خارج اصول خبر واحد جلسه45.mp3
3.17M
خارج اصول دوشنبه جلسه45
⚫️ شاخصه های وجودی حضرت معصومه سلام الله علیها
◽️ حضرت معصومه علیهاالسلام از مقام و جایگاه بالایی از جمله در عرصه علمی بهرهمند بودند، در عصر امام کاظم علیهالسلام جمعى از شیعیان وارد مدینه شدند تا خدمت آن حضرت رسیده و سؤالاتشان را از او بپرسند. آنها وقتی متوجه شدند که حضرت در سفر است، به ناچار سؤالات را تحویل خانواده حضرت دادند تا در فرصتى دیگر پاسخ آن را بگیرند. آنها به هنگام بازگشت به وطن، براى خداحافظى به خانه حضرت رفتند، در این زمان حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام سؤالات را به همراه جوابهایش به آنها داد و آنها شادمان به سمت وطن حرکت کردند. اتفاقاً در مسیر بازگشت امام کاظم علیهالسلام را ملاقات کرده، و داستان را براى آن حضرت بازگو نمودند. امام نوشته را گرفتند و پس از مطالعه وقتی دیدند که پاسخ هاى حضرت معصومه علیهاالسلام همگى صحیح است، سه بار فرمود: «فِداها ابوها»؛ پدرش به فدایش باد.
◽️ مقام والای آن حضرت در عالم کشف و شهود نهتنها بهخاطر فرزندی حضرت موسیبن جعفر علیهالسلام و خواهری امام هشتم علیهالسلام است، بلکه بهواسطه مقام معرفتی خود ایشان نیز میباشد.مرحوم محدث قمى مىفرماید: یکى از بزرگان قم بهنام سعد خدمت علىبن موسىالرضا علیهالسلام رسید، حضرت به ایشان فرمود: «یا سعد عندکم لنا قبرٌ، قلت: جعلت فداک قبر فاطمة بنت موسى؟ قال: نعم من زارها عارفاً بحقّها فله الجنّة...»؛ یعنی ای سعد! قبرى از ما در بلاد شما است. عرض کردم: فدایت شوم قبر فاطمه دختر موسىبن جعفرعلیهالسلام ؟ حضرت فرمود: آرى، هر کس او را با معرفت زیارت کند بهشت برین جایگاهش خواهد بود. کلمه «عارفاً بحقها» که در روایات متعدد در مورد، فاطمه معصومه علیهاالسلام آمده بدین معنى است که بدانیم پدر و برادر و اجداد حضرت معصومه علیهاالسلام واجبالاطاعة هستند و باید به تمام برنامهها و دستورات آنها عامل باشیم که نتیجه آن جنت است.
◽️ روایت دیگری را نویسنده کتاب کاملالزیارت به نقل از پدر و برادر بزرگوارش مطابق روایتى از امام جواد علیهالسلام چنین نقل مىکند: «مَنْ زارَ عَمَّتى بِقُمْ فَلَهُ الْجَنَّةُ»؛ هر کس (مرقد) عمه ام (حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام) را در قم زیارت کند، بهشت از آن اوست».
◽️ رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم میفرمایند که پاره تن من در قم مدفون میشود و هر کس به زیارت او بیاید بهشت بر او واجب خواهد شد، عبارت پاره تن من تنها یک بار دیگر در مورد فاطمه زهرا علیهاالسلام بیان شده است.
بنابراین کلمه پاره تن از سوی پیامبر گرامی اسلام فقط در ارتباط با حضرت زهرا علیهاالسلام و حضرت معصومه علیهاالسلام از لسان مبارک پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم خارج شده است و قطعاً کسی که پاره تن پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم را در این سرزمین زیارت کند بهشت بر او واجب میشود...
حضرت آیه الله مکارم شیرازی
🔰 @ofogh_howzah
خارج فقه نجاسات جلسه45.mp3
6.37M
خارج فقه جلسه 45 چهارشنبه. #نجاسات
سعید دینی
📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙
@ostadahadi
🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎
#درس_خارج_اصول_چهارشنبه_28/9/97
#جلسه_46
#حجیت_خبر_واحد
#استدلال_به_آیه_ذکر
@ostadahadi
ایۀ ذکر: «فاسألوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون» نحل/43 و انبیاء/7
یکی از ایاتی که برای حجیت خبر واحد استدلال کرده اند آیه ذکر است
دربارۀ دلالت این آیه دو نظریه است:
1- آیه دلالت بر حجیت خبر واحد و حتی فتوا هم دارد و اساسا تخصص را در حرفه را حجت می داند
#صاحب_فصول در ص 276و بسیاری از #متاخرین و #استاد_احدی همین را برگزیده اند
2- منکر دلالت ایۀ ذکر بر حجیت خبرند مثل #شیخ_انصاری_و_آخوند
#استدلال به این آیه منوط به #سه_امر است:
امراول؛ ذکریک مفهوم عامی دارد و شامل قران و علمای هر رشته می شود در هر حرفه ای عده ای متخصص اند متخصصان هر رشته ای را اهل ذکر می گویند
امردوم؛ مورد سوال اعم از اصول و فروع است فسالوا از معاد از نبوت از احکام شرعیه و ....
امرسوم؛ تلازم بین وجوب سوال و وجوب قبول است چون اگر جواب حجیت نداشته باشد سوال لغو است پس امر به سوال دلیل بر حجیت جواب است تا لغویت لازم نیاید نتیجه حجیت جواب این است که اِخبار مخبر حجت شود به لحاظ اینکه ملاک در سوال نیست بلکه ملاک در جواب است جواب را یک نفر می فرماید.
مرحوم شیخ امر اول را نقد کرده است ما گفتیم مراد از اهل ذکر متخصصین جمیع رشته ها هستند ایشان می گوید روایات کثیره ای وارد شده که مراد از اهل ذکر را اهل بیت معرفی کرده اند مثل اینکه امام باقر فرمود نحن مسؤلون در این صورت ایۀ شریفه مربوط به علم است و ربطی به خبر واحد ظنی ندارد چون جوابی که ائمه عهم به سائل بدهند جواب از حکم الله واقعی است واِخبار ائمه عهم مفید علم است لذا بر کسی که از امام معصوم جوابی می شنود واجب است قبول کند چون انها خبر از واقع دارند و علمی حرف می زند
#جواب_استاد به این اشکال: روایات در مقام تفسیر اهل ذکر نیستند بلکه در مقام جری و تطبیق اهل ذکرند مصداق اتم و بارز اهل ذکر ائمه عهم اند نظیر تطبیق آیه والسماء رفعها و وضع المیزان که به امام علی ع تطبیق شده چون میزان کل ما یوزن به حق والباطل است این معنا بر امیرالمؤمنین ع منطبق است
#اشکال_دوم_شیخ: ما قبول می کنیم که اهل ذکر کلیه متخصصین را شامل می شود ولی راوی متخصص نیست کار راوی روایتگری است و بحث ما در حجیت خبراست یعنی خبری که روات نقل می کنند مثل زراره که اینها متخصص نیستند در حالی که بحث ما روی تخصص است.
#جواب: اولا: همانطوری که اخوند فرمود بسیاری از روات ما متخصص هستند نظیر زراره و محمدبن مسلم و ..مجتهد بودند لذا امام صادق ع فرمودند فانهم حجتی علیکم
ثانیا: آیه دلیل بر حجیت جواب است ان جوابی که داده می شود حجت است چون معقول نیست که سوال واجب باشد اما جواب حجت نباشد هروقت علم به جواب حاصل شد می پذیریم و هروقت علم به جواب ندارید نپذیرید و تفحص کنید مثلا می بینید راوی این خبر ضعیف است یا دلالت حدیث مجمل است نپذیرید.
اشکال_سوم: از #آقای_وحید: اشکال روائی است. ان روایتی که در جلسه مامون اتفاق افتاد که در ان جلسه برخی اهل ذکر را دانشمندان یهود و نصارا گرفتند امام رضا ع فرمودند سبحان الله مگر چنین چیزی ممکن است اگر ما به علمای یهود و نصارا مراجعه کنیم مسلما ما را به مذهب خود دعوت می کنند سپس فرمود اهل ذکر ما هستیم نورالثقلین ج 3 ص 57.
از برخورد امام با برخی از علمای محفل به دست می اید که این آیه ربطی به حجیت خبر راوی ندارد بلکه مردم ان زمان را ارجاع به ائمه عهم می دهد انها متخصص واقعی اند باید در تفسیر و در نیازمندی ها به ائمه عهم مراجعه شود.
#جواب: سائل در مجلس مامون آیه فسالوا اهل الذکر را منحصر به علمای اهل کتاب در هر زمان و هر عصری کرد امام با ایشان برخورد کرد که مرجع دین ما، ائمه عهم اند و شما نباید آیه را به نفع اهل کتاب تفسیر کنید اتفاقا در برخی ایات قران خداوند مشرکان را هم به اهل کتاب مراجعه می دهد و از اهل کتاب بپرسید که ایا در تورات و انجیل ایا نامی از پیامبر خاتم ص امده یا نه معنایش این نیست که در هر زمان و هر عصری مردم را به اهل کتاب مراجعه دهیم پس امام رضا ع در مقام تفسیر اهل ذکر نبود بلکه در مقام رد بر کسانی بود که از این آیه استفاده می کردند که در هر عصر و زمانی به باید مردم را به علمای یهود و نصارا ارجاع داد امام می خواهد این را رد کند
#استاد: این آیه دلالت بر حجیت خبر می کند . آیه نبا و نفر و همین آیه را نیز بر حجیت خبر پذیرفتیم.
🍃
🌹🍏🍃🌾🌷
🍃🍀🌾🌷➖➖🌷
🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵🔴🌷🍃
🔵⚫️🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی
📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙
@ostadahadi
🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎
#خارج_اصول_شنبه_97/10/1
#جلسه_47
#حجیت_خبر_واحد
#استدلال_به_آیه_أذن
@ostadahadi
اخرین آیه ای که برای اثبات حجیت خبر واحد استفاده کرده اند آیه 61 سوره مبارکه توبه معروف به آیه اذن است
«وَ مِنهْمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبىِ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيرْ لَّكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةٌ لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكمُ وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ»
#تقریب_استدلال این است که خداوند پیامبرش را بخاطر تصدیق خدا و مومنین می ستاید لابد قول مومنین حجت است چراکه ستودن پیامبربخاطر تصدیق مومنان ملازمه با حجیت قول مومنان دارد پس آیه دلالت بر حجیت کل خبر مومن دارد اگرچه مفید علم نباشد این برداشت قرائن داخلی و خارجی دارد .
اما #قرینه_داخلی : این است که تصدیق مومنین را در کنار تصدیق خدا قرار داد به فرموده مرحوم شیخ انصاری تصدیق کلام خداوند واجب است از اقتران تصدیق مومنین در کنار تصدیق خداوند به دست می اید که تصدیق مومن هم واجب است وجوب تصدیق قول مومن به معنای این است که به قول مومن ترتیب اثر بدهید و قول او را قبول کنید (فرائد ج 1 ص 291)
اما #قرائن_خارجیه دو چیز است:
1- یکی روایت حسنه ابراهیم بن هاشم نقل می کند فرزند امام صادق جناب اسماعیل دنانیری داشت سرمآیه اش را به مردی که از شام تجارت می کرد داد که برایش تجارت کند امام فرمود که مگر نشنیدی ایشان شارب الخمر است اسماعیل گفت چرا از مومنین شنیده بودم امام فرمود که یومن بالله و یومن للمومنین(آیه مورد بحث) یعنی برشما تکلیف است که به قول مومنین ترتیب اثر دهید نباید پولت را به ایشان می دادی. پس این روایت هم قول مومنین را حجت می داند
2- اگرمنظور آیه این است که تصدیق مومن در صورتی است که مفید علم باشد لازمه اش این است که خود تصدیق مومنین حسنی ندارد بلکه علم به یک شیئی حسن دارد و خداوند نفس تصدیق را مدح نمی کند بلکه علم را مدح می کند در حالی که خداوند متعال تصدیق قول مومنین را می ستاید واین قرینه می شود براینکه قول مومن چه علم بیاورد یا نیاورد خداوند دوست دارد که به قول ایشان اهمیت و ترتیب اثر بدهید .
#دو_اشکال_شیخ_و_آخوند:
1. آیه در مقام ستایش پیامبرص از باب اینکه پیامبر اذن است، می باشد اذن یعنی کسی که زود به یقین می رسد اما آیه در صدد بیان قبول قول مومنان نیست یعنی نمی گوید به کلیه اقوال مومنین ترتیب اثر دهید برای اثبات حجیت خبر واحد مانیاز داریم به اینکه آیه در مقام قبول قول غیر تعبدا باشد یعنی ولو اینکه قول مومن برای شما علم نیاورد بازهم قبول کنید و ترتیب اثر دهید در حالی که آیه در صدد بیان اذن است یعنی پیغمبر ص از حرف مومنین زود به علم می رسد ولی آیه ترتیب اثر می دهد؟ حرفی از این جهت نزد در تایید فرمایش مرحوم شیخ می گویم کلمه خیر لکم می رساند که اذن بودن پیغمبر به نفع مومنان است نه به نفع خودش مثلا اگر مومنی را دستگیر کردند که ایشان شارب الخمر است شاهدی بر شرب خمر او ندارند از این مومن می پرسند که شما شرب خمر کردید می گوید نه پیغمبر به حرف این مومن گوش می دهد این گوش دادن به نفع مومنین است چون اگر گوش ندهد و بخواهد به علم غیب عمل کند باید اجرای حد کند و اجرای حد به ضرر مومنین است که منافات با خیرلکم بودن دارد.
2. مراد از تصدیق مومنان چیست؟ مراد این است که اثاری که از این خبرمی خیزد که به نفع جمیع مومنان است و اسیبی به دیگران نمی زند ان اثار را براین خبر بارکن لذا مراد از تصدیق مومنین این نیست که تمامی اثار خبر را بارکن چون اگرمراد آیه این باشد لازم میاید اثاری که به ضررمومنین است مترتب براین خبر شود انچه در باب حجیت خبرمطلوب است این است که کلیه اثار خبر را ترتیب اثر دهید ولی انچه ازآیه به دست می اید این است اثاری که به نفع جمیع مومنان است ترتیب اثر بده
#شواهد:
أ- منافقی نزد پیامبر نمامی کرد پیامبر نه اورا تکذیب کرد و نه به حرف او ترتیب اثرداد چون می خواست به آیه یومن بالمومنین عمل کند حال اگر ترتیب اثر می داد به ضرر مومنین می شد.
ب- امام موسی (ع) به فضیل فرمود یا ابا محمد کذّب سمعک و بصرک عن اخیک . فان شهد عندک خمسون قساما انه قال قولا و قال لم اقله فصدّقه و کذبهم . فضیل گوشت و چشمت را نسبت به براد مومن تکذیب کن اگر 50 نفر شهادت دادند که فلانی فلان حرف را زده اما خودش گفت نه او را تصدیق کن و ان 50 نفر را تکذیب کن. پس مراد از تصدیق تصدیقی است که به نفع مومنین باشد.
(شارب الخمردر فقه به منزله سفیه است نباید به او پولی داد )
🍃
🌹🍏🍃🌾🌷
🍃🍀🌾🌷➖➖🌷
🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵🔴🌷🍃
🔵⚫️🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی
📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙
@ostadahadi
🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎
#خارج_فقه_چهارشنبه_97/9/28
#جلسه_45
#فصل_فی_النجاسة
#مسأله_19
@ostadahadi
#مساله_19: فروش میته حرام است در عین حال جائی که طهارت در انجا شرط نباشد اقوی جواز انتفاع به میته است این فتوا مطابق با قاعده است چون قوام بیع به مالیت طرفین یعنی عوض ومعوض است و قوام مالیت به وجود منفعت محلله است از اینکه شرعا استفاده از میته حرام است و از نظر شارع میته منفعت محلله ندارد پس مالیت ندارد لذا قابل داد وستد نیست اما در صورتی که قابل انتفاع باشد مثل اینکه از پوست میته مشک بسازد و مشک را برای ابیاری کشاورزی استفاده کند در این صورت اشکالی ندارد حق بهره برداری از پوست میته در اموری که طهارت شرط نیست بلا اشکال است مهم، بررسی روایات است
#روایات در باب میته دو دسته اند:
#دسته_اول: روایاتیند که متعرض خرید و فروش میته شده اند
#دسته_دوم: روایاتیند که متعرض انتفاع و بهره برداری از میته شده اند . این دسته هم دو دسته اند:
1- مطلقا انتفاع از میته را حرام می دانند
2- در برخی از موارد انتفاع از میته را جایز می دانند مثل جائی که طهارت شرط نیست
اما دسته اول؛ روایاتی که متعرض خریدو فروش میته شده است :
أ. صحیحه بزنطی عن الرضا ع قال سالته عن الرجل تکون له الغنم یقطع من الیاتها و هی احیاء ایصلح له ان ینتفع بما قطع قال نعم یضیئها و یسرج بها ولا یاکلها و لا یبیعها از امام رضا ع پرسیدند مردی دنبه های گوسفند را می برد در حالی که زنده است ایا می تواند از این دنبه های بریده شده استفاده کند امام فرمود بله دنبه را پاک می کند برای روشنائی چراغ استفاده می کند ولی حق خوردن یا فروش ان را ندارد شاهد عرض ما در استدلال لا یبیعها است حق فروش ندارد و نمی تواند از میته استفاده کند چون مالیت ندارد
ب. روایت سکونی عن ابی عبدالله ع السحت ثمن المیته پول میته حرام است یعنی فروش میته حرام است مرحوم محقق عراقی و سید خوانساری قائل به جواز بیع اعیان نجسه شده اند در صورتی که این اعیان نجسه منفعت محلله داشته باشد .
نسبت به این روایات از یک طرف قائل به انصرافند مثل اقا ضیاء که گفته لانصراف النواهی عن هذه الصوره نهی در روایات شامل میته ای که قابل انتفاع محلله است نمی شود از سوی دیگر قائل به معارضه اند مرحوم خوانساری جامع المدارک ج 3 ص 5 و مرحوم امام خمینی در مکاسب محرمه ج 1 ص 49 تا 52 قائل به معارضه اند منظورشان از معارضه روایت ابی القاسم صیقل است دران روایت امده که کتبوا الی الرجل جعلنا الله فداک ابی القاسم صیقل به فرزندش به امام رضا نامه نوشتند. فدای تو شویم انا قوم نعمل السیوف شمشیر می سازیم لیس لنا معیشه ولا تجاره غیرها غیر از ان کار دیگری نداریم .....وانما علاجنا ..مصرف ما در شمشیر سازی از پوست میته و استر و الاغ اهلی استفاده می کنیم ایا بر ماحلال است و می توانیم از این اشیاء استفاده کنیم و نماز بخوانیم نحن محتاجون الی جوابک لضرورتنا امام فرمود اجعل ثوبا للصلاه. اجازه فرمود که در همان نماز کارگری خودتان نماز بخوانید در واقع به دلالت التزامی دلالت می کند که می توانید ان پوست ها را بفروشید وسائل الشیعه بین این روایات و روایات دیگر معارضه شده
مثل امام خمینی جمع عرفی کرده اند به این که روایات نهی را حمل بر کراهت کنیم و روایت جواز را حفظ کنیم و بگوئیم که بیع میته در جایی که انتفاع محلله دادر اشکالی ندارد باقی می ماند سند حدیثابوالقاسم صیقل و فرزند ایشان توثیق ندارند برخی از اهل رجال نوشته اند مجهول برای ما شناخته شده نیست .
امام خمینی: وجود ابی القاسم در روایت، به استدلال ضربه وارد نمی کند چون راوی صیقل و ولدش نیست بلکه راوی محمدبن عیسی هست قال محمد بن عیسی کتب صیقل و ولده پس مخبر، محمدبن عیسی هست مخبر صیقل و ولدش نیستند چون اگر مخبر ایندو می بودند بجای این کلمه(کتب) باید می گفت کتبنا ما نامه نوشتیم پس قطعا راوی صیقل و ولدش نیستند بلکه محمدبن عیسی هست بقیه اسناد روایت هم که قوی اند احمدبن محمد بن حسن بن ولی هم که توثیق دارند پس از میته در مواردی که منفعت محلله داشته باشد می توان استفاده کرد.
#اشکال_استاد_احدی: مکاتبه ابی القاسم صیقل و ولد ایشان مربوط به تولیدی است تولیدی ایشان شمشیر سازی بود پوستین میته و الاغ و قاطر را برای غلاف شمشیر و امثال ان استفاده می کردند چه بسا در ذهن سائل این بود که ایا جایز است پوست میته را بعنوان غلاف شمشیر به انضمام شمشیر بفروشیم؟ امام اجازه فرمود که اری. اگر یک جنس نجسی در کنار جنس مباحی فروخته شود و پول به ازای ان جنس مباح پرداخت می شود نه ان جنس نجس. شاهد این است که گفتند انما علاجنا جلود المیته دربرخی دیگر کلمه مِن امده یعنی در شمشیر سازی نیاز به پوست میته داریم لذا این روایت تعارضی ندارد و اجنبی ازبحث است بحث این است که پوست میته را بدون انضمام بفروشند فرمود نفر
سعید دینی
📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙
@ostadahadi
🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎
#خارج_فقه_شنبه_97/10/1
#جلسه_46
#فصل_فی_النجاسة
#مسأله_19
@ostadahadi
بحث در این بود که بیع میته حرام است مکاتبه صیقل خوانده شد که امام اجازه فرمودند انتفاع از میته جایز است؛ اشکالاتی براین مکاتبه وارد است که برخی در مکاسب بیع ذکر شده. لکن یکی از اشکالاتی که وارد شده این است که؛
1- اگر امام می فرماید بیعش جایز است به اعتبار آن ضمیمه و شمشیر است نه اینکه مستقلا فرموده باشد جایز است.
2- در مکاتبه دارد که کتبوا الی الرجل معلوم نیست که منظور از رجل امام معصوم(علیه السلام) باشد لذا احتمال دارد که موسی بن جعفر یا امام رضا باشد ابهام در مروی عنه داریم
در مکاتبه قاسم صیقل آمده قال کتبت الی الرضا(علیه السلام) انی اعمل اقماد السیوف من جلود الحمر المیته من غلاف های شمشیر را از پوست الاغ های مردار می سازم و تثیبوا صیابی به لباسم اصابت می کند و اصلی فیها ایا نماز بخوانم فکتب(علیه السلام) اتخذ ثوبک لصلاتک مانعی ندارد که با آن لباست نماز بخوانی پرسید که مگر می شود در حالی که میدانم نجس هستند لذا نوشت فکتبت الی جعفر الثانی(علیه السلام) به امام جواد نامه نوشتم که به پدرتان نامه نوشتم که از پوست خرهای میته استفاده می کنم پدرت فرموده می توانی نماز بخوانی این جواب بر من دشوار است امام جواد برایم نوشت کل اعمال البر بالصبر یرحمک لله اعمال انسان نیکوکار نیازمند به صبر است خدا تو را رحمت کند یعنی درست است که در مغازه کار می کنی و برایت سخت است که لباس پاک بپوشی لکن انسانهای نیکوکار صبورند و این سختی ها را تحمل می کنند معنایش این است که تلاش کن از میته استفاده نکنی بلکه از حیوانات تذکیه شده استفاده کنی . پس معلوم می شود که صیقل یک شخص معمولی نبود. از این نامه معلوم می شود که نامه امام رضا از روی تقیه بود چون امام جواد هم تصریح نکرد بلکه با کنایه و اشاره مطلبش را فرمود که استفاده از میته جایز نیست.
اما روایات متعرض انتفاع و بهره برداری از میته؛ برخی روایات متعرض حرمت بیع و برخی متعرض انتفاع شده که دو دسته بودند
#مشهور فقها مطلقا انتفاع از میته را حرام می دانند چه انتفاع محلله و چه محرمه اما صاحب عروه می فرماید انتفاع به میته در جایی که طهارت شرط نیست اشکالی ندارد مثلا از میته برای استصباح استفاده شود یا از پوست میته برای غلاف شمشیر یا برای افسار اسب استفاده شود یا برای طناب سازی استفاده شود مانعی ندارد. #استاد_احدی: مختار بنده نیز همین است .
دراینجا روایات دو دسته اند:
1- مطلقا استفاده از میته را حرام می دانند: مارواه ...فی کتاب علی(علیه السلام) انما قطع منها میت لا ینتفع به انچه از حیوانات بریده می شود در حکم میته است و حق بهره برداری نیست
موثقه علی بن ابی مغیره به امام صادق عرض کردم المیته ینتفع منها بشیئ ایا از میته می توان استفاده کرد فقال(علیه السلام) لا کاملا نهی کرده.
موثقه سماعه که از پوست درنده ها پرسیدم امام فرمود اذا رایت و ..وقتی داشتی تیر می انداختی بسم الله گفتی استفاده کن اما از درنده میته استفاده نکن تصریح کرده که استفاده نشود
2- در مقابل این روایات طایفه دوم از روایات است که در برخی موارد انتفاع از میته را جایز می دانند
مثل «الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ أَهْلَ الْجَبَلِ تَثْقُلُ عِنْدَهُمْ أَلَيَاتُ الْغَنَمِ فَيَقْطَعُونَهَا فَقَالَ حَرَامٌ هِيَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَنَصْطَبِحُ بِهَا فَقَالَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّهُ يُصِيبُ الْيَدَ وَ الثَّوْبَ وَ هُوَ حَرَامٌ. الكافي (ط - الإسلامية) / ج6 / 255 / باب ما يقطع من أليات الضأن و ما يقطع من الصيد بنصفين ..... ص : 254»
حسن بن علی از امام موسی بن جعفر پرسید که ...فیقطعونها ...چوپانها دنبه های گوسفند ها را می برند فرمود هی حرام عرض کردم می خواهیم برای روشنائی استفاده کنیم فرمود اما تعلم انه یصیب الید و الثوب و هی حرام این روغن میته نجس است به بدنت اصابت می کند لکن استفاده درباره استصباح را رد نکرد. در جایی که طهارت شرط نیست اجازه داده
به نظر خیلی از فقها باید جمع عرفی کنیم تقریبا می توانیم به 4 راه وارد شویم:
أ. روایات مانعه مربوط به جائی است که طهارت شرط است لذا استفاده از میته را حرام کرد اما روایات مجوزه مال جایی است که طهارت شرط نیست لذا انتفای از میته را جایز دانست.
ب. ازراه انصراف که راه مرحوم حائری است در کتاب طهارت خودش.
🍃
🌹🍏🍃🌾🌷
🍃🍀🌾🌷➖➖🌷
🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵🔴🌷🍃
🔵⚫️🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
خارج اصول خبر واحد جلسه47.mp3
8.15M
خارج اصول ادله حجیت خبر واحد جلسه47
3- طایفه سوم؛ روایاتیند که ما را به علما و روات موثق ارجاع میدهند مثل« روایت مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْكَشِّيُّ فِي كِتَابِ الرِّجَالِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَيْبَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْمَرَاغِيِّ قَالَ وَرَدَ تَوْقِيعٌ عَلَى الْقَاسِمِ بْنِ الْعَلَاء وَ ذَكَرَ تَوْقِيعاً شَرِيفاً يَقُولُ فِيهِ فَإِنَّهُ لَا عُذْرَ لِأَحَدٍ مِنْ مَوَالِينَا فِي التَّشْكِيكِ فِيمَا يُؤَدِّيهِ عَنَّا ثِقَاتُنَا قَدْ عَرَفُوا بِأَنَّا نُفَاوِضُهُمْ سِرَّنَا وَ نُحَمِّلُهُمْ إِيَّاه ( وسائل الشيعة ؛ ج1 ؛ ص38)» کلمه ثقاتنا دلیل بر حجیت خبر واحد است یا در مورد یونس بن عبد الرحمن میفرماید: «سألت الرضا (عليه السلام) فقلت إنى لا ألقاك في كل وقت فعن من آخذ معالم ديني فقال: خذ من يونس بن عبد الرحمن (الإستبصار فيما اختلف من الأخبار ؛ المشيخة ؛ ص336) » میفرماید ایشان ثقه است یا در مقبوله عمر بن عبد العزیز فرمود: فللعوام ان یقلِّدوه.
4- روایاتیاند که ما را به کتابت حدیث و حفظ و نشر در ترغیبت و تشویق میکنند لابد به اینها حجت اند چراکه اگر حجت نباشند حدیث مجهول الحال را نشر دهیم.
پس حجیت اخبار تا اینجا از روایات ثابت شد.
🍃
🌹🍏🍃🌾🌷
🍃🍀🌾🌷➖➖🌷
🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵🔴🌷🍃
🔵⚫️🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی
📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙
@ostadahadi
🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎
#خارج_اصول_یکشنبه_97/10/2
#جلسه_48
#حجیت_خبر_واحد
#استدلال_به_روایات
@ostadahadi
یکی از ادله حجیت خبر واحد روایاتند که #چهار_طایفه_اند :
1- طایفه اول؛ اخبار علاجیه است یعنی روایاتی که برای رفع تعارض خبرین متعارضین آمده «خذ ماخالف العامة و اترک ماوافق العامة یا در روایت دیگر آمده و خذ أوثقهما و اعدلهما و أفقههما» موضوع خبرین متعارضین آن خبری است که صدورش برای ما مشکوک است چون هردو مقطوع الصدورند و هرگز تنافی ندارند و موضوع بحث در حجیت خبر واحد مشکوک الصدور است وقتی اخبار علاجیه راهحل برای تعارضش میدهد به این نتیجه میرسیم خبری که از ثقه به ما رسیده ولو اینکه در صدورش شک داریم، حجت است.
#تحقیق_استاد روی دو مطلب است:
أ- اول اینکه آیا مقطوع الصدور تعارض ندارند #مرحوم_نائینی_و_مرحوم_خویی قائلند که بین مقطوع الصدورها تعارض نیست در حالیکه در روایات سه مرحله دیده میشود؛ صدور روایت، دلالت روایت و حجیت روایت. اگر دو روایت در دو مرحله اول(صدور و دلالت) مشکلی نداشت اما یکی از این دو از باب تقیه و یا حفظا للدماء (حفظ جان امام) و روایت دیگر اراده جدی امام است آیا اینجا تعارض است؟
#نعم؛ مشکل آنجایی است یکی از آندو مقطوع الصدور باشد و تباین با قرآن داشته باشد اخبار علاجیه میگویندروایت را دور بینداز فهو زخزف و باطل. معنای بطلان اینن است که چنین روایتی قطعا صادر نشده است پس اخبار علاجیه برای مشکوک الصدور است اما جاییکه بین قرآن و حدیث عموم و خصوص مطلق یا مِن وجه باشد در آنجا مقطوع الصدور داریم و به دنبال علاجش میرویم در عموم و خصوص مطلق تخصیص و در مِن وجه تعارض جاری میکنیم یعنی (ترجیح یا تخییر) پس اگر سؤال شود آیا بین مقطوع الصدورها تعارض هست میگوییم بله منتها جاییکه تباین نداشته باشد.
ب- اینکه اخبار علاجیه اثبات حجیت خبر واحد میکند اما از کجا میفهمیم که مراد اخبار ثقات است نه هر خبری. مرحوم شیخ انصاری میفرماید در #مقبوله_عمر_بن_حنظله
{ أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ الطَّبْرِسِيُّ فِي الْإِحْتِجَاجِ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِيِّ ع فِي قَوْلِهِ تَعَالَى فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ- قَالَ هَذِهِ لِقَوْمٍ مِنَ الْيَهُودِ إِلَى أَنْ قَالَ.........فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِ أَنْ يُقَلِّدُوهُ وَ ذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلَّا بَعْضَ فُقَهَاءِ الشِّيعَةِ لَا كُلَّهُمْ فَإِنَّ مَنْ رَكِبَ مِنَ الْقَبَائِحِ وَ الْفَوَاحِشِ مَرَاكِبَ عُلَمَاءِ الْعَامَّةِ- فَلَا تَقْبَلُوا مِنْهُمْ عَنَّا شَيْئاً وَ لَا كَرَامَةَ وَ إِنَّمَا كَثُرَ التَّخْلِيطُ فِيمَا يُتَحَمَّلُ عَنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ لِذَلِكَ لِأَنَّ الْفَسَقَةَ يَتَحَمَّلُونَ عَنَّا فَيُحَرِّفُونَهُ بِأَسْرِهِ لِجَهْلِهِمْ وَ يَضَعُونَ الْأَشْيَاءَ عَلَى غَيْرِ وَجْهِهَا لِقِلَّةِ مَعْرِفَتِهِمْ وَ آخَرُونَ يَتَعَمَّدُونَ الْكَذِبَ عَلَيْنَا الْحَدِيثَ. (وسائل الشيعة / ج27 10 باب عدم جواز تقليد غير المعصوم ع فيما يقول برأيه و فيما لا يعمل فيه بنص عنهم ع ..... ص : 131) }
از عبارت أوثقهما و أعدلهما بدست میآید که خبر عدل و ثقه حجت است ولی برتری با اوثق و اعدل است چرا؟ چون اگر سوال شود ایا خبرین متعارضین حجت است؟ اخبار علاجیه ربطی به بحث ندارد ولی اگر سوال شود آیا خبر ثقه حجت است یا عادل ؟ اینجا میتوانیم به اخبار علاجیه مراجعه کنیم چون مستفاد از روایات عند التعارض وظیفه ما رجوع به اعدل و اوثق است. ائمه (ع) فرمودند: آن طرفی که اوثق و اعدل است برتری دهید معنایش ان است که هر دو طرف قطعی است.
2- طایفه دوم؛ از روایات ارجاع به اشخاص است مثل ارجاع به زکریا بن آدم و ارجاع اینها بخاطر ایمنی دین و دنیا یشان است و در مورد ابن بن تغلب و محمد بن مسلم و زراره میفرماید: «لولا هؤلاء لاندرست اثار أبی» اگر حجت نبود ائمه ما را به ایشان ارجاع نمیدادند.
سعید دینی
📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙
@ostadahadi
🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎
#خارج_فقه_یکشنبه_97/10/2
#جلسه_47
#فصل_فی_النجاسة_نجاست_دم
@ostadahadi
بحث دربارۀ تعارض روایات بود برخی روایات مطلقا میته را حرام می دانستند وبرخی جایز البته بصورت مشروط یعنی جایی که طهارت شرط نباشد
#سوال: بین این دو دسته از روایات چه کاری انجام دهیم؟ تقریبا می توانیم به چهار راه وارد شویم
1- جمع عرفی کنیم : روایات مانعه مربوط به جائی است که طهارت شرط است لذا استفاده از میته را حرام کرد اما روایات مجوزه مال جایی است که طهارت شرط نیست لذا انتفای از میته را جایز دانست مثل اینکه روغن را برروشنایی استفاده کنند.
2- راه دوم؛ از مرحوم حائری : در شرح عروه به عنوان قاعده انصراف جاری فرمودند (ج 1 ص 432) فرمودند: منشأ انصراف ارتکازات عقلاست همانطوری که مرتکَز ذهن عقلا دربارۀ نجاست این است که اگر مرطوب باشد نجس کننده است لذا ملاقی مرطوب نجس می شود همچنین ارتکاز عقلا درباب حرمت بیع میته این است که منافع محلله نداشته باشد لذا اگر منافع محلله داشت بیع میته جایز است مثل جایی که طهارت شرط نیست می توان استفاده کرد.
#اشکال: انصراف درجایی است که اطلاقات ادله معارض نداشته باشد ولی وقتی که اطلاقات ادله معارض دارند انصراف معنا ندارد روایات مانعه با روایات مجوزه در بحث بیع میته معارض دارند نسبت بینشان عموم و خصوص من وجه است در مادۀ اجتماع تعارض می کنند مثلا فروش روغن میته برای استصباح جایز است یا نه؟ روایات مانعه جایز نمی دانند و روایات مجوزه جایز می دانند اینجا انصرافی صورت نمی گیرد و مشکلی را حل نمی کند.
به عبارت دیگرتعارض دو قسم است:
أ- تعارض غیر مستقر: مثل عام و خاص مطلق هرکجا نسبت بین دو دلیل عموم و خصوص مطلق بود تعارض بین دو دلیل غیر مستقر است یعنی دلیل خاص دلیل عام را تخصیص می زند از باب یقدَّم الخاص علی العام تعارض غیرمستقر می شود.
ب- تعارض مستقَر: در عموم و خصوص من وجه است در اینجا قانون تخصیص جاری نمی شود لذا تعارض را مستقر می گویند در مانحن فیه تعارض مستقر است لذا باید به دنبال حل کردن مساله باشیم و نمی توانیم به سراغ انصراف برویم.
3- راه سوم؛ از مرحوم حکیم در مستمسک و برخی از شاگردان خوئی و ..: روایات مانعه نص اند روایات مجوزه ظاهرند نص بر ظاهر مقدم است لذا باید روایات مجوزه را تاویل ببریم و توجیه کنیم تاویلش این است جایی که شرط طهارت در انجا نشده استفاده از میته جایز است ودر غیر این مورد حرام است و نباید استفاده کرد
4- راه چهارم؛ روایات مانعه با مجوزه تعارض می کنند و هردو دسته تساقط می کنند لذا دلیل نمی ماند باید دنبال دلیل باشیم که در اینجا قاعده اصالة الحل جاری می شود .
#جواب: قاعده حلیت قاعده اولیه است اما استفاده میته در جایی که طهارت شرط نیست حکم ثانوی است چگونه این قاعده را در حکم ثانوی جاری می کنید اگر ما در اصل بیع میته شک کنیم که ایا حلال است یا حرام اصل حلیت جاری است ولی اگر شک کنیم که ایا بیع میته در جائی که منافع محلله دارد و طهارت در انجا شرط نیست جایز است یا نه؟ در اینجا اصل حلیت جاری نمی شود چون حرمت بیع میته برای ما محرز است شکی در حرمت بیع میته نداریم
الخامس: الدم. در اینجا دو بحث است:
أ- خون حیواناتی که نفس سائله دارند یعنی جهنده اند.
ب- حیواناتی اند که نفس سائله ندارند
اما بحث اول؛ در این بحث صاحب عروه می نویسد کلیه حیواناتی که خون جهنده دارند چه انسان و چه غیر انسان چه کوچک و چه بزرگ و چه قلیل و چه زیاد نجس اند
فقهای ما دراین قسمت بحثهای مختلفی دارند برخی بحث را از اینجا شروع کردند که اصل اولی در خون طهارت است مثل امام و اخوند همین را دارند لذا بحث کردند که ایا اصل اولی در خون طهارت است یا نجاست ثابت می کنند که اصل اولی در خون طهارت است الا ماخرج بالدلیل.
بحث دوم؛ عده ای از فقها نجاست خون را از ضروریات مذهب گرفته اند و گفتند اصلا قابل بحث نیست لذا با نظریه قبلی کاملا منافات دارد حتی صاحب جواهر ادعای اجماع کل فقها و مسلمین بر نجاست خون کرده است یعنی در این زمینه نیازی به روایت و استدلال هم نیست این دسته از فقها بحث را عوض کردند و گفتند حال که نجاست خون ضروری است باید بحث کنیم که خون قلیل نجس است یا نه؟ مثلا سرسوزنی از خون نجس است یا نه یا دمل را پاره کرد و مقداری خون امد ایا نجس است یا نه؟
بحث سوم؛ در مقابل این دو دسته دسته سومی اند که اجماع و اتفاق مسلمین بر نجاست دم را قبول ندارند و حتی ایات و روایات را توجیه می کنند و اثبات نجاست دم را از اطلاقات ادله به دست نمی اورند بلکه به صورت مصادیق به دست می اورند بحث را مصداقی کرده اند خودش یک رساله مستقل می شود. مثلا خون انسان یا گوسفند تازمانی که در باطن است نجس نیست وقتی شکاف برداشت و بیرون امد نجس است.
بحث چهارم؛ #نظر_استاد: نه از راه امام و نه صاحب جواهر و ....
خارج اصول خبر واحد جلسه48.mp3
7.94M
خارج اصول ادله حجیت خبر واحد #روایت جلسه48
دروس استاد احدی حفظه الله تعالی
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙 @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 #خارج_فقه_یکشنبه_97/10/2 #جلسه_47 #فصل_فی_النجاسة_
بلکه ادله نجاست دم بررسی میشود: ایا از ایات و اجماع و روایات نجاست دم استفاده می شود.
🍃
🌹🍏🍃🌾🌷
🍃🍀🌾🌷➖➖🌷
🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵🔴🌷🍃
🔵⚫️🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
روایت را از چه کسی بگیریم و حرف چه کسی را قبول کنیم جناب عمری ثقه من است اگر از طرف من چیزی را نقل کرد بدانید که از من نقل کرده است گر چیزی از جانب من گفته بدانید که از جانب من است گوش به حرفش دهید و اطاعتش کنید چون ثقه هست ...من دوباره مثل همین مطلب را از ابا محمد پرسیدم فرمود او و پسرش موثق اند و شبیه همین کلمات را امام بیان فرمودند. مفاد این روایت این است که خبر ثقه حجت است.
#مرحوم_امام خمینی در (تنقیح الاصول ج 3 ص 190) فرمودند: چنین خبری در طوائف اربعه وجود ندارد که راوی اش امامی و عادل و موثق باشد که صحیح اعلائی به آن می گویند چنین روایتی نیست
#جواب_استاد: روایت احمدبن اسحاق گذشت پس چنین روایتی داریم و کلام امام مخدوش شد
#مرحوم_نائینی: منکر تواتر اجمالی است چون می فرماید اگر برروی هر یک از این اخبار دست گذاریم احتمال صدق و کذب می دهد به این نتیجه می رسیم که خبر مقطوع الصدور نداریم لذا از کجا تواتر اجمالی به دست اوردید؟ چون تواتر اجمالی این است که تعداد روایات به حدی باشد که علم به صدور برخی هایش پیدا شود ولو اینکه مشتمل بر مضمون واحد و لفظ واحد نباشد.
#استاد: باید کلام مرحوم نائینی بررسی شود. اقای وحید این اشکال را پذیرفته اند لذا باید برای حجیت خبر واحد از راه دیگری وارد شد.
🍃
🌹🍏🍃🌾🌷
🍃🍀🌾🌷➖➖🌷
🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵🔴🌷🍃
🔵⚫️🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی
📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙
@ostadahadi
🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎
#خارج_اصول_دوشنبه_97/10/3
#جلسه_49
#حجیت_خبر_واحد_استدلال_به_روایات
@ostadahadi
در استدلال بر روایات بر حجیت خبر واحد نیازمند به تواتر هستیم چون اگرتواتر روایات به اثبات نرسد دور لازم می اید به لحاظ اینکه این 4طائفه روایات خبر احاداند وما می خواهیم توسط خبرواحد حجیت خبر واحد را ثابت کنیم درواقع از دو طرف هم طرف موقوف و هم طرف موقوف علیه خبر واحدند لذا بزرگان علم اصول به دنبال تواتر روایت می گردند چون اگر نتوانند تواتر روایات را ثابت کنند دستشان از تمسک به این روایات کوتاه می شود .2دسته شده اند:
1- مرحوم آخوند: قائل به تواتر اجمالی روایات است؛ مرحوم حائری و خوئی : پذیرفته اند و از آخوند تبعیت کرده اند.
2- مرحوم امام و نائینی و اقای وحید : منکر تواتر اجمالی اند.
#اقسام_تواتر: 3 قسم است:
1. تواتر لفظی: یعنی روایات دارای الفاظ مشترکی اند که عادتا محال است که از این تعداد روایات قطع به حکم واقعی پیدا نشود براین اساس علمای اصول منکر تواتر لفظی هستند چون 4 طائفه روایات دارای الفاظ واحدی به تعدادی که یقین به صدور این روایات حاصل شود، نیستند عادتا نمی توانیم یقین پیدا کنیم که این روایات برای حجیت خبرواحد صادر شده است لذا تواتر لفظی نیست.
2. تواترمعنوی: تعدادی از روات خبرهائی دادند که الفاظشان مختلف است ولی دارای معنای مشترکی اند بطوری که انسان قطع پیدا می کند به صدور این روایات براین معنای واحد مثل اینکه از روایات مختلف با الفاظ مختلف یقین به شجاعت امیرالمومنین علی(علیه السلام)پیدا کردیم بزرگان اصول تواتر معنوی برای 4طائفه از روایات قائل نیستند یعنی معنای مشترک این طوائف اربعه حجیت خبر واحد نیست.
3. تواتر اجمالی است : در اینجا کاری به الفاظ مشترک یا معنای مشترک نداریم بلکه وجود خود خبررا توجه داریم نظیر اینکه ما علم اجمالی داریم که در شهر ما یک اتفاقی امروز می افتد پس معلوم بالاجمال ما حادثه و اتفاق است دراینجا از طوائف اربعه اجمالا علم پیدا می کنیم به اینکه در میان روات ائمه (علیهم السلام) در تمام دوره ها و عصرها خبری بود که آن خبر، خبر ثقه را حجت می کرد عادتا یقین داریم به اینکه می توان قطع به صدور خبری پیدا کرد که دلیل برحجیت خبر ثقه است
#مرحوم_آخوند: قائل به #تواتر_اجمالی است. ایشان هم در کفایه و هم در شرح رسائل می فرماید که ضرورةَ اَنّه یعلم اجمالا بصدور بعضها منهم یعنی الفاظ و معنای واحد در میان اینها نیست ولی عدد به اندازه ای است که اجمالا می دانیم که ائمه (علیهم السلام) قائل به حجیت خبر واحدند از ائمه (علیهم السلام) بعضی از این اخبار صادر شده که دلالت بر حجیت خبر واحد دارند .
در تواتر اجمالی #اخص_مضمونا را اخذ می کنیم یعنی روایات متفاوت اند طائفه ای خبر امامی را حجت می دانند و طائفه دیگر خبر عادل را حجت می دانند و طائفه سوم خبر ثقه را حجت می دانند بین این 3 طائفه روایتی پیدا می کنیم که هرسه خصوصیت را داشته باشد و به قول ما فقها همان خبر صحیح اعلائی را بگیرد حال اگر از مجموع طوائف اربعه به خبری رسیدیم که راوی اش همه این صفات را دارد و از امام به ما خبر داد به اینکه کل خبرهای ثقه حجت است ولو اینکه امامی و عادل نباشد می توانید به مفادش عمل کنید ونظر به حجیت مطلق ثقه بدهید ولی اگر در میان این طوائف اربعه چنین خبرصحیح اعلائی پیدا نشد حق ندارید که فتوا به حجیت کل ثقه بدهید.این کل حرف آخوند است
#استاد_احدی: ما گشتیم در طوائف اربعه یک روایت پیدا کردیم که صحیح اعلائی است و راوی اش هم امامی است و عادل و هم موثق است. این اقا از دو امام نقل می کند که کل خبر ثقه حجت است پس بیان آخوند درست است
صحیحه احمدبن اسحاق عن ابی الحسن(علیه السلام):
مَنْ أُعَامِلُ؟ أَوْ عَمَّنْ آخُذُ؟ و قَوْلَ مَنْ أَقْبَلُ؟ فَقَالَ لَهُ: «الْعَمْرِيُّ ثِقَتِي؛ فَمَا أَدّى إِلَيْكَ عَنِّي، فَعَنِّي يُؤَدِّي، و مَا قَالَ لَكَ عَنِّي، فَعَنِّي يَقُولُ؛ فَاسْمَعْ لَهُ و أَطِعْ؛ فَإِنَّهُ الثِّقَةُ الْمَأْمُونُ».
وَ أَخْبَرَنِي أَبُو عَلِيٍّ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا مُحَمَّدٍ عليه السلام عَنْ مِثْلِ ذلِكَ، فَقَالَ لَهُ: «الْعَمْرِيُّ وَ ابْنُهُ ثِقَتَانِ؛ فَمَا أَدَّيَا إِلَيْكَ عَنِّي، فَعَنِّي يُؤَدِّيَانِ، و مَا قَالَا لَكَ، فَعَنِّي يَقُولَانِ؛ فَاسْمَعْ لَهُمَا و أَطِعْهُمَا؛ فَإِنَّهُمَا الثِّقَتَانِ الْمَأْمُونَانِ».(الكافي (ط - دارالحديث) ؛ ج2 ؛ ص126)
سعید دینی
📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙
@ostadahadi
🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎
#خارج_فقه_دوشنبه_97/10/3
#جلسه_48
#فصل_فی_النجاسة_نجاست_دم
@ostadahadi
ادله نجاست دم از جهات مختلفی خواهد بود هم از نظرآیات و هم روآیات دلالت بر نجاست دم دارند دو آیه در این زمینه است :
145 انعام : (قُلْ لٰا أَجِدُ فِي مٰا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّماً عَلىٰ طٰاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلّٰا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً ..)
محتوای آیه این است که دربارۀ حرمت طعام در سه مورد وحی نازل شد یکی دربارۀ میته که اکلش حرام است و یکی درباره خونی که از بدن حیوان می ریزد و یکی هم درباره گوشت خوک است که اکلش حرام است چون هریک از این سه تا رجس و خبیث اند .
#تقریب_استدلال: متوقف بر 3 امر است
1- امراول؛ ضمیر فانّه به هریک از این سه تا برگردد و فقط به قسم آخر برنگردد دراین صورت کلمۀ رجس قید هرسه می شود هم میته و خون و هم گوشت خوک رجس اند
2- امردوم؛ رجس به معنای نجس باشد
3- امرسوم؛ شأن این دم باید مسفوح باشد گرچه بالفعل مسفوح نیست ولی شأنیت جاری شدن را دارد
#مرحوم_خوئی: به امر اول و دوم اشکال کرده و آیه را از استدلال انداخت . می فرماید
اولا: ضمیر انه به کل واحد بر نمی گردد فقط خصوص لحم خنزیر است یعنی گوشت خوک رجس است
ثانیا : رجس به معنای خبیث و پلید است نه به معنای نجس شاهدش این است که گاهی در قرآن رجس بر اعمال و کارهای انسان هم اطلاق می شود مثل قمار بازی که قرآن در سوره مائده آیه 90 می فرماید انما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام ....همگی این سه قسم قمارند و با عبارت رجس بیان شده اند مگر قمار و اسباب و الات قمار نجس اند؟ نه پس رجس به معنای پلیدی و خباثت است نه نجاست.
#استاد_احدی: هردو اشکال ایشان مخدوش است.
اما اشکال اول ایشان که ضمیر به خنزیر برمی گردد نه به کل واحد واحد این اشکال مردود است چون استثنا، متصل است نه منقطع. یعنی خداوند هرسه تا را رجس می داند وحی برای هرسه نازل شد هرسه داخل در مواد غذائی اند که هرسه تا رجس اند. َ
اما اشکال دوم ایشان نیز مخدوش است چون آیه 90 سوره مائده اگر قمار را رجس می داند و رجس به معنای نجاست نیست بخاطر این است که در انجا قرینه وجود دارد که «من عمل الشیطان» دلالت بر خبث باطنی این اشیاء دارند خباثت شیطانی دارند یعنی روح انسان را کدر و کثیف می کند .
استاد: بعد از مخدوش شدن این دلیل نیاز است که 4 مطلب را بررسی کنیم تا آیه مشخص شود
مطلب اول: احکام بردو قسم اند تکلیفی که همان خمسه اند و دیگری وضعی اند که همان صحت و بطلان و طهارت و نجاست است درباره احکام وضعیه دو نظریه است برخی می گویند احکام وضعیه مجعول مستقیم شارع نیست و نیازبه جعل ندارد بلکه از احکام خمسه انتزاع می شوند مثلا اگر قرآن امر می کند که از گناهان کبیره اجتناب کنید از این وجوب اجتناب حکم وضعی فهمیده می شود که ارتکاب معصیت، نافرمانی خداست و عقاب و عذاب دارد
#مرحوم_شیخ_انصاری همین را قائل است و #مختار_استاد هم همین است مثلا از احل الله البیع انتزاع می کنیم که ربا حرام است پس صحت و بطلان جعل مستقل ندارند بلکه از حلیت مطلق بیع و حرمت بیع ربوی انتزاع کردیم. این مبنا در آیه شریفه جاری نیست . چون رجس، دلالت مطابقی اش پلیدی است ولی دلالت التزامی اش حرمت است وقتی اکل دم حرام شد از این حرمت نجاست انتزاع می شود مگراینکه دلیل خاصی بیاید و نجاست را از دم بردارد.
شاهدش این است که؛ قرآن در سوره مدثر می فرماید« والرجز فاهجر» رُجز مطلق پلیدی است امر به هجر و ترک از مطلق پلیدی دارد ایا این امر وجوب را می رساند یا نه؟ بله وجوب را می رساند لازمه وجوب هَجر این است که ارتکاب رجز حرام است وقتی ارتکابش حرام شد، نجاست را از او انتزاع می کنیم الاماخرج بالدلیل. پس حکم نجاست و طهارت از احکام وضعیۀ انتزاعیه است و نیازی به دلالت مطابقی ندارد تا اینکه نقد کنید رجس در قرآن به معنای پلیدی است و به معنای نجس نیست.
شاهد دیگر اینکه: کلمه فاجتنبوه که در ادامه آیه امده امر فاجتنبوا به معنای وجوب اجتناب از قمار است آیا به همین دلالت مطابقی اش اکتفا کنیم ؟ نه بلکه دلالت التزامی اش این است که قمار حرام است از این حرمت قمار حکم وضعی به دست می اید که همان معصیت است و عقاب دارد و پول از راه قمار باطل است همه اینها از فاجتنبوا به دست امد. پس چرا باید آیه را کنار گذاریم وبگوئیم آیه مال پلیدی در حالی که وجوب اجتناب دلالت بر حرمت می کند مثل فالرجز فاهجر است.
🍃
🌹🍏🍃🌾🌷
🍃🍀🌾🌷➖➖🌷
🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵🔴🌷🍃
🔵⚫️🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
خارج فقه نجاسات جلسه48.mp3
6.39M
خارج فقه #نجاسات. دوشنبه جلسه48
خارج اصول خبر واحد جلسه49.mp3
6.95M
خارج اصول خبر واحد. دوشنبه جلسه49
سعید دینی
📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙
@ostadahadi
🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎
#خارج_اصول_سه شنبه_97/10/4
#جلسه_50
#حجیت_خبر_واحد_استدلال_به_روایات
@ostadahadi
گذشت که آخوند تواتر اجمالی را پذیرفت
نائینی منکر تواتر اجمالی است چون روی هر خبری از این اخبار انگشت گذاریم احتمال صدق و کذب درآن خبر داده می شود
بین طوائف اربعه اشتراک لفظی نیست اشتراک معنوی نیست لذا همین اندازه که احتمال اشتباه و خطا درصدور خبر بدهیم عادتا یقین به صدور برخی از این اخبار برای ما پیدا نمی شود لازمه اش این است که تواتر اجمالی حاصل نمی شود چون تواتر اجمالیآن است که از مجموعه روایات قطع به صدور برخی صادر شود وقتی احتمال صدق و کذب را در هر خبری می دهیم قاعدتا قطع به صدور برخی حاصل نمی شود
مرحوم خوئی در مصباح الاصول پاسخ می دهد که: در جائی که تواتر لفظی است یا معنوی است در انجا هم وقتی انگشت روی هر خبری بگذاریم محتمل الصدق و الکذب است نتیجه اش این می شود که باید منکر تواتر لفظی و معنوی در اخبار شویم در حالی که فقها و علما قائل به تواتر لفظی و معنوی هستند
استاد: این جواب درست نیست چون در تواتر لفظی قدر مشترک و جامع دارد جامع همان لفظ واحدی است که همه نقل کردند در تواتر معنوی هم جامع دارد جامع همان یک معنائی است که همه نقل کردند احتمال صدق و کذب در جائی مضر است که جامع نباشد مثل تواتر اجمالی و مرحوم نائینی همین را می گوید ایشان منکر تواتر اجمالی است چون جامع ندارد قدر مشترک ندارد لذا با اندک احتمال خطا و اشتباه در هر خبری نمی توان تواتر را اثبات کرد.
مرحوم امام هم منکر تواتر اجمالی است لکن نه از راه نائینیبلکه راه دیگری فرمودندکه در هرمرتبه از مراتب هدایت باید در سلسلۀ سند تعداد روایت به حدی باشد که عادتا تبانی راویان بر کذب محال باشد حلقه وصل ما به روات مشایخ ثلاثه اند کلینی و صدوق و طوسی .تعداد روات در این مرتبه یعنی مرتبه مشایخ ثلاثه به حدی نیست که ما به تواتر اجمالی برسیم و اگر کلینی نقل تواتر کند نقل او خبر واحد است و مفید علم نیست پس در این مرتبه نمی توانیم به تواتر اجمالی برسیم چون اینها 3نفرند و تعداد روایات به حدی نیست که ما یقین به صدور برخی پیدا کنیم. تنقیح الاصول ج 3 ص 190
به نظر استاد اشکال امام هم وارد نیست: چون ایشان یکی از مراحل قطع به صدور روایت را در کتاب فقه الحدیث کثرت الروایه می داند یعنی اگر از یک راوی روایات زیادی نقل می شود ولو اینکه برخی از اسناد روایت ضعیف باشد یقین به صدورآن روایت پیدا می شود از دیدگاه ایشان کثرت الروایه قرینه قطعیه است بر قطع صدور روایت . با توجه به این مبنا در فقه الحدیث، به ایشان عرض می کنیم مجموعۀ روایات متعارض در این طوائف اربعه 200تاست تقریبا نزدیک 82 روایتش در وسائل هست (در ج 18از 20 جلدی ها باب 11 و 12 در صفات قاضی و رجوع به حاکم.) لذا بر اساس مبنای شما اگر هم احتمال اشتباه یا خطا دهیم تواتر اجمالی حاصل می شود چون تعداد نقل بالاست این همه نقل امکان ندارد که بعضی از این روایات مقطوع الصدور نباشد.
از #نظر_استاد: روایات مثبت حجیت خبر واحد است.
چون تعداد روایات به حدی است که اجمالا یقین پیدا میکنیم به اینکه برخی از این روایات درباره حجیت خبر ثقه تاکید میکند از میان روایات مرحوم آخوند ارجاع به روایت صحیح اعلائی داد یعنی #سه_خصوصیت در راوی باشد؛ امامی مذهب باشد، عادل باشد، توثیق هم داشته باشد. ما گفتیم لابد منظور ایشان احمد بن اسحاق است که در سرپل ذهاب مدفون است . در این روایت تأکید شده #مطلق_ثقه_حجت است.
اما به #نظر_استاد صحیح اعلائی #چهار_ویژگی دارد اینجا با مرحوم آخوند فاصله میگیریم:
1- امامی بودن
2- عدالت
3- وثاقت
4- مجمع علیه آنوقت میشود صحیحه اعلایی یعنی این راوی اتفاق نظر همه فقها است شاید از همین باب است که 400 حدیث را جدا کردند و نامش را اصول اربعمأة گذاشتند.
دلیل استاد روایت رشید از امام موسی بن جعفر (ع) است امام فرمود: جمیع امور الادیان اربعة:
أ. امر لا اختلاف فیه و هو اجماع الامة علی الضرورة التی یضطرّ ون الیها.
ب. الاخبار المجمع علیها و هی الغایة المعروض علیها لکل الشبهة و المستنبط منها کل حادثة.(این قسمت ناظر به شرط چهارم استاد برای صحیحه اعلایی است)(وسائل الشیعه ج 18) در میان 200 روایت باید ببینیم کدام حدیث درباره حجیت خبر ثقه وارد شده است و راوی حدیث هم امامی هم عادل و هم مجمع علیها است.
عن محمد بن نصیر (کشی گوید بانه ثقة و کثیر العلم) عن محمد بن عیسی ( مقبول است) عن عبدالعزیز بن مهتدی ( در مورد ایشان فضل بن شاذان از اصحاب امام رضا (ع) میگوید من در میان رواة قمی بهتر از ایشان ندیدم و اعیان قمی ها ست و هم اعدل است) عن علی بن یقطین عن الرضا 0ع) قلت: اگر کاری برای ما پیش آمد و شما نیستید و بخواهیم نیازهای خودمان را بگیریم از چه کسی بگیریم: افيونس ثقة آخذ عنه فقال الرضا (ع ) نعم.