eitaa logo
کتابخانه‌ی خیابان نوزدهمـ
242 دنبال‌کننده
459 عکس
302 ویدیو
4 فایل
با عطر اسپرسو و بوی کاه پذیراتون هستم. ☕📜 ریوجی می‌شنود‌: https://daigo.ir/secret/2399342596 طنین هجویات روزانه + پاسخ پرسش هاتون: https://eitaa.com/storerome
مشاهده در ایتا
دانلود
گفت: اولین نشانه‌ی عاشق شدن غم است؟ بوسیدمش به گریه و گفتم: غمت مباد...
رنگ‌بازی در حرم آقای امام رضا(علیه‌السلام).
امام‌حسن‌عسکری {علیه السلام} فرمود: عبادت در زیاد انجام دادن نماز و روزه نیست، بلکه عبادت با تفکّر و اندیشه در قدرت بی منتهای خداوند در امور مختلف می باشد. *منبع: «مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۱۸۳، ح ۱۲۶۹۰»
به وصف نمی‌گنجد خواندن دعای فرج، هنگام شب شهادت پدر حضرت بقیه‌الله در حرم سلطان خراسان. چندین مرتبه البته به اندیشه وا داشته شدم تا بفهمم دقیقا چه امری را در آن لحظات به انجام رسانیدم. اگرچه هیچ‌ لحظه‌ای عظمت و وجودیت شما را نمی‌توان درک نمود، لکن در پس و پیش تمام لحظه‌های شادی و غم جمعی و غیر جمعی گاها، عدم حضور تو سخت در ذوق می‌زند. حتی یک لحظه‌هایی فکر می‌کنم کاش این امکان بود در آن اوج حزن‌های بی‌حد، مانند علی ابن یقطین به هنگام رؤیت امام زمان‌ش، خود را در آغوشت می‌انداختم و به اشک غسل داده تمام صورت‌را. خودخواهانه است، ولیکن گره‌های کور این عالم را گره‌گشایی جز آیینه‌ی تمام قد نور و علم خداوند بر روی زمین نباشد. ما شخصا نیاز به حضور تو داریم تا دست پدرانه‌ات را به طور عمیق‌تری حس کنیم، تا این رویش جدید، تا این پروازهای نامتناهی را به تنها حقیقت عالم پیوند زنیم. قدم بگذار و اجازه بده در هوای تو، رقم زنیم همان که تو می‌خواهی را. ما را بپرور. ما را آن‌گونه که صواب است بپرور. ظهر شهادت پدر صاحب ما 1446
هدایت شده از Motivation🇵🇸
AUD-20220827-WA0000.mp3
7.96M
1:06 1:29 I do love my ma and pa, Not the way that I do love you:) Well, holy moly, me oh my, You're the apple of my eye:) Girl, I've never loved one like you Man, oh, man, you're my best friend, I scream it to the nothingness, There ain't nothing that I need:) Well, hot and heavy pumpkin pie:) Chocolate candy, Jesus Christ:) With my whole heart: Motivation To my deareat: کتابخانه‌ی خیابان نوزدهمـ *There are so many songs I could send but this one always reminds me of you and the dreamy summer we had together:)
کتابخانه‌ی خیابان نوزدهمـ
1:06 1:29 I do love my ma and pa, Not the way that I do love you:) Well, holy moly, me oh my, You'r
It just reminded me of those moments we had in that specific summer, of those nights and days. U just recalled the forgotten embers;)))))))). I do appreciate your most precious feelings and I ask god to be truly deserved to be loved and to be your friend. I have you all besides me through all the days we've been apart. The last but not the least, I wanna thank you for all the seconds I wasn't easy to put up with, but you- that was really big of to do it though- did it and made me ashamed. و ممنونم از حسن انتخابت، معنای پشت این مومنت‌های اشاره شده و لیریک رو خوب می‌دونم و هزار هزار بار تشکر بابتش🌿🫀.
هدایت شده از خاکستر زرد''
یک تخیل خداگونه در نزدیکی امواج فکری ام می چرخد و قصد رفتن را ندارد. طعمِ خیال، گس بود ، یک گناهِ خاموشِ زخمی! زیستن ، تعبیری است بس جدا از رویاهای جرقه خورده و گاها مذبوحانه در پسِ ذهن هایمان! درباره ی ''خاطرات'' درباره ی ''یک آغاز که تکرار نمی پذیرفت'' درباره ی منی که به حاشیه می رفت. شاید حتی تعبیرِ زیستن میانِ قلم ها و برگه ها محبوس شده، شاید باید تمام آدم ها با کتاب های باز شده و افکاره رها شده در خیابان راه بروند ، عاشق شوند ، عاقل بمانند و دوست باشند. شاید هم زندگی ، خلاصه شده از مثابه ی یک طلوع و غروب است. آدمیان چطور به زندگی فکر میکنند؟ پیرمردی که حالا روی صندلی اوتوبوس من نشسته و تسبیح می زند چطور؟ عاشق و معشوق رو به رویم ؟ عابر پیاده ای که از پشت پنجره های غبار خورده ی اوتوبوس هم منتظر به نظر می رسد.چطور؟ زندگی از نظر من همین جملات قصار خورده است. یک سه نقطه ای رو به بی نهایت که می چرخید ، ساز می زد و مجبورت می کرد با سازش برقصی! خنده دار به نظر می رسد که پیرمرد را در حال رقصیدن با ساز زندگی اش ببینم، حتما پیری توان چرخش هایش را می گیرد و خودش به زندگی دستورِ یک نوای محزون می دهد. زندگی ، هر چه که باشد برایم دوست داشتنی است! بویِ مُحالش با طعمِ خیال عجیب می چسبد؛ یک چایی قند پهلو در تیرماه که بنشینی و صباح به صباح با چشم هایت زندگی ها را از نظر بگذرانی! درست است ، زندگی ها! زیستنِ من مبهم و پوشیده از لایه های ابهام بسته بندی شده تا من کشفش کنم ! با هر لبخند ، بغضِ چمبتانه زده، خشم های خاموش ، شیرینیِ هر شادی و... تا روشن ترین رنگ لحظه ها را بنا کنم. زندگیِ او و آنها داستانی دیگر است! فکر می کنم به افکارم سخت گرفته ام ، هیچ فرمولی برای کنترشان نیست و هیچ ساختاری اثباتشان نمی کند ، آنها هزاران من بودند! قدم هایم بی هراس جلو می روند ، می بینم که چطور خرابه های شهر با هر ضربِ رفتگر جمع می شوند و رَد هر درد میان ترک های این شهر جیغ می کشند؛ فرشتگان از تمام طبقات بهشت سقوط می کنند و نوای آمرزش آنها جامی است که شیطان سالهاست از آن می نوشد! افکاری جدید میانِ کلماتم جوش می خورد ، خالق و مخلوق! اما قبل از آن ، پشتِ درب بسته شده ی کلاس ایستاده ام. زندگی سازش را عوض کرده و من نمی دانم چطور استادم را با آن آشنا کنم تا موجه از دیر آمدنم باشد! _ سر و پا اگر زرد و پژمرده ایم اما دل به پاییز نسپرده ایم! روزی از روز های ریوجی: اوایل اسفند و کمی از هوایِ اواخر بهمن ● ● از طرف خاکستر زرد به: https://eitaa.com/pagliuzzaandcoffee
کتابخانه‌ی خیابان نوزدهمـ
یک تخیل خداگونه در نزدیکی امواج فکری ام می چرخد و قصد رفتن را ندارد. طعمِ خیال، گس بود ، یک گناهِ خا
تعابیر، توصیفات دقیق و پیچیده و حتی تلاش برای قرابت با ساختار نوشتن‌های حقیر، لفظ‌های حقیقی محبوس در کلمات و حتی حتی استعمال عینی لیریک و گروه‌اسمی‌ها، به اشتیاق‌ام انداخت و به جدّ می‌‌توانم بگویم از آن تقدیمی‌هایی بود که سفت و سخت به یادم مانده و حسابی دل را ربوده هرگز از ذهن فرار نخواهد کرد. مانند هارمهر من نیز فکر نمی‌کنم تا کنون چنین تقدیمی نزدیکی به محتوا و الحان و ساختارهای ریخته شده در مضمون این چنل، دریافت کرده باشم و آن نشان از این داشت که ازمنه زیادی به صرف این نوشته رفته بوده تا بیشترین مطابقت را دارا باشد. ایضا ملتزم به اهتمام ورزیدن به این نکته هستم که؛ بی یار مانده ترس ندارد ز مرگ و میر پاییز اضطراب درختان کاج نیست!((= مجددا سپاس‌مند لطفتون هستم.
کتابخانه‌ی خیابان نوزدهمـ
سلام، ده روز دیگر پاییز می‌رسد.
سلام، نه روز دیگر پاییز می‌رسد. *پرسش شده بود که چرا این چنین پیگیر پاییزی؟ پاییز برای من، چشیدن آرامش حضورست، همین. به لحظه تصمیم به شمارش روزهایی کردم که اشتیاق حضورت، قلب را مالامال از شعف می‌کند. نه به هیچ قصد و غرضی دیگر.
هدایت شده از Motivation🇵🇸
دوستان میخوام به طور مفصل درمورد خوابگاه، فرصت ها و محدودیت هاش، سختی ها و خوشی هاش و شرایط کلی و جزئیش صحبت کنم تو کانال. ادامین محترم ممنون میشم کنن این پیام رو تا ممبراشون که دارن میرن خوابگاه یا علاقه مندن در این مورد بیشتر بدونن تشریف بیارن و استفاده کنن:)
رغبتي لسواد عينيك أکثر في قلبي من نور الدنيا(=.
2_5262725910003469707.mp3
3.07M
برای آخرین نفس‌های شهریور و میان‌ْنفس‌های سپتامبر. When we scraped our bones together We got fire.
شب که آرام‌تر از پلک تو را می‌بندم با دلم طاقتِ دیدارِ تو تا فردا نیست...:)).
برقص دختر زیبا، میان وحشت و خون برقص مرد شکیبا، به ضرب مرگ و جنون برقص پای برهنه، به روی شيشه و تيغ برقص شعله‌ی زخمی، در این شب طاعون برقص دختر زیبا، خدا حواسش نیست برقص مرد شکیبا، سپیده در راه است بخند، آخرِ شیرینِ هرچه قصه‌ی تلخ! برقص، عمر هیولا همیشه کوتاه است