یک مثال :
مثلاً فرض کنید ما الان در دوره #ابنسینا هستیم و میرویم خدمت استاد شیخ الرئیس، تا مبحث #نفس را فرا گیریم.
شیخ الرییس، در میان مباحث مبسوطی که طرح کرده است، همچنین برای ما اثبات می کند که نفس #واحد است، و هیچ تکثری ندارد! و هیچ #تغییر و #تحولی در آن راه ندارد!
بعد ها از فیلسوف ملحدی همچون #هیوم میشنویم که میگوید:
«من نفسی نمیبینم ! شادی را میبینم! خوشی را میبینم! غم را میبینم! #آن_به_آن چیزهایی میآید و میرود و من هر چی به آنچه که میآید و میرود نگاه میکنم، نفسی در آنها نمی بینم»
یک نگاه این است که ما بگوییم یک موجود احمقی، حرفی زده! (و انصافاً هم من اگر بین تمام مواردی که در کل تاریخ فلسفه شرق و غرب شنیدهام، بخواهم بگویم کدام یک از همه #سخیفتر است، همین حرف را مثال خواهم زد! یعنی این که بگوید نفسی وجود ندارد! باز به اونها که میگن نفس مادیه!!!)
اما علاوه بر این ، یک نگاه دیگر نیز میتوان به مسئله داشت! هیوم #حقیقتی را استفاده میکند تا این حرف سخیف را بزند! یعنی او #متوجهی نکتهی درستی شده است، که به وسیله آن، می تواند نفس را انکار کند! آنهم #تکثر و #آن_به_آن تغییر کردنِ نفس است!!» که اتفاقا اگر ما در فضای ابنسینا بمانیم، از این #حقیقت محروم خواهیم شد! (توجه کنید که ابن سینا در کتاب اشارات، اتحاد عقل و عاقل و معقول را، به جهت همین ایجاد تکثرِ آن به آن در نفس، #مسخره کرده است!!)
پس هر چند، این فرد، #سخیفترین قول تاریخ فلسفه را زده است! اما در همین قول سخیف، نکتهای وجود دارد که ابنسینا به آن نرسیده است!!!
به نظر میرسد، اگر دغدغه فهم #حقیقت را داریم، و کار خودمان را در این حیطه تعریف کردهایم، نمیتوانیم از متفکران غرب یا شرق، صرف نظر کنیم! به خصوص غرب، چون درگیر همان مسائلی هستند، که ما #امروز در متن اجتماع، تاحدی درگیرشان هستیم!
بله! این مسئله است که ما در چه زمانی به فلسفه غرب بپردازیم؟ به کدام فیلسوفان بیشتر بپردازیم ؟ تا چه حد بپردازیم؟ آیا اصلا وظیفهی من در این زمان، تفلسف، با این شدت، و وسعت، هست یا نه؟ آیا اصلا #استعداد ورود به این حیطه را دارم یا نه؟ آیا استعداد مهمتری به من داده نشده، که با مراجعه به فلسفه غرب، از آن باز میمانم؟ و ... . اما اصل لزوم پرداختن به این مباحث، نکته مهمی است، که نباید از آن، غفلت کرد!
07ta20150925-1.amr
7.55M
آشنایی با #تاریخ_فلسفه_اسلامی
#دکتر_امامی_جمعه
جلسهی ۷:
- دومین #خواستگاه_فلسفه_اسلامی: #معارف_اهل_بیت (جلسه سوم)
08ta20150925-2.amr
3.86M
آشنایی با #تاریخ_فلسفه_اسلامی
#دکتر_امامی_جمعه
جلسهی ۸:
- سومین #خواستگاه_فلسفه_اسلامی: #نهضت_ترجمه
البته از میزان صحت این تصویر، و تصاویری که در ادامه میگذارم، اطلاع ندارم...
10ta۲۰۱۵۱۰۱۴.3gpp
19.06M
آشنایی با #تاریخ_فلسفه_اسلامی
#دکتر_امامی_جمعه
جلسهی ۱۰:
- معرفی اجمالی سه مرحله زایش در فلسفه اسلامی: #فارابی ، #سهروردی ، #ملاصدرا
- نکاتی دربارهی #ابنسینا
- نکاتی دربارهی وضعیت فلسفی ایران، پیش از اسلام
11ta۲۰۱۵۱۰۲۸.3gpp
31M
آشنایی با #تاریخ_فلسفه_اسلامی
#دکتر_امامی_جمعه
جلسهی ۱۱:
- #فارابی و #ابنسینا، و مسأله نبوت و جنبه #مدنی فلسفه اسلامی، و مراتب #عقل
- اشارهای به وجه مدنی فلسفه #ملاصدرا
13ta20151111.amr
6.28M
آشنایی با #تاریخ_فلسفه_اسلامی
#دکتر_امامی_جمعه
جلسهی ۱۳:
- وجوه مختلف شخصیت #ابنسینا در علوم مختلف
14ta۲۰۱۵۱۱۲۵.3gpp
25.26M
آشنایی با #تاریخ_فلسفه_اسلامی
#دکتر_امامی_جمعه
جلسهی ۱۴:
- ابعاد دیگری از افکار #ابنسینا؛
- تاثیرات فضای #سیاسی بر مباحث علمی، بعد از ابنسینا ، مقایسه دارالعلمهای #آلبویه، و نظامیههای #سلجوقیان ( #غزالی، خواجه #نظامالملک )
15ta۲۰۱۵۱۲۱۶.3gpp
33.21M
آشنایی با #تاریخ_فلسفه_اسلامی
#دکتر_امامی_جمعه
جلسهی ۱۵:
- حاشیه ابتدای جلسه: اصفهان قرن ۷ تا ۹ (خاندان #ابنترکه )
- #سهروردی، فیلسوف نور و ظلمت (در برابر وجود و ماهیت) ناقد و احیاگر فلسفه
- جو زمانهی او، و تاثیرات جنگهای صلیبی
- #غزالی
👓 فلسفهی اسلامی، پایه و دستگاهی بوده که انسان را به دین، خدا و معرفت دینی نزدیک میکرده است. فلسفه برای نزدیک شدن به خدا و پیدا کردن یک معرفتِ درست از حقایق عالم وجود است؛ لذا بهترین فلاسفهی ما - مثل #ابنسینا و #ملاصدرا - عارف هم بودهاند...
🔹 ما نباید بگذاریم فلسفه به یک سلسله ذهنیّات مجرّد از معنویت و خدا و عرفان تبدیل شود. راهش هم تقویت فلسفهی #ملاصدرا است؛ یعنی راهی که ملاّ صدرا آمده، راه درستی است.۱۳۸۲/۱۰/۲۹
💬 امام خامنه ای
روند #معمول و متداولی از تحلیل #تاریخ_غرب، و #تاریخ_فلسفه_غرب ، این است که «غرب با #بیکن و ... وارد تجربهگرایی شد، و سپس با #دکارت ، دچار مشکلاتی از جمله #دوگانگی_نفس_و_بدن ، #واضحبینی صرف (ندیدن #غیب) #ریاضی_انگاری حقیقت (سیطره کمیت) و ... شدند. و سپس کانت ...»
نفی نمیکنم، که این مشکلات، در غرب وجود داشت، و این مبانی فلسفی، موثرند؛ اما به چند نکته باید توجه کرد:
- نکتهی اول این که، این سخنان فلسفی، در بسیاری موارد با #معارضشان، در سنت فلسفی غرب، وجود داشتند. مثلا بعد از #دکارت، در #لایبنیتس ، ظهور و خفا، هر دو مطرح است! و غیب، آنچنان بیوجه نیست!
- دوم این که، طرح تمایز نفس و بدن، و بسیاری نکات دیگر توسط دکارت، برای مقابله با جریان شکگرایانه بوده! بله! طبیعتاً کلا منفک از زمانه نبوده، و بسیاری از ضعفهای فکری و فلسفی دورانش، در او نیز، مطرح شده است.
- سوم این که این مشکلات، تنها برای #دکارت مطرح نشدهاند! و رابطهی نفس و بدن، تنها در فلسفهی دکارت، بیپاسخ نمانده است! بلکه به عنوان مثال، هرچند قدرت تحلیل فلسفی امثال #ابنسینا، با دکارت، قابل مقایسه نیست، اما ابنسینا نیز، با مشکلی مشابه، کاملا درگیر است، و علی رقم تلاشهای زیاد، این مسأله در فلسفهی او، لاینحل باقی میماند. اما پس از او، کسی دچار انکار نفس نمیشود! آنچنان که در غرب، شاهدیم.
- چهارم این که، بسیاری از نواقص فلسفههایی همچون #دکارت، کاملا طبیعی است! و در یک #روند معقولِ جریان فکری قرار دارد! مثلا همین جدایی نفس از بدن! در محیطی مادهگرایانه، که باب انکار نفس، یا ماده پنداشتن آن، رواج یافته، دکارت باید وجه #تمایز نفس از ماده را طرح کند، تا ابتدا، اصلا بتواند بحث نفس را، آغاز کند! بله! در ادامه، فهم رابطهی نفس و بدن، باید بررسی شود، که دکارت، آنچنان در این زمینه، موفق نبود؛ ولی مگر قرار است که تمام حقیقت را، به یکباره، یک متفکر، ارائه دهد، و مسأله را برای ما تنبلهایی که خود فکر نمیکنیم، به پایان رساند؟!
- پنجم این که، برای بسیاری از چالشهای مطرح، نظرات قابل توجهی، در همان روند تاریخ فلسفه غرب، ارائه میشود، که دیده نمیشوند! و یا لااقل ادلهی موافقین و مخالفینِ بسیاری از مطالب، هم سطح است! یعنی از نظر فلسفی، نه سخن قاطعی در رد آن مسأله، طرح شده است، و نه در تایید آن. اما به ناگاه، میبینیم که یکی از دو نظریه، مقبولیت عمومی پیدا کرده است، و هم جامعهی فکری، و هم غیر فکریِ غرب، آن سخن را پذیرفته است!
- ششم این که، نه تنها ادلهی موافقین و مخالفین، در بعضی مباحث، برابر نیست، بلکه ادلهی خاصی، برای بعضی از سخنانی که در عصری، رایج شده است، وجود ندارد! به عنوان مثال، کانت در مقدمهی سنجش خرد ناب، مستقیما به افلاطون حمله میکند، و طبیعی است، که از او انتظار داشته باشیم، نزاع مشخصی را، در برابر ادلهی افلاطون، در پیش بگیرد. اما در حدی که من در کتاب سنجش خرد ناب، کند و کاو کردم، به وضوح، جزئی بودن عالم خارج، و محال بودن تحقق هر امر غیر جزئی، همچون مُثل افلاطون، یا شبیه به مُثل، صرفا #پیشفرش گرفته شده! و اگر ظاهراً بر علیه این دست مباحث، دلیلی طرح میشود، بر اساس این سبک مفروضات، طرح شده است.
- هفتم این که، با توجه به روندهای تحلیلی موجود در کتب فلسفی غرب، #بیاستعداد دانستن متفکرین غربی، اشتباه است! به عبارت دیگر، هرچند در بسیاری موارد، سخنْ غلط، یا بنا بر پیشفرض است، اما روند #تحلیل و #پیگیریِ این پیشفرضها، یا مباحث خاص مطرح شده، نشان از استعداد دارد! کانت در کتاب نقد قوهی حکم، تحلیل جالبی از شیء ارگانیک، ارائه میدهد، و تبیین میکند که یک #کل_ارگانیک، قابل تحویل به اجزاء، و امور #جزئی، نیست! به عبارت دیگر، یک #کل_ارگانیک، وحدتی دارد، ولی نه وحدتی همچون وحدت اعداد، و امور جزئی! خیر! یک کل ارگانیک، #وحدتی_گسترده و دارای #احاطه بر #جزئیات است! که این وحدت، به هیچ وجه، حاصل جمع جزئیات و روابط آنها، نیست! (گاهی در همین فضای فلسفی خودمان، عدهای درکی از چنین وحدتی، ندارند!) هرچند که کانت، این کل ارگانیک را، در نسبت با واقع، تنظیمی میداند و نه تقویمی!!
- هشتم این که، بعضی نظراتِ طرح شده، در تاریخ فلسفه غرب، آنچنان پیچیده نیستند! و حتی یک ذهن کم استعداد نیز، میتواند غلط بودن آن را درک کند! بلکه حتی لبخندی نیز، به لبش آید! #هیوم هر گونه #نفس_واحد را انکار میکند! توجه کنید! نه این که من #یک_نفرم ، ولی آن فرد، مجرد نیست، و مثلاً مادی است! خیر! تنها بورانی از تصورات و انفعالات و ...، در پی یکدیگر، در حال گذرند! و #حقیقت_واحدی، در میان نیست! چه کسی است، که نفهمد، یک نفر است؟!
- نهم، و شاید مهمترین نکته، این که، همین اقوال سخیف، در میان حتی بزرگان تفکر غربی، گاهی جدی میشود! کانت به نحو عجیبی، امکان درک نفس را، و اثبات وجود آن را، بر اساس عقل نظری، منتفی میداند! و بلکه در بخش مغالطات، از کتاب سنجش خرد ناب، ذیل مغالطهی سوم، در پانوشتی اظهار میدارد که #ممکن است، #وحدت_ظاهریِ خود، حاصل همکاری تعدادی از موجودات مختلف باشد، که همچون توپهای بیلیارد، پی در پی، خود و گذشته را، به بعدی منتقل میکنند!
از آنچه گذشت، نباید چنین برداشت کرد که، فلسفهی غرب، چرند است! خیر! معتقدم، فلسفهی غرب، پر از نکات مهم، و قابل توجه، و قابل استفاده است! حتی نکاتی در آن است، که از دید حکمای ما، مغفول مانده، یا شاید، کمتر به آنها توجه شده است؛ #اما معتقدم «وجود اشتباهات آشکار، و اخذ سخنان بیمبنا، از طرف افراد دارای استعداد، در عین وجود نظرات رقیب، که اجمالا دلایل قابل قبول، یا لااقل قابل فکری را، برای سخنان خود ارائه میدهند» مشکوک، و #تحلیلبرانگیز است، و نشان از این دارد، که راهی که غرب رفت، حاصل #خطا در فکر، یا #نداشتن_استعداد، یا #ضعف_فلسفی، نبوده است! به خصوص که بسیاری از چالشهای مهم فکر غربی، از همین دست نکات است، که گفته شد. تحلیل غرب، و فضای فکر غربی، با صرف مسائل استدلالی، و فلسفی، ناقص است.
حال شاید این مطلب، در راستای فهم فضای غربی، کمک کند👇
تذکر:
۱) اصلا چنین برداشتی نمیتوان داشت که هر کسی، به صرف ندیدن نکتهی حقی، حتما گناهکار است! بلکه بسیاری از نفهمیدنها، #روند های طبیعی فهم است...
۲) هیچ شخصی از این سنت مصون نیست که در اثر طرد حقیقت، چشمانش نسبت به حقیقت کور شود! #حتی_شما_دوست_عزیر !!
16ta۲۰۱۵۱۲۲۳.3gpp
30.98M
آشنایی با #تاریخ_فلسفه_اسلامی
#دکتر_امامی_جمعه
جلسهی ۱۶:
#سهروردی:
- مراتب حکما؛ شأن خلیفهی سیاسی
- نور و ظلمت؛ تکثر و گسترهی عالم ملکوت
همچنین نکاتی در باب #ابنسینا؛ و نکاتی درباب نسبت #قرآن و #عقل