eitaa logo
اشعار اهل‌بیت علیهم‌السلام
205 دنبال‌کننده
11 عکس
2 ویدیو
0 فایل
ا ﷽ ا اگر شعر خوبی روزیتون شد و ازش خوشتون اومد به این شناسه بفرستید: @abes80
مشاهده در ایتا
دانلود
هشتگ شاعران به ترتیب الفبا •●○●• بروزرسانی میشود •●○●•
سلام‌الله‌علیها اگر بناست رحمت کسی به ما کمک کند خدا کند که زودتر خود خدا کمک کند ضیافت کریم ها که بی گدا نمی شود کرم کن و بگو کسی به این گدا کمک کند  من اشتباه کرده ام ولی مرا رها نکن بجز تو کیست که به این بی سر و پا کمک کند  گناه کردنم به آبروی من لگد زده به این بدون آبرو کسی چرا کمک کند؟  اگر هوار میزنم، اگر که جار میزنم میان راه مانده ام، یکی مرا کمک کند   نگو که تحبس الدعا شدم نگو رها شدم بگو چه حربه ای به من بجز دعا کمک کند  برای من که قبح غفلت و گناه ریخته حیاست بهترین دوا، به من حیا کمک کند  بیا مرا درست کن بیا ضرر نمیکنی نمیشود خدا همش به خوبها کمک کند به هر کجا که میروم ضمانتم نمی کنند به طوس میروم مگر امام رضا کمک کند  اگر که خورده کار من گره، گره گشا که هست به عاشقان رقیه ی گره گشا کمک کند  چقدر تا دم سحر سر بریده ی پدر به دختر سه ساله روی نیزه ها کمک کند  ز ناقه زجر لعنتی مرا ز مو بلند کرد به دختر تو عمه زیر چکمه ها کمک کند @poem1401
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه تا خداوندان شمایید و گدایانیم ما در مسیر طوس، آهوی بیابانیم ما پشت سقاخانه‌ات دنبال درمانیم ما سربلندیم و سرافرازیم و بارانیم ما زیر دین گنبد شاه خراسانیم ما دست ما خالی که باشد زود بالا می‌‌رود پای مجنون بشکند هم سوی لیلا می‌‌رود غالباً «لن» که بیاید صحبت از «لا» می‌‌رود لا اله ما اگر دنبال الا می‌رود علتش این است که با تو مسلمانیم ما نیست ما را پیش دریا منت جو هیچوقت با طبیبان نیست مارا میل دارو هیچوقت غیر مشهد دست ما جایی نزد رو هیچوقت گر میسر نیست مارا قرب آهو هیچوقت تا دم محشر همان کلب نگهبانیم ما دلخوشی ماست لانه کنج ایوان داشتن نوکری در گوشه میخانه تا جان داشتن وقت حاجت داشتن شاه خراسان داشتن از کریمان خواستن یعنی دوچندان داشتن شکرلله رعیت دربار سلطانیم ما ما کبوترها دم گنبد مقرب می‌‌شویم بال ما دور تو که پر زد مقرب می‌شویم هرکجا نام تو می‌آید مقرب می‌شویم در زیارت‌‌های قم مشهد مقرب می‌شویم با همین آواره بودن عبد جانانیم ما خاک پایت معجزات کبریایی درس داد به دو صد زرگر فنون کیمیایی درس داد سوزن خیاط زر شد پارسایی درس داد پیر پالان دوز به شیخ بهایی درس داد کیمیا این بارگاه است و نمی‌دانیم ما می‌نوازد گاه گاهی هم سلیمان مور را وا مکن از خانه‌ات این وصلۀ ناجور را شاد کن سلمانی بی تاب نیشابور را قول دادی پر کنی تنهاییم در گور را زیر خاک آقا بدون تو پریشانیم ما سجده‌‌هایم یا رضا و ربنایم یا رضا می‌زنم هرشب صدایت، کن صدایم یا رضا می‌شود آمین دعایت با دعایم یارضا دیر شد آقا، چه شد پس کربلایم یا رضا؟ ناخوش احوالیم آقا، دیده گریانیم ما سر در این خانه‌ها با ما و پرچم با خودت دستۀ سینه‌زنی با ما ولی دم با خودت روزی اشک تمام نوکران هم با خودت واقعاً دلواپسیم آقا، محرم باخودت از عزاداران آن آقای عطشانیم ما رفته رفته نالۀ مظلوم دارد می‌رسد مادری با کودکی معصوم دارد می‌رسد آه! آهِ خواهری مهموم دارد می‌رسد خنجر کندی روی حلقوم دارد می‌رسد از غم انگشترش پاره گریبانیم ما چکمه‌ای آمد کنار پیکرش یابن شبیب روی تل می‌‌زد به صورت خواهرش یابن شبیب جای او شمر آمده بالاسرش یابن شبیب آه آه از ضربه‌‌های آخرش یابن شبیب انتهای روضه را زنده نمی‌مانیم ما @poem1401
سلام‌الله‌علیه منى كه هيچ كسى را ندارم الا تو دوباره آمده ام درد دل کنم با تو همینکه با تو کمی درد دل کنم خوب است فقط برای تو‌خود را خجل کنم خوب است كنار سفره خودخلوتى به من دادى چه خوب فرصت هم صحبتى به من دادى چقدر حرف نگفته برای گفتن هست تو هم همیشه حواست به گریه من هست پناه بر تو از این خشکسالی آوردم برای عرض ادب دست خالی آوردم دلم گرفته، برایم نشانه ای بفرست برای بغض گلویم بهانه ای بفرست دوباره آمده ام سربزیر گریه کنم نشسته ام بگذارید سیر گریه کنم دوباره مثل همیشه مرا بغل کردی همیشه مشکل من را فقط تو حل کردی اگرچه خسته ای و گرچه دلخوری از من همیشه مطمئنم دل نمی بُرى از من مرا ببخش اگر نامه ام سیاه شده بیا بگو به ملائک که اشتباه شده گدا رسیده بیا و کرم فروشی کن برای بنده خود باز پرده پوشی کن مرا ببخش اگر سمت معصیت رفتم بلد نبودم اگر راه را غلط رفتم هنوز نیستم از کرده خودم راضی قبول کن اجلم را عقب بیندازی اگر كه توبه نكرده اجل فرا برسد خدا كند كه به دادم امام رضا برسد اگر بناست بميرم چه حسرتى دارم هنوز من دو سه تا كربلا طلبكارم منى كه لحظه افطارها نوا كردم دم غروب همش ياد كربلا كردم هميشه خواسته ام زير پرچمش باشم غروب اول ماه محرمش باشم غروب اول ماه و غروب روز دهم بمیرم‌از غم آن ضربه دوازدهم https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه نزن به خاک سرت را دلى نمیسوزد نکش به حجره پرت را دلى نمیسوزد دلى به رحم نیامد پس آب آب نکن ببین جواب شدى رویشان حساب نکن به جوانى ات هدف کینه محارب شد جواب گریه تو خنده هاى مطرب شد شکسته بالى و در غصه ها گرفتارى میان خنده رقاصه ها گرفتارى هزار شکر نخورده سرت به دیوارى چه خوب که در حجره نداشت مسمارى هزار شکر که میخى به پهلویت نگرفت شبیه فاطمه آتش به گیسویت نگرفت اگر چه از غم زهرا تو ارثیه دارى بیاد مادرت آهنگ مرثیه دارى غروب کردى از آسمان زمین خوردى شبیه فاطمه هستى جوان زمین خوردى چقدر خوب که بابا ندید چشم ترت تو دست و پا نزدى در مقابل پدرت چقدر خوب دگر خواهرى ندارى تو زمان رفتنت انگشترى ندارى تو لباسهای تنت را که در نیاوردند؟ به زور پیرهنت را که در نیاوردند اگرچه آب روان از ستم نخوردی تو نخوردی آب ولی نیزه هم نخوردی تو در آستانه گودال تشنه بود حسین به زیر چکمه و شمشیرو دشنه بود حسین هلال در سپرش آب را چه دیر آورد حسین را کسی آنجا غریب گیر آورد https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه می خواهم از مدینه خداحافظی کنم از میخ و زخم سینه خداحافظی کنم از مردم مدینه از این شهر خسته ام از روزگار و مردمشان چشم بسته ام مشکل شده است حل شدن مشکلات من باید که چاره کرد به عجل وفات من از حال و روز تب زده ام تاب رفته است از چشمهای خسته من خواب رفته است سه ماه و نیم مرگ شده آرزوی من پایین نرفته آب خوشی از گلوی من سه ماه و نیم دست به پهلو گرفته ام از همسر غریب خودم رو گرفته ام سه ماه و نیم سوختم و ساختم فقط روزی هزار مرتبه جان باختم فقط سه ماه و نیم پیکر افتاده می برم خود را کشان کشان سر سجاده می برم خود را برای پر زدن آماده کرده ام جوشن نوشته ام کفن آماده کرده ام میخواهم از حبیب خداحافظی کنم از حیدر غریب خداحافظی کنم خیلی شکسته پر شده ام الوداع علی آماده سفر شده ام الوداع علی نه سال سایه ات به سرم بود یاعلی نام تو ذکر هر سحرم بود یاعلی نه سال عشق ما دو نفر بی غروب بود در خانه تو زندگی من چه خوب بود نه سال در کنار تو من غم نداشتم چیزی میان زندگی ام کم نداشتم نه سال بی قرار خلوص تو بوده ام خانوم خانه تو ، عروس تو بوده ام من را ببخش می روم و میگذارمت ای پاره پاره دل به خدا می سپارمت من خویش را روانه سوی قبر میکنم اما براى تو طلب صبر میکنم شرمنده ام که غسل من افتاد گردنت آرام کردن حسن افتاد گردنت امشب به بازویم که رسیدی حلال کن بر زخم پهلویم که رسیدی حلال کن با دیدن کبودی رویم صبور باش دیدی اگر که سوخته مویم صبور باش با استخوان شکسته مواجه شدی ببخش با خون لخته بسته مواجه شدی ببخش مرهم به زخم آتش هیزم بده مرا اصلا به جای غسل تیمم بده مرا بالی که سوخته است وبال تو میشود اندوه فاطمه همه مال تو میشود من را ببخش زحمت تابوت می کشی خود را کنار من روی زانوت می کشی آهسته بر جنازه زهرا نماز کن وقت وداع ، بند کفن را تو باز کن آرام ، زینب و حسنم را صدا بزن با گریه طفل بی کفنم را صدا بزن بالا سر جنازه ام از کربلا بگو از تشنگی و خنجر و از بوریا بگو آتش بزن به روضه خود عالمین را از جای من ببوس گلوی حسین را https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه نرفته از نظرم ذوالجناح بر میگشت که رفته رفته صدایت ضعیف تر میگشت ز بس که بر بدنت زخم های کاری بود که زخم تازه اگر بود بی اثر میگشت در ازدحام حرامی و نیزه های بلند شکاف زخم تنت باز و بازتر میگشت میان حلقه ی نامحرمان خودم دیدم که شمر با سرت از قتلگاه بر میگشت غروب بود و ربابت میان آتش و دود هنوز بین مزاری پی پسر میگشت @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه خزان رسید و به گلزار من شرار انداخت رسید هیزم و آتش به شاخسار انداخت دَری که ساختم آخر به من خیانت کرد گرفت آتش خود را به روی یار انداخت میان معرکه سلمان خداش خیر دهد دوید و زود عبا را رویِ نگار انداخت خودم ز سینه ی او میخ را در آوردم ببین مرا به چه کاری که روزگار انداخت عقب کشید و به دیوار خورد و در پیچید شیار در به روی پهلویش شیار انداخت زن جوان مرا می زدند نامردها مدینه فاطمه ام را در احتضار انداخت و یک غلاف که دست چهل نفر چرخید و دست فاطمه را عاقبت ز کار انداخت چقدر چادر زهرا به پاش می پیچید زن مرا وسط کوچه چند بار انداخت همین که دست به معجر گرفت طوفان شد صدا که زد همه را یاد ذوالفقار انداخت از آن به بعد که برگشت فاطمه، زینب دو گوشواره ی خود را دگر کنار انداخت تو را غلاف که انداخت حسینت هم ز روی اسب نیفتاد، نیزه دار انداخت @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه مي خواهم از مدينه خداحافظي كنم از میخ و زخم سينه خداحافظي كنم از مردم مدینه از این شهر خسته ام از روزگار و مردمشان چشم بسته ام مشکل شده است حل شدن مشکلات من باید که چاره کرد به عجّل وفات من از حال و روز تب زده ام تاب رفته است از چشمهای خسته‌ی من خواب رفته است سه ماه و نیم مرگ شده آرزوی من پایین نرفته آب خوشی از گلوی من سه ماه و نیم دست به پهلو گرفته ام از همسر غریب خودم رو گرفته ام سه ماه و نیم سوختم و ساختم فقط روزی هزار مرتبه جان باختم فقط سه ماه و نیم پیکر افتاده می برم خود را کشان کشان سر سجاده می برم خود را برای پر زدن آماده کرده ام جوشن نوشته ام کفن آماده کرده ام میخواهم از حبيب خداحافظي كنم از حيدر غريب خداحافظي كنم خيلي شكسته پر شده ام الوداع علي آماده سفر شده ام الوداع علي نه سال سايه ات به سرم بود ياعلي نام تو ذکر هر سحرم بود یاعلی نه سال عشق ما دو نفر بی غروب بود در خانه‌ی تو زندگی من چه خوب بود نه سال در کنار تو من غم نداشتم چیزی میان زندگی ام کم نداشتم نه سال بی قرار خلوص تو بوده ام خانوم خانه تو، عروس تو بوده ام من را ببخش می روم و میگذارمت ای پاره پاره دل به خدا می سپارمت من خویش را روانه سوی قبر میکنم اما براى تو طلب صبر ميكنم شرمنده ام كه غسل من افتاد گردنت آرام کردن حسن افتاد گردنت امشب به بازويم كه رسيدي حلال كن بر زخم پهلويم كه رسيدي حلال كن با دیدن کبودی رویم صبور باش دیدی اگر که سوخته مویم صبور باش با استخوان شكسته مواجه شدي ببخش با خون لخته بسته مواجه شدی ببخش مرهم به زخم آتش هیزم بده مرا اصلا به جای غسل تیمم بده مرا بالی که سوخته است وبال تو میشود اندوه فاطمه همه مال تو میشود من را ببخش زحمت تابوت می کشی خود را کنار من روی زانوت می کشی آهسته بر جنازه زهرا نماز کن وقت وداع، بند کفن را تو باز کن آرام، زینب و حسنم را صدا بزن با گریه طفل بی کفنم را صدا بزن بالا سر جنازه ام از کربلا بگو از تشنگی و خنجر و از بوریا بگو آتش بزن به روضه خود عالمین را از جای من ببوس گلوی حسین را @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه دواى درد بى تابى در اين زندان به جز تب نيست كسى بين غل و زنجير مثل من معذب نيست كسى غير از دو زندانبان سراغ از من نميگيرد ميان آسمان من ستاره نيست كوكب نيست غروبى گريه ميكردم، به ياد دخترم بودم اگر نامه ندادم غير خون اينجا مرّكب نيست پر زخمى، دل مضطر، غل و زنجير، جاى تنگ همه اينها به جاى خود، نگهبان هم مودب نيست به كه گويم سر سجاده ام خيلي كتك خوردم كه اينسان ناحوانمردى ميان هيچ مذهب نيست خلاصه اينكه اين شبها نگهبان بدي دارم كه حتي دست بردار از سر من نيمه شب نيست لگد خوردم، زمين خوردم، دمادم خون دل خوردم ولي اين چارده سالم، چنان يك روز زينب نيست نگهبان زد مرا اما، نگهبان داشت ناموسم زنى از خاندانم پا برهنه پشت مركب نيست كسى معصومه من را به بزم مى نخواهد برد شرابى نيست دستي نيست، چوبى بر روى لب نيست تنى دور از وطن دارم ولى چندين كفن دارم شبيه جد عطشانم، تن من نا مرتب نيست @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه امشب دلیل مستی ام از هر جهت تویی دنیا تویی برای من و آخرت تویی شایسته مرد هیمنه سلطنت تویی نور خدا به هیبت انسان فقط تویی در جلوه ات خدا شده تکرار، یاعلى تو بودى و خدا و جهان آفرینى ات تو بودى و ملائک و خلوت گزینى ات صدها هزار سال پس از همنشینى ات حالا رسیده وقت ظهور زمینى ات حالا رسیده موعد دیدار، یا على من سینه چاک روی توام، کعبه نیز هم گرم طواف کوی توام، کعبه نیز هم من در نماز سوی توام، کعبه نیز هم مدیون آبروی توام، کعبه نیز هم ای قبله گاه، کعبه ی سیار، یا على کعبه اگر که چاک گریبان گشوده است ثابت نمود، عاشقت از قبل بوده است صحنی که خاک مقدم مریم زدوده است در را به روی بنت اسد وانموده است مختصِ توست، مُعجزِ بسیار، یا على مِنْ بعد از این علامت توحید، علم شده ماتِ تجلّیِ تو خداوند هم شده بتخانه ی حجاز، دگر محترم شده بیت الحرام بعد تو بیت الحرم شده شد با شرافت این درو دیوار، یا على دادم ز کف به شوق مدیحت، قرار را واجب شده است سجده کنم نام یار را میزان کجاست، تا که بسنجد عیار را نشناختیم غیر تو پروردگار را ماتم از این شباهت رفتار، یا على گاهی علی نشسته به جای خدای خود گاهی خداست جای شه لافتای خود در تو نگاه کرده خدا رو نماى خود هنگام خلقت همه بنده هاى خود... فرموده است اول گفتار، یا على در لا اله غیر تو خواندیم، جا نشد من هیچکس برای دلم مرتضا نشد مومن نشد هرآنکه ز کفرش دوا نشد پس لاشریکَ لَهْ که حقیقت ادا نشد من به یقین رسیده ام اینبار، یا على آنقدر مِی زدم علنی عشق می کنم امشب اویسمُ قرنی عشق میکنم با جمله ی یَموت یَرنی عشق میکنم من با ابالحسن، حسنی عشق میکنم دیوانه ام، پیاله نگه دار، یا على عشقم اگر علیست سرِ دارَم آرزوست من سر گذشتِ میثم تمارم آرزوست خرما فروختن بشود کارم آرزوست رسوا شدن میانه ی بازارم آرزوست بالای دار از تو زنم جار، یا علی هر کس که دید اوج تو را بال و پر فروخت نهج البلاغه از نمک تو شکر فروخت آنقدر غمزه های نگاهت، نظر فروخت هر کس که دید سر به جنون زد جگر فروخت عشاق را تویی تو خریدار، یا على پر میدهیم مرغ دل خویش تا نجف کنج ضریح گوشه ایوان طلا نجف پر شد قنوت هر شبم از ذکر یا نجف من سالهاست خواسته ام از خدا نجف خواندم دعای وصل تو بسیار، یاعلی سر میدهم سروش نجف روزی ام کنید ابر گناه پوش نجف روزی ام کنید هستم پیاله نوش نجف روزی ام کنید دیدار می فروش نجف روزی ام کنید پس تا نجف بگو: صد و ده بار یا على در این مسیر دیده ی گریان مُقرب است در صحن شاه، ریگ بیابان مقرب است در خانه ای که کلب نگهبان مقرب است زانو زدن مقابل ایوان مقرب است پس سجده میکنم به تو اینبار، یا علی گر چه برات، مالک اشتر نمیشویم مقداد نیستیم، ابوذر نمیشویم سلمان نبوده، مُحرِم این در نمیشدیم اینها که جای خود سگ قنبر نمیشویم اما تویی همیشه مددکار، یا علی توحید محض، باعث ایجاد حیدر است بالای عرش افضل اوراد حیدر است آنکس که جام دست نبی داد حیدر است زهرا عروس خانه و داماد حیدر است ای در نگاه عشق، علمدار یا علی مولی الموحدین، نفحات پیمبری نَفسِ رسول، باب نجات پیمبری رمز شفاعت عرصات پیمبری مِیلِ حیات و کُنهِ صفات پیمبری پیغمبر است بر تو گرفتار، یا علی حبّ علی نتیجه ی احسان فاطمه است او هل اتای فاطمه، قرآن فاطمه است اسباب شادی لب خندان فاطمه است این مرد مهربان به خدا جان فاطمه است زهرا توراست یار و وفادار، یا على آنجا که نیست نام تو جای نشست نیست لعنت به هرکسی که زجام تو مست نیست بر روی دست خداوند دست نیست این ورطه جای آنکه یقینش شکست نیست لعنت به هر که میکند انکار،یا علی ای شیر پاک، ای ثمر لقمه ی حلال خونم حلال تو شده یا سیف ذی الجلال گرما بده شراب شود غوره های کال ما را به غیر هجر نجف نیست یک ملال امضا بزن به نامه ام ای یار، یا علی ای اولین تلاوت قرآنِ قبل از آن ای اولین امام مسلمان قبل از آن آیات مومنون نمایان قبل از آن ای صاحب ولایت دوران قبل از آن قرآن بخوان بگو تو ز اسرار، یا علی قاری شدی و تیر و سنانت نریختند سنگ جسارتی به لبانت نریختند با خیزران به سمت دهانت نریختند مشتی حرامزاده به جانت نریختند وای از حسین و مجلس اغیار، یا علی @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه ای که چون من هزارها داری آسمانی پُر از دعا داری دست هایم دخیلتان هستند بس که دستِ گره گشا داری از گدا هم کریم می سازی بس که اعجاز کیمیا داری من هوای تو را به سر دارم تو هوای دلِ مرا داری هر چه بیمار هم بیاید باز تو برایِ همه دوا داری دل شکسته کسی به من می گفت: خوش به حالت امام رضا داری درِ این خانه را زدم عشق است کفتر جلدِ مشهدم عشق است ما ندیدیم بام از این بهتر هیچ جا احترام از این بهتر آهوی دامِ آهویت هستم نیست صیاد و دام از این بهتر از تهِ دل سلام همسایه ای سلام اَلْسلام از این بهتر با جُزامی، غلام، هم سفره من ندیدم مرام از این بهتر برتر از حاکمی، سلیمانی ست تو بگو که کدام از این بهتر نوکر خانه ی تو باشم من که نباشد مقام از این بهتر غیر نوکر شدن چه می خواهم؟ جز کبوتر شدن چه می خواهم؟ باز دارم به سر هوای ضریح دل من تنگ شد برای ضریح دوست دارم رها شوم از خود در میان سر و صدای ضریح دست هایِ پر از تمنایی می خورد رویِ حلقه های ضریح می شود خوب تر خدا را دید در همان یا رضا رضای ضریح واجب است به هر عاشق سجده ی شکر پیش پای ضریح حرم ثامن الحجج رفتم میلیون مرتبه به حج رفتم اشک با من سرود غم با تو نوحه ی گریه دار و دَم با تو گفتن شعرِ روضه ها با من جلوه دادن به محتشم با تو ناله از دل زدن بُوَد با من کربلا کردن دلم با تو گذری کن شبی به روضه ی ما چشم با این گدا، قدم با تو دست با من، به سر زدن با من زدنِ خیمه و علم با تو روضه خواندن برای تو با من گریه های مُحَرمم با تو روضه خواندی تو ای امام غریب جَدِّ ما تشنه بود یَابنَ شبیب جَدِّ ما را سوارها کشتند بین گودال بارها کشتند جَدِّ ما یک نفر ولی او را لشگری از هزارها کشتند نعل ها گرد و خاک می کردند جَدِّ ما را غبارها کشتند خواهرش را پس از بریدن سر خنده ی نیزه دارها کشتند وای از عصرِ روزِ دهم وای از ضربه ی دوازدهم @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها آقاى بى کسى که غم ارثیه داشته انسى به داغ مادر انسیه داشته کنج ‌اتاق خویش حسینیه داشته با اهل خانه مجلس مرثیه داشته حالا گرفته روضه، غریبانه باز هم نشناختند خشک مقدس مئاب‌ها خورشید علم را پس ابر حجاب‌ها مشتى، رفوزه در پى درس و کتاب‌ها شاگردهایشان همه در رختخواب‌ها آتش زدند بر در یک خانه باز هم حق می‌دهیم مرد اگر گریه می‌کند تنها میان چند نفر گریه می‌کند با ترس دختران چقدر گریه می‌کند افتاده یاد مادر و در، گریه می‌کند تکرار شد مصیبت پروانه باز هم آتش به بیت اطهرش افتاد، گفت: آه یاد صداى مادرش افتاد، گفت: آه عمامه‌اش که از سرش افتاد، گفت: آه وقت فرار، دخترش افتاد، گفت: آه ترسیده است دختر دردانه باز هم یک نانجیب خنجر آماده می‌کشید یک بى حیا عمامه و سجاده می‌کشید بند طناب را که زنازاده می‌کشید شیخ الائمه را وسط جاده می‌کشید آسیب دید غیرت مردانه باز هم بی احترام رفت، ولى عمّه زینبش... بین عوام رفت، ولى عمّه زینبش... در ازدحام رفت، ولى عمّه زینبش... بزم حرام رفت، ولى عمّه زینبش... وقت گریز شد دل دیوانه، باز هم دست عیال او به طنابى نرفت، نه! دست کسى به سوى حجابى نرفت، نه از صورتى عفیفه نقابى نرفت، نه ناموس او به بزم شرابى نرفت، نه رفتیم سمت مجلس بیگانه باز هم بالاى تخت قائله‌اى بود، واى من پیش رباب، حرمله‌اى بود، واى من زینب میان سلسله‌اى بود، واى من چوب بدون حوصله‌اى بود، واى من خون شد روان از آن لب جانانه باز هم @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها در کارِ عشق دوری و هجران به ما رسید یوسف که رفت غُصّه ی کنعان به ما رسید ما سال ها پای وصالت گریستیم یعقوب وار دیده ی گریان به ما رسید با زلفِ خویش زلفِ دلم را گِره بده شاید هوای زلفِ پریشان به ما رسید باید کویر می شدم و خشک می شدم کردی دعا و این همه باران به ما رسید یک لحظه چشم از دلِ بی تاب برندار دور از تو غم, به سرعتِ طوفان به ما رسید از ما همیشه دردسر ما به تو رسید از تو همیشه رحمت و احسان به ما رسید دل های ما کنارِ شما آبرو گرفت آقا چقدراز کرَمَت نان به ما رسید ما بابِ میل تو نشدیم عاقبت ولی لطف تو هر دقیقه و هر آن به ما رسید خوب است وقت روضه تو ما را خبر کنی شاید نوای آن دلِ سوزان به ما رسید یکبار هم از نیابت ما کربلا برو توفیق هر چه هست ز جانان به ما رسید کارِ تو و دعایِ تو و رحمتِ تو بود حبِّ رقیه ای شدن آسان به ما رسید @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه ماییم و اعتکافِ علی,سیزده شب است حجاجِ در طوافِ علی,سیزده شب است دلبسته در کلافِ علی,سیزده شب است مست میِ مُضاف علی,سیزده شب است «ماییم دلسپرده ی دیدار ,یا علی» امشب مرا تقرّب تو نیّت است و بس این بهترین زمینه ی تربیت است و بس در تربیت,مسیر ,عبودیت است و بس کُنهِ عبودیت, ز ربوبیت است و بس «دیدیم در تو ما, ربوبیتِ یار, یا علی» من سینه چاک روی توام, کعبه نیز هم گرم طواف کوی توام, کعبه نیز هم من در نماز سوی توام, کعبه نیز هم مدیون آبروی توام, کعبه نیز هم «ای قبله گاه, کعبه ی سیار,یا علی» کعبه اگر چاک گریبان گشوده است ثابت نمود,عاشقت از قبل بوده است صحنی که خاک مقدم مریم زدوده است در را به روی بنت اسد وانموده است «مختصِ توست, مُعجزِ بسیار,یا علی» مِنْ بعد از این علامت توحید, علم شده ماتِ تجلّیِ تو خداوند هم شده بیت الحرام بعد تو بیت الحرم شده بتخانه ی حجاز ,دگر محترم شده «شد با شرافت این درو دیوار,یا علی» دادم زکف به شوق مدیحت ,قرار را واجب شده است سجده کنم نام یار را میزان کجاست ,تا که بسنجد عیار را نشناختیم غیر تو پروردگار را «ماتم از این شباهت رفتار,یا علی» گاهی علی نشسته به جای خدای خود گاهی خداست جای شه لافتای خود جای خدا نشست و صدا زد به جای خود در قاب عرش گفت علی با صدای خود… «پرودگار اول گفتار , یا علی» در لا اله غیر تو خواندیم ,جا نشد حتی خدا برای دلم مرتضا نشد مومن نشد هرآنکه ز کفرش دوا نشد پس لاشریکٓ لَهْ که حقیقت ادا نشد «دارم به کفر میرسم اینبار,یا علی» آنقدر مِی زدم علنی عشق می کنم امشب اویسمُ قرنی عشق میکنم با جمله ی یَموت یَرنی عشق میکنم من با ابالحسن,حسنی عشق میکنم «دیوانه ام ,پیاله نگه دار یا علی» عشقم اگر علیست سرِ دارَم آرزوست من سر گذشتِ میثم تمارم آرزوست خرما فروختن بشود کارم آرزوست رسوا شدن میانه ی بازارم آرزوست «بالای دار از تو زنم جار,یا علی» هر کس که دید اوج تورا بال و پر فروخت نهج البلاغه از نمک تو شکر فروخت آنقدر غمزه های نگاهت, نظر فروخت هر کس که دید سر به جنون زد جگر فروخت «عشاق را تویی تو خریدار, یا علی» پر میدهیم مرغ دل خویش تا نجف کنج ضریح گوشه ایوان طلا نجف پر شد قنوت هر شبم از ذکر یا نجف من سالهاست خواسته ام از خدا نجف «خواندم دعای وصل تو بسیار ,یاعلی» سر میدهم سروش نجف روزی ام کنید ابر گناه پوش نجف روزی ام کنید هستم پیاله نوش نجف روزی ام کنید دیدار می فروش نجف روزی ام کنید »پس تا نجف بگو:صد و ده بار یا علی» در این مسیر دیده ی گریان مُقرب است در صحن شاه, ریگ بیابان مقرب است در خانه ای که کلب نگهبان مقرب است زانو زدن مقابل ایوان مقرب است »پس سجده میکنم به تو اینبار, یا علی» گر چه برات ,مالک اشتر نمیشویم مقداد نیستیم ,ابوذر نمیشویم سلمان نبوده مُحرِم این در نمیشدیم اینها که جای خود سگ قنبر نمیشویم «اما تویی همیشه مددکار,یا علی» توحید محض, باعث ایجاد حیدر است بالای عرش افضل اوراد حیدر است آنکس که جام دست نبی داد حیدر است زهرا عروس خانه و داماد حیدر است «ای در نگاه عشق,علمدار یا علی» مولی الموحدین,نفحات پیمبری نَفسِ رسول, باب نجات پیمبری رمز شفاعت,عرصات پیمبری مِیلِ حیات و کُنهِ صفات پیمبری «پیغمبر است بر تو گرفتار ,یا علی» حبّ علی نتیجه ی احسان فاطمه است او هل اتای فاطمه, قرآن فاطمه است اسباب شادی لب خندان فاطمه است این مرد مهربان به خدا جان فاطمه است «زهرا توراست یار و وفادار,یا علی» آنجا که نیست نام تو جای نشست نیست لعنت به هرکسی که زجام تو مست نیست بر روی دست دست خداوند دست نیست این ورطه جای آنکه یقینش شکست نیست «لعنت به هر که میکند انکار,یا علی» ای شیر پاک,ای ثمر لقمه ی حلال خونم حلال تو شده یا سیف ذی الجلال گرما بده شراب شود غوره های کال ما را به غیر هجر نجف نیست یک ملال «امضا بزن به نامه ام ای یار,یا علی» ای اولین تلاوت قرآنِ قبل از آن ای اولین امام مسلمان قبل از آن آیات مومنون نمایان قبل از آن ای صاحب ولایت دوران قبل از آن «قرآن بخوان بگو تو ز اسرار,یا علی» قاری شدی و تیر و سنانت نریختند سنگ جسارتی به لبانت نریختند با خیزران به سمت دهانت نریختند مشتی حرامزاده به جانت نریختند «وای از حسین و مجلس اغیار,یا علی» @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها روی تاج عرش طبق نصّ لولا فاطمه نقش شد زهرا سلام الله علیها فاطمه آن که خاک جانمازش را پرستش مى کنند اولیا الله عالم، کیست الا فاطمه انبیا از برکت دستاس او نان می خورند رزق و روزى می دهد به اهل بالا فاطمه ظاهراً فرموده اند ام الائمه فاطمه باطناً فهمانده اند ام ابیها فاطمه جلوه ای شد لیله القدر رسول الله او جلوه ای شد لیله المحیای مولا فاطمه بچه هایش حجت الله اند اما گفته اند آشکارا حجت الله علینا فاطمه سیزده معصوم هر یک نورى از زهراست پس مى شود سرجمع این ها چهارده تا فاطمه فاطمه حق و علی حق و مع الحق آینه است چه علی اندر على چه فاطمه با فاطمه حک شده بر روی گردنبند زهرا یا علی حک شده بر ذوالفقار مرتضی یا فاطمه بس که حیدر فاطمه است و بس که زهرا حیدر است در نجف چیزى نمی بینیم الا فاطمه شادی روح خدیجه، کوری چشم همه سروری دارد به زن های دو دنیا فاطمه با هر اسمی که بخوانی در نهایت مادر است راضیه؛ حنانه الحوراء زهرا فاطمه مادری بالاترین از این مهربانی بیش از این؟ می رسد محشر به داد شیعه صد جا فاطمه خانه اش که سوخت مسمار از خجالت سرخ شد آن چنان برخورد با سینه که آنجا فاطمه ….. @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه نیمه جان علی جوان علی گل نیلوفر کمان علی فاطمه جان بمان به جان علی سخنی حرفی همزبان علی رو نگیر از من اینقدر زهرا... پشت من تکیه گاه نیست بمان همدمی غیر چاه نیست بمان دور حیدر سپاه نیست بمان خانه ام روبراه نیست بمان یا بمان یا مرا ببر زهرا با من خسته خوب تا کردی سر شب مرگ را دعا کردی پای تابوت را که وا کردی کفنت را چرا سوا کردی به دلم میزنی شرر زهرا صبح را تو چطور شب کردی دخترت سوخت بسکه تب کردی لعن حمالة الحطب کردی همسرت را که جان به لب کردی آنقدر گفتی از سفر زهرا غم گرفتی و حرف غم نزدی تا سحر سوختی و دم نزدی شانه بر موی دخترم نزدی حرفی از زخم سینه هم نزدی با تو بد کرد میخ در زهرا با مدینه تو بی حساب شدی خانه به خانه اش عذاب شدی چقدر رو زدی جواب شدی سر من از خجالت آب شدی جلوی مردم گذر زهرا من که یادم نرفته چین خوردی جلوی دخترت زمین خوردی هم کشیده از آن لعین خوردی هم به دیوار با جبین خوردی که علی را شوی سپر زهرا با چه وضعیتی رسیدی تو وسط کوچه می دویدی تو شال من را که می کشیدی تو حرفهای بدی شنیدی تو وسط آن چهل نفر زهرا بعد کوچه پرت ز کار افتاد به روی بازویت شیار افتاد تا ز گوش تو گوشوار افتاد لرزه بر جان ذوالفقار افتاد دست من باز بود اگر … زهرا... کاش دست دعا بلند کنی طلب دوری از گزند کنی خانه را گرم و دلپسند کنی باز با من بگو بخند کنی با من زار خونجگر زهرا تو بمان گریه حسن بامن کفن طفل بی کفن با من گفتی از هر دری سخن بامن حرف تابوت را نزن بامن طاقتم کم شده دگر زهرا صحبت حنجر حسینت شد حرف انگشتر حسینت شد هرچه که شد سر حسینت شد نوبت خواهر حسینت شد تشنه میمیرد این پسر زهرا @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه ماییم و اعتکافِ علی، سیزده شب است حجاجِ در طوافِ علی، سیزده شب است دلبسته در کلافِ علی، سیزده شب است مست میِ مُضاف علی، سیزده شب است ماییم دلسپرده ی دیدار، یا علی امشب مرا تقرّب تو نیّت است و بس این بهترین زمینه ی تربیت است و بس در تربیت، مسیر، عبودیت است و بس کُنهِ عبودیت، ز ربوبیت است و بس دیدیم ما، ربوبیتِ یار، یا علی من سینه چاک روی توام، کعبه نیز هم گرم طواف کوی توام، کعبه نیز هم من در نماز سوی توام، کعبه نیز هم مدیون آبروی توام، کعبه نیز هم ای قبله گاه، کعبه ی سیار، یا علی کعبه اگر چه چاک گریبان گشوده است ثابت نمود، عاشقت از قبل بوده است صحنی که خاک مقدم مریم زدوده است در را به روی بنت اسد وانموده است مختصِ توست، مُعجزِ بسیار، یا علی مِنْ بعد از این علامت توحید، علم شده ماتِ تجلّیِ تو خداوند هم شده بیت الحرام بعد تو بیت الحرم شده بتخانه ی حجاز، دگر محترم شده شد با شرافت این درو دیوار، یا علی دادم ز کف به شوق مدیحت، قرار را واجب شده است سجده کنم نام یار را میزان کجاست، تا که بسنجد عیار را نشناختیم غیر تو پروردگار را ماتم از این شباهت رفتار، یا علی گاهی علی نشسته به جای خدای خود گاهی خداست جای شه لافتای خود جای خدا نشست و صدا زد به جای خود در قاب عرش گفت علی با صدای خود... پرودگار اول گفتار، یا علی آنقدر مِی زدم علنی عشق می کنم امشب اویسمُ قرنی عشق میکنم با جمله ی یَمُت یَرنی عشق میکنم من با ابالحسن، حسنی عشق میکنم دیوانه ام، پیاله نگه دار یا علی عشقم اگر علیست سرِ دارَم آرزوست من سر گذشتِ میثم تمارم آرزوست خرما فروختن بشود کارم آرزوست رسوا شدن میانه ی بازارم آرزوست بالای دار از تو زنم جار، یا علی هر کس که دید اوج تو را بال و پر فروخت نهج البلاغه از نمک تو شکر فروخت آنقدر غمزه های نگاهت، نظر فروخت هر کس که دید سر به جنون زد جگر فروخت عشاق را تویی تو خریدار، یا علی پر ميدهيم مرغ دل خويش تا نجف كنج ضريح گوشه ايوان طلا نجف پر شد قنوت هر شبم از ذكر يا نجف من سالهاست خواسته ام از خدا نجف خواندم دعاي وصل تو بسيار، ياعلي سر میدهم سروش نجف روزی ام کنید ابر گناه پوش نجف روزی ام کنید هستم پیاله نوش نجف روزی ام کنید دیدار می فروش نجف روزی ام کنید پس تا نجف بگو: صد و ده بار یا علی در این مسیر دیده ی گریان مُقرب است در صحن شاه، ریگ بیابان مقرب است در خانه ای که کلب نگهبان مقرب است زانو زدن مقابل ایوان مقرب است پس سجده میکنم به تو اینبار، یا علی گر چه برات، مالک اشتر نمیشویم مقداد نیستیم، ابوذر نمیشویم سلمان نبوده مُحرِم این در نمیشدیم اینها که جای خود سگ قنبر نمیشویم اما تویی همیشه مددکار، یا علی توحید محض، باعث ایجاد حیدر است بالای عرش، افضل اوراد، حیدر است آنکس که جام دست نبی داد حیدر است زهرا عروس خانه و داماد حیدر است ای در نگاه عشق، علمدار یا علی مولی الموحدین! نفحات پیمبری نَفسِ رسول، باب نجات پیمبری رمز شفاعت عرصات پیمبری مِیلِ حیات و کُنهِ صفات پیمبری پیغمبر است بر تو گرفتار، یا علی حبّ علی نتیجه ی احسان فاطمه است او هل اتای فاطمه، قرآن فاطمه است اسباب شادی لب خندان فاطمه است این مرد مهربان به خدا جان فاطمه است زهرا توراست یار و وفادار، یا علی آنجا که نیست نام تو جای نشست نیست لعنت به هرکسی که زجام تو مست نیست بر روی دست دست خداوند دست نیست این ورطه جای آنکه یقینش شکست نیست لعنت به هر که میکند انکار، یا علی ای شیر پاک، ای ثمر لقمه ی حلال خونم حلال تو شده یا سیف ذی الجلال گرما بده شراب شود غوره های کال ما را به غیر هجر نجف نیست یک ملال امضا بزن به نامه ام ای یار، یا علی ای اولین تلاوت قرآنِ قبل از آن ای اولین امام مسلمان قبل از آن آیات مومنون نمایان قبل از آن ای صاحب ولایت دوران قبل از آن قرآن بخوان بگو تو ز اسرار، یا علی قاری شدی و تیر و سنانت نریختند سنگ جسارتی به لبانت نریختند با خیزران به سمت دهانت نریختند مشتی حرامزاده به جانت نریختند وای از حسین و مجلس اغیار، یا علی @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه بمان عزیز دلم همسرم بمان زهرا بمان ودیعه پیغمبرم بمان زهرا بمان کبود شکسته پرم بمان زهرا بدون تو چه مى آید سرم بمان زهرا بخند، این همه گریه براى رفتن نه بخاطر دل زینب بخاطر من نه دعای رفتن خود را تو مستجاب مکن تو که هنوز جوانى بیا شتاب مکن مرا به ساخت تابوت خود مجاب مکن بیا و بر سر من خانه را خراب مکن بمان وگرنه حلالت نمیکنم زهرا بمان نرو که می افتم بدون تو از پا چقدر خوب که دیگر خودت بلند شدى بخاطر دل حیدر خودت بلند شدى پس از سه ماه ز بستر خودت بلند شدى چقدر خوب دم در خودت بلند شدى بلند میشوى اما ز پا تو میفتی هنوز راه نرفته چرا تو میفتی؟ سه ماه رفته و سر درد تو که خوب نشد دوا نداشت مگر درد تو که خوب نشد ز بعد کوچه کمر درد تو که خوب نشد بس است دیده تر درد تو که خوب نشد امان برای تو این خانه از گزند نداشت مرا ببخش مدینه شکسته بند نداشت هنوز هست به یادم خبر که می پیچید میان خانه در شعله ور که می پیچید به سوی تو لگد چهل نفر که می پیچید به سمت پهلوی تو میخ در که می پیچید تو را چگونه ز دستش خلاص میکردم فقط به تیزی میخ التماس میکردم شرار کینه همین که به گلشنم افتاد همین که با لگد مردها، زنم افتاد نگاه من به تو در وقت رفتنم افتاد تو را زدند و طنابی به گردنم افتاد براى اینکه به زخم دلم نمک بزنند براى اینکه ترا بیشتر کتک بزنند اشاره کرد که قنفذ تو بی بهانه بزن بیا مغیره کمک کن تو تازیانه بزن نترس دست علی بسته شد به شانه بزن به بار شیشه ی زهرا تو وحشیانه بزن به سنگ غم محکت زد نرفته از یادم کنار من کتکت زد نرفته از یادم صدا زدم نزنیدش، نزن نزن نامرد تمام عمر مرا پیش من نزن نامرد حرام زاده تو سیلی به زن نزن نامرد نزن به پیش نگاه حسن نزن نامرد میان این در و همسایه پشت پا خوردی حلال میکنیم ضربه بی هوا خوردی ببخش قلب صبورت شکست فاطمه جان ببخش کوه غرورت شکست فاطمه جان همینکه حرمت نورت شکست فاطمه جان به کوچه تنگ بلورت شکست فاطمه جان چقدر فکر منى فکر این پرت هم باش به فکر موی پریشان دختر هم باش تورم دهنت حرف کربلا میزد به زینب و حسنت حرف کربلا میزد نظر به پیرهنت حرف کربلا میزد شمارش کفنت هم حرف کربلا میزد چه شانه ای دم آخر زدی تو مویش را چه قدر بوسه زدی گودی گلویش را عزیز کرده تو کربلا سنان هم خورد میان معرکه او سنک بى امان هم خورد کنار نعل، لگدهاى این و آن هم خورد حسین تشنه لبت نیزه از دهان هم خورد حسین تو ته گودال رفت و گیر افتاد کفن نداشت و روى تنش حصیر افتاد @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها مثل بغض از وسط حنجره برخاسته ایم همچو اشک از غم یک خاطره برخاسته ایم با دو صد حاجت و درد و گره برخاسته ایم به هواى حرم سامره برخاسته ایم روضه غربت تو حال عجیبى دارد هرکه نامش حسن است ارث غریبى دارد جان به قربان دلت جان به فداى سر او فرق ها داشت نگاه تو و چشم تر او که تفاوت بکند، همسر تو... همسر او طعنه بسیار شنیده دل غم پرور او حسن سامره صحن حرمت محترم است حسنى بین بقیع است که او بى حرم است حسنى، آه تو پرداختنى میخواهد حسنی، داغ تو بر سرزدنى میخواهد حسنى، نام تو دور از وطنى میخواهد حسنى، روضه‌ی تو سوختنى میخواهد دل تو تنگ مدینه است که دلگیر شدى مادرى هستى عزیزم تو اگر پیر شدى خانه‌ی کوچک تو هیچ کم از زندان نیست خالى از آمدن و رفتن زندانبان نیست بین یک مشت نگهبان که بوى ایمان نیست زندگى با زن و بچه به خدا آسان نیست خانه ات امنیت از دست نگهبانان داشت؟ واقعا ایمنى از حمله نااهلان داشت؟ اصلا این غصه به پیمانه‌ی تو ریخته اند؟ اصلا آقا سر پروانه‌ی تو ریخته اند؟ شعله بر دامن کاشانه‌ی تو ریخته اند؟ چل نفر در وسط خانه‌ی تو ریخته اند؟ راه ناموس تو را بسته کسى در کوچه؟ همسرت را زده پیوسته کسى در کوچه؟ کوچه اى بود مدینه، که زنى خورد زمین ناگهان مادرتان با زدنى خورد زمین فاطمه با لگد بد دهنى خورد زمین حسن عسکرى، آنجا حسنى خورد زمین قسمت این بود که او درد و محن جمع کند… گوشوار از وسط کوچه، حسن جمع کند قسمت این بود از این داغ تو را هم دادند به تو هم موى سپیدى و قدى خم دادند در جوانى پسر فاطمه را سَم دادند به لب خشک تو از جام محرم دادند عطش پیکر مسموم تو میگفت حسین… نفس تشنه حلقوم تو میگفت حسین… پسرى داشتى و آب به لبهاى تو ریخت لحظه‌ی تشنگى ات گریه به غمهاى تو ریخت اشک بالاى سر پیکر تنهاى تو ریخت خاکها بر سرش از ماتم عظماى تو ریخت روى زانوى پسر بودى و عطشان نشدى حسن فاطمه صد شکر که عریان نشدى پسرى داشتى و زود کفن کرد تو را کفن فاخر و شایسته به تن کرد تو را درخور شأن تو تشییع بدن کرد تو را تیرباران چه کسى مثل حسن کرد تو را؟ نیتم بود حسین و ز کفن میگفتم ناخودآگاه همش یاد حسن می افتم… خواهرى داشتى و حرمت او حفظ شده احترام دل بى طاقت او حفظ شده بعد تو روسرىِ عصمت او حفظ شده دست بسته نشده عزت او حفظ شده خواهرت بزم شراب و سر بازار نرفت به اسیرى وسط مجلس اغیار نرفت @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه هر آنچه غیر غمت را کنار باید زد شبانه روز دم از زلف یار باید زد هر آنچه هست به راه تو خرج باید کرد تمام نیروی خود را به کار باید زد تنی که خرج نشد را به گور باید برد سری که خرج نشد را به دار باید زد برای آنکه به ما غمزه ای نشان بدهی در سرای تو را چند بار باید زد؟ بنا نبود که عاشقی کنی محل ندهی ز کم محلی معشوق زار باید زد جبین شکستن ما التیام زخم دل است که سر به خاک تو بی اختیار باید زد برای مثل تویی آبشار باید شد ز گریه طعنه به ابر بهار باید زد ببند حلقه قلاده مرا به درت به پای عبد فراری حصار باید زد از این به بعد برای تو ناز خواهم کرد که گاه پیش تو زیر قرار باید زد سر مرا بستان و پر مرا برسان که سر بریده پر از این دیار باید زد مبند راه مرا با مژه که میمیرم که گفته بر روی ما ذالفقار باید زد من آخرش همه را میکشم به سوی حرم که عشق را سر هر کوچه جار باید زد مخواه ز آتشت آرام باشم ای تشنه به یاد حنجر خشکت هوار باید زد @poem_ahl