#⃣ هشتگ شاعران
‼️ به ترتیب الفبا
•●○●• بروزرسانی میشود •●○●•
#عرفان_ابوالحسنی
#رضا_ابوذری
#عباس_احمدی
#علی_اخوی_زاده
#احمد_ایرانی_نسب
#مبین_اردستانی
#مهدی_ایروانی
#کامران_اسدی
#محمود_اسدی
#نوید_اسماعیل_زاده
#آتش_اصفهانی
#حیران_اصفهانی
#صغیر_اصفهانی
#میرزا_یحیی_مدرس_اصفهانی
#مسعود_اصلانی
#امیر_اکبرزاده
#حسین_ایمانی
#قیصر_امین_پور
#علی_انسانی
#محمدحسین_انصاری_نژاد
#احمد_بابایی
#پوریا_باقری
#رضا_باقریان
#عصمت_الله_بخارایی
#محمد_بختیاری
#سیروس_بداغی
#آرش_براری
#سید_حمیدرضا_برقعی
#صامت_بروجردی
#مسلم_بشیری_نیا
#محمدعلی_بقایی
#محمد_بنواری
#حسن_بهاری
#محمدحسین_بهجتی
#عماد_بهرامی
#عمران_بهروج
#کاظم_بهمنی
#محمد_بیابانی
#محمدعلی_بیابانی
#حسن_بیاتانی
#محمدحسن_بیات_لو
#پرویز_بیگی_حبیب_آبادی
#سعید_پاشازاده
#سید_جواد_پرئی
#محمدجواد_پرچمی
#ایوب_پرندآور
#مهدی_پورپاک
#احمدحسین_پورعلوی
#نوید_پورمرادی
#روح_الله_پیدایی
#سعید_تاج_محمدی
#مجید_تال
#صائب_تبریزی
#عابد_تبریزی
#نیر_تبریزی
#حامد_تجری
#امیر_تیموری
#هادی_جانفدا
#داریوش_جعفری
#سید_رضا_جعفری
#صفایی_جندقی
#سید_محمد_جوادی
#رضا_جوان_بخت
#مهدی_جهاندار
#حبیب_الله_چایچیان
#مهدی_چراغ_زاده
#حاج_مرشد_چلویی
#رضا_حاج_حسینی
#حافظ
#علی_حسنی
#سید_میلاد_حسنی
#سید_حسن_حسینی
#سید_رضا_حسینی
#زخم_حسینی
#سید_محسن_حسینی
#سید_محمد_حسینی
#محسن_حنیفی
#علی_حیات_بخش
#احمد_حیدری
#جواد_حیدری
#محمد_خادم
#خاقانی
#حامد_خاکی
#محمد_خاکی
#علیرضا_خاکساری
#آیت_الله_خامنه_ای
#سعید_خرازی
#جودی_خراسانی
#عاصی_خراسانی
#مجتبی_خرسندی
#امام_خمینی
#حقیر_خوئی
#سجاد_خودسیانی
#رضا_خورشیدی_فرد
#سید_حسن_خوشزاد
#ناصر_دودانگه
#رضا_دین_پرور
#علی_ذوالقدر
#عالیه_رجبی
#غلامعلی_رجبی
#داوود_رحیمی
#مهدی_رحیمی
#یوسف_رحیمی
#محمدحسین_رحیمیان
#سید_حسن_رستگار
#حسین_رستمی
#رضا_رسول_زاده
#محمد_رسولی
#علیرضا_رشادتی
#علی_رضوانی
#محسن_رضوانی
#علی_رفیعی_وردنجانی
#حمید_رمی
#سجاد_روان_مرد
#مجتبی_روشن_روان
#حسن_زرنقی
#سعدی_زمان
#ابراهیم_زمانی
#جواد_زهتاب
#محمود_ژولیده
#غلامرضا_سازگار
#علی_سپهری
#مریم_سقلاطونی
#علی_سلطانی
#شهریار_سنجری
#محمد_سهرابی
#سید_تقی_سیدی
#احمد_شاکری
#سید_مسیح_شاهچراغی
#عباس_شاه_زیدی
#سید_مجتبی_شجاع
#سید_محمدجواد_شرافت
#سجاد_شرفخانی
#مهدی_شریف_زاده
#مجتبی_شکریان_همدانی
#غلامرضا_شکوهی
#ناصر_شهریاری
#یدالله_شهریاری
#ترکی_شیرازی
#محمدجواد_شیرازی
#وصال_شیرازی
#حسن_شیرزاد
#آرمان_صائمی
#علی_صالحی
#قاسم_صرافان
#محسن_صرامی
#مهدی_صفی_یاری
#محمد_صمیمی
#حسین_صیامی
#پیمان_طالبی
#محمد_رضا_طالبی
#سید_مهدی_طباطبایی
#قادر_طهماسبی
#مرضیه_عاطفی
#محمدعلی_عجمی
#عراقی
#حاج_مرزوق_عرب
#محسن_عرب_خالقی
#میلاد_عرفان_پور
#حامد_عسگری
#مجتبی_عسگری
#وحید_عظیم_پور
#امیر_عظیمی
#احمد_علوی
#موسی_علیمرادی
#آیت_الله_غروی_اصفهانی
#نرگس_غریبی
#محمد_غفاری
#محمدجواد_غفورزاده
#سید_امیرحسین_فاضلی
#امیر_فرخنده
#محمد_فردوسی
#بهجت_فروغی_مقدم
#ناصرالدین_شاه_قاجار
#محمدرضا_قاسملویان
#رضا_قاسمی
#مجتبی_قاسمی
#مجید_قاسمی
#محمد_قاسمی
#محمدعلی_قاسمی
#وحید_قاسمی
#یاسین_قاسمی
#رضا_قربانی
#مهدی_قربانی
#علیرضا_قزوه
#روح_الله_قناتیان
#مقبل_کاشانی
#مشکات_کاشمری
#علی_کاوند
#محسن_کاویانی
#مظاهر_کثیری_نژاد
#حسن_کردی
#سعیده_کرمانی
#فؤاد_کرمانی
#ایمان_کریمی
#محمود_کریمی
#کسایی
#ولی_الله_کلامی
#محمد_کیخسروی
#گروه_یامظلوم
#ابراهیم_لآلی
#حزین_لاهیجی
#مجید_لشگری
#حسن_لطفی
#علی_اکبر_لطیفیان
#علیرضا_لک
#میثم_مؤمنی_نژاد
#سید_رضا_مؤید
#سید_روح_الله_مؤید
#فدایی_مازندرانی
#طوفان_مازندرانی
#سید_حسن_مبارز
#سعید_مبشر
#مصطفی_متولی
#محمدعلی_مجاهدی
#حمیدرضا_محسنات
#احسان_محسنی_فر
#جواد_محمد_زمانی
#بردیا_محمدی
#جلال_محمدی
#وحید_محمدی
#مرتضی_محمود_پور
#مهدی_مردانی
#یاسر_مسافر
#محمدهاشم_مصطفوی
#حسن_معارف_وند
#علی_مقدم
#مهدی_مقیمی
#محمدحسین_ملکیان
#رحیم_منزوی
#حیدر_منصوری
#محمدجواد_مهدوی
#عبدالحسین_میرزایی
#یوسفعلی_میرشکاک
#سید_محمدجواد_میرصفی
#سید_محمد_میرهاشمی
#علی_اکبر_نازک_کار
#محسن_ناصحی
#سید_نیما_نجاری
#احسان_نرگسی
#رضا_نظاری
#مهدی_نظری
#قاسم_نعمتی
#مرضیه_نعیم_امینی
#محمدعلی_نوری
#حبیب_نیازی
#ژولیده_نیشابوری
#آیت_الله_وحید_خراسانی
#سید_مهدی_وزیری
#یونس_وصالی
#علیرضا_وفایی
#سید_هاشم_وفایی
#سید_پوریا_هاشمی
#جواد_هاشمی_تربت
#نفیسه_سادات_هاشمی
#حسین_هدایتی
#رضا_یزدانی
#علی_اصغر_یزدی
#سید_مرتضی_یعقوبی_آل
#مسعود_یوسف_پور
#محمود_یوسفی
#حیدر_یغما
#مولودی_امام_حسن سلاماللهعلیه
#مدح_امام_حسن سلاماللهعلیه
#مناجات_با_امام_حسن سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_قاسم سلاماللهعلیه
#بقیع
بر جانب تمامي دنيا خبر رسيد
بر شانه های اهل زمین بال و پر رسید
زنجیر کرده اند شیاطین نفس را
آزاد شد که مهلت شیطان به سر رسید
شب زنده دار گیسوی آن ماه را بگو
بعد از چارده شب یلدا سحر رسید
او دومین تجسم سیب بهشتی است
از شاخه سار نور نبوت ثمر رسید
اذن خداست زائر کعبه پدر شود
بر دست های مادر هستی پسر رسید
من آمدم کبوتر بامت شوم حسن
امروز تا همیشه غلامت شوم حسن
از روح تو به کالبد من دمیده است
آن که مرا ز خاک شما آفریده است
بنگر که دست حق چه قدر خوب دلبرا
عکس تو را به قاب نگاهم کشیده است
از لحظه ی ولادت تو شیر مادرت
با طعم یا علی به دهانت چکیده است
با گریه تا محله ی سادات هاشمی
با کاسه ای به دست، گدایت دویده است
از خانه ی علی به همه کوچه های شهر
بوی غذای نذری زهرا رسیده است
امشب نگاه من به در خانه ی شماست
روزی من به دست کریمانه ی شماست
ای ماه روی ماه تو الگوی آفتاب
روی شما کجا و بَر و روی آفتاب؟!
از آسمان ابری گهواره ریخته است
بر صورت لطیف تو گیسوی آفتاب
تو آمدی که دِق کند آن ابتر حسود
از مادریِ فاطمه بانوی آفتاب
کم گفتم اوج مرتبه ات را حلال کن
ای ایستاده بر سر سکوی آفتاب
از بس دلت به حال گداهای شهر سوخت
می آید از مزار شما بوی آفتاب
داراییات به راه گداها نثار شد
یک بار نه دو بار نه بلکه سه بار شد
من میهمان هر شبه ی میزبانیت
ای میزبان، فدای تو و میهمانیت
همسفره ی غروب گدای مدینه ای
حاتم به وجد آمده از مهربانیت
فهمیدن مسیر عبور تو سخت نیست
از کشته های عشق گرفتم نشانیت
در پیش چشم حیدر کرار بوده است
تصویری از جوانی زهرا، جوانیت
اول کسی که می رسد از راه فاطمه است
هر جا به پاست مجلس مرثیه خوانیت
با این مزار خاکی و بام کبوتری
می خواستی نشان بدهی مادری تری
هر گاه از تو میل به گفتار می کنم
هم چون نسیم روی به گل زار می کنم
نام تو مثل خوردن قند مکرّر است
پس حق بده که این همه تکرار می کنم
من با زبان روزه درِ خانه ی توام
با جرعه ی نگاه تو افطار می کنم
وقت زیارت حرم سید الکریم
گریه به یاد قبر تو بسیار می کنم
دیدم شبی به خواب که در ساخت بقیع
دارم برای مرقدتان کار می کنم
کی می شود بقیع تو کرببلا شود
پایین پات روضه ی قاسم به پا شود
هر کس غریب تر به شما آشناتر است
از قید و بند مردم دنیا رهاتر است
یاد حسین کرده ام و کربلا ولی
این روزها بقیع تو کرب و بلاتر است
تا شامل نگاه کریمانه ات شویم
امشب گریز روضه ی قاسم به جاتر است
با جرم این که این پسر از نسل فاطمه است
سیلی سنگ ها به رخش بی هواتر است
با سینه ی شکسته کفن شد دلاورت
قاسم میان چادر خاکی مادرت
#سعید_پاشازاده
@poem1401
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مدح_امام_حسین سلاماللهعلیه
سر نخواهم کرد خم پیش کسی الا حسین
قلب من خورده به نام نامی مولا حسین
در رهش امروز هر کس یک قدم برداشته
خوب می داند تلافی می کند فردا حسین
آه از آن روزی که خلوت می شود دور مزار
بعد می بینی که مانده پیش تو ؟ تنها حسین
بندگان شیخ و شاه و مال و دنیا نیستیم
از همه عالم کفایت می کند ما را حسین
شک ندارم نوکران را از صف یوم الحساب
می کشد بیرون ملک، می گوید: این ها با حسین
ابر و باد و ماه و خورشید و فلک در مشت اوست
لحظه ای ابرو بیاندازد اگر بالا حسین
کوله باری از گناه آورده ام، چون گفته اند
با دو قطره اشک، پاکش می کند یکجا حسین
رمز و راز کاف و ها و یا و عین و صاد، اوست
کَلْمَةُ الحسنی حسین و عُروهُ الوثقی حسین
بس که بخشیده ست می ترسم میان قتلگاه
شمر را بخشیده باشد روز عاشورا حسین
مادرم می گفت اگر شوق حرم داری بگو
بعد تسبیحات بی بی حضرت زهرا، حسین
هر که دلتنگ است بسم الله، هموار است راه
خرج چندانی ندارد کربلا، یک یا حسین!
#سعید_پاشازاده
@poem_ahl
#مرثیه_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
تمام شهر پی کشتن علی بودند
نبود مردی و نامردها ولی بودند
که هر کدام به تفسیر خود یلی بودند
چهل نفر که همه قاتل علی بودند
به سمت حادثه برگشت آن همه انگشت
قسم به فاطمه دیوار و در علی را کشت
به کوچه آمده رخصت گرفته اند از هم
و صف به صف همه نوبت گرفته اند از هم
سپس دویده و سبقت گرفته اند از هم
برای ضربه رضایت گرفته اند از هم
تمام نیتشان قربة الی الله است
و تازه ضربه ی دستی بزرگ در راه است
یکی غلاف به قصد ثواب بردارد
یکی به نیت مولا طناب بردارد
دری که سوخت به یک سمت تاب بردارد
لگد اگر بزنندش شتاب بردارد
برای کشتن مولا شتاب در کافی است
برای حفظ امامت دو تا پسر کافی است
گذشت کوچه و یک کوچه ی دگر آمد
چهل نفر همه رفتند و یک نفر آمد
چنان بلند شد و دست سمت سر آمد
به سوی فاطمه دیوار مثل در آمد
همیشه کوچه غمِ اهل سوختن باشد
خصوصا اینکه تماشاگرش حسن باشد
حسن که ضربه سختی به طاقتش میخورد
حسن که ضربه اصلی به غیرتش میخورد
چه خوب بود که سیلی به قامتش میخورد
ولی از این همه بادی به صورتش میخورد
همین نسیم، حسن را هزار سال بس است
برای گریه ی هر شب همین خیال بس است
گذشت کوچه و یک کوچه ی دگر آمد
ز سمت کوچه ی سر نیزه ها خبر آمد
که شمر جای مغیره در این گذر آمد
ولی نه روبروی او که پشت سر آمد
غلاف خنجر و حنجر به جای بازو شد
شبیه مادرش آخر شکسته پهلو شد
رسید روضه به جایی که دیدنش سخت است
به حنجری که یقینا بریدنش سخت است
تنی که مثله شود پا کشیدنش سخت است
"صدای وای بنی" شنیدنش سخت است
اگر چه سخت سرت را، ولی جدا کردند
چنان که فاطمه را از علی جدا کردند
همین که تیر رها کرد تیغ می بُرّد
رفیق می زند و نا رفیق می بُرّد
و بوسه گاه نبی را دقیق می بُرّد
عمیق بوسه زده پس عمیق می بُرّد
چنان پرنده که هی بال را به هم زده است
صدای فاطمه گودال را به هم زده است
#سعید_پاشازاده
@poem_ahl
#مرثیه_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
مانند شمع قصه ات از سر تمام شد
کوتاه مثل سوره ی کوثر تمام شد
سیلی وزید در وسط کوچه باد شد
تا هیجده ورق زد و دفتر تمام شد
از سوختن نه در اثر ضربه شمع من
در پشت چارچوب همین در تمام شد
گفتم یکی نبود و چهل مرد آمدند
قصه نگفته قصه ی مادر تمام شد
بابا کشید پارچه را روی مادرم
آهی کشید و گفت که دیگر تمام شد
پلکی زد و رسید سرِ ظهرِ واقعه
این بار قصه واقعا از سر تمام شد
زینب به فکر روز دهم بود بیشتر
وقتی وداع مادر و دختر تمام شد
وقتی که “یا بنی” به گوش حرم رسید
آرام گفت کار برادر تمام شد
تازه شروع شد غم زینب به کربلا
آن لحظه که بریدن حنجر تمام شد
#سعید_پاشازاده
@poem_ahl
#مولودی_امام_علی سلاماللهعلیه
#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
#مناجات_با_امام_علی سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#زبان_حال_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
دوران غربت نبوی سر رسیده است
بهر نبی وصی نه برادر رسیده است
عین هم و لسان هم و چهره ی همند
مولا رسیده یا که پیمبر رسیده است
یک رودخانه از دل جنت خروش کرد
حالا رجب به ساقی کوثر رسیده است
استاد انبیای الهی است مرتضی
پیغمبری اگر چه به آخر رسیده است
اصلا بعید نیست خدا جلوه گر شود
از بیت حق خدای مصور رسیده است
او آمده که بنده به حق رو به رو شود
وقتش رسیده است یدالله رو شود
آقای من کسی است که مهر الست داشت
پیش از شروع خلقت ذرات هست داشت
تنها نه وقت خلقت عالم، ابوتراب
در کار خلقت خودشان نیز دست داشت
با این که سجده کرد خدا را تمام عمر
در عهد خویش آن همه حیدر پرست داشت
یک لحظه ذکر از لب مولا نمی نشست
شصت و سه سال یکسره با خود نشست داشت
از کشته پشته ساخته یک ضربه ذوالفقار
از بس که در نبرد علی ضرب شست داشت
وقت نماز هم کرمش کار می کند
انگشتری به سائلش ایثار می کند
این شمع با شکوه دلیرانه ی خودش
عاشق شد است عاشق پروانه ی خودش
ساقی کوثر است و نخورده است هیچ وقت
جز از سبو و ساغر و پیمانه ی خودش
خوابیده زیر سایه ی نخلی ابوتراب
بر خاک، بر اریکه ی شاهانه ی خودش
او عقل اول است که اصحاب عقل را
تبدیل کرده است به دیوانه ی خودش
پیغمبر است حیدر و حیدر پیمبر است
در کعبه پا گذاشته بر شانه ی خودش
هر کس به سمت خانه ی حق می کند نماز
می ایستد علی به سوی خانه ی خودش
ای ماه نو دمیده کمی از خودت بگو
وقت اذان رسیده کمی از خودت بگو
تا در بیاوری ز دو عالم دمار را
از فاطمه طلب بنما ذوالفقار را
وقتی که پای تیغ تو باشد وسط دگر
دست کسی نمی کشد این اقتدار را
سربند تو همین که شود دستمال زرد
ترجیح می دهند به ماندن فرار را
تیغ کج تو در همه ی عمر کج نرفت
یوم الحساب می کند این کارزار را
ای کوه ما به دامنه ات تکیه داده ایم
از دامنت تکان مده گرد و غبار را
در سایه سار امن تو بودن سعادت است
مردن برای عاشقت عین شهادت است
ما را گدای سفره ی نانت نوشته اند
یعنی همیشه بر سر خوانت نوشته اند
ابروت ذوالفقاری و مژگان تو خدنگ
ما را اسیر تیر و کمانت نوشته اند
در چاه های کوفه شبیه کبوتران
مهمان چشم اشک فشانت نوشته اند
تو آن چنان کریمی و من این چنین گدا
اصلا مرا چنین و چنانت نوشته اند
در بارش بلا و در ایام فتنه ها
ما را به زیر چتر امانت نوشته اند
تو آمدی که رنج بشر مختصر شود
سادات فاطمی زمین بیشتر شود
آیات مؤمنون لبت را شنیده ایم
جز احترام پاسخ آن را ندیده ایم
پیغمبر خدا به لبت بوسه بوسه زد
اوصاف گریه کردنشان را شنیده ایم
تاریخ را ورق زدم و چند سال بعد
حالا به ماجرای حسینت رسیده ایم
حالا به ماجرای همان خواهری که گفت
دیگر بس است قاری قرآن، بریده ایم
از صبح لا به لای اهالی شهر شام
بر شانه بار طعنه و تهمت کشیده ایم
با چوب خیزران لب ارباب پاره شد
حرف از غنائم و دو عدد گوشواره شد
#سعید_پاشازاده
@poem_ahl
#مرثیه_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
تمام شهر پی کشتن ولی بودند
نبود مردی و نامردها ولی بودند
که هر کدام به تفسیر خود یلی بودند
چهل نفر که همه قاتل علی بودند
به سمت حادثه برگشت آن همه انگشت
قسم به فاطمه دیوار و در علی را کشت
به کوچه آمده رخصت گرفته اند از هم
و صف به صف همه نوبت گرفته اند از هم
سپس دویده و سبقت گرفته اند از هم
برای ضربه رضایت گرفته اند از هم
تمام نیتشان قربة الی الله است
و تازه ضربه ی دستی بزرگ در راه است
یکی غلاف به قصد ثواب بردارد
یکی به نیت مولا طناب بردارد
دری که سوخت به یک سمت تاب بردارد
لگد اگر بزنندش شتاب بردارد
برای کشتن مولا شتاب در کافی است
برای حفظ امامت دو تا پسر کافی است
گذشت کوچه و یک کوچه ی دگر آمد
چهل نفر همه رفتند و یک نفر آمد
چنان بلند شد و دست سمت سر آمد
به سوی فاطمه دیوار مثل در آمد
همیشه کوچه غمِ اهل سوختن باشد
خصوصا اینکه تماشاگرش حسن باشد
حسن که ضربه ی سختی به طاقتش می خورد
حسن که ضربه ی اصلی به غیرتش می خورد
چه خوب بود که سیلی به قامتش می خورد
ولی از این همه بادی به صورتش می خورد
همین نسیم، حسن را هزار سال بس است
برای گریه ی هر شب همین خیال بس است
گذشت کوچه و یک کوچه ی دگر آمد
ز سمت کوچه ی سر نیزه ها خبر آمد
که شمر جای مغیره در این گذر آمد
ولی نه روبروی او که پشت سر آمد
غلاف خنجر و حنجر به جای بازو شد
شبیه مادرش آخر شکسته پهلو شد
رسید روضه به جایی که دیدنش سخت است
به حنجری که یقینا بریدنش سخت است
تنی که مثله شود پا کشیدنش سخت است
"صدای وای بنی" شنیدنش سخت است
اگر چه سخت سرت را ، ولی جدا کردند
چنان که فاطمه را از علی جدا کردند
همین که تیر رها کرد تیغ می بُرّد
رفیق می زند و نا رفیق می بُرّد
و بوسه گاه نبی را دقیق می بُرّد
عمیق بوسه زده پس عمیق می بُرّد
چنان پرنده که هی بال را به هم زده است
صدای فاطمه گودال را به هم زده است
#سعید_پاشازاده
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
تا گریه بر حسین تمنای خلقت است
بین من و تمام ملائک رقابت است
نزدیك میكند دل ما را به هم حسین
این اشک روضه نیست، كه عقد اخوت است
مقبول اگر شدهست نمازی كه خواندهایم
مُهر قبولیاش به خدا مهر تربت است
ما از غدیر، سینهزن كربلا شدیم
این دستهای رو به خدا دست بیعت است
پیدا شدیم هرچه در این راه گم شدیم
یعنی فقط حسین چراغ هدایت است...
قرآن و منبر و دو سه خط روضهٔ عطش
ساعات خوب هفته همین چند ساعت است
حالا كه بغض، بسته به من راه حرف را
مقتل بخوان كه موقع ذكر مصیبت است...
#سعید_پاشازاده
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_علی_اصغر سلاماللهعلیه
در مقام اشک هر کس که شهودی داشته
کربلا را دیده در مقتل ورودی داشته
آه خواهر یک طرف آه برادر یک طرف
کربلا تا نقش بندد تار و پودی داشته
بگذریم از آن عمودی که عمویی را گرفت
بگذریم از خیمه هایی که عمودی داشته
در کنار علقمه میراب ها هم دیده اند
بانویی قامت کمان روی کبودی داشته
سرو قد اکبر و عباس و عون و...بگذریم
هر فرازی را که می بینم فرودی داشته
هر چه پیکرهایشان سیر نزولی کرده است
سر به سر سرهایشان سیر صعودی داشته
مادر او مادر آب است و با دشنه حسین
تشنه جان داده در آن صحرا که رودی داشته
سود گوش پاره و انگشتر و سر واضح است
کشتن یک طفل شش ماهه چه سودی داشته
#سعید_پاشازاده
@poem_ahl