پرتو اشراق
🌳🔥 روایتی جالب از نشانهی بهشت و نشانهی جهنم
📚 از منابع شیعه و سنی
⚜ #شیخ_مفید (رضوان الله علیه) عالم بزرگ شیعه و #قاضی_نعمان مغربی عالم بزرگ اسماعیلیه روایت کردهاند:
👳🏻 #عمرو_بن_حمق_خزاعی (رضوان الله علیه) گفت:
🌴همانا از #رسول_خدا (صلی الله علیه و آله) در مسجد الحرام یا مسجد مدینه شنیدم که فرمود:
❓ای عمرو، آیا میخواهی که نشانهی #بهشت را که میخورد و مینوشد و در بازارها راه میرود و نشانهی آتش ( #جهنم) را که میخورد و مینوشد و در بازارها راه میرود را به تو نشان دهم؟
👳🏻 گفتم: آری، پدر و مادرم به فدایت، آن دو را به من نشان دهید.
🌷 پس #امیرالمؤمنین (علیه السلام آمد و سلام کرد و نشست.
🌹رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: این فرد و قومش نشانهی بهشت هستند.
🔥پس #معاویه آمد و سلام کرد و سپس نشست.
🌹 پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: ای عمرو، این فرد و قومش نشانهی آتش (جهنم) هستند.
📕 الاختصاص، تالیف شیخ مفید، صفحه ۲۷.
📚 بحارالأنوار، تالیف علامه مجلسی، جلد ۳۴، صفحه ۲۷۷ - ۲۷۸.
📚 شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، تالیف قاضی نعمان مغربی، جلد ۱، صفحه ۲۰۸.
🔺 #طبرانی از علمای بزرگ اهل تسنن این روایت را با سانسور شدید و حذف نام معاویه از عمرو بن حمق نقل کرده است:
👳🏻 عمرو بن حمق گفت:
🌹رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به من فرمودند:
❓آیا میخواهی که نشانهی بهشت را که میخورد و مینوشد و در بازارها راه میرود به تو نشان دهم؟
👳🏻گفتم: آری پدرم به فدایت!
🌹فرمود: این و قومش نشانهی بهشتاند و با دستش به سوی علی بن ابی طالب (علیهما السلام) اشاره کرد و باز فرمود:
❓ای عمرو، آیا میخواهی نشانهی آتش (جهنم) را که میخورد و مینوشد و در بازارها راه میرود را به تو نشان دهم؟
👳🏻 گفتم: بلی، پدرم به فدایت.
🌹فرمود: این و قومش نشانهی آتشاند و به سوی مردی (معاویه) اشاره کرد.
⚔ وقتی #فتنه واقع شد، این سخن حضرت به یادم آمد.
👳🏻 پس از نشانهی جهنم به طرف نشانهی بهشت فرار کردم و من میدانم که پس از این #بنی_امیه مرا خواهند کشت والله اگر در بطن سنگ هم باشم، بنی امیه بیرونم میکشند تا مرا بکشند، این را حبیبم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خبر داد و سر من اول سری خواهد بود که در اسلام از شهری به شهر دیگر برده میشود.
📚 المعجم الاوسط، تألیف طبرانی، جلد ۴، صفحه ۲۴۰، چاپ منشورات دارالحرمین.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
#روایت
#داستان_کوتاه
#حـلقـہ_عشـاق