eitaa logo
اشعار اهل‌بیت علیهم‌السلام
271 دنبال‌کننده
11 عکس
2 ویدیو
0 فایل
🔰اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکُمْ یٰا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ 💠 اگر شعر خوبی روزیتون شد و ازش خوشتون اومد بفرستید: @abes80
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام‌الله‌علیه نفس چه فایده، وقتی که در هوای تو نیست بدا به حال گدایی که مبتلای تو نیست مرا به غیر خودت دست هیچکس مسپار کسی شبیه خودت فکر بنده‌های تو نیست‌ نه اشک مانده برایم، نه ناله‌های سحر چه کرده ام که دلم شامل عطای تو نیست دلم کبوتر هر بام می شود ... افسوس! خودت بگو چه کنم با دلی که پای تو نیست مرا به «گریه برای حسین» می‌بخشی وگرنه بنده‌ی تو لایق سرای تو نیست چه دارد آنکه ندارد غم حسین تو را چگونه درک کنم ماتم حسین تو را به غیر روضه، پی کار دیگری نروم که من شناخته ام عالم حسین تو را تو خواستی که من از روز اول عمرم به دوش خود بکشم پرچم حسین تو را به غیر تربت کرببلا دوایی نیست به عالمی ندهم مرهم حسین تو را به نوکری خودم افتخار خواهم کرد چه دارد آنکه ندارد غم حسین تو را @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه تا هست کربلا دل ما بی پناه نیست عمری که خرج سینه زنی شد، تباه نیست مستیِ ما اگر که گناه است، غم مخور در شهر عشق، هیچ دلی بی گناه نیست پایِ رفاقتِ منِ بیچاره مانده است یعنی حسین چون دگران نیمه راه نیست ميعادگاه‌ِ هر چه فرشته ست کربلا افسوس، جا برایِ منِ روسیاه نیست امسال نیز کرببلا سهم ما نبود با این حساب روی لبم غير آه نیست با سنگ می زنند تو را خیلِ کوفیان این سرو ایستاده مگر پادشاه نیست؟ شمر و سنان و حرمله از راه آمدند برخیز! جای خواهر تو قتلگاه نیست @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه لب تر کند پیاله‌ی کوثر تو هم برو برخیز علی اصغر خیبر تو هم برو از صبح گریه کردی و دلشوره داشتی دیدی رسید نوبتت آخر تو هم برو شش ماه می‌شود به تو من خو گرفته‌ام باشد عصای پیری مادر تو هم برو فکر دل شکسته‌ی عمه نمی‌کنی کم بود ماتم علی اکبر تو هم برو هر شعبه‌ی سه شعبه برای تو نیزه‌ای است در بزم تیر و نیزه و خنجر تو هم برو بعد از عمو ماندنت اصلاً صلاح نیست او رفت پیش ساقی کوثر تو هم برو تا خیمه ها هنوز به غارت نرفته است قبل از شروع معرکه بهتر تو هم برو @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سرنوشت ما گره خورده به گیسوی علی از ازل چرخانده دلها را خدا، سوی علی او مع الحق گفت و از آن روز ما را می‌کُشند دار ما خرما فروشان حلقه موی علی مانده‌ام احمد پیمبر بود یا عطار عشق بس که سلمان ها، مسلمان کرد با بوی علی گر می‌اندیشی نماز و روزه‌ات را می‌خرند ای برادر! این تو و این هم ترازوی علی بیشتر از برق دَم‌های دو سوی ذوالفقار دوستان را کشته خَم های دو ابروی علی هر که دل خوش کرده در عالم به نام دیگری یا علی نشنیده است از سوی بانوی علی آری آداب خودش را دارد اینجا عاشقی ما و خاک کوی قنبر، قنبر و روی علی @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها من زنده ام اگر چه، ولی زنده نیستم من بندگی نکرده ام و بنده نیستم در سایه سار رحمت تو قد کشیده ام جز با نگاه لطف تو پاینده نیستم خیلی گناه کرده ام اما هنوز هم از صبر بی حساب تو شرمنده نیستم رویم سیاه و نامه ی اعمال من سیاه شرمنده از سیاهی پرونده نیستم یادی ز خوف قبر و قیامت نمی کنم خیلی به فکر توشه ی آینده نیستم دنیا و زرق و برق، دلم را ربوده است از عشق خالی ام، ز تو آکنده نیستم از راه و رسم شیعه فقط حرف می زنم اصلا به نام شیعه برازنده نیستم دل بسته ام به فاطمه و بچه های او اما برای فاطمه زیبنده نیستم مولا چه دیده بود که هنگام غسل گفت: من مردِ غسل دادن این دنده نیستم @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه زیر علم امام کاظم بودن غرق کرم امام کاظم بودن خوب ست ولی عجب صفایی دارد یک شب حرم امام کاظم بودن @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه مادری خورد زمین و همه جا ریخت بهم همه ی زندگیِ شیر خدا ریخت بهم داغی و تیزیِ مسمار اذیّت میکرد تا که برخاست ز جا عرش خدا ریخت بهم بشکند پای کسی که لگدش سنگین بود تا که زد، سلسله ی آل عبا ریخت بهم ثلث سادات میان در و دیوار افتاد نسل سادات به یک ضربه ی پا ریخت بهم گُر گرفته بدنِ فاطمه، ای در بس کن وسط شعله ببین زمزمه ها ریخت بهم رویِ او ریخت بهم پهلویِ او ریخت بهم دهنش غرقِ به خون گشت و صدا ریخت بهم شدتِ ضربه چنان بود که سر خورد به در رویِ آشفته یِ اُمّ النُجَبا ریخت بهم پشتِ در سینه یِ سنگین شده هم ارثی شد گیسوانِ پسرش کرب و بلا ریخت بهم مادرش آمده گودال نچرخان بدنش استخوان های گلویش ز قفا ریخت بهم با ترک های لبش با نوک پا بازی کرد همه ی صورت او با کف پا ریخت بهم @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه وقتی شد آتش شعله ور، افتاد مادر در بین آن دیـوار و در، افتاد مادر وقتی لگـد زد بــر در خانـه حرامی ناله کشیـــدم از جگــر، افتاد مادر در کنده شد، روی زمین افتاد اما ای وای، از در زودتر افتاد مادر لشگر که رَد شد از روی در، دیدم ای وای در خانه مثل مُحتضَـر افتاد مادر دربین دود و ازدحام نانجیبــــــان یک لحظـــه کلا از نظـر افتاد مادر در کوچه نامحرم سر او داد می زد از نعـــره‌ی بیـدادگـر افتاد مادر وقتی صدا زد آه، یافضّه خُذینی فهمیده بودم در خطر افتاد مادر شاخه شکست و غنچه از شاخه جدا شد سقط جنیـــــن شد پشت در، افتاد مادر با زحمت از روی زمین برخاست اما شد دست ثانی کارگر، افتاد مادر آنقـــدر زد در کــوچه قنفذ مادرم را آنقـــدر زد از بال و پـَــر افتاد مادر این درد بابای غربیــــــم را زمین زد در پیش چشـــم رهگـــذر افتاد مادر هرچه صدا زد بیشتر «خَلّوا بنَ عَمّی» می زد مغیـــره بیشتــر، افتاد مادر آنقدر ضربه خورد بر پهلــــو که دیدم در کوچه ها از پا دگر افتاد مادر کی می شود آقای ما روضه بخواند گوید که از دست عمر، افتاد مادر اینجا به پای شوهر مظلـــوم افتاد در کربلا پیش پســر افتاد مادر وقتی حسین از روی زین افتاد و می دید حامی نــدارد یک نفـــر، افتاد مادر تا دید می خواهد که آن تیر سه پر را در آورد از پشت ســـر، افتاد مادر تا دید لشگــر حمله کرده بر حسینش یا بِالعَصـــا یا بِالحَجــــر، افتاد مادر تا دید شمر بی حیـــارا بین گودال خنجر کشیده از کمــــر، افتاد مادر در بین مقتــل داد می زد یا بُنَیَّ بر سر زنان فریاد می زد یا بُنَیَّ @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها رنگِ پاییز به دیوارِ بهاری افتاد بر درِ خانه‌ی خورشید شراری افتاد فاطمه ظرفیت کل ولایت را داشت وقت افتادن او، ایل و تباری افتاد آنقدر ضربه‌ی پا خورد به در، تا که شکست آنقدر شاخه تکان خورد که باری افتاد تکیه بر در زدنش درد سرش شد به خدا او کنارِ در و در نیز کناری افتاد بعدِ یک عمر مراعاتِ کنیزانِ حرم فضه ی خادمه آخر به چه کاری افتاد خواست تا زود خودش را برساند به علی سرِ این خواستنِ خود دو سه باری افتاد ناله ای زد که ستون های حرم لرزیدند به روی مسجدیان گرد و غباری افتاد غیرتِ معجرِ او دستِ علی را وا کرد همه دیدند سقیفه به چه خاری افتاد وقت برگشت به خانه همه جا خونی بود چشمِ یاری به قد و قامتِ یاری افتاد آنقدَر فاطمه از دست علی بوسه گرفت بعد از آن روز دگر رفت و کناری افتاد @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه جانم به آن سری که به نی رفت و تن نداشت در سر هوای کعبه و حاجی شدن نداشت جانم حسین! آنکه منیت در او نبود آنگونه مست و واله ی «او» شد که «من» نداشت دور از وطن چگونه بخوانم حسین را؟ گیتی از آن اوست، از این رو وطن نداشت هم خانه ی رباب برایش بهشت بود هم لحظه ای تعلق خاطر به زن نداشت اصلاح کرد امت اسلام را حسین چون باوری به رسم و رسوم کهن نداشت اسلام که به ماذنه ها سینه چاک داشت اما میان معرکه ها سینه زن نداشت اسلام سنتی که به جز لخته های خون چیزی میان حجره برای حسن نداشت آری خلیل هیمنه ی کفر را شکست اما به دست تیشه ی سنت فکن نداشت یک مرد بود در همه تاریخ و غیر او کس جرئت مبارزه با این سنن نداشت با خون او سلامت اسلام بیمه شد ارباب جای سالم اگر در بدن نداشت دندان او شکست ولی هیچ کس جز او از بهر کفر پاسخ دندان شکن نداشت چیزی برای خویش نمی خواست هیچ گاه سلطان جن و انس به تن یک کفن نداشت آری کفن نداشت ولی پیرهن که بود عریان چرا شد؟ آه چرا پیرهن نداشت؟ پیراهنی که قسمت شمر و سنان شود ای مادر حسین! دگر دوختن نداشت موی مجعدی که به دیر و تنور رفت زینب به نیزه دید که چین و شکن نداشت @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها ای خدای اَحدم، بی کس و تنها ماندم زیر آوارِ فریب و غم دنیا ماندم بین امواج گناهان خودم غرق شدم ساحل خشک شدم، تشنهء دریا ماندم گریه کردن هنر روز مبادای من است گرچه محتاج همان روز مبادا ماندم من دلم سوخت که دلسوختهء تو نشدم آه! آخر چکنم با جگر واماندم! هرکسی دید خرابم سر من داد کشید باز گفتی همه جا پای تو رسوا .... ماندم سفره ای باز شد و باز مرا بخشیدند باز هم در عجب رحمت زهرا ماندم با همان دست شکسته که دعایم میکرد کمکم کرد و درِ خانهء مولا ماندم جان زینب به لبم شهد شهادت بچشان کاروان رفت و من بی سر و پا جاماندم دختری آبله و سلسله و صد گله داشت گفت در حسرت یک بوسهء بابا ماندم گفت بابا بغلم کن، لگدم می زد زجر تو که رفتی وسط حلقهء اعدا ماندم جان من را گذر از کوچه و بازار گرفت عمه دور و بر من بود که حالا ماندم @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه بنویسید غزل افتاده جلوه ی حُسن ازل افتاده بنویسید که از عرش خدا سیزده ظرف عسل افتاده بنویسید که از پشت فرس حسنِ جنگ جمل افتاده بنویسید سر کشتن او چقدر بحث و جدل افتاده نوجوان است ولی بر جانش چقدر دست اجل افتاده ننویسید سرش دعوا شد خاک زیر بدنش دریا شد ننویسید که زیر سم اسب سیزده مرتبه جسمش پا شد ننویسید که پهلویش چون پهلوی فاطمه ی زهرا شد ننویسید که قدّ قاسم به بلندی قد سقّا شد با اشاره بنویسید فقط باز هم قامت آقا تا شد @poem_ahl