eitaa logo
اشعار اهل‌بیت علیهم‌السلام
275 دنبال‌کننده
11 عکس
2 ویدیو
0 فایل
🔰اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکُمْ یٰا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ 💠 اگر شعر خوبی روزیتون شد و ازش خوشتون اومد بفرستید: @abes80
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه کبوتریم و پی دانه‌ی امام‌حسن رسیده‌ایم درِ خانه‌ی امام‌حسن تمام مردم این شهر، شهرت ما را شناختند به دیوانه‌ی امام‌حسن عجیب نیست اگر می‌شوند دشمن و دوست اسیر لطف کریمانه‌ی امام حسن اگر تمام جهان میهمان او باشند هنوز جا دارد خانه‌ی امام حسن نمی‌رویم سراغ کسی به غیر از او که رزق ماست به پیمانه‌ی امام حسن دل شکسته‌ی ما آن‌قدر طوافش کرد لقب گرفت به پروانه‌ی امام حسن فقیر بوده ولی پادشاه می‌گردد به هرکه می‌رسد عیدانه‌ی امام حسن به نام قاسمیون مفتخر شدیم و شدیم اسیر قاسم دردانه‌ی امام حسن @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها مردمی که به تو نظر کردند.. چشم بر روی دیگران بستند محتضرها به عشق دیدن تو عوض احتضار، سرمستند لقمه ی چرب و نرم بسیار است نان خشک تورا هوس کردم چشم و دل سیرهای این عالم مست افطار ساده ات هستند تیغ تو در نبرد میچرخید آبروی حریف را میبرد ملخک های آمده به مصاف فوق فوقش دوبار میجَستند ما که در ابتدای عشق توایم ابتدا هم که هیچ، قبل تریم عاشقان تو مثل تمارند سر سپردند و عهد نشکستند دوستانت تقیه میکردند دشمنانت دروغ میگفتند دوست و دشمن تو آقا جان همه در غربت تو هم دستند کشتنت کار ابن ملجم نیست ماجرا ماجرای ناموس است شعله و سیلی و در و دیوار بهر قتلت به میخ پیوستند @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه باید که صد دفتر به نام او غزل کرد آنکس که طعم مرگ را همچون عسل کرد وقتی نقاب خویش را از چهره برداشت کرببلا را روشن از نور زحل کرد با پهلوان شامیان کرد آنچه را که در روز فتح مکه مولا با هبل کرد یا در دفاع از حرم یا از ولی بود اینگونه رزم خویش را ضرب المثل کرد از روی ایمان و بصيرت تیغ می زد مانند رفتار حسن که در جمل کرد پس در تمام فتنه ها باید همیشه با اتکا بر شیوه ی قاسم عمل کرد دشمن که مرد جنگ با آل علی نیست پس مشکلش را لاجرم با سنگ حل کرد کاری که با پهلوی زهرا ميخ در کرد آن سنگ ها با قاسم عزوجل کرد مثل علی می خواست که از هم نپاشد ارباب ما با احتیاط او را بغل کرد @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها ای گدایان رو کنید امشب که آقا قاسم است تا سحر پیمانه ریز کاسه ما قاسم است هست هست هستم امشب چون حسن بابا شده که پس از او در دو عالم صاحب ما قاسم است با وجودی که خدای دلبران است این پدر دیگر از امشب حسن مجنون و لیلا قاسم است یادمان باشد اگر روزی بقیع را ساختیم ذکر کاشی های باب المجتبی یا قاسم است از همان روزی که رزق نوکران تقسیم شد کربلای سینه زن های حسن با قاسم است این کریمان به نگاه خود گره وا می کنند آنکه عمری درد ما کرده مداوا قاسم است گوسفندی نذر او کردیم و مرده زنده شد آنکه نامش می کند کار مسیحا قاسم است روی ابرویش اگر تحت الحنک بسته حسین در حرم زیباترین فرزند زهرا قاسم است نعره زد: ان تنکرونی ریخت لشکر را بهم وارث شیر جمل شاگرد سقا قاسم است مرد نجمه بود و صاحب خیمه شد در کربلا سایه روی سر مادر به هر جا قاسم است با اشاره هر کجا می گفت: یا زینب ببین آن سر عمامه بسته روی نی ها قاسم است زیر سم اسب ها با هر نفس قد می کشید گفت با گریه حسین، این تن خدایا قاسم است نعل های خاک خورده دنده هایش را شکست مثل مادر این تنی که می خورد پا قاسم است چون که قاسم بود بین گرگ ها تقسیم شد یوسف پاشیده از هم بین صحرا قاسم است @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه گر بنا نیست که نوبت به گدایان برسد چه نیازی که دگر این همه مهمان برسد؟ چند روز است که من پشت درم، رحم کنید یک نفر نیست به داد من گریان برسد؟! گاهگاهی به خودم گریه کنان می‌گویم کار و بار تو بنا نیست به سامان برسد آنکه یک شهر، در خانه به رویش بستند بهتر آن است که با حال پریشان برسد دامن لطف شما، قسمت هرکس نشود کاش این دست بر آن گوشه دامان برسد من برای همه‌ی شهر، حرم می‌گیرم بگذارید که پایم به خراسان برسد دوست دارم دم آخر که شهادت خواندم قبل رفتن به لبم ذکر «رضا جان» برسد یاد آقای خراسان، دو سه خط روضه بخوان و ثوابی هم اگر هست، به ریّان برسد: داشت میگفت: کمی آب ... که خنجر نگذاشت سخن حنجر خشکیده به پایان برسد ... فکر می‌کرد کسی، آن حرم پرده نشین نزد تو، گریه کنان ... پاره گریبان برسد؟! خواهرت رفت ولی موقع رفتن میگفت: یک نفر کاش به داد تن عریان برسد @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها اینجا کریمی هست که بسیار می بخشد لب وا نکردی تا کنی اِقرار می بخشد تاثیرِ استغفار اوجِ باورِ عبد است قبل از گُنه کردن تو را غفّار می بخشد! وقت گناه او پَرده روی ما می اندازد مشغولِ عُصیانیم که ستّار می بخشد! هر قدر هم دوری کنیم او در پیِ ما هست گاهی به خلوت، گاه در اَنظار می بخشد این صبر که دارد خدا، شرمندگی دارد... هر چه گُنه را می کنی تکرار، می بخشد... ظرفِ تَرَک خورده در اینجا بند خواهد خورد رفتی و برگشتی اگر صدبار، می بخشد پیچیدگیِ زندگی تمرینِ رُشدِ ماست اینها مقاماتی ست که دلدار می بخشد مؤمن در امواجِ بلاها دَم نخواهد زد زیرا بلاها نخلِ او را بار می بخشد در میهمانی، هوشیاری جُزوِ اَرکان است این صاحبِ خانه به ما اَسرار می بخشد حُبِّ علی در سینه باشد کارِ ما جور است ما را به مِهرِ حیدرِ کَرّار می بخشد آبِ حیاتی که خدا فرموده؛ این اشک است این هدیه را بر دیده ی بیدار می بخشد فرموده است شیخُ الاَئِمّه: "حَق، کسی را که اشکی بریزد در عزای یار، می بخشد" ذکرِ "حسین" در تشنگی تسبیحِ ما باشد جان را صفا این ذکرِ گوهربار می بخشد امشب خدا ما را به حَقِّ آن یتیمی که اُفتاد از ناقه در آن بازار، می بخشد امشب خدا ما را به حَقِّ چشم هایی که گردیده بود از ضربِ سیلی تار، می بخشد @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها “کرار”واژه ای است که زیبنده ی علی ست خورشید محو چهره ی تابنده ی علی ست شکر خدا کبوتر جلد نجف شدم خوشبخت آن دلی که فقط بنده ی علی ست فرقی نمی کند چه کسی نوکرش شده ست مولا شدن همیشه برازنده ی علی ست بگذار، تازه روز قیامت عیان شود حتی بهشت جلوه ای از خنده ی علی ست از شوکت علی چه بگویم که معرکه در انحصار بانگِ خروشنده ی علی ست سائل شدن بهانه ی ما بود … قصد ما تنها زیارت رخِ تابنده ی علی ست نفرین به روزگار…که بعد از هزار سال آن میخ نیم سوخته شرمنده ی علی ست @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه در مسیرِ نجفت راهِ نجاتم پیداست نقشِ امضای تو بر برگ براتم پیداست دستم از بسته شدن باز شد و بنده شدم حکمِ آزادی‌ام از شکلِ صلاتم پیداست دائم‌الذّکرم و از مذهبِ خود می‌گویم سندِ شیعه‌گی‌ام از صلواتم پیداست نام پاک تو که در دُرّ نجف پنهان است روی انگشترِ پیغمبرِ خاتم پیداست آنقدر خَم شده‌ام پیشِ ضریحِ ذکرت نخِ تسبیحِ ستونِ فقراتم پیداست خوشه‌ی اشک، از انگورِ نجف می‌گیرم در دو چشمِ ترم انبارِ زکاتم پیداست گفته بودی به سرِ محتضرت می‌آیی نَقلِ خوش‌قولی تو از سَکَراتم پیداست مثلِ گلدسته‌ که اَشهد به زبانش دارد شَهدِ نامت به لبم وقتِ وفاتم پیداست @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه عشق یعنی تا نَفَس باقی ست مثل شهریار روز و شب نام علی را می برم با افتخار گفته در وصفِ شکوهِ او خود پروردگار لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار در تمام زندگی حصن حصینم حیدر است دلخوشم تنها امیرالمومنینم حیدر است شاه هم بودی، گدای حیدر کرار باش عبد بی چون و چرای حیدر کرار باش تا ابد زیر لوای حیدر کرار باش هر که هستی، خاک پای حیدر کرار باش جان سپردن در حرم رویای هر سینه زن است سجده بر ایوان طلایش کار هر روزِ من است عشق او عمری ست مرز بین حق و باطل است در حقیقت دین ما با حب حیدر کامل است بی گمان جبریل هم وقت رکوعش سائل است کعبه هم با آن شکوهش سوی حیدر مایل است عاجزم از درک نامش؛ فوق باورها علی ست در صف محشر جلودار پیمبرها علی ست @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه " یا رَبّنا " گفتم؛ تو در ذهنم نشستی مولودِ کعبه! هر چه دارم من، تو هستی دل از خدا بُردی تو از بس حق‌پرستی در کعبه‌ی قلبم تو بُت‌ها را شکستی اَلحق که مرآتی تو بر پروردگارم جانم فدای هم پدر، هم مادرِ تو آیا شود من هم بیایم محضر تو رخصت بده یک لحظه باشم قنبر تو ای کاش در راه تو گردم پرپرِ تو من خواب دیدم در رهِ تو جان‌نثارم " مَن ذَا الّذی ذاقَ ... " چه حُبّ بی‌نظیری در بندِ تو، بَه بَه، چه خوش باشد اسیری ای آنکه داری شهرتِ نِعمَ الامیری! اسم تو آمد در میان؛ خرده نگیری ... در مستیِ از یاد تو بی‌اختیارم دارد به پایان می‌رسد ماهِ مبارک دستم تهی از توشه می‌باشد بِلاشَک در خوب‌بودن تو تکی؛ من در بدی تک "لا فَرَّقَ اللهُ" شها! بَینی وَ بَینَک هستی فقط تو دلخوشیّ روزگارم یا سیّدی! نَفسُ النّبی! آقای عالَم! ای کاش گردم با تو قبل از مرگ، مَحرَم دارد به پایان می‌رسد، این عمر، کم‌کم مُهر قبولی می‌‌زنی شعرِ مرا هم؟! غبطه خورِ لطفت به شعرِ شهریارم اهل دلی می‌گفت: بر عاشق، یقیناََ شیرین‌ترین هنگام باشد وقت مُردن زیرا که می‌بیند تو را با ضِرسِ مُتقَن چشمش شود از دیدن روی تو روشن لب‌تشنه‌ی آن لحظه‌های احتضارم با این همه‌، من را اگر قابل ندانی در دوزخم اندازی و از خود برانی گِردِ هم آرم اهلِ آن را با اَذانی در بینِ شُعله می‌کنم من خطبه‌خوانی: ای اهل آتش! من علی را دوست دارم @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه گسترده شد خوان دعا مولایَ یا مولای! بشنو نداهای مرا مولایَ یا مولای! گمگشته‌ام در بندگی یا ایّها الفاروق! بنمای بر من راه را مولایَ یا مولای! هر روز بدتر می‌شود حال و هوای شهر یک دم، بِدَم ای با وفا! مولایَ یا مولای! یادت می‌آید رو به تو انداختند آن دو ... بر دیدنِ خیر النّسا مولایَ یا مولای! من که چو آنها بد نی‌ام رحمی به حالم کن بنما مرا حاجت‌روا مولایَ یا مولای! هم میهنانم دانه دانه می‌روند از بین رحمی نما بر حال ما مولایَ یا مولای! تو طبق قرآنی، علی‌جان! زنده‌ی زنده ای دست و ای خون خدا! مولایَ یا مولای گر تو بخواهی از خدا، پایان پذیرد درد بارد دوا؛ بارد شِفا مولایَ یا مولای! شاید نباشم زنده پس رخصت بده آقا! وصف تو را گویم شها! مولایَ یا مولای! کعبه تَرَک برداشت و تو آمدی دنیا ای خانه‌زاد کبریا! مولایَ یا مولای! بردی دل از دیوارهای مسجد کوفه مولایَ یا مولای! با "مولایَ یا مولای ..." یَومَ یَفِرُّ المَرء ... دستِ من به دامانت جانِ اباالفضلت بیا ... مولایَ یا مولای! جز تو نخواهد داد ما را هیچ کس، بی‌شک یاری به طوفان بلا مولایَ یا مولای! @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه نغمه «يا هو»ست به هر موي من پر شده عالم ز«هوالهو»ي من روي من از چار طرف سوي حق ديده حق از همه سو، سوي من تا که دمم هست دم از او زنم بـانگ هوالحي و هوالهو زنم قبضه خاکي بُدم آدم شدم روح شدم نور شدم دم شدم خيل ملک نيز مرا سجده کرد از همه سو قبله عالم شدم عالم را براي من آفريد مرا براي خويشتن آفريد ذکر دلم مدح و ثناي علي است حال خوشم حال و هواي علي است ذات الهي که مرا خلق کرد هر چه به من داد، ولاي علي است خلوت من جلوت من با علي است دار و ندارم همه يک يا علي است کيست علي؟ آنکه ندانند کيست کيست علي؟ آنکه خدا هست و نيست علي، علي، علي که پيش از مکان به ظل غيب لامکان داشت زيست لحم و دم و جانِ محمّد علي است تمـام قـرآن محمّد علي است کيست علي؟ بر همه عالم امير کيست علي؟ رفيق پير فقير امـام يـازده امـام همـام سراج سيزده سراج المنير مغز علي و دگران پوستند تمـام انبيـا علي دوستنـد اميرمؤمنين عالم علي است حقيقت رسول خاتم علي است کعبه علي، قبله علي، حج علي ذکر علي، حمد علي، دم علي است علي بود احمد و احمد علي است تمـام اسـلامِ محمّد علي است کسي که خون عَمرو جاري کند رسـول را يکتنه يـاري کند امير مرحب کُش خيبر شکن ديده کسي يتيم داري کند؟ خاک کجا و مظهر هو کجا؟! تنور پيرزن کجا، او کجا؟! واي به من، من و ثناي علي عفـو کند مـرا خداي علي جهان چه قابل که فدايش شود فاطمه گـرديـده فداي علي آينه روي خدا چهر اوست دين تمام انبيا مهر اوست کيست علي؟ معلم جبرئيل کيست علي؟ پير هزاران خليل کيست علي؟ امير، خيرالامير کيست علي؟ وکيل نعم الوکيل کيست عـلي؟ تمـام آيين من عقل من و عشق من و دين من پاک سرشتم که سرشتم علي است مرغ بهشتم که بهشتم علي است «ميثم» بي دست و زبانم، ولي هر چه که در نخل نوشتم علي است گو که در آرند ز تن پوستم تـا ابـدالـدهر علي دوستم @poem_ahl