eitaa logo
پرتو اشراق
725 دنبال‌کننده
24.6هزار عکس
12.9هزار ویدیو
52 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 ایّامی که تمامی انبیاء برای یک نفر واقع شد! ⚜ (رض) روایت کرده است که (علیه السلام) در زیارتنامه‌ی (علیه السلام) می‌فرماید: ▪شبیه شد مصیبت تو به خاطر آن دو (ابوبکر و عمر) به مصیبت تمامی انبیاء آن هنگام که تنها بودند و یاوری نداشتند. 📚 المزار الکبیر، تالیف شیخ مفید، صفحه ۱۵۷، چاپ منشورات مکتبة العلامة المجلسي (رحمت الله علیه) 💦 در این ایام چہ بر مولاے ما گذشتہ است؟ 🌌 خوب کہ گوش کنے، هنوز نیمہ شب‌ها صداے مرد خیبر شکن را مےشنوے کہ کنار آرمگاهِ آرامشش، بی‌قرار زمزمہ مےکند. ▪نَفسِـی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَهٌ ▪یا لَیتَــهَا خَرَجَـت مَـعَ الزَّفَـرَاتِ ▪جانم اسیر ناله‌ هایم شده است ▪ای کاش که جانم با ناله‌هایم از پیکرم خارج شود... ✋ ! کجایی قرارِ بیقراری‌های حیدر؟ 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🌳🔥 روایتی جالب از نشانه‌ی بهشت و نشانه‌ی جهنم 📚 از منابع شیعه و سنی ⚜ (رضوان الله علیه) عالم بزرگ شیعه و مغربی عالم بزرگ اسماعیلیه روایت کرده‌اند: 👳🏻 (رضوان الله علیه) گفت: 🌴همانا از (صلی الله علیه و آله) در مسجد الحرام یا مسجد مدینه شنیدم که فرمود: ❓ای عمرو، آیا می‌خواهی که نشانه‌ی را که می‌خورد و می‌نوشد و در بازارها راه می‌رود و نشانه‌ی آتش ( ) را که می‌خورد و می‌نوشد و در بازارها راه می‌رود را به تو نشان دهم؟ 👳🏻 گفتم: آری، پدر و مادرم به فدایت، آن دو را به من نشان دهید. 🌷 پس (علیه السلام آمد و سلام کرد و نشست. 🌹رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: این فرد و قومش نشانه‌ی بهشت هستند. 🔥پس آمد و سلام کرد و سپس نشست. 🌹 پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: ای عمرو، این فرد و قومش نشانه‌ی آتش (جهنم) هستند. 📕 الاختصاص، تالیف شیخ مفید، صفحه ۲۷. 📚 بحارالأنوار، تالیف علامه مجلسی، جلد ۳۴، صفحه ۲۷۷ - ۲۷۸. 📚 شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، تالیف قاضی نعمان مغربی، جلد ۱، صفحه ۲۰۸. 🔺 از علمای بزرگ اهل تسنن این روایت را با سانسور شدید و حذف نام معاویه از عمرو بن حمق نقل کرده است: 👳🏻 عمرو بن حمق گفت: 🌹رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به من فرمودند: ❓آیا می‌خواهی که نشانه‌ی بهشت را که می‌خورد و می‌نوشد و در بازارها راه می‌رود به تو نشان دهم؟ 👳🏻گفتم: آری پدرم به فدایت! 🌹فرمود: این و قومش نشانه‌ی بهشت‌اند و با دستش به سوی علی بن ابی طالب (علیهما السلام) اشاره کرد و باز فرمود: ❓ای عمرو، آیا می‌خواهی نشانه‌ی آتش (جهنم) را که می‌خورد و می‌نوشد و در بازارها راه می‌رود را به تو نشان دهم؟ 👳🏻 گفتم: بلی، پدرم به فدایت. 🌹فرمود: این و قومش نشانه‌ی آتش‌اند و به سوی مردی (معاویه) اشاره کرد. ⚔ وقتی واقع شد، این سخن حضرت به یادم آمد. 👳🏻 پس از نشانه‌ی جهنم به طرف نشانه‌ی بهشت فرار کردم و من می‌دانم که پس از این مرا خواهند کشت والله اگر در بطن سنگ هم باشم، بنی امیه بیرونم می‌کشند تا مرا بکشند، این را حبیبم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خبر داد و سر من اول سری خواهد بود که در اسلام از شهری به شهر دیگر برده می‌شود. 📚 المعجم الاوسط، تألیف طبرانی، جلد ۴، صفحه ۲۴۰، چاپ منشورات دارالحرمین. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
⚜ چگونگی استشفا از 💚 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن 📗شیخ اجل، ابن قوله، استاد (رحمت الله علیه ) در کتاب به اسناد خود از کرده که گفت: 🐪🐫 به مدینه رفتم و بیمار شدم. 🍵 حضرت (علیه السلام) مقداری آشامیدنی در ظرفی که دستمال بالای آن بود، به وسیله غلام خود برایم فرستاد و گفت: این را بخور که امام (علیه السلام) به من امر فرموده است که بر نگردم تا این دارو را بیاشامی! 👳🏻 چون گرفتم و خوردم شربت سردی بود در نهایت خوش طعمی و بوی مشک از آن بلند بود. 👨🏻 پس غلام گفت: حضرت فرمود چون بیاشامی به خدمتش بروی. 👳🏻 من تعجب کردم که گویا از بندی رها شدم. برخاستم و به در خانه آن حضرت رفته، رخصت طلبیدم. 🌹حضرت فرمود: صبح الجسم فادخل؛ بدنت سالم شده داخل شو. 👣 گریه کنان داخل شدم و سلام کردم... دست و سرش را بوسیدم... 🌹فرمود: ای محمد، چرا گریه می کنی؟ 👳🏻 عرض کردم: قربانت گردم می گریم بر غربت و دوری راه از خدمت شما، و کمی توانایی در ماندن در ملازمت شما که پیوسته به شما بنگرم. 🌹فرمود: اما کمی قدرت، خداوند تمام شیعیان و دوستان ما را چنین ساخته و بلا به سوی ایشان گردانید؛ اما غربت تو، پس مؤمن در این دنیا در میان این خلق منکوس غریب است، تا از این دار فنا به رحمت خداوند برود و در بعد مکان به حضرت ابی عبدالله الحسین (علیه السلام) تاسی کن که در زمینی دور از ما در کنار فرات است و اما آنچه از محبت قرب و شوق دیدار ما گفتی و بر این آرزو و توانایی نداری، پس خداوند بر دلت آگاه است و تو را بر این نیت پاداش خواهد داد. 🌹بعد فرمود: آیا به زیارت قبر حسین (علیه السلام) می روی؟ 👳🏻گفتم: هر قدر ترس بیشتر است ثوابش بزرگتر است و هر کس در این سفر خوف بیند از ترس قیامت ایمن باشد و با آمرزش زیارت برگردد. 🌹بعد فرمود: آن شربت را چگونه یافتی؟ ✋ گفتم: گواهی می دهم که شما اهل بیت رحمتید و تو وصی اوصیایی... هنگامی که غلام شربت را آورد، توانایی نداشتم که برپا بایستم و از خودم ناامید بودم و چون آن شربت را نوشیدم چیزی را از آن خوش بوتر و خوش مزه تر خنک تر نیافتم. غلام گفت، مولایم فرمود بیا؛ گفتم با این حال می روم هر چند جانم برود و چون روانه شدم گویا از بندی رها شدم. پس سپاس خدای را که شما را برای شیعیان رحمت گردانیده است. 🌹فرمود: ای محمد! آن شربت را که خوردی از خاک قبر حسین (علیه السلام) بود و بهتر چیزی است که من به آن استشفا می نمایم و هیچ چیزی را با آن برابر مکن که ما به اطفال و زنان خود می خورانیم و از آن خیر بسیار می بینیم. ✋عرض کردم: قربانت گردم؛ ما بر می داریم و طلب شفا از آن می کنیم. 🌹فرمود: شخصی آن را بر می دارد و از حائر بیرون می رود. آن را در چیزی نمی پیچد، پس جن و جانوری و چیزی که درد و بلائی که داشته نیست، مگر آنکه آن را استشمام می کند و برکتش بر طرف می شود و برکتش را دیگران می برند و آن تربت که به آن معالجه می کنند نباید چنین باشد و اگر این علت که گفتم نباشد، هر که آن را به خود بمالد یا از آن بخورد البته در همان ساعت شفا می یابد و نیست آن مگر مانند حجر الاسود که نخست مانند یاقوتی در نهایت سفیدی بود و هر بیماری و دردناکی خود را بر آن می مالید در همان ساعت شفا می یافت و چون صاحب آن دردها و اهل کفر و جاهلیت خود را بر آن مالیدند سیاه شد و اثرش کم گردید. 👳🏻عرض کردم: فدایت شوم آن تربت مبارک را من چگونه بردارم؟ 🌹فرمود: تو هم مانند دیگران آن تربت را بر می داری، ظاهر و گشوده و در میان خورجین در جاهای چرکین می افکنی پس برکتش می رود. 👳🏻گفتم: راست فرمودی. 🌹فرمود: قدری از آن به تو می دهم، چطور می بری؟ 👳🏻عرض کردم: در میان لباس خود می گذارم. 🌹فرمود: به همان قراری که می کردی برگشتی. نزد ما از آن هر قدر که می خواهی بیاشام و همراه مبر که برای تو سالم نمی ماند. 🍵 آن حضرت دو مرتبه از آن به من نوشانید و دیگر آن درد به من عارض نشد. 📚 گناهان کبیره، ج ٢، ص ٣۴۶. 📔چهل داستان از (علیه السلام)، 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
💠🌹💠 ٺشـــرفــــــ👣ــــــاٺ 📜 کمک (علیه السّلام) به 🧔🏻 شخصی دهاتی، به خدمت شیخ رسید و پرسید: «زنی حامله فوت کرده و حملش زنده است، آیا چه کنیم؟» 👳🏻‍♂️ شیخ فرمود: «با همان حمل، او را دفن کنید!» 🏇 آن مرد برگشت دید که سواری از پشت سرش می آید و چون به نزدیک او رسید گفت: 🔅«شیخ مفید فرموده است که شکم آن زن را بشکافید و طفل را بیرون آورید و شکم زن را بدوزید و دفن کنید!» 👌🏻آن مرد چنین کرد، بعد از چندی ماجرا را برای شیخ گفتند؛ فرمود که: 👳🏻‍♂️ «من کسی را نفرستادم و معلوم است که آن شخص، حضرت صاحب الزّمان - عجّل اللَّه تعالی فرجه - بوده، الحال که در احکام شرعیّه خطا می نمایم، دیگر فتوا نمی دهم!» 📜 پس، درب خانه را بست و بیرون نیامد، ناگاه از حضرت صاحب - علیه السّلام - توقیعی بیرون آمد بسوی شیخ که: 🔅«بر شماست اینکه فتوا بگویید و بر ما است که نگذاریم خطا واقع شود». 👳🏻‍♂️ پس به مسند فتوا نشست. 📚 منبع: شیفتگان حضرت مهدی (عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) «جلد دوّم»، احمد قاضی زاهدی گلپایگانی. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
⚜️ حضرت زهرا (س) در کلام امام حسین (ع) 🤲🏼 دعایی منحصر به فرد از بانوی دو عالم (3️⃣ ) 🌹از فضائل، مناقب و مقامات عالیه (س) ستایش های فراوانی شده است و دوست و دشمن، به کمال و عظمت او اعترافات کرده و جلالت شأن وی را ستوده‌اند. 💎 (ع) در ستایش از بانوی دو عالم حضرت فاطمه الزهرا (س) بیانات گهرباری دارد. 📚 در زندگی حضرت سیدالشهدا، حسین بن علی (ع) به نکاتی بر می‌خوریم که حاکی از کمال عظمت حضرت زهرا (س) از دیدگاه آن حضرت است. 💚 ایشان در موارد مختلف، از سخن می‌گفت و یاد وی را زنده نگاه می‌داشت و از الهاماتی که از مادر گرانقدر خود گرفته بود یاد می‌کرد: 1️⃣ (رضوان‌ الله‌ علیه) نقل کرده که «حسن» فرزند (ع) به خواستگاری دختر امام حسین (ع) عموی گرامی خود رفت و از آن حضرت خواست که یکی از دو دختر خود را به او تزویج فرماید، امام حسین فرمود: ❓فرزندم! کدام را بیشتر دوست داری؟ 👤او در برابر امام حسین (ع) ساکت ماند و شرم و حیا مانع شد که از انتخاب خود سخن بگوید! 🌷امام حسین (ع) فرمود: 🔅اکنون‌ که تو سکوت کرده و جوابی نمی‌دهی پس من دخترم را برای تو اختیار کردم و او شباهتش به مادرم فاطمه (س) دختر پیامبر خدا (ص) بیشتر است. [۱] 🌟 این جمله زیبا و جذاب، حاکی از موقعیت والای حضرت زهرا (س) از دیدگاه امام حسین (ع) است به‌ طوری‌ که شباهت داشتن فرزندانش به فاطمه (س) برایش اهمیت داشته و آنکه به حضرت زهرا (س) بیشتر شبیه بوده در نظرش از ویژگی خاص و امتیاز مخصوص برخوردار بوده است. چنانکه نام فاطمه را برای دختر خود انتخاب فرموده است تا هر لحظه و هر ساعت ذکر فاطمه بر لب داشته باشد و این نام مقدس از زبانش نیفتد. 2️⃣ در جریان و بی‌تابی (س) آمده که امام حسین (ع) خواهر خود را تسلیت داده و نوازش می‌کرد و درگذشت نیاکان و اسلاف پاک خود را یادآوری می‌فرمود و از جمله خاطره مادر گرامی خود را برای خواهرش زینب (س) بیان نموده و فرمود: 🔅«وَ اُمّی خَیرٌ مِنّی...؛ [۲] 🔅مادرم فاطمه از من بهتر بود اما باقی نماند و از دنیا رفت». 🌌 آری! امام حسین (ع) در آن شب حساس توصیف ناپذیر و در آن لحظات بحرانی و بیم جان خواهرش زینب (س) را داشت او را به یاد مادر می‌اندازد و درگذشت و مرگش را یادآوری می‌کند تا شهادت خود را برای وی آسان ساخته و او را آماده تحمل این بار گران و مصیبت کمرشکن و جانسوز بنماید و علاوه بر این با ذکر جمله «خیر منّی»، مرتبه والا و شأن رفیع حضرت زهرا (س) را ترسیم می‌کند و او را بهتر از خود شمرده و فضیلت عظمتش را یادآوری می‌نماید. 3️⃣ (رحمت الله علیه) نقل می‌کند که حضرت (ع) در مورد روز عاشورا و ساعات پایانی عمر امام حسین (ع) می‌فرماید: ⛺ پدرم که سلام و درود خدا بر او باد، روز شهادتش در حالیکه خون از بدنش می‌جوشید مرا به سینه چسباند و فرمود: 🔅دعایی از من فراگیر و حفظ کن که مادرم فاطمه (س) به من آموخته است، او نیز آن را از رسول‌ الله (ص) فراگرفته و جبرئیل این دعا را به جدم تعلیم داده بود. ⏳دعایی که در وقت حاجت، امر مهم و غم و اندوه، حوادث و رویدادهای تلخ و پیشامدهای سخت و شکننده خوانده می‌شود. 🌷فرمود کن و بخوان: 🔅«بحقّ یس و القران الحکیم و بحقّ طه و القرآن العظیم یا من یقدر علی حوائج السائلین یا من یعلم ما فی الضمیر یا منفّساً عن المکروبین یا مفرّجاً عن المغمومین یا راحم الشیخ الکبیر یا رازق الطفل الصغیر یا من لا یحتاج الی التفسیر صلّ علی محمد و آل محمّد وافعل بی کذا و کذا». [۳] ⚔️ امام حسین (ع) در آن شرایط خطرناک که صدها درد و رنج و گرفتاری جان‌کاه از هر سو به وجود تابناکش هجوم آورده بود و در آن اثنا که درست همانند نگینی در میان حلقه بلا و داغ و محنت‌های گوناگون محاصره‌ شده بود به این فکر است تا دعایی را که روزی در ایام کودکی، مادرش فاطمه (س) به او آموخته و او نیز از پدر گرامی خود فراگرفته است، به فرزند خود تعلیم نماید تا این یادگار کانون عصمت و این گنج پربها دست‌ به‌ دست و سینه‌ به‌ سینه گشته و منتقل شود و در نتیجه باقی بماند تا همه آیندگان از برکات و آثار بی‌شمار آن بهره‌مند گردیده و استفاده نمایند. 📚 پی نوشت ها: ۱. موسوعه کلمات الامام الحسین (ع)، ص ۶۳۲. ۲. تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۴۲۰، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۵۵۹. ۳. دَمعُ السَّجُوم/ علامه میرزا ابوالحسن شعرانی رحمه الله/ ص ۲۷۱ و ۲۷۲. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🌷 عاقبت «قنبر» غلام علی (علیه السلام) چه شد؟ ⚜️ پیشگویی مولا علی درباره ایشان! 🗡️ غلام اميرالمؤمنين (علیه‌ السلام) توسط لعين به شهادت رسید؛ در نحوه به شهادت رسیدن ایشان دو نقل وجود دارد: ⚫ : 🏰 ابوالحسن علی بن محمد (علیه‌ السلام) نقل کرده است که قنبر امیرالمؤمنين (علیه‌ السلام) نزد حجاج بن یوسف آمد، حجاج از او پرسید: ❓در خدمت (علیه السلام) چه می کردی؟ 👳🏼‍♂️ قنبر گفت: آب وضو برایش فراهم می ساختم. ❓حجاج گفت: پس از وضو چه می گفت؟ 👳🏼‍♂️ قنبر گفت: این آیه شریفه را می خواند: 🔅«فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْ ءٍ حَتَّی إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَهً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ»؛ 🔅پس چون آنچه را که بدان پند داده شده بودند فراموش کردند، درهای هر چیزی [از نعمتها] را بر آنان گشودیم تا هنگامی که به آنچه داده شده بودند شاد گردیدند، ناگهان [گریبان] آنان را گرفتیم و یکباره نومید شدند». 📖 سوره انعام، آیه ۴۴. ❓حجاج گفت: این آیه را به ما تأویل می کرد؟ 👳🏼‍♂️ قنبر گفت: آری. ❓حجاج گفت: چه می کنی اگر گردنت را بزنم؟ 👳🏼‍♂️ قنبر گفت: در این صورت من ، و تو بدبخت خواهی شد. 🗡️ پس دستور داد تا گردنش را بزنند. 📚 تفسير العياشي، جلد ۱، صفحه ۳۵۹. 📚 إختيار معرفة الرجال المعروف برجال الكشي، جلد ۱، صفحه ۷۴ - ۷۵. 📕 جلاءالعيون، صفحه ۸۴۴ - ۸۴۵. 🌷🔅🌷🔅🌷🔅🌷🔅🌷 ⚫ : 🏰 سيره نويسان با طريق هاى گوناگون روايت كرده اند كه روزى حَجّاج بن يوسف ثَقَفى گفت: 🗡️ دوست دارم مردى از ياران (على) را بكشم تا با آن، به خدا تقرّب بجويم!!! 👥 به او گفته شد: ما كسى را نمی‌شناسيم كه از قنبر، غلامش، مصاحبت بيشترى با ابوتراب داشته باشد! 🏇 بدين ترتيب، حَجاج در پى او فرستاد و او را آوردند! ❓ به او گفت: تو قنبرى؟ 👳🏼‍♂️ گفت: آرى! ❓ گفت: ابو هَمْدان؟ 👳🏼‍♂️ گفت: آری! ❓گفت: ، مولاى توست؟ ☝🏻گفت: مولاى من، خداوند است و اميرمؤمنان، على، ولىّ نعمت من است. 👈🏻 گفت: از دين او بيزارى بجوى! 👳🏼‍♂️ گفت: چون از دين او بيزارى جُستم، مرا به دينى بهتر از آن، راهنمايى مى كنى؟ 🗡️گفت: من تو را مى كشم! 👳🏼‍♂️ هرگونه كه دوست دارى، برگزين، آن را به تو وا نهادم! ❓گفت: چرا؟ 👳🏼‍♂️ گفت: چون به هرگونه كه مرا بكشى، همان گونه تو را مى كشم و اميرمؤمنان به من خبر داد كه مرگ من از سرِ ستم و نابه حق است و سرم بُريده مى شود. 🗡️ پس حجّاج، فرمان داد تا سرش را ببُرند. ⚜️ در ادامه مي گويد: 🔅و این پیش آمد نیز از اخبار غیبی علی (ع) است و از آن جناب و از جمله علوم پیمبران و رسولان بشمار می رود و در ردیف آثار گذشته است. 📚 الإرشاد، جلد ۱، صفحه ۳۲۸ - ۳۲۹. 📕جلاءالعيون، صفحه ۸۴۵. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
⚜️ فرق و عبّاسی در مناظره با هارون عباسی 📚 مرحوم و و دیگر بزرگان در کتابهای مختلف حکایت کرده اند: 🌹حضرت ابوالحسن، (علیهما السلام) در جمع بعضی از اصحاب خاصّ، فرمود: 🏰 روزی هارون الرّشید مرا احضار کرد و چون بر او وارد شدم سلام کردم، وی پس از آن که جواب سلام مرا داد؛ گفت: ❓آیا ممکن است دو خلیفه از مردم مالیات دریافت نمایند؟! 🌹 گفتم: مواظب باش و تقوای الهی را رعایت نما، مبادا سخن بی محتوای دشمنان ما را بپذیری، اگر صلاح می دانی حدیثی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بخوانم! 👑 هارون گفت: مانعی نیست! 🌹 اظهار داشتم: پدرم از پدران بزرگوارش، از جدّم رسول خدا (صلوات اللّه علیهم) نقل فرمود: 🔅همانا چنانچه بدن خویشان با یکدیگر تماس پیدا کنند، تحریک و آرامش به وجود می آورد؛ بنابراین دستت را در دست من قرار ده! 🤝🏻 و سپس جلو رفتم و دست مرا گرفت و کنار خود نشانید و گفت: 👑 دیگر وحشتی نداشته باش، راست گفتی و نیز جدّت راست گفته است، سکون و آرامش پیدا کردم و دوستی تو در دلم جای گرفت، اکنون سئوال هایی را مطرح می کنم که کسی پاسخ آن ها را نمی داند، چنانچه جواب صحیحی دادی، تو را آزاد می گذارم و پس از این، سخن هیچ کسی را بر علیه تو اهمیّت نمی دهم. 🌹 گفتم: آنچه می خواهی سئوال کن، اگر در امان بودم پاسخ می گویم. 👑 هارون اظهار داشت: چناچه راست گفتی و جواب از روی تقیّه نبود در امان خواهی بود. و سپس گفت: ❓به چه دلیلی شما بر ما ترجیح داده شده اید؛ و بر ما برتری دارید؟ و حال آن که ما و شما از نسل هستیم و پسر عمو خواهیم بود؟ 🌹 در پاسخ گفتم: به جهت آن است که و از یک پدر و مادر بوده اند؛ ولی ، مادرش غیر از مادر آن دو نفر بود و فقط از جهت پدر یکی هستند. ❓سپس گفت: چگونه به خود اجازه می دهید که مردم شما را پسران حضرت رسول نامند و حال آن که شماها فرزندان (علیه السلام) هستید و انسان از ناحیه پدر به اجداد خود منسوب می شود و مادر نقشی ندارد؟ 🌹در جواب هارون چنین اظهار داشتم: ❓چنانچه (صلی الله علیه و آله) زنده گردد و دختر تو را برای خود خواستگاری نماید، آیا قبول می کنی؟ 👑 پاسخ داد: بلی!! 🌹گفتم: ولی چنانچه از من خواستگاری نماید، نمی پذیرم! 👑 هارون گفت: چرا؟ 🌹 جواب دادم: چون من توسّط او (از ) متولّد شده ام، لیکن تو از دیگری به دنیا آمده ای. 👑 پس از آن، هارون الرّشید پرسید: چگونه خود را ذرّیّه رسول اللَّه می نامید؛ و حال آن که ذراری شخص به وسیله مرد شناخته می شود و شماها فرزندان دختر رسول اللَّه می باشید؟ 👌🏻از او خواستم تا از جواب این سئوال مرا معذور دارد، ولی او نپذیرفت و اصرار ورزید تا پاسخ گویم؛ و نیز افزود: 👑 شما فرزندان علیّ ابن ابی طالب (علیه السلام) هستید؛ چرا خودتان را رئیس و رهبر مسلمین و ذراری رسول اللَّه - صلوات اللّه علیه - معرّفی می کنید؟! 🌹در جواب گفتم: به خدا پناه می برم از شرّ شیطان، خداوند (علیه السلام) را از ذرّیّه حضرت ابراهیم و داود و موسی و سلیمان (علیهم السلام) معرّفی کرده است، اکنون بگو که عیسی کیست؟ 👑 هارون پاسخ داد: عیسی پدر نداشت. 🌹گفتم: بنابراین از طریق مادرش، از ذراری انبیاء (علیهم السلام) قرار گرفته است. و همچنین ما نیز از طرف مادر ذرّیّه پیغمبر خدا می باشیم، آیا کفایت می کنی یا بیفزایم؟ 👑 گفت: توضیح بیشتری بده؟ 🌹 گفتم: آن هنگامی که رسول خدا (صلوات اللّه علیه) خواست با نصاری مباهله نماید، اظهار داشت: 🔅فقط پسران و زنان و خودمان باشیم و درباره یکدیگر نفرین نمائیم؛ و تنها امام حسن، حسین، علیّ و زهراء (علیهم السلام) را همراه برد؛ پس همانطور که امام حسن و حسین را فرزند خود نامید، ما هم فرزند و ذرّیّه او هستیم. 👑 در پایان، هارون الرّشید مرا تحسین کرد و گفت: مشکلات و خواسته های خود را مطرح نما که برآورده خواهد شد! 🌹 گفتم: اوّلین خواسته من این است که اجازه دهی پسر عمویت به حرم جدّش، کنار اهل عیالش باز گردد؟ 👑 در جواب اظهار داشت: بررسی کنیم!! 🕎 در ادامه گفته شده است که هارون دستور داد تا حضرت را نزد - یهودی - محبوس (زندان) نمایند!! 📚 عیون أخبار الرّضا (علیه السلام)، ج ۱، ص ۸۱. 📗 اختصاص شیخ مفید، ص ۵۴، س ۱۹. 📚 بحارالأنوار، ج ۴۸، ص ۱۲۱، ح ۱، و ص ۱۲۵، ح ۲. 📚 مدینة المعاجز، ج ۶، ص ۴۲۷، ح ۲۰۸۰. 📚 أعیان الشّیعة، ج ۲، ص ۸. 📚 ینابیع المودّة، ج ۳، ص ۱۱۷. 📘 چهل داستان و چهل حدیث از (علیه السلام)، عبدالله صالحی‏. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🏴 جواب تسلیت یا هشدار باش! 📚 مرحوم به طور مستند از (علیه السلام) آورده است: 📜 یکی از دختران (علیه السلام) وفات یافت؛ و عدّه ای از دوستان و علاقه مندان آن حضرت، نامه تسلیتی برای آن بزرگوار ارسال داشتند. 🌹حضرت در جواب تسلیت آن ها، ضمن نامه ای چنین مرقوم فرمود: 📜 «نامه تسلیت آمیز شما نسبت به فوت دخترم به این جانب رسید؛ من این فاجعه را در پیشگاه خداوند محسوب می دارم؛ و در هر حال راضی به قضا و قدر الهی خواهم بود؛ و در برابر مصائب و بلاهائی که از طرف خداوند متعال می رسد، صبور و شکرگذار می باشم. 🔅اگر چه داغ این گونه مصائب سخت و دلخراش است؛ ولی با اندک تحمّل و تدبّر، رنج این سختی ها آسان و ساده می گردد. 🔅و چون این فرزندان گُلی در باغ زندگی هستند که دست غدّار روزگار آن ها را بر می چیند و کبوتر مرگ آن ها را می رباید؛ و عدّه ای دیگر را جایگزین و جانشین آن ها می گرداند. 🔅و هنگامی که روح از کالبدشان پرواز نماید، در اردوگاه و لشکرگاه اموات سکونت می یابند؛ با همسایگانی که هیچ آشنائی و دوستی با هم نداشته اند هم جوار می گردند. 🔅اجسادشان بدون حرکت و بدون روح در زیر خاک ها آرمیده است؛ و نه دید و بازدیدی دارند و نه کسی می تواند با آن ها ملاقات و دیدار داشته باشد. 🔅آنان دوستان و آشنایان را به غم خود گرفتار کرده اند؛ و خود در منزلگاهی ابدی آرمیده اند، منزلی که بسیار وحشتناک است؛ و به جز مور و خاک مونسی ندارند. 🔅آری آن ها رفتند و در چنان مسکنی سُکنی گزیده اند؛ و دیگران نیز به آن ها ملحق خواهند شد، والسّلام». 📚 بحارالأنوار: ج ۵۳، ص ۳۳۶، ح ۶، به نقل از امالی شیخ مفید. 📗 چهل داستان و چهل حدیث از إمام حسن مجتبی (علیه السلام)، عبداللّه صالحی‏. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 sapp.ir/partoweshraq
🕯️ زیارت قبر (علیه السلام) در احتجاج شیخ مفید 🌹 (رحمه الله علیه) می گوید: 👥👥 گروهی از جوانان شیعه برای تعلّم و فرا گیری مطالب کلامی، در پای درس من حاضر می شدند، روزی یکی از آنها گفت: ✋🏻 حضرت استاد! روز گذشته در جلسه ای بودم که ، دانشمند زیدی مذهب نیز حضور داشت. او در چند مطلب بر ما اشکال و اعتراض کرد که من پاسخ قانع کننده ای نداشتم؛ از جمله اشکالات وی این بود که: ▪️شما شیعیان به بعضی از عقاید و اعمالی که سنّی های حنبلی مذهب دارند انتقاد و اعتراض می کنید، در حالی که در موارد متعدد با آنان هم عقیده بوده و مانند آنان عمل می کنید. و چند مورد را اینگونه برشمرد: ▪️زیارت قبور اولیا، عبادت کردن در نزد آن قبور و... 🌹 شیخ مفید می فرماید: به آن شاگرد گفتم: ☝🏻نزد طبرانی برو و پاسخ پرسش های او را همانگونه که من توضیح می دهم با او درمیان بگذار. 📜 شیخ مفید به یکایک پرسش های طبرانی پاسخ مشروح داد تا به پرسش در باره قبور اولیا رسید و گفت: ▪️به طبرانی بگو که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در حال حیات خویش، هم به مسلمانان دستور داد که قبر حضرت حمزه را زیارت کنند و هم خود به زیارت قبر عمویش و سایر شهدا می پرداخت و همچنین دخترش (علیها السلام) نیز مکرّر به زیارت قبر عمویش حمزه می رفتند. پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه وآله) و طبق روش آن حضرت مسلمانان هم به زیارت قبر او می رفتند و در کنار این قبر به زیارت و عبادت می پرداختند. ▪️بنابراین اگر عمل شیعه در باره زیارت مشاهد ائمه و پیشوایان، دور از عقل و عملی حنبلی! باشد پس این، اسلام و رسول خدا است که راه خلاف عقل را پیش پای مسلمانان قرار داده و آنان را بکار ناروایی واداشته است. مسلم است که چنین گفتاری ناشی از ضعف ایمان و عدم بصیرت در دین است. (۱) 📚 پی نوشت: ۱- الفصول المختاره، ج ۱، ص ۸۴ و بحارالأنوار، ج ۱۰، ص ۴۴۲. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌹 ياري شيخ مفيد در فتوا 👴🏼 مردي روستايي به خدمت رسيد و سؤال کرد که زني حامله فوت شده و حملش زنده است، آيا بايد شکم آن زن را شکافت وطفل را بيرون آورد يا اين که با حمل او را دفن نماييم؟ ☝️🏻شيخ فرمود: با حمل او را دفن کنيد!! 🏇 مرد برگشت و در ميان راه سواري را ديد که به سرعت مي تازد و مي آيد. چون نزديک رسيد، به او گفت: 🔅«اي مرد! شيخ گفته است: شکم زن را بشکافيد و طفل را بيرون آوريد و سپس او را دفن کنيد!» مرد همان طور که سوار گفته بود، عمل کرد. 👴🏼✋🏼 بعد از چندي ماجرا را براي شيخ مفيد نقل کرد. ‼️ شيخ فرمود: «من کسي را نفرستادم!! معلوم مي شود آن کس مولايم حضرت صاحب الزمان (عليه السلام) بوده است و اينک که در احکام شرعيه خبط و خطا مي کنم، همان بهتر که ديگر فتوا ندهم!» 📜 پس در خانه را بست و از خانه خارج نشد. ناگاه توقيعي از ناحيه‌ى مقدسه صادر شد و شيخ مفيد بار ديگر بر مسند فتوا نشست: 🔅«ايها الشيخ المفيد! منک الفتوى ومنا التسديد»؛ (۱) 🔅«اي شيخ مفيد! تو فتوا بده، ما اصلاح و استوارش مي نماييم». 📚 پی نوشت: ۱. کلمة الامام المهدي عليه السلام، علامه ى شهيد سيد حسن شيرازي، ص ۵۷۵، نشر آفاق، به نقل از قصص العلماء، ميرزا محمد تنکابني، ص ۳۹۹، کتابفروشي علميه ى اسلاميه. 📗 توقيعات و زيارات مقدس بقية الله الأعظم، محمد حسين آسوده. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq