#مناجات_با_خدا عزّوجلّ
#گریز_امام_علی سلاماللهعلیه
#گریز_امام_حسین سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#گریز_امام_رضا سلاماللهعلیه
ای که با آلوده ای چون من مدارا می کنی
دردهایم را به یک ناله مُداوا می کنی
تو کریمِ سفره داری من گدای دوره گرد
با گدای خود همیشه با کرم تا می کنی
من که امروزم همیشه بدتر از دیروز شد
راحتم کن پس چرا امروز و فردا می کنی
تا جوانی دیده گریان عذر خواهی می کند
با ملائک مینشینی و تماشا می کنی
هر کسی را دوست داری همنشین خود کنی
پای او را یک سحر، صحن نجف وا میکنی
لایق لطفت نبودم، من که میدانم اگر
لطف بر ما می کنی با عشقِ مولا میکنی
تا که می گویم حسین، عرشِ تو میریزد بهم
گوئیا در سینه ام شش گوشه بر پا میکنی
هرکه بر پیشانی اش بنوشته «زوّارالحسین»
در قیامت زود میگردی و پیدا می کنی
گریه کن های حسین محشر مُعَطّل نیستند
راهشان را جانب باب الحسین وا می کنی
شک ندارم هر کسی شد بیشتر خرجِ حسین
عاقبت او را جنان مهمانِ زهرا می کنی
هرکه آمد صحنِ سلطان، گوشهٔ باب الجواد
کربلایش را همان لحظه تو امضا می کنی
یعنی امسال اربعین من هم خدائی می شوم؟
از نجف پای پیاده کربلایی می شوم
#قاسم_نعمتی
@poem_ahl
#مناجات_با_خدا عزّوجلّ
#گریز_امام_علی سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#گریز_امام_حسین سلاماللهعلیه
دامنم آلوده شد گرچه ز دنيا دوستی
جان به قربانت كه بخشيدی مرا با دوستی
ناسپاسم، ناپسندم، نارفيقم، يا رفيق
از تو امّا من نديدم چيزى اِلّا دوستی
میتوانستى بسوزانی، نسوزاندى مرا
اى فداى مهربانى ات كه حقّا دوستى
در جوابت يا لجاجت كرده ام يا سركشى
در جوابم يا محبّت مى كنى يا دوستى
یا زمين گيرند مردم يا زمينم میزنند
تو بلندم ميكنی، يارب تو ما را دوستى
واقعاً ناراحت از قهر و عِتابت نيستم
ميشود محكمتر اصلاً بعدِ دعوا، دوستى
رو به قبله سجده آوردم، نجف لبّيك گفت
حق پرستى بس خلاصه شد به مولا دوستى
وصف مجنون بودن من را بپرس از فاطمه
در ميان قوم مشهورم به ليلا دوستى
دوستانت گر شهيدان حريم زينب اند
فاصله داريم ما بيچاره ها تا دوستى
از گناهت كم نكردى، كربلايت دير شد
اى دلى كه ادّعا دارى كه آقا دوستى
ميشود فهميد از بابُ الحسينِ محشرت
بيشتر از ديگران با سينه زنها دوستى
از بُنَىَّ گفتن زهرا دلِ گودال ريخت
تا قيامت تر شده هر چشمِ زهرا دوستى
#محمدجواد_پرچمی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_زمان عجّلاللهفرجه
#گریز_امام_علی سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_عباس سلاماللهعلیه
گذری نیست در این باغ، که دیوار نشد
کلبه ای نیست در این دشت، که آوار نشد
سینهی تنگ من از دودهی اندوه پُر است
غُصّهای در دلم اینگونه تلنبار نشد
آخر و عاقبت دوری یوسف، کوری ست
بی جهت دیدهی یعقوبِ نبی، تار نشد
سعی کردم که دلم را بخری، سود نداشت
بخت با ظرف ترکخوردهی من یار نشد
گیر افتاده ام از دست گناهان خودم
هیچکس مثل من اینقدر گرفتار نشد
آبروریزی من قلب تو را درد آورد
آه! این پست کجا مایهی آزار نشد؟!
با همین بی خِرَدی سخت هواخواهِ تواَم
عاشقت جذبِ زبانبازی اغیار نشد
خواب دیدم که کف پای تو را می بوسم
حیف شد دیدن رویای تو تکرار نشد
شُغل اجدادی من گریه بر اجداد شماست
چشمم از داغ تو یک ثانیه بی کار نشد
در سرم عطر شبستان نجف پیچیده
هیچ صحنی، حرم حیدر کرار نشد
لب به انگور ضریحش نَزَنم، می میرم
خواستم ترک شود عادتم، انگار نشد!
قبل مُردن برسانید مرا پیش حسین
تا نگویند که او لایق دیدار نشد
جان آن ساقی لبتشنهی بی دست، بیا...
یَلی اندازه ی او اُسوهی ایثار نشد
پسر اُمّ بَنین آب شد از داغِ فرات
عرق شرم به پیشانی اش انکار نشد
قَدِ عباس سرآخر قَدِ اصغر شده بود...
هرچه کردند، بدن، شکلِ علمدار نشد
#بردیا_محمدی
@poem_ahl
#مناجات_با_خدا عزّوجلّ
#گریز_امام_رضا سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#گریز_امام_علی سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#ماه_رمضان
سر زده اشک به کاشانه ی چشم تر ما
گریه این وقت سحر آمده پشت در ما
نوبت مستی سی روزهی عُشّاق رسید
پُر شد از باده ی روحانی تو ساغر ما
قفس نفس شکسته شد و آزاد شدیم
باز شد در طلب بام تو، بال و پر ما
رمضان آمده از راه، الهی العفو!
کاشکی چشم بپوشی تو ز شور و شر ما!
نَقل بخشندگی ات، نُقل محافل شده است
بحث احسان تو گرم است سر منبر ما
کوه عُصیان مرا کاه حسابش کردی
بهترین تاجر عالم، تویی از منظر ما
گم شده کشتی ما در دل دریای گناه
ساحل امن تو شد آرزوی لنگر ما
عبد تنها شده را سخت در آغوش بگیر
چه کسی مانده مگر غیر تو دور و بر ما؟!
بی پناهیم، پناهِ همهی ماست، رضا!
آبرو داده خراسان به همه کشور ما
کارمان لنگ که شد، فاطمه از راه رسید
گره از کار همه باز کند مادر ما
ما به قنبر شدنِ شخصِ علی، معتبریم
ما سریم از همه تا هست علی سرور ما
رطب باغ علی، لذت افطار گداست
دست و دلباز ترین مرد شده، حیدرِ ما
ذوالفقار پدرم را به گلویم بِکِشید
نذر تیغ دو دم شاه نجف شد، سر ما!
ذکر افطارِ دمِ مغرب ما چیست؟! حسین...
چه ترکها که نخورده است لب دلبر ما
نعل ها تکّه به تکّه بدنش را، بُردند...
کاش زیر سم مرکب برود پیکر ما
#بردیا_محمدی
@poem_ahl
#مناجات_با_خدا عزّوجلّ
#گریز_امام_حسین سلاماللهعلیه
#گریز_امام_علی سلاماللهعلیه
به حکم "تَطْمَئِنُّ الْقَلب" دریاب اضطرابم را
بیا آباد کن از نو دلِ خانهخرابم را
ندیدم از رگِ گردن به من نزدیکتر بودی
خودم را از میان برداشتم، بردم حجابم را
من، از آیینه پرسید این سیاهی کیست؟ این من نیست
شکستم خویش را، با گریهام شستم نقابم را
نجاتم دادی از دستِ کویر خودفراموشی
از آنجا که خودم حتی نمیدیدم سرابم را
عتابِ توست از آغوش مِهرِ مادرم خوشتر
دلت آمد جوابم کن، تماشا کن عذابم را!
تهِ انبار کاهم سوزنی دیدی و بخشیدی
ندیدی کوهِ عصیان مرا، دیدی ثوابم را
فقط در تربتِ سجاده میروید گُلِ اشکم
که خاکِ کربلا از خار میگیرد گلابم را
اگر روزی میان جنّت و بامِ نجف ماندم
کبوتر کن قناریهای حقّ انتخابم را
#رضا_قاسمی
@poem_ahl
#مناجات_با_خدا عزّوجلّ
#گریز_امام_علی سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#گریز_امام_حسین سلاماللهعلیه
وای اگر در حرمش یار نمی خواست مرا
سر بازار خریدار نمی خواست مرا
با چه شوقی بغلم کرد همان اول ماه
اصلا انگار نه انگار نمی خواست مرا
من همانم که شدم خارِ همه اما او
پیش مخلوق خودش خار نمی خواست مرا
به حسابم نرسید و به حسابم آورد
او کریم است بدهکار نمی خواست مرا
بودم آلوده ولیکن دم در پاکم کرد
لطف آقاست گنهکار نمی خواست مرا
آشنای علی ام گرد و غبار نجفم
وای اگر حیدر کرار نمی خواست مرا
لَكَ صُمْنَای مرا بی برو برگرد خرید
سرشکسته دم افطار نمی خواست مرا
تشنه ام کرد که یاد لب عطشان باشم
تا نگویند علمدار نمی خواست مرا
عاقبت کارگر روضه شدم شکر خدا
فاطمه نوکر سربار نمی خواست مرا
آن حسینی که سرش ریخت به هم بین تنور
وسط شعله گرفتار نمی خواست مرا
#رضا_دین_پرور
@poem_ahl
#مناجات_با_خدا عزّوجلّ
#گریز_امام_علی سلاماللهعلیه
#گریز_امام_حسین سلاماللهعلیه
#زبان_حال_حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
صدای گریه شنیدی اگر صدای من است
مرا بزن به مرامت قسم سزای من است
دلت شکسته از این بنده ی نمک نشناس
دلت شکسته، دلیلش فقط خطای من است
بدی من که به دردت نمی خورد اما
تو خوبی ات همه جوره گره گشای من است
فدای رحمت و مهمان نوازی ات که فقط
عنایتت سبب این برو بیای من است
هر آن که گفت بگو مونس و پناهت کیست؟
همیشه گفته ام آن مهربان خدای من است
تمام حاجتم این ماه، دیدن نجف است
نجف مزار علی، شاه و مقتدای من است
دلیل اشکِ سر سفره، وقت افطارم
لبان تشنه ی ارباب با وفای من است
نجات چیست؟ رسیدن به کشتی ارباب
حسین راه نجات است و ناخدای من است
که گفته روزی من نیست دیدن حرمش
به دست دختر او رزق کربلای من است
فدای اشک رقیه که با پدر می گفت:
چه خوب شد که سرت سهم گریه های من است
گرسنه مانده ام اما غذا نمی خواهم
چرا که کنج خرابه، کتک غذای من است
#محمدجواد_شیرازی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_زمان عجّلاللهفرجه
#گریز_امام_علی سلاماللهعلیه
#گریز_امام_حسین سلاماللهعلیه
#اربعین
خدا کند که دلم را فدای یار کنم
به این بهانه مگر رنج را مهار کنم
مرا مجال گریز از حصار داغِ تو نیست
بگو چگونه ز دست غمت فرار کنم!
لباس پاره ی یوسف به کوی ما نرسید
چه با دل پدر پیرِ بی قرار کنم!
بهار زندگی ام را خَزان غفلت بُرد
نمی شود به جوانی ام افتخار کنم
شکست قلب تو از فرطِ بی خیالی من
بنا نبود دلت را جریحهدار کنم
اگر جواب سلامت به دست من برسد
فراق را به همین حکم برکنار کنم
شمیم گیسوی خود را به بادها بسپار
که بوی زلف تو را عطر ماندگار کنم
اگر که طعمهی دنیا شدم، خودم کردم
نیامدم گله از مکر روزگار کنم
در اوج سُستیِ باور...، تو اعتقاد منی!
نشد به نام تو یکبار هم قمار کنم
هنوز هم که هنوز است…، دوستت دارم
بغل بگیر مرا تا که آشکار کنم
زدم به این در و آن در ببینمت که...، نشد
به جان مادرِ تو مانده ام چه کار کنم!
دوای بغض گلوگیر من فقط نجف است
کجا به غیر نجف عشق را هوار کنم
سر مرا بنویسید نذر تیغ علی
به شوق اینکه فقط لمسِ ذوالفقار کنم
علیست راه رسیدن به اربعین حسین
پدر اجازه دهد ترک این دیار کنم
هنوز از حرمش برنگشته...، دلتنگم…
چِقَدر خاطره را پشت هم، قطار کنم
کفن کنید مرا با لباسِ مَشّایه…
چه عشقبازیِ محضی در آن مزار کنم!
تو را قسم به همان شاه بی کفن، برگرد
بیا اجازه مده حسِّ اِنکِسار کنم
غروب روز دهم، خون به قلب زینب شد
حسین زیر سم اسب نامرتب شد
#بردیا_محمدی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_زمان عجّلاللهفرجه
#گریز_امام_علی سلاماللهعلیه
#گریز_امام_حسین سلاماللهعلیه
یوسف زهرا در اینجا هیچکس یعقوب نیست
شرمسارم، دیده ام از هجر تو مرطوب نیست
رو به راهم ظاهرا در باطن اما نیستم
زودتر من را مداوا کن که حالم خوب نیست
صبر هم اندازه ای دارد عزیز فاطمه
صبر ما که صبر بی اندازهی ایوب نیست
دور از تو گنگ بار آمد اگر طبعم ببخش
دانش آموز دبستانم تقاصم چوب نیست
از کرم من را حسابم میکنی چون پیش تو
خوب میدانم گنه کاری چو من محبوب نیست
روزهای جمعهی دلگیر را پایان بده
تا ببینم جمعهای را که دلم آشوب نیست
آفت نفس است افتاده به جان باغ من
ورنه محصول محبان علی معیوب نیست
رو به من آغوش وا کردی و گفتی که بیا
پیش تو گریه کن جدت حسین مغضوب نیست
#بهمن_ترکمانی
@poem_ahl
#مناجات_با_خدا عزّوجلّ
#گریز_امام_علی سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#شب_جمعه
آی مردم خدای ماهِ رجب
عاشقِ توبهٔ گنهکار است
موج دریایِ مغفرت امشب
قطرهٔ گریهٔ گنهکار است
سرِ شب تا سحر منادی حق
هر گنهکار را صدا کرده
منِ آلوده هم طمع کردم
«دائمَ الفضل»، سفره واکرده
باز کرده دو دستِ رحمت خویش
تا که شاید من و تو برگردیم
طعم آغوش مهربانش را
سحر جمعه تجربه کردیم
مهربانتر ز مادر است خدا
ما که هستیم؟ عبدِ فَرّاریم
با تمام گناهکاری مان
در جگر حب مرتضی داریم
سینه ام مثل حضرت زهرا
میدهد چون بهشت بوی نجف
وقت جان دادنم بچرخانید
جای قبله مرا به سوی نجف
قلب من با غم امام حسین
مثل تربت طهارتی دارد
بهتر از گریه بر امام حسین
چشم من چه عبادتی دارد
شب جمعه شب زیارتی است
می زنم ناله با دلی بی تاب
دست بر سینه رو به کرببلا
السلام علیک یا ارباب
تا سحر از کنار تربت تو
شب جمعه صدای آه آید
کوچه وا می کنند تا مادر
دم گودال قتلگاه آید
می زند ناله ای حسین عزیز
گیسوانت کجاست شانه زنم
یاد هر ضربه ای که خوردی تو
درد می گیرد ای حسین، تنم
نیزه ها در قیام و سجده شان
اشهد حنجر تو را خواندند
عده ای آمدند در گودال
صورتت رو به خیمه چرخاندند
آتش افتاده بود بر جگرت
آسمان را چو دود می دیدی
خواهرت را محاصره کردند
خواهرت را کبود می دیدی
سر اینکه سر تو را نبُرند
رو زده خواهر تو بر دشمن
هرچه فریاد زد نزن نامرد
عمرسعد گفت که شمر بزن
دست و پاگیر سر بریدن شد
گفت بیرون کنید این زن را
با ته نیزه و قلاف زدند
بر سر و صورتش چنان زهرا
ته گودال تا دم خیمه
حرمت چادرش به خاک نشست
مثل من که ز کوچه برگشتم
فضه با پارچه سرش را بست
کار از سنگ و چوب و نیزه گذشت
پیر مردی عصا زنان آمد
شمر و خولی که غارتش کردند
نیمه شب تازه ساربان آمد
#قاسم_نعمتی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_زمان عجّلاللهفرجه
#گریز_امام_علی سلاماللهعلیه
من به دنبال دلسوختهام میگردم
آنچه از عمرخود اندوختهام میگردم
گوهرم را سربازار ندیدهست کسی
حرفیاز گمشدهی من نشنیدهست کسی
یوسفی رفته و از او خبری نیستکهنیست
حاصل پیر بهجز خونجگری نیستکهنیست
سر هر ماذنه گفتند خبر میآید
آن سفرکرده، بزودی ز سفر میآید
باز ای ابرکرم، نهر تعالی دریاب
تشنهی بادیهات را به زلالی دریاب
بشر از خیر فراری، پی شر میگردد
لشگر کفر به دنبال نفر میگردد
عشق سطحی شده و فلسفه را گم کردهاست
عدل با ظالم و مظلوم تفاهم کردهاست
بین اولاد بشر عاطفه کمرنگ شده
منطق سادهی اقوام بشر جنگ شده
سازمان ملل امروز نهادی بدلیست
ناجی نوعبشر قائم اولاد علیست
بشر امروز ضعیف است، ظفر میخواهد
ها علی بشر کیف بشر میخواهد
علی آن شاه کزو دست بشر محروم است
دشمن ظالم و یاریگر هر مظلوم است
دشمن از عهد نخست و ازلی میترسد
خیبر از اسم علی، رسم علی میترسد
وعدهای هست که در یاد ندارد صهیون
خبر از آیهی مرصاد ندارد صهیون
مکتبت خورده به بنبست بترس اسرائیل
طرفت کشور شیعهاست بترس اسرائیل
آخر از غرش حیدر جگرت میریزد
شبی از عرش جهنم به سرت میریزد
#امیر_عظیمی
@poem_ahl
#مناجات_با_خدا عزّوجلّ
#گریز_امام_علی سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#گریز_امام_حسین سلاماللهعلیه
ما دل نبسته ايم به اوضاع كار خويش
دل خوش نكرده ايم به اين كوله بار خويش
بايد خدا به داد دل بی كسم رسد
شيطان كُند وگرنه دلم را شكار خويش
رخت و لباس پاره نشان گدایی است
ما را كريم رد نكند از جوار خويش
سوگند خورده است كه بخشنده مي شويم
پس آمده است با همهی اعتبار خويش
او قول داده است كه ما را نمیزند
خوبان نمیزنند به زير قرار خويش
با ذره پروری به چه جایی رسيده ايم
ما را نشانده اند كريمان كنار خويش
پروانه ايم و دور علی بال میزنيم
خارج نمیشود دل ما از مدار خويش
فردای حشر فاطمه دنبال كار ماست
كار تمام خلق میافتد به يار خويش
تا بشنويم نام حسين گريه میكنيم
يكباره میدهيم ز دست اختيار خويش
#علی_اکبر_لطیفیان
@poem_ahl