eitaa logo
کتابخانه‌ی خیابان نوزدهمـ
242 دنبال‌کننده
459 عکس
302 ویدیو
4 فایل
با عطر اسپرسو و بوی کاه پذیراتون هستم. ☕📜 ریوجی می‌شنود‌: https://daigo.ir/secret/2399342596 طنین هجویات روزانه + پاسخ پرسش هاتون: https://eitaa.com/storerome
مشاهده در ایتا
دانلود
قبل از آن که هوای غربت شهر، روی تنهایی‌ام هوار شود می‌روم ایستگاه... تا شاید این منِ خسته هم سوار شود این منِ خسته از معادله‌ها، این منِ گُر گرفته از گله‌ها می‌رود در هجوم فاصله‌ها، همدم کوپه‌ی قطار شود همدم کوپه‌ی قطار شدم، چشم من خیس و چشم پنجره خیس کاش این ابرهای پاییزی، بگذرد... بگذرد... بهار شود دردها را یکی یکی گفتیم، خسته بودیم و چای می‌خوردیم چای، یعنی که گاه با یک قند، تلخ، شیرین و خوش‌گوار شود کوپه هم حرف های تلخی داشت، مثلا اینکه بین این همه درد آرزوی مسافر قبلی، فقط این بود: مایه‌دار شود یا همین جا... همین رئیس قطار، دائما روزنامه می¬خواند تا خدای نکرده نرخ بلیط، نکند کمتر از دلار شود (گرم صحبت شدیم، یادم رفت گز تعارف کنم؛ بفرمایید... راستی! اصفهان دلش می‌خواست، لهجه‌اش مثل سبزوار شود) آرزو کرد جای ریل قطار مثل آدم پیاده راه رود یا شبیه کبوتران باشد؛ فکر کن... کوپه بالدار شود آرزو کرد و گفت نوبت توست... آه! شاعر مگر چه می خواهد؟! آرزو می‌کنم رواق امام، محفل شعر برگزار شود جمعه بود و اداره‌ها تعطیل، شنبه باید دوباره برگردیم کوپه هم مثل من دلش می خواست، امشب از کار برکنار شود کف دستم نوشت کوپه ی هشت، واگن یک... قطار قم - مشهد هرگز از خاطرم نخواهد رفت، بهترین یادگار قم - مشهد  
هدایت شده از جمهوری ِچایخوران ؛
انسان بی‌ آرزو می‌میرد، من بی چای .
هدایت شده از نِئون
حلقه بر در نتوانم زدن از دست رقیبان این توانم که بیایم به محلت به گدایی سعدی
هدایت شده از ⁦˖⁠♡⁩⁦🇵🇸 درختِ هجده ساله ⁦˖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- سوره انعام ، آیه 54 *خالقِ مهربونم ، عاشقِ آدماییِ که از گناهِ خودشون پشیمون میشن و برمیگردن به آغوشش و توبه میکنن :))) و خالق‌م اون ها رو میبخشه و محکم بغل‌شون میکنن♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو را خودم چشم زدم بس که نوشتمت میانِ نوشته هایم بی‌آنکه اسپند بچرخانم میانِ واژه‌ها... ـــــــــــ اینقدر، اینقدرررر امروز حرم آقا قشنگه که نگم براتون...
از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی با چون منی به غیر محبت روا نبود(بانو)!
از دلم می‌پرسم: آیا همچنان از عشق ناچاری؟ من تپش‌های دلم را می‌شناسم، پاسخش آری‌ست!
نه قانعم به کم از تو که سخت می‌خواهد تمام آنچه تویی را تمام آنچه منم...
هدایت شده از طوسی مات
یک نوایِ محزون که حاضر به بوییدن عشق بود؛ زخم هایی که رَدی از جزایِ پاکی بر روی پوست داشتند و جهنم، زیباترین بهشت برای کسانی که شیفته ی بذر شکوفه ی سیب بودند. آکورد های بی نفس در صحنه پخش میشدند و خورشید منتظر ایستاده بود تا رویِ ماه را ببوسد و عطش خواستنش کمالِ رسیدن به غروب بود و از میان سیاهی ها، جهنم پر از سایه هایی بود که رنگ سفید داشتند؛ آمیزش نور ها و یک تاریکیِ عمیق که نهر های جوشانِ آغشته به شقایق، چشم ها را می شست. ⇦خاکستر زرد
غروب‌های دانشگاه
کتابخانه‌ی خیابان نوزدهمـ
غروب‌های مشهد
خوش به حال من و دریا و غروب و خورشید و چه بی‌ذوق، جهانی که مرا با تو ندید((: رشته‌ای جنس همان رشته که بر گردن توست چه سر وقت، مرا هم به سر وعده کشید... نه کف و ماسه، که نایاب‌ترین مرجان‌ها تپش تب‌زدۀ نبض مرا می‌فهمید آسمان روشنی‌اش را همه بر چشم تو داد مثل خورشید که خود را به دل من بخشید ما به اندازۀ هم سهم ز دریا بردیم هیچ‌کس مثل تو و من به تفاهم نرسید خواستی شعر بخوانم، دهنم شیرین شد ماه، طعم غزلم را ز نگاه تو چشید من که حتی پی پژواک خودم می‌گردم آخرین زمزمه‌ام را همۀ شهر شنید=))
چون کنم دردِ تو پنهان؟ که زِ بسیاری ضعف گرهِ گریه زِ بیرونِ گلويم پیداست:)...
هدایت شده از چامه؛
شجاعت زیادی میخواهد کسی را با درد ِعمیقش، دوست داشتن؛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدای سنگین ریل قطار و نگاه غمگین یک سوار فریاد دود در آسمانه بی عشق و ریل های موازی به سمت فرار! گویی شکسته دیگر بغض این قطار...