#مناجات_با_امام_زمان سلاماللهعلیه
خدا کند که در و تخته ای به هم بخورد
و یا جرقه عشق تو بر سرم بخورد
تویی که در همه دنیا زبانزدی آقا
غروب جمعه شد اما نیامدی آقا
من انتظار تو را می کشم بیا برگرد
شکسته وزن کلامم «تو رو خدا» برگرد
غروب جمعه شده؛ باز هم دلم تنگ است
کبوترم که بدون تو سهم من سنگ است
چقدر شکوه کنندت زبان قاصرها
چقدر بی تو بخوانند شعر، شاعرها
"روا بود که گریبان ز هجر پاره کنم
دلم هوای تو کرده بگو چه چاره کنم"
بیا که بی تو جهان فقر مطلق است انگار
بیا که کفر، بدون تو برحق است انگار
نگار من به فدای تفقدت آقا
دلت گرفته برای دل خودت آقا!
چقدر بی تو بخوانم مَتی تَرانا را
ببین که تا به کجاها کشیده ای ما را
چقدر بی تو بگویم نگار آمدنی است
قراربخش دل بی قرار آمدنی است
به انتقام شهیدان عصر عاشورا
سفیر فاطمه با ذوالفقار آمدنی است
#رضا_دین_پرور
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_زمان سلاماللهعلیه
#شب_عاشورا
یوسف نیامدی سر بازار، این دهه
یا اینکه من ندیدمت ای یار، این دهه
بیگانه ها مرا به پشیزی نمی خرند
من را ببین به چشم خریدار، این دهه
چون باورم نمی شود اینجا نیامدی
از یاد من نمی رود این بار، این دهه
آقا برای آمدنت پهن کرده ام
سجاده ای به وسعت دیدار، این دهه
رجعت، بلوغ سینه زنی های شیعه است
عالم شد از حضور تو سرشار، این دهه
خون شهید کرب و بلا خطّ قرمز است
خطیّ که داد بر همه اخطار، این دهه
حس کردم از تمام وجود خودم ترا
دیشب که شد به نام علمدار، این دهه
من ده شب است روزهء گریه گرفته ام
تا از سرشک تو کنم افطار، این دهه
در روضهات نشستم و باور نمیکنم
دارد تمام می شود انگار، این دهه
#رضا_دین_پرور
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_زمان سلاماللهعلیه
#گریز_امام_حسین سلاماللهعلیه
عمری از دیدن تو محرومم
گله از چه؟ ندارم استحقاق
از گناهِ زیاد، خسته شدم
شده پرونده ام پُر از اوراق
اشک چشمِ مرا دو چندان کن
چونکه محتاجِ گریه اند عشاق
نمکِ روضه ی مرا بفرست
روزی ام دست توست یا رزّاق
سحری، روبروی شش گوشه
دست من را بگیر بین رواق
ای ضریح حسین؛ دلتنگم!
برسان ناله ی مرا به عراق
#رضا_دین_پرور
@poem_ahl
#مولودی_امام_سجاد سلاماللهعلیه
#مدح_امام_سجاد سلاماللهعلیه
#مناجات_با_امام_سجاد سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_سجاد سلاماللهعلیه
مستم از جام، مستم از باده
سر خوشی کار دست من داده
نام من عبد، عبد ثارالله
کنیهام عاشق جنون زاده
زدهام سوز سینهام را بر
نفس زائران دلداده
میروم تا به نا کجاهایِ
پیچ و خم دارِ ساکت جاده
رو به قبله نشستهام بزنم
پرسهای حول مهر سجاده
سر مستی، سر جنون دارم
گر زنندم هزار قلاده
حوریام یا نوادۀ آدم
آشنایم، گدای سجادم
بنگر سینۀ خراب مرا
لب به لب جامی از شراب مرا
راهیان غیور میخانه
در لبت دیدهاند عذاب مرا
لبتان را به خنده خواهم دید
یا که چشمت دهد جواب مرا
آخرین توبه، تَرک غیر تو بود
بنویسم اولین ثواب مرا
هوس روی تو به هم زده است
مستی پلک چشم خواب مرا
کاسه کاسه ملائکه بردند
عطش لحظههای ناب مرا
لب خود را به نی گره دادم
آشنایم، گدای سجادم
بالی ز جنس آسمان دارم
ابرم و بر بهشت میبارم
تا هو الهوست وردِ لبهایم
دستِ حق میشود نگهدارم
تا که او هست بی خیال همه
تا دوا هست من که بیمارم
نان اگر که به نرخ روز کسی
غیر او هست میشود عارم
چشم طناز و مست و مخمورش
ناز اگر می کند خریدارم
ز سر کوی او دل من را
نرهانید چون گرفتارم
خود او خواست بعدا افتادم
آشنایم، گدای سجادم
حضرت سجدههای طولانی
السلام ای نبوغ عرفانی
السلام ای عبودیت در وحی
سرّ مکنون، بلوغ قرآنی
خطبههای رسای تو کرده
در صحیفه، عجیب طوفانی
خط به خطِ دعای دستت هست
بادهای از شراب روحانی
من دخیلت شدم جلوس کنید
در شبستان چشم بارانی
میرسم عاقبت به کوی تو در
کوچه پس کوچههای حیرانی
دادهاند این مدیحه را یادم
آشنایم گدای سجادم
ای ضریحِ لبت ضریحِ حسین
خندهات خندۀ ملیح حسین
ذوالفقار دعای تو بُران
منطقت منطق صریح حسین
اشتباهت گرفتهام با نور
اصلا عیسایی و مسیحِ حسین
اذن از تو گرفته بنویسد
قلمم واژۀ صحیح حسین
گر شود تنگ قافیه بر من
التماست کنم شبیهِ حسین
جان فدای تو که میان بلا
زنده بودی ولی ذبیح حسین
مادرم گفت: تا مرا زادم
آشنایم، گدای سجادم
تشنگی اعتکافِ لبهایت
شعلهها در طوافِ لبهایت
هر چه دشنام و طعنۀ دشمن
آمده در مطافِ لبهایت
حکمتش چیست در نیامده است
تیغ ها از غلافِ لبهایت
بوسه میزد غروب عاشورا
آفتاب از شکافِ لبهایت
مثل قالیِ نخ نما شده بود
رشته رشته کلافِ لبهایت
بوسه از حنجر پدر شده بود
آرزوی معافِ لبهایت
شده آهی که مانده بر جگرت
سند انعطاف لبهایت
از غم تو ز پای افتادم
آشنایم، گدای سجادم
#رضا_دین_پرور
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
خوب میدانم که در تاریکی قبرم حسین
دستمال گریه ام آخر به دردم میخورد
بیخیال نسخه های بی دوای این و آن
بوسه برشش گوشه ات بهتر به دردم میخورد
دخترت وقتی بخواهد خاک چادر پاره اش
بیشتر از کیسه های زر به دردم میخورد
دختر زهرا خودش زهراست ثابت میکنم
دستهای کوچکش محشر به دردم میخورد
گفت بابا از تمام یادگاری های تو
چادر و سجاده ی مادر به دردم میخورد
قصد دارم که پذیرایی جانان بکنم
جان خود خرج پذیرایی مهمان بکنم
#رضا_دین_پرور
@poem_ahl
#مناجات_با_خدا
#گریز_امام_علی سلاماللهعلیه
#گریز_امام_حسین سلاماللهعلیه
کار گناهکاری، دیگر به مو رسیده
در باز کن به رویم، بی آبرو رسیده
از من کسی در اینجا بیچاره تر ندیده
صد شرّ، به من ز نفسِ درّنده خو رسیده
هی سنگ خوردم اما خود را به تو رساندم
این جسم و جان زخمی، با صد رفو رسیده
حرفی بزن دلم را بشکن ضرر ندارد
این بنده به تفاهم، با گفتگو رسیده
پاکم کنید اگرچه، آلوده و خرابم
ای اشک ها بریزید، وقت وضو رسیده
ممنون مادرم که دست مرا گرفته
خیری اگر رسیده، تنها از او رسیده
امشب خدا علی را دنبال ما فرستاد
امشب گدا به حیدر، بی پرس و جو رسیده
آلودگی من را با یاعلی خریدند
این بار هم به داد من ذکر هو رسیده
کاری به کس ندارم، وقتی حسین دارم
هرچند تشنه بودم دستم سبو رسیده
مادر کنار گودال، با قامت خمش گفت؛
حیدر کمک که وقت ذبح گلو رسیده
#رضا_دین_پرور
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_زمان سلاماللهعلیه
#مدح_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
صدها گره ی کور به کارم زده هجران
ای وصل کجایی! که کنارم زده هجران
محتاج کسیَ ام که به این در زده باشد
شاید سحری یار، به او سر زده باشد
با فقرِ گدا کار ندارند کریمان
از روسیهان عار ندارند کریمان
ای خیمه نشین! آمده ام از دل صحرا
با بار گناهم چکنم یوسف زهرا؟
من را طرف روضه و این خانه کشاندی
از برکت زهرا سر این سفره نشاندی
این کلبِ مُقرب شده، غربت نچشیده
«حلوا به کسی ده که محبت نچشیده»
نامعتبرم جز تو خریدار ندارم
تا فاطمه دارم به کسی کار ندارم
زهرا یل خیبر شکن خانه ی مولاست
پس حبل متین، رشته ای از چادر زهراست
آن روز که در کوچه کنارش جدلی بود ...
حرزی که به بازوی خودش بست، علی بود
تسبیح خدا بوده فقط ذکر شریفش
زن بود و چهل مرد نبودند حریفش
هرچند که حوریه ی افلاک نشین بود
افتاد زمین ... حرف علی روی زمین بود
حالا علی است و غمِ نیلوفر خونی
مانده چه کند دور و بر بستر خونی
فرمود که یاسم وسط باغچه پژمُرد
این میخِ درِ خانه به تابوت علی خورد
#رضا_دین_پرور
@poem_ahl
#زبان_حال_امام_علی سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#گریز_امام_حسین سلاماللهعلیه
خورشید عالمتاب من! تابش نکردی
در خانه ات احساس آرامش نکردی
یکبار هم از شوهرت خواهش نکردی
مظلوم من! با ظالمان سازش نکردی
حتی میان بسترت هم ایستادی
زهرا عجب درسی به اهل ظلم دادی!
این زخمِ روی سینه ی تو کارِ در نیست
در شهر گشتم، مرهم درد کمر نیست
باور کن اینجا از علی مظلوم تر نیست
حالا که من تنها شدم وقت سفر نیست
کار مرا با رفتن خود زار کردی
با درد پهلو روز آخر کار کردی
میخواهد از اشکم دو دست لاغرت چه؟
چیزی بگو! آمد سر این پیکرت چه؟
گیرم لباست نو شود، آن بسترت چه؟
میخندی اما گریه های دخترت چه؟
آن پهلوان که لشکر خیبر بهم ریخت
پای وصیت های تو آخر بهم ریخت
تابوت تو آماده و تابوت من نه!
کاری اگر داری بگو، غسل و کفن نه!
در شعله ها افتاده بوده این بدن، نه؟
جای همه هست این وسط، جای حسن نه!
خیره شدن هایش به آن چادر، اشاره است
در دست هایش تکه های گوشواره است
خانم! ندیدم بین کوچه مَردی اصلاً
پیدا نکردم همدمی، همدردی اصلاً
زهرا نمی آید به من شبگردی اصلاً
فکری برای بچه هایت کردی اصلاً؟
برخیز و آن چادر نمازت را سرت کن
جان علی، چاره برای دخترت کن
لرزان شده پایم، دگر حیدر بریده
قلب برادر سوخته، خواهر بریده
روزی حسینش میشود حنجر بریده
با کُندی خنجر شود آن سر، بریده
آنجا که غیر از نیزه ها چیزی تنش نیست
دنبال سر می گردی و پیراهنش نیست
#رضا_دین_پرور
@poem_ahl
#مرثیه_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#گریز_حضرت_محسن سلاماللهعلیه
بانگی زدند بر همه… یاصبر و یا صبور
آتش رسید بر در خانه، بلا به دور!
انگار واژه ها همگی جان گرفته اند
گویا دمیده اند در این شهر، نفخ صور
پشت در شکسته چهل مرد جنگی و
آنسو بزرگ بانوی دین، یک زن غیور
آتش زبانه می کشد و شعله می زند
بر چهره ای که برده جلالت ز روی حور
اینجا مدینه است، الهی که بشکند
دستی که رفت سمت در و فاطمه به زور
شد آسمان به روی سر مرتضی خراب
صبری دهد خدا به دل زار بوتراب
چشمی به هم زدند و فضا غرق دود بود
چشم علی و آل علی مثل رود بود
تا حمله ور شدند به آن جایگاه وحی
گلبرگ یاس بود که رنگش کبود بود
این حیدر است نقش زمین یا که همسرش
در کارزار جنگ، چه وقت سجود بود
هم تازیانه بود و غلاف و لگد ولی…
میخی به فکر پارگی تار و پود بود
محسن که سقط شد همه جا سوت و کور شد
آهی کشید فاطمه و گفت زود بود
فضه بیا مدینه شد آوار بر سرش
ای کاش بود موقع این حمل، مادرش
#رضا_دین_پرور
@poem_ahl
#زبان_حال_امام_علی سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#گریز_امام_حسین سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
چاره ای بر این غم سربار کن، بعداً برو
یک دعا در این شب دشوار کن، بعداً برو
تو که روی حرف من حرفی نداری فاطمه
راه مرگم را خودت هموار کن، بعداً برو
آخرش بی اذن تو پوشیه را برداشتم
شکوه ای از مُشتِ ناهنجار کن، بعداً برو
آخر این ویرانه را خانه تکانی بهر چه؟
فکر خون مانده بر دیوار کن، بعداً برو
با دعای تو دل همسایه ها راضی شده
لااقل نفرین به این مسمار کن، بعداً برو
بازویت که پر ورم… هر دنده ات که جابجا…
هرچه را که دیده ام، انکار کن بعداً برو
روزه نذرت کرده ام یک بار دیگر پا شوی
لا اقل پیشم بمان افطار کن بعداً برو
ناسزاهایی شنیدم از همه وقت سلام
فکر داغ حیدر کرار کن بعداً برو
هرچه گفتم گوشواره کو! حسن چیزی نگفت
جان من! یکبار تو اصرار کن بعداً برو
کاسه ی آب از کسی دیگر نمی گیرد حسین
عشق خود را نیمه شب بیدار کن بعداً برو
پیرهن را بافتی، اما یکی کافی نبود
باز هم روی کفن ها کار کن بعداً برو
زینبت بوسه به جای تو، به حنجر می زند
چاره ای بر نیزه ی اشرار کن بعداً برو
دخترت دق می کند وقتی اسارت می رود
فکر معجر، بر سر بازار کن بعداً برو
#رضا_دین_پرور
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_زمان عجّلاللهفرجه
#گریز_امام_حسین سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
نیست دردی کُشنده تر ز فراق
استخوان آب میکند مرفاق
غم دوری تو مصیبت شد
شده ام با همه بجز تو عیاق
عمری از دیدن تو محرومم
گله از چه؟ ندارم استحقاق
از گناهِ زیاد، خسته شدم
شده پرونده ام پُر از اوراق
اشک چشمِ مرا دو چندان کن
چونکه محتاجِ گریه اند عشاق
اِکفیانی؛ غریب و تنهایم
وَانصرانی؛ شدم به تو مشتاق
میهمان کن مرا به خیمه ی خود
جان اگر ماند، می کنم انفاق
دل به دل راه دارد آقاجان
دل به هم بسته ایم بی اغراق
نمکِ روضه ی مرا بفرست
روزی ام دست توست یا رزّاق
سحری، روبروی شش گوشه
دست من را بگیر بین رواق
ای ضریح حسین؛ دلتنگم!
برسان ناله ی مرا به عراق
فاطمه دست از علی نکشید
به زمین خورده بود با شلاق
#رضا_دین_پرور
@poem_ahl
#مناجات_با_خدا عزّوجلّ
#گریز_امام_علی سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#گریز_امام_حسین سلاماللهعلیه
وای اگر در حرمش یار نمی خواست مرا
سر بازار خریدار نمی خواست مرا
با چه شوقی بغلم کرد همان اول ماه
اصلا انگار نه انگار نمی خواست مرا
من همانم که شدم خارِ همه اما او
پیش مخلوق خودش خار نمی خواست مرا
به حسابم نرسید و به حسابم آورد
او کریم است بدهکار نمی خواست مرا
بودم آلوده ولیکن دم در پاکم کرد
لطف آقاست گنهکار نمی خواست مرا
آشنای علی ام گرد و غبار نجفم
وای اگر حیدر کرار نمی خواست مرا
لَكَ صُمْنَای مرا بی برو برگرد خرید
سرشکسته دم افطار نمی خواست مرا
تشنه ام کرد که یاد لب عطشان باشم
تا نگویند علمدار نمی خواست مرا
عاقبت کارگر روضه شدم شکر خدا
فاطمه نوکر سربار نمی خواست مرا
آن حسینی که سرش ریخت به هم بین تنور
وسط شعله گرفتار نمی خواست مرا
#رضا_دین_پرور
@poem_ahl