبق مفاد این بخش، وقتی مجرمان از سرپرست جهنم برای رهائی از عذاب، با جمله «یا مالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّکَ» درخواست مرگ می‌کنند؛ این درخواست رد می‌شود و به آنها پاسخ داده می‌شود که شما در عذاب ماندگارید «قالَ إِنَّکُمْ ماکِثُونَ»؛ و سپس فرشتگان علت این ماندگاری در عذاب را این گونه بیان می‌کنند که ما حق را بشما عرضه کردیم اما اکثر شما آن را نمی‌پذیرید و نسبت به آن ناخوشنود‌ هستید «لَقَدْ جِئْناکُمْ بِالْحَقِّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ کارِهُونَ»؛ 🔸زمان در جمله «لکِنَّ أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ کارِهُونَ» زمان حال است؛ یعنی در همان زمان گفتگوی بین مجرمان و مالک جهنم، به مجرمان گفته می‌شود که علت این که شما در جهنم ماندگارید و عذابتان ادامه می‌یابد این است که در حال حاضر، نسبت به پذیرش حق بی‌میل هستید؛ 🔹به عبارت دیگر در این بخش، سخن از ماندگاری و ادامه داشتن عذاب است نه سخن از اصل گرفتاری به عذاب که سببش گناهان دنیایی است؛ 🔸مالک دوزخ می‌گوید شما در عذاب ماندگارید و گرفتاری‌تان ادامه می‌یابد چون در تن به حق نمی‌دهید؛ پس مفاد این جمله مربوط به زمان دنیا نیست بلکه مربوط به همان زمان گفتگوی اخروی است؛ و بیان می‌کند که علت ماندگاری و ادامه داشتن عذاب شما، شما در قیامت است؛ 🔷 بنابراین اولا فرشتگان انتظار دارند که آنجا مجرمان حق را بپذیرند و از راه و روش سابق دست بردارند تا عذابشان ادامه نیابد؛ و این یعنی در ؛ 🔸و ثانیا لازمه این که ادامه عذاب بخاطر حق‌ ناپذیری فعلی مجرمان است این است که اگر آنها در همان زمان گفتگو از بی‌میلی نسبت به حق، دست بردارند، و از کراهت نسبت به حق، توبه کنند، مفاد «إِنَّکُمْ ماکِثُونَ» شامل حال آنها نیست و ماندگاری عذاب از بین می‌رود و از عذاب رهایی می‌یابند؛ 🔶همچنین در دنباله آیات چنین آمده که تا زمانی که آنها به امر کراهت از حق، ابرام و اصرار می‌ورزند ما نیز به عذاب آنها ابرام و اصرار می‌ورزیم «أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُون»؛ این جمله نیز لازمه‌اش این است که اگر آنها آنجا به راه غلط خود ادامه ندهند، و به آن اصرار نکنند بلکه از آن توبه کرده و بازگردند، ما هم نسبت به عذاب آنها اصرار نمی‌کنیم و عذاب را ادامه نمی‌دهیم و رهائی از عذاب را نصیبشان خواهیم کرد؛ ✳️ بنابراین اجمالا هم توبه و خداوند است و هم مجرمی که در جهنم توبه کند عذابش یا می‌شود؛ گرچه مجرم، بدون توبه عذابش بی‌پایان و بی‌تخفیف است؛ و به آنها گفته می‌شود «إِنَّکُمْ ماکِثُونَ». @oshaghierfan &
🔵 یادداشت‌های قرآنی 🖌 موضوع: تمهيدات خداوند در آخرت براي تقويت ايمان بي‌ايمانان (برپائی مناظرات) 🔶مدعا: خداوند بخاطر لطف و رحمتش زمينه آگاهانه و بی‌ایمانان را پس از گذشت عذاب درخوری، با تمهيداتي در عوالم بعد از مرگ فراهم مي‌كند؛ 🔷دلیل: زيرا خداوند اسماء فراواني دارد و همواره به بندگانش لطف می‌کند؛ از جمله اين اسماء لطفي، اسم است كه در فرازي از دعاي عهد به آن اشاره شده است آنجا که مي‌گويد: «بِاسْمِكَ الَّذِي‏ يَصْلُحُ‏ بِهِ‏ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُون‏»؛ 🔸بر اساس اقتضاي این اسم، خداوند با تمهيداتي كه در قيامت براي بی‌ایمانان فراهم مي‌كند، همه انسانهای بی‌ایمان، از اولين تا آخرين را مجاب به ایمان و توبه کرده، و آنان را مختارانه مؤمن و صالح خواهد كرد. 🔸لذا در قرآن آياتي آمده است كه دلالت مي‌كند كه از جانب خداوند در عالم آخرت اقداماتي تمهيدي انجام مي‌گردد تا ايمان اضطراری كه با ديدن عذاب سخت خداوند براي دوزخيان بوجود آمده است (چنانكه در برخی آيات به آن اشاره شده است) تقويت گردد و به تدريج آن به ايمان مستقري كه بر اساس آگاهي شكل مي‌گيرد تبديل گردد، در ادامه به توضيح اين آيات طی چند شماره به آن مي‌پردازيم. 🔸از اقدامات تمهيدي خداوند كه براي ايمان آوري دوزخيان در عوالم بعد از مرگ صورت مي‌گيرد جلسات مناظره‌ای است که در قیامت برای روشنگری بپا می‌شود. ✳️ توضیح این که در آیه (75 قصص) چنین آمده است: «🌸و نَزَعْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهيداً فَقُلْنا هاتُوا بُرْهانَكُمْ فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ🌸». ترجمه : و از ميان هر امتى شاهدى را بيرون مى‏‌كشيم و مى‏‌گوييم: «برهان خود را بياوريد.» پس خواهند دانست كه حقّ از آنِ خداست، و آنچه مى‌‏بافتند از دستشان مى‏‌رود. 🔹 اين آيه به‌خوبي دلالت مي‌كند كه در عالم آخرت از جانب خداوند اجمالا اقداماتي براي هدايت دوزخيان صورت مي‌گيرد، كه به ايمان آگانه و مبتني بر فهم آنان منجر مي‌شود؛ يعني در حقيقت و ناشی از عذاب دوزخيان، به و مبتني بر فهم تبديل مي‌گردد؛ 🔹زيرا طبق مفاد اين آيه، در آن روز خداوند از هر امتي و هر گروهي، را بيرون كشيده و به صحنه بحث استدلالي و برهاني وارد مي‌سازد، و به او گفته می‌شود دلیلت را بر ادعایت بیاور «فَقُلْنا هاتُوا بُرْهانَكُمْ» و اين برهاني و استدلالي در حضور جهنميان منجر مي‌شود به اين كه كافران و مشركان به حق آگاه شوند «فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ»، و همه بافته‌هاي دروغين‌شان باطل شده و پوچي آنها آشكار گشته و اعتقاد به آنها منحل گردد «وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ»؛ و این گونه، ايمان اضطرای آنان، كه ايماني ضعيف و غير مستقر بود، به ايماني آگاهانه و راسخ تبديل خواهد شد. 🔸در مورد اين كه مراد از «شَهيداً» در جمله «وَ نَزَعْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهيداً» كيست؟ چند احتمال وجود دارد يك احتمال اين كه مراد، پيامبر هر امتي است؛ زيرا مراد از در (41 نساء) «فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى‏ هؤُلاءِ شَهيدا» پيامبران‌اند، احتمال ديگر اين كه مراد، فرد شاخص و متدين هر امتي است كه از عدول آن امت محسوب مي‌شود؛ @oshaghierfan & ادامه در پایین 👇👇👇
ادامه از بالا 👆👆👆 🔶 ولي به نظر نگارنده چون مراد از امت در «جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ» گروه‌هاي منحرف و گرفتار شرك هستند؛ لذا هر امتي، فرد شاخصي است كه به منزله رهبر و شاهد صدق آن گروه مطرح بوده است و در ديدگاه انحرافي گروه، او در دنيا قول و عملش شهادت به درستي راه آن گروه مي‌داد؛ 🔹به‌هر جهت چه اين از رهبران الهي باشد چه از رهبران انحرافي، مدعاي اصلي ما روشن است؛ زيرا خداوند فرد شاهد را از بين آن جمع بيرون مي‌كشد، و از براي مرام مورد ادعا، دلیل و استدلال مي‌خواهد؛ اما وقتي در حضور گروه تابعان، روشن مي‌شود كه حجت روشني بر درستی آن مرام وجود ندارد تابعان آن مرام از آن مرام و مذهب مي‌برند، و به پوچي آن مرام اذعان مي‌كنند «وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ» و بجاي آن به رو مي‌آورند «فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ»؛ و کم‌کم می‌شوند اما نه به ايماني برخاسته از فشار عذاب، بلكه به ايماني كه بر اساس فهم حق و باطل براي آنان شكل مي‌گيرد؛ 🔹و لذا در مورد درك امور حقه تعبير «فَعَلِمُوا» بكار مي‌برد و می‌گوید «فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ» و در مورد بريده شدن از امور باطل تعبير از «ضلّ عنهم» بكار مي‌برد و مي‌گويد «وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ». 🔸از سویی چون پاداش و کیفر در قیامت، عین همان و ما است که بشکل موجودات لذت‌بخش یا موذی تجسم می‌یابند؛ چنانچه آیاتی مثل «َالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ بِما كُنْتُمْ تَفْسُقُون» بر آن دلالت دارند، نتیجه چنین مناظراتی این می‌شود که دوزخیان گرفتار، به میزان رهائی از آراء باطله، از عذابشان ، و به میزان ایمان به آراء حقه، از _خروی بهره‌مند شوند. @oshaghierfan &
نقش عبودیت در رنگین شدن انسان به رنگ خدا @oshaghierfan &
سالن همایش های حوزه علمیه ائمه اطهار علیهم السلام @oshaghierfan &
نقش عبودیت در رنگین شدن انسان به رنگ خدا.pdf
445.8K
مقاله ارائه شده در همایش سالک الی الله با نام «نقش عبودیت در رنگین شدن انسان به رنگ خدا» @oshaghierfan &
🔵 یادداشت‌های قرآنی 🖌 موضوع: تمهيدات خداوند در آخرت براي تقويت ايمان بي‌ايمانان ✳️ قسمت دوم: 🔸قبلا گفته شد خداوند اسماء و صفات لطفي فراواني دارد و از جمله آنها، اسم است كه در فرازي از دعاي عهد به آن اشاره شده است آنجا که مي‌گويد: 💐«بِاسْمِكَ الَّذِي‏ يَصْلُحُ‏ بِهِ‏ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُون‏»💐؛ 🔹بر اساس اقتضاي این اسم، خداوند با تمهيداتي كه در قيامت براي بی‌ایمانان فراهم مي‌كند، همه انسانهای بی‌ایمان، از اولين تا آخرين را مجاب به ایمان و توبه کرده، و آنان را مختارانه مؤمن و صالح خواهد كرد. 🔹لذا در قرآن آياتي آمده است كه دلالت مي‌كنند كه از جانب خداوند در عالم آخرت اقداماتي تمهيدي انجام مي‌گردد تا ايمان اضطراری كه با ديدن عذاب براي دوزخيان بوجود آمده است تقويت گردد و به تدريج به ايمان مستقري كه بر اساس آگاهي شكل مي‌گيرد تبديل گردد؛ از اقدامات تمهیدی روشنگرانه خداوند در قيامت براي بی‌ایمانان، بيان تأويل حقائق قرآني است كه در آيه (53 اعراف) به آن اشاره شده است. 🌸«هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ تَأْويلَهُ يَوْمَ يَأْتي‏ تَأْويلُهُ يَقُولُ الَّذينَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَيَشْفَعُوا لَنا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذي كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُون»🌸. 🌺ترجمه: آيا بی‌ایمانان‏ جز تأويل قرآن را انتظار می‌کشند!؟ روزى كه تأويلش فرا رسد، كسانى كه قبلا آن را به فراموشى سپرده‏‌اند می‌گويند: «براستي رسولان پروردگار ما، حق را آوردند. پس آيا ما را شافعاني هست كه براى ما شفاعت كنند يا ما بازگردانيده می‌شويم، تا غير از آنچه انجام می‌داديم انجام دهيم؟»؛ به راستى به خويشتن زيان زدند، و آنچه را به دروغ می‌بافتند از دست ‌مي‌دهند🌺. 🔸تأويل چيست؟ در عرف قرآن عبارت است از حقيقت پنهان و پشت پرده يك حكم يا رخداد ظاهري كه در واقع اين حقيقت پنهان، منشأ و مناط آن حكم يا رخداد ظاهري است؛ به گونه‌اي كه وقتي انسان نسبت به آن آگاه مي‌شود حكمت و مصلحت آن امر ظاهري را متوجه گشته و نسبت به درستي آن امر ظاهري قانع مي‌شود. 🔸طبق مفاد آيه فوق، در قيامت، خداوند تأويل و احكام الهي را براي دوزخيان روشن كرده و از حكمت و مصلحت امور ديني رونمائي مي‌كند تا بی‌ایمانان، پشت پرده حقائق قرآني و احكام الهي را، و حقانيت آنها را دريافته و از انکار حقائق ديني دست بردارند؛ 🔹آيه مي‌گويد روزي كه تأويل حقائق دینی قرآن به صحنه در آيد، «يَوْمَ يَأْتي‏ تَأْويلُهُ»، انسانهائي كه به اين حقائق دینی بي‌توجهي مي‌كردند، به حقانيت اين امور مي‌كنند و بالصراحه مي‌گويند پيامبران براي ما سخن حق را آوردند «قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ» 🔹همين روشن شدن حقانيت سخن پيامبران براي بی‌ایمانان منجر به اين مي‌شود كه آنها از عقائد و رفتارهاي باطلی که قبلا براي خود مي‌بافتند دست بردارند و از آن امور باطل بريده و شوند 🔸لذا در آخر آيه مي‌گويد «وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُون» یعنی بافته‌هاي اعتقادی آنان و آثار مبتنی بر آنها گم‌شده و از دستشان مي‌رود و باطل می‌گردند؛ بنابراين آشكارسازي پشت‌پرده امور ديني، و رونمائي از بخش پنهان ، از تمهيداتي است كه خداوند در قيامت انجام مي‌دهد تا دوزخيان و از روی اختیار، عقائد باطل را رها کرده و بجای آن به آراء و عقائد حقه رو آورند. @oshaghierfan & ادامه در پایین 👇👇👇
ادامه از بالا 👆👆👆 🔸از سویی چون پاداش و کیفر در قیامت، عین همان اعتقادات و اعمال ما است که بشکل موجودات یا تجسم می‌یابند؛ چنانچه آیاتی مثل «🌸الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ بِما كُنْتُمْ تَفْسُقُون🌸» بر آن دلالت دارند، نتیجه آشکار شدن تأویل و پشت‌پرده حقائق قرآنی در قیامت این می‌شود که دوزخیان گرفتار، به میزان رهائی از آراء باطله، از کاسته، و به میزان ایمان به آراء حقه، از اخروی بهره‌مند گردند. 🔸نکته قابل توجهی که در این آیه به آن توجه داده شده این است که چون در مورد ایمان به آراء حقه، صرف بدوی به حقانیت امور حقه کافی نیست؛ بلکه باید این اعتراف به مرحله برسد؛ به گونه‌ای که عقیده مورد اعتراف با قلب و روح انسان آمیخته گردد؛ و این، در دنیا با عباداتی مثل نماز که در آن مکررا به عقائد حقه اعتراف می‌شود، بتدریج رخ می‌دهد و اعتراف بدوی به ایمان راسخ منجر می‌شود؛ ولی در آخرت چون زمینه این گونه عبادات چندان فراهم نیست، رسیدن به مرحله ایمان به عقائد حقه با همراه است 🔹لذا دوزخیان آرزو می‌کنند که به دنیا برگردند تا فاصله بین اعتراف بدوی و را براحتی طی کنند لذا طبق این آیه آنها آرزو می‌کنند یا کار آنان را تکمیل کند یا به دنیا برگردند تا به آسانی به مرحله ایمان نائل شوند. 🔹به هر حال، با این که ایمان‌آوری در دشوار است اما طبق آیه أخیر، همین رها کردن اعتقادات کفرآمیز و باطل، و اعتراف به حقانیت راه انبیاء، اجمالا به از عذاب، و کسب نعم اخروی متناسب با این دو کار، منجر می‌شود. @oshaghierfan &
🔵 یادداشت‌های قرآنی 🖌 موضوع: تمهيدات خداوند در آخرت براي تقويت ايمان بي‌ايمانان ✳️ قسمت سوم: قبلا گفته شد خداوند بر اساس مفاد جمله «بِاسْمِكَ الَّذِي‏ يَصْلُحُ‏ بِهِ‏ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُون‏» همه انسانها را صالح و مؤمن می‌کند؛ لذا برای این غرض تمهیداتی را در قیامت انجام می‌دهد از جمله این تمهیدات، داوری عادلانه خداوند است که در آیات (55 تا 57 حج) به آن اشاره شده است. 🌸«وَ لا يَزالُ الَّذينَ كَفَرُوا في‏ مِرْيَةٍ مِنْهُ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ يَأْتِيَهُمْ عَذابُ يَوْمٍ عَقيم - الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فَالَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ في‏ جَنَّاتِ النَّعيمِ- وَ الَّذينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَأُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ🌸» (55 تا 57 حج). 🌺ترجمه : و كسانى كه كفر ورزيدند، پيوسته از آن (قرآن) در شك هستند، تا ساعت (رستاخيز) ناگهان برایشان فرا رسد، يا عذاب روزى نازا (و غير قابل تكرار) به سراغشان آيد؛ در آن روز، پادشاهى از آنِ خداست ميان آنان می‌كند؛ پس كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كنند در باغهاى پرنعمت خواهند بود؛ و كسانى كه كفر ورزيده و آیات ما را دروغين بدانند، براى آنان عذابى خفّت‏‌آور خواهد بود🌺. 🔶توضیح این که در دنيا اختلافات اعتقادي و غير اعتقادي موجب مي‌شود كه بسياري از انسانها حق و باطل دعاوي را ندانند بلكه گرفتار يك سردرگمي و حيرت و نهايتا مبتلا به شوند؛ 🔸يكي از تمهيداتي كه خداوند در قيامت فراهم مي‌كند تا دوزخيان را از بي‌ايماني برهاند، او است بين اين اختلافات اعتقادي و غير اعتقادي و آشكار سازي حق و باطل آنها؛ ما در مورد اين اقدام به توضيح آيات (55 تا 57حج) مي‌پردازيم. 🔹در ابتدای اين آيات خداوند مي‌فرمايد: كفار پيوسته در مورد قرآن در يك و ترديد بسر مي‌برند و اين ترديدشان ادامه دارد تا وقتي كه قيامت یا عذاب آن بپا مي‌شود؛ «وَ لا يَزالُ الَّذينَ كَفَرُوا في‏ مِرْيَةٍ مِنْهُ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ...»؛ بعد مي‌فرمايد حاکمیت در آن روز از آنِ خدا است لذا در مورد اختلافات آنها حكم مي‌كند؛ «الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ»؛ از تعبير «حَتَّى» كه دلالت بر پايان‌يافتن حکم قبلش دارد و نيز از داوري عادلانه خداوند معلوم مي‌شود كه با اين داوري خداوند، و آن اختلافات براي كفار روشن شده، و آنها در مقطعي از قيامت از شك و شبهه‌اي كه نسبت به قرآن داشتند مي‌گردند. 🔸در ادامه في‌فرمايد: «فَالَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ في‏ جَنَّاتِ النَّعيمِ- وَ الَّذينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَأُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ» در مورد اين بخش از آيات بايد توجه كرد كه در ابتدای اين بخش «فاء» نتيجه یا ترتیب آمده است و اين خود نشان مي‌دهد كه اين بخش از اتفاقات قیامت مترتب بر «يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ» است؛ و به عنوان مرحله‌اي متفرع بر خداوند در قيامت رخ مي‌دهد، نه اين كه اين بخش بریده از «يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ» بوده و مربوط به اتفاقات دنيائي باشد که قبل از قیامت رخ داده باشد؛ یعنی خدا بین آن کفار می‌کند؛ 🔸این حکم و مقدمات روشنگرانه‌اش را برخی از آن کفار می‌پذیرند و بدین وسیله می‌گردند و به اقتضای آن عمل می‌کنند؛ و برخی زیر بار حکم خدا نمی‌روند و به سرکشی خود ادامه می‌دهند @oshaghierfan & ادامه در پایین 👇👇👇
ادامه از بالا 👆👆👆 🔷بنابراين و كه بعدا در تتمه این آيات با تعبیر ««فَالَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ...» مطرح مي‌شود را بايد نتيجه آن خداوند و مترتب بر آن دانست؛ نه اين كه اين ايمان و كفر از دنيا آمده باشد؛ زيرا موضوع بحث اين آيات، كفاري هستند كه پيوسته تا روز قيامت نسبت به حقائق قرآني در شك‌ بوده‌اند و بنابراين آنها بي‌ايمان از دنيا رفته‌اند و ايماني از دنيا توسط آنها آورده نشده؛ 🔸و ضمير «بَيْنَهُمْ» كه مرجعش همان كفارند نیز دلالت مي‌كند كه اين داوري، داوري بين همان كفار بي‌ايمان است؛ پس «فاء» نتيجه یا ترتیب نيز نشان مي‌دهد كه اتفاقات اين بخش در مرحله‌ بعد از آن داوري رخ مي‌دهد؛ بنابراين بعد از داوری عادلانه خداوند عده‌اي مي‌شوند؛ و عده‌اي به ادامه مي‌دهند. 🔹پس اين داوري روشن‌گرانه خداوند در قيامت منجر مي‌گردد كه عده‌اي از بي‌ايمانان كه تا روز قيامت نسبت به حقانيت قرآن شك و ترديد داشتند در قيامت گردند و به بهشت راه يابند «فَالَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ في‏ جَنَّاتِ النَّعيمِ»؛ گرچه برخی از کفار همچنان به کفر خود ادامه می‌دهند. 🔸از این بخش آیه نیز روشن می‌شود که ایمان‌آوری ‌و عمل صالح در آخرت، و مفید است؛ چون این بخش دلالت دارد که و عمل صالح اخروی به بهشتی شدن کفاری که کفرشان تا خداوند در قیامت ادامه دارد، منجر می‌گردد. @oshaghierfan &
دین جدید.mp3
12.64M
💯🔊 🔸 صوت کامل نشست علمی بررسی و تحلیل عرضه دین جدید با ظهور حضرت مهدی(عج) 🎙 با حضور: ➖ حسین عشاقی(عضو شورای علمی گروه فلسفه پژوهشگاه) ✍️ دبیر علمی: 📅 شنبه ۲۰ آبان ماه ۱۴۰۲ 🏢 قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی @oshaghierfan &
🔵 یادداشت‌های قرآنی 🖌 موضوع: استمرار دعوت به دین در آخرت: _ ✳️ از آیات قرآنی که دلالت دارد بر اینکه دعوت به دین و دینداری در همانند دنیا، همچنان برقرار است و این دعوت، به ایمان بی‌ایمانان دنیوی منجر می‌گردد، آیه (25 نور) است؛ 🔸در این آیه چنین آمده است «🌸يوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دينَهُمُ الْحَقَّ وَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبينُ🌸» 🔸یعنی خداوند در آن روز، دین حق را کاملا به آنان خواهد داد و آنان آگاه می‌گردند که خداوند همان حق آشکار است. ❇️ توضیح این که کلمه دو معنی دارد گاهی به معنای و بکار می‌رود (اعم از پاداش خوب و بد) مثل الدین در آیه (4 حمد) «مالِكِ يَوْمِ الدِّين»؛ گاهی به معنای و بکار می‌رود مثل الدین در آیه (19 آل عمران) «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ ..»؛ 🔶ازین‌رو در بین مفسران، اختلاف است که دین در جمله «يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دينَهُمُ الْحَقَّ» در آیه مورد بحث، چه معنی دارد؟ برخی به معنای پاداش گرفته‌اند و برخی به معنای کیش و آئین؛ و برخی نیز مثل مرحوم علامه طباطبائی در المیزان (ج 15 ص 95) هر دو احتمال را در مورد آن قابل قبول دانسته‌اند. 🔹اما دقت در این آیه و آیات مرتبط با آن نشان می‌دهد معنای کیش و آئین، برای دین در این آیه، پذیرفتنی تر بلکه متعین است؛ زیرا بر این ادعا چند قرینه داخلی و خارجی هست: 🟧اولا جمله بعد از جمله مورد بحث، جمله «وَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبينُ» است که بر یکی از پایه‌های اصلی دیانت که همان اعتقاد به خدا و صفات او است دلالت می‌کند؛ و نشان می‌دهد که با دادن «دينَهُمُ» به آن انسانها، آنان به یکی از مهم‌ترین گزاره‌های کیش الهی اذعان می‌کنند؛ 🔹بدیهی است اذعان به مسائل الهیات، با دین به معنای کیش و آئین تناسب بیشتری دارد تا با دین به معنای جزاء و کیفر؛ پس این جمله «وَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبينُ» خود قرینه‌ای است بر این که دین در این آیه همان دین به معنای است. 🟧ثانیا کلمه «وفّی» به معنای دادن کامل یک چیز است «وفّی الرجُلَ حَقَّهُ» یعنی حق آن مرد را به تمام و كمال داد؛ بنابراین معنی جمله «يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دينَهُمُ الْحَقَّ» این می‌شود که خداوند به آنان دین را به تمام و می‌دهد؛ 🔹در این صورت، اگر دین در این آیه به معنای جزاء و پاداش باشد مشکلی پیش می‌آید؛ و آن ناسازگاری مفاد این آیه است با مفاد آیات و روایاتی که بر و خداوند در قیامت دلالت دارند؛ 🔸توضیح این که ادله نقلی فراوانی هست که دلالت می‌کنند بسیاری از گناه‌کاران در قیامت یا با شفاعت شافعان یا بدون شفاعت شافعان بخشیده می‌شوند مثل آیه (53 زمر) «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ»؛ بنابراین بسیاری از مجرمان در قیامت به و کیفری که باید کاملا گرفتار شوند گرفتار نمی‌شوند؛ زیرا یا کاملا بخشیده می‌شوند یا حداقل بخشی از کیفرشان به آنها داده نمی‌شود؛ 🔹در هر صورت، کیفر به تمام و کمال برای چنین مجرمانی رخ نمی‌دهد؛ حال آنکه کلمه «يُوَفِّيهِمُ..» دلالت می‌کند که این کیفر به تمام و کمال به آنها داده می‌شود؛ پس اگر دین در این آیه به معنای جزاء و پاداش باشد، مفاد این آیه با آیات و روایات عفو و بخشش اخروی ناسازگار می‌شود؛ اما اگر دین در این آیه به معنای باشد بین مفاد این آیه با سایر آیات هیچ ناسازگاری شکل نمی‌گیرد؛ پس باید این دین را به معنای کیش و آئین بگیریم نه به معنای جزاء و پاداش. @oshaghierfan & ادامه در پایین 👇👇👇
ادامه از بالا 👆👆👆 🟧 ثالثا در آیه مورد بحث، کلمه دین با کلمه حق توصیف شده است و گفته شده «دينَهُمُ الْحَقَّ»؛ درین صورت اگر دین به معنای کیش و آئین باشد کلمه ، معنای واضح و روشنی پیدا می‌کند زیرا آئینی که به انسانها داده می‌شود مجموعه‌ای است از گزاره‌های اعتقادی و قوانین عملی؛ و اتصاف آنها به «حق» که بر درستی آن اعتقادات و قوانین دلالت دارد بدون مشکلی قابل پذیرش است؛ 🔹اما اگر دین به معنای جزاء و پاداش باشد بکار رفتن این وصف برای چنین موصوفی چندان گویا و پذیرفتنی نیست مگر با یک نحوه تصرف چنانکه بسیاری از مفسرانی که دین در این آیه را به معنای پاداش گرفته‌اند، کلمه حق را به معنای گرفته‌اند؛ بنابراین دین در این آیه به معنای و است نه به معنای پاداش؛ ❇️ نتيجه: با توجه به نکته فوق (که دين در آيه به معناى «کيش و آيين» است) مفاد آيه اين خواهد بود که مسئله به دین و در آخرت، می‌یابد و خداوند با تمهیداتی منکران دین را دین‌دار خواهد کرد و آنان نیز دیر یا زود به این تن خواهند داد 🔹چنانکه تتمه آیه نیز یعنی جمله «وَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبينُ» بر این دلالت دارد؛ و این راه نجاتی است از برای آن منکران دین در آخرت، البته بعد از تحمل عذاب درخوری که گرفتار آن می‌شوند. @oshaghierfan &
🔵 یادداشت‌های قرآنی 🖌 موضوع: دین‌پذیری همه مردم در آخرت: 🔶از آیات قرآنی که دلالت دارد بر اینکه همه مردم در دین الهی را می‌پذیرند و این پذیرش، راه است برای آنهایی که در دنیا ایمان نیاورده‌اند آیه (6 مطففین) است که می‌گوید: 🌺«يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمين»🌺 🔷توضیح این که خداوند در قرآن در آیه (46 سبأ) با زبان پیامبرش به انسانها موعظه‌ای کرده و خواهان این است که انسانها به این موعظه الهی عمل کنند؛ او فرموده است «💐قلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى‏ وَ فُرادى‏ ...»💐 🔸یعنی ای پیامبر به مردم بگو، من شما را با یک پند، موعظه‌ می‌کنم و آن این که هر کس، یا با دیگران یا به تنهایی کند؛ 🔸ادامه این آیه نشان می‌دهد که در صورت عمل به این انسانها به فکر افتاده و می‌یابند که پیامبر هیچ ناهنجاری فکری ندارد بلکه او با هشدارهایش درصدد رهانیدن انسانها از عذاب سخت است 🔹«ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَديد»؛ 🔶از سویی روشن است در دنیا اکثر مردم به این موعظه الهی توجهی نکرده و نمی‌کنند و لذا اکثر آنها با بی‌ایمانی از دنیا می‌روند؛ 🔹اما آیه مورد بحث در سوره مطففین این بشارت را می‌دهد که آن سفارشِ که شایسته بود همه مردم، در دنیا عمل می‌کردند ولی اکثرا عمل نکردند، در آخرت همه مردم به آن به تدریج عمل خواهند کرد و «قیام لله» از جانب آنها رخ خواهد داد «يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمين» 🔸و بالتبع نتیجه‌‌ آن «قیام لله» که در ادامه آیه (46 سبأ) به آن توجه داده شده است که همان به حقانیت پیامبر و راه او است، بر آن «قیام لله» اخروی مترتب خواهد شد 🔹بنابراین غیر مؤمنان دنیوی، همه در آن روز مورد اشاره در «يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ..» ایمان می‌آورند. 🔸با همين اعتراف به حقانیت پیامبر و راه او، برای بی‌ایمانان دنیایی فراهم می‌شود زیرا بر اساس آيات زيادي پاداش انسانها عین همان عمل و آنها است «الْيَوْمَ تُجْزى‏ كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ»، ✅ بنابراين بی‌ایمانان با ایمان‌آوری آگانه، عذاب خود را مرتفع، و بهره‌مند از می‌شوند. @oshaghierfan &