eitaa logo
پرسمان اعتقادی
44.4هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
3.6هزار ویدیو
59 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔پرسش یکی از ملحدین می گفت در روایات شما آمده است که موسی نبی #لخت به دنبال سنگی می دوید و همگان عورت او را دیدند و قرآن نیز به این #واقعه اشاره می کندآیا واقعیت دارد❕ 💠پاسخ👇 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔یکی از ملحدین می گفت در روایات شما آمده است که موسی نبی به دنبال سنگی می دوید و همگان عورت او را دیدند و قرآن نیز به این اشاره می کند ❗️آیا واقعیت دارد ❕❕ 💠💠 👌روایتی است ک در کتب اهل سنت به نقل از ابوهریره و او از پیامبر اسلام آمده است که می فرماید ؛ «موسی مردی با حیا بود که پیوسته سعی می کرد هر چه بیشتر بدن خود را از انظار بپوشاند، و به همین جهت چیزی از پوست بدن او دیده نمی شد، و برخی از بنی اسرائیل که می خواستند او رابیازارند گفتند: ❕علت این سعی و مواظبت بسیار، چیزی جز این نمی تواند باشد که عیبی مانند برص و پیسی در پوست بدن او است و یا فتقی در بیضه دارد و یا آفت دیگری در بدن او است و گرنه اینقدر مواظبت در پوشاندن بدن خود نمیکرد. 👌 چون خدا اراده فرمود که را از این گفتار اینان تبرئه فرماید روزی موسی با خود خلوت کرد و جامه اش را روی سنگ گذارد و غسل کرد، و چون از غسل فارغ شد بسراغ جامه اش آمد تا برگیرد ، در اینوقت سنگ شروع به فرار و دویدن کرد، و موسی که چنان دید عصای خود را در دست گرفت و بدنبال سنگ شد و پیوسته می گفت: ❕جامه ام را ای سنگ! جامه ام را ای سنگ! -یعنی جامه ام را واگذار و برو و هم چنان بیامد تا به گروهی از بنی اسرائیل رسید و آنها موسی را مشاهده کرده و دیدند که از نظر خلقت و اندام بهترین خلقت را داشته و هیچ نقصی در خلقت ندارد، و بوسیله خداوند او را از آنچه گفته بودند تبرئه کرد... 👌در اینوقت سنگ ایستاد و موسی جامه اش را برگرفت و پوشیدو شروع کرد با عصای خود به زدن آن سنگ، و بخدا سوگند که اثر شش یا هفت ضربه موسی به روی سنگ باقی ماند » 📚صحیح مسلم ج1 ص267 📚صحیح بخاری ج3 ص1249 👌این می گویند این آیه قرآن که می فرماید ؛ « ای کسانی که ایمان آورده اید همانند کسانی نباشید که موسی را آزار دادند و خداوند او را از آنچه در حق او می گفتند مبرا ساخت و او نزد خداوند آبرومند (و گرانقدر ) بود » (احزاب 69) مربوط به همین جریان است . 👌این جریان در روایتی ازکتب نیز نقل شده است . ❕در تفسیر قمی از امام صادق علیه السلام نقل شده است ؛ « بنی اسرائیل می گفتند که موسی آنچه را که مردان دارند ، ندارد ، چرا که موسی زمانی که می خواست غسل کند به موضعی می رفت که هیچ احدی از مردم او را نمی دید ، روزی داشت در کنار نهری غسل می کند و لباسش را بر سنگی گذاشته بود ، خداوند به سنگ امر کرد که از او دور شود ، ( موسی نیز لخت به دنبال آن دوید ) و بنی اسرائیل فهمیدند آنچه درباره موسی می گفتند اشتباه است » 📚تفسیر قمی ج2 ص197 💠به نظر ما این جریان از اساس و غیر قابل قبول است . ❕بی شک لخت ظاهر شدن در بین مردم سبب تضعیف جایگاه نبوت و تنفر و دوری مردم از فرد نبی می باشد که قابل قبول نمیباشد . خصوصا آنکه دویدن دنبال سنگی که درک و شعور ندارد و ندا دادن به این که ای سنگ لباسم را بده و حتی زدن یک سنگ بی جان اموری است که هیچ عاقلی چنین کارهایی را نمی کند چه برسد به حضرت موسی علیه السلام. ❔آیا نمی گویند که بهتر بود موسی به جای دویدن به دنبال سنگ و لخت ظاهر شدن در بین مردم ، همانجا می ماند و پوششی برای خود تهیه می کرد تا آبرویش به نزد مردم نرود ❕ 🔰به هر حال این جریان مورد قبول ما نمی باشد چرا که اهل سنت این جریان را به نقل از نقل می کنند که او فردی کذاب و دروغگو به رسول خدا بوده است . 📚بحار الانوار ج2 ص217 👌روایتی هم که از شیعه نقل شد ، بوده و قابل استناد نمی باشد . ❕آیه شريفه مذکور نیز يك حكم كلى و را بيان مى ‏كند، زيرا بنى اسرائيل از جنبه ‏هاى مختلف موسى را ايذاء كردند، و خداوند نیز موسی را از آن اذیتها حفظ کرد ، مانند آنچه که طبق روايتى موسى و هارون بر فراز كوه رفتند و هارون بدرود حيات گفت، شايعه‏ پراكنان بنى اسرائيل مرگ او را به موسى نسبت دادند، خداوند امر را روشن ساخت و مشت شايعه ‏سازان را باز كرد و یا چنان كه مشروحا در ذيل آيات سوره" قصص" آمده است ، قارون" حيله ‏گر براى اينكه تسليم قانون زكات نشود، و حقوق مستمندان را نپردازد، توطئه ‏اى چيد كه بدكاره ‏اى در ميان جمعيت برخيزد و موسى را متهم به روابط نامشروع با خود كند كه به لطف الهى نه تنها اين توطئه مؤثر نيفتاد بلكه همان زن به پاكى موسى و توطئه قارون گواهى داد و مانند آنکه گروهى از دشمنان موسى او را متهم به سحر و جنون و دروغ بستن بر خدا كردند، اما خداوند به وسيله معجزات باهرات او را از اين نسبتهاى ناروا مبرا ساخت. 📚تفسیر نمونه ج17 ص444 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔پرسش ❔در روایات آمده است که پیامبر یک نظر غیر کارشناسی در مورد باروری درختان گفت و تمام محصول #مدینه در آن سال خراب شد ❗️براستی من چگونه بیام از چنین پیامبری تبعیت کنم #پاسخ👇👇 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔در روایات آمده است که پیامبر یک نظر غیر کارشناسی در مورد باروری درختان گفت و تمام محصول در آن سال خراب شد ❗️براستی من چگونه بیام از چنین پیامبری تبعیت کنم ❕❕ 💠💠 👌روایتی است که در مجامع روایی اهل سنت از انس بن مالک نقل شده است که می گوید ؛ « پیامبر از کنار نخلستانی عبور می کرد ، مردانی بر سر درختان خرما مشغول گرد افشانی برای نخل های ماده بودند ، پیامبر به آنها فرمود اگر این کار را نکنید خرمای درختان شما بهتر خواهد بود، مسلمانان نیز به دستور پیامبر عمل کردند و در نتیجه خرمای آن سال مدینه خراب شد و چون پیامبر از این موضوع آگاه شد فرمود شما در کار دنیای خود از من آگاه ترید » 📚صحیح مسلم ج4 ص1836 ❕این روایت از دیدگاه شیعه وباطل است ؛ 1⃣راوی روایت انس بن مالک است که متهم به کذب و است . 👌امام علیه السلام فرمود ؛ « سه تن بودند که بر پیامبر پیوسته دروغ می بستند ، ابو هریره و انس بن مالک و یک » 📚بحار الانوار ج2 ص217 2⃣دلیل می گوید اگر پیامبران در موضوعات و امور دنیوی دچار سهو و نسیان شوند ، طبیعی است که اعتماد مردم نسبت به سخنان آنان سلب می شود زیرا در هر سخن و رفتار آنان احتمال سهو و نسیان داده می شود لذا با گفتار آنان هدایت نمی شوند و غرض از ارسال پیامبران که هدایت مردم بود لغو می شود و چنین چیزی نیز بر خداوند حکیم محال است . 3⃣روایات متعددی نیز تصریح می کند که الهی از هرگونه سهو و نسیان دور هستند . 👌امام علی علیه السلام در وصف هدایتگران الهی فرمود: «آنان معصوم هستند از تمام گناهان صغیره و کبیره و در جواب دادن خطا نمی کنند و هیچ گاه دچار سهو و نسیان نمی شوند» 📚بحار الانوار ج25 ص351 🔶پیامبر گرامی فرمود: «سهو و برای شما است و ما گرفتار سهو و نسیان نمی شویم» 📚بحار الانوار ج17 ص111 4⃣بزرگان از علمای شیعه هم سهو و بر پیامبر گرامی را مردود دانسته اند. ❕شیخ مفید می گوید: « احادیثی که دلالت بر سهو پیامبر می کند اخبار آحادی است که موجب علم و عمل نمی شود» 📚التنبیه بالمعلوم من البرهان ص7 🔷علامه حلی می گوید: « اخباری که دلالت بر سهو پیامبر می کند نزد ما شیعیان باطل است زیرا پیامبر معصوم است و سهو نمی کند» 📚تذکره الفقهاء ج1 ص130 5⃣در روایات ما آمده است که پیامبر گرامی و ایشان آگاه به تمام علوم دنیوی و اخروی و آسمانی و زمینی و علم ما کان و ما یکون بوده اند ، بنابراین عالم تر از آنها چه در امور دنیوی و چه در امور اخروی در میان مردم وجود ندارد . 📚بحار الانوار ج26 ص109 باب 6 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔پرسش مطلبی از یک #آخوند شنیدم خیلی تعجب کردم ❗️می گفت در قرآن خداوند به اثر انگشت و #هویت فرد توسط اثر انگشت اشاره شده است ❕آیا واقعیت دارد ❕❕ 💠پاسخ در پرسمان اعتقادی 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔مطلبی از یک شنیدم خیلی تعجب کردم ❗️می گفت در قرآن خداوند به اثر انگشت و فرد توسط اثر انگشت که علم تازه آن را کشف کرده است اشاره شده است ❕آیا واقعیت دارد ❕❕ 💠💠 👌در آيات 3 و 4 سوره قيامت مى ‏خوانيم: أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّنْ نَّجْمَعَ عِظَامَهُ- بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَنْ نُّسَوِّىَ بَنَانَهُ: «آيا انسان مى پندارد كه هرگز استخوانهاى او را جمع نخواهيم كرد؟!- آرى قادريم كه (حتى خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتب كنيم». ❕در روايات مى‏ خوانيم، يكى از مشركان عرب به نام عَدى بن ابى ربيعه، كه مردى بسيار لجوج و متعصب بود، نزد پيامبر آمد و از روز قيامت و چگونگى و زمان آن سؤال كرد؛ و گفت: «اگر آن روز را با چشم خودم ببينم باز تو را تصديق نمى‏كنم و به تو ايمان نمى‏آورم. چگونه مى‏توان باور كرد كه خداوند اين استخوان‏هاى پوسيده را گرد آورى كند، اين باور كردنى نيست». 📚تفسیر کبیر ج3 ص217 👌 «بَنان» در لغت به معناى انگشتان و گاه به معناى سر انگشتان آمده است. از ماده بَنَّ، و به معناى اقامت گرفته شده، و از آنجا كه انگشتان مايه اصلاح احوال اقامت انسان در جهان دانسته شده، به اين نام ناميده شده است. 📚مفردات راغب ماده بن ❕ از نكاتى كه اين آيه، مى‏ تواند اشاره به آن باشد مهمى است كه در عصر ما نسبت به خطوط سر انگشتان شده است. زيرا اين معنا مسلم شده كه خطوط سر انگشتان هر كس شخصيت او است؛ و از هر امضايى اطمينان بخش‏تر و دقيق‏تر است؛ امضايى كه هيچ كس نمى ‏تواند آن را جعل كند، در حالى كه پيچيده ‏ترين امضاها قابل جعل است. 👌 به همين دليل در عصر ما مسأله انگشت نگارى به صورت علمى در آمده و در مراكز انتظامى دايره مخصوصى براى آن وجود دارد؛ و از طريق آن بسيارى از مجرمان شناخته مى ‏شوند، كافى است كه يك سارق، هنگامى كه وارد اطاق يا منزلى مى‏ شود، دست خود را بر دستگيره در يا شيشه اطاق و يا قفل و صندوق و صندلى بگذارد و اثر انگشت وى، روى آن بماند؛ يا اين‏كه در يك ماجراى قتل، سلاحى كشف شود كه اثر انگشت كسى بر آن اسلحه باشد، فوراً از آن نمونه بردارى كرده و با سوابقى از سارقان و مجرمان، يا افرادى كه در آن حادثه مظنون به نظر مى ‏رسند تطبيق مى‏ دهند و مجرم را پيدا مى‏كنند. 👌بنابر اين تفسير آيه مى‏ گويد: نه تنها ما مى‏ توانيم استخوان‏هاى بزرگ و كوچك‏ را جمع آورى كنيم؛ بلكه حتى توانايى داريم انگشتان و سر انگشتان هر كس را با تمام ويژگى‏ هايش كه از ظريف‏ترين بدن او است، و معرف او محسوب می شود كنيم و به حال اول بازگردانيم‏. ❕به تعبير ديگر باز گرداندن بنان و تنظيم آن شامل تمام خصوصيات و جزئيات، و از جمله خطوط سر انگشتان مى‏ شود. 👌تناسب اين معنا با مسأله قيامت كه دادگاه بزرگ عدل الهى است و مجرمان و گنه‏كاران بايد در آن تعقيب شوند، بسيار جالب است؛ چرا كه در دنيا نيز از اين مسأله، بيش از همه جا در دادگاه‏ها بهره‏ گيرى مى‏ شود. 📚پیام قرآن ج8 ص202 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔یکی از اشتباهات علمی قرآن سوره انعام آیه 38 است که می گوید همه حیوانات به صورت گروهی زندگی می کنند . واقعیت علمی این است که بیشتر از 360 گونه از حیوانات در طبیعت به صورت انفرادی زندگی می کنند و تنها هنگام جفتگیری و تولید مثل درکنار یکدیگر دیده می شوند ❗️❗️ 💠💠 👌خداوند می فرماید ؛ « وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ يَطِيرُ بِجَناحَيْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثالُكُمْ ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ‏ءٍ ثُمَّ إِلى‏ رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ » « هيچ جنبنده ‏اى در زمين و هيچ پرنده ‏اى كه با دو بال خود پرواز مى‏ كند نيست، مگر اينكه امتهايى همانند شما هستند، ما هيچ چيز را در اين كتاب فروگذار نكرديم، سپس همگى به سوى پروردگارشان محشور مى‏ گردند. » ( انعام 38) 👌شبهه افکن گمان کرده است که چون خداوند در مورد حیوانات تعبیر به « امت و امم » کرده است ، پس همه حیوانات زندگی اجتماعی دارند و به صورت گروهی زندگی می کنند ، در حالی که امم جمع امت و امت بمعنى جمعيت و گروهی است كه داراى قدر مشتركى هستند، مثلا دين واحد يا زبان واحد، يا صفات و كارهاى واحدى دارند. 📚لغات درتفسیر نمونه ص 72 ❕بنابراین كلمه أُمَمٌ جمع كلمه امت و به معناى گروه ‏هائى است كه داراى يك خصائص باشند ، یعنی هر جنسی از حیوانات که رفتارهای واحدی دارند یک گروه و یک امت اند . 📚لسان العرب ج 12 ص 27 👌و فرقی نمی کند که آن گروه از حیوانات زندگی دسته جمعی دارند یا انفرادی ، هر جنسی از حیوانات چون یک گروه را تشکیل می دهند و دارای ویژگی های مشترک هستند به آنها امت گفته می شود مثلا جانورانی چون ببر ، پلنگ، پلنگ برفی و پلنگ ابری ، شیر کوهی (سرده)و شق و گربه دم‌کوتاه ، گربه وحشی خرس ، پاندا و پاندای سرخ ، موس ، کرگدن به استثنای کرگدن سفید ، موریانه‌ خوار ،گورکن ، روباه ، کوآلا ، شیطان تاسمانی ، نوک ‌اردکی ، و لاک‌پشت دریایی به عنوان جانوران منفرد شناخته می شوند یعنی جانورانی هستند که بخش عمده زندگی خود را به تنهایی سر می‌کنند و تنها در زمان جفت‌گیری و پرورش فرزندان خود تنها نیستند. دلیل منفرد بودن آنها این است که برای بقای خود، در برابر هم‌نوع‌های خود قرار نگیرند ؛ 🔸https://b2n.ir/862454 👌اما تمام این جانوران تحت یک جنس از حیوانات هستند که نام جنس حیوانی آنان گذشت و ویژگی های مشترک با حیوانات هم جنس خود دارند و به خاطر همین به هر جنس از این حیوانات امت گفته می شود و در صدق کلمه امت فرقی نمی کند که آنان اجتماعی زندگی کنند یا انفرادی . ❕در ادامه آیه سوره انعام خداوند می فرماید که گروه های مختلف حیوانی همانند شما انسانها هستند ، در اين كه اين همانندى و شباهت در چه جهت است؟ در ميان مفسران گفتگو است، بعضى شباهت آنها را با انسانها از ناحيه اسرار شگفت‏ انگيز خلقت آنها دانسته ‏اند زيرا هر دو نشانه‏ هايى از عظمت آفريدگار و خالق را با خود همراه دارند. 👌و بعضى از جهت نيازمندي هاى مختلف زندگى يا وسايلى را كه با آن احتياجات گوناگون خود را بر طرف مى ‏سازند، مى‏ دانند. ❕در حالى كه جمعى ديگر معتقدند كه منظور شباهت آنها با انسان از نظر درك و فهم و شعور است، يعنى آنها نيز در عالم خود داراى علم و شعور و ادراك هستند، خدا را مى‏ شناسند و به اندازه توانايى خود او را تسبيح و تقديس ميگويند، اگر چه فكر آنها در سطحى پائين‏ تر از فكر و فهم انسانها است و ذیل آیه که سخن از حشر و قیامت آنها به میان می آورد ، این نظر را تقویت می کند چرا که ظاهر اين است كه ضمير « هم» در تعبیر « الی ربهم یحشرون » به انواع و اصناف جنبندگان و پرندگان برمى ‏گردد، و به اين ترتيب قرآن براى آنها نيز قائل به رستاخيز شده است و بيشتر مفسران نيز اين مطلب را پذيرفته ‏اند كه تمام انواع جانداران داراى رستاخيز و جزاء و كيفرند . 📚تفسیر نمونه ج 5 ص 222 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔ما تحدى كرده بوديم كه: فقط و فقط يك روايت صحيح السند از كتب معتبرشان براى ما بياورند و اثبات كنند كه؛ از نظر تشيع اماميه اثنى عشرى چنين مكانى( قدس) در سرزمين فلسطين كنونى واقع شده است. 💠💠 ❕بیت المقدس نزد شیعه مکانی با شرافت و پر اهمیت تلقی می شود زیرا گذشته از آنکه قبله اول مسلمین بوده است ؛ 📚 الشیعه ج4 ص297 🔷معراج گاه پیامبر گرامی نیز بوده است چنان که قرآن می فرماید ؛ « پاک و منزه است خدایی که بنده اش را در یک شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصی که گرداگردش را پر برکت ساختیم برد تا آیات خود را به او نشان دهیم ، او شنوا و بیناست » 🗯 1 🔶امام علیه السلام فرمود ؛ « مساجد ( شریف و پر اهمیت ) چهار مسجد است ؛ مسجد الحرام و مسجد رسول الله و مسجد بیت و مسجد کوفه که نماز واجب خواندن در آنها ثواب یک را دارد و نماز مستحب خواندن در آنها ثواب یک را دارد » 📚 ج1 ص229 👌 علیه السلام نیز فرمود ؛ « یک نماز در بیت المقدس خواندن برابری می کند با رکعت نماز و ثواب هزار رکعت را دارد » 📚 الانوار ج99 ص270 🔷و ؛ « چهار مکان از های بهشتی دنیا هستند ؛ مسجد الحرام و مسجد النبی و مسجد بیت و مسجد کوفه » 📚امالی ص369 👌روشن است که مقصود از مسجد بیت المقدس همان مسجد مبارکی است که در فلسطین اشغالی می باشد و اثبات این نکته نیاز به روایت ندارد . ❕مثلا در روایات متعددی شهرهایی مذمت و شهرهایی مدح شده اند ، شهرهایی چون بصره ، کوفه ، دمشق ، سجستان ، قم ، خراسان ، ری ، نیشابور ، طبرستان و ... 📚بحار الانوار ج 57 ص 201 باب 36 الممدوح من البلدان و المذموم منها 👌مردمان در تمام زمانها می دانند که بصره ، کوفه ، ری و ... کجاست و ائمه علیهم السلام مطابق همین فهم عرفی از شهرهای فوق مدح و ذم کرده اند و ذکر کشورهایی که شهرهای فوق در آن است به خاطر روشن بودن در مقام گفتگو مورد اشاره قرار نگرفته است . ❕در مورد بیت المقدس هم روشن بوده است که مقصود همان مسجد مبارکی است که در شامات یا فلسطین کنونی واقع شده است و این نکته نیازی به بیان نداشته است . 🔸بر اساس همین فهم عرفی است که ادباء و لغت شناسان تصریح کرده اند که بیت المقدس همان مکان مبارکی است که در نزد یهودیان به « شلم » یا « ایلیاء » شناخته می شود که در فلسطین است . 📚لسان العرب ج 12 ص 325 🔸ادامه👇
🔸ادامه👇 ❕لذا می بینیم که مطابق همین فهم عرفی ، در کتب اعلام جغرافیایی و تاریخی نیز تصریح شده است که بیت المقدس همان مکان مقدسی است که در فلسطین کنونی واقع شده است ، مثلا در کتاب « فرهنگ اعلام جغرافیایی ، تاریخی » چنین آمده است ؛ « بيت المقدس همان قدس در فلسطين است كه مسجد الاقصى در آنجا است. بيت المقدس گفته ‏اند، چون از هر گناه و آلودگى پاك است و به كار بردن وصف «اقصى» براى اين مسجد، از آن روست كه در آن زمان، بعد از آن، مسجدى وجود نداشته است. اين مسجد شريف، ميان مسلمانان به «مسجد الأقصى» معروف گرديده است، در حالى كه مسجد اقصايى كه در قرآن كريم از آن ياد شده، در حقيقت شامل تمام حرم قدسى است، كه نخستين قبله مسلمانان و سوّمين حرم شريف مى‏ باشد؛ يعنى مسجد صخره، مسجد ديگر و هر آنچه داخل ديوار است را در بر مى‏ گيرد. پيرامون حرم ديوارى كشيده شده كه چندين در دارد. بعضى از اين درها باز است و از آنها رفت و آمد مى ‏شود و برخى ديگر هميشه بسته هستند. درهاى باز عبارتند از: باب‏ الأسباط، باب حطّه، باب شرف الأنبياء، باب الغوانمه، باب الناظر، باب الحديد، باب القطّانين، باب المتوضأ، باب السلسله و باب المغاربه.و درهاى بسته عبارتند از:باب السكينة، باب الرحمه، باب التوبة و باب البراق. ❕خود مسجد الأقصى در قسمت جنوبى صحن حرم واقع شده و قسمت‏هاى مختلف آن بدين شرح است: هرگاه كسى از سمت شمال وارد مسجد شود در مقابل خود با رواق بزرگى مواجه مى‏شود كه در زمان الملك المعظم عيسى، فرمانرواى دمشق 634 ه. ق، ساخته شده و بعدها آن را نوسازى كرده‏ اند. اين رواق داراى هفت طاق است و طاق‏ها بر روى راهروى بسته شده‏اند كه به هفت در و هر در به يكى از رواق‏هاى هفتگانه مسجد منتهى مى‏ شود. مسجد، علاوه بر اين درها، يك در نيز در سمت شرق دارد و در ديگر در ضلع غرب. يك ورودى براى مسجد زنان، واقع در ركن جنوب غربى مسجد، وجود دارد كه از دو رواق تشكيل شده است. اين دو رواق از سمت غرب 53 متر امتداد دارند و به جامع مغاربه متصل مى‏شوند. در سمت شرق نيز جامع عمر واقع شده است. گفته مى‏ شود علت نام‏گذارى آن به جامع عمر اين است كه اين مسجد باقى‏ مانده مسجدى است كه عمر در هنگام فتح قدس بنا كرد. در سمت شمال غربى نيز ايوان بزرگى قرار دارد كه نزديك آن ايوان زيبايى موسوم به محراب زكريا واقع شده است. در اطراف مسجد الأقصى نه گنبد است كه در دوره‏ هاى مختلف ساخته شده ‏اند. همچنين داراى چهار گلدسته و نه رواق است. 137 پنجره دارد كه همه آنها پنجره‏هايى بزرگ با شيشه‏هايى رنگارنگ هستند.» 📚فرهنگ اعلام جغرافیایی _ تاریخی ، ص 84 👌با این وجود ،در روایات متعددی نیز تصریح شده است که بیت المقدس همان مکانی است که در شام واقع شده است و پیامبر گرامی در معراج به شام رفتند و از بیت المقدس که در شام بوده به آسمانها عروج کردند و همان بیت المقدسی که در شام است که محل تولد و نبوت عیسی مسیح بوده است و یوسف نبی ، یعقوب را به شام برد و در بیت المقدس دفن کرد ، و تصریح شده است که بیت المقدس توسط سلیمان نبی علیه السلام ساخته شد و توسط بخت النصر تخریب شد و قبله یهودیان بوده است که مسلمین را ملامت می کردند که قبله شما همان قبله ما است که پس از آن قبله به کعبه تغییر کرد که روشن است بیت المقدسی که برای یهود محترم است همانی است که در فلسطین واقع شده است که چون ذکر تمام روایات بحث را به درازا می کشاند ، به ذکر آدرسهای روایات بسنده می کنیم ؛ 📚تفسیر قمی ج 2 ص 74 _ تفسیر منسوب به امام عسکری ص 259 _ الکافی ج 8 ص 365 _ الوافی ج 26 ص 363 _ توحید صدوق ص 179 _ بحار الانوار ج 99 ص 271 _ البرهان فی تفسیر القرآن ج 5 ص 576 _ تفسیر الصافی ج 5 ص 280 _ بحار الانوار ج 11 ص 52 _ نور الثقلین ج 1 ص 343 _ الکافی ج 4 ص 187 _ بحار الانوار ج 12 ص 45 _ وسائل الشیعه ج 3 ص 164 _ اثباه الهداه ج 1 ص 411 _ قصص الانبیاء ص 419 _ الکافی ج 8 ص 262 _ امالی صدوق ص 452 _ تهذیب الاحکام ج 6 ص 22 _ بحار الانوار ج 14 ص 351 _ مستدرک الوسائل ج 3 ص 169 باب 2 و ... 👌و مقصود از شام و شامات همان اراضی بوده است که امروزه تحت تصرف فلسطین و اسرائیل واقع شده است و فلسطین بخشی از شام محسوب می شده است . 📚التحقیق ج 6 ص 20 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔با وجود علم که می توانیم با آن به مجهولات جواب بدهیم چه نیازی به وجود امام و پیامبر هست❗️ 💠💠 🗯هدف از آفرینش انسان رسیدن به کمال و سعادت شایسته انسانی است .مسلما تربیت چنین موجود تکامل یافته ای بدون یک برنامه ریزی دقیق و حساب شده در تمام جنبه های زندگی امکان پذیر نیست . 🔶به این نکته نیز باید توجه داشت که زندگی بشر یک زندگی اجتماعی است و تمام پیشرفت ها و موفقیت هایی که برای بشر حاصل شده است ناشی از همین اجتماعی بودن آن است ولی روشن است که زندگی گروهی با تمام برکاتی که دارد بی شک سبب تصادم ها و کشمکش ها و برخورد منافع افراد خواهد بود . ❗️از اینجا نیاز به تشریع قوانین اجتماعی و تنظیم حقوق برای افراد جامعه روشن می شود. 👌با اندکی تامل روشن می شود که تنها برنامه ریز سعادت بشری و قانون گذار زندگی اجتماعی انسان کسی جز خالق آن ها نمی تواند باشد زیرا؛ 1⃣برنامه ریز و قانون گذار باید قبل از هر چیز یک انسان شناس کامل باشد و تمام اسرار جسم و جان بشر و عواطف، غرائز، امیال، هوس ها، آرزوها، فطریات و ادراکات عقلى او را بداند 👌و نیز به تمام اصولى که حاکم بر روابط انسان ها با یکدیگر است احاطه داشته باشد، تا بتواند قوانینى هماهنگ با تمام آن ها وضع کند. ❓آیا کسی جز خالق انسان ها این آگاهی ها را دارد❔ 2⃣باید از گذشته و آینده، تا زمان هاى دور، اطلاع کامل داشته باشد، تا ریشه مسائل پیچیده امروز را در گذشته ببیند، و آثار قوانین امروز را در آینده زندگى بشر نیز ارزیابى کند .چرا که حل مشکلات امروز بدون آگاهى از ریشه هاى آن در دیروز ممکن نیست همان گونه که مفید بودن یک قانون در امروز بدون توجّه به واکنش هاى آن در فردا کافى به نظر نمى رسد . 3⃣برنامه ریز و قانون گذار شایسته باید داراى علم کامل باشد تا بتواند با قوانین خود تمام استعدادها و شایستگى هایى را که در فرد فرد انسان ها و اجتماع نهفته است به مرحله بروز برساند، و آنچه بالامکان و بالقوّه در نهاد آدمى وجود دارد به آن جنبه فعلیّت بخشد، و با حدّاقل ضایعات که به طور طبیعى در زندگى دسته جمعى وجود دارد، حد اکثر بهره را به جامعه برساند. 4⃣برنامه و قوانین باید جنبه عملى داشته باشد نه خیالى و از ضمانت اجراى کافى برخوردار باشد نه بدون پشتوانه وهمچنین درک آن براى همگان ممکن باشد نه اینکه پیچیده و دور از فهم و درک افرادباشد. 5⃣برنامه ریز و قانون گذار حقیقى کسى است که مرتکب لغزش و گناه و خطا و اشتباهى نشود، و از این گذشته نسبت به افرادى که مى خواهد قانون براى آنان وضع کند مهربان و دل سوز، و در عین حال قوىّ الاراده باشد، و از هیچ قدرتى نهراسد. 6⃣برنامه ریز و قانون گذار شایسته کسى است که خودش منافعى در آن جامعه نداشته باشد .چرا که منافع شخصى و خصوصى به هر حال فکر قانون گذار را به سوى خود مى کشاند زیرا اگر بتواند از تأثیرات آگاهانه آن خود را بر کنار کند از آثار ناخودآگاه آن ممکن نیست برکنار باشد، و اتفاقاً مهم ترین مشکل دنیاى امروز که سبب درگیرى هاى خونین و کشمکش هاى ظالمانه شده همین قوانینى است که از سوى به اصطلاح متفکران هر جامعه وضع مى شود، و هر کدام منافع خویش، یا گروه و کشور خویش را در نظر مى گیرند، و مسلّماً این خود خواهى ها و تنگ نظرى ها نتیجه اى جز تشدید تضادها و درگیرى ها نخواهد داشت. ❓آیا این جهات شش گانه که در بالا گفته شد در کسى جز ذات پاک خدا پیدا مى شود؟ 👌کسى که خالق بشر است و از تمام اسرار وجود او آگاه است، کسى که علم او گذشته و آینده را تا میلیاردها سال در بر مى گیرد، و از ریشه ها و اسرار هر چیز و بازتاب ها و نتایج هر موضوع آگاه است. کسى که خطا و لغزش و اشتباه در ذات پاکش راه ندارد، و بالاخره کسى که نیاز به چیزى و کسى ندارد تا بخواهد منافع خویش را تأمین کند. 🔷از اینجا نتیجه مى گیریم که هر قانونى غیر از قانون خدا ناقص و بى فرجام است، و هر حکمى غیر از حکم الهى غیر قابل اعتماد و بى سرانجام است، و هنگامى که درست دقّت مى کنیم مى بینیم، تمام بدبختى و مشکلات بشر از اینجا سرچشمه مى گیرد که خودش مى خواهد با آن علم محدود، با آن همه انگیزه هاى هوس آلود، براى خویش قانون بگذارد و این یکى از دلایل عقلى لزوم بعثت انبیاء است. 📚پیام قرآن ج7 ص42 🔶علم محدود انسانی نمی تواند انسان را از وجود پیامبران بی نیاز کند زیرا انسان با پیشرفتی که در علوم حاصل کرده است باز دنیایی از مجهولات در رشته های مختلف پیش روی او است که همگان به آن اذعان کرده اند . 👌از سوی دیگر نیازهای انسان منحصر به این عالم ماده نمی باشد بلکه زندگی بشر مرحله برزخ و قیامت هم دارد که تشخیص مصالح آن مراحل تنها از طریق شرع ممکن است. 📚 الالهیات ج3 ص32 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❌😳😱این دختر یک عکس سلفی از خود در اتومبیل میگیرد!📵 ‼️بعد از دیدن عکس متوجه چیز وحشتناکی می شود و فورا به پلیس خبر میدهد که در عرض یک روز کل مقامات کشور درگیر میشوند😳 🔞چه نکته ای درعکس نهفته است که پلیس و خانواده دختر بعد از ماه ها متوجه شدند!!!😱 اگر اعتقادتون قوی هست کلیک کنید و در کانال اطلاعات عمومی مهم ببینید! فقط از حقایق نترسید 😢👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3948675073C27475e7eda نکته: زیر ۱۸ سال وارد نشود🔞👆
🤔 ❓چرا باید از مراجع تقلید کنیم و چشم و گوش بسته هر چی گفتن عمل کنیم مگه ما عقل نداریم چرا با وجود داشتن عقل برده فکری دیگران باشیم❕ 💠💠 ❕انسان هنگامی که چشم به این جهان می گشاید چیزی بلد نیست ناچار باید از تجارب دیگران استفاده کند و از اندوخته های علمی افراد دیگر بهره مند شود زیرا پیمودن راه پر پیچ و خم زندگی در هر قدمی به علم و دانش شدیدا محتاج است. 🗯اساسا زندگی روی دو پایه محکم و اساسی استوار است یکی دانستن و دیگری به کار بستن ❗️تقلید و پیروی از افکار دیگران دارای اقسامی است؛ 1⃣ تقليد جاهل از عالم .2⃣تقليد عالم از عالم.3⃣تقليد عالم از جاهل.4⃣تقليد جاهل از جاهل. 🗯روشن است از اين چهار قسم تنها قسم اوّل است كه مى تواند منطقى و ممدوح باشد. 1⃣تقلید جاهل از جاهل: ❗️این قسم از تقلید علاوه بر این که انسان را به سعادت نمی رساند بلکه او را به سقوط و بدبختی می کشاند .این نوع تقلید همان تقلیدی است که در ایات قرآن از آن نهی شده است. 🔷زخرف 23 2⃣تقلید عالم از جاهل؛ ❗️روشن است که این قسم از تقلید از قسم اول بدتر و خطرناک تر است زیرا عالم باید طبق علم و دانش خود قدم بردارد تا به مسوولیت خود عمل کرده باشد نه آنکه کور کورانه از کمتر از خود تقلید کند. 3⃣تقلید عالم از عالم: ❗️مسلما عالم در رشته ای که متخصص و صاحب نظر است نباید از همپایه خود تقلید کند بلکه باید به تشخیص خود عمل کند لذا فقها می گویند کسی که به مرحله اجتهاد رسیده است باید به اجتهاد خود عمل کند و باید استقلال فکر خود را حفظ کند. 4⃣تقلید جاهل از عالم: ❗️این قسم از تقلید را منطق و عقل و فطرت ایجاب و اقتضا می کند و بر اثر همین منطق و فطرت است که ما برای ساختن عمارت به سراغ معمار و بنا و در دوختن لباس به سراغ خیاط و هنگام بیماری به دنبال طبیب میرویم .عقل و فطرت ما را در هر رشته ای به کارشناس و متخصص آن رشته ارجاع می دهد. 🗯 اصولا محور زندگى انسان ها را در مسائل تخصّصى اين گونه پيروى هاى عاقلانه و منطقى تشكيل مى دهد. اين مساله یعنی رجوع جاهل به عالم و رجوع غیرمتخصص به متخصص، اصلى عقلایی است. 🔴 اصولا محور زندگى انسان ها را در مسایل تخصّصى این گونه پیروى هاى عاقلانه و منطقى تشکیل مى دهد. 🗯 زیرا مسلّم است هیچ کس هر چند بزرگترین نابغه جهان باشد نمى تواند در همه چیز صاحب تخصّص شود. مخصوصاً در عصر و زمانى که رشته هاى تخصّصى آن قدر گسترش پیدا کرده که تنها در رشته طب مثلا صدها گونه تخصّص وجود دارد که عادتاً محال است یک فرد در تمام رشته هاى همین یک فن متخصّص شود تا چه رسد به فنون دیگر. 👌با این حال هرکس در رشته اى متخصّص است به اجتهاد خود در آن رشته عمل مى کند و آنها که در آن رشته مجتهد و صاحب نظر نیستند راهى جز این ندارند که به صاحب نظران و متخصّصان آن فن مراجعه کنند. 🔶یک مهندس ساختمان اگر بیمار شود به طبیب مراجعه مى کند، و اگر آن طبیب بخواهد ساختمانى بسازد از این مهندس دستور مى گیرد؛ یعنى هر کدام در یک رشته مجتهد و در رشته اى دیگر مقلّد هستند، و این اصلى است عقلایى رجوع جاهل به عالم، و غیر مجتهد به مجتهد، یا غیر متخصص به متخصص که همیشه در میان انسان ها بوده و هست، و اصولا چرخ هاى زندگى بشر بدون آن گردش نمى کند. ❕همین منطق است که در تعلیمات دینی و قوانین الهی مردم را به فقها که در تشخیص احکام الهی مهارت دارند وادار می کنند .فقهایی که سالیان دراز با استعداد سرشار خود در راه علم و دانش قدم برداشته تا به مقام شامخ اجتهاد رسیده اند یعنی قوانین الهی را می توانند از مدارک اصلی آن استخراج و استنباط نمایند و در دسترس مردم بگذارند. 🗯امام عسکری فرمود: « هر یک از فقهای شیعه که خود نگه دار باشد و از دینش محافظت کند و با هوای نفسش مخالفت کند و مطیع امر خداوند باشد بر مردم واجب است که از او تقلید کنند» 📚وسائل الشیعه ج27 ص131 ❗️فقهایی که رهبران و راهنمایان دینی مردم می باشند و از طرف امامان این منصب بزرگ به آنها اعطا شده است تا افراد را در تمام شوون دینی به راه سعادت رهبری کنند. 🔷 از آنچه گفتیم فلسفه تقلیدافراد غیر فقیه در مسایل فقهى از مجتهدان و فقهاى آگاه کاملا روشن شد؛ و شبیه آن در تمام رشته هاى علمى رواج دارد، و از آن جا که فقه اسلامى به قدرى گسترده است که هرکس بخواهد در آن صاحب نظر شود باید تمام عمر خود را وقف تحصیل و تحقیق در این رشته کند و این امر براى همه مردم امکان پذیر نیست، ناچار باید گروهى به این رشته پردازند، و افراد دیگر در مسایل فقهى از آنها پیروى کنند؛ ولى در اصول اسلام(اصول دین) که همه به فراخور حال خویش قادر بر تحقیق در آن هستند تقلیدجایز نیست. 📚پیام قرآن ج1 ص337 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❓وهابیان می گویند بعد از پیامبران دیگر حجتی از جانب خداوند بر مردمان نمی باشد و امام زمانی وجود ندارد و به این آیه استدلال می کنند که« خداوند پیامبران را فرستاد تا حجتی پس ازپیامبران دیگر نباشد»نسائ 165 💠💠 ❗️خداوند می فرماید: «پیامبرانی فرستادیم که بشارت دهنده و بیم دهنده بودند تا برای مردم بعد از آنها بر خدا حجتی باقی نماند ( وبه نسبت به همه اتمام حجت شود)» 🌀نسائ 165 🗯معمولا گروهی از مردم لجوج و خود خواه که قبول دعوت انبیائ را مخالف منافع خویش می بینند از پذیرش آن سر باز می زنند و با این که بعد از بعثت انان موضع مخالفی دارند چنانچه بعثتی صورت نگیرد ممکن است هزار گونه ادعا کنند که اگر پیامبران الهی آمده بودند ما با آغوش باز از آنها استقبال می کردیم و چنین و چنان بودیم. ♻️به همین دلیل یکی از اهداف بعثت پیامبران اتمام حجت بر این گروه و بر همه مخالفان است و این اتمام حجت؛ 1⃣عدل الهی را روشن می سازد 2⃣زبان دروغگویان پر مدعی را قطع می کند ❗️لذا خداوند می گوید: «پیامبران را بشارت دهنده و بیم دهنده فرستادیم تا مردم پس از آن حجتی در برابر خداوند نداشته باشند » 👌چنان که می فرماید: «اگر ما آنها را قبل از نزول قرآن با عذابی هلاک می کردیم در قیامت می گفتند که خدایا چرا برای ما پیامبر نفرستادی تا از آیات تو تبعیت کنیم پیش از آنکه ذلیل و رسوا شویم» 🔷طه134 🗯بنا براین معناي دقيق آيه ياد شده اين چنين است: «بعد از ارسال رسل، مردم در مقابل خداوند هيچ گونه بهانه وحجتی ندارند نه آنکه خداوند برای مردم حجتی قرار نمی دهد.« لئلا یکون للناس علی الله حجه بعد الرسل» 👌با ارسال رسل دیگران مردم در برابر خداوند حجت و برهانی برای عدم تبعیت ندارند ♻️ نه اين كه بعد از ارسال رسل و انبياء، خداوند هيچ شخصي را به عنوان حجت در بين مردم قرار نداده است تا به واسطه او بر مردم احتجاج کند . 🗯خداوند اگر چه با ارسال رسل و انبیائ حجت را بر همه تمام کرده است اما اراده او بر این تعلق گرفته است که حتی پس از پیامبر اسلام نیز بر روی زمین حجت و امامی قرار دهد تا مردم به واسطه او به هدایت نزدیکتر شوند . 🔷 امام صادق علیه السلام فرمود: « به خدا سوگند خداوند از زمان ادم زمین را بدون امام واگذار نکرده است .امامی که مردم را به سویش هدایت کندوحجت خداوند بر عباد باشد به گونه ای که هرکس ترکش کند هلاک شود و هرکس پیرویش کند نجات یابد» 📚 کمال الدین ج1 ص230 ⁉️اگر وهابیان میگویند بعد از پیامبر دیگر حجتی نیست پاسخ این روایات در کتبشان را چگونه می دهند؟ ✏️خطیب بغدادی چنین روایت می کند که پیامبر فرمود: « من و علی حجت بر امتم در روز قیامت هستیم» 📚تاریخ بغداد، ج2 ص88 ♦️مناوی روایت می کند که فرمود: « من و علی حجت خداوند بر بندگان هستیم» 📚کنوز الحقائق ص43 ♦️طبری روایت می کند که پیامبر فرمود: « علی حجت من بر امتم در روز قیامت است» 📚الریاض النضره ج2 ص193 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔پرسش ❓اگر خداشناسی وخدا پرستی جزء فطرت انسانهاست پس چرا بعضی انسان ها خدا راقبول ندارن؟؟؟ آیا این تناقض نیست❔ 💠💠 💢توجه به نکاتی چند لازم است؛ 1⃣منظور از شناخت فطری آن است که حقایقی را بدون هیچ گونه استدلال پیچیده در می یابد و به وضوح به آن می رسد .مثلا هنگامی که یک شاخه گل جالب و خوشبو را می بیند اعتراف به زیبایی آن می کند و در این ادراک هیچ نیازی به استدلال نمی بیند .می گوید پیداست که زیباست نیازی به دلیل ندارد. 👌درک فطری درباره خداشناسی نیز از همین قبیل است .انسان هنگامی که به اعماق جانش نگاه می کند نور حق را می بیند ندایی با گوش دل می شنود ،ندایی که او را به سوی مبدا علم و قدرت بی نظیری در جهان هستی دعوت می کند مبدیی که کمال مطلق و مطلق کمال است ودر این درک وجدانی درست همانند زیبایی گل خود را نیازمند به دلیلی نمی بیند. 2⃣در آیات قرآن و روایات بر روی شناخت فطری خداوند تکیه شده است .خداوند تمام تعالیم دینی را فطری می شمارد و می فرماید: «پس روی خود را متوجه آیین خالص پرودگار کن .این سرشت الهی است که خداوند انسانها را بر آن آفریده .دگرگونی در آفرینش الهی نیست .این است آیین استوار ولی اکثر مردم نمی دانند» 🔷روم30 3⃣ممکن است گفته شود که اینها همه یک ادعا است و راهی برای اثبات چنین فطرتی در مورد خداشناسی وجود ندارد❕ 👌ولی ما شواهدی داریم که می تواند فطری بودن توحید را به روشنی اثبات کند؛ 🔷1- شواهد باستان شناسی و واقعیت های تاریخیپ نشان می دهد که در طول تاریخ حتی اقوام قبل از تاریخ برای خود مذهبی داشته اند و به خدا و حتی معاد و زندگی پس از مرگ معتقد بوده اند به دلیل اینکه بسیاری از اشیایی که مورد علاقه آنها بوده با آنها به خاک سپرده می شده است تا بعد از مرگ مورد استفاده آنها قرار گیرد.و همچنین مومیایی کردن جسد مردگان برای جلوگیری از پوسیدگی و ...همه شاهد ایمان گذشتگان به مسائل مبدا و معاد است . ❗️ویل دورانت تصریح می کند: «دین از قدیم الایام با تاریخ همراه بوده است» 📚تاریخ تمدن ج1 ص87-89 🔶2- مطالعات روانشناسان و روانکاوان درباره ابعاد روح انسان نیز دلیل روشنی بر فطری بودن اعتقاد مذهبی است . 👌آنان ابعاد روح انسان را تقسیم می کنند به؛ «حس دانایی -حس زیبایی-حس نیکی - حس مذهبی » 📚مفاهیم القرآن ج1 ص58 ❗️حس مذهبی می گوید تمایل به داشتن مذهب یکی از ابعاد روح انسان است که در هر زمان و مکان او را به داشتن مذهبی وا می دارد. 🔷3- ناکامی های تبلیغات ضد مذهبی در طول تاریخ نیز شاهد دیگری بر این مدعاست.با تمام گستردگی این تبلیغات برای از بین بردن مذهب در بین انسان ها همچنان مذهب و دین در بین انسان ها وجود دارد .این مساله به خوبی نشان می دهد که مذهب ریشه در اعماق انسان ها دارد و لذا توانسته است خود را در برابر امواج شدید تبلیغات مخالف حفظ کند و اگر غیر از این بود باید تاکنون به کلی محو شده باشد. 🔷4- گواهی دانشمندان بر فطرت مذهبی نیز شاهد دیگری بر این مدعا است . 👌ویلیام جیمز می گوید: «من به خوبی می پذیرم که سرچشمه زندگی مذهبی دل است و قبول هم دارم که فورمول ها و دستور العمل های فلسفی مانند مطلب ترجمه شده ای است که متن اصلی آن به زبان دیگری است» 📚سیر حکمت در اروپا ج2 ص14 👌ماکس مولر می گوید: «دیرینه شناسی ثابت کرده است که پرستش خدای یگانه از قدیمی ترین ایام وجود داشته است» 📚پیام قرآن ج3 ص141 ❔حال شما می گویید اگر خداشناسی فطری انسانهاست چرا بعضی انسان ها خدا را قبول ندارند؟ ❗️پاسخ روشن است . 👌این گونه افراد با غرق شدن در فساد و فحشائ این معرفت فطری را در پشت پرده قرار داده و بین خودشان و فطرت خداشناسی حجاب افکنده اند. همان گونه که حس نیکی و حس دانایی در بسیاری از افراد به مرور زمان بی اثر می شود و دیگر برخی انسان ها تمایل به نیکی کردن و دنبال دانش رفتن ندارند ،حس مذهبی نیز در آنان با بی توجهی های پی در پی بی اثر میشود. 🔷قرآن می گوید: «هنگامی که رنج و زیانی به مردم برسد پرودگار خود را می خوانند اما همین که خداوند ناراحتی را از آنان برطرف می کند برای خدایشان شریک قائل میشوند» 🔶روم33 ❗️آیه شریفه متذکر می شود که دسته ای از انسان ها با غرق شدن در گناهان معرفت فطری خود را تحت الشعاع قرار داده اند اما وقتی در سختی ها قرار می گیرند این حجاب ها بر طرف شده و متوجه به خداوند می شوند اما پس از برطرف شدن مشکل دو مرتبه به وضعیت قبلی خود باز می گردند. 🗯لذا حضرت امیر یکی از فوائد بعثت انبیائ را برطرف کردن حجاب از فطرت آدمیان بر می شمارد و می فرماید: «خداوند رسولانش را در میان انسانها مبعوث ساخت و پیامبرانش را پی در پی به سوی آنها فرستاد تا وفای به پیمان فطرت را از آنها بخواهند » 📚نهج البلاغه خطبه1 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔پرسش ❓ یه سوال اینکه مگه خدا همه جا نیست پس ما چرا حتما باید به سمت کعبه نماز بخوانیم؟ ؟ 💠💠 ❗️نماز خواندن به سمت کعبه از این جهت نیست که خداوند مکان یا جهت معینی دارد چنان که قرآن بر این مطلب تصریح کرده و می فرماید: «مشرق و مغرب از آن خداست و به هر سو رو کنید خداوند آن جاست» 🌀بقره115 ❕ومی فرماید؛ «بگو مشرق و مغرب از آن خداست» 🌀بقره142 👌بلکه از این نظر که انسان به حکم این که جسم است هنگام نماز ناچار است به یک طرف متوجه باشد ولی اسلام خواسته از این موضوع حد اکثر استفاده را برای تکمیل این عبادت یعنی نماز بنماید و از دو جهت دستور داده است که همگان باید به جهت معینی یعنی کعبه نماز بخوانند؛ 1⃣خانه کعبه قدیمی ترین مرکز توحید است .خانه ای است که به دست قهرمان توحید ابراهیم تجدید بنا شده و مورد توجه تمام راهنمایان توحید و پیامبران خدا بوده است . ❗️خداوند می فرماید: «نخستین خانه ای که برای مردم ( ونیایش خداوند) قرار داده شده است در سرزمین مکه است که پر برکت و مایه هدایت جهانیان است» 🔷ال عمران 96 👌این آیه می گوید اگر کعبه بعنوان قبله مسلمین انتخاب شده است جای تعجب نیست زیرا نخستین خانه توحید است و با سابقه ترین معبدی است که در روی زمین وجود دارد و هیچ مرکزی پیش از آن مرکز نیایش و پرستش پرودگار نبوده است . 👌امام صادق فرمود: «خداوند از نقاط مختلف زمین موضع کعبه را برگزیده است» 📚الفقیه ج2 ص195 👌وچون کعبه مرکز توحید است امام فرمود: «تا زمانی که کعبه پابرجاست دین و آیین یکتا پرستی به حیات خودش ادامه می دهد» 📚وسائل الشیعه ج13 ص242 👌توجه به این مرکز توحید توجه به خداست و کسی که مقابل چنین مرکزی بایستد از جهات زیادی به خدا نزدیکتر است و گویا خود را در پیشگاه او حاضر می بیند. 2⃣توجه عموم مسلمین جهان در هر شبانه روز پنج مرتبه به این مرکز مقدس روح وحدت و یگانگی را در دل و جان آنها پرورش می دهد و به وحدت اسلامی و هماهنگی مسلمین جهان کمک می کند و اجتماعات مختلف اسلامی را از شرق و غرب عالم به هم مربوط می سازد و شوکت و عظمت آنها را ظاهر می نماید و بالاخره جوهر تعلیمات جهان اسلام را به صورت وحدت هدف و عقیده به دنیا نشان میدهد. ❗️بنابراین دستور داده شده است که همه به یک سو نماز بخوانند تا وحدت و هماهنگی در صفوف مسلمین پیدا شود و از هرج و مرج و پراکندگی جلوگیری به عمل آید. 📚تفسیر نمونه ج1 ص415 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔پیامبر دین صلح و دوستی(رحمة للعالمین!) و قطع دست به خاطر دزدیدن یک عَبا! اسلامگرایان می گویند اجرای حکم قطع دست دزد٬ مشروط به تحقق شروط بسیاری است و به این راحتی لازم الاجرا نمی شود! حال آنکه میبینم پیامبر این جماعت به راحتی هرچه تمام دست سارقی را آن هم به خاطر دزدین یک عبا قطع می کند!🔻🔻🔻 : علي بن إبراهيم عن أبيه عن ابن أبي عمير عن حماد عن الحلبي عن أبي عبد الله(ع) قال سألته عن الرجل يأخذ اللص يرفعه أو يتركه؟فقال:إن صفوان بن أمية كان مضطجعا في المسجد الحرام فوضع ردائه... : حلبى گويد:از امام صادق پرسيدم:شخصى دزدى را دستگير مى‌كند او را تحويل دهد يا رهايش كند؟فرمود:صفوان بن اميه در مسجد الحرام دراز كشيده بود.او عبايش را گذاشت و در پى قضاى حاجت بيرون رفت هنگامى كه برگشت متوجه شد عبايش را دزديده‌اند.گفت:چه كسى عبايم را برده‌؟پس دنبال آن گشت و دزد را دستگير كرده به پيامبر خدا تحويل داد.پيامبر فرمود:دستش را قطع كنيد.صفوان گفت:اى پيامبر خدا! آيا دست او را به خاطر سرقت عباى من قطع مى‌كنيد؟پيامبر فرمود: آرى... 📓منبع:الكافي-ج۷-ص۲۵۱ : حسن 📓منبع:مرآة العقول-ج۲۳-ص۳۹۰ 💠💠 👌خداوند می فرماید ؛ «مرد دزد و زن دزد را به سزاى آنچه كرده‏ اند، دستشان را به عنوان كيفرى از جانب خدا ببريد و خدا عزيز و حكيم است» ( مائده 38) ❕ امام رضا عليه السلام فرمود ؛ «خداوند دزدى را حرام فرمود؛ چون اگر مباح بود موجب تباهى اموال و آدم كشى مى‏ شد و نيز به خاطر اين كه غصب اموال يكديگر، موجب كشتار و درگيرى و حسدورزى به يكديگر مى‏ شود. و همچنين موجب ترك تجارت و پيشه ‏ورى، و كسب اموال و ثروتهاى به ناحق و ناروا مى ‏گردد ... ❕علّت بريدن دست راست دزد آن است كه وى با دست راست خود با اشياء تماس دارد و اين دست، بهترين و كار آمدترين عضو بدن اوست. پس بريدن آن كيفرى براى دزد و درس عبرتى است براى ديگران تا درصدد تصرّف اموال، از راه ناروا نيايند و نيز چون بيشتر با دست راست دزدى مى ‏كنند » 📚عیون الاخبار ج 2 ص 96 ❕در تفسیر نمونه نیز چنین آمده است ؛ « اگر ملاحظه مى ‏كنيم امروز دزدى فراوان است به خاطر آن است كه چنين حكمى اجراء نمى ‏شود و لذا در محيطهايى كه اين حكم اسلامى اجراء مى‏ گردد (مانند محيط عربستان سعودى كه تا سالهاى اخير اين حكم در آن اجراء مى‏ شد) امنيت فوق العاده‏ اى از نظر مالى در همه جا حكمفرما بود. 👌بسيارى از زائران خانه خدا با چشم خود چمدانها يا كيفهاى پول را در كوچه و خيابانهاى حجاز ديده ‏اند كه هيچكس جرئت دست زدن به آن را ندارد تا اينكه مامورين « اداره جمع ‏آورى گمشده‏ ها » بيايند و آن را به اداره مزبور ببرند و صاحبش بيايد و نشانه دهد و بگيرد. غالب مغازه‏ ها در شبها در و پيكرى ندارند و در عين حال كسى هم دست به سرقت نمى‏ زند. ❕جالب اينكه اين حكم اسلامى با اينكه قرنها اجراء مى‏ شد و در پناه آن مسلمانان آغاز اسلام در امنيت و رفاه مى‏ زيستند در مورد تعداد بسيار كمى از افراد كه از چند نفر تجاوز نمى‏ كرد اين حكم در طى چند قرن اجراء گرديد. ❔آيا بريدن چند دست خطا كار براى امنيت چند قرن يك ملت قيمت گزافى است كه پرداخت مى‏ شود؟ 👌 بعضى اشكال مى‏ كنند. [آيا اين حكم با احترام مسلمان منافات ندارد؟] كه اجراى اين حد در مورد سارق به خاطر يك ربع دينار منافات با آن همه احترامى كه اسلام براى جان مسلمان و حفظ او از هر گونه گزند قائل شده‏ ندارد، تا آنجا كه ديه بريدن چهار انگشت يك انسان مبلغ گزافى تعيين شده است. ❕اتفاقا همين سؤال- به طورى كه از بعضى از تواريخ بر مى ‏آيد- از عالم بزرگ اسلام، علم الهدى مرحوم سيد مرتضى، در حدود يكهزار سال قبل شد، سؤال كننده موضوع سؤال خود را طى شعرى به شرح ذيل مطرح كرد ؛ « يد بخمس مئين عسجد وديت ما بالها قطعت فى ربع دينار؟ ❕يعنى دستى كه ديه آن پانصد دينار است چرا به خاطر يك ربع دينار بريده مى ‏شود؟ 👌 سيد مرتضى در جواب او اين شعر را سرود ؛ عز الامانة اغلاها و ارخصها ذل الخيانة فافهم حكمة البارئ‏ ❕يعنى عزت امانت آن دست را گرانقيمت كرد و ذلت خيانت بهاى آن را پائين آورد، فلسفه حكم خدا را بدان » 📚تفسیر نمونه ج 4 ص 378 🔸👇
🔸ادامه👇 👌در روایت مورد استناد معاند هم آمده است که عبای صفوان بن امیه از مسجد به سرقت رفت ، او سارق را پیدا کرد و به نزد پیامبر آورد و دو شاهد بر دزدی او اقامه کرد ، پیامبر حکم به قطع دست سارق کرد ؛ 📚الکافی ج 7 ص 251 ❕یکی از شروط برای قطع دست دزد آن است که مال از حرز دزدیده شود ، و سارق حرز و محل نگه داری را بشکند و مال را بردارد ، چنان که از امام باقر يا امام صادق عليهما السلام نقل است که فرمود ؛ « فقط دست دزدى قطع مى ‏شود كه از طريق سوراخ كردن ديوار يا شكستن قفل وارد خانه‏ اى شود. » 📚میزان الحکمه ج 5 ص 510 ❕اینکه پیامبر در جریان فوق حکم به قطع دست سارق کرد ، از این جهت بوده که عبای مذکور از حرز سرقت شده بود ، یعنی صفوان وقتی برای قضاء حاجت به بیرون مسجد می رود ، عباء را در صندوقچه ای مثلا می گذارد و مخفی می کند که سارق از پی او حرز را می شکند و عباء را به سرقت می برد چنان که شیخ حر عاملی به این نکته تصریح می کند ؛ « الظَّاهِرُ أَنَّ مُرَادَهُ أَنَّ صَفْوَانَ كَانَ قَدْ أَخْفَى الرِّدَاءَ وَ أَحْرَزَهُ وَ لَمْ يَتْرُكْهُ ظَاهِراً فِي الْمَسْجِدِ » 📚وسائل الشیعه ج 28 ص 277 👌و متاعی هم كه سرقت شده بايد حد اقل يك ربع دينار باشد ، دينار هم عبارت است از يك مثقال شرعى طلاى مسكوك و مثقال شرعى معادل 18 نخود يعنى 4/ 3 مثقال معمولى است. ❕چنان که پیامبر گرامی فرمود ؛ « دست سارق فقط در [دزدى‏] يك چهارم دينار به بالا قطع مى ‏شود. » 📚میزان الحکمه ج 5 ص 291 ❕بنابراین عبای مذکور هم عبای گران قیمتی به قیمت یک ربع دینار به قیمت آن زمان بوده و از حرز هم سرقت شده است ، لذا پیامبر گرامی حکم به قطع دست سارق دادند ، فلسفه این حکم هم در بالا گذشت که خاصیت بازدارندگی آن است . 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔چگونه می گویید مختار شخصیت موجهی بوده است در حالی که روایات متعددی در او وارد شده است ❗️کانال ملحد با آوردن آن روایت به مطالب شما پاسخ داده است ❗️❗️ 💠💠 👌این که مختار و قیام او مورد تایید اهل بیت علیهم السلام بوده اند ، جای انکار و تردید در آن نیست و روایات فراوانی بر این مطلب گواهی می دهد . 🔸امام علی علیه السّلام فرمود ؛ «به زودی فرزندم حسین علیه السّلام کشته خواهد شد، اما اندکی پس از آن جوانی از قبیله «ثقیف» به پا می‌خیزد و انتقام او را از این می‌گیرد و سیصد و هشتاد هزار نفر از آنان را می‌کشد. » 📚حدیقه الشیعه ص 504 🔸امام حسین علیه السّلام در ای برای لشکر کوفه و شام فرمود ؛ «خداوند، بر اینان آن جوان ثقفی را مسلط گرداند تا ننگ مرگ و ذلت را در کام شان فرو ریزد و از قاتلان ما کسی را نبخشد و به جای هر کشته ای از ما بکشد و در برابر هر ضربتی که به ما وارد نموده اند، ضربتی وارد نماید و انتقام مرا و اصحاب و خاندان و پیروانم را از اینان بگیرد. » 📚بحار الانوار، مجلسی، ج ۴۵، ص ۱۰ و ۳۸۶. ❕«هنگامی که سر بریدة «عبیدالله بن زیاد» و «عمربن سعد» را خدمت امام زین العابدین علیه السّلام آوردند فوراً به سجده افتاد و گفت حمد و سپاس خدای را که انتقام خون، را از دشمنانم گرفت و خداوند به جزای خیر دهد. » 📚معجم الرجال الحدیث، آیت الله خوئی، سید ابوالقاسم، ج۱۸، ص۱۰۹ قاموس الرجال، ج۸، ص۴۴۵. اختیار معرفة الرجال، طوسی، جزء ثانی، ص۱۲۷. 👌عمر بن علی علیه السّلام می‌گوید ؛ «مختار بیست هزار دینار امام سجادعلیه السّلام فرستاد و حضرت آن را پذیرفت و با آن خانه عقیل و سایر بنی هاشم را تعمیر کرد...» 📚مروج الذهب ج 3 ص 83 ❕امام باقرعلیه السّلام فرمود ؛ «از مختار بدگویی نکنید زیرا او انتقام ما را از قاتلان ما گرفت و آنان را کیفر رسانیده و بیوه‌های ما را شوهر داد و در زمان به ما کمک کرد. » 📚اختیار معرفة الرجال، طوسی، ص۱۲۵، تنقیح المقال، مامقانی، ج۳، ص۲۰۳. 👌عبدالله بن شریک می‌گوید: روز عید قربان خدمت امام محمد باقرعلیه السّلام رسیدم. حضرت به چیزی تکیه داده بود و پیشکار خود را پیش سلمانی فرستاده بود. من روبروی آن حضرت نشستم، ناگهان پیرمردی که اهل بود، وارد شد و خواست دست آن حضرت را ببوسد، امام دست خود را کشید و نگذاشت بوسه زند. سپس فرمود: تو کیستی؟ گفت: من پسر «مختار ثقفی» هستم و «ابومحمد حکم» نام دارم.امام همین که او را شناخت یک مرتبه دست او را گرفت و به سوی خود کشید و نزدیک خود آورد؛ به گونه ای که گویا می‌خواست او را در آغوش بگیرد و پهلوی خود نشاند، با اینکه قبلاً حاضر نشده بود که او دست مبارکش را بوسه زند. پسر مختار چون این لطف و محبت را از آن حضرت به خاطر نام پدرش احساس کرد، گفت: مردم دربارۀ پدر من سخنها می‌گویند و نسبت‌هایی به او می‌دهند ولی به خدا حرف حق همان است که شما بفرمایید. 🔸امام فرمود: مردم چه می‌گویند؟ گفت: می‌گویند، او دروغگو بوده است ولی شما هرچه بفرمائید، قبول می‌کنم. حضرت فرمود: «سبحان الله! پدرم به من فرمود: به خدا قسم که مهریه مادرم را از اموالی که مختار فرستاده بود، پرداخته است مگر نه این است که خانه‌های ما را بنا کرد و قاتلان ما را کشت و انتقام ما را از دشمنان ما گرفت، خدا او را رحمت کند». ❕« به خدا قسم از پدرم شنیدم که فرمود: مختار شبها پیش «فاطمه بنت علی علیه السّلام می‌رفت و برای آن حضرت خدمت میکرد و از فاطمه حدیث یاد می‌گرفت، خدا رحمت کند پدر تو را حق ما را از همه کس گرفت و انتقام ما را از دشمنان ما کشید و قاتلان ما را از دم تیغ گذراند.» 📚 رجال کشی، ص۶، ۱۱؛ قاموس الرجال، ج۸، ص۵، ۴۴۴، معجم رجال الحدیث، آیت الله خوئی، سید ابوالقاسم، ج۱۸، ص۱۰۹؛ طوسی، اختیار معرفة الرجال، جزء ثانی، ص۶، ۱۲۵. ❕«امام صادق علیه السّلام فرمود: پس از شهادت حضرت حسین علیه السّلام زنان بنی هاشم نه شانه به سر زدند و نه خضاب کردند تا اینکه مختار سرهای قاتلان امام علیه السّلام را برای ما فرستاد». 📚 رجال کشی ص 116_ بحار الانوار ج 45 ص 386 👌«مرزبانی» از امام صادق علیه السّلام چنین نقل میکند ؛ «پس از شهادت سید الشهداء هیچ زنی از بنی هاشم سرمه به چشم نکشید و خضاب به مو نبست و از خانههای ما تا پنج سال برنخاست و غذای گرمی پخته نشد، تا اینکه عبید الله بن زیاد کشته شد. » 📚معجم الرجال خویی ج 18 ص 95_ بحار ج 45 ص 386 👌از فاطمه بنت علی علیه السّلام روایت شده است ؛ «پس از مصیبت کربلا هیچ زنی از ما به خود حنا نبست و میل سرمه ای به چشم نکشید و موهای خود را شانه نزد تا زمانی که سر بریده عبید الله بن زیاد را فرستاد » 📚معجم رجال الحدیث، آیت الله خوئی، سید ابوالقاسم، ج ۱۸، ص ۹۴؛ بحار الانوار، مجلسی، ج ۴۵، ص ۳۸۶.
🔸 👇 👌روایاتی که در مذمت مختار وارد شده است عموما از راویان ضیف و روایات مرسل و بدون سند بوده و بنابر فرض صحت بر پایه صادر شده است . ❕یکی از این روایات این نقل است ؛ « مختار نامه ای به امام زین العابدین علیه السّلام نوشت و با هدایایی از عراق به خدمت آن حضرت فرستاد. هنگامی که فرستادگان مختار به درب خانه امام رسیدند. کسی را پیش امام فرستاد و اجازة ورود خواستند. فرستاده حضرت بیرون آمد و گفت: حضرت می‌فرماید از خانة من دور شوید من هدایای دروغگویان را نمی پذیرم و نامه هایشان را نمی خوانم. آنها عنوان نامه را محو کردند و نام محمد بن علی را روی آن نوشتند. سپس در ادامه روایت از امام باقرعلیه السّلام نقل شده است که: به خدا در نامه مختار عبارت مناسبی به امام ننوشته بود، بلکه نوشته بود «یابن خیر من مشی و طشی» ای پسر بهترین کسی که بر زمین راه رفت و زندگی کرد. » ❕در سند این روایت «عبیدی» ذکر شده است که سید بن طاووس و ابن بابویه در نوادر الحکمه او را می‌دانند و شیخ طوسی او را از غلات ذکر کرده است. 👌در نقل دیگری آمده است ؛ ❕مختار نامه ای خدمت امام سجادعلیه السّلام نوشت و می‌خواست با او بیعت کند و قائل به امامت او شود و آن وقت دعوت خود را به نام او ظاهر سازد و اموال زیادی به خدمت آن حضرت فرستاد. حضرت سجادعلیه السّلام هدایای او را نپذیرفت و جواب نامه را نیز ننوشت و در مسجد پیامبر پیش مردم او را سبّ کرد و نسبت دروغ و و فجور به او داد.» 📚مروج الذهب، مسعودی، ج۳، ص۸۳، مسعودی این روایت را بدون سند ذکر کرده است ولی رجال کشی آن را با ذکر سند از امام باقرعلیه السّلام نقل کرده است. ❕اولاً: این دو روایت با روایات «مدح» معارض هستند؛ زیرا در آن روایت تصریح شده است که امام هدایای مختار را پذیرفت و خانه‌های ویران شده «بنی هاشم» را تعمیر کرد و زنان و مردان تهی دست بنی هاشم به وسیله همان ازدواج کردند. 👌از نظر سند هم این روایتات ضعیف و مرسل هستند و از نظر استحکام به پایة آن روایات نمی رسند. 🔸ثانیاً: اگر ما این دو روایت را بپذیریم باز نمی توان به آنها استناد کرد؛ زیرا از روی قرائن و شواهدی که نشان می‌دهد به دست می‌آید که این موضوع موقعی اتفاق افتاده است که «عبدالملک بن مروان» مأموران خود را به مدینه فرستاده بود تااوضاع مدینه به خصوص بنی هاشم را زیر نظر داشته باشد و به وی گزارش دهند و آن حضرت به خاطر تقیه و برای این که به دست امویان بهانه ای نیفتد، هدایای مختار را نپذیرفت و او را در ملاء عام سب و لعن نمود و چون آن حضرت میدانست که سرانجام مختار شکست خواهد خورد و عبدالملک مروان بیرحمانه به شهرهای اسلامی تسلط خواهد یافت، به همین دلیل از روی تقیه و حفظ جان خاندان بنی هاشم هدایای مختار را رد کرد و برای اینکه نسبت به نهضت او خود را بی طرف جلوه دهد، در ملاء عام از او تبری کرد. آنچه در اینجا لازم به یادآوری است، این است که به دلایل مختلفی نمی توان باور کرد که امام سجادعلیه السّلام دربارة مختار فرموده باشد: «یکذب علی الله و علی رسوله» به ویژه این که وقتی مختار سرعبیدالله را - بنا به - برای آن حضرت فرستاد، فرمود: «جزی الله المختار خیراً» خداوند مختار را جزای خیر دهد. 📚رجال کشی، ص۱۳۷. ❕روایت سوم که آن هم از روی تقیه صادر شده است این نقل است که ؛ « مختار یکصد هزار درهم یا دینار خدمت امام زین العابدین علیه السّلام فرستاد آن حضرت نمی خواست بپذیرد و رد آن صلاح نمی دید. از این رو پیش خود نگه داشت پس از قتل مختار نامه ای به عبدالملک نوشت که مختار یکصد هزار پول برای من فرستاده بود من نمی خواستم بپذیرم ولی آن هم صلاح نبود، اکنون این پول پیش من است کسی را بفرست تا این پول را دریافت کند. «عبدالملک» در پاسخ آن به آن حضرت نوشت که من آنها را به شما بخشیدم. » 📚بحار الانوار، مجلسی، محمد باقر، ۴۵، ص۳۴۶. 👌این روایت به صراحت می‌رساند که نپذیرفتن هدایای مختار ونوشتن نامه به عبدالملک هم به خاطر تقیه بوده است؛ زیرا اگر امام علیه السّلام هدایای مختار را حرام می‌دانست و آنها را نمی پذیرفت برگرداندن آنها به عبدالملک چه معنی دارد؟ چگونه با مبانی مذهب شیعه وفق می‌دهد؟ گذشته از این مگر مال حرام با اجازه عبدالملک حلال میشود پس ناگزیر باید گفت چون آن حضرت می‌دانست که اگر هدایای مختار را بپذیرد، جاسوسان آن را به او گزارش می‌دهند و موجب مزاحمت و ناراحتی امام علیه السّلام و بنی هاشم می‌شود. ❕از این روایات استفاده می‌شود که مختار به طور مکرر برای امام هدایایی فرستاده و هر زمان محذوری در کار نبود، امام هدایای او را می‌پذیرفت ولی اگر محذوری در کار بود، از پذیرفتن هدایای امتناع می‌ورزید ظاهراً خود مختار هم به این مسأله توجه داشت. 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 👌روایات ذم به طور کامل علاوه بر اینکه از نظر سند ضعیف هستند، درست در قطب مخالف آنها، روایات مدح قرار دارند. بنابراین بر فرض صحت هم نمی توان به این روایات استناد کرد و بدین دلیل بزرگان اهل فن این روایات را حمل بر تقیه کرده اند، مثل روایاتی که در ذم امثال زراره و محمد بن مسلم و یزید و... صادر شده است. 📚معجم رجال، آیت الله خوئی، سید ابوالقاسم، ج۱۸، ص۱۱ 👌 ائمه علیه السّلام برخی از بزرگان اصحاب خود را از روی تقیه ذم کرده اند تا از شر سلاطین جور در امان باشند و مختار را به این خاطر نکوهش کرده و از او تبری جسته اند تا خود از شر اشرار در امان باشند. 🔸کشی در رجال خود از مردی به نام حبیب خثعمی از امام صادق علیه السّلام روایت می‌کند که فرمود: «کان المختار، یکذّب علی علی بن الحسین علیه السّلام» مختار بر امام سجاد علیه السّلام دروغ می‌بست. » 📚رجال کشی ص 125 🔸آیت الله خویی (ره) می‌نویسد ؛ «این روایت از نظر سند به شدت ضعیف است؛ زیرا حبیب - راوی این حدیث - مجهول الحال است. » 📚معجم الرجال ج 18 ص 96 👌اما اگر بخواهیم روایت را مورد بررسی و ارزیابی دقیق تری قرار دهیم ابتدا قول بلاذری را ذکر نموده سپس به نقد آن می‌پردازیم. ❕وی می‌گوید: مختار - در هنگام قیام خود در کوفه - نامه ای خدمت امام سجادعلیه السّلام فرستاد و مایل بود که با حضرتش بیعت کند و مردم را به بیعت با امام دعوت کند و اموالی را نیز برای امام علیه السّلام هدیه فرستاد اما امام قبول نکرد و جواب نامه اش را نداد و به مسجد آمد و به مختار بدگویی کرد و فرمود: او دروغگوست؛ مختار چون چنین دید نامه ای به محمد حنفیه نوشت و خواست با او به عنوان امام بیعت کند. امام سجادعلیه السّلام از قضیه باخبر شد، به نزد محمد حنفیه آمد و به او اشاره کرد که هدایای مختار را قبول نکند و جواب نامه اش را ندهد و به او دستور داد تا به مسجد برود و از مختار تبری بجوید و او را به بدی یاد کند اما ابن عباس محمد حنفیه را از این کار منع کرد و به او گفت: صلاح نیست که بر ضد مختار چیزی بگویی؛ زیرا وضع حکومت عبدالله بن زبیر معلوم نیست و محمد سخن ابن عباس را قبول کرد و از تبری جستن علنی و عیبگویی مختار منصرف شد. » 📚 انساب الاشراف ج 5 ص 272 🔸در پاسخ باید گفت ؛ 🔹اولاً: این روایت از نظر سند، ضعیف و مرسله است. 🔹ثانیاً: بر فرض صحت آن، با توجه به موقعیت امام سجادعلیه السّلام در مدینه و تسلط ابن زبیر بر حجاز و نیز وجود حکومت اموی در شام، حمل بر تقیه می‌شود و امام با این شیوه می‌خواست دشمنان را منحرف سازد تا به ارتباط او و مختار پی نبرند. 🔸ثالثاً: این روایت معارض با روایاتی است که در بحارالانوار آمده است و علمای شیعه آن را قبول کرده اند که امام سجادعلیه السّلام هدایای مختار را می‌پذیرفت و خود بلاذری می‌گوید: «محمد حنفیه هدایای مختار را می پذیرفت». 📚همان مدرک 🔸رابعاً: اشاره امام سجادعلیه السّلام به محمد حنفیه برای تبری جستن از مختار حمل بر تقیه می‌شود. 🔸خامساً: با توجه به خضوع و اطاعت محمد حنفیه از فرزند برادرش امام سجاد علیه السّلام، آیا معقول است که وی به توصیه امام سجاد عمل نکند ولی به تذکر ابن عباس ترتیب اثر دهد؟ ❕علامه امینی می نویسد ؛ «هرکه با دیدة بصیرت و تحقیق بر تاریخ و حدیث و علم رجال بنگرد، در می‌یابد که مختار، از پیشگامان دینداری و هدایت و اخلاص بوده است و همانا نهضت مقدس او تنها برای برپایی عدالت به وسیلة ریشه کن کردن ملحدان و ظلم اموی‌ها بود. به درستی که ساحت مختار از مذهب کیسانی به دور بود و نسبتها و تهمت‌های ناجوانمردانه ای که به او نسبت داده اند، حقیقت ندارد و بی جهت نیست که ائمه هدی علیه السّلام و سروران ما، مانند امام سجاد و امام باقر و امام صادق (صلوات الله علیهم) بر او رحمت فرستاده اند، مخصوصاً امام باقرعلیه السّلام به گونه ای بسیار زیبا، او را مورد ستایش قرار داده است و همیشه خدمات او در نزد اهلبیت علیه السّلام مورد تقدیر و تشکر بوده است.» 📚الغدیر، علامه امینی، عبد الحسین، ج۲، ص۳۴۳. ❕مقدس اردبیلی نیز می نویسد ؛ « «در حُسن عقیدة مختار سخنی نیست و علامه حلّی& او را مقبول شمرده و امام باقرعلیه السّلام جمعی را که مختار را به بدی یاد میکردند، از این کار منع فرمود و امام صادق علیه السّلام بر او رحمت فرستاد و امام زین العابدین علیه السّلام وی را به دعای خیر یاد کرده است. مختار و امثال او به یقین درجات رفیعه و مراتب عالیه خواهندداشت.» 📚حدیقة الشیعه، مقدس اردبیلی، ص۵۰۶-۵۰۵. 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔با توجه به ادعای شما که محمد حنفیه ادعای امامت را نداشته است ، پاسخ روایتی را که در آمده چه می دهید که محمد حنفیه با امام سجاد بر سر مساله امامت منازعه می کرده است ❗️❗️ 💠💠 👌محمد حنفیه ، يكى از فرزندان رشيد امير مؤمنان على علیه السلام است و «حنفيّه» لقب مادر اوست و اسمش «خوله» دختر يكى از مردان با شخصيّت طايفه «بنى حنيفه» است كه در يكى از جنگهاى اسلامى اسير شد و مى‏ خواستند او را بفروشند، على علیه السلام او را آزاد كرد و به همسرى خود در آورد. او شجاعت را از على علیه السلام به ارث برده بود و مى‏ گويند گاهى زره ‏هاى محكم را با دست پاره مى ‏كرد و به همين دليل امام در جنگ «جمل» پرچم را به دست او سپرد و در جنگ «صفّين» جناح چپ على علیه السلام به دست او و «محمّد بن ابى بكر» و «هاشم مرقال» بود. 📚مستدرکات رجال الحدیث ج 7 ص 77 ❕بعضى «محمّد بن حنيفيّه» را متّهم مى‏ كنند كه او بعد از امام حسين دعوى امامت داشت و يا حتّى دعوى مهدويّت ، ولى مرحوم «شيخ مفيد» در اين زمينه سخن روشنى دارد، مى ‏گويد: «محمّد حنفيّه» هرگز ادّعاى امامت نكرد و كسى را به سوى خود نخواند بلكه ديگران چنين نسبتهايى به او داده‏ اند و مدّعى امامت و يا مهدويّت او بوده ‏اند ». 📚الفصول المختاره ص 300 👌انچه مورد اشکال واقع شده است نقل زیر است که در کافی شریف و کتب دیگری از امام علیه السلام نقل شده است ؛ ❕« از امام باقر علیه السلام نقل می کنند ؛ ❕ «پس از کشته شدن امام حسين محمد حنفيه از امام علي بن الحسين خواست تا در با او صحبت کند، آنگاه که به خدمت امام رسيد عرض کرد: فرزند برادرم، مي‌داني که پيامبر خدا وصيت و امامت را بعد از خود به اميرمؤمنان داد و سپس به امام حسن و بعد از او به امام حسين واگذار کرد و پدر شما به شهادت رسيد، و براي جانشينی بعد از خودش وصيتي نکرد و مي‌داني که من، عموي شما و با پدرت با يک ريشه‌ام و زاده علي مي‌باشم. من با اين سن و که بر شما دارم، از شما که جوانيد به امامت سزاوارترم پس با من در مسأله جانشيني و امامت کشمکش و درگيري نداشته باش.» ❕امام علي بن الحسين در پاسخ عمويش، محمد حنفيه، با لحني ملايم و دلسوزانه فرمود: «اي عمو از خدا بترس و چيزي را که حقّت نيست مخواه، من تو را موعظه مي‌کنم که مبادا از نادانان باشي، اي عمو همانا پدرم قبل از آنکه عازم عراق شود به من در اين باره وصيت کرد و ساعتي قبل از نيز با من تجديد عهد نمود، و اين سلاح رسول خدا است که پيش من است، متعرّض اين امر مشو که مي‌ترسم عمرت کوتاه و حالت دگرگون شود. همانا خداي عزّوجل، امر وصيت و امامت را در نسل حسين مقرّر داشته است.» آنگاه امام براي اينکه مطالب را به شکل عيني براي عمويش اثبات کند فرمود: «اگر مي‌خواهي اين مطلب را بفهمي، بيا نزد «حجرالاسود» رويم و از او داوري بخواهيم و مطالب را از آن بپرسيم.» 💠 امام باقر مي‌فرمايد: «اين گفتگو ميان آندو در مکه بود تا اين که به رسيدند. علي ابن الحسين به محمد حنفيه فرمود: اول تو به درگاه خدا دعا کن و از خدا بخواه تا حجرالاسود را به صدا درآورد و مطلب را از او بپرس. محمد، با زاري و دعا به پيشگاه خدا از حجرالاسود خواست که مطلب را بيان کند. ولي حجر پاسخي نداد. علي‌بن الحسين فرمود: اي عمو .اگر تو وصي و امام بودي جوابت را مي‌داد.» محمد گفت: پسر برادر، اينک تو دعا کن و از خدا بخواه. «علي بن الحسين به آنچه خواست دعا کرد، سپس فرمود: «اي حجر، از تو مي‌خواهم به آن خدايي که ميثاق پيامبران و اوصياء و همه مردم را در تو قرار داده است، وصي و امام بعد از حسين را به ما خبر ده؟! حجر، چنان بلرزه درآمد که نزديک بود از جاي خود کنده شود، سپس خداي عزوجل او را به سخن آورد و به زبان عربي فصيح گفت: بار خدايا، همانا و امامت، بعد از حسين ابن علي به علي بن الحسين بن علي بن ابيطالب، پسر فاطمه دختر رسول خدا رسيده است. پس محمد حنفيه از سخن خود برگشت و پيرو علي ابن الحسين گرديد.» 📚الکافی ج1 ص348 _ دلائل الامامه ص207 مناقب آل ابی طالب ج4 ص147 _ الاحتجاج ج2 ص316 _بحار الانوار ج46 ص112 ❕ 👇
👇 🔸پس از شهادت امام حسین علیه السلام برای برخی از شیعیان ساده اندیش این شبهه ایجاد شده بود که امام حسین برای پس از خود امامی را نکرده است و چون محمد حنفیه از امام سجاد علیه السلام بزرگتر است پس او شایسته به امامت است . محمد حنفیه برای دفع این شبهه و اشکال آنان خود به نزد امام سجاد علیه السلام رفت و ادعای آنان را به عنوان ادعای خود مطرح کرد و با آنان همصدا شد ، تا با پاسخ امام سجاد علیه السلام آنان شوند ، لذا در پایان روایت تصریح دارد که محمد حنفیه پس از معجزه امام ، تصریح به امامت امام سجاد علیه السلام کرد و هیچگاه بر ادعای امامت خود نکرد و دست به ایجاد مکتب جدیدی نزد .این قرینه روشنی بر تفسیر فوق است که محمد حنفیه هیچگاه ادعای امامت نداشت و الا چنین راحت از این ادعا عقب نشینی نمی کرد . 👌این داستان همانند داستان حضرت ابراهیم علیه السلام است که برای بطلان خورشید پرستان و ماه پرستان ،نخست با آنان همصدا شد و گفت خورشید و ماه خدای من هستند تا با افول کردن آن دو ، مردمان را متوجه نقص و نیازمندیشان به خالق یکتا کند. ❕علامه می نویسد ؛ « جلالت مقام محمد حنفیه نزد امامیه مشهور است ، او علم به امامت امام سجاد علیه السلام داشته است و بسیار از پدر و دو برادرش ( امام حسن و امام حسین ) تصریح و نصوص امام را شنیده بوده است ، اساسا او هنگام وصیت امیر مومنان علیه السلام بر بالین ایشان حاضر بود که علی علیه السلام تصریح بر امامت امام سجاد ( به عنوان امام چهارم ) کردند ، تاویل و تفسیر جریان فوق این است که ادعای امامت از ناحیه محمد حنفیه به خاطر بوده است تا برخی از شیعیان ضعیف الایمان گمان نکنند که چون محمد حنفیه از امام سجاد بزرگتر است ، پس او شایسته تر به امامت است » 📚مراه العقول ج 4 ص 86 👌شیخ عباس می نویسد ؛ « محمد حنفیه با این عمل می خواست که شبهات و اوهام برطرف شود ، او می خواست که بر آنهایی که او را امام می دانستند حقیقت و مقام و منزلت امام سجاد را نشان دهد تا بدانند او امام است و محمد حنفیه در امر امامت ای نداشت و او بالاتر از آن است که این توهم در مورد او برود » 📚منتهی الامال ج2 ص1138 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔خطای علمی امام رضا در مورد توصیه به زیاد آب خوردن روی غذا ◾️امام رضا فرمود: روى غذا آب زياد خوردن مانعى ندارد، بعد فرمود: گمان ميكنى كه اگر انسان اين گونه غذا بخورد:-حضرت هر دو دست را جمع كرد-و بعد روى آن آب نخورد،شكم او پاره نميشود؟ ( مکارم الاخلاق ج 1 ص 155) ◼️این در حالیست که بر طبق پژوهش‌های علمی٬ نوشیدن مقدار زیادی آب در هنگام غذا خوردن موجب رقیق شدن آنزیم‌های گوارشی و بروز اختلال در حرکات معده و عمل هضم و جذب مواد غذایی می‌شود ❗️❗️ 💠💠 👌در روایاتی از خوردن آب بلافاصله بعد از غذا و در حین غذا خوردن ، خصوصا وقتی غذا گوشت یا چرب باشد نهی شده است . ❕در نقلی از امام رضا علیه السلام آمده است که فرمود ؛ « هر كس مى ‏خواهد معده‏ اش او را آزار ندهد، بر روى غذا آب نخورد تا هنگامى كه غذا خوردن را به پايان مى ‏برد. هر كس چنين كند، بدنش به رطوبت مى‏ گرايد، معده‏ اش ضعيف مى‏ شود و رگ‏هايش نيروى غذا را به خود نمى ‏گيرند؛ زيرا اگر پشت سر هم روى غذا آب ريخته شود، آن غذا در معده نارس و بدگوارش مى ‏گردد. » 📚مستدرک الوسائل ج 17 ص 7 👌در نقل دیگری على عليه السلام فرمود ؛ «پيامبر خدا چون گوشت مى ‏خورد، در آشاميدن آب، شتاب نمى‏ ورزيد. يكى از ياران از ايشان پرسيد: اى پيامبر خدا! چه قدر كم بر روى گوشت، آب مى‏ آشامى! فرمود: «هيچ كس نيست كه اين گوشت چرب را بخورد و تا پايان غذا از آشاميدن آب، خوددارى ورزد، مگر اين كه غذا را گوارا مى‏ يابد». 📚همان منبع ❕پیامبر گرامی فرمود ؛ « آشاميدن در پى چربى، بيمارى ‏اى در شكم است » 📚الفردوس ج 2 ص 362 👌و فرمود ؛ « آشاميدن آب در پى چربى، بيمارى را بر مى‏ انگيزاند. » 📚المحاسن ج 2 ص 398 ❕در نقل دیگر آمده است ؛ « پيامبر چون چربى مى ‏خورد، از نوشيدن آب مى‏ كاست. گفتند: اى پيامبر خدا! كمتر آب مى ‏نوشى؟!فرمود: «اين كار، غذايم را گواراتر مى ‏سازد». 📚وسائل الشیعه ج 25 ص 239 ❕با این وجود در روایاتی توصیه به نوشیدن آب پس از صرف غذا شده است ؛ 📚وسائل الشیعه ج 25 ص 236 باب 4 👌به عنوان نمونه ؛ ❕ابوطيفور متطبب مى‏ گويد ؛ « نزد امام ابى ‏الحسن ماضى رفتم و او را از نوشيدن آب نهى كردم. حضرت فرمود: «نوشيدن آب اشكالى ندارد؛ چرا كه غذا را در معده مى‏ چرخاند و خشم را فرو مى ‏نشاند و عقل (توانايى عقل) را زياد مى ‏كند» 📚الکافی ج 6 ص 381 👌میان روایاتی که از خوردن آب پس از غذا نهی می کند با روایاتی که به خوردن آب پس از غذا توصیه می کند ، تضادی نیست ، روایات ناهیه اشاره به خوردن آب بلافاصله پس از خوردن غذا است و روایاتی که توصیه می کند ، اشاره به گذشت مدت زمانی مثلا نیم ساعت پس از خوردن غذا است . ❕روایاتی که از آب خوردن روی غذا نهی کرد این توهم را ایجاد کرده بود که تا ساعتها نباید روی غذا آب خورد ، ائمه علیهم السلام برای دفع این توهم توصیه هایی برای آب خوردن روی غذا داشتند تا کار هضم غذا سامان بپذیرد اما طبق روایات دسته اول ، تاکید کردند که این آب خوردن نباید بلافاصله پس از خوردن غذا باشد ، بلکه با فاصله شدن زمانی باید همراه باشد ، اما نباید آب خوردن روی غذا تا ساعتها تعطیل شود ، چنان که امروزه متخصصین می گویند ؛ « مردم باید حداقل نیم ساعت پس از خوردن یک وعده غذایی آب بنوشند زیرا به این روش هر چه بیشتر احساس سیری ایجاد می شود و تشنگی شما نیز برطرف می شود » 🌐https://b2n.ir/772107 🔸ادامه👇
🔸ادامه👇 👌این احتمال هم است که روایاتی که به خوردن آب پس از غذا توصیه می کند ، مقصودش خوردن آب ولرم است و روایات ناهیه اشاره به آب های معمولی است ، چنان که امام صادق عليه السلام فرمود ؛ « دو چيزِ مناسب است كه به هيچ درون نادرستى در نمى‏ آيند، مگر اين كه آن را به درستى مى ‏آورند، آن دو چيز مناسب، عبارت ‏اند از ؛ انار و آب نيم‏گَرم (وِلَرم) » 📚الکافی ج 6 ص 314 ❕یا در نقل دیگر آمده است ؛ «آب جوشيده ( و ولرم ) سودمند است و هيچ ضررى ندارد». 📚مکارم الاخلاق ج 1 ص 340 ❕در این رابطه در تحقیقی پیرامون نوشیدن آب ولرم پس از غذا چنین آمده است ؛ «یافته‌های پژوهش جدید محققان نشان داد نوشیدن آب گرم بعد از هر وعده غذایی معجزه می‌کند. به گزارش سرویس پژوهشی ایسنا منطقه خراسان، محققان در بررسی‌های خود دریافتند مصرف آب گرم بعد از هر وعده غذایی به هضم و عملکرد بهتر دستگاه گوارش کمک می‌کند. در واقع نوشیدن آب گرم فواید زیادی برای سلامتی داشته و در کاهش وزن بسیار موثر است. ❕دکتر گوسمن، مدیرعامل شرکت rVita اظهار کرد ؛ نوشیدن آب گرم بعد از هر وعده غذایی بهترین روش برای کاهش وزن و سرعت بخشیدن به سوخت و ساز بدن است. محققان در این پژوهش دریافتند آب گرم با افزایش دمای بدن، منجر به افزایش سرعت سوخت وساز شده و به کاهش وزن کمک می‌کند. همچنین آب گرم برای شست‌وشوی سیستم گوارشی، بخصوص چربی مفید است و مواد غذایی را به راحتی هضم می‌کند. از دیگر مزایای نوشیدن آب گرم بعد از هر وعده غذایی، سم‌زدایی بدن است و مشکل نفخ معده را از بین می‌برد . بنابراین به جای استفاده از آب معمولی از آب گرم استفاده کنید و این عمل را در میان هر وعده یا بعد از آن انجام دهید و به صورت جرعه جرعه وآهسته بنوشید » 🌐https://b2n.ir/696556 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁