📿 روز جمعه، روز #صلوات
🌹 #پیامبر_خدا (صلی الله و علیه و آله):
⚜ جبرئیل و اسرافیل و عزرائیل و میکائیل نزدم آمدند.
⚜ #جبرئیل فرمود:
🔅ای پیامبر خداﷺ هر کس از امتت ده صلوات بر تو بفرستد، من بر پل صراط دستش را خواهم گرفت و او را عبور میدهم.
⚜ #میکائیل فرمود:
🔅من هم از آب حوض کوثر به او مینوشانم.
⚜ #اسرافیل هم فرمود:
🔅منم سر به سجده میگذارم و سر را بلند نخواهم کرد تا خداوند همهی گناهان او را نبخشاید.
⚜ #عزرائیل هم گفت:
منم روح او را همانند روح پیامبران قبض میکنم.
📔 درة الناصحین
🌹 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#پندها
#داستان_کوتاه
#دعای_مستجاب
📜 روزی #امام_حسن و #امام_حسین (علیهم السلام) خطی را نوشتند و هر یک ادعا می کردند که خط من بهتر و زیباتر است.
🌹جهت قضاوت نزد مادرشان آمدند و از او خواستند تا نظر دهد که خط کدام یک بهتر و زیباتر می باشد، ولی #حضرت_زهرا (سلام الله علیها) برای آن که هیچ کدام را ناراحت نکند فرمودند از پدرتان سؤال کنید.
📜 آمدند و موضوع را برای پدرشان گفتند.
🌷 او نیز نخواست که یکی از آن دو را ناراحت و مأیوس کند، به همین جهت فرمود بروید و از جدتان #رسول_خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سؤال کنید.
👣👣 آمدند خدمت پیامبر اکرم و خطشان را نشان دادند.
🌺 فرمودند من نیز قضاوت نمی کنم تا آن که با جبرئیل مشورت نمایم.
⚜️ #جبرئیل بر پیامبر نازل شد و در جریان موضوع قرار گرفت، سپس اظهار داشت من حکم نمی کنم تا از اسرافیل سؤال کنم.
⚜️ #اسرافیل گفت من نیز حکم نمی کنم تا از خدای متعال نظرخواهی کنم.
✨در نهایت #خدای_متعال فرمود باید مادر آنها، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) قضاوت کند.
🔮 بعد از امر خدای متعال، حضرت زهرا (سلام الله علیها) گردنبند خود را از گردن در آورد و نخ آن را پاره نمود و دانه هایش را بر زمین ریخت و سپس به فرزندانش فرمود دانه هاى این گردن بند را میان شما پراكنده مى كنم، هر كدام از شما بیشترین دانه ها را جمع كند خط او بهتر است. آنگاه دانه هاى گردن بند را پراكنده كرد.
⚜️ خداوند به جبرئیل دستور داد تا به زمین فرود آید و دانه هاى گردنبند را بین ایشان مساوی تقسیم كند تا هیچ كدام رنجیده خاطر نشود.
📚 بحارالانوار، ج ٤٣، ص ٣٠٩.
#روایت
#داستان_کوتاه
#بانـوے_همـیـشہ
#سـیـره_اهـل_بیـٺ
پرتو اشراق
🏰 ورود اسرا و سرهای شهدای کربلا به شام در اول ماه صفر به چه صورت بود؟
🌷 سرها و اسرا وارد #شام شدند سر حسین (ع) را بر رمح بلندی زده بودند و «خولی» آن رمح را میکشید و به آواز بلند میگفت:
✋🏽 «منم آن کسی که دشمنان یزید را کشتم و بخون آغشتم!»
🌹ام کلثوم (س) با چشم گریان گفت:
▪️«ای دشمن خدا فخر میکنی به کشتن کسی که #جبرئیل گهواره جنبان او بوده و #میکائیل ذکر خواب گوینده و #اسرافیل بدوش کشنده و اسمش در عرش خدا نوشته جدش خاتم الانبیاء بوده و مادرش فاطمه زهراء (س) است و پدرش قاتل مشرکین است».
🌷 سرهای جوانان اهل بیت هیجده سر بود، بعد از سر حسین (ع) سر علی اکبر (ع) را آوردند پس از او سر عباس بن علی (ع) بر نیزه بود و حامل آن سر «قشعم جعفی» بود بعد از او سر عون بن علی (ع) بود. نیزه دار «سنان بن انس نخعی» بود همین نحو سرها را پشت سر هم وارد میکردند. پشت سرها اسیران وارد شدند پیشاپیش آنها زین العابدین بود. [۱]
🏴 اقامت اسرا در خرابه ای در شام:
🚩 پس از آنکه سپاه یزید اسراء را به شهر شام وارد کردند، کثرت جمعیت و ازدحام تماشاچیان بقدری بود که راه نمیدادند سرها و اسراء را سریع حرکت دهند. هر چه خواستند اسراء را از دروازه ساعات داخل کنند
👥👥 انبوه جمعیت مانع شد و این امر ممکن نگردید لذا بالاجبار ایشان را از دروازه نودِر وارد کردند، ظهر بود که آنها را به مسجد جامع شهر رساندند و از آنجا به طرف دارالاماره یزید انتقال دادند. [۲]
🏰 مقدار سه ساعت آنها را درب دارالاماره نگاهداشتند و به همین جهت آنجا را «باب الساعات» نامیدند.
🏴 آن روز اهل بیت را به مجلس یزید وارد نکردهاند بلکه ایشان را در خرابهای اسکان دادند و روز بعد آنها را به مجلس یزید وارد کردند.
📚 علامه مجلسی مینویسد:
▪️«حلبی از حضرت جعفر صادق (ع) روایت میکند چون زین العابدین را با اهل بیتش به شام بردند اسراء به یکدیگر میگفتند ما را بدین منزل ویرانه جای دادهاند که خانه بر سر ما فرود آید، پاسبانان که رفتوآمد به آن خانه میکردند به یکدیگر میگفتند: اینها از سقف شکسته میترسند مبادا بر سرشان خراب شود و خبر ندارند که فردا چون به حضور امیر رسند حکم بقتل ایشان مینماید».
🌌 آن شب را اسرا در آن خرابه بسر بردند. [۳]
📚 منابع:
۱- مقتل الحسین، فصل۱۵، بخش: ترتیب ورود اسراء به شام و سرهای مطهر شهداء↑
۲- روضة الشهداء، ملاحسین کاشفی.
۳- مقتل الحسین، فصل۱۵، بخش: فرود آوردن اهل اهل بیت (علیهم السلام) را در خرابه
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#داستان_کوتاه
پرتو اشراق
🦋 جبرئيل، خادم فاطمه (س)
📚 #روايت شده كه #رسول_خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمودند:
⚜️ #اسرافيل بر جبرئيل تفاخر كرد و گفت:
🔅من از تو بهترم!
⚜️ #جبرئيل گفت: از چه جهت تو از من بهترى؟
⚜️ جواب داد: براى اين كه فرشتگان حامل عرش زير نظر من هستند و صاحب صورم و مقرب ترين فرشته خدايم!
⚜️ جبرئيل گفت: من از تو بهترم، زيرا من امين وحى خدا به سوى انبياء مى باشم و هر امتى را كه خداوند هلاك كرده، به دست من بوده است.
✨✨ خطاب آمد: ساكت باشيد! كه به عزت و جلال خودم، افرادى را خلق كرده ام كه از شما بهترند.
🌠 سپس حجابهاى قدرت برداشته شد، ديدند كه بر ساق عرش نوشته شده:
🔅«لا اله الا الله، محمد رسول الله، على و فاطمة و الحسن والحسين خير خلق الله»؛
🔅«اين پنج نور مقدس، بهترين خلق خدايند».
⚜️ جبرئيل عرض كرد: خدايا، از تو مسئلت دارم كه مرا خدمتگزار اين انوار مقدسه قرار دهى.
✨✨ خواسته اش پذيرفته شد و او جزء اهل بيت و خادم ما گرديد.
🍎 جبرئيل هيچ وقت در خدمتگزارى اهل بيت عصمت و طهارت (عليه السلام) كوتاهى نكرد. گاهى از بهشت مائده آورد و گاه ناقه آورد و به اميرالمؤمنين (عليه السلام) نسيه فروخت، گاهى به صورت دحيه كلبى سيب و به و انار براى حسنين (عليه السلام) آورد و گاه لباسهاى بهشتى، گاهى براى فاطمه زهرا (سلام الله عليها) لباس آورد تا آن حضرت بپوشد و در عروسى يكى از همسايگان شركت كند و در بعضى جنگها به يارى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و على مرتضى (عليه السلام) آمد. در جنگ احد براى اميرمؤمنان على (عليه السلام) ذوالفقار آورد و گفت:
🔅«لا سيف الا ذوالفقار و لا فتى الا على».
📚 و بنا به روايتى به رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) عرضه داشت:
🔅ناد عليا مظهر العجائب
🔅تجده عونا لك فى النوائب
🔅كل هم و غم سينجلى
🔅بولايتك يا على، يا على!
🌴 گاه به كمك #فاطمه_زهرا (سلام الله عليها) مى آمد و آسياب را مى گرداند و گاهى گهواره #امام_حسين (عليه السلام) را به حركت مى آورد؛ چنان كه در روايت ام ايمن آمده است:
🦋 روزى جبرئيل نازل شد، ديد فاطمه زهرا (سلام الله عليها) خوابيده و امام حسين (عليه السلام) در گهواره گريه مى كند، شروع كرد گهواره را جنباندن و ذكر خواب خواندن و تسلى دادن تا فاطمه زهرا (سلام الله عليها) از خواب بيدار شد. فاطمه (سلام الله عليها) صداى جبرئيل را شنيد، ولى او را نديد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به آن حضرت فرمودند:
🔅«او جبرئيل امين بود». (۱)
📚 پی نوشت:
۱ هفتاد و دو داستان از شفاعت امام حسين (عليه السلام)، ص ۴۰.
✍🏻 ۳۶۰ داستان از فضايل مصائب و كرامات فاطمه زهرا (س)، عباس عزيزى
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#کرامات
#داستان_کوتاه
#بانـوے_همـیـشہ
#فضائل_مولا_علی
🤲🏻 پیامبر(ص) و انتخاب بندگی
🦋 رسول گرامی اسلام(ص) پیامبر بنده را بر پیامبر پادشاه ترجیح داد.
📚 المعجم الکبیر ـ به نقل از عبد اللّه بن عمر ـ:
🌹 پیامبر خدا(ص) فرمود: «فرشته ای از آسمان بر من نازل شد که نه پیش از من بر پیامبری نازل شده بود و نه پس از من بر کسی نازل خواهد شد. او #اسرافیل بود که جبرئیل را همراه خود داشت. گفت:
✨ درود بر تو، ای محمّد! و سپس ادامه داد:
✨ من فرستاده پروردگارت به سوی تو هستم. او به من دستور داده که تو را اگر می خواهی، به عنوان پیامبری بنده، و اگر مایلی، به عنوان پیامبری پادشاه برگزینم.
🌹 من به #جبرئیل نگریستم. جبرئیل به من اشاره کرد که فروتنی کن».
🤲🏻 این جا بود که #پیامبر(ص) فرمود: «ترجیح می دهم پیامبری بنده باشم». (۱)
📚 پی نوشت:
۱. المعجم الکبیر، ج ۱۲، ص ۲۶۷ ح ۱۳۳۰۹، حلیة الأولیاء، ج ۳، ص ۲۵۶، الرقم ۲۴۶، سبل الهدی والرشاد، ج ۷، ص ۷۶، إمتاع الأسماع، ج ۲، ص ۲۲۲، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۰، ص ۱۴۰.
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#داستان_کوتاه
#سیـره_اهـل_بیـٺ