📜 روزی #امام_حسن و #امام_حسین (علیهم السلام) خطی را نوشتند و هر یک ادعا می کردند که خط من بهتر و زیباتر است.
🌹جهت قضاوت نزد مادرشان آمدند و از او خواستند تا نظر دهد که خط کدام یک بهتر و زیباتر می باشد، ولی #حضرت_زهرا (سلام الله علیها) برای آن که هیچ کدام را ناراحت نکند فرمودند از پدرتان سؤال کنید.
📜 آمدند و موضوع را برای پدرشان گفتند.
🌷 او نیز نخواست که یکی از آن دو را ناراحت و مأیوس کند، به همین جهت فرمود بروید و از جدتان #رسول_خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سؤال کنید.
👣👣 آمدند خدمت پیامبر اکرم و خطشان را نشان دادند.
🌺 فرمودند من نیز قضاوت نمی کنم تا آن که با جبرئیل مشورت نمایم.
⚜️ #جبرئیل بر پیامبر نازل شد و در جریان موضوع قرار گرفت، سپس اظهار داشت من حکم نمی کنم تا از اسرافیل سؤال کنم.
⚜️ #اسرافیل گفت من نیز حکم نمی کنم تا از خدای متعال نظرخواهی کنم.
✨در نهایت #خدای_متعال فرمود باید مادر آنها، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) قضاوت کند.
🔮 بعد از امر خدای متعال، حضرت زهرا (سلام الله علیها) گردنبند خود را از گردن در آورد و نخ آن را پاره نمود و دانه هایش را بر زمین ریخت و سپس به فرزندانش فرمود دانه هاى این گردن بند را میان شما پراكنده مى كنم، هر كدام از شما بیشترین دانه ها را جمع كند خط او بهتر است. آنگاه دانه هاى گردن بند را پراكنده كرد.
⚜️ خداوند به جبرئیل دستور داد تا به زمین فرود آید و دانه هاى گردنبند را بین ایشان مساوی تقسیم كند تا هیچ كدام رنجیده خاطر نشود.
📚 بحارالانوار، ج ٤٣، ص ٣٠٩.
#روایت
#داستان_کوتاه
#بانـوے_همـیـشہ
#سـیـره_اهـل_بیـٺ