🌴هجده دانه رطب!
👳🏻♂️ #ابن_علوان میگوید:
🌌 در خواب دیدم که کسی میگوید:
🗣️ «پیامبر (صلی الله علیه و آله) به بصره آمده اند!»
👳🏻♂️ پرسیدم: «کجا هستند؟»
🗣️ گفت: «در خانه ی فلانی!»
👣 رفتم و #پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) را دیدم که نشسته اند و اصحابشان همراه آن حضرت اند.
🌴در مقابل پیامبر طبقی از رطب بود.
✊🏻 ایشان مرا که دید مشتی #رطب برداشت و به من مرحمت کرد!
👳🏻♂️ آنها را شمردم؛ هجده دانه بود. از خواب برخاستم...
🐫🐪 شنیدم که #امام_رضا (علیه السلام) به #بصره آمده اند!
👳🏻♂️ پرسیدم: «کجا هستند؟»
🗣️ گفتند: «در خانه ی فلانی!»
🌴 رفتم و ایشان را در همان جایی دیدم که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) را دیده بودم.
👥👥 یارانش با او بودند و نزد آن حضرت طبقی رطب بود.
✊🏻 امام رضا (علیه السلام) مرا که دیدند، مشتی رطب برداشتند و به من دادند!
👳🏻♂️ شمردم؛ هجده دانه بود.
✋🏻 گفتم: «کاش بیشتر بدهید!»
🌹فرمودند: «اگر جدّم بیشتر داده بود، من هم میدادم». [۱]
📚 پی نوشت:
[۱] . مسند الامام الرّضا علیه السلام، ج ۱، ص ۵۴.
📕منبع: یک قمقمه دریا، محمد هادی زاهدی.
🌹 اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
#روایت
#کرامات
#داستان_کوتاه