eitaa logo
پابـــــ📡ــــــرج‌مالواجرد
2هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
664 ویدیو
1 فایل
☆مجموعه پابرج☆ تاسیس نوروز ۱۳۷۶ ●شبکه‌پابرج ●سایت مالواجرد ●جشنواره ۹۰ ●رادیوپابرج ●پوشش شبکه‌های رسانه‌ملی ●کانال‌ پابرج‌ مالواجرد در : تلگرام، واتساپ، اینستاگرام، بله و ایتا ⚫حسینیه‌پابرج #09123728749 #09916735248 @Hsadeghi48 @Hsadeghi1348
مشاهده در ایتا
دانلود
📡🌟 گذرے بر عالِمِ عامِلِ مالواجردی 💠 ✍ نوشته‌ی: حجت‌اله صادقی 🎙به‌روایت: حاج‌یحیی‌عبدالجباری 6⃣ ✍یکی از مشاغل شریف و پر زحمت روزگار قدیم (deshtebani) یا همان دشتبونی بود 💫کشاورزان روستا برداشت گندم، جو و ارزن را دِروکردن (deroukardan) می‌گفتند که تا حدود سه دهه‌ی پیش با دست و بوسیله‌ی (oraghi) یا همان داس انجام می‌شد ✍آنان پس از دروکردن، 🌾بافه های گندم و جو را بوسیله طناب ‌و با الاغ به مکانی دیگر به نام (jakharman) منتقل می‌کردند 🌾 : زمین‌های ناهموار و بلند در حاشیه اراضی زراعی قابل کشت نبود که به مرور زمان سفت و سخت شده بودند مردمان روزگار قدیم برای تبدیل گندم و جو به 👈از این زمین‌ها استفاده می‌کردند و به آن زمین‌ها می‌گفتند ✍رعایا پس‌ از انتقال سفال‌ها به جاخرمن 👈در اولین فرصت بوسیله چُن (chon) آن را به کاه تبديل می‌کردند سپس برای جداکردن دانه از کاه می‌کردند 🟡زمین‌های ضلع شمالی چشمه آب‌سه‌ئر و اطراف چشمه محله‌ده به‌ خصوص ضلع شمالی ارگ تاریخی مالواجرد همگی بودند 🔴 (deshteboon) : روزگار قدیم به شخصی که کارهای ذیل را انجام می‌داد می‌گفتند 1⃣ طی سال فقط حدود یکی دو ماه از جاخرمن استفاده می‌شد به‌همین دلیل در آن زمین‌ها خار و خاشاک می‌روئید و لازم بود قبل از انتقال بافه های گندم و جو به جاخرمن را خبر کنند تا جاخرمن را از خار و خاشاک پاکسازی کرده و آنجا را کند 2⃣یکی دیگر از وظایف دِشتِبون سقائی بود در روزگار قدیم می‌بایست آب‌گرم چشمه را به روشی خنک کرده و به تشنگان آب خنک بدهد ☀️در ظلّ گرما کشاورزان روستا با وسایل آن روزی مثل چُن (chon) سفال‌های گندم و جو را خرد کرده سپس با اَچّون(achchon) حاصل را به باد می‌دادند تا دانه از کاه جدا شود ☀️گرمای هوا از یک طرف و کار سخت و طاقت‌فرسا از سوی دیگر را تشنه می‌کرد و دشتبون‌ها که کوزه‌ی آب خنک در دست داشتند در محل کار آنان (جاخرمن‌ها) به یاری کشاورزان می‌رفتند و با دادن یک (sele) آب خنک به رعیت تشنه خسته جان تازه‌ای گرفته به کار و تلاش خود ادامه می‌داد 3⃣ از وظایف دیگر دشتبونها پابُنی (paboni) یا همان شبانه در اطراف جاخرمن ها بود تا حیوانی وارد مردم نشود ✍از جمله کارهائى که در طول فصل گرما ⚜مرحوم شادروان 💠 به‌همراه همسرش ⚜مرحومه مغفوره جهت امرار معاش خانواده‌اش انجام می‌داد 👈کار دشتبونی بود 👈ادامه‌ے مطلب فرداشب ✅ 💯 📡 شبکه‌پابرج در اینستاگرام https://instagram.com/shabakepaborj پابرج‌مالواجرد در تلگرام https://t.me/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd
📡🌟 گذرے بر عالِمِ عامِلِ مالواجردی 💠 ✍ نوشته‌ی: حجت‌اله صادقی 🎙به‌روایت: حاج‌یحیی‌عبدالجباری 7⃣ ✍یکی از کارهائى که طی فصل گرما مرحوم شادروان ⚜ باتفاق همسرش ⚜مرحومه حاجیه‌خانم بلقیس آقاشفیعی انجام می‌داد کار دشتبونی بود 📣کشاورزانی که اطراف چشمه‌ جاخرمن داشتند یکی دو روز قبل از انتقال بافه های گندم مزارع خود حاج‌ملاعباس را خبر می‌کردند و حاج‌ملاعباس به‌همراه همسرش بیل و جارو برداشته به محل جاخرمن می‌آمدند و نخست را با بیل زده سپس آن فضا را می‌کردند (tik) : بوته‌تیغ را گویند ✍محل کار این زوج جاخرمن های اطراف ارگ تاریخی روستا در بود 🌾 کشاورزان پس از اتمام کار درو و انتقال سفال‌ها به جاخرمن مشغول (chonkeshi) می‌شدند و در آن‌زمان دشتبون می‌کرد ✍در اوایل حاج‌ملاعباس و همسرش هر روز غروب که می‌شد کوزه‌هائی را از چشمه محله‌ده آب کرده و در ضلع شمالی قلعه کنار دیوار می‌گذاشتند تا در طول شب آب داخل آن خنڪ شود ☀️با بالا آمدن خورشید و گرم‌شدن هوا حدود ساعت ۱۰ صبح دو نفری به دست و با چون‌کش‌ها را می‌کردند 🌐 سال‌هاے بعد حاج‌ملاعباس کنار دیوار و در پناه برج زاویه‌ی شمال‌ شرقی ارگ بزرگ مالواجرد بنا کرده بود تا کوزه‌ها را پس از پر کردن آب از چشمه آن‌ها را آنجا می‌گذاشتند 🔆سایه این گمبه در طول روز به خنڪ کردن آب داخل کوزه‌ها کمک می‌کرد و از آن کوزه‌ها و را سیراب می‌کردند همچنین خمره بزرگی داخل این گمبه قرار داده بودند که توسط ⚜مرحومه مغفوره حاجیه‌خانم بلقیس آقاشفیعی با ریختن چندین سبو و کوزه آب آن‌را پُر می‌کرد و حدود ظهر و بعداز ظهر که می‌شد با خالی شدن کوزه و سبوها نوبت به آب خنڪ درودن خمره می‌رسید و این آسمانی‌شده مرتب بوجار و چون کش را آب می‌دادند 👈لطفا ادامه‌ے مطلب فرداشب ✅ 💯 📡 شبکه‌پابرج در اینستاگرام https://instagram.com/shabakepaborj پابرج‌مالواجرد در تلگرام https://t.me/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd
📡🌟 گذرے بر عالِمِ عامِلِ مالواجردی 💠 ✍ نوشته‌ی: حجت‌اله صادقی 🎙به‌روایت: حاج‌یحیی‌عبدالجباری 8⃣ 💠مرحوم حاج‌ملاعباس علاوه بر کار 👇در هم مهارتی داشت ✍همانطور که قبلا بیان شد با حضور حاج‌ملاعباس به‌همراه خانواده‌اش در روستا 👈منزل مرحوم حاج‌آقاسیدرضا حسن‌آبادی (خانه‌ی مرحوم حاجیه‌خانم فاطمه حسن حاج‌اسماعیل معروف به فرنگی) توسط کدخدا جهت سکونت به ایشان واگذار شد 🌐 سال‌های بعد قطعه زمینی بایر 👈در محله‌ی گاریچه که برای کشاورزی مستعد نبود 👇جهت ساخت خانه به حاج‌ملاعباس بخشیده شد ✍آن مرحوم به اتفاق فرزندانش مشغول ساخت خانه در آن مکان شدند آنان با آوردن سنگ، خاڪ و مصالح دیگر بنائی 👈ساخت منزل خود را شروع کردند و بیش از ۷۰ درصد بنای منزلشان را حاج‌ملاعباس عبدالجباری شخصا و تنهائی ❌بدون کمک گرفتن از بنا یا استادکار بنائی، ساختند ✍ حاج‌ملاعباس از سنگ‌چین تا چینه کردن دیوارهای خانه همگی را شخصا انجام دادند ✳️ایشان ساخت خانه‌اش را با زدن طاق‌ های به کمڪ به اتمام رساند ⚜ مرحوم ضمن آگاهی کامل از دروس حوزوی با ذاتی که برخوردار بود 👇در حوزه‌های : 🔰 🔰 و ادبیات و 🔰 پیرامون موضوعات مختلف 👈در علم هم یَدِ طولائی داشتند 👇نمونه‌های زیادی از ایشان نقل شده است که برخی را بیان می‌نمائیم 👈 ادامه‌ی مطلب فرداشب ✅ 💯 📡 شبکه‌پابرج در اینستاگرام https://instagram.com/shabakepaborj پابرج‌مالواجرد در تلگرام https://t.me/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd
📡🌟 گذرے بر عالِمِ عامِلِ مالواجردی 💠 ✍ نوشته‌ی: حجت‌اله صادقی 🎙به‌روایت: حاج‌یحیی‌عبدالجباری 9⃣ ✍ آقاے کربلائی حاج‌یحیی‌ عبدالجباری از فرزندان مرحوم حاج‌ملاعباس چنین نقل کرده است : 👇آن دوران ما بچه‌ها در سنین بازیگوشی و شیطنت‌هاے روزگار خودمان را داشتیم 🔅 یڪ روز که بر پشت‌بام‌ خانه‌ تیمچه یا همان منزل مرحوم حاج‌سیدرضا که روبروے منزل مرحوم سيف‌اله محم‌حسين واقع بود 👈رفته بودم که از بالای پشت‌بام به پائین سقوط کردم 👈سرم با و شکستگے شدید مواجه شد و هنوز روی سرم از آن دوران به یادگار مانده است 🌐 آن روزگار اگر حوادثے از این قبیل پیش می‌آمد و مامورین پاسگاه منطقه که به آنان (amniye) می‌گفتند 👈حادثه و قضیه‌ی را متوجه می‌شدند بلافاصله خانواده را فراخوانده و ایشان را می‌کردند ⚜مرحوم پدرم (حاج‌ملاعباس) در خانه نبود و مادرم (مرحومه حاجیه‌خانم بلقیس آقاشفیعی) از همسايه‌ها که به خبر دهند 👈بلافاصله درب خانه‌ را بست و سَرِ مرا با پارچه‌ای کرده و در حالی‌که از نای دل بدون صدا شیون و زاری می‌کرد جسم بی‌هوش مرا به داخل می‌برد ⏰ ساعاتے بعد پدرم به آمد و مادرم شرح ماوقع را می‌گوید و حاج‌ملاعباس می‌گوید : خوب، بوده که افتاده و کاریش نمیشه کرد هم اگه عمرش به دنیا باشه که می‌مونه و اگر هم ... هر چی خدا بخواد ⚜ مرحوم حاج‌ملاعباس با آنچه که از فاطمیه‌ی قم کسب و تجربه بود و مشاهده کرده بود که پرستاران و پزشڪان با زخم‌های این‌ چنین چگونه برخورد کرده‌اند بکار شده و با 👈و آهڪ که هم‌اکنون در طبابت و کاربردے ندارد عمیق سر مرا می‌کند 🔴به‌خاطر زیادے که از سرم رفته بود حدود دو ماهی نبودم و اغلب بودم ✍بعداز آن مدت که هوشیار شدم هر زمان پدرم را می‌دیدم، تن و بدنم می‌لرزید به‌خاطر این‌که می‌خواست زخم سرم را شستشو دهد و مجددا آن را 👈یادم هست مرا از به می‌آورد و لب حیاط می‌خواباند 👈ابتدا با آب گرم و تنتورے 👈حسابی زخم سرم را شستشو می‌داد 💫سپس با آن زخم را ضدعفونے می‌کرد و با گذاشتن داروے گیاهی مجددا سرم را می‌بست و این کار را هر روز انجام‌ می‌داد تا زخم سرم کاملا خوب شد 🔴 : همان است و داوگلی محلول قرمز رنگ که ترکیبی از الکل و مواد ضدعفونی کننده روزگار قدیم تولید می‌شد 👇ادامه فرداشب... ✅ 💯 📡 شبکه‌پابرج در اینستاگرام https://instagram.com/shabakepaborj پابرج‌مالواجرد در تلگرام https://t.me/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd
📡🌟 گذرے بر عالِمِ عامِلِ مالواجردی 💠 ✍ نوشته‌ی: حجت‌اله صادقی 🎙به‌روایت: حاج‌یحیی‌عبدالجباری ✍نقل دیگرے از مرحوم حاج‌ملاعباس عبدالجبارے ⚜مرحوم زنده‌یاد‌ حاج‌میرزارضا نیکبخت در ایام جوانی که حدود ۲۵ سن داشت 👈به‌ همراه چند تن از مردان و پسران به صحرا می‌روند ⚜پدرش مرحوم شادروان حاج‌حسین حاج‌عباس در آن زمان داشت 👇که بدین‌ صورت مسلح می‌شد 🔫 و از سَرِ تفنگ پر می‌شد سپس با زدن گلوله‌ها به‌همراه باروت شلیڪ می‌شد ✳️ آقامیرزارضاے جوان پس از ریختن ساچمه و باروت مشغول کوبیدن آنها با میله‌ے تفنگ بوده که ناگهان مخزن منفجر شده و تفنگ شلیڪ می‌شود و ☄ حاج‌میرزارضا از ناحیه‌ے آسیب می‌بیند 🆘 او را با هر وسیله‌ای بوده به و نزد چندین پزشڪ می‌برند 👇اما آنها می‌گویند : چشمش خشڪ شده و هیچ ندارد پس‌از مراجعه به چند مطب و پزشک با ناامیدی به روستا باز می‌گردند و مرحوم حاج‌حسین حاج‌عباس نزد حاجی‌آخوند می‌رود و جریان را به ایشان می‌گوید ✍ حاج‌ملاعباس با دیدن چشم جوان به پدرش می‌گوید : نخور من اینا برات درمان می‌کنم تشخیص اطباء اصفهان اشتباه بوده 💫در صحراهاے مالورد روزگار قدیم و هم‌ اکنون گیاهے می‌روید که محلی کشاورزان به آن 🌿 (mejoogg) می‌گویند این گیاه است و داراے برگهاے نیمه سوزنے و تلخ می‌باشد که هیچ حیوان 🐐 آن را نمی‌خورد 🌿 این گیاه خاصیت داروئے دارد 💠 حاج‌ملاعباس هر روز مقدارے از ریشه هاے مجوق را می‌کند سپس آنها را در می‌کوبید و حاصل آن را با دارویی دیگر 👈در سه نوبت داخل چشم حاج‌میرزارضا می‌ریخت 💫 این کار را مرتب حدود دو ماهی انجام داد 👇تا بالاخره مرحوم حاج‌میرزارضا کاملا خوب شد و بینائی او کامل گردید ⚜ بارها به این کار مرحوم حاج‌ملاعباس اذعان کرده، می‌گفتند : 🌟من را از مرحوم حاج‌ملاعباس دارم 🌟 من ام‌ را مدیون مرحوم حاج‌ملاعباس می‌دانم 👈ادامه این مطلب را يک‌شنبه هفته اینده تقدیم خواهیم کرد ✅ 💯 📡 شبکه‌پابرج در اینستاگرام https://instagram.com/shabakepaborj پابرج‌مالواجرد در تلگرام https://t.me/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd
📡🌟 گذرے بر عالِمِ عامِلِ مالواجردی 💠 ✍ نوشته‌ی: حجت‌اله صادقی 🎙به‌روایت: حاج‌یحیی‌عبدالجباری 🔹یکی از جمله کارهائى که مرحوم حاج‌ملاعباس به آن مشغولیت داشت کار و تلاش بر روز زمین‌های کشاورزی بود که همانند سائر کشاورزان روستا بیل به دست از شخم زدن زمین گرفته تا بذر پاشی، آبیاری وجین‌کردن، دروگری، بوجاری و...بود 💫روزگار قدیم اغلب زمین‌های کشاورزی در روستا به کشت 🌾گندم و جو اختصاص داده می‌شد و در فصل سرما معمولا بخاطر اینکه یخبندان بود این زمین‌ها آبیاری نمی‌شد و گیاه گندم و جو در فصل سرما نیازی به آب نداشت و مابقی زمین‌های کشاورزی شامل محصولات دیگر 👇 👈در روز آبیاری می‌شد و آب چشمه‌های روستا از غروب تا صبح روز بعد آب در هر صحرا می‌رفت 👈یعنی آب تمامی چشمه‌ها از طریق جوی‌ها و کانال‌هائی که در همه‌ی صحراها وجود داشت به سمت در جنوب‌ شرقی مالواجرد هدایت شده و از آن‌ جا ابتدا به معدن در شرق روستا و سپس به گاوخونی می‌ریخت 🌾 بعضی از زمین‌های اطراف روستا از آب چشمه آبیاری نمی‌شد به این زمین‌های بی‌آب می‌گفتند اراضی بسیاری از این خرابه‌ها گاها خاڪ شوری داشت و حاصل از آنها به سختی انجام‌ می‌شد و 🌾با زحمت و تلاش پدران ما شده بودند اما هیچ از آب چشمه‌ها نداشتند و حتی در فصل سرما که محصولات جو و گندم ۲ الی ۳ نوبت نیاز به آبیاری داشتند از آب اضافه که شب‌ها هرز می‌رفت آن زمین‌ها را آبیاری می‌کردند 🌾 این زمین‌ها در فصل بهار از جمع‌آوری آب زمین‌های آباد (آب‌دار) در به نام آبیاری می‌شدند آب زهکش ها از آب چشمه بود ⚜مرحوم حاج‌ملاعباس زمین خرابه‌اش در صحرای (bengi) را جو و گندم کاشته بود و برای اینکه محصولش را با آب چشمه که گرم و از شوری کمتری برخودار بود آبیاری کند شب‌ها پس از هرز کردن آب چشمه آن را به خرابه اش هدایت می‌کرد ✍داستان دیگری از طبابت مرحوم حاج‌ملاعباس به روایت جناب آقای در یکی از شب‌های بسیار سرد زمستان حاج‌ملاعباس در دل سیاه شب به قصد بستن آب به خرابه اش از منزل به‌سمت صحرای بنگی حرکت می‌کند 👈ادامه این مطلب را فرداشب تقدیم خواهیم کرد 👇ادامه فرداشب... ✅ 📡 @paborjemalvajerd
📡🌟 گذرے بر عالِمِ عامِلِ مالواجردی 💠 ✍ نوشته‌ی: حجت‌اله صادقی 🎙به‌روایت: حاج‌یحیی‌عبدالجباری 💫یکی از موارد کاربرد آب در فصل سرما که 🌾کشاورزان روزگار قدیم روستا از آن بهره‌مند می‌شدند زمین‌های بدون حاصل و آب روی سطح زمین بود 🌟 این کار عبارت بود از : 🔻اولا : کرم‌ها و حشرات مضرّ برای گیاهان در دل خاڪ را از بین می‌رفت 🔻ثانیا : با یخ زدگی خاڪ و ذوب شدن آن یخ باعث خاڪ می‌شد که برای رشد محصولاتی که در فصل گرما کشت می‌شد بسیار موثر و مفید بود ⚜مرحوم حاج‌ملاعباس در تاریکی شب علیرغم احتیاط در مسیر و راه رفتن با ملایمت اما ناگهان در زمینی که قبلا آبیاری شده و سطح آن یخ زده بود خورده و به‌علت وزن سنگینی که داشت پای او می‌شکند و بدن ایشان روی پایش سقوط می‌کند آن مرحوم قد بلند و هیکل درشتی داشت ⚜حاج‌ملاعباس ابتدا از درد شکستگی قلم پا نمی‌توانست چیزی بگوید ❄️ اما به علت هوا و سِرّ شدن موضع شکسته متوجه می‌شود که به هیچ وجه نمی‌تواند بخورد 🌨 ایشان فکر می‌کنند در این تاریکی شب و سردی هوا و دوری از روستا اگر همینطور بماند تا صبح از سوز سرما زده و جان می‌دهد ❄️لازم است تلاش کند حداقل یکی از اهالی روستا را از که برایش افتاده نماید 📣 آن مرحوم از صدای بلند و رسائی برخوردار بود از ویژگی‌های تعزیه‌خوانان در روزگار قدیم داشتن صدائی با چنین بود به‌خاطر داشتن صدائی بلند و رسا توانسته بود خود را مجذوب تعزیه‌ خوانان در مشهد مقدس کند 📣 حاج‌ملاعباس شروع به داد و فریاد می‌کند تا بلکه حاج‌سیدحسین و سائر همولایتی‌ها در محله‌ی که نزدیکترین محل به موقعیت وی در صحرای بنگی بودند را متوجه خویش کند ✨جناب آقای حاج‌سیدحسین موسوی ولد مرحوم حاج‌سیدمحمد آقاسیدباقر نقل کرده است : 👈شب از نیمه گذشته بود و من برای رفع حاجت از اتاق بیرون آمدم سر و صدائی از دور شنیدم که انگار مرا صدا می‌زد ابتدا فکر کردم خیالاتی شده‌ام اما خوب که دقت کردم شخصی نام مرا و همسایه‌ها را صدا می‌زند 👈صدایش بلند اما مشخص بود فاصله‌اش از سمت یخچال و از ما دور است ⚜مرحوم حاج‌حسین عبدالمولا و برادرش مرحوم کربلائی‌محمد عبدالمولاه و برادرم حاج‌سیدعباس که از همسایه‌های ما بودند را صدا زدم 🐴 و الاغی را پالان کرده به طرف صحرای بنگی به راه افتادیم 👇ادامه فرداشب... ✅ 📡 @paborjemalvajerd
📡🌟 گذرے بر عالِمِ عامِلِ مالواجردی 💠 ✍ نوشته‌ی: حجت‌اله صادقی 🎙به‌روایت: حاج‌یحیی‌عبدالجباری ✳️ حاج‌سیدحسین سیدمحمد نقل کرده است : 🐴در تاریکی شب و چراغ بادی به‌دست را پالان کرده به طرف صحرای بنگی راه افتادیم 📣به‌دنبال آن صدا به ملاعباس رسیدیم و او را در وسط لته‌ی یخ‌آب و در حالی‌ که از سرما یخ زده بود یافتیم و هر جوری شده بود ایشان سوار بر الاغ کرده به منزلش رساندیم 🔈 آقای حاج‌یحیی‌عبدالجباری فرزند مرحوم حاج ملاعباس می‌گويد : شب از نيمه گذشته و من در حال خواب و بیداری بودم که با پدرم و همراهانش بیدار شدم آن‌ها چند نفر بودند : ⚜مرحوم حاج‌حسین عبدالمولاه ⚜مرحوم حاج‌سیدعباس موسوی و جناب حاج‌سیدحسین و ... 🔰 پدرم در حالی‌ که بدنش یخ زده و پایش که خون بسته یخ زده بود و تورم داشت را به داخل اتاق آوردند نه قیچی و نه چاقوئی دم دست بود که مرحوم حاج‌حسین عبدالمولاه با قسمتی از شلوار پدرم را پاره کرد و پای پدرم را با آب ولرم شستند ✍صبح اول وقت تعدادی همشهریان به منزل ما آمدند و با دیدن پای پدرم هر کس سخنی می‌گفت ⚜ مرحوم حاج‌اسماعیل علی می‌گفت : این پا شده و باید قطع کنند اگر چنین نکنید (عفونت) کرده و به تمام بدن می‌کند و ممکن است جانش تلف شود ⚜ مرحوم عموحسین ⚜مرحوم حاج‌علی کلاصادق 👈از اشخاصی بودند که در کار شکسته بندی و گرفتن انداختن دست و پای حیوانات و گاها افراد آن دوران در روستا نسبی داشتند 👈ایشان هم هر کدام در مورد شکسته‌شدن ساق پای حاج ملاعباس اظهار نظر کردند حاج ملاعباس در انتهای فرمایش هر کدام می‌گفتند : نیازی به شهر رفتن و بیمارستان و این‌ها نیست در همین جا درمان می‌شود پدرم به ما گفت : چند تکه تخته بیاوری و خودشان با کمڪ مادرم محل شکستگی را شستشو داده با زرده‌ی تخم‌مرغ، آرد، کمی روغن و یڪ نوع سبزی که مادرم آن‌ها را داخل کاسه‌ی سفالی به‌هم زده و آماده کرده بود ✍ روی قسمت آسیب دیده گذاشت و با تخته آنجا را بست ⚜پدرم (حاج ملاعباس) می‌گفت : اگر به بیمارستان بروم آن‌ها پایم را گچ می‌گیرند و مدت‌ها می‌گذرد تا آن‌ را باز کنند و زمانی که گچ را از پا جدا می‌کنند را سیاه شده خواهید دید که پا به‌خاطر باقی‌ماندن زمان طولانی در گچ مرده اند 🌐آن‌موقع ما نمی‌دانستیم چیست؟ 👈و حدود سه ماه مرتب شخص ایشان چند روز یڪ بار محل شکستگی ساق پایش را با این روش کرد 👇ادامه شنبه... ✅ 📡 @paborjemalvajerd
📡🌟 گذرے بر عالِمِ عامِلِ مالواجردی 💠 ✍ نوشته‌ی: حجت‌اله صادقی 💫از هیئت رفتن من یکی دو سال که گذشت آقای مصطفی صادقی مرحوم حاج‌اسماعیل‌بنا که در ما بودند هم هیئتی شده و شب‌ها با همدیگر به هیئت می‌رفتیم ✨یادم هست وقتی نوبت هیات به خانه‌ی ما می‌رسید خیلی می‌شدم 🔆 آن روز آقای حاج‌شیخ علی‌شمر اسباب هیئت شامل : ✨صندوق بزرگ حاوی قرآن ✨صندوق دیگری حاوی رحل ✨پرچم هیات 👈و در سال‌های ۵۹ به‌بعد علاوه بر موارد فوق : ✨صندوق کوچکتری که در آن دستگاه و پایه‌ی آن قرار داشت به‌همراه و پایه‌ی آن را 👈به خانه‌ی ما می‌آورد و آن‌ها را در اتاق که به آن می‌گفتیم می‌گذاشت 🌼با دیدن آن وسایل تا روزی که هیات در منزل دیگری بود داشتم 👈طی آن سال‌ها همیشه دوست داشتم هیئت شبهای نوبت به خانه‌ی ما برسد 👈به‌خاطر اینکه یک شب بیشتر هیئت در منزل ما باشد ✨آن شب در تهیه شام خودمان و هیاُتی ها که فقط و گاهی اوقات به‌همراه بود در خانه به مادرم کمک می‌کردم و مسجد نمی‌رفتم ⚜ مادربزرگم مرحومه همسر مرحوم حاج‌محمد کربلائی‌جابر 👈پس از وفات همسرش در سال ۱۳۵۵ خورشیدی هر شب حدودا یک ساعت بعد از مغرب و تاریک شدن هوا از مسجد به خانه ما می‌آمد 👈و بعد از شب‌نشینی به منزل عمویم در همسایگی ما رفته و پس از شب‌نشینی مختصری به‌ همراه دختر عمویم (همسر آقای احمد نیکبخت مرحوم حاج‌میرزاحسن کربلائی‌مرتضی) به خانه‌ شان واقع در سرچشمه کوچه‌ی ضلع شرقی تاریخی روستا می‌رفت 💫شب‌هائی که هیئت خانه‌ی ما بود ایشان زودتر از حاج ملاعباس و همراهش به خانه‌ی ما می‌رسید به این خاطر که مادربزرگم بلافاصله با تمام شدن روضه بعد از سلام مسجد را ترک کرده و مستقیم به خانه‌ی ما می‌آمد 👇اما 🌟حاج‌ملاعباس بعد از سلام و احوالپرسی و با جماعت حاضر در مسجد و همچنین همراهی بعضی از ایشان در مسیر مسجد تا سرچشمه معمولأ ۱۵ تا ۲۰ دقیقه بعد از ورود مادر بزرگم تشریف فرما می‌شدند 👇ادامه فرداشب... ✅ 💯 📡 شبکه‌پابرج در اینستاگرام https://instagram.com/shabakepaborj پابرج‌مالواجرد در تلگرام https://t.me/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd
📡🌟 گذرے بر عالِمِ عامِلِ مالواجردی 🔶 🔷 ✍ نوشته‌ی: حجت‌اله صادقی 💫درب خانه‌ی ما کاملا باز بود و اوایل 🏮 (فانوس) در دالونچی خونمون گذاشته بودیم و در اتاق هیئتی هم 🏮🏮 و اتاق دیگری که داشتیم 🏮🏮🏮 روشن کرده بودیم گاهی اوقات از خانه‌ی ⚜ چراغ زنبوری شان را گرفته، 👈آن را در حیاط می‌گذاشتیم ⚜ حاج‌ملاعباس به‌ محض به دالونچی خونمون با صدای بلند : 💠 یاالله حجت‌اله ... 👈دائما تکرار می‌کرد تا اینکه وارد حیاط شده و نزدیک اتاق هیئتی می‌رسید و مرتب نام مرا می‌بردند 🔷با شنیدن صدای حاج‌ملاعباس من هم به‌ همراه پدرم از اتاق بیرون آمده و در حیاط دست به می‌ایستادیم و پدرم می‌گفت: بفرمائید 💫یکی‌دو نوبت مرحومه حاجیه‌رقیه حاج‌حسین ملاحسن به مرحوم حاج‌ملاعباس کرد که : حاجی‌آخوند این شما 👇چرا یاالله خوب بوگوی یاالله (والدینم سال ۱۳۶۳ حج تمتّع مشرف شدند) 🌟حاج‌ملاعباس می‌فرمودند : من آومدم و هیاتی هم نیس که هس منم بخاطر حجت‌اله آومدم نه مش‌مختار 💫 اعضای هیئت متوسلین به قمربنی‌هاشم(ع) در آن زمان که خاطرم هست عبارت بودند از : ⚜مرحوم مصطفی محمد علی ⚜مرحوم حاج‌سیف‌اله حاج‌حسین کربلائی میرزامحمدعلی ✨حاج‌عباس علی صالح ✨کربلائی‌ابراهیم حسین ابراهیم ✨حاج‌رضاکربلائی‌مرتضی ✨حاج‌رضاعلی‌برج ✨کربلائی‌حسن محمدعلی محم‌حسين ✨کربلائی‌مصطفی‌حاج‌رضاابراهیم ✨کربلائی‌حاج‌شیخ‌علی حسن علی ملاحسن ✨کربلائی‌مسلم کربلائی‌حسینعلی مسلم ⚜مرحوم علی حاج‌حسین عبدالمولاه ⚜مرحوم حاج‌ابراهیم محمد حسن 👈و ... 💠 لازم می‌دانم در اینجا از مرحوم شادروان آقای ⚜ که در اواخر دهه‌ی شصت عضو هیئت شده و مسئولیت جابجائی وسایل هیئت در منازل اعضا را بر عهده داشت و به نوعی با آن مرحوم بود یادی کرده‌ باشم 🙏از شما همراهان ارجمند دعوت می‌نمائیم نثار ارواح همه‌ی درگذشتگان به‌خصوص اعضای محترم هیئت متوسلین به قمربنی‌هاشم ابوالفضل العباس (ع) از بدو تاسیس تاکنون قرائت فرمائید 💠اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم 👇ادامه مطلب هفته آینده تقدیم حضورتان می‌شود ✅ 💯 📡 شبکه‌پابرج در اینستاگرام https://instagram.com/shabakepaborj پابرج‌مالواجرد در تلگرام https://t.me/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd
📡🌟 گذرے بر عالِمِ عامِلِ مالواجردی 🔶 🔷 ✍ نوشته‌ی: حجت‌اله صادقی 💫درب خانه‌ی ما کاملا باز بود و اوایل 🏮 (فانوس) در دالونچی خونمون گذاشته بودیم و 👇در اتاق هیئتی هم 🏮 و اتاق دیگری که داشتیم روشن کرده بودیم 💫 گاهی اوقات از خانه‌ی مرحوم عموحاج‌علی چراغ زنبوری شان را گرفته، آن را در حیاط می‌گذاشتیم ⚜ حاج ملاعباس به‌محض به دالونچی خونمون با صدای بلند : 💠 یاالله حجت‌اله 👈و دائما تکرار می‌کرد تا اینکه وارد حیاط شده و نزدیک اتاق هیئتی می‌رسید و مرتب نام مرا می‌بردند 🔷با شنیدن صدای حاج ملاعباس من هم به‌همراه پدرم از اتاق بیرون آمده و در حیاط دست به می‌ایستادیم و پدرم می‌گفت : بفرمائید 💫یکی دو نوبت مرحومه حاجیه‌رقیه حاج‌حسین ملاحسن به مرحوم حاج ملاعباس کرد که : حاجی‌آخوند این شما چرا یاالله خوب بوگوی یاالله (والدینم سال ۱۳۶۳ حج تمتّع مشرف شدند) 🌟حاج ملاعباس می‌فرمودند : من آومدم هیئت و هیاتی هم نیس که هس منم بخاطر حجت‌اله آومدم نه مش‌مختار 💫 اعضای هیئت متوسلین به قمر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس (ع) در آن زمان که خاطرم هست عبارتند از : ⚜مرحوم مصطفی محمد علی ⚜مرحوم حاج‌سیف‌اله حاج‌حسین کربلائی میرزامحمدعلی ✨حاج‌عباس علی صالح ✨کربلائی ابراهیم حسین ابراهیم ✨حاج‌رضا کربلائی‌مرتضی ✨حاج‌رضا علی برج ✨کربلائی حسن محمد علی محم حسين ✨کربلائی مصطفی حاج‌رضا ابراهیم ✨کربلائی حاج‌شیخ‌علی حسن علی ملاحسن ✨کربلائی مسلم کربلائی‌حسینعلی مسلم ⚜مرحوم علی حاج‌حسین عبدالمولاه ⚜مرحوم حاج‌ابراهیم محمد حسن 👈و ... 💠 لازم می‌دانم در اینجا از مرحوم شادروان آقای ⚜ که در اواخر دهه‌ی شصت عضو هیئت شده و مسئولیت جابجائی وسایل هیئت در منازل اعضا را بر عهده داشت و به نوعی با آن مرحوم بود یادی کرده‌ باشم 🙏از شما همراهان ارجمند دعوت می‌نمائیم نثار ارواح همه‌ی درگذشتگان به‌خصوص اعضای محترم هیئت متوسلین به قمر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس (ع) از بدو تاسیس تاکنون قرائت فرمائید 💠اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم 👇ادامه مطلب هفته آینده تقدیم حضورتان می‌شود ✅ 💯 📡 شبکه‌پابرج در اینستاگرام https://instagram.com/shabakepaborj پابرج‌مالواجرد در تلگرام https://t.me/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd
📡🌟گذرے بر عالِمِ عامِلِ مالواجردی 💠 ✍ نوشته‌ی: حجت‌اله صادقی 🔰 🗻یکی از منحصر به‌ فرد ایران 🌄 است که در فاصله ۵۷ کیلومتری جنوب شرق شهرضا و ۶۰ کیلومتری جنوب‌ غرب مالواجرد واقع شده است 👈این غار با ۲۱۲۴ متری از سطح دریا در کوه شاه‌ قنداب واقع است 👈و دارای یک و طول کلی ۴۳۹ متر با عمق ۱۲ متر می‌باشد   🏔دیدن این غار برای یک بار خالی از لطف نیست ⛰منطقه‌ای که کوه و غار شاه‌ قنداب در آن واقع شده است از زیبا و بسیار خوبی برخوردار است 🌧بارش برف در کوه شاه‌ قنداب مناظر بدیعی را به تماشا می‌گذارد 🌅 برای اين غار زیبا از مالواجرد به سمت رامشه حرکت کرده و بعد از رامشه 👈در مسیر شهرضا قبل از روستای سمت چپ جاده خاکی وجود دارد 🌄 که پس از طی دو کیلومتر از این جاده به شاه‌قنداب می‌رسید 🛤 در انتهای جاده‌ی خاکی و محل پارکینگ و خرابه‌ هائی وجود دارد که یک راه از سمت چپ شما را به‌ طرف غار هدایت می‌کند ⏰ بعد از نیم ساعت به دهانه‌ی غار می‌رسید 🏝 در نزدیکی غار درختان کهن‌ سالی وجود دارد که شکل‌های خاص و زیبائی به خود گرفته‌اند 🔦 قبل از ورود به غار خود را روشن کنید و با ایمنی وارد غار شوید 👈مسیر داخل غار توسط چند علامت گذاری شده و تا محل ستون‌ های داخل غار و کوچک شما را هدایت خواهد کرد ✍ در ابتدا بزرگی را خواهید دید که از زیبائی خاص و وصف ناپذیر برخوردار است 👈 درون این غار دو سنگ بسیار زیبا از تا غار وجود داشت که در حال حاضر یکی از آن‌ دو سنگ است 🌠 همچنین قرار دارد که آب آن قابل نیست 🌅 بر چشمه اشکال زیبائی همانند ببر قرار دارد 🌞 غار آهکی شاه‌ قنداب در رخ نمودهای دوره و اواخر دوره دوم واقع شده است ⛩ بعد از رسیدن به ستون‌ ها و چشمه و استفاده از زیبائی‌های آن و همچنین خاصی که در آن‌جا کاملا حس می‌شود برای برگشت آماده شوید 🌅 هنگام از غار دقائقی طول می‌کشد تا چشمان شما به نور عادت کند لذا ضرورت دارد که مواظب باشید و از مناظر و سفر یک روزه تان لذت ببرید ✳️شاه‌ قنداب در باور مردم منطقه و به‌خصوص روزگار قدیم 💠 است و داستان‌های عجیبی هم درباره‌ی آن نقل شده است 👈بر اساس یکی از این : دوستون سنگی میانه‌ی غار عبور حضرت خضرنبی (ع) بوده است ⚜و براساس روایتی دیگر هرکس را در این غار کند به دل رسیده و وی می‌شود 👈 ادامه‌ی مطلب را فرداشب تقدیم خواهیم کرد ✅ 💯 📡 شبکه‌پابرج در اینستاگرام https://instagram.com/shabakepaborj پابرج‌مالواجرد در تلگرام https://t.me/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd